۵۱۷-۲) جمع‌بندی سوره قلم

ابتدا مروری بر آیات و ترجمه داشته باشیم:

آیات

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ‏

ن وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ؛

ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ؛

وَ إِنَّ لَكَ لَأَجْراً غَيْرَ مَمْنُونٍ؛

وَ إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظيمٍ؛

فَسَتُبْصِرُ وَ يُبْصِرُونَ؛

بِأَيِّكُمُ الْمَفْتُونُ؛

إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدينَ؛

فَلا تُطِعِ الْمُكَذِّبينَ؛

وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ؛

وَ لا تُطِعْ كُلَّ حَلاَّفٍ مَهينٍ؛

هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَميمٍ؛

مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ مُعْتَدٍ أَثيمٍ؛

عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِكَ زَنيمٍ؛

أَنْ كانَ ذا مالٍ وَ بَنينَ؛

إِذا تُتْلى‏ عَلَيْهِ آياتُنا قالَ أَساطيرُ الْأَوَّلينَ؛

سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ؛

إِنَّا بَلَوْناهُمْ كَما بَلَوْنا أَصْحابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّها مُصْبِحينَ؛

وَ لا يَسْتَثْنُونَ؛

فَطافَ عَلَيْها طائِفٌ مِنْ رَبِّكَ وَ هُمْ نائِمُونَ؛

فَأَصْبَحَتْ كَالصَّريمِ؛

فَتَنادَوْا مُصْبِحينَ؛

أَنِ اغْدُوا عَلى‏ حَرْثِكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صارِمينَ؛

فَانْطَلَقُوا وَ هُمْ يَتَخافَتُونَ؛

أَنْ لا يَدْخُلَنَّهَا الْيَوْمَ عَلَيْكُمْ مِسْكينٌ؛

وَ غَدَوْا عَلى‏ حَرْدٍ قادِرينَ؛

فَلَمَّا رَأَوْها قالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ؛

بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ؛

قالَ أَوْسَطُهُمْ أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ لَوْ لا تُسَبِّحُونَ؛

قالُوا سُبْحانَ رَبِّنا إِنَّا كُنَّا ظالِمينَ؛

فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ يَتَلاوَمُونَ؛

قالُوا يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا طاغينَ؛

عَسى‏ رَبُّنا أَنْ يُبْدِلَنا خَيْراً مِنْها إِنَّا إِلى‏ رَبِّنا راغِبُونَ؛

كَذلِكَ الْعَذابُ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ؛

إِنَّ لِلْمُتَّقينَ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتِ النَّعيمِ؛

أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمينَ كَالْمُجْرِمينَ؛

ما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ؛

أَمْ لَكُمْ كِتابٌ فيهِ تَدْرُسُونَ؛

إِنَّ لَكُمْ فيهِ لَما تَخَيَّرُونَ؛

أَمْ لَكُمْ أَيْمانٌ عَلَيْنا بالِغَةٌ إِلى‏ يَوْمِ الْقِيامَةِ إِنَّ لَكُمْ لَما تَحْكُمُونَ؛

سَلْهُمْ أَيُّهُمْ بِذلِكَ زَعيمٌ؛

أَمْ لَهُمْ شُرَكاءُ فَلْيَأْتُوا بِشُرَكائِهِمْ إِنْ كانُوا صادِقينَ؛

يَوْمَ يُكْشَفُ عَنْ ساقٍ وَ يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ فَلا يَسْتَطيعُونَ؛

خاشِعَةً أَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَ قَدْ كانُوا يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَ هُمْ سالِمُونَ؛

فَذَرْني‏ وَ مَنْ يُكَذِّبُ بِهذَا الْحَديثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ؛

وَ أُمْلي‏ لَهُمْ إِنَّ كَيْدي مَتينٌ؛

أَمْ تَسْئَلُهُمْ أَجْراً فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ؛

أَمْ عِنْدَهُمُ الْغَيْبُ فَهُمْ يَكْتُبُونَ؛

فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَ لا تَكُنْ كَصاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نادى‏ وَ هُوَ مَكْظُومٌ؛

لَوْ لا أَنْ تَدارَكَهُ نِعْمَةٌ مِنْ رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَراءِ وَ هُوَ مَذْمُومٌ؛

فَاجْتَباهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحينَ؛

وَ إِنْ يَكادُ الَّذينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَ يَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ؛

وَ ما هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمينَ.

ترجمه

به نام خداوند رحمت گستر و همواره مهربان؛ نون، سوگند به قلم و آنچه ‌نویسند؛

که تو –به لطف پروردگارت – مجنون نیستی.

