۱۷۱)الَّذي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُون‏

ترجمه

همان کسی که برای شما از درخت سبز آتشی قرار داد تا ناگهان شما از آن آتش افروزید.

توجه: این آیه یکبار دیگر در جلسه ۸۳۰ بحث شد و ظاهرا آن موقع توجه نداشتم که این قبلا بحث شده است.

نکات ترجمه

«الشَّجَرِ الْأَخْضَر» «شجر اخضر» به معنای درخت سبز است و «الـ» آن را اغلب مفسران «الـ» معرفه گرفته‌اند که دلالت بر درخت شناخته شده‌ای می‌کند که آنها را دو درخت «مَرخ» و «عَفار» که در بیابان های حجاز فراوان است و گفته‌اند که با اندک اصطکاکی که بر اثر کشیدن آنها روی هم انجام شود آتش برمی‌خیزد (تفسیر القمی، ج۲، ص۲۱۸). لغت‌نامه دهخدا، «مَرخ» را همان درخت بادام تلخ و «عَفار» را بید سرخ دانسته است. به نظر می‌رسد که می‌توان «الـ» را «الـ» جنس گرفت که اشاره به مطلقِ درختان باشد که «هیزم» که از قدیم الایام مهمترین وسیله برای برافروختن آتش بوده است، از همین درختان سبز گرفته می‌شود؛ و سبزی و رطوبت آنها هم مانع آتش گرفتن آنها نمی‌شود چنانکه آتش‌سوزی‌هایی که در جنگلها رخ می‌دهد بهترین شاهد بر این مدعاست.

«تُوقِدُون» از ماده «وقد» است که این ماده دلالت بر شعله‌ور شدن آتش می‌کند و کلمه «وَقَد» به معنای خود آتش است (معجم المقاييس اللغة، ج‏۶، ص۱۳۲) «وقود» (که در قرآن زیاد به کار رفته) به معنای چیزی که با آن آتش برپا می‌کنند، مانند هیزم و نفت، و نیز لهیب و شعله برخاسته از آتش؛ و «أوقد» (که فعل توقدون» از همین باب است) به باب إفعال رفته و متعدی شده است، پس به معنای «آتش را برافروختن» می‌باشد (مفردات ألفاظ القرآن، ص ۸۷۹)

حدیث

۱) از امام حسن عسگری ع روایت شده است:

نزد امام صادق ع صحبت از «جدل در دین» به میان آمد و عده‌ای گفتند پیامبر خدا ص و ائمه از آن نهی کرده‌اند. حضرت ع فرمود:

آنها از هرگونه جدلی نهی نکردند، بلکه از جدلی که به نحو «احسن» (نیکو) نباشد نهی کرده‌اند …

[بعد از توضیحاتی در مورد این «جدل غیراحسن»، فرمودند:]

اما جدلی که احسن باشد آن همان است که خداوند به پیامبرش امر کرد که به آن روش با کسی که منکر برانگیخته شدن بعد از مرگ و زنده شدن برای قیامت بود، بحث کند و خداوند از قول آن شخص فرمود: «برای ما مَثَلی زد و آفرینش خود را فراموش کرد! گفت: کیست که استخوان‌ها را زندگی می‌بخشد در حالی که پوسیده‌اند؟» و خداوند در پاسخ به او فرمود: «بگو» ای محمد! «همان کسی به آن زندگی می‌بخشد که اول بار آن را ایجاد کرد و او به هر آفریده‌ای داناست. همان کسی که برای شما از درخت سبز آتشی قرار داد تا ناگهان شما از آن آتش افروزید.» (یس/۷۸-۸۰)

پس خداوند از پیامبرش خواست که با آن باطل‌گرایی که می‌گفت: چگونه ممکن است که خداوند این استخوان‌ها را مبعوث کند در حالی که پوسیده است، جدل کند؛ و خداوند متعال فرمود: بگو همان کسی به آن زندگی می‌بخشد که اول بار آن را ایجاد کرد، آیا کسی که آن را ابتداءا و نه از چیزی پدید آورد، ناتوان است از اینکه آن را بعد از اینکه پوسیده شد برگرداند؟ بلکه نزد شما ابتدایش سخت‌تر از برگرداندنش است.

