۸۱) اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا يُحيطُونَ بِشَيْ‏ءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِما شاءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا يَؤُدُهُ حِفْظُهُما وَ هُوَ الْعَلِيُّ الْعَظيم‏

ترجمه

الله، خدایی جز او نیست، [تنها] حیّ و قیوّم است، او را نه چرت می‌گیرد و نه خواب، از آنِ اوست آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، کیست آنکه نزد او شفاعت کند مگر به اذن او؟ می‌داند آنچه که پیش روی آنها و آنچه پشت سر آنهاست و [درحالی‌که] به چیزی از علم او احاطه نمی‌یابند مگر به آنچه بخواهد، کرسی [سلطنت] اش آسمانها و زمین را دربرگرفته و [درحالی‌که] نگهداری این دو او را به زحمت نمی‌اندازد، و تنها او بلندمرتبه و عظیم است.

نکات ترجمه‌ای و نحوی

«الْحَيُّ الْقَيُّومُ» این دو کلمه، دو خبر (یا دو صفت) برای «الله» می‌باشند.[۱] بر فرض اینکه خبر باشند، وقوع «الـ» بر روی خبر دلالت بر حصر می‌کند  (الميزان۲ /۳۳۰) لذا در ترجمه کلمه «تنها» داخل کروشه اضافه شد.

«الحیّ» صفت مشبهه بر وزن «فَعل» است (الجدول في إعراب القرآن‏۳/ ۲۴؛ المیزان۲/ ۳۲۸)، یعنی حقیقتی که حیات در او ثابت و همیشگی و غیر قابل زوال است.[۲]

«القیوم» صیغه مبالغه از مصدر «قیام» است یعنی حقیقت قائمی (پابرجایی) که نگهدارنده و قوام‌بخش همه چیز است (مفردات ألفاظ القرآن/۶۹۱)، حقیقتی که هم قائم به خویش است (نه به غیر)، و هم همه موجودات دیگر قائم به او هستند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم‏۹/ ۳۴۴)

«لَهُ ما فِي السَّماواتِ»: چون جار و مجرور (له) نمی‌تواند مبتدا باشد و در مقام خبر است، پس خبر مقدم محسوب می‌شود؛ و چون خبر باید بعد از مبتدا بیاید و الان قبلش آمده، پس دلالت بر حصر دارد.[۳]

«یشفع»: از ریشه «شفع» (به معنای «جفت»، در مقابل «تک» ؛ معجم مقاييس اللغة‏۳/ ۲۰۱) است و به صورت فعل در جایی به کار می رود که امری به امر دیگر ملحق می شود تا کاری که اولی بتنهایی نمی توانسته انجام دهد با کمک دومی انجام شود (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم‏۶/ ۹۹)

جمله «لا يُحيطُونَ …» را هم می‌توان جمله استینافیه (یعنی شروع مطلب جدید) دانست و هم جمله حالیه (یعنی بیان حالِ آن افرادی که با ضمیر «هم» بدانها اشاره شده) و این مطلب در مورد جمله «وَ لا يَؤُدُهُ …» هم صادق است. (الجدول فی اعراب القران الکریم۳ /۲۴) برخی گفته‌اند جمله «وَسِعَ كُرْسِيُّهُ ….» را هم می‌توان حال دانست (إعراب القرآن الكريم‏۱/ ۱۰)

«يَؤُدُ» از ریشه «أود» است که در اصل به معنای «خم شدن ناشی از سنگینی» می‌باشد (معجم المقاييس اللغة‏۱/ ۱۵۵) و به همین مناسبت به معنای «به زحمت و مشقت افتادن» به کار می‌رود (لسان العرب‏۳/ ۷۴)

«الْعَلِيُّ الْعَظيم»: وقوع «الـ» بر روی خبر دلالت بر حصر می‌کند(الميزان۲ /۳۳۶)، لذا در ترجمه کلمه «تنها» اضافه شد. هر دو، صفت مشبهه هستند به ترتیب از مصدر «علو» و «عظمت»؛‌ یعنی حقیقتی که بلندمرتبگی و عظمت در او ثابت و همیشگی است.