و یقیناً برایت اجری است بی‌پایان [بی‌منت].

و براستی که تو بر [ملکات و] سجایای اخلاقی بزرگی [استوار] هستی.

آری بزودی خواهی دید و خواهند دید؛ که کدامِ شما در فتنه [= مبتلا، دیوانه] اید؟!

بی‌تردید پروردگارت آگاهتر است به آن که از راهش گمراه شد؛ و هم او آگاهتر است به هدایت‌یافتگان.

پس، تکذیب‌کنندگان را اطاعت مکن!

میل داشتند کاش سهل‌انگاری کنی تا [آنها هم] سهل‌انگاری کنند.

و اطاعت مکن از هیچ بسیارسوگندخوارِ فرومایه‌ای،

عیب‌جویی، روانه در پی سخن‌چینی،

بشدت بازدارنده از خوبی [= بخیل] ، تجاوزگری [= از حد درگذرنده‌ای، گزاف‌کاری] تقصیرکار،

سنگدلی [= گستاخی درشت‌خو] که علاوه بر آن، بی‌ریشه است؛

[بدین جهت] که مال و فرزندانی دارد؛

هنگامی که آیات ما بر او تلاوت شود گوید: اسطوره‌های پیشینیان [است].

بزودی بر بینی‌اش داغ نهیم.

بدرستی که ما آنها را مبتلا ساختیم همان گونه که صاحبان آن باغ را مبتلا ساختیم؛ آن گاه که سوگند خوردند که [تا] صبحدم [محصولات] آن را حتماً می‌چینیم.

و [هیچ] استثنا نکنند [ان‌شاء الله نگفتند]

پس، طواف کننده‌ای [=بلایی جامع] از جانب پروردگارت بر آن [باغ] به گردش درآمد، در حالی که آنان خواب بودند.

پس [آن باغ] همچون شب تاریک گردید؛

پس صبحدم یکدیگر را صدا زدند،

که سپیده‌دمان به کشتزارتان درآیید، اگر میوه‌چین [یا: اگر در تصمیم‌تان قاطع] هستید.

پس به راه افتادند در حالی که آهسته با هم سخن می‌گفتند:

که مبادا آنجا امروز بر شما نیازمندی داخل شود.

در حالی که توانا بودند بر منع [نیازمندان] صبح کردند.

پس همین که آن [= باغ‌شان] را دیدند گفتند یقیناً ما گم‌گشتگانیم.

بلکه ما محروم شدگانیم.

منصف‌ترین‌ِ آنها گفت: آیا به شما نگفتم که مبادا تسبیح [خدا] را ترک کنید؟!

گفتند پروردگارمان منزه است! بدرستی که ما خود ظالم بوده‌ایم.

پس به هم رو کردند، در حالی که [همدیگر را] ملامت می‌نمودند.

گفتند ای وای بر ما، که ما سرکش بوده‌ایم.

امید می‌رود پروردگارمان ما را به بهتر از آن تبدیل سازد؛ بی‌شک ما به پروردگارمان رو آورده‌ایم.

این چنین بود آن عذاب؛ و البته عذاب آخرت بزرگتر است، ای کاش [اهل آن] باشند که بدانند.

به یقین برای تقوی‌پیشگان نزد پروردگارشان بهشت‌های نعیم [= پرنعمت] است.

آیا پس [انتظار دارید] مسلمانان [= تسلیم‌شدگان در برابر حقیقت] را همانند مجرمان قرار دهیم؟!

شما را چه می‌شود؟! چگونه حکم می‌کنید؟!

یا [مگر] شما را کتاب‌هایی [آسمانی] هست که [چنین حکمی را] در آن درس آموخته‌اید؟!

که واقعا برای شما [مُجاز] است در آن، هر آنچه اختیار کنید!

یا [مگر] عهد و پیمانی [= سوگندی] برعهده ما دارید، مورد تاکید تا روز قیامت، که هر آنچه حکم کنید برای شما روا باشد؟!

از آنان بپرس: کدامشان ضامن این [ادعا] است؟

یا شریکانی دارند؟! پس شریکان‌شان را بیارند، اگر راستگو بوده‌اند!

روزی که ساق پا برهنه گردد [= پرده از روی کار برداشته شود/ آستین بالا، و دامن به کمر زنند/ اوضاع بشدت دشوار گردد] و به سجده خوانده ‌شوند، ولی در خود توانایی‌اش را نیابند.

دیدگانشان خاضع [= با خواری و ذلت، به زمین دوخته شده]، ذلت آنان را دربر گیرد؛ و اینان بودند که به سجده دعوت می‌شدند و سالم بودند.

