ترجمه
پس اگر پشت کردند بگو به طور یکسان به گوش شما رساندم؛ و نمیدانم آنچه وعده داده میشوید، آیا نزدیک است یا دور؟
نکات ترجمه
آذَنْتُکُم = آذَنْ + تُ + کُم
«آذَنْتُ» فعل ماضی ثلاثی مزید (باب افعال) و صیغه متکلم وحده از ماده «أذن» می باشد. (در اصل به صورت «أئذن» بوده که دو همزه در هم ادغام شده و به صورت «آ» درآمده است.)
درباره ماده «أذن» برخی گفتهاند که اصل این ماده بر دو معنای نزدیک هم (متقارب) دلالت دارد: یکی گوش، و گوش دادن و شنیدن؛ و دوم عِلم و اعلام کردن؛ و نزدیک هم بودنشان به این است که با گوش است که علم به شنیدهها حاصل میشود (معجم مقاييس اللغة، ج۱، ص۷۵؛ کتاب العین، ج۸، ص۲۰۰)؛ اما برخی معنای اصلی را همان معنای اول میدانند (مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۰-۷۱) که در ادامه توضیحش می آید.
بر اساس این نظر اخیر، اصل ماده «أذن» همان کلمه «اُذُن» به معنای «گوش» بوده که جمع آن، «آذان» است (وَ فِي آذانِهِمْ وَقْراً؛ انعام/۲۵) و به نحو استعاری درباره کسی که زیاد گوش می داده است (مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۰) ویا سخن هرکسی را با دقت گوش میکرده (معجم مقاييس اللغة، ج۱، ص۷۶)، به کار میرفته است (يَقُولُونَ: هُوَ أُذُنٌ قُلْ: أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ؛ توبة/۶۱)
در این مبنا، اصل فعل «اَذِنَ» نیز به معنای گوش دادن است (أَذِنَتْ لِرَبِّها وَ حُقَّتْ؛ انشقاق/۲) و البته در مورد علم و آگاهیای که با شنیدن حاصل میشده (= اعلام کردن) هم به کار رفته است «فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ؛ بقره/۲۷۹).
«إذن» هم به معنای اعلام اجازه و رخصت در انجام کاری است (وَ ما أَصابَكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ فَبِإِذْنِ اللَّهِ؛ آل عمران/۱۶۶) و اگرچه برخی گفتهاند که در این گونه موارد، اذن به معنای علم است (و لذا اذن دادن به معنای اعلام کردن است؛ و «به اذن خدا»، یعنی به علم خدا، یعنی این کار در منظر علم خدا رخ داده است) (معجم مقاييس اللغة، ج۱، ص۷۵)؛ اما راغب اصفهانی اصرار دارد که بین اذن و علم فرق است و اذن اخص از علم است و صرفا در جاهایی به کار می رود که به نحوی مشیت و ارادهای در کار باشد (اعم از اینکه بدان راضی باشد یا خیر) و لذا در امثال آیه فوق، وقتی میفرماید آنچه به شما میرسد به اذن خداست؛ یعنی بر اساس مشیت خداوند است، نه اینکه خدا فقط از آن خبر دارد. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۱)
«استیذان» هم به معنای طلب اذن (اجازه گرفتن) است (إِنَّما يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ … توبة/۴۵)
«تَأَذَّنَ» (إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ؛ ابراهیم/۷) هم به معنای «اعلام کردن» است؛ و در توضیحش گفتهاند گاه عرب، باب تفعّل را به معنای باب افعال به کار میبرد (مثلا به جای أوعدنی، میگوید توعّدنی) (معانی القرآن (للفراء)، ج۲، ص۶۹) هرچند نظر خلیل این است که «تَأَذَّنَ» یعنی «حتما انجام میدهم» (کتاب العین، ج۸، ص۲۰۰).