حدیث

۱) عن عبد الله بن سنان عن أبي عبد الله ع قال‏ إِنَّ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ ذِرْوَةً وَ ذِرْوَةُ الْقُرْآنِ آيَةُ الْكُرْسِيِّ- مَنْ قَرَأَ آيَةَ الْكُرْسِيِّ مَرَّةً صَرَفَ اللَّهُ عَنْهُ أَلْفَ مَكْرُوهٍ مِنْ مَكَارِهِ الدُّنْيَا وَ أَلْفَ مَكْرُوهٍ مِنْ مَكَارِهِ الْآخِرَةِ أَيْسَرُ مَكْرُوهِ الدُّنْيَا الْفَقْرُ وَ أَيْسَرُ مَكْرُوهِ الْآخِرَةِ عَذَابُ الْقَبْرِ وَ إِنِّي لَأَسْتَعِينُ بِهَا عَلَى صُعُودِ الدَّرَجَةِ.[۴]

تفسير العياشي، ج‏۱، ص۱۳۶

از امام صادق عروایت شده است:

هر چیزی قله‌ای دارد و قله قرآن، آیه‌الکرسی است؛ کسی که یکبار آیه‌الکرسی را [آن گونه که حق آن است] بخواند، خداوند هزار امر ناپسند از امور ناپسند دنیا و هزار امر ناخوشایند از امور ناخوشایند آخرت را از او برمی‌گرداند، که ساده‌ترین امر ناپسند دنیا، فقر است و ساده‌ترین امر ناخوشایند آخرت عذاب قبر است؛ و من از آن برای بالا رفتن درجه‌ام [نزد خدا] کمک می گیرم.

۲) أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِي سُفْيَانَ أَبُو مُحَمَّدٍ الْقُرَشِيُّ الشَّعْرَانِيُّ إِمْلَاءً مِنْ أَصْلِ كِتَابِهِ بِالْمُوصِلِ، قَالَ: حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ عَمْرِو بْنِ بَكْرٍ السِّكْسَكِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ شُعَيْبِ بْنِ شَابُورَ الْقُرَشِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا عُثْمَانُ بْنِ أَبِي الْعَاتِكَةِ الْهِلَالِيُّ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَزِيدَ: أَنَّهُ أَخْبَرَهُ أَنَّ أَبَا عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْقَاسِمَ بْنَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ أَخْبَرَهُ عَنْ صُدَيٍّ أَبِي أُمَامَةَ الْبَاهِلِيِّ: أَنَّهُ سَمِعَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ) يَقُولُ:

مَا أَرَى رَجُلًا أَدْرَكَ عَقْلُهُ الْإِسْلَامَ وَ وُلِدَ فِي الْإِسْلَامِ يَبِيتُ لَيْلَةً سَوَادَهَا[۵] حَتَّى يَقْرَأَ هَذِهِ الْآيَةَ «اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ» فَقَرَأَ الْآيَةَ إِلَى قَوْلِهِ: «الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ»، ثُمَّ قَالَ: فَلَوْ تَعْلَمُونَ مَا هِيَ- أَوْ قَالَ: مَا فِيهَا- لَمَا تَرَكْتُمُوهَا عَلَى حَالٍ، إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) أَخْبَرَنِي قَالَ: أُعْطِيتُ آيَةَ الْكُرْسِيِّ مِنْ كَنْزٍ تَحْتَ الْعَرْشِ وَ لَمْ يُؤْتَهَا نَبِيٌّ كَانَ قَبْلِي.

قَالَ عَلِيٌّ (عَلَيْهِ السَّلَامُ): فَمَا بِتُّ لَيْلَةً قَطُّ مُنْذُ سَمِعْتُهَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) حَتَّى أَقْرَأَهَا.

