۳۵) كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنا وَ قالُوا مَجْنُونٌ وَ ازْدُجِر

ترجمه

قبل از ايشان، قوم نوح [حق و حقیقت را] تکذیب کردند؛ پس بنده ما را تكذيب كردند و گفتند: [نوح] دیوانه (جن‌زده) است و آزرده شد.

نکاتی در ترجمه:

مجنون: اسم مفعول از «جن» است یعنی کسی که مورد تعرض جن واقع شده است. به دیوانه «مجنون» می‌گفتند چون گمان می‌کردند جن در او حلول کرده و او را دچار اختلال کرده است.

ازدجر: از ریشه «زجر» به معنای «زجر دادن» است. فعل در اینجا مجهول است (زجر داده شد). اینکه فاعلش چه کسی بوده، مفسران دو احتمال داده‌اند: یکی انکه عبارت «و ازدجر» ادامه سخن قوم نوح باشد و منظورشان این باشد که «جن سراغ او رفته و او را زجر داده و آزرده‌خاطر کرده، و در نتیجه، این سخنان که می‌گوید محصول آزارهای جنیان در اوست». دوم آنکه سخن قوم نوح فقط همان تهمت «مجنون بودن» باشد و این توضیحی است که خدا در ادامه داده به این معنا که: «آنها گفتند «نوح مجنون است» و با این کار او را اذیت کردند و او آزرده خاطر شد. (المیزان ۱۹/۶۸) (ترجمه المیزان ۱۹/۱۱۰)

حدیث

۱) حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ

بَقِيَ نُوحٌ فِي قَوْمِهِ ثَلَاثَمِائَةِ سَنَةٍ- يَدْعُوهُمْ إِلَى اللَّهِ- فَلَمْ يُجِيبُوهُ فَهَمَّ أَنْ يَدْعُوَ عَلَيْهِمْ، فَوَافَاهُ عِنْدَ طُلُوعِ الشَّمْسِ- اثْنَا عَشَرَ أَلْفَ قَبِيلٍ مِنْ قَبَائِلِ مَلَائِكَةِ سَمَاءِ الدُّنْيَا… فَقَالُوا …. فَنَسْأَلُكَ أَنْ لَا تَدْعُوَ عَلَى قَوْمِكَ، فَقَالَ نُوحٌ قَدْ أَجَّلْتُهُمْ ثَلَاثَمِائَةِ سَنَةٍ.

فَلَمَّا أَتَى عَلَيْهِمْ سِتُّمِائَةِ سَنَةٍ- وَ لَمْ يُؤْمِنُوا هَمَّ أَنْ يَدْعُوَ عَلَيْهِمْ فَوَافَاهُ اثْنَا عَشَرَ أَلْفَ قَبِيلٍ مِنْ قَبَائِلِ مَلَائِكَةِ السَّمَاءِ الثَّانِيَةِ فَقَالَ نُوحٌ مَنْ أَنْتُم‏ قَالُوا نَحْنُ اثْنَا عَشَرَ أَلْفَ قَبِيلٍ مِنْ قَبَائِلِ مَلَائِكَةِ السَّمَاءِ الثَّانِيَةِ … نَسْأَلُكَ أَنْ لَا تَدْعُوَ عَلَى قَوْمِكَ. فَقَالَ نُوحٌ قَدْ أَجَّلْتُهُمْ ثَلَاثَمِائَةِ سَنَةٍ.

فَلَمَّا أَتَى عَلَيْهِمْ تِسْعُمِائَةِ سَنَةٍ، هَمَّ أَنْ يَدْعُوَ عَلَيْهِمْ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «أَنَّهُ لَنْ يُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِكَ إِلَّا مَنْ قَدْ آمَنَ فَلا تَبْتَئِسْ بِما كانُوا يَفْعَلُونَ» فَقَالَ نُوحٌ «رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكافِرِينَ دَيَّاراً؛ إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبادَكَ وَ لا يَلِدُوا إِلَّا فاجِراً كَفَّاراً» فَأَمَرَهُ اللَّهُ أَنْ يَغْرِسَ النَّخْلَ؛ فَكَانَ قَوْمُهُ يَمُرُّونَ بِهِ فَيَسْخَرُونَ مِنْهُ وَ يَسْتَهْزِءُونَ بِهِ … فَلَمَّا أَتَى لِذَلِكَ خَمْسُونَ سَنَةً وَ بَلَغَ النَّخْلُ وَ اسْتَحْكَمَ أَمَرَ بِقَطْعِهِ… فَأَمَرَهُ اللَّهُ أَنْ يَنْحِتَ السَّفِينَةَ…

تفسير قمي، ج‏۱، ص۳۲۵-۳۲۵؛ متن کامل حدیث در لینک زیر

http://lib.eshia.ir/12015/1/325

۱) امام صادق ع در ضمن حدیثی طولانی فرمود:

نوح سیصد سال در میان قوم خود مردم را به خدا دعوت می‌کرد و او را اجابت نکردند؛ پس تصمیم گرفت آنان را نفرین کند، اما هنگام طلوع آفتاب دوازده هزار طائفه از فرشتگان آسمان دنیا نزدش آمدند… گفتند … ما آمده‌ایم از تو بخواهیم که قومت را نفرین نکنی؛ نوح گفت سیصد سال دیگر به آنها مهلت دادم. وقتی ششصد سال شد و آنها ایمان نیاوردند تصمیم گرفت که آنها را نفرین کند، دوازده هزار طائفه از ملائکه آسمان دوم نزد او آمدند. گفت شما کیستید؛ گفتند … ما آمده‌ایم از تو بخواهیم که قومت را نفرین نکنی؛ نوح گفت سیصد سال دیگر به آنها مهلت دادم. وقتی نهصد سال شد و آنها ایمان نیاوردند تصمیم گرفت که آنها را نفرین کند، خدا وحی بر او نازل کرد که «از قومت جز آنان که تاکنون ایمان آورده‌اند کسی ایمان نمی‌آورد؛ پس تو به خاطر کارهایی که انجام می‌دهند اندهگین مباش» (هود/۳۶) آنگاه نوح دعا کرد: «خداوندا بر زمین از کافران هیچ دیار [= سکنی‌گزیننده] ‌ای باقی نگذار؛ …» (نوح۲۶-۲۷) پس خدا دستور دارد درخت نخلی بکارد و مردمش از کنارش می‌گذشتند و او را مسخره می‌کردند … تا اینکه پنجاه سال گذشت و دستور آمد درخت را قطع کن و از آن کشتی بساز …

۲) حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ صَفْوَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ

لَمَّا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ هَلَاكَ قَوْمِ نُوحٍ عَقَّمَ أَرْحَامَ النِّسَاءِ أَرْبَعِينَ سَنَةً، فَلَمْ يُولَدْ فِيهِمْ مَوْلُودٌ

تفسير قمي، ج‏۱، ص۳۲۷

امام صادق ع فرمود: وقتی خداوند عز و جل خواست قوم نوح را هلاک کند رحم زنانشان را برای چهل سال عقیم کرد به نحوی که در این چهل سال کسی بچه‌ای به دنیا نیاورد.

تدبر

۱) اینکه امروز عده‌ای را می‌بینیم که زیر بار حقیقت نمی‌روند خیلی تعجب نکنیم؛ از زمان حضرت نوح ع چنین افرادی وجود داشته‌اند و اتفاقا اکثریت هم بوده‌اند. (فقط مواظب باشیم خودمان جزء آنها نشویم!)

۲)‌ وقتی پیامبران بزرگی همچون نوح را که جزء برترین اولیای خدا بودند اکثریت جامعه‌شان دیوانه خطاب کنند؛ ما اگر می‌خواهیم وارد کار فرهنگی بشویم باید خیلی ظرفیت خودمان را بالا ببریم. اگر کسی انتظار دارد قربه الی الله کار فرهنگی کند و دشنام نشنود، ‌اشتباه می‌کند؛ چه رسد به اینکه از همه انتظار قدردانی هم داریم!

۳) حضرت نوح ۹۰۰ سال تکذیب شد و صبر کرد؛ وقتی هم که دعا کرد و دعایش قبول شد، ۵۰ سال دیگر صبر کرد؛ و در این مدت او را دیوانه خواندند؛ و البته او هم زجر کشید (و ازدجر)، اما تسلیم دستور خدا بود. آیا ما اگر در کارمان مشکل ایجاد شود، تا چقدر تحمل داریم که خدا حل مشکل را عقب بیندازد؟

۴) گاهی بر عدل خدا اشکال می‌گیریم که چرا خدا ما را به جای فلان کس (مثلا حضرت علی ع) قرار نداد؟ خدا داستانهای پیامبرانش را در قرآن گفته؛ آیا اگر جای آنها بودیم حاضر بودیم این قدر تحمل کنیم؟ خودش بهتر می‌داند که رسالتش را به کی بدهد (انعام/۱۲۴). اگر داستان پیامبران را بخوانیم می‌بینیم اینکه ما جای آنها نبودیم، جای شکر دارد، نه جای اعتراض.

۵) کسانی که منکر حقیقت‌اند، برترین انسانهای عالم (پیامبر اولوالعزم) را دیوانه می‌خوانند. واقعا دیوانه کیست؟

آیا هرکس همانند اکثریت نبود، دیوانه است؟ آیا کسی که ۹۵۰ سال مردم را دعوت می‌کند و مردم حرفش را قبول نمی‌کنند، دیوانه است یا نه؟ آیا اگر ما آنجا بودیم، ما هم او را دیوانه نمی‌دانستیم؟ در همین جامعه خودمان؛ می‌بینیم افرادی را که چه زحماتی به خاطر دیگران یا به خاطر ترویج دین خدا متحمل می‌شوند در حالی که سود دنیوی‌ای برایشان ندارد و مردم هم قدرشان را نمی‌دانند. برخی به آنها می‌گویند: مگر دیوانه‌ای؟ مبادا ما جزء این «برخی» باشیم.

۶) اینکه چرا دوبار به «تکذیب» آنها اشاره شد یک احتمال این است که تکذیب اول، اشاره به تکذیب کلی آنها در برابر حق و حقیقت (به تعبیر علامه طباطبایی: در برابر هر گونه فرستاده‌ای از جانب خدا) باشد و در تکذیب دوم، مصداق این را (که تکذیب حضرت نوح بود) بیان کرد. (المیزان ۱۹ /۶۷) (ترجمه المیزان ۱۹ /۱۰۸) آنگاه منظور آیه این می‌شود که قوم نوح هم جزء کسانی بودند که حقیقت را تکذیب می‌کردند و لذا پیامبرشان را تکذیب کردند.

Visits: 6

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*