همچنین «اذان» یعنی چیزی که شنیده میشود (وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِه؛ توبه/۳) و «موذّن» کسی است که افراد را با صدای بلند از چیزی آگاه میکند: (ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعِيرُ؛ یوسف/۷۰)
ماده «أذن» و مشتقاتش ۱۰۲ بار در قرآن کریم به کار رفته است.[۱]
حدیث
۱) از امام باقر ع روایت شده است که امیرالمومنین ع در صفین روز جمعه برای مردم خطبه خواند و در فرازی از خطبهای فرمود:
سپس شهادت میدهم که خدایی جز الله نیست و حضرت محمد ص بنده و فرستاده اوست، او را به هدایت و دینی فرستاد که برایش پسندیده بود و او سزاوار آن بود، و او را به تبلیغ رسالت و حجت های خویش بر خلائق، بر همه بندگان برتری بخشید؛
و همان گونه که در علمش به او رقم خورده بود، [حضرت محمد ص] بسیار مهربان و رحیم بود؛ و به لحاظ حَسَب و نَسَب، بزرگوارترین خلایق الهی، و خوش منظرترین آنها، و شجاع ترین، و نیکوکارترین در حق والد خویش، و مطمئنترین شخص هنگام عهد و پیمان؛
هیچ مسلمان و کافری اندک ظلمی از او ندید، بلکه مورد ظلم قرار میگرفت و میبخشید؛ در موضع قدرت قرار میگرفت و چشمپوشی میکرد؛
[زندگی] میگذراند در حالی که مطیع خداوند بود و صبور در آنچه به وی میرسید؛ و مجاهدی بود که حق جهاد را ادا کرد، و یکسره رسم عبودیت بجا آورد تا اینکه آن امر یقینی در رسید؛
پس، رفتنش بزرگترین مصیبت بر جمیع اهل زمین بود، اعم نیکوکار و بدکار، …
الأمالي( للصدوق)، ص۴۰۶
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْحَافِظُ الْبَغْدَادِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ الْجَعْدِ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ صَالِحٍ قَالَ حَدَّثَنَا شُعَيْبُ بْنُ رَاشِدٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قَامَ عَلِيٌّ ع يَخْطُبُ النَّاسَ بِصِفِّينَ يَوْمَ جُمُعَةٍ وَ ذَلِكَ قَبْلَ الْهَرِيرِ بِخَمْسَةِ أَيَّامٍ فَقَالَ …[۲]
ثُمَّ إِنِّي أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ بِالْهُدَى وَ دِينِهِ الَّذِي ارْتَضَاهُ وَ كَانَ أَهْلَهُ وَ اصْطَفَاهُ عَلَى جَمِيعِ الْعِبَادِ بِتَبْلِيغِ رِسَالَتِهِ وَ حُجَجِهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ كَانَ كَعِلْمِهِ فِيهِ رَءُوفاً رَحِيماً أَكْرَمَ خَلْقِ اللَّهِ حَسَباً وَ أَجْمَلَهُمْ مَنْظَراً وَ أَشْجَعَهُمْ نَفْساً وَ أَبَرَّهُمْ بِوَالِدٍ وَ آمَنَهُمْ عَلَى عَقْدٍ لَمْ يَتَعَلَّقْ عَلَيْهِ مُسْلِمٌ وَ لَا كَافِرٌ بِمَظْلِمَةٍ قَطُّ بَلْ كَانَ يُظْلَمُ فَيَغْفِرُ وَ يَقْدِرُ فَيَصْفَحُ وَ يَعْفُو حَتَّى مَضَى مُطِيعاً لِلَّهِ صَابِراً عَلَى مَا أَصَابَهُ مُجَاهِداً فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ عَابِداً لِلَّهِ حَتَّى أَتَاهُ الْيَقِينُ فَكَانَ ذَهَابُهُ ص أَعْظَمَ الْمُصِيبَةِ عَلَى جَمِيعِ أَهْلِ الْأَرْضِ الْبَرِّ وَ الْفَاجِر …
۲) از امام سجاد ع روایت شده است:
قریش نزد ابوطالب جمع شدند در حالی که رسول خدا ص هم آنجا بود؛ و گفتند: ما از برادرزادهات میخواهیم انصاف داشته باشد؟
گفت: چه انصافی از او میخواهید؟
گفتند: ما از او دست برمیداریم او هم از ما دست بردارد؛ نه او با ما صحبت کند و نه ما با او صحبت کنیم؛ نه او با ما مبارزه کند و نه ما با او مبارزه کنیم؛ آخر، این دعوت دلها را از هم دور کرده و بذر کینه کاشته و نهال بغض و نفرت رویانده است.
