۳۱۶) وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلى‏ حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى‏ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبينُ

ترجمه

و از مردم، کس هست که خدا را در حاشیه می‌پرستد، پس اگر خوشی‌ای به او رسد، بدان دلگرم شود، و اگر فتنه‌‌ای به او رسد بر وجه [سابق] خویش دگرگون گردد، در دنیا و آخرت زیان کرده است؛ این است همان زیان آشکار.

نکات ترجمه

عَلى‏ حَرْفٍ

«حَرْف» در اصل به معنای طرف و کناره و لبه و انتهای شیء است؛ و بدین‌سان، «انحراف» یعنی به کناره و حاشیه متمایل شدن، به نحوی که تدریجا از مسیر اصلی خارج شود؛ و «تحریف» عبارت است از به کناره راندن برای اینکه آن چیز از جای حقیقی خود بیرون رود. «حروف» الفبا را هم ظاهرا از این جهت حرف گفته‌اند که همه کلمات بدانها ختم می‌شوند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏۲، ص۱۹۸)؛ چنانکه در نحو هم «حرف» (در مقابل «اسم» و «فعل») از حواشی کلمات است که آنها را به هم ربط می‌دهد (مفردات ألفاظ القرآن، ص۲۲۸)

در قرآن کریم جمعا شش بار این ماده به کار رفته است که چهار مورد آن به صورت فعل «يُحَرِّفُون» و درباره «تحریف کردن کلام» است (‌بقره/۷۵؛ نساء/۴۶؛ مائده/۱۳ و ۴۱) و دو مورد دیگر اسم است، که یکی بوضوح به معنای «کناره گرفتن» می‌باشد (مُتَحَرِّفاً لِقِتال؛ انفال/۱۶)، و مورد آخر کلمه «حرف» در همین آیه حاضر است که می‌تواند هم به معنای «کناره و حاشیه» باشد و هم به معنای «سخن و کلام» (یعنی خدا را فقط در زبان می‌پرستند، اما در عمل پای کار نمی‌مانند.)[۱]

شأن نزول[۲]

حدیث

۱) زراره می‌گوید از امام باقر ع درباره آیه «و از مردم، کس هست که خدا را در حاشیه می‌پرستد، پس اگر خوشی‌ای به او رسد، بدان دلگرم شود، و اگر فتنه‌‌ای به او رسد بر وجه [سابق] خویش دگرگون گردد، در دنیا و آخرت زیان کرده است» پرسیدم. فرمودند:

آنان گروهی بودند که خدا را عبادت کرده، و عبادت هر معبود غیر خدا را کنار گذاشتند ولی در حضرت محمد ص و آنچه آورده بود، شک کردند؛ پس به زبان اسلام آوردند و شهادت دادند که خدایی جز الله نیست و حضرت محمد ص رسول خداست و به قرآن اقرار کردند، در حالی که درباره حضرت محمد ص و آنچه آورده بود شکاک بودند، با اینکه درباره خدا شک نداشتند؛ و خداوند فرمود: «و از مردم، کس هست که خدا را می‌پرستد بر حرفی» یعنی بر شک در محمد ص و آنچه آورده «پس اگر به او برسد خوشی‌ای» یعنی عافیت در جان و مال و فرزند «بدان دلگرم شود» و راضی گردد «و اگر به او برسد فتنه‌‌ای» یعنی بلایی در بدن و مالش، آن را به فال بد می‌زند و از اینکه در موضع اقرار به پیامبر ص قرار گرفته، ناراحت می‌شود، پس به سوی بازایستادن [از اذعان به نبوت پیامبر ص] و شک برمی‌گردد و دشمنی با خدا و رسولش و انکار نسبت به رسول و آنچه را او آورده در پیش می‌گیرد.

الكافي، ج‏۲، ص۴۱۳

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنِ الْفُضَيْلِ وَ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلى‏ حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى‏ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ» قَالَ زُرَارَةُ سَأَلْتُ عَنْهَا أَبَا جَعْفَرٍ ع فَقَالَ:

هَؤُلَاءِ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ وَ خَلَعُوا عِبَادَةَ مَنْ يُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ شَكُّوا فِي مُحَمَّدٍ ص وَ مَا جَاءَ بِهِ فَتَكَلَّمُوا بِالْإِسْلَامِ وَ شَهِدُوا أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَ أَقَرُّوا بِالْقُرْآنِ وَ هُمْ فِي ذَلِكَ شَاكُّونَ فِي مُحَمَّدٍ ص وَ مَا جَاءَ بِهِ وَ لَيْسُوا شُكَّاكاً فِي اللَّهِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلى‏ حَرْفٍ يَعْنِي عَلَى شَكٍّ فِي مُحَمَّدٍ ص وَ مَا جَاءَ بِهِ فَإِنْ أَصابَهُ خَيْرٌ يَعْنِي عَافِيَةً فِي نَفْسِهِ وَ مَالِهِ وَ وُلْدِهِ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ رَضِيَ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ يَعْنِي بَلَاءً فِي جَسَدِهِ أَوْ مَالِهِ تَطَيَّرَ وَ كَرِهَ الْمُقَامَ عَلَى الْإِقْرَارِ بِالنَّبِيِّ ص فَرَجَعَ إِلَى الْوُقُوفِ وَ الشَّكِّ فَنَصَبَ الْعَدَاوَةَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ الْجُحُودَ بِالنَّبِيِّ وَ مَا جَاءَ بِهِ.[۳]

