۴۷۸) مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ أَثيمٍ

ترجمه

بشدت بازدارنده از خوبی [= بخیل] ، تجاوزگری [= از حد درگذرنده‌ای، گزاف‌کاری] تقصیرکار،

نکات ترجمه

«مَنَّاع»

«منّاع» همانند «مَنُوع» (معارج/۲۱) صیغه مبالغه از ماده «منع» است؛ و منع به معنای بازداشتن و جلوگیری کردن از انجام کاری است.

قبلا در جلسه۲۹۲ درباره این ماده توضیح داده شد. http://yekaye.ir/al-maaarij-70-21/

«مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ»

طبق توضیح فوق، مناع للخیر به معنای کسی است که بشدت [یا بسیار] مانع از انجام کار خوب می‌شود؛ اما با توجه به اینکه قبلا توضیح داده شد که «خیر» به معنای مال و اموال نیز به کار می‌رود (http://yekaye.ir/al-ahzab-33-19/ ) برخی تعبیر «مناع للخیر» را به معنای «بخیل» (کسی که خیر و اموال خود را از دیگران بازمی‌دارد) دانسته‌اند (مجمع‌البیان، ج۱۰، ص۵۰۱) و با توجه به قاعده امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا، ممکن است هر دو جداگانه در آیه مد نظر بوده باشد.

«مُعْتَدٍ»

اسم مفعول [در باب افتعال] از ماده «عدو» [یا «عدی] است و در اصل «مُعتَدِو» بوده. ماده «عدو» در اصل دلالت دارد بر تجاوز کردن (گذر کردن) از حد خود و پیشی گرفتن در جایی که سزاوار است بدانجا بسنده شود؛ و «اعتداء» دلالت بر مبالغه در «عدوان: تجاوز» دارد زیرا باب افتعال دلالت بر شدت دارد (التحریر و التنویر، ج۲۹، ص۶۹)

درباره این ماده قبلا در جلسه۳۰۲ ‌توضیح داده شد. http://yekaye.ir/al-maaarij-70-31/

«أَثيم»

«اثیم» صیغه مبالغه از ماده «أثم» می‌باشد (المصباح المنير، ج‏۲، ص۴) که این ماده در اصل بر تعلل ورزیدن و به تاخیر انداختن و «تقصیر» دلالت دارد و هرچند در فارسی غالبا به «گناه» ترجمه می‌شود اما «تقصیر: کوتاهی در انجام کار از روی عمد» معادل دقیقتری برای آن است.

قبلا در جلسه ۲۵۳ درباره این ماده توضیح داده شد.  http://yekaye.ir/al-aaraf-7-33/

حدیث

۱) از امام صادق ع روایت شده است:

کسی که حقی که متعلق به خداوند عز و جل است بازدارد، دوبرابر آن را در باطل خرج خواهد کرد.

الكافي، ج‏۳، ص۵۰۶

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

مَنْ مَنَعَ حَقّاً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْفَقَ فِي بَاطِلٍ مِثْلَيْهِ.[۱]

 

۲) از امام باقر ع روایت شده است که در کتاب علی بن ابی‌طالب چنین یافتم:

هنگامی که بعد از من ربا آشکار [= رایج] شود، مرگ ناگهانی آشکار [= رایج] گردد؛

و هنگامی که در ترازوها دست‌کاری کنند [= کم‌فروشی کنند] ، خداوند آنها را با قحطی و کمبود مواخذه می‌کند؛

و هنگامی که مانع دادن زکات شوند [= از دادن زکات و وظایف مالی خودداری کنند] زمین هم مانع برکاتش، اعم از زراعت و میوه و معادن، می‌شود؛

و هنگامی که در قضاوت کردن ستم کنند، بر گناه [اثم، تقصیر] و تجاوزگری دست یاری دهند؛

و هنگامی که پیمان‌شکنی کنند، خداوند بد‌هایشان را بر آنان مسلط کند، آنگاه خوب‌هایشان دعا کنند اما مستجاب نشود.