ثُمَّ قَالَ: يَا أَبَا أُمَامَةَ، إِنِّي أَقْرَؤُهَا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فِي ثَلَاثَةِ أَحَايِينَ مِنْ كُلِّ لَيْلَةٍ. فَقُلْتُ:

وَ كَيْفَ تَصْنَعُ فِي قِرَاءَتِكَ لَهَا يَا ابْنَ عَمِّ مُحَمَّدٍ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) قَالَ: أَقْرَؤُهَا قَبْلَ الرَّكْعَتَيْنِ بَعْدَ صَلَاةِ عِشَاءِ الْآخِرَةِ، فَوَ اللَّهِ مَا تَرَكْتُهَا مُذْ سَمِعْتُ هَذَا الْخَبَرَ عَنْ نَبِيِّكُمْ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) حَتَّى أَخْبَرْتُكَ بِهِ.

الأمالي (للطوسي)، ص۵۰۹

ابوامامه نقل می‌کند که از امیرالمومنین شنیدم که می‌فرمود:

هیچکس را ندیدم که عقلش به اسلام قد دهد و در اسلام متولد شود، آنگاه تاریکی شب را به صبح آورد مگر اینکه این آیه «اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ – که آن را خواند تا – الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ» را بخواند.

سپس فرمود: اگر بدانید که آن چیست – یا فرمود: در آن چیست – هیچگاه آن را فروگذار نخواهید کرد؛ که پیامبر خدا ص به من خبر داد و فرمود: آیه‌الکرسی از گنج‌های تحت عرش است که به من داده شده و به هیچ پیامبری قبل از من داده نشد.

علی ع فرمود: من از زمانی که این را از رسول خدا شنیدم هیچ شبی را صبح نکردم مگر اینکه آن را خواندم.

سپس فرمود: ای ابوامامه، من هرشب آن را سه بار در سه وقت می‌خوانم.

عرض کردم: ای پسر عموی محمد ص، روال قرائت کردنت چگونه است؟

فرمود: آن را بعد از نماز عشاء و قبل از دو رکعت نافله نماز عشاء می‌خوانم. به خدا قسم از آن زمان که این حدیث را از پیامبرتان ص شنیدم تا الان که به تو خبر دادم، هیچگاه آن را ترک نکردم.

(در ادامه روایت، تک‌تک سلسله راویان می‌گویند: «من هم از وقتی که این روایت را دیدم خواندنش را ترک نکردم» که برای رعایت اختصار کلمات آنها را نیاوردم.

ان‌شاءالله ما هم که این روایت را دیدیم ترک نکنیم)

۳)

  • حَدَّثَنَا أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ»

قَالَ عِلْمُهُ.

 

  • و حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ»

فَقَالَ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ وَ مَا بَيْنَهُمَا فِي الْكُرْسِيِّ وَ الْعَرْشُ هُوَ الْعِلْمُ الَّذِي لَا يَقْدِرُ أَحَدٌ قَدْرَهُ.

 

  • حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الْبَرْمَكِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْعَرْشِ وَ الْكُرْسِيِّ

فَقَالَ … أَنَّهُمَا بَابَانِ مِنْ أَكْبَرِ أَبْوَابِ الْغُيُوبِ وَ هُمَا جَمِيعاً غَيْبَانِ وَ هُمَا فِي الْغَيْبِ مَقْرُونَانِ لِأَنَّ الْكُرْسِيَّ هُوَ الْبَابُ الظَّاهِرُ مِنَ الْغَيْبِ الَّذِي مِنْهُ مَطْلَعُ الْبِدَعِ وَ مِنْهُ الْأَشْيَاءُ كُلُّهَا وَ الْعَرْشُ هُوَ الْبَابُ الْبَاطِنُ الَّذِي يُوجَدُ فِيهِ عِلْمُ الْكَيْفِ وَ الْكَوْنِ وَ الْقَدْرِ وَ الْحَدِّ وَ الْأَيْنِ وَ الْمَشِيَّةِ وَ صِفَةِ الْإِرَادَةِ وَ عِلْمُ الْأَلْفَاظِ وَ الْحَرَكَاتِ وَ التَّرْكِ وَ عِلْمُ الْعَوْدِ وَ الْبَدْءِ فَهُمَا فِي الْعِلْمِ بَابَانِ مَقْرُونَانِ لِأَنَّ مُلْكَ الْعَرْشِ سِوَى مُلْكِ الْكُرْسِيِّ وَ عِلْمَهُ أَغْيَبُ مِنْ عِلْمِ الْكُرْسِيِّ فَمِنْ ذَلِكَ قَالَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ أَيْ صِفَتُهُ أَعْظَمُ مِنْ صِفَةِ الْكُرْسِيِّ وَ هُمَا فِي ذَلِكَ مَقْرُونَان‏[۶]