۲) از امام صادق ع روایت شده است:

انسان منافق قطعا به دوری از رحمت خداوند متعال رضایت داده است؛ زیرا اعمالی که ظاهرش شبیه شریعت احکام شریعت است بجا می‌آورد در حالی که در لهو و لغو و پشت و رو کردن حقیقت آن و به مسخره گرفتن آن مشغول است؛

و علامت نفاق عبارت است از کم‌اعتنایی [در خویشتن‌داری] نسبت به دروغ و خیانت و ادعای بی‌محتوا و چشم‌چرانی و سفاهت و اشتباه [یا مغالطه کردن] و کم‌حیایی و کوچک شمردن گناهان و تلاش در ضایع کردن بزرگان دینی و کوچک شمردن [تحمل] مصیبت‌ها در [راه] دین و تکبر و دوست داشتن چاپلوسی و حسد و ترجیح دادن دنیا بر آخرت و بدی بر خوبی و تشویق به سخن‌چینی و دوست داشتن کارهای لهو و یاری اهل گناه و ستم و فرار کردن هنگام انجام کارهای خوب و کم‌ارزش وانمود کردن خوبیِ خوبان و کار بد خود را پسندیده، و کار خوب دیگران را ناپسند قلمداد کردن؛ و مانند اینها فراوان است،

و خداوند در مواضع متعددی از کتابش منافقان را توصیف کرد، چنانکه فرمود: «و از مردم، کس هست که خدا را در حاشیه می‌پرستد» بعد این را تفسیر کرد: «پس اگر خوشی‌ای به او رسد، بدان دلگرم شود، و اگر فتنه‌‌ای به او رسد بر وجه [سابق] خویش دگرگون گردد، در دنیا و آخرت زیان کرده است؛ این است همان زیان آشکار.» و نیز فرمود …

مصباح الشريعة، ص۱۴۴-۱۴۵

قَالَ الصَّادِقُ ع الْمُنَافِقُ قَدْ رَضِيَ بِبُعْدِهِ عَنْ رَحْمَةِ اللَّهِ تَعَالَى لِأَنَّهُ يَأْتِي بِأَعْمَالِهِ الظَّاهِرَةِ شَبِيهاً بِالشَّرِيعَةِ وَ هُوَ لَاهٍ وَ لَاغٍ وَ بَاغٍ بِالْقَلْبِ عَنْ حَقِّهَا مُسْتَهْزِئٌ فِيهَا وَ عَلَامَةُ النِّفَاقِ قِلَّةُ الْمُبَالاةِ بِالْكَذِبِ وَ الْخِيَانَةُ وَ الْوَقَاحَةُ وَ الدَّعْوَى بِلَا مَعْنًى وَ اسْتِخَانَةُ الْعَيْنِ وَ السَّفَهُ وَ الْغَلَطُ وَ قِلَّةُ الْحَيَاءِ وَ اسْتِصْغَارُ الْمَعَاصِي وَ اسْتِيضَاعُ أَرْبَابِ الدِّينِ وَ اسْتِخْفَافُ الْمَصَائِبِ فِي الدِّينِ وَ الْكِبْرُ وَ حُبُّ الْمَدْحِ وَ الْحَسَدُ وَ إِيثَارُ الدُّنْيَا عَلَى الْآخِرَةِ وَ الشَّرِّ عَلَى الْخَيْرِ وَ الْحَثُّ عَلَى النَّمِيمَةِ وَ حُبُّ اللَّهْوِ وَ مَعُونَةُ أَهْلِ الْفِسْقِ وَ الْبَغْيِ وَ التَّخَلُّفُ عَنِ الْخَيْرَاتِ وَ تَنَقُّصُ أَهْلِهَا وَ اسْتِحْسَانُ مَا يَفْعَلُهُ مِنْ سُوءٍ وَ اسْتِقْبَاحُ مَا يَفْعَلُهُ غَيْرُهُ مِنْ حَسَنٍ وَ أَمْثَالُ ذَلِكَ كَثِيرَةٌ وَ قَدْ وَصَفَ اللَّهُ الْمُنَافِقِينَ فِي غَيْرِ مَوْضِعٍ قَالَ تَعَالَى وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلى‏ حَرْفٍ فِي التَّفْسِيرِ أَيْ فَإِنْ أَصابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى‏ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِين‏» و قال …[۴]

۳) امام حسین ع در مسیر کربلا فرمودند:

بدرستی که این مردم بنده دنیایند و دین را روی زبانشان مزمزه می‌کنند، و تا جایی که معیشت‌شان برقرار است، آن را [در دهان] می‌چرخانند؛ پس هنگامی که به بلاء آزموده گردند، دینداران کم‌شوند.

تحف العقول،ص۲۴۵

وَ قَالَ ع فِي مَسِيرِهِ إِلَى كَرْبَلَاءَ

… إِنَّ النَّاسَ عَبِيدُ الدُّنْيَا وَ الدِّينُ لَعْقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ يَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَايِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّيَّانُون‏.