[حضرت ابوطالب ع] گفت: برادرزادهام! شنیدی؟
فرمود: عموجان، اگر اینها در حق من انصاف داشته باشند دعوتم را اجابت میکنند و نصیحت و خیرخواهیام را قبول مینمایند. همانا خداوند متعال به من دستور داده است که به سمت دین حنیف، آیین حضرت ابراهیم، دعوت کنم؛ پس هر که اجابتم کند برایش نزد خداوند رضوان و جاودانگی در بهشت است و کسی که با من مخالفت کند با او مبارزه میکنم تا اینکه خداوند بین ما و او حکم کند که او بهترین حاکمان است.
[صحبتهایی بین آنها رد و بدل شد تا اینجا که: ]
… گفتند: به او بگو خدا او را فقط برای ما فرستاده یا برای همه مردم؟
فرمود: من به جانب همه مردم فرستاده شدهام، سفید و سیاه، آنکه در بالای کوههاست و آن که در بین دریاهاست؛ و من حتما ایران و روم را هم دعوت خواهم کرد که: «ای مردم، من رسول رسول خدا هستم به جانب همه شما …» (اعراف/۱۵۸)
این بر قریش سنگین آمد و استکبار ورزیدند و گفتند: به خدا سوگند اگر ایران و روم این را بشنوند، ما را در سرزمینمان خواهند ربود و کعبه را با تمام سنگهایش ویران میکنند، پس آیه نازل شد: «و گفتند: «اگر با تو از این هدايت پيروى كنيم، از سرزمين خود ربوده خواهيم شد …» (قصص/۵۷) و نیز اینکه «آیا ندیدی که پروردگارت با اصحاب فیل چه کرد …» (فیل/۱)
مطعم بن عدی گفت: ابوطالب! به خدا سوگند که در حق قومت انصاف نورزیدی؛ آنها تلاش کردند که از آنچه ناخوشایند میداری تو را خلاص کنند، اما نمیبینمت که از آنها چیزی قبول کنی!
حضرت ابوطالب ع گفت: به خدا سوگند در حقم بیانصافی میکنید، و تو نیز اینها را برای خوار کردن و پشتیبانی علیه من جمع کردهای؛ پس هر کاری دلت میخواهد بکن!
پس هر قبیلهای شروع کردند به آزار و شکنجه مسلمانان قبیله خود، تا آنها را از دینشان برگردانند و به مسخره کردن پیامبر ص روی آوردند و خداوند رسول خدا ص را با عمویش ابوطالب از آسیب آنها حفظ کرد چرا که ابوطالب هنگامی که دید قریش چکار میخواهد بکند، در میان بنیهاشم ایستاد و آنها را به حمایت از رسول خدا ص و حفاظت از وی فراخواند جز ابولهب، همان طور که خداوند فرمود: «و قطعا خداوند یاری کند کسی را که یاریش کند» (حج/۴۰) و گروهی از قریش از طائف وارد شدند و این را ناخوش داشتند و فتنهای درگرفت و پیامبر ص به مسلمانان دستور دارد که به سرزمین حبشه هجرت کنند.
مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج۱، ص۵۹
وَ رَوَى ابْنُ بَابَوَيْهِ فِي كِتَابِ النُّبُوَّةِ عَنْ زَيْنِ الْعَابِدِينَ ع أَنَّهُ اجْتَمَعَتْ قُرَيْشٌ إِلَى أَبِي طَالِبٍ وَ رَسُولُ اللَّهِ ص عِنْدَهُ فَقَالُوا نَسْأَلُكَ مِنِ ابْنِ أَخِيكَ النَّصَفَ قَالَ وَ مَا النَّصَفُ مِنْهُ قَالُوا يَكُفُّ عَنَّا وَ نَكُفُّ عَنْهُ فَلَا يُكَلِّمُنَا وَ لَا نُكَلِّمُهُ وَ لَا يُقَاتِلُنَا وَ لَا نُقَاتِلُهُ إِلَّا أَنَّ هَذِهِ الدَّعْوَةَ قَدْ بَاعَدَتْ بَيْنَ الْقُلُوبِ وَ زَرَعَتِ الشَّحْنَاءَ وَ أَنْبَتَتِ الْبَغْضَاءَ فَقَالَ يَا ابْنَ أَخِي أَ سَمِعْتَ قَالَ يَا عَمِّ لَوْ أَنْصَفَنِي بَنُو عَمِّي لَأَجَابُوا دَعْوَتِي وَ قَبِلُوا نَصِيحَتِي إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَمَرَنِي أَنْ أَدْعُوَ إِلَى دِينِهِ الْحَنِيفِيَّةِ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ فَمَنْ أَجَابَنِي فَلَهُ عِنْدَ اللَّهِ الرِّضْوَانُ وَ الْخُلُودُ فِي الْجِنَانِ وَ مَنْ عَصَانِي قَاتَلْتُهُ حَتَّى يَحْكُمَ اللَّهُ بَيْنَنا وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمِينَ
…[۳] فَقَالُوا قُلْ لَهُ أَرْسَلَهُ اللَّهُ إِلَيْنَا خَاصَّةً أَمْ إِلَى النَّاسِ كَافَّةً قَالَ بَلْ إِلَى النَّاسِ أُرْسِلْتُ كَافَّةً إِلَى الْأَبْيَضِ وَ الْأَسْوَدِ وَ مَنْ عَلَى رُءُوسِ الْجِبَالِ وَ مَنْ فِي لُجَجِ الْبِحَارِ وَ لَأَدْعُوَنَّ السَّنَةَ فَارِسَ وَ الرُّومَ يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعاً فَتَجَبَّرَتْ قُرَيْشٌ وَ اسْتَكْبَرَت ْوَ قَالَتْ وَ اللَّهِ لَوْ سَمِعَتْ بِهَذَا فَارِسُ وَ الرُّومُ لَاخْتَطَفَتْنَا مِنْ أَرْضِنَا وَ لَقَلَعَتِ الْكَعْبَةَ حَجَراً حَجَراً فَنَزَلَ وَ قالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدى مَعَكَ وَ قَوْلُهُ «أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ»
فَقَالَ مُطْعِمُ بْنُ عَدِيٍّ وَ اللَّهِ يَا بَا طَالِبٍ لَقَدْ أَنْصَفَكَ قَوْمُكَ وَ جَهَدُوا عَلَى أَنْ يَتَخَلَّصُوا مِمَّا تَكْرَهُهُ فَمَا أَرَاكَ تُرِيدُ أَنْ تَقْبَلَ مِنْهُمْ شَيْئاً فَقَالَ أَبُو طَالِبٍ وَ اللَّهِ مَا أَنْصَفَوُنِي وَ لَكِنَّكَ قَدِ اجْتَمَعْتَ عَلَى خِذْلَانِي وَ مُظَاهَرَةِ الْقَوْمِ عَلَيَّ فَاصْنَعْ مَا بَدَا لَكَ فَوَثَبَ كُلُّ قَبِيلَةٍ عَلَى مَا فِيهَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ يُعَذِّبُونَهُمْ وَ يَفْتِنُونَهُمْ عَنْ دِينِهِمْ وَ الِاسْتِهْزَاءِ بِالنَّبِيِّ ع وَ مَنَعَ اللَّهُ رَسُولَهُ بِعَمِّهِ أَبِي طَالِبٍ مِنْهُمْ وَ قَدْ قَامَ أَبُو طَالِبٍ حِينَ رَأَى قُرَيْشاً تَصْنَعُ مَا تَصْنَعُ فِي بَنِي هَاشِمٍ فَدَعَاهُمْ إِلَى مَا هُوَ عَلَيْهِ مِنْ مَنْعِ رَسُولِ اللَّهِ وَ الْقِيَامِ دُونَهُ إِلَّا أَبَا لَهَبٍ كَمَا قَالَ اللَّهُ وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ يَنْصُرُهُ وَ قَدِمَ قَوْمٌ مِنْ قُرَيْشٍ مِنَ الطَّائِفِ وَ أَنْكَرُوا ذَلِكَ وَ وَقَعَتْ فِتْنَةٌ فَأَمَرَ النَّبِيُّ ع الْمُسْلِمِينَ أَنْ يَخْرُجُوا إِلَى أَرْضِ الْحَبَشَةِ.
