۲۳۵) قالَ إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرينَ

ترجمه

فرمود: همانا تویی از مهلت دادگان.

حدیث

۱) در ادامه حدیثی که قبلا (بقره/۳۴، جلسه۲۲۴، حدیث۳) از امام صادق ع روایت شد، آمده است:

«پس ابلیس سرپیچی کرد از اینکه سجده کند و خداوند متعال فرمود: «بیرون شو که همانا تو رانده‌شده‌ای؛ و یقینا که لعنت من بر تو است تا روز جزا» (حجر/۳۴-۳۵).

شیطان گفت: پروردگارا ! چگونه چنین می کنی در حال که تو عادلی هستی که هیچ ستمی روا نداری، آیا پاداش کارهای من هدر رفت؟

فرمود: خیر، بلکه از امور دنیا به عنوان پاداش عملت، هرچه می‌خواهی بخواه که به تو دادم.

گفت: اول از همه باقی ماندن تا روز جزا.

فرمود: دادمت.

گفت: بر فرزندان آدم مسلط شوم.

فرمود: تو را بر آنها توانایی دادم. [در قرآن کریم بیان داده شده که این سلطه و توانایی ابلیس تنها نسبت به کسانی است که از او تبعیت کنند (حجر/۴۲)]

گفت: بتوانم همانند خونی که در رگهای آنها جاری است در آنها نفوذ کنم.

فرمود: نفوذت دادم.

گفت: هیچیک از آنها فرزندی نیاورد مگر اینکه برای من دو فرزند باشد؛ و من آنها را ببینم و آنها مرا نبینند و به هر صورتی که بخواهم برای آنها درآیم.

فرمود: دادمت.

گفت: پروردگارا ! زیادم کن!

فرمود: برای تو در سینه‌های آنها جایگاهی قرار دادم.

گفت: قبول است.

آنگاه بود که ابلیس گفت: «به عزتت سوگند که قطعا همه‌شان را گیج و حیران می‌کنم، مگر بندگان خالص شده از میان آنها را؛ سپس از پیش رو و از پشت سر و از سمت راست و از سمت چپ‌شان سراغشان می‌روم و اکثر آنها را سپاسگزار نخواهی یافت.» (اعراف/۱۶-۱۷)

۲) و از امام صادق ع روایت شده است: هنگامی که خداوند تبارک و تعالی به ابلیس آن توانایی‌های خاص را بخشید آدم گفت: پروردگارا ! او را بر فرزندانم مسلط کردی و همچون خون در رگها امکان نفوذش دادی و دادی به او آنچه که دادی. پس برای من و فرزندانم چه؟

فرمود: برای تو و فرزندانت به ازای هر بدی یکی و به ازای هر خوبی ده تا.

گفت: پروردگارا ! زیادم کن.

فرمود: توبه‌ای بسط یافته تا زمانی که جان به حلقوم رسد.

گفت: پروردگارا ! زیادم کن!

فرمود: می‌بخشم و برایم مهم نیست [که گناه چه اندازه باشد یا چه کسی گناه کرده باشد یا …]

گفت:‌ قبول است.

[زراره می گوید: به امام صادق ع] گفتم: فدایت شوم. به خاطر چه چیزی ابلیس مستوجب آن بخششهای الهی شد؟

امام ع فرمود: به خاطر چیزی که از او بود و خدا سپاس آن را برایش گذاشت.

گفتم: و چه چیزی از او بود، فدایت شوم؟

فرمود: دو رکعت در آسمان که چهار هزار سال طول کشید.