الأمالي (للطوسي)، ص۲۱۰

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِي أَبُو الْحَسَنِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى، عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ مَالِكِ بْنِ عَطِيَّةَ، عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ (عَلَيْهِمُ السَّلَامُ) يَقُولُ: وَجَدْتُ فِي كِتَابِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (عَلَيْهِ السَّلَامُ):

إِذَا ظَهَرَ الرِّبَا مِنْ بَعْدِي ظَهَرَ مَوْتُ الْفَجْأَةِ، وَ إِذَا طُفِّفَتِ الْمَكَايِيلُ أَخَذَهُمُ اللَّهُ بِالسِّنِينَ وَ النَّقْصِ، وَ إِذَا مَنَعُوا الزَّكَاةَ مَنَعَتِ الْأَرْضُ بَرَكَاتِهَا مِنَ الزَّرْعِ وَ الثِّمَارِ وَ الْمَعَادِنِ كُلِّهَا، وَ إِذَا جَارُوا فِي الْحُكْمِ تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ‏، وَ إِذَا نَقَضُوا الْعَهْدَ سَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ شِرَارَهُمْ، ثُمَّ يَدْعُو خِيَارُهُمْ فَلَا يُسْتَجَابُ لَهُمْ.

 

۳) از امام صادق ع روایت شده است:

لقمان به پسرش گفت: فرزندم! هر چیزی علامتی دارد که بدان شناخته می‌شود و آن علامت بر آن شهادت می‌دهد: …

و برای «تقصیرکار»  [گناهکار] علاماتی است: خیانت می‌کند و دروغ می‌گوید و با خلاف آنچه گفته عمل می‌کند.

الخصال، ج‏۱، ص۱۲۱

حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِي الْقَاسِمُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ قَالَ حَدَّثَنِي حَمَّادُ بْنُ عِيسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ يَا بُنَيَّ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلَامَةٌ يُعْرَفُ بِهَا وَ يُشْهَدُ عَلَيْهَا

… و لِلْآثِمِ ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ يَخُونُ وَ يَكْذِبُ وَ يُخَالِفُ مَا يَقُول‏. …

 

۴) حضرت امیر ع در روایتی طولانی به ریشه‌های و شاخه‌های نفاق اشاره کرده‌اند که متن کامل آن حدیث در جلسه۴۳۱ گذشت http://yekaye.ir/al-ahzab-33-12/

ایشان پس از آنکه یکی از ریشه‌های «نفاق» را «هوی» [= هوای نفس]، و یکی از شعبه‌های هوای نفس را «از حد گذراندن (عدوان) معرفی نمودند و در توضیحش فرمودند:

و آنکه از حد خارج شد، از شرورش ایمن نیستند، و قلبش سالم نمی‌ماند، و نفس خود را از شهوات حفظ نمی‌کند؛

الكافي، ج‏۲، ص۳۹۴

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِي عَيَّاشٍ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ص قَالَ: بُنِي‏ النِّفَاقُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ عَلَى الْهَوَى وَ الْهُوَيْنَا وَ الْحَفِيظَةِ وَ الطَّمَعِ؛ فَالْهَوَى عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى الْبَغْيِ وَ الْعُدْوَانِ وَ الشَّهْوَةِ وَ الطُّغْيَان‏؛

وَ مَنِ اعْتَدَى لَمْ يُؤْمَنْ بَوَائِقُهُ وَ لَمْ يَسْلَمْ قَلْبُهُ وَ لَمْ يَمْلِكْ نَفْسَهُ عَنِ الشَّهَوَاتِ.

تدبر

۱) «مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ أَثيمٍ»

گاه انسان که بد می‌شود همه جهات بدی را در خود جمع می‌کند:

هم مانع انجام خوبی‌های می‌شود و خیرش به دیگران نمی‌رسد (مناع للخیر)

هم به حد خود قانع نیست و از حد خود تجاوز می‌کند و بدیش به دیگران می‌رسد (معتد)

هم وظایف خود را درست انجام نمی‌دهد و در کار خود کوتاهی و تقصیر دارد (اثیم)

 

۲) «وَ لا تُطِعْ كُلَّ … مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ»

از کسی که مانع خیر است نباید پیروی کرد.

اما چرا برخی انسانها مانع خیر می‌شوند؟

الف. به خاطر اینکه مبنای محاسباتشان مادی‌گرایانه و دنیامدار است.

نکته تخصصی انسان‌شناسی

انسان دارای دو بعد جسمی و روحی (مادی و معنوی) است که به ترتیب مربوط به عالم ماده و عالم معنا (ماورای ماده) است. عالم ماده، عالم محدودیت است؛ یعنی در امور مادی، اگر کسی چیزی را به دیگری بدهد، خودش آن را از دست می‌دهد؛ اما در عالم معنا چنین نیست؛ بلکه با دادن چیزی به دیگران همان چیز برای انسان بیشتر تثبیت می‌شود. نمونه ساده‌اش مقایسه ثروت و علم است؛ که علم – برخلاف ثروت – با دادن به دیگران (= علم‌آموزی) برای خود شخص بیشتر تثبیت می‌گردد.

