۳۸۵) وَ قيلَ مَنْ راقٍ

ترجمه

و گفته شد کیست که شفادهنده‌ باشد؟

نکات ترجمه

«راقٍ»

این کلمه در اصل «راقِیٌ» بوده است که از ماده «رقی» می‌باشد. گفته‌اند این ماده در سه معنا به کار می‌رود: صعود، حرز (چیزی که برای در امان ماندن از شرور و طلسمات و … استفاده می‌شود)، و بقعه‌ای در زمین (معجم المقاييس اللغة، ج‏۲، ص۴۲۶) در قرآن کریم در سه مورد مشخصا با تعابیر به معنای «بالا رفتن» به کار رفته (تَرْقى‏ فِي السَّماءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّك‏؛ اسراء/۹۳؛  فَلْيَرْتَقُوا فِي الْأَسْبابِ؛ ص/۱۰) ولی اینکه در این آیه در کدام معناست،

هم معنای اول مطرح شده، یعنی: «چه کسی می‌خواهد روح تو را بالا ببرد»)؛

و هم معنای دوم، یعنی: «چه کسی می‌خواهد برای تو «رُقْیه»ای بیاورد تا از مرگ شفایت دهد؟»)

که در این معنای اخیر، برخی این را بر کار پزشک هم تطبیق داده‌اند، یعنی «چه طبیبی می‌خواهد بیاید که شفایت دهد؟» (مفردات ألفاظ القرآن، ص۳۶۳؛ مجمع‌البیان، ج۱۰، ص۶۰۵؛ المیزان، ج۲۰، ص۱۳)

حدیث

۱) از امام باقر ع درباره معنای آیات ۲۷ تا ۳۰ سوره قیامت سوال شد، که ان‌شاء الله توضیح هریک را در ذیل خود آن آیه خواهیم آورد.

در مورد «وَ قِيلَ مَنْ راقٍ: و گفته شد کیست که شفا‌بخش باشد؟» (قیامت/۲۷) فرمودند: این سخن فرزند آدم [= انسان] است هنگامی که مرگ نزد او حاضر می‌شود، می گوید آیا طبیبی هست، آیا شفادهنده‌ای هست؟

الأمالي( للصدوق)، ص۳۰۷؛ الكافي[۱]، ج‏۳، ص۲۵۹

حَدَّثَنَا الشَّيْخُ الْفَقِيهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَيْهِ الْقُمِّيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا الْهَيْثَمُ بْنُ أَبِي مَسْرُوقٍ النَّهْدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ:

أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قِيلَ مَنْ راقٍ

قَالَ ع: ذَاكَ قَوْلُ ابْنِ آدَمَ إِذَا حَضَرَهُ الْمَوْتُ قَالَ هَلْ مِنْ طَبِيبٍ هَلْ مِنْ رَاقٍ …

 

۲) امیرالمومنین ع در خطبه‌ای به توضیح انسان غافل و اینکه چگونه مرگ او را در برمی‌گیرد می‌پردازند که فراز قبلی این خطبه در جلسه ۳۷۸، حدیث۲ http://yekaye.ir/al-qiyamah-75-20/ گذشت.[۲] در فراز بعدی می‌فرمایند:

نه به گفته بازدارنده از سوى خدا، خود را بازدارد؛ و نه پند آن كس را كه از سوى او پند دهد، در گوش آرد؛ حالى كه مى‏بيند گرفته‌شدگان در حین غفلت را که نه عفو و بخششی برایشان هست و نه راه بازگشتی؛

[می‌بیند که] چگونه بر آنان فرود آمد آنچه بدان جهالت می‌ورزیدند؛ و از فراق دنيا به نزدشان آمد آنچه خود را از آن ايمن می‌دیدند؛ و به آخرت در آمدند مطابق با آنچه بدیشان وعده می‌دادند.

آنچه به آنان فرود آمد، از مستیِ مرگ و حسرتِ «از دست دادن»، وصف ناشدنى است: اندامهایشان از آن سست شد، و رنگهاشان در اثر آن دگرگون گشت؛ سپس مرگ، بیشتر در آنها رخنه کرد تا جایی که بین هریک از آنها و سخن گفتنش فاصله انداخت …

بقیه این خطبه ان شاء الله در بحث از آیه بعد خواهد آمد.