[در حدیث۱، جلسه۲۳۴، تعبیر شده بود «سجده‌ای که چهار هزار سال طول کشید» که ممکن است یکی از این دو ناشی از سهو راوی باشد یا ممکن است نمازی باشد که یک سجده‌اش چنین طولانی بوده است]

تفسير القمي، ج‏۱، ص۴۲

۱) قَالَ الصَّادِقُ ع …[۱] فَأَبَى أَنْ يَسْجُدَ فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَى «فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّكَ رَجِيمٌ وَ إِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِلى‏ يَوْمِ الدِّينِ» فَقَالَ إِبْلِيسُ يَا رَبِّ كَيْفَ وَ أَنْتَ الْعَدْلُ الَّذِي لَا تَجُورُ فَثَوَابُ عَمَلِي بَطَلَ قَالَ لَا وَ لَكِنِ اسْأَلْ مِنْ أَمْرِ الدُّنْيَا مَا شِئْتَ ثَوَاباً لِعَمَلِكَ فَأَعْطَيْتُكَ فَأَوَّلُ مَا سَأَلَ الْبَقَاءَ إِلَى يَوْمِ الدِّينِ فَقَالَ اللَّهُ قَدْ أَعْطَيْتُكَ قَالَ سَلِّطْنِي عَلَى وُلْدِ آدَمَ قَالَ قَدْ سَلَّطْتُكَ قَالَ أَجْرِنِي مِنْهُمْ مَجْرَى الدَّمِ فِي الْعُرُوقِ قَالَ قَدْ أَجْرَيْتُكَ قَالَ وَ لَا يَلِدُ لَهُمْ وَلَدٌ إِلَّا وَ يَلِدُ لِي اثْنَانِ قَالَ وَ أَرَاهُمْ وَ لَا يَرَوْنِي وَ أَتَصَوَّرُ لَهُمْ فِي كُلِّ صُورَةٍ شِئْتُ فَقَالَ قَدْ أَعْطَيْتُكَ قَالَ يَا رَبِّ زِدْنِي قَالَ قَدْ جَعَلْتُ لَكَ فِي صُدُورِهِمْ أَوْطَاناً قَالَ رَبِّ حَسْبِي فَقَالَ إِبْلِيسُ عِنْدَ ذَلِكَ «فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَيْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شاكِرِينَ»

۲) حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَمَّا أَعْطَى اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِبْلِيسَ مَا أَعْطَاهُ مِنَ الْقُوَّةِ قَالَ آدَمُ يَا رَبِّ سَلَّطْتَهُ عَلَى وُلْدِي وَ أَجْرَيْتَهُ مَجْرَى الدَّمِ فِي الْعُرُوقِ وَ أَعْطَيْتَهُ مَا أَعْطَيْتَهُ فَمَا لِي وَ لِوُلْدِي فَقَالَ لَكَ وَ لِوُلْدِكَ السَّيِّئَةُ بِوَاحِدَةٍ وَ الْحَسَنَةُ بِعَشَرَةِ أَمْثَالِهَا قَالَ يَا رَبِّ زِدْنِي قَالَ التَّوْبَةُ مَبْسُوطَةٌ إِلَى حِينِ يَبْلُغُ النَّفْسُ الْحُلْقُومَ فَقَالَ يَا رَبِّ زِدْنِي قَالَ أَغْفِرُ وَ لَا أُبَالِي قَالَ حَسْبِي قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ بِمَا ذَا اسْتَوْجَبَ إِبْلِيسُ مِنَ اللَّهِ أَنْ أَعْطَاهُ مَا أَعْطَاهُ فَقَالَ بِشَيْ‏ءٍ كَانَ مِنْهُ شَكَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ قُلْتُ وَ مَا كَانَ مِنْهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ رَكْعَتَيْنِ رَكَعَهُمَا فِي السَّمَاءِ فِي أَرْبَعَةِ آلَافِ سَنَةٍ.[۲]

تدبر

۱) «قالَ إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرينَ»

شیطان با اینکه گناهی کرد که او را بدترین موجود عالم کرد، از خدا مهلت خواست؛ آن هم نه برای انجام کارهای خوب، بلکه برای اغوای دیگران؛ و خدا هم به او مهلت داد؛ و این را با تعبیر «به تو مهلت دادم» بیان نکرد، بلکه با تعبیر «تو از مهلت دادگان هستی» بیان کرد. یعنی شیطان تنها کسی نیست که خدا به او مهلت داده است؛ و مهلت‌دادگانی غیر از او هم درکارند (المیزان، ج۸، ص۳۰).