کسی که افق نگاهش در زندگی، افق مادی و دنیامدار است، «هر دادنی» را «از دست دادن» می‌پندارد؛ لذا اگر کار خیری هم از او سر بزند، صرفا بر اساس آن است که سودی دنیوی (مال بیشتر یا شهرت و …) به او برگردد؛

لازمه این نگرش آن است که نه‌تنها خودش اهل کار واقعا خیر (غیرمنفعت‌طلبانه) و انفاق و کمک به دیگران نیست، بلکه وقتی کس دیگری هم می‌خواهد کار خیری انجام دهد، اقدام آنها را غیرعاقلانه بشمارد و آنها را از این کار بازدارد.

ب. به خاطر حسادت است: حقارتی که در خود دارند و نمی‌خواهند رسوا شوند.

نکته تخصصی جامعه‌شناسی

انسانی که خودش اهل خوبی کردن نیست چشم آن را ندارد که خوبی را در دیگران ببیند. چنین کسی برای اینکه حقارتش برملا نشود می‌کوشد دیگران را هم با انواع توجیه‌ها از کار خیر بازدارد تا آنها هم مثل او شوند. قرآن کریم بارها هشدار داده است که دیگرانی که پست و حقیر و منحرف‌اند دلشان می‌خواهد شما هم مثل آنها شوید. (مثلا بقره/۱۰۹)

مهم است که به یاد داشته باشیم که همواره بازداشتن دیگران از خوبی‌ها، به خاطر منفعت‌طلبی نیست؛ بلکه گاه به خاطر حسادت و اموری از این سنخ است.

ج. …

 

۳) « وَ لا تُطِعْ كُلَّ … مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ»

قرآن جدا از ما می‌خواهد که از کسانی که «مناع للخیر» هستند پیروی نکنیم؛

یعنی:

نه به خاطر نگاه دنیامدار و تنگ‌نظری آنها (توضیح در تدبر۱) از کار خیر صرف‌نظر کنیم؛ و

نه اینکه خودمان دیگران را از کار خیر بازداریم.

نمونه‌های کاربردی

بسیاری از افراد هستند که عامدانه نمی‌خواهند «مناع للخیر» باشند؛ اما

  • گاه ناخواسته اظهارنظرهایی می‌کنند که ثمره‌اش مانع خیر شدن است. مثلا:
  • وقتی می‌بینند کسی در حال کمک به دیگران است می‌گویند:
  • خودت بیشتر نیاز داری؛
  • دیگرانی هم هستند و تو نمی‌توانی مشکل همه را حل کنی؛
  • حل مشکل اینها وظیفه حکومت است، وظیفه تو نیست؛
  • و … .
  • یا وقتی کسی در برابر مسئولیتی که به خاطر خدا برعهده گرفته یا کار خیری که انجام داده، مورد قدرشناسی واقع نشده، وی را مذمت می‌کنند به نحوی که شخص را به پشیمانی می‌کشانند، با تعابیری همچون:
  • نگفتم اینها ارزش کمک کردن ندارند!
  • حالا این همه وقت گذاشتی، دیدی چطور جبران کردند!
  • و …
  • یا وقتی کسی در حال انجام تکلیفی از تکالیف الهی است، دائما سختی و مشکلات آن را به وی گوشزد می‌کنند که:
  • تو هنوز بچه‌ای، چه اصرار داری که روزه بگیری!
  • توی این گرما چطوری حاضری چادر بپوشی!
  • واقعا چه حالی داری که برای نماز صبح بلند می‌شوی؟ بخواب بعداً قضایش را بخوان.
  • این همه در معاملاتت مراعات مردم را کردی و گران نفروختی، دیدی دیگران چقدر جلو افتادند؟
  • امشب را بگذار توی این مجلس خوش باشیم؛ یک شب که هزار شب نمی‌شود!
  • و …
  • یا …

تاملی با خویش

آیا ما چنین اظهارنظرهایی نمی‌کنیم؟

و در این صورت آیا این بهانه که «عمدا نمی‌خواستیم مناع للخیر شویم»، روز قیامت ما را از اینکه «مناع للخیر» محسوب شویم نجات خواهد داد؟

 

۴) «وَ لا تُطِعْ كُلَّ … مُعْتَدٍ»

از کسی که به حق خود قانع نیست و از حد خود تجاوز می‌کند نباید تبعیت کرد.