التوحيد (للصدوق)، ص ۳۲۱ و ص۳۲۷

از امام صادق ع درباره عبارت «وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ» روایت شده که فرمودند:

مقصود علم خداست؛

و نیز روایت شده که فرمودند:

آسمانها و زمین و آنچه در این دو است، در «کرسی» است؛ و «عرش» آن علمی است که هیچکس به اندازه آن پی نمی‌برد.

و یکبار هم درباره «عرش و کرسی»‌سوال شد، ایشان در فرازی از توضیحشان فرمودند:

آنها دوباب از درهای غیب هستند و هردو خودشان هم [مربوط به عالم] غیب‌اند و در عالم غیب در کنار همدیگرند؛ زیر کرسی باب ظاهر غیب است که شروع ایجاد از اوست و همه چیز از اوست؛ و عرش باب باطنی است که علم چگونگی و بودن و اندازه و حد و مکان و مشیت ووصف اراده و علم الفاظ و اعراب و سکون و علم بازگشت و شروع، در آن است؛ پس اینها دو باب قرین همیدگرند زیرا مُلک عرش غیر از مُلک کرسی است و علمش غیبی‌تر از علم کرسی است و به همین جهت [در قرآن کریم] فرمود» «پروردگار عرش عظیم»، یعنی وصفش از وصف کرسی عظیمتر است هرچند که در آن [عالم غیب] اینها قرین همدیگرند.[۷]  [۸]

تدبر

۱) «اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ»: صفات خدا را به دو دسته صفات ذات (صفات او به‌تنهایی و بدون ارتباط با دیگران) و صفات فعل (صفات او در رابطه با ماسوی‌الله) تقسیم می‌کنند.

«حیات» مهمترین، و بلکه ریشه سایر صفات ذات (علم و قدرت) است.

«قیوم» قوام‌بخش هر چیزی است، پس هر موجودی، هم وجودش و هم هرآنچه به او می‌رسد (مانند رزق و حیات و رحمت و …) از «قیوم» گرفته، و «قیوم» ریشه تمام صفات خداست که به دیگران مربوط است (الميزان‏۲/ ۳۳۱) پس قیوم مبنای تمام «صفات فعل» است.

پس عبارت «اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ» تمام مباحث خداشناسی را در خود جمع کرده است: او الله است، واحد و بی‌نظیر و بی‌رقیب است، آن مقدار که از ذاتش و فعلش (ارتباطش با مخلوقات) می‌توان فهمید این است که حی و قیوم اوست. بقیه آیه هم شرح تفصیلیِ «قیوم» بودن اوست.

پس این آیه دارد یک دوره خداشناسی کامل ارائه می‌دهد. و اگر خدا را درست بشناسیم، می‌فهمیم که چرا فقط باید دغدغه او را داشت و فقط باید از او کمک گرفت (جلسه دیروز، حمد/۵) و چرا فقط باید به دین الهی درآویزیم (آیه بعد) و فقط به ولایت و سرپرستی خدا تن دهیم (آیه بعدتر)

اگر کسی به این امور پی ببرد، آیا به قله معارف قرآنی نرسیده (حدیث۱)، و آیا مداومت بر خواندن – و درنتیجه، جدی گرفتنِ این آیه در سعادت انسان – نیاز به تاکیدات آن‌چنانی ندارد؟ (حدیث ۱ و ۲)