سپس فرمود: «همان کسی که برای شما از درخت سبز آتشی قرار داد» یعنی وقتی که آتش سوزان را که در درخت سبز دارای رطوبت مخفی شده را بیرون آورد، به شما نشان داد که او بر اینکه شیء پوسیده شده را برگرداند نیز تواناست.

التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري ع، ص۵۲۸ ؛ الإحتجاج (للطبرسي)، ج‏۱، ص۲۱

قَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ الْعَسْكَرِيُّ ع: ذُكِرَ عِنْدَ الصَّادِقِ ع‏ الْجِدَالَ فِي الدِّينِ، وَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ وَ الْأَئِمَّةَ ع قَدْ نَهَوْا عَنْهُ- فَقَالَ الصَّادِقُ ع: لَمْ يُنْهَ عَنْهُ مُطْلَقاً، وَ لَكِنَّهُ نُهِيَ عَنِ الْجِدَالِ بِغَيْرِ الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ

… وَ أَمَّا الْجِدَالُ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَهُوَ مَا أَمَرَ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ نَبِيَّهُ أَنْ يُجَادِلَ بِهِ مَنْ جَحَدَ الْبَعْثَ بَعْدَ الْمَوْتِ وَ إِحْيَاءَهُ لَهُ، فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَى حَاكِياً عَنْهُ:

«وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا وَ نَسِيَ خَلْقَهُ قالَ مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ وَ هِيَ رَمِيمٌ» فَقَالَ اللَّهُ فِي الرَّدِّ عَلَيْهِ: «قُلْ» يَا مُحَمَّدُ «يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ؛ الَّذِي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُونَ».

فَأَرَادَ اللَّهُ مِنْ نَبِيِّهِ أَنْ يُجَادِلَ الْمُبْطِلَ الَّذِي قَالَ: كَيْفَ يَجُوزُ أَنْ يُبْعَثَ هَذِهِ الْعِظَامُ وَ هِيَ رَمِيمٌ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ أَ فَيَعْجِزُ مَنِ ابْتَدَأَ بِهِ لَا مِنْ شَيْ‏ءٍ أَنْ يُعِيدَهُ بَعْدَ أَنْ يَبْلَى بَلِ ابْتِدَاؤُهُ أَصْعَبُ عِنْدَكُمْ مِنْ إِعَادَتِهِ.

ثُمَّ قَالَ: الَّذِي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً أَيْ إِذَا كَانَ قَدْ كَمَنَ النَّارُ الْحَارَّةُ فِي الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ الرَّطْبِ يَسْتَخْرِجُهَا، فَعَرَّفَكُمْ أَنَّهُ عَلَى إِعَادَةِ مَا بَلِيَ أَقْدَر.

۲) از ابوذر غفاری روایت شده است:

با پیامبر خدا ص برای یکی از جنگها از مدینه خارج شده بودیم. شب هنگام باد سردی وزیدن گرفت و ابرهایی آورد و باران فراوانی بر سر ما ریخت. چون نیمه شب شد عمر بن خطاب آمد و مقابل رسول خدا ص ایستاد و گفت: سرما توان همه را گرفته و هیزم‌ها و آتش‌زنه‌ها خیس شده‌اند آتشی نمی‌توانیم روشن کنیم و افراد از شدت سرما در معرض هلاکت قرار گرفته‌اند.

حضرت به جانب علی ع رو کرد و فرمود: علی‌جان! بلند شود و آتشی فراهم کن. حضرت علی ع به جانب درخت سبزی رفت و شاخه‌ای از شاخه‌هایش را برید و از آن آتشی فراهم کرد و همه جا آتش افروختند و با آن گرم شدند و شکر خدای متعال را ادا کردند و پیامبر خدا ص و امیرالمومنین را مدح گفتند.

عيون المعجزات (للمرتضی)، ص۴۷ ؛ نوادر المعجزات في مناقب الأئمة الهداة ع، ص۱۵۴

روي عن ابي ذر جندب بن جنادة الغفاري انه قال: كنا مع رسول اللّه (ص) في بعض غزواته فلما امسينا هبط ريح باردة و علتنا غمامة هطلت غيثا، فلما انتصف الليل جاء عمر بن الخطاب و وقف بين يدي رسول اللّه (ص) و قال: ان قد اخذهم البرد و قد ابتلت المقادح و الزناد فلم تور و قد اشرفوا على الهلكة لشدة البرد، فالتفت (ص) الى علي (ع) و قال له قم يا علي و اجعل لهم نارا، فقام (ع) و عمد الى شجر اخضر فقطع غصنا من اغصانه و جعل لهم منه نارا، و اوقد منها في كل مكان و اصطلوا بها، و شكروا اللّه تعالى و اثنوا على رسول اللّه (ص) و على امير المؤمنين (ع).