تدبر

۱) «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلى‏ حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى‏ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبينُ»

برخی از مردم خداپرست‌اند، اما خدا را نه در متن زندگی، بلکه در حاشیه زندگی‌شان می گذارند؛ تا جایی خدا را قبول دارند که اوضاع بر وفق مرادشان باشد؛ اما همین که اوضاع آن طور که می‌خواهند نیست؛ همه چیز را کنار می‌گذارد.

چنین کسی هم در دنیا ضرر می‌کند و هم در آخرت. و اگر کسی اندکی بیندیشد بوضوح می‌یابد که چنین زندگی‌ای سراسر ضرر و زیان است.

۲) «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلى‏ حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى‏ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبينُ»

کسی که وقتی خوشی‌ای به او برسد، به دینداری و عبادتش دلگرم می‌شود و وقتی به بلایی آزموده شود، به خدا پشت می‌کند، به عنوان کسی معرفی شده که خدا را «علی حرفٍ» عبادت می‌کند. عبادت «علی حرفٍ» یعنی:

الف. ضعف در عبادت: حرف به معنای لبه یک طناب است؛ یعنی او مانند کسی است که روی لبه طناب ایستاده، هر لحظه در معرض افتادن است؛ و این وصف کسی است که دینداریش را بر دلایل محکم استوار نکرده است. (علی بن عیسی، به نقل از مجمع‌البیان، ج۷، ص۱۲۰)

ب. دینداری با شک (مجاهد، به نقل از مجمع‌البیان، ج۷، ص۱۲۰)

ج. دینداری‌ به زبان؛ چرا که دین دو حرف است: زبان و دل؛ و کسی که فقط به زبان دیندار است، خدا را به یک حرف می‌پرستد. (حسن بصری، به نقل از مجمع‌البیان، ج۷، ص۱۲۰)

د. این یک تعبیر کنایه‌ای و استعاری است و مقصودش همان وضعیتی است که در ادامه آیه آمده: در خوشی‌ها دلگرم شدن و در فتنه‌ها به دین پشت کردن (المیزان، ج۱۴، ص۳۴۱)

ه. دین یک حد و مرزهایی دارد، کسی که دائما روی مرزهای دین حرکت کند، بالاخره می‌لغزد. یعنی شاید این آیه اشاره به مفاد آن حدیث نبوی است که کسی که وارد در شبهات و امور مشتبه شود، به محرمات کشیده می‌شود و از جایی که نمی‌فهمد به هلاکت می‌افتد.[۵]

و. فقط در مقام حرف بنده خداست؛ اما در مقام عمل خیر. یعنی شاید اشاره است به آن حدیث علوی که «حق گسترده‌ترین امور است در مقام وصف کردن؛ و تنگ‌ترین امور است در مقام عمل کردن.[۶]

ز. در حاشیه دین ایستاده و آماده خروج از دین است؛ مانند کسی که در کناره لشکر می‌ایستد که تا اوضاع سخت شد، بتواند بلافاصله فرار کند. (تفسير الصافي، ج‏۳، ص۳۶۶)

ح.  …

۳) «مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلى‏ حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى‏ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ…»

معیار اینکه دین خوب و لازم است یا نه، این نیست که وقتی دیندار شدیم اوضاع زندگی دینوی بر وفق مراد باشد. بلکه اتفاقا، ورود در دینداری معادل است با شروع فتنه‌ها و بلایهایی که نشان دهد که آیا در ادعای ایمان‌مان صادق هستیم؟ (عنکبوت/۱-۲)

کسی که انتظارش از دین و دینداری این است که با عبادت خدا اوضاع دنیوی‌اش بر وفق مراد شود و به فتنه و بلایی نیفتد، کسی است که خدا روی حرف می‌پرستد و در دنیا و آخرت ضرر می‌کند.

ثمره اجتماعی

برخی گمان می‌کنند باید به هر قیمتی که شده، دین را برای نسل جدید جذاب نمود و از سختی‌های دین و دینداری سخنی نگفت. این آیه به صراحت چنین تلقی‌ای را تخطئه می‌کند و در حدیث، این آیه مصداق منافقان دانسته شده است (حدیث۲)

مواظب باشیم ناخواسته در دام نفاق نیفتیم!

۴) «… فَإِنْ أَصابَهُ خَيْرٌ … وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ …»

در نقطه مقابل رسیدن «خوبی، از رسیدن «بدی» سخن نگفت، بلکه از رسیدن «فتنه» سخن گفت؛ چرا؟

الف. شاید بدین جهت که کسی که خدا را جدی بگیرد، می‌فهمد که بدی‌ای در عالَم برای او پیش نخواهد آمد:

آنچه پیش می‌آید یا بوضوح خوبی‌اش معلوم است؛

و یا اگر نامطلوب می‌نماید، فتنه و آزمایشی است که اگر در برابر آن فتنه و سختی‌های آن بر دین خویش استقامت بورزد، رشد بسیار بیشتری برای او خواهد داشت (فصلت/۳۰؛ احقاف/۱۳؛ جن/۱۶)

