۳۲۱) وَ كَذلِكَ أَنْزَلْناهُ آياتٍ بَيِّناتٍ وَ أَنَّ اللَّهَ يَهْدي مَنْ يُريدُ

ترجمه

و بدین‌سان فروفرستادیمش [به صورت] آیاتی روشنگر؛ و اینکه به یقین خداوند هدایت می‌کند کسی را که اراده کند.

شهادت صدیقه کبری، حضرت زهرا س، که یاد داد می‌توان با سلاح گریه، خواب را بر غفلت‌زدگان حرام کرد؛ و نهایتا در تاریک‌ترین نقطه تاریخ، که می‌رفت حقیقت فراموش شود، با قبر مخفی خویش، نشانی گذاشت که ره گم نشود و وجودش شب قدری شد که هزار ماه ترفند بنی‌امیه را تحت‌الشعاع قرار داد، بر دلدادگان حق و حقیقت تسلیت باد.

نکات ترجمه‌ای و نحوی

«أَنْزَلْناهُ آياتٍ بَيِّناتٍ»

اغلب مرجع ضمیر «ه» را [با توجه به سیاق بحث] «قرآن» دانسته‌اند (یعنی قرآن را به صورت آیاتی روشنگر فرو فرستادیم)، ولی ممکن است اشاره به مطالب قبلی باشد (این مطالبی که بیان شد را به عنوان آیاتی روشنگر فرو فرستادیم).

عموما «آیات» را حال برای ضمیر «ه» دانسته‌اند[۱]، و «بینات» را صفت برای «آیات»[۲] (آن را به صورت آیاتی روشنگر فروفرستادیم)

«وَ أَنَّ اللَّهَ يَهْدي مَنْ يُريدُ»

درباره اینکه این «و» چه نقشی دارد و تحلیل نحوی جمله بعد از آن چیست، دو حالت مطرح شده است: یکی اینکه «و» عطف است و جمله عطف شده به ضمیر «ه» در انزلناه، (یعنی ما آن را چنان نازل کردیم و نیز نازل کردیم که خداوند هدایت می‌کند…)؛ و دیگر اینکه «و» حالیه است و آنگاه یک مبتدای محذوف (مثلاً الامرُ أن الله …) داریم (یعنی ما آن را چنان نازل کردیم در حالی که مطلب از این قرار است که خداوند هدایت می‌کند…)

حدیث

۱) از امام صادق ع روایت شده است:

کارتان را برای خدا قرار دهید و نه برای مردم؛ چرا که آنچه برای خداست؛ پس برای خداست؛ و آنچه برای مردم باشد، به جانب خدا بالا نمی‌رود؛ پس با مردم در دینتان بحث و نزاع نکنید؛ که نزاع مریض‌کننده قلب است و خداوند به پیامبرش فرمود: «بدرستی که تو کسی را که دوست داری هدایت نمی کنی ولکن خدا هر که را بخواهد هدایت می‌کند.» (قصص/۵۶) و نیز فرمود «آیا تو مردم را مجبور می‌کنی تا مومن باشند؟!» (یونس/۹۹) این مردم را رها کن که این مردم ، [دینشان را] از مردم گرفتند و شما از رسول خدا ع و حضرت علی ع گرفتید و این دو یکسان نیست؛ همانا از پدرم شنیدم که می‌فرمود: خداوند هنگامی که بر بنده‌ای مسجل کند که در این امر [قبول ولایت اهل بیت] وارد شود، اقدام او سریع‌تر از بازگشت پرنده به لانه‌اش خواهد بود.

المحاسن، ج‏۱، ص۲۰۱؛ کافی، ج۱، ص۱۶۶

عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ

اجْعَلُوا أَمْرَكُمْ لِلَّهِ وَ لَا تَجْعَلُوهُ لِلنَّاسِ فَإِنَّ مَا كَانَ لِلَّهِ فَهُوَ لِلَّهِ وَ مَا كَانَ لِلنَّاسِ فَلَا يَصْعَدُ إِلَى اللَّهِ فَلَا تُخَاصِمُوا النَّاسَ لِدِينِكُمْ فَإِنَّ الْمُخَاصَمَةَ مَمْرَضَةٌ لِلْقَلْبِ إِنَّ اللَّهَ قَالَ لِنَبِيِّهِ ص «إِنَّكَ لا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ» وَ قَالَ «أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ» ذَرِ النَّاسَ فَإِنَّ النَّاسَ أَخَذُوا عَنِ النَّاسِ وَ إِنَّكُمْ أَخَذْتُمْ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ عَلِيٍّ ع وَ لَا سَوَاءً إِنِّي سَمِعْتُ أَبِي يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ إِذَا كَتَبَ عَلَى عَبْدٍ أَنْ يَدْخُلَ فِي هَذَا الْأَمْرِ كَانَ أَسْرَعَ إِلَيْهِ مِنَ الطَّيْرِ إِلَى وَكْرِهِ.

۲) از امام صادق ع روایت شده است: شخصی نزد پدرم آمد و گفت: من آدم اهل بحث و نزاع هستم، با هر کس که دوست داشته باشم که در این امر [قبول ولایت اهل بیت] وارد شود، مخاصمه [بحث و نزاع] می کنم.

پدرم به او فرمود: با هیچکس مخاصمه [بحث و نزاع] نکن؛ چرا که خداوند هنگامی که خیر بنده‌ای را اراده کند، در قلبش نقطه [نورانی] ‌ای می‌گذارد تا حدی که بدان سبب برخی از شما را که مشتاق دیدار او بود، از روی بصیرت ببیند.