یعنی:

نه «تجاوز از حد»ی را که انجام داده، تایید کنیم؛ و

نه اینکه خودمان به او اقتدا کرده، از حد خود تجاوز کنیم!

نکته تخصصی انسان‌شناسی

گاه رذایل در جامعه اسم عوض می‌کنند و «منکر» ، «معروف» می‌شود.

از نمونه‌هایش این است که افرادی به حد خود قانع نیستند و از حد خود تجاوز می‌کنند و حق دیگران را پایمال می‌کنند و اسم آن را «زرنگی» می‌گذارند؛ و تاسف‌بارتر اینکه عده‌ای وقتی حکایات «زرنگی»‌آنها را می‌شنوند افسوس می‌خورند که چرا مانند آنها زرنگ نیستند؛ و این خاص زمان ما نیست: زمان امیرالمومنین ع هم عده‌ای گمان می‌کردند معاویه از حضرت علی ع زرنگ‌تر است؛ در حالی که فرمودند آنچه در معاویه است شیطنت است نه عقل (کافی، ج۱، ص۱۱)[۲]، و اگر شما زرنگی را این می‌دانید بدانید که اگر تقوی نبود من زرنگترین فرد عرب بودم (کافی، ج۸، ص۲۴)[۳]

این گونه پایمال کردن حق دیگران را که اسم زرنگی به خود گرفته، در عرصه‌های مختلفی می‌توان دید: از رعایت نکردن نوبت در هر جایی، تا توقف نابجای اتومبیل که مزاحم دیگران است، تا خود را دارای ویژگی‌های خاصی وانمود کردن برای دریافت حقوق و مزایای آن ویژگی، تا تصرف‌های شخصی در بیت‌المال، و … .

یکی از مصادیق بارز اطاعت کردن از چنین افرادی، مسابقه‌ای است که در این کارها می‌افتد. گاه افراد می‌پندارند که اگر «زرنگ» نباشند، حقشان پایمال می‌شود؛ لذا برای نگرانی از اینکه حق خودشان پایمال نشود، همراه با سایر «زرنگ‌ها» حق دیگران را پایمال می‌کنند.

مثال کاربردی

این گونه زرنگی‌ها تنها خاص کسانی که از راه‌های غیرمشروع به مال و منالی رسیده‌اند، نیست؛ بلکه دامن‌گیر بسیاری از ما مردم عادی هم هست.

مثلاً عده‌ای سوار بر اتومبیل در یک ردیف ایستاده‌اند. اتومبیلی وارد خط مقابل می‌شود و از همه جلو می‌زند و جلوی صف وارد خط اصلی می‌شود. بناگاه می‌بینی که بسیاری از افراد، به خاطر اینکه احساس می‌کنند حقشان پایمال شده، همان کار وی را تبعیت می‌کنند.

از این گونه موارد در زندگی پیرامونی ما کم نیست.

کسی که آخرت را باور دارد می‌داند که این زرنگی‌ها در نظام عالم گم نمی‌شود؛ و اگر اینجا از حد خود تجاوز کردیم، جایی هست که حق هرکس را ادا می‌کنند.

یادمان باشد: اگر حقمان هم پایمال شد، دلیل موجهی نیست که ما حق دیگران را پایمال کنیم.

 

۵) «وَ لا تُطِعْ كُلَّ … أَثيمٍ»

از هیچ‌ تقصیرکاری، یعنی کسی که در انجام کار خود کوتاهی کرده و مرتکب گناه شده، نباید اطاعت کرد.

یعنی:

نه با تقصیر و گناه وی همراهی کنیم؛

نه اینکه خودمان به او اقتدا کرده، اهل تقصیر و گناه شویم!

تاملی در جامعه خویش

یکی از مشکلات اجتماعی ما این است که به خاطر تعارفات و اصطلاحاً «رودربایستی»هایی که با همدیگر داریم، گاه وقتی کسی را می‌بینیم که در انجام وظایفش کوتاهی کرده و مرتکب گناه می‌شود نه‌تنها به نهی از منکر اقدام نمی‌کنیم؛ بلکه سعی می‌کنیم توجیهی برای او دست و پا کنیم که چندان از عمل خود شرمنده نباشد!

آیا این نوعی اطاعت از گناهکار در انجام گناهش نیست؟

 

۶) «وَ لا تُطِعْ كُلَّ … مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ أَثيمٍ»

خداوند ما را برحذر می‌دارد از اینکه از کسی اطاعت کنیم که مانع خوبی می‌شود، تجاوزگر است، و تقصیرکار.