ب. …

۵) «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلى‏ حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى‏ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبينُ»

این مدل عبودیت، که خدا و دین را تا جایی قبول داشته باشیم که اوضاع بر وفق مراد باشد، خسارت دنیا و آخرت را در پی‌دارد و خسارت‌بار بودنش کاملا آشکار است. چرا و چگونه؟

الف. اینکه به فتنه می‌افتد خسارت دنیوی اوست؛‌ و اینکه از خدا روی‌گردان می‌شود خسارت اخروی اوست؛ [پس همین که به فتنه افتاد، چون چنین موضعی دارد، آشکارا دچار خسارت شده است]. (المیزان، ج۱۴، ص۳۵۱)

ب. همین که در مقابل سختی‌ها به دین پشت کرده، آبرویش را در دنیا از دست می‌دهد و چون مرتد شده همه اعمالش حبط می‌شود. (اقتباس از تفسير الصافي، ج‏۳، ص۳۶۶)[۷]

ج. …

۶) «وَ مِنَ النَّاسِ … فَإِنْ أَصابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى‏ وَجْهِهِ …»

انسان در معرض هجوم حوادث تلخ و شيرين است؛ و ايمان بعضى‏ها موسمى و سطحى است و حوادث تلخ و شيرين آن را تغيير مى‏دهد. (تفسير نور، ج‏۸، ص۲۳)

 


[۱] . نکته‌ای برای فهم معنای «تعبد علی حرف» در روز عاشورا بعد از اینکه امام حسین ع دشمنان را مخاطب قرار می‌دهد، شمر ملعون این آیه را بر امام تطبیق می‌دهد و حبیب بن مظاهر پاسخی به شمر می‌دهد که در فهم معنای «یعبد علی حرف» می‌تواند نگاه جدیدی بدهد:

فَقَالَ لَهُ شِمْرُ بْنُ ذِي الْجَوْشَنِ هُوَ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلى‏ حَرْفٍ إِنْ كَانَ يَدْرِي مَا تَقَوَّلَ فَقَالَ لَهُ حَبِيبُ بْنُ مُظَاهِرٍ وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَرَاكَ تَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى سَبْعِينَ حَرْفاً وَ أَنَا أَشْهَدُ أَنَّكَ صَادِقٌ مَا تَدْرِي مَا يَقُولُ قَدْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قَلْبِك‏ (الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج‏۲، ص۹۸)

[۲] . ابْنُ عَبَّاسٍ: كَانَ جَمَاعَةٌ إِذَا صَحَّ جِسْمُ أَحَدِهِمْ وَ نَتَجَتْ فَرَسُهُ وَ وَلَدَتْ امْرَأَتُهُ غُلَاماً وَ كَثُرَتْ مَاشِيَتُهُ رَضِيَ بِالْإِسْلَامِ وَ إِنْ أَصَابَهُ وَجَعٌ أَوْ سُوءٌ قَالَ مَا أُصِبْتُ فِي هَذَا الدِّينِ إِلَّا سُوءً فَنَزَلَ وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلى‏ حَرْف‏ (مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج‏۱، ص۵۶)

البته حدیث۱ هم به نحوی همین مضمون را تایید می کند.

[۳] و در روایات این بر غاصبان مقام اهل بیت ع هم تطبیق شده است:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ ضُرَيْسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‏ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِكُونَ‏ قَالَ شِرْكُ طَاعَةٍ وَ لَيْسَ شِرْكَ عِبَادَةٍ وَ عَنْ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلى‏ حَرْفٍ» قَالَ إِنَّ الْآيَةَ تَنْزِلُ فِي الرَّجُلِ ثُمَّ تَكُونُ فِي أَتْبَاعِهِ ثُمَّ قُلْتُ كُلُّ مَنْ نَصَبَ دُونَكُمْ شَيْئاً فَهُوَ مِمَّنْ‏ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلى‏ حَرْفٍ‏ فَقَالَ نَعَمْ وَ قَدْ يَكُونُ مَحْضاً. (الكافي، ج‏۲، ص۳۹۸-۳۹۷)  (« محضا» أي شركا محضا. و يحتمل أن يكون تتمة كلامه سابقا أي و قد يكون في الرجل محضا و لا يكون في أتباعه.)

این روایت هم مضمونش شبیه روایت متن است:

حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ يَحْيَى بْنِ أَبِي عِمْرَانَ عَنْ يُونُسَ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ ابْنِ الظَّبْيَانِ [ابْنِ الطَّيَّارِ] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ فِي قَوْمٍ وَحَّدُوا اللَّهَ وَ جعلوا عبادة [وَ خَلَعُوا عِبَادَةَ] مَنْ دُونَ اللَّهِ وَ خَرَجُوا مِنَ الشِّرْكِ وَ لَمْ يَعْرِفُوا أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ فَهُمْ يَعْبُدُونَ اللَّهَ عَلَى شَكٍّ فِي مُحَمَّدٍ وَ مَا جَاءَ بِهِ فَأَتَوْا رَسُولَ اللَّهِ ص فَقَالُوا نَنْظُرُ فَإِنْ كَثُرَتْ أَمْوَالُنَا وَ عُوفِينَا فِي أَنْفُسِنَا وَ أَوْلَادِنَا عَلِمْنَا أَنَّهُ صَادِقٌ وَ أَنَّهُ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ إِنْ كَانَ غَيْرُ ذَلِكَ نَظَرْنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ «فَإِنْ أَصابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ … (تفسير القمي، ج‏۲، ص۷۹)