تدبر
۱) «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ؛ … فَإِنْ تَوَلَّوْا»
بعضى از مردمِ لجوج، حتّى از «رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ» نيز روى برمىگردانند. (تفسير نور (قرائتی)، ج۷، ص۵۰۹)
۲) «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ…»
اگر پشت کردند، بگو …
پس،
حتی با لجاجت و اعراض مخاطبان، مسئوليّت مبلغ دین در برابر آنان تمام نمیشود. (اقتباس از تفسير نور، ج۷، ص۵۰۹)
۳) «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ آذَنْتُكُمْ»
انسان مختار است نه مجبور، لذا مىتواند حتّى در برابر سخن خود خدا، و دعوت و درخواست کسانی که مستقیما از جانب خدا آمدهاند نيز مقاومت و اعراض كند. نبايد انتظار داشت كه همهى مردم سخن حقّ را بپذيرند كه اين هدف براى انبيا نيز محقّق نشده است. (تفسير نور، ج۷، ص۵۰۹)
ثمره انسانشناسی
در مساله هدایت مردم، حتی اگر برترین و عالمترین و کاردانترین برگزیده خداوند دست به کار شود، معلوم نیست که مخاطبان ایمان آورند؛ چه رسد به ما و امثال ما ! حتی آن را که پیامبر ص دلش میخواهد هدایت شود، ممکن است هدایت نشود: «إِنَّكَ لا تَهْدي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدين: همانا تو آن را که دوست داری، هدایت نمیکنی ولکن خداوند است که هر که را بخواهد هدایت میکند و او به هدایتشدگان آگاهتر است.» (؛قصص/۵۶)
چون بالاخره انسانها اختیار دارند؛ و حتی در جایی که راه حق به طور آشکار معلوم شود، ممکن است آن را در پیش نگیرند.
اگر این را خوب درک کنیم، سطح انتظاراتمان از خود و دیگران تصحیح میشود.
۴) «آذَنْتُكُمْ عَلی سَواءٍ وَ إِنْ أَدْري أَ قَريبٌ أَمْ بَعيدٌ ما تُوعَدُونَ»
پیامبر خدا ص از جانب او به کسانی که از حق و حقیقت رویگردانند هشدار میدهد که به عذاب گرفتار خواهند شد؛ اما اینکه خدا چه اندازه به آنها میخواهد مهلت دهد، در اختیار پیامبر ص نیست. اما بالاخره واقع خواهد شد.
مهم این است که: دیر و زود داره، اما سوخت و سوز نداره!
ثمره اجتماعی
اگر اهل باطل مدتها مهلت یافتند و میداندار شدند، دلیل بر این نیست که کارها از دست خدا بیرون شده است؛ و یا اینکه واقعا آنها باطل نیستند. «وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهين: و کسانی که کفر .رزیدند چنین حساب نکنند که ما که به آنها مهلت میدهیم برایشان خوب است؛ ما فقط بدانها مهلت میدهیم تا گناهشان فزونی گیرد و برای آنان است عذابی خوارکننده.» (آلعمران/۱۷۸)
۵) «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ آذَنْتُكُمْ عَلی سَواءٍ»
«اگر پشت کردند بگو به طور یکسان به گوش شما رساندم.»