۲) «الْقَيُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ» در میان مخلوقات، هر کسی که تکیه‌گاه دیگران قرار می‌گیرد و کار دیگران را راه می‌اندازد، بالاخره بر او خستگی عارض می‌شود، خواه خستگی کم، که او را به چرت وادارد؛ خواه خستگی زیاد، که او را به خواب ببرد؛ و در این حال، دچار غفلت می‌شود، و دیگر نمی‌تواند تکیه‌گاه و کارراه‌انداز قرار گیرد.

اما خدا قیومی است که هیچ چیزی اندکی در قوام‌بخشی او وقفه ایجاد نمی‌کند. لحظه‌ای از کار عالم غافل نیست؛ به قول بیدل شیرازی:

به محض التفاتی زنده دارد آفرینش را                    اگر نازی کند از هم فرو ریزند قالبها

۳) «الْقَيُّومُ … لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ» اگر قیوم است، پس همه چیز تحت ملکیت حقیقیِ اوست. و اگر قیوم است و همه چیز هم تحت ملکیت حقیقیِ اوست، پس بقیه چکاره‌اند؟ آیا وسیله هم نیستند؟

خدا می‌فرماید: بله، وسیله هستند، شفیع هستند (شفیع، امری است که به امر دیگر ملحق می شود تا کاری که اولی بتنهایی نمی توانسته انجام دهد برایش انجام دهد- در «نکات ترجمه» توضیحی اضافه شد)؛ اما هر موجودی، اگر بخواهد واسطه کاری قرار گیرد، فقط در صورتی است که خدا بخواهد. (الميزان‏۲/ ۳۳) اگر خدا نخواهد، آتش هم نمی‌سوزاند (انبیاء/۶۹)؛ و اگر خدا بخواهد، با دست خالی می‌توان کورمادرزاد را بینا، و مرده، زنده کرد (آل‌عمران/۴۹).

آیا کسی که آیه‌الکرسی را بخواند دیگر انجام کارها را از پول و پارتی و … انتظار خواهد داشت؟ آیا برای رسیدن به هیچ خواسته‌ای خلاف دستور خدا کاری خواهد کرد؟ آیا اصلا سراغ غیرخدا (یعنی آنکه خدا اجازه رفتن به سویش را نداده باشد) خواهد رفت؟

پس شفاعت هست، اما نه فقط در آخرت؛ بلکه در همه کارهای ما در دنیا و آخرت؛ اما فقط و فقط به اذن خدا.

۴) «الْقَيُّومُ … يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا يُحيطُونَ بِشَيْ‏ءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِما شاءَ»

اگر قیوم است، پس آنچه را می‌دانند (پیش روی آنهاست: «ما بین ایدیهم») و نمی‌دانند، اما به آنها مربوط می‌شود (پشت سر آنهاست: «ما خَلْفَهُمْ») می‌داند؛ و اگر هم کسی (خواه کسی که کارشان گره خورده، خواه کسی که می‌خواهد کار دیگری را راه بیندازد) ذره‌ای چیزی بداند، فقط به خواست اوست؛ اگر او نخواهد کسی به مطلبی پی نخواهد برد.

اگر این را باور کنیم، آیا برای به دست آوردن دانش و راه افتادن کارمان در زمینه‌هایی که می‌خواهیم، هرکاری می‌کنیم؟ آیا اساساً مسیر علم آموزی‌مان تغییر نخواهد کرد؟ (جلسه۴۴، حدیث۱ و تدبرهایش) بلکه آیا مسیر تلاش‌ها و کمک‌گرفتن‌های‌مان عوض نخواهد شد؟ آیا برای رسیدن به مقصود، جز خدا، کسی راهی می‌داند؟

۵) «وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا يَؤُدُهُ حِفْظُهُما»: تعبیر «کرسی» به معنای جایگاه «مصدر امور» را ما هم به کار می‌بریم، چه در امور اجرایی و چه در امور علمی و …، مثلا: کرسی ریاست مجلس، کرسی اقتصاد، … .