و البته در روایات این آیه را ابوموسی اشعری و عمروعاص هم تطبیق کرده‌اند:

رُوِيَ فِي مَعْنَى قَوْلِهِ تَعَالَى وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلى‏ حَرْفٍ أَنَّهُ كَانَ أَبُو مُوسَى وَ عَمْرٌو. (مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج‏۳، ص۱۸۱)

[۴] . روایات زیر همگی در توصیف کسانی است که خسر الدنیا و الاخره شده‌اند که برای رعایت اختصار آنها را در کانال نگذاشتم:

۱) [قَالَ الْإِمَامُ‏] ع: قَالَ الْإِمَامُ الْعَالِمُ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ع

فَلَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ هَذِهِ الْآيَةَ [أُولئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى‏ فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ وَ ما كانُوا مُهْتَدِينَ؛ بقره/۱۶] حَضَرَ رَسُولَ اللَّهِ ص قَوْمٌ، فَقَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ سُبْحَانَ الرَّازِقِ، أَ لَمْ تَرَ فُلَاناً كَانَ يَسِيرَ الْبِضَاعَةِ، خَفِيفَ ذَاتِ الْيَدِ، خَرَجَ مَعَ قَوْمٍ يَخْدُمُهُمْ فِي الْبَحْرِ فَرَعَوْا لَهُ حَقَّ خِدْمَتِهِ، وَ حَمَلُوهُ مَعَهُمْ إِلَى الصِّينِ وَ عَيَّنُوا لَهُ يَسِيراً مِنْ مَالِهِمْ، قَسَّطُوهُ عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَهُ، وَ جَمَعُوهُ فَاشْتَرَوْا لَهُ [بِهِ‏] بِضَاعَةً مِنْ هُنَاكَ فَسَلِمَتْ فَرَبِحَ الْوَاحِدُ عَشَرَةً. فَهُوَ الْيَوْمَ مِنْ مَيَاسِيرِ أَهْلِ الْمَدِينَةِ وَ قَالَ قَوْمٌ آخَرُونَ بِحَضْرَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص: يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ لَمْ تَرَ فُلَاناً كَانَتْ حَسَنَةً حَالُهُ، كَثِيرَةً أَمْوَالُهُ جَمِيلَةً أَسْبَابُهُ، وَافِرَةً خَيْرَاتُهُ وَ شَمْلُهُ مُجْتَمِعٌ، أَبَى إِلَّا طَلَبَ الْأَمْوَالِ الْجُمَّةِ، فَحَمَلَهُ الْحِرْصُ عَلَى أَنْ تَهَوَّرَ، فَرَكِبَ الْبَحْرَ فِي وَقْتِ هَيَجَانِهِ، وَ السَّفِينَةُ غَيْرُ وَثِيقَةٍ، وَ الْمَلَّاحُونَ غَيْرُ فَارِهِينَ إِلَى أَنْ تَوَسَّطَ الْبَحْرَ حَتَّى لَعِبَتْ بِسَفِينَتِهِ رِيحٌ [عَاصِفٌ‏] فَأَزْعَجَتْهَا إِلَى الشَّاطِئِ، وَ فَتَقَتْهَافِي لَيْلٍ مُظْلِمٍ وَ ذَهَبَتْ أَمْوَالُهُ، وَ سَلِمَ بِحُشَاشَةِ نَفْسِهِ فَقِيراً وَقِيراً يَنْظُرُ إِلَى الدُّنْيَا حَسْرَةً.

فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِأَحْسَنَ مِنَ الْأَوَّلِ حَالًا، وَ بِأَسْوَأَ مِنَ الثَّانِي حَالًا قَالُوا: بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: أَمَّا أَحْسَنُ مِنَ الْأَوَّلِ حَالًا فَرَجُلٌ اعْتَقَدَ صِدْقاً بِمُحَمَّدٍ [رَسُولِ اللَّهِ‏]، وَ صِدْقاً فِي إِعْظَامِ عَلِيٍّ أَخِي رَسُولِ اللَّهِ وَ وَلِيِّهِ، وَ ثَمَرَةِ قَلْبِهِ وَ مَحْضِ طَاعَتِهِ، فَشَكَرَ لَهُ رَبَّهُ وَ نَبِيَّهُ وَ وَصِيَّ نَبِيِّهِ فَجَمَعَ اللَّهُ تَعَالَى لَهُ بِذَلِكَ خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ، وَ رَزَقَهُ لِسَاناً لِآلَاءِ اللَّهِ تَعَالَى ذَاكِراً، وَ قَلْباً لِنَعْمَائِهِ شَاكِراً وَ بِأَحْكَامِهِ رَاضِياً، وَ عَلَى احْتِمَالِ مَكَارِهِ أَعْدَاءِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ نَفْسَهُ مُوَطِّناً. لَا جَرَمَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ سَمَّاهُ عَظِيماً فِي مَلَكُوتِ أَرْضِهِ وَ سَمَاوَاتِهِ، وَ حَبَاهُ‏ بِرِضْوَانِهِ وَ كَرَامَاتِهِ، فَكَانَتْ تِجَارَةُ هَذَا أَرْبَحَ، وَ غَنِيمَتُهُ أَكْثَرَ وَ أَعْظَمَ.

