۱۵۰)‌ فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا وَ لكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ ما كانُوا يَعْمَلُون‏

ترجمه        

پس چرا هنگامی که سختی ‌ما بدانها رسید تضرع نکردند؛ بلکه قلب‌های آنها دچار قساوت شد و شیطان آنچه را که همواره انجام می‌دادند برایشان زینت داد.

حدیث

۱) از امام باقر ع روایت شده است:

وقتی امر خداوند بر این تعلق بگیرد که بنده‌ای را اکرام کند در حالی او مرتکب گناهی شده، او را به بیماری‌ای مبتلا می‌کند؛ اگر با او این کار را نکند، او را به حاجتی مبتلا می‌کند. اگر چنین نکند، مرگ را بر او سخت می‌گیرد تا آن گناهش جبران شود.

و فرمود: و وقتی امر خداوند بر این تعلق بگیرد که بنده‌ای را پست و حقیر کند در حالی که او کار نیکویی انجام داده است؛ سلامتی کامل در بدنش قرار می‌دهد؛ و با او چنین نکند، در روزیش توسعه می‌دهد؛ و اگر با او این کار را هم نکند، مرگ را بر او آسان می‌گیرد تا آن کار نیکش جبران شده باشد.

الكافي، ج‏۲، ص۴۴۴

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:

إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا كَانَ مِنْ أَمْرِهِ أَنْ يُكْرِمَ عَبْداً وَ لَهُ ذَنْبٌ ابْتَلَاهُ بِالسُّقْمِ فَإِنْ لَمْ يَفْعَلْ ذَلِكَ لَهُ ابْتَلَاهُ بِالْحَاجَةِ فَإِنْ لَمْ يَفْعَلْ بِهِ ذَلِكَ شَدَّدَ عَلَيْهِ الْمَوْتَ لِيُكَافِيَهُ بِذَلِكَ الذَّنْبِ قَالَ وَ إِذَا كَانَ مِنْ أَمْرِهِ أَنْ يُهِينَ عَبْداً وَ لَهُ عِنْدَهُ حَسَنَةٌ صَحَّحَ بَدَنَهُ فَإِنْ لَمْ يَفْعَلْ بِهِ ذَلِكَ وَسَّعَ عَلَيْهِ فِي رِزْقِهِ فَإِنْ هُوَ لَمْ يَفْعَلْ ذَلِكَ بِهِ هَوَّنَ عَلَيْهِ الْمَوْتَ لِيُكَافِيَهُ بِتِلْكَ الْحَسَنَةِ.

۲) امیرالمومنین ع فرمودند:

شيطان را ملاک کارهای خود قرار دادند؛ و او از آنان دامها بافت، در سينه‏هاشان جاى گرفت و در دامن‌شان پرورش يافت. پس با چشمان آنان نظر می‌کرد و با زبان آنها سخن می‌گفت؛ آنها را بر خطاها سوار کرد و زشتی‌ها را برایشان زینت داد؛ [این] کار کسی [است] که شیطان در سلطنت خود شریکش شد و بر زبان او به باطل سخن گفت.

نهج البلاغة، خطبه۷

اتَّخَذُوا الشَّيْطَانَ لِأَمْرِهِمْ مِلَاكاً وَ اتَّخَذَهُمْ لَهُ أَشْرَاكاً فَبَاضَ وَ فَرَّخَ فِي صُدُورِهِمْ وَ دَبَّ وَ دَرَجَ فِي حُجُورِهِمْ فَنَظَرَ بِأَعْيُنِهِمْ وَ نَطَقَ بِأَلْسِنَتِهِمْ فَرَكِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الْخَطَلَ فِعْلَ مَنْ قَدْ شَرِكَهُ الشَّيْطَانُ فِي سُلْطَانِهِ وَ نَطَقَ بِالْبَاطِلِ عَلَى لِسَانِه‏

تدبر

۱) «فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا وَ لكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ»

قرآن مواخذه می‌کند قلوبی که وقتی در معرض سختی قرار می‌گیرند، به حالت تضرع و زاری نمی‌افتند؛ و اینها را سنگدل می‌خواند.

برخلاف تصور ما، گریه و زاری لزوما امر بدی نیست. اهل تضرع بودن و به گریه افتادن، نشان از نرمی و انعطاف‌پذیری دل دارد و شخص سنگدل است که هیچگاه اشکش جاری نمی‌شود.[۱]

شاید یکی از علل اصرار بر اقامه عزا برای امام و گریه گردن بر امام حسین ع این باشد که سنگدل نشویم.

 

۲) « فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا وَ لكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ ما كانُوا يَعْمَلُون»

عده‌ای جامعه دینداران را مسخره می‌کنند که «شما ملت گریه‌اید». اما حقیقت این است که این جای افتخار دارد نه جای شرمندگی. کسی که دلش لطیف باشد می‌گرید؛ و کسی که سختی ببیند و نگرید یا عقلش کم است که به عمق سختی‌ها و ناراحتی‌هایی که رخ داده (مثلا حادثه عاشورا) پی نمی‌برد ویا سنگدل شده که اشکش نمی‌آید؛ و این است که جای شرمندگی دارد، نه اهل گریه بودن.

