۳۰) وَ إِذا تُتْلى‏ عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ هذا سِحْرٌ مُبين‏

ترجمه

و هنگامی که آیات ما – در حالی که کاملا واضح و آشکار کننده ‌است – بر آنها تلاوت می‌شود، کسانی که نسبت به حق کفر ورزیدند، هنگامی که نزدشان آمد، گفتند که این سحری آشکار است.

نکاتی در ترجمه:

  • بیّنه: مونث کلمه «بَیِّن» به معنای دلیلی که دلالتش کاملا آشکار کننده است. بسیاری از مترجمان، کلمه «بینات» را صفت برای «آیات» قلمداد کرده و به صورت «آیات روشن» ترجمه کرده‌اند در حالی که «آیات» چون مضاف واقع شده، معرفه است و «بینه» نکره آمده است، پس صفت نیست، بلکه «حال» است. (اگر صفت باشد وصف خود آیات است؛ اما وقتی «حال» است وصف نحوه تلاوت است.)
  • « لَمَّا جاءَهُمْ» هم می‌تواند متعلق به «قال» باشد و هم می‌تواند متعلق به «کفروا» باشد. در صورت اول معنایش این است که آنها در وجودشان کفر به حق دارند اما وقتی با حق مواجه می‌شوند این سخنان را می‌گویند؛ در دومی معنایش این است که اساسا وقتی با حق مواجه می‌شوند حالت کفر و عناد در آنها شکل می‌گیرد. (هر دو معنا می‌تواند درست باشد بنا بر قاعده «امکان استعمال یک لفظ در چند معنی»)

حدیث

میلاد امام جواد ع بر تمامی شیعیان و محبان آن حضرت مبارک باد. تناسبی بین وجود شریف ایشان و حکایت این آیه هست و آن اینکه بارها همسرش (ام‌الفضل، دختر مامون، که بعدا ایشان را مسموم کرد) آیات و کراماتی از ایشان مشاهده کرد و هر بار به جای اینکه ایمان آورد و دست از عداوت با ایشان بردارد، ایشان را ساحر دانست. (دو حکایت در این زمینه در کتاب الهدایه الکبری، ص۳۰۴-۳۰۵ آمده است. متن اصلی یکی از این دو حکایت در لینک http://lib.eshia.ir/16069/1/439  و ترجمه‌ای از حکایت دیگر در لینک http://lib.eshia.ir/26303/1/65  آمده است).

حدیث امروز را از کلام ایشان نقل می‌کنیم:

قَالَ ع مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ كَانَ النَّاطِقُ عَنِ اللَّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ كَانَ النَّاطِقُ يَنْطِقُ عَنْ لِسَانِ إِبْلِيسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلِيسَ.

تحف العقول، ص۴۵۶

امام جواد ع فرمود:

کسی که به گوینده‌ای گوش جان بسپارد، پس او را پرستیده است؛ پس اگر آن گوینده از خدا بگوید، او خدا را پرستیده است؛ و اگر آن گوینده از زبان ابلیس بگوید (سخنانی که خدا نمی‌پسندد بگوید) پس او ابلیس را پرستیده است.

تدبر

  • صرف اینکه خود استدلال متقن و روشن است کافی نیست، باید به نحوی که مخاطب بفهمد استدلال ارائه شود. (بنابراین، هر غیرمسلمانی، مصداق کافری که خدا به او وعده جهنم داده، نیست. اگر آیات خدا به نحو روشن به شخص برسد و او با اینکه حقیقت را می‌فهمد لجاجت بورزد و انکار کند، کافر است)
  • عده‌ای حتی وقتی دلیل کاملا روشن کننده باشد و حق آشکار شود باز هم ایمان نمی‌آورند. (انتظار خود را در کارهای فرهنگی اصلاح کنیم: ممکن است وظیفه را درست انجام دهیم، اما در مخاطب اثر نکند)
  • اینکه «قرآن را سحر دانستند» نشان می‌دهد که هم به عظمت قرآن پی برده‌اند، هم روشی پیدا کرده‌اند که مخاطبان را برای مخالفت با قرآن توجیه کنند. (تعبیر «این سحر است» شبیه تعبیری است که وقتی یک کار عجیب و باورنکردنی می‌بینیم و در عین حال می‌خواهیم بگوییم که انجام دهنده‌اش بنوعی فریبمان داده است، می‌گوییم «عجب شعبده‌بازی‌ای کرد»)
  • معاندان همیشه برای انکار حق، بهانه دارند. اگر حق خیلی عالی و غیرقابل توجیه باشد، چیز عجیب و غریبی به اسم سحر وجود دارد که بتوان حق را به آن تشبیه کرد!
  • همان طور که خدا حقیقت را محکم و آشکار (بینات) بیان می‌کند، منکران حقیقت (= کافران) برای فریب دادن مردم، خیلی محکم سخن می‌گویند و ادعای آشکار بودن درباره مدعای خود می‌کنند؛ نگفتند «سحر است» گفتند «سحری واضح است»، یعنی «واضح است که سحر است». پس همواره خود مدعا را بررسی کنیم و فریفته نحوه بیان نشویم و به هرکسی گوش جان نسپاریم (حدیث امام جواد ع)
  • عده‌ای هستند که ظاهرا آدم بدی نیستند اما وقتی با حق آشکار (خصوصا «حق»ی که باب میلشان نیست) مواجه شوند، کفر و لجاجتشان شروع می‌شود. (فرمود: لما جائهم)

Visits: 3

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*