وَ أَمَّا أَسْوَأُ مِنَ الثَّانِي حَالًا فَرَجُلٌ أَعْطَى أَخَا مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ بَيْعَتَهُ، وَ أَظْهَرَ لَهُ مُوَافَقَتَهُ وَ مُوَالاةَ أَوْلِيَائِهِ، وَ مُعَادَاةَ أَعْدَائِهِ، ثُمَّ نَكَثَ بَعْدَ ذَلِكَ وَ خَالَفَ وَ وَالَى عَلَيْهِ أَعْدَاءَهُ، فَخُتِمَ لَهُ بِسُوءِ أَعْمَالِهِ فَصَارَ إِلَى عَذَابٍ لَا يَبِيدُ وَ لَا يَنْفَدُ قَدْ خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ. (التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص۱۲۶-۱۲۷)

۲) وَ رَوَى لِي مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْهَمْدَانِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ الْقَاسِمِ قِرَاءَةً قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ الْمُعَلَّى قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ خَالِدٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ بَكْرٍ الْمُرَادِيُّ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ بَيْنَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع ذَاتَ يَوْمٍ جَالِسٌ مَعَ أَصْحَابِهِ يُعَبِّيهِمْ لِلْحَرْبِ إِذَا أَتَاهُ شَيْخٌ عَلَيْهِ شَحْبَةُ السَّفَر …قَالَ فَأَيُّ النَّاسِ أَشَدُّ حَسْرَةً قَالَ ع الَّذِي حُرِمَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِين‏ (من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص۳۸۳)

۳) وَ قَالَ ع: مَعَاشِرَ النَّاسِ اتَّقُوا اللَّهَ فَكَمْ مِنْ مُؤَمِّلٍ مَا لَا يَبْلُغُهُ وَ بَانٍ مَا لَا يَسْكُنُهُ وَ جَامِعٍ مَا سَوْفَ يَتْرُكُهُ وَ لَعَلَّهُ مِنْ بَاطِلٍ جَمَعَهُ وَ مِنْ حَقٍّ مَنَعَهُ أَصَابَهُ حَرَاماً وَ احْتَمَلَ بِهِ آثَاماً فَبَاءَ بِوِزْرِهِ وَ قَدِمَ عَلَى رَبِّهِ آسِفاً لَاهِفاً قَدْ خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِين‏ (نهج البلاغة، حکمت ۳۴۴؛‌این در إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي)، ج‏۱، ص۳۹ هم آمده، با اندکی تفاوت در عبارات:‌) وَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي خُطْبَتِهِ اتَّقُوا اللَّهَ فَكَمْ مِنْ مُؤَمِّلٍ مَا لَا يَبْلُغُهُ وَ جَامِعٍ مَا لَا يَأْكُلُهُ وَ لَعَلَّهُ مِنْ بَاطِلٍ جَمَعَهُ وَ مِنْ حَقٍّ مَنَعَهُ أَصَابَهُ حَرَاماً وَ وَرِثَهُ عَدْواً فَاحْتَمَلَ إِصْرَهُ وَ بَاءَ بِوِزْرِهِ وَرَدَ عَلَى رَبِّهِ خَاسِراً آسِفاً لَاهِفاً قَدْ خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ.

