۷۶۳) قالُوا رَبُّنا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُونَ

۲۰ رمضان ۱۴۳۹

ترجمه

گفتند پروردگارمان می‌داند که همانا ما واقعا فرستادگان به سوی شماییم؛

حدیث

۱) از امام صادق ع سوال می‌شود:

پیامبران از کجا می‌فهمند که واقعا پیامبرند؟

فرمودند: پرده از آنها کنار می‌رود.

المحاسن، ج‏۲، ص۳۲۸

عَنْهُ عَنْ أَبِي عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع …

فَقُلْتُ كَيْفَ عَلِمَتِ الرُّسُلُ أَنَّهَا رُسُلٌ؟

قَالَ كُشِفَ عَنْهَا الْغِطَاء.

 

۲) امام صادق ع در پاسخ آن زندیقی که از ایشان سوال کرده بود: [ضرورت] پیامبران و رسولان از کجا اثبات می‌کنید؟

فرمودند: ما هنگامی که اثبات کردیم که آفریدگاری داریم که سازنده ما و متعالی از ما و از همه آفریده‌هایش است؛ و او سازنده‌ای حکیم و متعالی است، و روا نیست که مخلوقاتش او را ببینند ویا لمسش کنند و از ندیک با او تماس بگیرند و او با آنها تماس بگیرد و با او بگو مگو کنند، اثبات شد که او را سفیرانی است در میان آفریدگانش که از او مطالب را به جانب آفریده‌ها و بندگانش بیاورند و آنان را راهنمایی کنند به مصالح و منافعشان و آنچه که بقای آنها در گروی آن است و ترکش به فنای آنان می‌انجامد؛ پس امر و نهی‌کنندگانی از جانب آن حکیم دانا در میان آفریدگانش، و کسانی که مطالب را از جانب او منتقل کنند اثبات شد؛ و آنان همان پیامبران و برگزیدگان او خلایق اوست؛ حکیمانی که مودب به حکمت‌اند و بدان مبعوث شده‌اند؛ با اینکه با بقیه آفریده‌ها در آفرینش و ترکیب احوالاتشان شبیه‌اند اما در همه چیز مردم مانند آنان نیستند؛ آنان از جانب خداوند حکیم دانا با حکمت مورد تایید قرار گرفته‌اند؛ سپس آن در هر دهر و زمانی بدانچه رسولان و انبیاء از دلایل و براهین آوردند ثابت می‌شود تا زمین از حجت خالی نماند، حجتی که همراه او علمی است که بر راستی گفتار و جریان یافتن عدالتش دلالت دارد.

الكافي، ج‏۱، ص۱۶۸؛ علل الشرائع، ج‏۱، ص۱۲۰

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عُمَرَ الْفُقَيْمِيِّ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ لِلزِّنْدِيقِ الَّذِي سَأَلَهُ مِنْ أَيْنَ أَثْبَتَّ الْأَنْبِيَاءَ وَ الرُّسُلَ؟ قَالَ:

إِنَّا لَمَّا أَثْبَتْنَا أَنَّ لَنَا خَالِقاً صَانِعاً مُتَعَالِياً عَنَّا وَ عَنْ جَمِيعِ مَا خَلَقَ وَ كَانَ ذَلِكَ الصَّانِعُ حَكِيماً مُتَعَالِياً لَمْ يَجُزْ أَنْ يُشَاهِدَهُ خَلْقُهُ وَ لَا يُلَامِسُوهُ فَيُبَاشِرَهُمْ وَ يُبَاشِرُوهُ وَ يُحَاجَّهُمْ وَ يُحَاجُّوهُ ثَبَتَ أَنَّ لَهُ سُفَرَاءَ فِي خَلْقِهِ يُعَبِّرُونَ عَنْهُ إِلَى خَلْقِهِ وَ عِبَادِهِ وَ يَدُلُّونَهُمْ عَلَى مَصَالِحِهِمْ وَ مَنَافِعِهِمْ وَ مَا بِهِ بَقَاؤُهُمْ وَ فِي تَرْكِهِ فَنَاؤُهُمْ فَثَبَتَ الْآمِرُونَ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْحَكِيمِ الْعَلِيمِ فِي خَلْقِهِ وَ الْمُعَبِّرُونَ عَنْهُ جَلَّ وَ عَزَّ وَ هُمُ الْأَنْبِيَاءُ ع وَ صَفْوَتُهُ مِنْ خَلْقِهِ حُكَمَاءَ مُؤَدَّبِينَ بِالْحِكْمَةِ مَبْعُوثِينَ بِهَا غَيْرَ مُشَارِكِينَ لِلنَّاسِ عَلَى مُشَارَكَتِهِمْ لَهُمْ فِي الْخَلْقِ وَ التَّرْكِيبِ فِي شَيْ‏ءٍ مِنْ أَحْوَالِهِمْ مُؤَيَّدِينَ مِنْ عِنْدِ الْحَكِيمِ الْعَلِيمِ بِالْحِكْمَةِ ثُمَّ ثَبَتَ ذَلِكَ فِي كُلِّ دَهْرٍ وَ زَمَانٍ مِمَّا أَتَتْ بِهِ الرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ مِنَ الدَّلَائِلِ وَ الْبَرَاهِينِ لِكَيْلَا تَخْلُوَ أَرْضُ اللَّهِ مِنْ حُجَّةٍ يَكُونُ مَعَهُ عِلْمٌ يَدُلُّ عَلَى صِدْقِ مَقَالَتِهِ وَ جَوَازِ عَدَالَتِهِ.