پس، کسی که این کلام را تکذیب می‌کند به من واگذار؛ بزودی آنان را از جایی که ندانند به تدریج [به سوی عذاب ابدی] کشانیم؛

و مهلتشان می‌دهم! بدرستی که ترفند[های] من متین [محکم و استوار] است.

یا [مگر] از آنان مزدی می‌طلبی که آنان زیر بار تاوان [آن] گرانبارند؟!

یا [مگر] غیب به دست آنهاست و آنها [از روی آن] می‌نویسند؟!

پس برای حکم پروردگارت صبر کن و همانند صاحب ماهی [= یونس] مباش هنگامی که ندا در داد، در حالی که غیظ راه گلویش را بسته [و مورد خشم قرار گرفته] بود.

اگر نه این بود که نعمتی از پروردگارش بدو رسید قطعا در حالی که سزاوار ملامت بود به کرانه بی‌حفاظی افکنده می‌شد.

پس او را پروردگارش برگزید و از شایستگانش گردانید.

و حقیقت این است که آنان که کفر ورزیدند چیزی نمانده با چشمانشان تو را بلغزانند و زمین زنند، هنگامی که این ذکر [= قرآن] را شنیدند؛ و می‌گویند که او حتما دیوانه [جن‌زده] است!

و حال آن که او نیست مگر ذکری برای جهانیان.

تدبر

این سوره[۱] با سوگند به قلم و آنچه می‌نویسند شروع شد؛ یعنی مهمترین عنصری که زندگی انسان‌ها را از سایر موجودات متمایز کرده و با کلمه «عالمین: جهانیان» پایان یافت که تاکیدی است بر این تمایز اساسی انسان با سایر موجودات. (جلسه۵۱۷، تدبر۳)؛ و در این میان، از تقابل آشتی‌ناپذیر دو نگاه به زندگی بحث می‌کند: یکی، باطنِ زندگیِ دیگری را سراسر در عذاب جهنم ببیند؛ و آن دیگری هم وی را به جنون متهم کند.

  1. در آیات ابتدایی این سوره خداوند از پیامبرش – در مقابل تهمت جنون – دفاع کرد و او دارای سجایای اخلاقی بلندی معرفی کرد که اجری بی‌پایان دارد؛ و تذکر داد که آینده معلوم می‌کند که واقعا چه کسی به فتنه افتاده و چه کسی عاقل است. در واقع، دو گروه داریم که هر یک خود را «هدایت‌یافته» می‌داند و دیگری را به «گمراهی» متهم می‌کند؛ و خداوند است که هر دو طرف ماجرا را و اینکه کدام در گمراهی است و کدام «هدایت‌یافته» می‌شناسد؛ و چه‌بسا در این سوره می‌خواهد روشی به ما ارائه دهد که ما هم بتوانیم فراتر از ادعاهای خود افراد، حق و باطل را بشناسیم.
  2. برای رسوا کردن گمراهان از اینجا شروع کرد که آنهایی که در مقابل دین می‌ایستند، اگرچه قیافه حق به جانب می‌گیرند و شعار مبارزه با خرافات سرمی‌دهند، اما مشکل اصلی‌شان منافع‌شان است؛ آنها آرزو می‌کنند تو از آرمان‌هایت کوتاه بیایی و بگذاری آنها به دنیایشان برسند، در این صورت آنها با کمال میل حاضرند در مقابل دین تو کوتاه بیایند.
  3. سپس به بیان اوصاف این گمراهان که رهزنان حقیقت‌اند پرداخت، که مبادا از چنین کسی پیروی کنی؛ و اگر دقت کنیم همه اینها رذایلی است که که ریشه در خودمداری دارد و زندگی اجتماعی انسانها را دچار اختلال می‌کند:

با فراوان سوگند خوردن، خدا را برای جلب نظر مردم هزینه می‌کند در حالی که فرومایه است؛ (حلاف مهین)

با آشکار کردن بدی‌های دیگران، آبروی افراد را می‌برد؛ (هماز)

با سخن‌چینی بین افراد نزاع می اندازد؛ (مشاء بنمیم)

هم مانع انجام خوبی‌های می‌شود و خیرش به دیگران نمی‌رسد (مناع للخیر)، هم به حد خود قانع نیست و از حد خود تجاوز می‌کند و بدیش به دیگران می‌رسد (معتد)، و هم وظایف خود را درست انجام نمی‌دهد و در کار خود کوتاهی و تقصیر دارد (اثیم)

با سنگدلی، زمینه‌های عاطفی روابط انسانها را نابود می‌کند (عُتلّ) چرا که و خودش اساسا بی‌اصل و نسب است؛ و لذاست که چشمِ دیدنِ اصالت و پیوندهای مستحکم اجتماعی را ندارد. (بعد ذلک زنیم)

و اینها به خاطر این است که برخورداری از مال و فرزند او را مغرور کرده است؛

لذا آیات خدا را همین که می‌شنود تکذیب می‌کند.