۴) وَ بِالْإِسْنَادِ الْمُقَدَّمِ ذِكْرُهُ عَنِ الرِّضَا ع أَنَّهُ قَالَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ: إِذَا رَأَيْتُمُ الرَّجُلَ قَدْ حَسُنَ سَمْتُهُ وَ هَدْيُهُ وَ تَمَاوَتَ فِي مَنْطِقِهِ وَ تَخَاضَعَ فِي حَرَكَاتِهِ فَرُوَيْداً لَا يَغُرَّنَّكُمْ فَمَا أَكْثَرَ مَنْ يُعْجِزُهُ تَنَاوُلُ الدُّنْيَا وَ رُكُوبُ الْحَرَامِ مِنْهَا لِضَعْفِ نِيَّتِهِ وَ مَهَانَتِهِ وَ جُبْنِ قَلْبِهِ فَنَصَبَ الدِّينَ فَخّاً لَهَا فَهُوَ لَا يَزَالُ يَخْتِلُ النَّاسَ بِظَاهِرِهِ فَإِنْ تَمَكَّنَ مِنْ حَرَامٍ اقْتَحَمَهُ وَ إِذَا وَجَدْتُمُوهُ يَعِفُّ عَنِ الْمَالِ الْحَرَامِ فَرُوَيْداً لَا يَغُرَّنَّكُمْ فَإِنَّ شَهَوَاتِ الْخَلْقِ مُخْتَلِفَةٌ فَمَا أَكْثَرَ مَنْ يَنْبُو عَنِ الْمَالِ الْحَرَامِ وَ إِنْ كَثُرَ وَ يَحْمِلُ نَفْسَهُ عَلَى شَوْهَاءَ قَبِيحَةٍ فَيَأْتِي مِنْهَا مُحَرَّماً فَإِذَا وَجَدْتُمُوهُ يَعِفُّ عَنْ ذَلِكَ فَرُوَيْداً لَا يَغُرَّنَّكُمْ حَتَّى تَنْظُرُوا مَا عُقْدَةُ عَقْلِهِ فَمَا أَكْثَرَ مَنْ تَرَكَ‏ ذَلِكَ أَجْمَعَ ثُمَّ لَا يَرْجِعُ إِلَى عَقْلٍ مَتِينٍ فَيَكُونُ مَا يُفْسِدُ بِجَهْلِهِ أَكْثَرَ مِمَّا يُصْلِحُهُ بِعَقْلِهِ فَإِذَا وَجَدْتُمْ عَقْلَهُ مَتِيناً فَرُوَيْداً لَا يَغُرَّكُمْ تَنْظُرُوا أَ مَعَ هَوَاهُ يَكُونُ عَلَى عَقْلِهِ أَمْ يَكُونُ مَعَ عَقْلِهِ عَلَى هَوَاهُ وَ كَيْفَ مَحَبَّتُهُ لِلرِّئَاسَاتِ الْبَاطِلَةِ وَ زُهْدُهُ فِيهَا فَإِنَّ فِي النَّاسِ مَنْ خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ يَتْرُكُ الدُّنْيَا لِلدُّنْيَا وَ يَرَى أَنَّ لَذَّةَ الرِّئَاسَةِ الْبَاطِلَةِ أَفْضَلُ مِنْ لَذَّةِ الْأَمْوَالِ وَ النِّعَمِ الْمُبَاحَةِ الْمُحَلَّلَةِ فَيَتْرُكُ ذَلِكَ أَجْمَعَ طَلَباً لِلرِّئَاسَةِ حَتَّى إِذا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئْسَ الْمِهادُ فَهُوَ يَخْبِطُ خَبْطَ عَشْوَاءَ يُوقِدُهُ أَوَّلَ بَاطِلٍ إِلَى أَبْعَدِ غَايَاتِ الْخَسَارَةِ وَ يُمِدُّهُ رَبُّهُ بَعْدَ طَلَبِهِ لِمَا لَا يَقْدِرُ عَلَيْهِ فِي طُغْيَانِهِ فَهُوَ يُحِلُّ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَ يُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَا يُبَالِي مَا فَاتَ مِنْ دِينِهِ إِذَا سَلِمَتْ لَهُ الرِّئَاسَةُ الَّتِي قَدْ شَقِيَ مِنْ أَجْلِهَا فَأُولَئِكَ الَّذِينَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِيناً وَ لَكِنَّ الرَّجُلَ كُلَّ الرَّجُلِ نِعْمَ الرَّجُلُ هُوَ الَّذِي جَعَلَ هَوَاهُ تَبَعاً لِأَمْرِ اللَّهِ وَ قُوَاهُ مَبْذُولَةً فِي رِضَى اللَّهِ يَرَى الذُّلَّ مَعَ الْحَقِّ أَقْرَبَ إِلَى عِزِّ الْأَبَدِ مِنَ الْعِزِّ فِي الْبَاطِلِ وَ يَعْلَمُ أَنَّ قَلِيلَ مَا يَحْتَمِلُهُ مِنْ ضَرَّائِهَا يُؤَدِّيهِ إِلَى دَوَامِ النَّعِيمِ فِي دَارٍ لَا تَبِيدُ وَ لَا تنفذ [تَنْفَدُ] وَ أَنَّ كَثِيرَ مَا يَلْحَقُهُ مِنْ سَرَّائِهَا إِنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ يُؤَدِّيهِ إِلَى عَذَابٍ لَا انْقِطَاعَ لَهُ وَ لَا يَزُولُ فَذَلِكُمُ الرَّجُلُ نِعْمَ الرَّجُلُ فِيهِ فَتَمَسَّكُوا وَ بِسُنَّتِهِ فَاقْتَدُوا وَ إِلَى رَبِّكُمْ فَتَوَسَّلُوا فَإِنَّهُ لَا تُرَدُّ لَهُ دَعْوَةٌ وَ لَا يُخَيَّبُ لَهُ طَلِبَةٌ. (الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج‏۲، ص۳۲۰-۳۲۱)

۵) حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ الْعَلَوِيِّ عَنْ‏ عِيسَى بْنِ دَاوُدَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى عَنْ أَبِيهِ ع «۱» قَالَ: نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ لآِلِ مُحَمَّدٍ إِلَّا خَساراً فَالْقُرْآنُ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ لِأَنَّهُمْ الْمُنْتَفِعُونَ بِهِ وَ خَسَارٌ وَ بَوَارٌ عَلَى الظَّالِمِينَ لِأَنَّ فِيهِ الْحُجَّةَ عَلَيْهِمْ وَ لَا يَزِيدُهُمْ إِلَّا خَسَاراً فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ. (تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص۲۸۴)