۳) امیرالمومنین ع در فرازی از یکی از خطبه‌های خود در وصف خداوند متعال می‌فرماید:

دنيا و آخرت او را فرمانبردار است، و سر رشته آن دو به دست پروردگار است. آسمانها و زمينها كليدهاى خويش بدو سپردند، و درختان سرسبز، هر صبح و شام به درگاه او به سجده افتادند. از شاخه‏هاى [سبز] خود آتش روشن افروختند و به فرمان او ميوه‏هاى رسيده، به بار آوردند.

نهج‌البلاغه، خطبه ۱۳۳

وَ انْقَادَتْ لَهُ الدُّنْيَا وَ الآْخِرَةُ بِأَزِمَّتِهَا وَ قَذَفَتْ إِلَيْهِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرَضُونَ مَقَالِيدَهَا وَ سَجَدَتْ لَهُ بِالْغُدُوِّ وَ الآْصَالِ الْأَشْجَارُ النَّاضِرَةُ وَ قَدَحَتْ لَهُ مِنْ قُضْبَانِهَا النِّيرَانُ الْمُضِيئَةُ وَ آتَتْ أُكُلَهَا بِكَلِمَاتِهِ الثِّمَارُ الْيَانِعَة

تدبر

۱) «الَّذي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُون»:

این آیه پاسخ دیگری به اشکال کسانی است که زنده شدن انسانها بعد از مرگ را بعید می‌شمرند: اینکه از درخت سبزی که رطوبت فراوان دارد، آتش (که نقطه مقابل آب است) بیرون می‌آید، پس می‌توان از دل جسم مرده، حیات و زندگی بیرون آورد. (شاخه‌های سبز و ترِ دو درخت مَرخ و عَفار را اگر روی هم بکشیم، آتش می‌گیرند) (المیزان، ج۱۷، ص۱۱۲)

۲) «جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً»:

به لحاظ نحوی، «نار: آتش»، مفعول دوم برای فعلِ «جَعَلَ» است؛ و «مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ: از درخت سرسبز» متعلق و وابسته به «نار» است (الجدول في إعراب القرآن، ج‏۲۳، ص۳۸)، و علی‌القاعده باید بعد از آن می‌آمد؛ همین که قبلش آمده، نشان‌دهنده تاکیدی بر آن است. وجه این تاکید بر روی کلمه «درخت سرسبز» چیست؟

الف. اگر دقت کنیم عمده آتشی که در جهان پدید می‌آید، یا مستقیماً از چوب درختان است، یا از فسیل‌های درختان (نفت و گاز و زغال‌سنگ). البته عناصر غیروابسته به چوب هم وجود دارند که یا توان جرقه زدن دارند (مانند گوگرد) و یا اگر آتشی به آنها نزدیک شود، توان شعله‌ور شدن بر اثر آتش دارند (مانند منیزیم) اما آتشی که هم برافروزد (جرقه زند) و هم شعله‌ور شود، عمدتا از درخت است. آیا آیه می‌خواهد با این تاکیدش ما را متوجه یک واقعیت علمی کند؟

ب. آتش مظهر سوزاندن و نیست و نابود کردن است. درخت، آن هم درخت سرسبز، مظهر زندگی و شادابی و حیات است (به نحوی که مثلا برای اینکه انسان، مخصوصا در زندگی آپارتمان‌نشینی مدرن دچار افسردگی نشود، اصرار هست که حتما گیاهی در پیرامون خود پرورش دهد.) شاید آیه می‌خواهد تاکید کند که ببینید در این دنیا چگونه از دل یکی از شاداب‌کننده‌ترین واقعیات عالم، یکی از نابودکننده‌ترین واقعیات عالم بیرون می‌آید. پس در دنیا، هرچیز بسیار جذابی می‌تواند چه اندازه ظرفیت‌های مخرب مخفی در خود داشته باشد.