 

۳) از امام صادق ع روایت شده است

همانا خداوند عز و جل از خزانه‌های لطف و کَرَم و رحمتش پیامبران را مُکنت بخشید و از گنجینه علمش به آنان تعلیم داد و از میان جمیع مخلوقات آنان را برای خود خاص کرد، پس هیچیک از جمیع خلایق در احوال و اخلاق شبیه آنان نیستند چرا که آنان را وسیله‌های سایر خلایق به سوی خود قرار داد و محبت و اطاعتشان را سبب رضای خویش، و مخالفت و انکارشان را سبب خشم خویش قرار داد و هر قوم و گروهی را به اتباع از شیوه رسولشان امر فرمود و خودداری کرد از اینکه طاعتی را جز با اطاعت و نکوداشت آنان و به رسمیت شناختن حرمت و محبت و وقار و بزرگداشت و جلالت آنان در پیشگاه خداوند متعال بپذیرد؛ پس تمام پیامبران خداوند را بزرگ بدار و آنان را در حد و منزلت کسی که از آنان پایین‌تر است فرونیاورد و با عقلت در مقامات و احوال و اخلاقشان تصرف نکن مگر با بیانی محکم از جانب خداوند متعال و اجماع اهل بصیرت با دلایلی که بدان فضایل و مراتبشان محقق شود؛ و کجا می‌توان به حقیقت آنچه آنان نزد خداوند متعال دارند رسید؛ پس اگر کارها و سخنان آنان را با کسانی از مردم که پایین‌تر از آنان‌اند مقایسه کردید، در حق آنان بدی روا داشته، و معرفت آنان را انکار کرده و خاص بودگی‌شان از جانب خدا را نشناخته‌ای و از درجه [درجات بالای] حقایق ایمان و معرفت فروافتاده‌ای ؛ پس هشدار! هشدار!

مصباح الشريعة، ص۶۱-۶۲

قَالَ الصَّادِقُ ع

إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مَكَّنَ أَنْبِيَاءَهُ مِنْ خَزَائِنِ لُطْفِهِ وَ كَرَمِهِ وَ رَحْمَتِهِ وَ عَلَّمَهُمْ مِنْ مَخْزُونِ عِلْمِهِ وَ أَفْرَدَهُمْ مِنْ جَمِيعِ الْخَلَائِقِ لِنَفْسِهِ فَلَا يُشْبِهُ أَحْوَالَهُمْ وَ أَخْلَاقَهُمْ أَحَدٌ مِنَ الْخَلَائِقِ أَجْمَعِينَ إِذْ جَعَلَهُمْ وَسَائِلَ سَائِرِ الْخَلْقِ إِلَيْهِ وَ جَعَلَ حُبَّهُمْ وَ إِطَاعَتَهُمْ سَبَبَ رِضَائِهِ وَ خِلَافَهُمْ وَ إِنْكَارَهُمْ سَبَبَ سَخَطِهِ وَ أَمَرَ كُلَّ قَوْمٍ وَ فِئَةٍ بِاتِّبَاعِ مِلَّةِ رَسُولِهِمْ ثُمَّ أَبَى أَنْ يَقْبَلَ طَاعَةً إِلَّا بِطَاعَتِهِمْ وَ تَمْجِيدِهِمْ وَ مَعْرِفَةِ حُرْمَتِهِمْ وَ حُبِّهِمْ وَ وَقَارِهِمْ وَ تَعْظِيمِهِمْ وَ جَاهِهِمْ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى فَعَظِّمْ جَمِيعَ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ وَ لَا تُنْزِلْهُمْ‏ مَنْزِلَةَ أَحَدٍ مِنْ دُونِهِمْ وَ لَا تَتَصَرَّفْ بِعَقْلِكَ فِي مَقَامَاتِهِمْ وَ أَحْوَالِهِمْ وَ أَخْلَاقِهِمْ إِلَّا بِبَيَانٍ مُحْكَمٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ تَعَالَى وَ إِجْمَاعِ أَهْلِ الْبَصَائِرِ بِدَلَائِلَ يَتَحَقَّقُ بِهَا فَضَائِلُهُمْ وَ مَرَاتِبُهُمْ وَ أَنَّى بِالْوُصُولِ إِلَى حَقِيقَةِ مَا لَهُمْ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى فَإِنْ قَابَلْتَ أَفْعَالَهُمْ و أَقْوَالَهُمْ بِمَنْ دُونَهُمْ مِنَ النَّاسِ فَقَدْ أَسَأْتَ صُحْبَتَهُمْ وَ أَنْكَرْتَ مَعْرِفَتَهُمْ وَ جَهِلْتَ خُصُوصِيَّتَهُمْ بِاللَّهِ وَ سَقَطْتَ عَنْ دَرَجَةِ حَقَائِقِ الْإِيمَانِ وَ الْمَعْرِفَةِ فَإِيَّاكَ ثُمَّ إِيَّاك‏.[۱]