۶) همچنین در الكافي، ج‏۸، ص۲۰۸ سخنانی از عمار خطاب به ابوذر آمده که از این آیات استفاده کرده است:

سَهْلٌ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَفْصٍ التَّمِيمِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو جَعْفَرٍ الْخَثْعَمِيُّ قَالَ: قَالَ لَمَّا سَيَّرَ عُثْمَانُ أَبَا ذَرٍّ إِلَى الرَّبَذَةِ شَيَّعَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ عَقِيلٌ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ ع وَ عَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فَلَمَّا كَانَ عِنْدَ الْوَدَاعِ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِين‏… ثُمَّ تَكَلَّمَ عَمَّارٌ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فَقَالَ يَا أَبَا ذَرٍّ أَوْحَشَ اللَّهُ مَنْ أَوْحَشَكَ وَ أَخَافَ مَنْ أَخَافَكَ إِنَّهُ وَ اللَّهِ مَا مَنَعَ النَّاسَ أَنْ يَقُولُوا الْحَقَّ إِلَّا الرُّكُونُ إِلَى الدُّنْيَا وَ الْحُبُّ لَهَا أَلَا إِنَّمَا الطَّاعَةُ مَعَ الْجَمَاعَةِ «۱» وَ الْمُلْكُ لِمَنْ غَلَبَ عَلَيْهِ وَ إِنَّ هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ دَعَوُا النَّاسَ إِلَى دُنْيَاهُمْ فَأَجَابُوهُمْ إِلَيْهَا وَ وَهَبُوا لَهُمْ دِينَهُمْ فَخَسِرُوا الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةَ وَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِين‏ (البته در السقيفة و فدك، ص۷۷ هم آمده اما با اندکی تفاوت: ) ثم تكلم عمار رحمه اللّه مغضبا، فقال: لا آنس اللّه من أوحشك، و لا آمن من أخافك، أما و اللّه لو أردت دنياهم لأمنوك، و لو رضيت أعمالهم لأحبّوك، و ما منع الناس أن يقولوا بقولك إلا الرضا بالدنيا، و الجزع من الموت، و مالوا الى سلطان جماعتهم عليه، و الملك لمن غلب، فوهبوا لهم دينهم، و منحهم القوم دنياهم، فخسروا الدنيا و الآخرة، ألا ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ

[۵] . مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ دَاوُدَ بْنِ الْحُصَيْنِ عَنْ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ قَالَ: قال أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع … قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص حَلَالٌ بَيِّنٌ وَ حَرَامٌ بَيِّنٌ وَ شُبُهَاتٌ بَيْنَ ذَلِكَ فَمَنْ تَرَكَ الشُّبُهَاتِ نَجَا مِنَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ مَنْ أَخَذَ بِالشُّبُهَاتِ ارْتَكَبَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ هَلَكَ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَم‏. (الكافي، ج‏۱، ص۶۸)

[۶] . فَالْحَقُّ أَوْسَعُ الْأَشْيَاءِ فِي‏ التَّوَاصُفِ وَ أَضْيَقُهَا فِي التَّنَاصُف‏ (نهج البلاغة، خطبه۲۱۶)

[۷] . عبارت ایشان چنین است: خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ بذهاب عصمته و حبوط عمله بالارتداد

Visits: 121

2 Replies to “۳۱۶) وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلى‏ حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى‏ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبينُ”

  1. در میان بندگان خدا کسانی هم هستند که احوالات دنیایشان شبیه به ایوب پیامبر است با این تفاوت که ایوب پیامبر نبی خدا بود و خداوند هم حامی او بود و گره گشای کارش در صورتی که خداوند هیچ راه نجاتی از این بلای دایم را برای آنان قرار نداده و برعکس آنها را هم به خسران دنیا و آخرتشان بشارتشان میدهد مانند کسی که در میدانی قرار بگیرد که از قبل برای مرگش بدون دلیل طراحی شده باشد و نه راه پس داشته باشد نه راه پیش و هر راهی را که در پیش بگیرد به بن بست رسد البته با طراحی پروردگار

    • سلام علیکم
      امکان ندارد خداوند ابتدا به ساکن کسی را به وضعیتی مبتلا کند که هیچ راه خروجی برای او قرار ندهد. بله؛ ممکن است از باب جزای عملش به این وضعیت برسد (چنانکه جهنمیان در جهنم به چنین وضعیتی می رسند) اما ابتدا به ساکن فرض ندارد. هرکس را هم که ما در ظاهر می بینیم به چنین وضعیتی افتاده ما از تمام اعمال و زوایای زندگی‌اش خبر نداریم. حتی در مورد خودمان. زیرا دسته ای از گناهان است که امید انسان را از همه چیز قطع می کند: اللهم اغفرلی الذنوب التی تقطع الرجاء؛ و اگر احساس می کنیم که در بن بست گرفتار شده اسم چه بسا از این گناهان مرتکب شده ایم؛ و با استغفار واقعی و توبه هر در بسته‌ای را می شود باز کرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*