تمامی آسمانها و زمین (کنابه از تمامی مخلوقات) تحت اشراف اوست و این اشراف کوچکترین زحمتی برایش ندارد. هم در ابتدای آیه «لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ» و هم در اینجا بر اینکه گرداندن امور دنیا برای خدا هیچ زحمتی ندارد و خستگی‌ای ایجاد نمی‌کند، تاکید شد. شاید این یکی از چهره‌های بارز وحدت الوهیت خدا باشد: همه مخلوقات نیازمندند و اگر برخی در مسیر رفع نیاز برخی دیگر قرار گرفته‌اند، اما همگی در این مسیر، کم می‌آورند! این علامت خوبی است که هرکس در وجدان خود دریابد که هیچکدام از این کسانی که ظاهرا نیاز ما را رفع می‌کنند، واقعا کاره‌ای نیستند و خودشان هم نیازمند و دچار ضعف‌اند؛ پس به غیر خدا نباید دل بست و جز او را نباید پرستید.

۶) «و هُوَ الْعَلِيُّ الْعَظيم‏»: و اگر خدا را به اوصافی که در آیه‌الکرسی بیان شد بشناسیم، یعنی بدانیم که:

  • او الله است و جز او خدایی نیست،
  • اوست تنها زنده حقیقی،
  • اوست تنها تکیه‌گاه واقعی همه امور،
  • اوست کسی که هیچ‌گونه خستگی کم و زیادی (که به چرت یا خواب منجر شود) در او راه ندارد،
  • اوست که مالک حقیقی همه چیز است،
  • اوست که هرکس بخواهد برای دیگری کاری انجام دهد، تنها با اذن او ممکن است،
  • اوست که پیش رو و پشت پرده همه کارگزاران و نیازمندان را می‌داند،
  • اوست که هیچکس چیزی نمی‌داند مگر اینکه او بخواهد،
  • اوست که اشراف کامل بر آسمانها و زمین دارد و این اشراف اندک زحمتی برایش ندارد،

اگر اینها را بفهمیم، آنگاه درمی‌یابیم که

  • اوست تنها کسی که دارای علو و عظمتی ثابت و همیشگی است؛

و کسی که این را بفهمد در مقابل هیچ موجودی غیر خدا کرنش نمی‌کند؛ و می‌فهمد که هیچکس از جمله قدرتمندترین قدرتهایی که می‌شناسیم، از جمله «آمریکا، هیچ غلطی نمی‌تواند بکند»!

یکبار دیگر می‌پرسم آیا واقعا آن همه ثواب برای رسیدن به این مرحله، زیاد است؟!


[۱] . اینکه خبر برای الله باشد را همگان قبول دارند. در عین حال، برخی گفته‌اند می‌توان این دو کلمه را صفت برای الله در نظر گرفت. (إعراب القرآن و بيانه‏۱/ ۳۸؛ إعراب القرآن الكريم‏۱/ ۱۰) در این صورت چنین باید ترجمه شود: «اللهِ حی قیوم، خدایی جز او نیست» برخی علاوه بر این، گفته‌اند می‌تواند بدل از «هو» باشد (إعراب القرآن (نحاس) ‏۱/ ۱۲۶) که در این صورت ترجمه‌اش چنین می‌شود: «الله، خدایی جز او که حی و قیوم است، نیست.»

[۲] . «الحیّ» از ریشه «حیو» (كتاب العين‏۳/ ۳۱۷) یا «حیی» (مفردات ألفاظ القرآن/۲۶۸) است که تلفظ بعد از اعلال آن، در حالت «مصدر» و «صفت» شبیه همدیگر است.

[۳] . در ترجمه می‌شد از کلمه «فقط»‌استفاده کرد، اما ظاهرا در فارسی هم همین نقدیم مسند (از آن اوست) بر مسند الیه (آنچه در آسمانها و زمین است) دلالت بر حصر کند، لذا به همین اکتفا شد.