ج. …

۳) «جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً»: چرا در این آیه، عبارتِ «لکُم: برای شما» را آورد؟ (اگر مساله فقط بیان این است که «همان خدایی که از درخت سرسبز، آتش درمی‌آورد، مرده را هم زنده می‌کند» کلمه «لکم» قابل حذف است.)

الف. همه می‌دانیم که کشف آتش، و به تعبیر دقیق‌تر «چیره شدن بر آتش» یکی از عوامل تحول عظیم زندگی انسان بوده است. سایر حیوانات هم در عالم طبیعت با آتش مواجه می‌شوند (مثلا در سوختن جنگل‌ها بر اثر حرارت و صاعقه و …) اما نمی‌توانسته‌اند آتش را در اختیار بگیرند؛ و ظاهرا انسان تنها موجود روی زمین است که «آتش برای اوست» نه فقط علیه او؛ و شاید با این تعبیر، خداوند (علاوه بر پاسخ به اشکال منکران معاد)، دارد بیان می‌کند که ما آتش را «برای شما» قرار دادیم.

ب. شاید می‌خواهد اشاره به یکی از منت‌های خداوند بر انسان بکند و آن اینکه خداوند به آنها فهم و توانایی استفاده از این واقعیت را داده است که برخی درختان خصلت آتش‌ افروختن دارند و از این درخت‌ها می‌توانید آگاهانه آتش برافروزید.

ج. …

۴) «الَّذي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُون‏»:

اینکه جمله‌ی «أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُون» را اسمیه آورد – در حالی که در زبان عربی، حالت عادیِ جمله، «فعلیه» است – و بدون آوردن کلمه «أنتم» و با گفتن «توقدون منه» هم می‌توانست همین معنا را برساند، نشان دهنده تاکیدی بر «انتم: شما» است. چرا تاکید کرده؟

الف. شاید می‌خواهد بفرماید آفرینش ما به نحوی بوده که حتی شما هم بتوانید از چوبِ تر، آتش سوزان درآورید. یعنی نشان دهنده همان عظمتی است که در جلسه ۱۶۹، تدبر۲ اشاره شد که خدا را در حد خود پایین نیاوریم، بلکه خود را در افق بندگی خدا بالا ببریم؛ یعنی می‌خواهد بفرماید نه فقط ما قادر بر احیای مردگان هستیم بلکه اگر شما به روالی که ما در جهان قرار داده‌ایم پی ببرید شما هم می‌توانید مانند حضرت ابراهیم و حضرت عیسی مرده زنده کنید همان گونه که الان شما از درخت سبز آتش می‌افروزید.

ب. شاید این «انتم» همان مطالبی را که درباره چرایی آوردن «لکم» در جمله «جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ ناراً» بیان شد (تدبر۳) می‌خواهد مورد تاکید قرار دهد.

ج. …

۵) «أَنْتُمْ مِنْهُ تُوقِدُون»: به لحاظ نحوی، «مِنْه» وابسته به «تُوقِدُون» است و علی‌القاعده باید بعد از آن بیاید. همین که قبلش آمده حداقل دلالت بر تاکید می‌کند. وجه این تاکید چیست؟

الف. شاید می‌خواهد توجه دهد که: دقت کنید که از همین درخت، آتش برافروختید؛ نه از چیزی ضمیمه آن. مثلا ما با کبریت آتش روشن می‌کنیم. کبریت اگرچه چوب دارد و اگرچه چوب کبریت است که شعله را نگه می دارد، اما برافروخته شدن آتش، مال چوب کبریت نیست، بلکه مال گوگردی است که در معرض اصطکاک قرار گرفته. اما در مورد درخت «مَرخ» و «عَفار» آتش از خود آنها بیرون می‌زند. اینکه آتش از خودِ چوب سرسبز بیرون بزند، کاملا این مطلب را که زندگی از دل همین استخوان پوسیده بیرون آید، توجیه می‌کند.

ب. چه‌بسا می‌خواهد توجه دهد به تفاوتی که به هرحال بین انسان و خدا هست: انسان، اگر چیزی (از جمله آتش) را ‌پدید می‌آورد، حتما آن را «از چیزی» پدید می‌آورد؛ اما خداوند هم می‌تواند «از چیزی» چیز دیگری پدید آورد، و هم می‌تواند ابتدا و بدون هیچ سابقه‌ای چیزی پدید آورد (أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ. آیه قبل)

ج. …

 

Visits: 27

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*