جمع‌بندی سوره قیامت

پیش از جمع‌بندی، ابتدا مناسب است مروری بر مضامین این سوره داشته باشیم:

مروری بر مضامین سوره

شروع این سوره با سوگند به قیامت و سوگند به نفس ملامتگر (وجدان) بود و مواخذه انسان که چرا می‌پندارد که وقتی استخوانهایش پوسید دوباره زنده نمی‌شود.

بعد از اینکه می‌فرماید ما حتی سرانگشتانش را هم گرد می‌آوریم، به ریشه سوال و اشکال کردنهای انسان درباره قیامت می‌پردازد: اینکه انسان می‌خواهد جلوی راه خودش را باز کند که هر کاری دلش خواست بکند. به همین جهت است که از چند و چون و زمان و مکان قیامت می‌پرسد؟

قرآن کریم در جوابش نمی‌گوید قیامت واقعه‌ای است که فلان تاریخ ویا فلانجا رخ می‌دهد، چرا که قیامت در افق زمان دنیا نیست؛ بلکه می‌کوشد نشان دهد که چگونه وقوع قیامت در فوق افق دنیاست: روزی که دیده‌ها خیره شود، ماه تیره و تار شود؛ و خورشید و ماه به هم برآیند، و انسان بگوید که کجا می‌توان فرار کرد؛ اما پناهگاهی نیست و استقرار همگان نزد خداست و در آن روز است که انسان از اعمال ماتقدم (از پیش فرستاده) و ماتأخر (بعدا فرستاده) خویش آگاه می‌شود.

سپس تذکر می‌دهد که بلکه انسان خودش از وضع خودش خبر دارد؛ و اینها فقط بهانه‌تراشی‌هایی است تا حقیقت خود را از خویش مخفی نماید.

در ادامه یک فرازی گشوده می‌شود که اغلب آن را مانند جمله معترضه‌ای در این سوره دانسته‌اند (که در خواندن قرآن عجله نکن و پیش از تمام شدن القای وحی، شروع به خواندن ننما و نگران جمع و حفظ قرآن مباش)؛ و برخی هم آن را ناظر به یک واقعه خاص دانسته‌اند که به نحوی به آیات قبل و بعد هم مرتبط می‌شود: انسانی در مقابل دستور پیامبر ایستاده و بهانه‌تراشی می‌کند، و خداوند پیامبر را از افشاگری‌ در این زمینه برحذر می‌دارد و از او می‌خواهد که منتظر بماند تا خداوند هر زمان خواست آن افشاگری را در عالم انجام دهد.

به هر حال، در ادامه دوباره به ریشه‌های انکار قیامت (و ریشه‌های ایستادن در برابر دستور پیامبر ص و تعالیم وحی) اشاره می‌کند: ریشه مشکلات شما این است که فقط جلوی بینی‌تان را می‌بینید! به امر زودگذر دل بسته و امر اصیل‌تر را رها کرده‌اید.

در فراز بعد، یک دسته‌بندی از انسانها ارائه می‌دهد: کسانی که چون آخرت را جدی گرفتند در آن روز خوشحال و خوش‌سیما هستند و چشم دلشان از رویت پروردگارشان سیراب می‌شود؛ و کسانی که چون به دنیا چسبیدند، سیه‌رو و پریشان‌اند و در موقعیتی کمرشکن گیر افتاده‌اند.

آنگاه به لحظه مرگ انسان برمی‌گردد؛ اگر در قیامت تردید می‌افکنید، مرگ که دیگر قابل تردید نیست. ببینید که چگونه وقتی جان به لب می‌رسد همه دنبال راه علاجی می‌گردند اما خودش می‌فهمد که زمان جدایی رسیده و دنیایش به آخرتش گره می‌خورد و به سوی پروردگارش روانه می‌شود؛ در حالی که نه اهل نماز بود و نه حقیقت را تصدیق می کرد؛ بلکه منکر حقیقت بود و از حق روی برمی‌گرداند و با غرور و تبختر به نزد نزدیکان خویش می‌رفت؛ پس چنین کسی هر آنچه بر سرش آید سزاوارش است، سزاوار.

در فراز پایانی دوباره به هشدار انسان می‌پردازد که آیا انسان واقعا این چنین حساب کرده که به حال خود رها شده است؟ آیا نطفه‌ای از منی‌ای نبود که از جایی پست و حقیر به جای پست و حقیر دیگری افتاد و بعد علقه شد؛ خدا او را آفرید و سامان داد و از این نطفه و علقه ناچیز، زن ویا مردی را پدید آورد که این اندازه پیچیدگی، هم در وجود هر یک، و هم در روابط و نیازهای متقابل آنها در کار است که همگی شاهدی است بر اینکه واقعا برای او طرح و برنامه‌ای در کار بوده است؛ آیا چنین خدایی از اینکه وقتی او مُرد، دوباره او را زنده کند، ناتوان است؟!

جمع‌بندی: درسی در حوزه انسان‌شناسی

اکنون شاید در جمع‌بندی بتوان به این نکته اشاره کرد که این سوره، همان طور که از اسمش برمی‌آید، هشداری است به جدی گرفتن قیامت؛ می‌خواهد بفرماید که ای انسان، حقیقت خودت را به دنیا محدود نکن و به دنیا دل مبند. حقیقت تو بسیار فراتر از دنیاست؛ سعی نکن با بهانه‌تراشی‌های واهی، از آن حقیقت ابدی خویش غافل گردی. چرا تلقی خود از قیامت را اصلاح نمی‌کنی و آن را صرفاً در زمان و مکانی در انتهای دنیا می‌جویی؟ لحظه مرگ را که نمی‌توانی انکار کنی! آفرینش نخستین و تطوراتی که خودت در سیر آنها نقشی نداشتی را که نمی‌توانی انکار کنی! از این کوته‌بینی دست بردار و خدا را جدی بگیر تا به حقیقت خودت پی ببری؛ که اگر حقیقت خود را در این افق عظیم بشناسی می‌بینی که سزاوار چیزی کمتر از لقاءالله نیستی!

در واقع، به نظر می‌رسد این سوره می‌خواهد افق دید ما را ارتقاء ‌بخشد تا درکمان از خویش تغییر یابد، آنگاه با شناخت جدیدی که از خویش حاصل می‌کنیم، به فلسفه زندگی پی می‌بریم و آن گونه زندگی می‌کنیم که پایانش سفیدرویی و سرور است، نه سیه‌رویی و پریشانی.

و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین

Visits: 6

۳۹۸) أَ لَيْسَ ذلِكَ بِقادِرٍ عَلی‏ أَنْ يُحْيِيَ الْمَوْتی

ترجمه

آیا آن [که چنین کرد] توانا نیست بر آنکه مردگان را زنده کند؟!

ادامه مطلب ۳۹۸) أَ لَيْسَ ذلِكَ بِقادِرٍ عَلی‏ أَنْ يُحْيِيَ الْمَوْتی

Visits: 28