تدبر

۱) «قالُوا رَبُّنا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُونَ»

این فرستادگان الهی وقتی مورد تکذیب مخالفانشان قرار گرفتند گفتند «پروردگارمان می‌داند که همانا ما واقعا فرستادگان به سوی شماییم.»

یعنی تکذیب شما نه به متن واقعیت [= این واقعیت که خدا ما را فرستاده] لطمه‌ای می‌زند و نه زیانی به ما می‌رساند؛ همین که خداوند می‌داند که ما فرستاده اوییم، برای ما کافی است که در انجام وظیفه خود استقامت بورزیم. (المیزان، ج۱۷، ص۷۴)

ثمره اخلاقی

در برابر انكارهاى پى در پى دشمن، دل خود را با ياد خدا آرامش دهيد. (تفسير نور، ج‏۷، ص۵۲۸)

 

۲) «قالُوا رَبُّنا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُونَ»

ظاهراً اینکه این فرستادگان الهی گفتند «خدا می‌داند که ما واقعا فرستادگان به سوی شماییم!» بعد از آن است که معجزه ارائه کرده بودند و آنان زیر بار معجزه نرفته‌اند؛ و با این سخن می‌خواستند آنان در این معجزات خوب نظر کنند تا بفهمند که اینان واقعا فرستادگان الهی‌اند. (مجمع‌البیان، ج۸، ص۶۵۴)

در این صورت، «خدا می‌داند» می تواند به معنای شاهد گرفتن خدا باشد؛ یعنی خدا هم گواهی می‌دهد؛ و توضیحش هم این است که معجزه در حقیقت گواهی دادن خداوندست بر پیامبر بودنِ پیامبر.

نکته فلسفه دین: معجزه و کارکرد معرفت‌شناختیِ آن

چگونه معجزه بر نبوت یک پیامبر دلالت می‌کند؟

ابتدا باید تذکر دهیم که معجزه برای اثبات ادعای پیامبر بودن پیامبر است، نه برای اثبات مدعیات او؛ یعنی معجزه برای این نیست که اثبات کند که مثلا خدا هست یا معاد هست و … . بلکه صرفا اثبات می‌کند این شخص که مدعی است از طرف خدا آمده، واقعا از طرف خدا آمده است.

معجزه یعنی: انجام «کاری خارق‌العاده» ، «که دیگران از انجام آن عاجز باشند» ، و «این اقدام همراه با ادعای نبوت باشد».

در واقع، آورنده معجزه ادعای نبوت (یک ارتباط منحصر به فرد با خدا) می‌کند. او برای اینکه انسان دهد در این ادعایش صادق است، باید دلیل بیاورد؛ و این دلیل، باید نشانه‌ای باشد بر این ارتباط خاص (چنانکه اگر کسی ادعا کند من از جانب فلان شخص آمده‌ام، مهر و امضای وی یا یک چیزی باید بیاید که واقعا فرستاده اوست).

او با آوردن معجزه نشان می‌دهد که:

اگر من می‌گویم ارتباط خاصی با خدا دارم که شما ندارید، برای نشان دادن این ارتباط خاص، به اذن خداوند اقدامی منحصر به فرد و خلاف روال‌های عادی در جهان انجام می‌دهم که شما که چنان ارتباطی ندارید از انجام آن ناتوانید؛ تا این علامتی باشد که من در این ادعا (که ارتباطی منحصر به فرد با خدا دارم) راست گفته‌ام. (المیزان، ج۱، ص۸۳-۸۷)

 

۳) «قالُوا رَبُّنا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُونَ»

آنها این مطلب را که ما فرستادگان به سوی شما هستیم با چندین تاکید بیان کردند (إنّ + جمله اسمیه + تقدیم جار و مجرور بر متعلَق آن+ لام مزحلقه + استفاده از اسم فاعل (مرسلون) به جای فعل و …)

چرا؟

الف. تا نشان دهند مخالفت‌های این مخالفان انبیا و دروغگو شمردن آنان، به هیچ عنوان موجب نشد که آنان کمترین تردیدی در حقانیت خویش پیدا کنند.

