ترجمه
پس نه توانستند از آن بالا روند و نه توان رخنه در آن را داشتند.
ادامه مطلب ۶۷۹) فَمَا اسْطاعُوا أَنْ يَظْهَرُوهُ وَ مَا اسْتَطاعُوا لَهُ نَقْباً
پس نه توانستند از آن بالا روند و نه توان رخنه در آن را داشتند.
ادامه مطلب ۶۷۹) فَمَا اسْطاعُوا أَنْ يَظْهَرُوهُ وَ مَا اسْتَطاعُوا لَهُ نَقْباً
قطعات آهن برایم بیاورید، تا چون بین دو کوه مساوی شد، گفت: بدمید؛ تا چون آن [آهن] را [گداخته همچون] آتش گردانید، گفت: قِطر [مس گداخته یا سرب مذاب] برایم بیاورید تا بر آن بریزم [شکافهای آن را پر کنم].
گفت آنچه پروردگارم به من در آن تمکّن بخشیده، بهتر است؛ پس با نیرویی مرا یاری کنید، میان شما و آنها سدی استوار قرار دهم.
گفتند: ای ذوالقرنین! یأجوج و مأجوج واقعا مفسد فی الارض هستند؛ آیا خراجی [هزینهای] برایت بگذاریم بر اینکه میان ما و آنها سدی قرار دهی؟!
تا چون به بین آن دو سد رسید در پسِ آن دو، قومی را یافت که چنان نبودند که گفتاری را بفهمند.
این گونه بود؛ و بهتحقیق بدانچه نزد او بود، احاطه علمی داشتیم.
ادامه مطلب ۶۷۳) كَذلِكَ وَ قَدْ أَحَطْنا بِما لَدَيْهِ خُبْراً
تا چون به محل طلوع خورشید رسید آن را چنین یافت که بر قومی طلوع میکند که برایشان به غیر آن پوششی قرار ندادهایم.
و اما کسی که ایمان آورد و [عمل] صالحی انجام دهد، برای اوست نیکوترین پاداش، و از دستور[ات]مان بر او [امر] آسانی خواهیم فرمود.