ظاهرا اینکه افراد سنگدل آنان را که اهل گریه‌اند مسخره می‌کنند، در همین آیه پیش بینی شده، زیرا بعد از اینکه می‌فرماید آنان که اهل تضرع نبودند، سنگدل‌اند، ادامه می‌دهد: که شیطان کارشان را برایشان تزیین داد. یعنی آنها سنگدل‌اند و به این سنگدلی افتخار می‌کنند!

 

۳) «زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ ما كانُوا يَعْمَلُون»

در زبان عربی «زینت» با «جمال» این تفاوت را دارد که «جمال» زیبایی موجود در متن آفرینش خود شیء است (لسان‌العرب۱۱/ ۱۲۶)؛ اما زینت زیبایی‌ای است که به شیء ضمیمه می‌کنند تا زیبا به نظر برسد (لسان‌العرب۱۳/ ۲۰۳). شیطان اعمال آنها را زینت می‌دهد؛ یعنی اینها چون اهل گریه نیستند، قسی‌القلب‌اند و واضح است که شخص قسی‌القلب اعمالش واقعا زیبا نیست، اما شیطان چنان می‌کند که آنها کار خود را زیبا قلمداد کنند.

 

۴) «زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ ما كانُوا يَعْمَلُون»

یک فرد دیندار اگر بخواهد جذابیتی در محتوای دینی عرضه کند، نمی‌تواند از هر زینتی استفاده کند و باید مقید به حق و حقیقت باشد؛ اما چون شیطان در این زینت کردن مقید به هیچ چیزی نیست و از هر راهی (خصوصا از جذابیتهای غریزه) برای جذاب کردن محتوای مورد نظر خود استفاده می‌کند، غالبا جذابیتهای شیطانی جذاب‌تر به نظر می‌رسند، بویژه که با هوای نفس هم سازگارترند. بدین جهت است که کسانی در انتخاب‌هایشان معیار اصلی را جذابیت قرار داده‌اند راحت‌تر به دست شیطان زمین می‌خورند. (جلسه۱۴۸، تدبر۲)

(توجه شود که چنانکه اشاره شد، زینت (= زیبایی ضمیمه شده) غیر از جمال (= زیبایی خود شیء) است. تقویت حس زیبایی‌شناسی و به زیبایی‌های حقیقی بها دادن، حتما در راستای تقویت دینداری انسان است (چرا که خداوند جمیل است و جمال را دوست دارد)؛ اما بین زیبایی و جذابیت تفاوت است. جذابیت امری است که با زینت هم حاصل می‌شود و اتفاقا با زینت کردن، می‌توان امر نازیبا را حتی جذابتر از امری که خودش زیباست القا کرد (که نمونه بارز آن را در آرایش‌های زنانه می‌توان دید). تقویت زیبایی‌شناسی نیازمند تقویت عقل و توان تشخیص «زیبایی اصیل» از «زیبایی تصنعی و ساختگی» است؛ و اینکه گفتیم جذابیت نباید معیار باشد، ربطی به تقویت درک زیبایی‌شناسی انسان ندارد.)

 

۵) «…قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ ما كانُوا يَعْمَلُون»

همیشه برایم سوال بود که چرا بی‌دینان این اندازه دینداران را به خاطر دینداریشان مسخره می‌کنند و دینداری را خشن و نازیبا معرفی می‌کنند و درعوض، بی‌دینی خود را زیبا می‌دانند و به آن افتخار می‌کنند. در حالی که شخص بی‌دین که به خدایی که زیبایی مطلق است و به پیام او که سراسر نور است، بی‌اعتناست، در درکش از زیبایی اختلال رخ داده، نه کسی که عاشق زیبای زیباآفرین شده. امروز پاسخم را در این آیه پیدا کردم. کسانی که شیطان اعمالشان را برایشان زینت داده، همان کسانی‌اند که قساوت قلب دارند. اینان که به فرستادگان الهی بی‌توجه‌اند قسی‌القلب‌اند؛ اما چون شیطان اعمالشان را برایشان زینت داده، کار خود را زیباتر از کار کسانی می‌بینند که به فرستادگان الهی توجه دارند. لذاست که به تعبیر قرآن کریم در دنیا همواره این گناهکارانند که مومنان واقعی را مسخره می‌کنند (مطففین/۲۹)

 

۶) «فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا … وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ ما كانُوا يَعْمَلُون»

کسی که اهل تضرع نباشد در دام شیطان افتاده است.


[۱] . نکته: تضرع نرمی و انعطاف‌پذیری‌ای است که مقاومت نشان نمی‌دهد. وقتی شیء سختی با شیء نرم و انعطاف‌پذیری برخورد کند، لطمه‌ای به آن نمی‌زند، اما اگر به شیء سختی برخورد کند، صدمه شدید می‌شود. قلوب دو دسته‌اند. برخی نرم‌اند و لذا در برابر سختی به تضرع می‌افتند، به اینها امید هست؛ اما برخی دچار قساوت و سنگدلی‌اند؛ اینها در مقابل حقیقت فروتن نمی‌شوند.

Visits: 22

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*