ثمره اخلاقی

کسی که واقعا در راه خدا قدم برمی‌دارد، مخالفت‌ها نه‌تنها او را از راهش بازنمی دارد، بلکه حتی در درونش هم خللی وارد نمی‌کند.[۲]

تاملی با خویش

ما چه اندازه این طور هستیم؟

چه اندازه اگر مخالفت‌ها زیاد شود در اصل کار خود تردید می‌کنیم؟

ب. …

 

۴) «إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُونَ»

در حالت عادی باید می‌فرمود: «مرسلون الیکم»، این مقدم داشتن «الیکم» دلالت بر حصر، یا دست کم تاکید شدید – دارد؛ یعنی می‌خواهند بگویند ما واقعا و به طور خاص برای شما فرستاده شده‌ایم.

وجه این حصر یا تاکید شدید چیست؟

الف. وقتی در ابلاغ پیام، مخاطب را به نحو دقیق و خاص معلوم کنیم، او را به تامل جدی و واکنش وادار ساخته‌ایم؛ وگرنه مطلب را به خود نمی‌گیرد.

ب. به مخاطب اهمیت داده‌اند: این نیست که خدا شما را به حال خود رها کرده باشد؛ بلکه شما بقدری برای خدا اهمیت دارید که ما را خاص شما فرستاده است.

ج. …

 


[۱] . در جستجویم به این حدیث در التوحيد (للصدوق)، ص۴۴-۴۵ برخورد کردم که مضمونی نزدیک به احادیث فوق دارد:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ وَ سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ جَمِيعاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ الْهَيْثَمِ بْنِ أَبِي مَسْرُوقٍ النَّهْدِيِّ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ كُلِّهِمْ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِي الْمِقْدَامِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ غَالِبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِي بَعْضِ خُطَبِهِ الْحَمْدُ لِلَّهِ … الْمُحْتَجِبُ بِنُورِهِ دُونَ خَلْقِهِ فِي الْأُفُقِ الطَّامِحِ وَ الْعِزِّ الشَّامِخِ وَ الْمُلْكِ الْبَاذِخِ فَوْقَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلَا وَ مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ دَنَا فَتَجَلَّى لِخَلْقِهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونَ يُرَى وَ هُوَ بِالْمَنْظَرِ الْأَعْلَى فَأَحَبَّ الِاخْتِصَاصَ بِالتَّوْحِيدِ إِذِ احْتَجَبَ بِنُورِهِ وَ سَمَا فِي عُلُوِّهِ وَ اسْتَتَرَ عَنْ خَلْقِهِ وَ بَعَثَ إِلَيْهِمُ الرُّسُلَ لِتَكُونَ لَهُ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ عَلَى خَلْقِهِ وَ يَكُونَ رُسُلُهُ إِلَيْهِمْ شُهَدَاءَ عَلَيْهِمْ وَ ابْتَعَثَ فِيهِمُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ- لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ يَحْيى‏ مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ لِيَعْقِلَ الْعِبَادُ عَنْ رَبِّهِمْ مَا جَهِلُوهُ فَيَعْرِفُوهُ بِرُبُوبِيَّتِهِ بَعْدَ مَا أَنْكَرُوا وَ يُوَحِّدُوهُ بِالْإِلَهِيَّةِ بَعْدَ مَا عَضَدُوا [أَضَدُّوه]‏.

اما بعد متوجه شدم که متن و ترجمه همین حدیث را – البته از علل الشرایع، با اندک تفاوتی در عبارات که ظاهرا به ناسخ مربوط می‌شود – قبلا در جلسه ۲۵۵ (حدیث۱) آورده‌ام: http://yekaye.ir/al-aaraf-7-35/

 

[۲] . با توجه به این آیه می‌توان نتیجه گرفت که مقصود از زلزلوا در آیه «الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى‏ نَصْرُ اللَّه‏» (بقره/۲۱۴) این نیست که پیامبر در ادامه دادن مسیرش شک کرد؛ بلکه این تزلزل یا ناظر است به اطرافیان پیامبر، یا ناظر است به شرایط بیرونی که بقدری شرایط سخت و دشوار بود که گویی زلزله آمده است.

Visits: 8

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*