نهج‌البلاغه، خطبه۱۰۹

لَا يَنْزَجِرُ مِنَ اللَّهِ بِزَاجِرٍ وَ لَا يَتَّعِظُ مِنْهُ بِوَاعِظٍ وَ هُوَ يَرَى الْمَأْخُوذِينَ‏ عَلَى الْغِرَّةِ حَيْثُ لَا إِقَالَةَ لَهُمْ وَ لَا رَجْعَةَ كَيْفَ نَزَلَ بِهِمْ مَا كَانُوا يَجْهَلُونَ وَ جَاءَهُمْ مِنْ فِرَاقِ الدُّنْيَا مَا كَانُوا يَأْمَنُونَ وَ قَدِمُوا مِنَ الآْخِرَةِ عَلَى مَا كَانُوا يُوعَدُونَ فَغَيْرُ مَوْصُوفٍ مَا نَزَلَ بِهِمْ اجْتَمَعَتْ عَلَيْهِمْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ وَ حَسْرَةُ الْفَوْتِ فَفَتَرَتْ لَهَا أَطْرَافُهُمْ وَ تَغَيَّرَتْ لَهَا أَلْوَانُهُمْ ثُمَّ ازْدَادَ الْمَوْتُ فِيهِمْ وُلُوجاً فَحِيلَ بَيْنَ أَحَدِهِمْ وَ بَيْنَ مَنْطِقِهِ …

تدبر

۱) «وَ قيلَ مَنْ راقٍ»

مقصود از «وَ قيلَ من راق» چیست؟

الف. «راق» از «رُقْیه» به معنای حرز و چیزی است که شفا دهد و بلا را دور کند. مقصود این است که «کیست طبیبی که بیاید و وی را از مرگ نجات دهد؟» (أبي‌قلابة و ضحاك و قتادة و ابن‌زيد، به نقل مجمع‌البیان، ج۱۰، ص۶۰۵)

و در این صورت هم دو حالت قابل فرض است:

این جمله می‌تواند به صورت طلب باشد (آیا واقعا طبیبی پیدا می‌شود که ….) و یا به صورت استفهام انکاری و حاکی از ناامیدی گوینده (واقعا چه کسی می‌خواهد چنین انسانی را نجات دهد؟). (تفسیر کبیر، ج۳۰، ص۷۳۴)

ب. «راق» از «ارتقاء» است و وقتی او به لحظه مرگ می‌رسد می‌پرسند: چه کسی روح او را بالا می‌برد، ملائکه عذاب یا ملائکه رحمت؟ (ابن‌عباس و مقاتل، به نقل مجمع‌البیان، ج۱۰، ص۶۰۵)[۳] ویا از این باب که فرشتگان از بردن روح کافر ابا دارند و ملک‌الموت خطاب به آنها می گوید: کدام از شما حاضر است که روح این کافر را ببرد؟ (تفسیر کبیر، ج۳۰، ص۷۳۴)

ج. …[۴]

 

 

۲) «وَ قيلَ مَنْ راقٍ»

همه تعابیر قبلی به صورت فعل معلوم آمد، اما اینجا به صورت فعل مجهول؛ پس طبیعتا گوینده این سخن، خود شخص نیست؛ پس اطرافیانش وضعیت او برایشان مهم است.

یعنی، وقتی کسی در شرف مرگ قرار می گیرد، دیگران هم با او کار دارند، و نمی‌توانند نسبت به مرگ او بی‌اعتنا باشند.

نکته تخصصی انسان‌شناسی

انسان موجودی است که نه تنها زندگی، بلکه مرگش هم به دیگران مربوط است.

 


[۱] . سند و عبارت در کافی تفاوت اندکی می‌کند:

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «وَ قِيلَ مَنْ راقٍ وَ ظَنَّ أَنَّهُ الْفِراقُ» قَالَ فَإِنَّ ذَلِكَ ابْنُ آدَمَ إِذَا حَلَّ بِهِ الْمَوْتُ قَالَ هَلْ مِنْ طَبِيبٍ إِنَّهُ الْفِرَاقُ أَيْقَنَ بِمُفَارَقَةِ الْأَحِبَّةِ.

[۲] همچنین فرازهایی از این خطبه قبلا در جلسه ۳۶۱، حدیث۳ http://yekaye.ir/al-alaq-96-15/  و جلسه۲۶۳، حدیث۲ http://yekaye.ir/al-hegr-15-25/ گذشت.

[۳] . مرحوم طبرسی دو قول دیگر هم نقل می‌کند که چون یا به همان قبلیها برمی‌گردد یا بسیار بعید به نظر می‌رسد در متن نیامد:

قال أبو العالية تختصم فيه ملائكة الرحمة و ملائكة العذاب أيهم يرقي روحه و قال الضحاك أهل الدنيا يجهزون البدن‏ و أهل الآخرة يجهزون الروح‏

[۴] . شاید این معنا هم از آیه قابل برداشت باشد:

با توجه به اینکه «راقی» می‌تواند به معنای «لازم» (نه متعدی) باشد؛ آنگاه چه‌بسا این آیه سوال درباره خود مرده است، یعنی هرکسی که می‌میرد افراد می‌پرسند چه کسی بالا می‌رود (و چه کسی سقوط می‌کند)؟

Visits: 269

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*