[۴] . برخی احادیث دیگر در این باب:

(۱) حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ‏ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مِهْزَمٍ عَنْ رَجُلٍ سَمِعَ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع يَقُولُ مَنْ قَرَأَ آيَةَ الْكُرْسِيِّ عِنْدَ مَنَامِهِ لَمْ يَخَفِ الْفَالِجَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ مَنْ قَرَأَهَا بَعْدَ كُلِّ صَلَاةٍ لَمْ يَضُرَّهُ ذُو حُمَةٍ.

ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، النص، ص: ۱۰۵

(۲) عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص … وَ مَنْ قَرَأَ آيَةَ الْكُرْسِيِّ عِنْدَ مَنَامِهِ لَمْ يَخَفِ الْفَالِجَ وَ وَكَّلَ اللَّهُ بِهِ خَمْسِينَ أَلْفَ مَلَكٍ يَحْفَظُونَهُ حَتَّى الصَّبَاحِ وَ إِنَّ فِيهَا خَمْسِينَ كَلِمَةً فِي كُلِّ كَلِمَةٍ خَمْسُونَ بَرَكَةً وَ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ ذِرْوَةٌ وَ ذِرْوَةُ الْقُرْآنِ آيَةُ الْكُرْسِي‏

أعلام الدين في صفات المؤمنين، ص: ۳۶۹

(۳) قَالَ: فَإِنَّهُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ سَعِيدِ بْنِ ظَرِيفٍ [سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ‏] عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ أَمْسَكْتُ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع بِالرِّكَابِ- وَ هُوَ يُرِيدُ أَنْ يَرْكَبَ فَرَفَعَ رَأْسَهُ ثُمَّ تَبَسَّمَ- فَقُلْتُ لَهُ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ رَأَيْتُكَ رَفَعْتَ رَأْسَكَ ثُمَّ تَبَسَّمْتَ قَالَ: نَعَمْ يَا أَصْبَغُ أَمْسَكْتُ لِرَسُولِ اللَّهِ ص كَمَا أَمْسَكْتَ لِي- فَرَفَعَ رَأْسَهُ ثُمَّ تَبَسَّمَ فَسَأَلْتُهُ عَنْ تَبَسُّمِهِ- كَمَا سَأَلْتَنِي وَ سَأُخْبِرُكَ كَمَا أَخْبَرَنِي- أَمْسَكْتُ لِرَسُولِ اللَّهِ ص بَغْلَتَهُ الشَّهْبَاءَ فَرَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ وَ تَبَسَّمَ- فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ ص رَفَعْتَ رَأْسَكَ إِلَى السَّمَاءِ وَ تَبَسَّمْتَ لِمَا ذَا فَقَالَ: يَا عَلِيُّ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَحَدٍ يَرْكَبُ فَيَقْرَأُ آيَةَ الْكُرْسِيِّ ثُمَّ يَقُولُ: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي ذُنُوبِي- فَإِنَّهُ لَا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ» إِلَّا قَالَ السَّيِّدُ الْكَرِيمُ «يَا مَلَائِكَتِي عَبْدِي يَعْلَمُ أَنَّهُ لَا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ غَيْرِي- اشْهَدُوا أَنِّي قَدْ غَفَرْتُ لَهُ ذُنُوبَه‏

تفسير القمي، ج‏۲، ص: ۲۸۱؛ الأمالي( للصدوق)، النص، ص: ۵۰۸

 