منظور از «علی السواء: به طور یکسان و مساوی» چیست؟ و چرا این تعبیر را به کار برد؟
الف. یعنی همه مطالب گفتنی را به همه گفتم؛ و این گونه نیست که برخی مطالب را به برخی بگویم و از دیگران دریغ کنم. (مجمعالبیان، ج۷، ص۱۰۸)
ب. یعنی همه شما یکسان در معرض اعلام من، و در صورت تخلف، یکسان در معرض خطر هستید (المیزان، ج۱۴، ص۳۳۲)
ج. همه مردم بطور يكسان مخاطب هشدارهاى پيامبران هستند و در اين ميان، جنسيّت، نژاد و زبان مطرح نيست. (تفسير نور، ج۷، ص۵۰۹)
د. در تبليغ، همه مردم را با ديدهى يكسان بنگريم. (تفسير نور، ج۷، ص۵۰۹) و مبادا نسبت به کسانی که در چشم ما کوچک میآیند مطلبی را فروگذار کنیم.
ه. …
[۱] . راغب اصفهانی کلمه «اذاً» (به معنای «در این صورت») که غالبا در مقام جواب و جزاء به کار میرود و گاه به صورت «إذن» نوشته میشود، در ذیل ماده «أذن» مطرح نموده (مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۰) که ظاهرا صرفا به جهت شباهت صوری کلمه در اینجا قرار گرفته وگرنه ایشان هیچ ارتباط معناییای بین این دو برقرار نموده و اغلب اهل لغت، آن را ذیل حرف «إذ» یا «إذا» مطرح میکنند. حرف «إذاً» ۳۰ بار در قرآن کریم به کار رفته است که در شمارش فوق قرار داده نشده است یعنی ۱۰۲ بار مذکور غیر از «اذاً»های قرآن میباشد.
[۲] . الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى نِعَمِهِ الْفَاضِلَةِ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِهِ الْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ وَ عَلَى حُجَجِهِ الْبَالِغَةِ عَلَى خَلْقِهِ مَنْ عَصَاهُ أَوْ أَطَاعَهُ إِنْ يَعْفُ فَبِفَضْلٍ مِنْهُ وَ إِنْ يُعَذِّبْ فَبِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَ مَا اللَّهُ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ أَحْمَدُهُ عَلَى حُسْنِ الْبَلَاءِ وَ تَظَاهُرِ النَّعْمَاءِ وَ أَسْتَعِينُهُ عَلَى مَا نَابَنَا مِنْ أَمْرِ دِينِنَا وَ أُومِنُ بِهِ وَ أَتَوَكَّلُ عَلَيْهِ وَ كَفى بِاللَّهِ وَكِيلًا
[۳] . فَقَالُوا قُلْ لَهُ يَكُفَّ عَنْ شَتْمِ آلِهَتِنَا فَلَا يذَكْرُوُهَا بِسُوءٍ فَنَزَلَ «قُلْ أَ فَغَيْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونِّي أَعْبُدُ» قَالُوا إِنْ كَانَ صَادِقاً فَلْيُخْبِرْنَا مَنْ يُؤْمِنُ مِنَّا وَ مَنْ يَكْفُرُ فَإِنْ وَجَدْنَاهُ صَادِقاً آمَنَّا بِهِ فَنَزَلَ «ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ» قَالُوا وَ اللَّهِ لَنَشْتُمَنَّكَ وَ إِلَهَكَ فَنَزَلَ «وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ» قَالُوا قُلْ لَهُ فَلْيَعْبُدْ مَا نَعْبُدُ وَ نَعْبُدُ مَا يَعْبُدُ فَنَزَلَتْ سُورَةُ الْكَافِرِينَ
بازدیدها: ۸