خداوند به همه ما انسانها هم مهلت داده است. می‌توانیم از این مهلت استفاده کنیم و خوب باشیم، و می‌توانیم سوءاستفاده کنیم و بد باشیم. و خدا بنایش بر این نیست که در مهلتِ داده شده،‌ خلف وعده کند.

ثمره اخلاقی- اجتماعی

اگر دیدیم کسی (خودمان یا دیگران) گناه می‌کند و در گناه کردن بی‌پرواست و چیزی هم مانعش نمی‌شود، گمان نکنیم از حوزه قدرت خدا خارج شده است. خدا فعلا مهلت داده و مادامی که مهلت داده، به زور مانع کارهای بد نمی‌شود.

نکته تخصصی فلسفه دین

از اشکالاتی که منکران خدا می‌گیرند این است که اگر خدا خداست و واقعا می‌خواهد که انسانها خوب باشند، چرا اجازه می‌دهد که انسانها گناه کنند و دست گناهکاران و ظالمان را در عالم باز گذاشته است؟

با توضیح فوق، معلوم می‌شود که اشکال آنها ناشی از این است که عالَم را در زندگی دنیوی خلاصه می‌کنند؛ در حالی که زندگی دنیوی، صرفا یک مهلت است برای یک آزمون عظیم، که نتیجه نهایی این آزمون در آخرت معلوم می‌شود. یعنی، اساسا زندگی دنیوی و اینکه انسان بتواند به جایگاه خلیفة‌اللهی برسد، در گروی این است که چنین مهلتی داشته باشد.

به تعبیر دیگر، آنها انتظار دارند که خدا اختیار را عملا از انسان بگیرد؛ در حالی که خوب بودن خدا در گروی این نیست که انسانها را مجبور کند.

۲) «قالَ إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرينَ»

شبهه

خدا که می‌دانست شیطان برای گمراه کردن آدمیان مهلت می‌خواهد؛ چرا به او مهلت داد؟ و اصلا چرا خدا اجازه می‌دهد که شیطان انسانها را گمراه کند؟

پاسخ:

خدا انسان را آفرید و برای او مقامی قرار داد که بالاتر از مقام فرشتگان است. فرشتگان معصوم‌اند؛ پس این مقام بالاتر از مقام عصمت است. (جلسه۲۲۰، تدبر۳)

یکی از ابعادی که مقام انسان را بالاتر از مقام عصمت فرشتگان قرار می‌دهد این است که فرشتگان طوری آفریده شده‌اند که امکان گناه ندارند؛ اما انسان می‌تواند گناه کند و لذا گناه نکردن وی، در حالی که می‌تواند گناه نکند، مقام او را بسیار بالاتر می‌برد.

اما امکان گناه زمانی امکان واقعی است که وسوسه گناه کردن هم وجود داشته باشد. شیطان اگرچه موجود بدی است و اگرچه به خیال خود می خواهد در مقابل خدا بایستد و از او سرپیچی کند و انسان را گمراه کند، اما عملا با کار خودش، ‌زمینه را برای واقعی شدن آزمون انسان در دنیا مهیا می‌کند. اگر شیطان نباشد و بدی‌ها را به عنوان خوبی جلوه ندهد و انسانها را به سوی بدی‌ها دعوت نکند، نه عقل انسان- که در شرایط پیچیده می‌تواند خوبی را از بدی تشخیص دهد- به فعالیت حقیقی خود واداشته می‌شود و نه اراده انسان، که در برابر امیال و وسوسه‌ها ایستادگی کند و از مسیر حق منحرف نشود، می‌تواند اهمیت خود را بنمایاند.

به طور خلاصه: وجود و اغوای شیطان است که برتری انسان بر فرشتگان را ممکن می‌سازد و عصمت در آدمیان را بسیار برتر از عصمت در فرشتگان قرار می دهد.