[۵] . – قُلْتُ: وَ مَا سَوَادُهَا، يَا أَبَا أُمَامَةَ قَالَ: جَمِيعَهَا-

[۶] . فَقَالَ إِنَّ لِلْعَرْشِ صِفَاتٍ كَثِيرَةً مُخْتَلِفَةً لَهُ فِي كُلِّ سَبَبِ وَضْعٍ فِي الْقُرْآنِ صِفَةٌ عَلَى حِدَةٍ فَقَوْلُهُ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ يَقُولُ الْمُلْكُ الْعَظِيمُ وَ قَوْلُهُ الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‏ يَقُولُ عَلَى الْمُلْكِ احْتَوَى وَ هَذَا مُلْكُ الْكَيْفُوفِيَّةِ فِي الْأَشْيَاءِ ثُمَّ الْعَرْشُ فِي الْوَصْلِ مُتَفَرِّدٌ مِنَ الْكُرْسِيِّ لِأَنَّهُمَا بَابَانِ مِنْ أَكْبَرِ أَبْوَابِ الْغُيُوبِ وَ هُمَا جَمِيعاً غَيْبَانِ وَ هُمَا فِي الْغَيْبِ مَقْرُونَانِ لِأَنَّ الْكُرْسِيَّ هُوَ الْبَابُ الظَّاهِرُ مِنَ الْغَيْبِ الَّذِي مِنْهُ مَطْلَعُ الْبِدَعِ وَ مِنْهُ الْأَشْيَاءُ كُلُّهَا وَ الْعَرْشُ هُوَ الْبَابُ الْبَاطِنُ الَّذِي يُوجَدُ فِيهِ عِلْمُ الْكَيْفِ وَ الْكَوْنِ وَ الْقَدْرِ وَ الْحَدِّ وَ الْأَيْنِ وَ الْمَشِيَّةِ وَ صِفَةِ الْإِرَادَةِ وَ عِلْمُ الْأَلْفَاظِ وَ الْحَرَكَاتِ وَ التَّرْكِ وَ عِلْمُ الْعَوْدِ وَ الْبَدْءِ فَهُمَا فِي الْعِلْمِ بَابَانِ مَقْرُونَانِ لِأَنَّ مُلْكَ الْعَرْشِ سِوَى مُلْكِ الْكُرْسِيِّ وَ عِلْمَهُ أَغْيَبُ مِنْ عِلْمِ الْكُرْسِيِّ فَمِنْ ذَلِكَ قَالَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ أَيْ صِفَتُهُ أَعْظَمُ مِنْ صِفَةِ الْكُرْسِيِّ وَ هُمَا فِي ذَلِكَ مَقْرُونَان‏

[۷] . علامه طباطبایی با توجه به روایات متعددی که کرسی را ذیل عرش معرفی می‌کند روایت ذیل را ناشی از اشتباه راوی قلمداد می‌کند (الميزان فى تفسير القرآن، ج‏۲، ص: ۳۴۱):  حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدٍ الْحُسَيْنِيُّ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو جَعْفَرٍ أَحْمَدُ بْنُ عِيسَى بْنِ أَبِي مَرْيَمَ الْعِجْلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زِيَادٍ الْعَرْزَمِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ حَاتِمٍ الْمِنْقَرِيُّ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْعَرْشِ وَ الْكُرْسِيِّ مَا هُمَا فَقَالَ الْعَرْشُ فِي وَجْهٍ هُوَ جُمْلَةُ الْخَلْقِ وَ الْكُرْسِيُّ وِعَاؤُهُ وَ فِي وَجْهٍ آخِرَ الْعَرْشُ هُوَ الْعِلْمُ  الَّذِي أَطْلَعَ اللَّهُ عَلَيْهِ أَنْبِيَاءَهُ وَ رُسُلَهُ وَ حُجَجَهُ وَ الْكُرْسِيُّ هُوَ الْعِلْمُ الَّذِي لَمْ يُطْلِعِ اللَّهُ عَلَيْهِ أَحَداً مِنْ أَنْبِيَائِهِ وَ رَسُولِهِ وَ حُجَجِهِ ع. (معاني الأخبار، النص، ص: ۲۹)

[۸] . وَ بِإِسْنَادِهِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَوْلُهُ مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ أَيْ مَنْ هُمْ قَالَ نَحْنُ أُولَئِكَ الشَّافِعُون‏

المحاسن، ج‏۱، ص: ۱۸۳

Visits: 705

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*