المحاسن، ج‏۱، ص۲۰۱

عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ أَيُّوبَ بْنِ الْحُرِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ

إِنَّ رَجُلًا أَتَى أَبِي فَقَالَ إِنِّي رَجُلٌ خَصِمٌ أُخَاصِمُ مَنْ أُحِبُّ أَنْ يَدْخُلَ فِي هَذَا الْأَمْرِ

فَقَالَ لَهُ أَبِي لَا تُخَاصِمْ أَحَداً فَإِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَيْراً نَكَتَ فِي قَلْبِهِ نُكْتَةً حَتَّى إِنَّهُ لَيَبْصُرُ بِهِ الرَّجُلَ مِنْكُمْ يَشْتَهِي لِقَاءَهُ

قَالَ وَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ ثَابِتٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مِثْلَه‏

تدبر

۱) «وَ كَذلِكَ أَنْزَلْناهُ آياتٍ بَيِّناتٍ وَ أَنَّ اللَّهَ يَهْدي مَنْ يُريدُ»

نزول آیات برای هدایت شدن، کافی نیست؛ بلکه خدا هم باید بخواهد که شخص هدایت شود (المیزان، ج۱۴، ص۳۵۳) ۲) «…أَنَّ اللَّهَ يَهْدي مَنْ يُريدُ»

خدا کسی را که بخواهد هدایت می‌کند و هیچکس نمی‌تواند مانع هدایت خدا شود. معنای این جمله آن نیست که هدایت خدا -نعوذ بالله- به اراده گزافی وابسته است و بی‌حکمت و بی‌ضابطه است؛ چرا که اراده خدا تابع علم و حکمت اوست؛ و حتما اگر کاری را اراده می‌کند مبنا و حکمتی دارد؛ بلکه معنایش این است که خدا مانند دیگران نیست که چیزی بتواند انجام خواسته‌اش را مانع شود. (شبیه این مطلب درباره تعبیر‌ «ان الله یفعل ما یرید» گذشت؛ جلسه۳۱۹، تدبر۲)

۳) «وَ كَذلِكَ أَنْزَلْناهُ آياتٍ بَيِّناتٍ وَ أَنَّ اللَّهَ يَهْدي مَنْ يُريدُ»

می‌فرماید: بدین‌سان آن را به صورت آیاتی روشنگر نازل کردیم؛ منظورش از «کذلک: بدین‌سان» چیست؟

الف. می‌خواهد بفرماید آیات قرآن دلالتشان واضح و روشن است، همان گونه که این آیاتی که گذشت، دلالتشان آشکار بود. (المیزان، ج۱۴، ص۳۵۳)

ب. شاید اشاره به همین آیاتی است که دسته‌بندی انسانها در آن ارائه شد: سه گروه گمراه و یک گروه ره‌یافته؛ و می خواهد بگوید این طبقه چهارگانه، از زمره نشان‌های روشنگر است، برای کسی که می‌خواهد هدایت شود.

ج.  …

۴) «وَ كَذلِكَ أَنْزَلْناهُ آياتٍ بَيِّناتٍ وَ أَنَّ اللَّهَ يَهْدي مَنْ يُريدُ»

چه‌بسا بتوان در این آیه، فاعل «یرید» را «مَن: کسی که» قرار داد، نه «خدا»[۳]؛ آنگاه یعنی خدا آیات روشنگر می‌فرستد؛ اما کسی را هدایت می‌کند که آن شخص خودش طالب هدایت باشد؛ یعنی این آیات الهی، به نحوی نیست که انسان به نحو غیرارادی مجبور به پذیرش هدایت شود؛ خود انسان باید بخواهد و تصمیم بگیرد که در مسیر هدایت گام بردارد تا خداوند با این آیات او را هدایت کند. به تعبیر دیگر، اگر کسی خودش چشمش را ببندد، خدا به زور چشم او را باز نمی‌کند؛ و چه‌بسا در قیامت هم کور محشور شود. (وَ مَنْ كانَ في‏ هذِهِ أَعْمى‏ فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى‏ وَ أَضَلُّ سَبيلا؛ اسراء/۷۲)

 


[۱] . البته ظاهرا می‌توان آن را مفعول دوم برای «انزلنا» نیز قلمداد کرد.

[۲] . ظاهرا می‌توان «بینات» را حال برای «آیات» هم دانست: آن را آیاتی فروفرستادیم در حالی که روشنگر باشد.

[۳] . آن مقدار که تفحص شد، همگان فاعل «یرید» را «الله» دانسته‌اند؛ در حالی که این درست است، اما به نظر می‌آید یک احتمال دیگر هم قابل اعتنا باشد و آن اینکه فاعل «یرید» «مَن» باشد؛ یعنی خدا هرکس که خود آن شخص اراده کند [و بخواهد که هدایت شود]، را هدایت می‌کند. امری که می‌تواند موید این احتمال شود، این است که به لحاظ نحوی، وقتی موصول می‌آید در صله آن، ضمیری لازم است که به موصول برگردد. یعنی برای حالت اول که الله را فاعل گرفته، مفعولش خود آن کس است و لذا باید می‌فرمود «من یریده» ولی در این حالت که مطرح شد، چون فعل «یرید» دارای ضمیر مستتر فاعلی است، نیاوردن ضمیر مشکلی ندارد.

Visits: 10

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*