۳) «قالَ إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرينَ»

شیطان گفت: «مرا تا روزی که مبعوث می‌شوند، مهلت بده» اما خدا فقط فرمود «تو را مهلت دادم» و زمان این مهلت را معلوم نکرد. در آیات دیگر، پایان این مهلت را نه روز قیامت بلکه «یوم الوقت المعلوم: روزی که وقتش معین است» (حجر/۳۸؛ ص/۸۱) معرفی کرد. (در برخی روایات، آن روز زمان رجعت معرفی شده و برخی هم، نفخ صور اول دانسته‌اند؛ و علامه طباطبایی هم احتمال داده‌اند منظور از این تعبیر، مادام در عالم دنیا (در قبال عالم برزخ) باشد. (المیزان، ج۸، ص۳۰) ان‌شاءالله وقتی به آن آیه برسیم در این باره و چرایی محدود بودن این مهلت به «یوم وقت معلوم» بحث بیشتری خواهد شد)

نکته: ظاهر حدیث۱ این است که خداوند تا قیامت به شیطان مهلت داده است؛ و اینکه این مطلب چگونه با روایات فوق جمع می‌شود، شاید بتوان گفت که در این حدیث «باقی ماندن» تا آن روز خواسته شده، و همین مقدارش قبول شده، اما ظاهر روایات مذکور، بقای همراه با توان اغواگری تا زمان «یوم الوقت المعلوم» است.

۴) «قالَ إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرينَ»:

هر عمر طولانى ارزشمند نيست، شيطان هم عمر طولانى دارد. (تفسیر نور، ج۴، ص۳۱)

۵) «قالَ إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرينَ»

تعبیر مهلت دادن با کلمه «مُنظر» (از ماده «نظر») بیان شده است (درباره این کلمه در جلسه قبل بحث شد). شاید به طور تلویحی می‌خواهد نشان دهد که شیطان اگرچه مهلت داده شده، اما زیر نظر خداست و از منظر الهی خارج نشده است و کارهای او چنین نیست که برنامه الهی را به هم بزند. در واقع، همه موجودات عالم، حتی شیطان و کافران، به نحوی کارگزار الهی‌اند، چه خودشان بدانند و چه ندانند، یعنی همه تدبیرهایشان درون تدبیر الهی است و حتی جایی هم که با حکم تشریعی الهی مخالفت می‌کنند، از نظام الهی خارج نشده و ناخواسته به مسیر کلی نظام الهی کمک می‌کنند (تدبر۲).

در عین حال، اینکه به نحو کلی کارگزار دستگاه الهی‌اند، معنایش این نیست که مؤاخذه و عذاب نشوند. مؤاخذه و عذاب آنها به خاطر نیت و جهت‌گیری خودشان است که از نظر خود برخلاف رضای الهی کار می‌کنند.

تمثیل

حسن به طور یقینی می‌داند که فرشید در آدرس دادن همیشه جهت را معکوس نشان می‌دهد، بویژه که هرچه او را از دروغگویی باز‌داشته، اثری نکرده است. جعفر می‌خواهد از فرشید آدرسی بپرسد. حسن به جعفر گفته است هرچه فرشید گفت در جهت عکسش حرکت کن!

در اینجا، حسن برای راهنمایی جعفر عملا از کار فرشید بهره برده است؛ اما این به هیچ معنا مستلزم آن نیست که حسن از کار فرشید خوشنود باشد و او را لایق مجازات نداند.

 

 


[۱] . فَأَوَّلُ مَنْ قَاسَ إِبْلِيسُ وَ اسْتَكْبَرَ وَ الِاسْتِكْبَارُ هُوَ أَوَّلُ مَعْصِيَةٍ عُصِيَ اللَّهُ بِهَا قَالَ فَقَالَ إِبْلِيسُ يَا رَبِّ اعْفُنِي مِنَ السُّجُودِ لِآدَمَ ع وَ أَنَا أَعْبُدُكَ عِبَادَةً لَمْ يَعْبُدْكَهَا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِيٌّ مُرْسَلٌ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَا حَاجَةَ لِي إِلَى عِبَادَتِكَ إِنَّمَا أُرِيدُ أَنْ أُعْبَدَ مِنْ حَيْثُ أُرِيدُ لَا مِنْ حَيْثُ تُرِيدُ

[۲] این حدیث دوم در الكافی، ج‏۲، ص۴۴۰ نیز آمده است.

Visits: 7

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*