این سه صفت همگی از واضح‌ترین رذایل اخلاقی است که هرکسی فطرتاً بدی آنها را درک می‌کند، چگونه ممکن است کسی از فردی این‌چنین اطاعت کند؟

نکته تخصصی جامعه‌شناسی و تعلیم و تربیت

ما انسانها بشدت تحت تاثیر دیگران زندگی می‌کنیم؛ و اگر خوب بنگریم می‌بینیم اغلب رفتارهای ما در تبعیت از دیگران شکل گرفته است. (از عاداتی که کودک‌ها را از هم متفاوت می‌کند تا آداب و رسومی که زندگی بزرگسالان در فرهنگهای مختلف را از هم جدا می‌کند).

هرچه شخصی جایگاه و منزلت برتری در دیدگان ما داشته باشد، اثرگذاری او در ما بیشتر است. گاه افرادی به هر دلیلی در نظر ما بزرگ جلوه می‌کنند: مثلا به خاطر مال و ثروت، یا مقامی که دارند یا … . در مورد این گونه افراد بشدت زمینه این وجود دارد که ما از هر کار وی تبعیت کنیم. نمونه بارز این نوع تبعیت‌های بی‌منطق را در اعتنای جدی جامعه به نظرات ستارگان سینما، بازیگران فوتبال و … در زمینه‌های فرهنگی و سیاسی و … می‌توان دید!

ما غالبا بیان می‌کنیم که «متاسفانه» اینها الگوی جوانان شده‌اند؛ اما فراموش کرده‌ایم که این یک واقعیت است که هرکس به هر دلیلی محبوب عده‌ای قرار گیرد و یا در نظر عده‌ای بزرگ جلوه کند، خود به خود الگوی آنان می‌گردد.

برای علاج این واقعه، یک راهکارهای اجتماعی و سیاست‌گذاری وجود دارد؛ که در جای خود باید از آنها بحث کرد؛ اما علاوه بر آن، لازم است به تک‌تک افراد جامعه هم نحوه مدیریت گرایشات خویش در مواجهه با این افراد را آموزش دهیم.

این آیات هشداری است به هر مسلمانی که:

مواظب باش! اگر کسی به هر دلیلی در نظرت بزرگ جلوه کرد، مبادا چشم و گوش بسته از او پیروی کنی! این شاخص‌ها را داشته باش. کسی که مانع خوبی‌ها می‌شود؛ کسی که به حد خود راضی نیست، کسی که اهل گناه و تقصیر است، هرچقدر هم از نظر شما آدم‌های مهمی باشند، باز هم‌ اینها کسانی نیستند که ارزش پیروی کردن داشته باشند.

 

۷) «وَ لا تُطِعْ كُلَّ … مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ أَثيمٍ»

کسانی که بازدارنده از خوبی، تجاوزگر، و گناهکار و تقصیرکار هستند نباید در پست‌های حکومتی – که دیگران باید از آنان اطاعت کنند – قرار گیرند. (اقتباس از تفسیر نور، ج۱۰، ص۱۷۷)[۴]

 


[۱] . این حدیث هم به این مضمون نزدیک است:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ مَا مِنْ عَبْدٍ يَمْنَعُ دِرْهَماً فِي حَقِّهِ إِلَّا أَنْفَقَ اثْنَيْنِ فِي غَيْرِ حَقِّهِ وَ مَا رَجُلٌ يَمْنَعُ حَقّاً مِنْ مَالِهِ إِلَّا طَوَّقَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ حَيَّةً مِنْ نَارٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ. (الكافي، ج‏۳، ص۵۰۴)

احادیث مشابه دیگری هم در جلسه ۲۹۲ گذشت: http://yekaye.ir/al-maaarij-70-21/

[۲] . أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا رَفَعَهُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا الْعَقْلُ قَالَ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ قَالَ قُلْتُ فَالَّذِي كَانَ فِي مُعَاوِيَةَ فَقَالَ تِلْكَ النَّكْرَاءُ تِلْكَ الشَّيْطَنَةُ وَ هِيَ شَبِيهَةٌ بِالْعَقْلِ وَ لَيْسَتْ بِالْعَقْلِ.

[۳] . ِ هَيْهَاتَ لَوْ لَا التُّقَى لَكُنْتُ أَدْهَى الْعَرَب‏

[۴] . دو آیه دیگر که بسیار با این آیه شباهت دارند: «مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُريب‏» (ق/۲۵) «وَ ما يُكَذِّبُ بِهِ إِلاَّ كُلُّ مُعْتَدٍ أَثيم‏» (مطففین/۱۲)

Visits: 289

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*