  1. در گام بعد وعده می‌دهد که چگونه آنها را رسوا خواهد کرد و داغ بر بینی‌شان می‌نهد: حکایت «صاحبان باغ» را گفت؛ صاحبان باغی که برای رسیدن به سود بیشتر تصمیم گرفتند به محرومان کمک نکنند و چنان خود را بر این کار توانا می‌دیدند که اقدام خود را مقید به خواست خدا نکردند (نگفتند: اگر خدا بخواهد) و با اینکه یکی از خودشان آنان را از این کار برحذر داشته بود به هشدار او اعتنایی نکردند. خدا آنان را نه‌تنها از منافع آن باغ، بلکه از اصل سرمایه هم محروم کرد. آنان وقتی خود را محروم دیدند، فریاد واویلا سر دادند و به طغیانگر بودن خویش اعتراف کردند. پس به خود آمدند و به ظلم و طغیان خویش اعتراف نمودند و زبان به ملامت همدیگر گشودند. اما اینها عذاب دنیاست که رجوع و توبه در آن امکان‌پذیر است؛ این کافران برای عذاب آخرت چه خواهند کرد؟!
  2. در گام بعد وعده بهشت‌های سراسرنعمت را به متقین داد؛ اما آن کافران ظاهرا کفرورزیدن را چندان اقدام مهمی نمی‌شمرند و انتظار دارند علی‌رغم چنین جرم عظیمی، خداوند هیچ تفاوتی بین آنان و کسانی که مسلمان و تسلیم حقیقت‌اند، نگذارد! ابتدا می‌پرسد: واقعا کسانی که چنین حکمی می‌کنند، دچار چه اختلالی شده‌اند که چنین حکم می‌کنند؟! و در آیات بعدی این منطق آنان را به چالش می‌کشد و نشان می‌دهد آنان هیچگونه توجیهی برای این باورشان ندارد و از علامه طباطبایی توضیحی ارائه شد درباره اینکه این آیات، چگونه همه حالات ممکنِ استدلال و دلیل‌تراشی را در برمی‌گیرد. (جمع‌بندی آیات ۳۵-۴۷)
  3. خداوند در کنار پیمودن تمام راه‌های اتمام حجت با این منکران حقیقت، باب تهدید را هم باز می‌کند و به پیامبرش می‌فرماید کار این تکذیب‌کنندگان را به من واگذار و دلمشغول آنها مباش که خودم کارت را کفایت کنم. در عین حال، از او می‌خواهد که برای حکم پروردگارش صبر داشته باشد و مانند حضرت یونس، زود [!] خسته، و از هدایت قومش ناامید نگردد! اما این سخن بدین معنا نیست که حضرت یونس گناهکار بود و خدشه‌ای در نبوت و عصمت وی پدید آمد. مساله این است که از او به اندازه یک پیامبر انتظار می‌رفت، نه به اندازه یک آدم عادی؛ به همین جهت بود که خسته شدن او – بعد از ۳۳ سال تبلیغ دین و فقط ایمان آوردن ۲ نفر – قابل قبول نبود!

نهایتا اشاره می‌کند وقتی کافران با گوش‌شان قرآن را شنیدند و از دستشان هم کاری برنیامد، چنان با بغض و عداوت و انکار به پیامبر ص می‌نگرند که نزدیک است با تندی نگاهشان او را از جایش بلغزانند و زمین بزنند؛ و وقتی که هیچ دلیلی در مقابل منطق قوی پیامبر ندارند، اصل آن منطق را به چالش کشیده و وی را دیوانه می‌خوانند.

اما همه کاری که پیامبر و قرآن برای ما جهانیان می‌کند یک چیز است و بس:

یادآوریِ حقیقتی که، چون از آن فاصله گرفته‌ایم، از یادمان رفته است.

 


[۱] . چنانکه در ابتدا اشاره شد با اینکه سوره قلم را جزء اولین سوره‌های نازل شده بر پیامبر ص می‌دانند، اما در مورد برخی آیات آن این احتمال مطرح شده که در مدینه نازل شده باشد، اما کسانی که این احتمال را مطرح کرده‌اند قبول دارند که قرار دادن آن آیات در این سوره نیز به دستور خود پیامبر ص بوده است؛ و لذا می‌توان کل این سوره را به عنوان یک واحد به‌هم‌پیوسته مورد بررسی قرار داد.

Visits: 3

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*