ترجمه
و خدا کسی است که بادها را فرستاد تا ابری را برانگیزند تا آن را به جانب سرزمینی مرده برانیم تا با آن زمین را پس از مرگش زندگی بخشیم؛ این گونه است رستاخیز.
توجه: این آیه بعدا در سیر تفسیر سوره فاطر در جلسه ۷۰۹ مورد بازبینی مجدد قرار گرفت و بحثها کاملتر شد و از این رو پیشنهاد میشود آن را مطالعه فرمایید
نکات ترجمهای و نحوی
«تُثيرُ» از ماده «ثور» به معنای برانگیختن و به هیجان درآوردن است که گاو را به همین مناسبت «ثور» می گویند چون عامل شخم زدن (زیر و رو کردن خاک) بوده است (معجم المقاييس اللغة، ج۱، ص۳۹۵؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص۱۸۱) امروزه «ثوره» را به معنای «انقلاب» به کار میبرند.
«فَسُقْناهُ» = «فـ + سُقنا + ه». «سُقنا» فعل ماضی در صیغه متکلم معالغیر از ماده «ساق» (سوق) میباشد که به معنای سوق دادن و راندن و به حرکت درآوردن است. از این ماده کلمات متعددی در قرآن به کار رفته است: «ساقِ» پا (قیامه/۲۹) [که گاه تعبیر «السوق» هم شده: ص/۳۳) از همین ریشه است چون عامل راه رفتن و به حرکت درآمدن انسان است (معجم المقاييس اللغة، ج۳، ص۱۱۷) و بازار را به همین جهت «سُوق» (جمعِ آن: اسواق: فرقان/۷) میگویند چون انسان به خاطر کالاها به سمت آن سوق داده میشود. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۴۳۶). «مَساق» (قیامه/۳۰)، هم به معنای مصدر (سوق دادن) میتواند باشد (تاج العروس، ج۱۳، ص۲۲۸) و هم به معنای محلی که انسان را بدانجا سوق میدهند. «سائق» (ق/۲۱) اسم فاعل است به معنای کسی که میراند و از پشت سر برای جلو رفتن هل میدهد (در عربی جدید، به راننده اتومبیل، سائق گویند).
النُّشُور: از ماده «نشر» است که اصل این ماده دلالت بر «گشودن و پراکندن» (معجم المقاييس اللغة، ج۵، ص۴۳۰) و «بسط و گسترش دادن» (مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۰۵) میکند.
در قرآن کریم این ماده در دو مورد در دو مورد، با تعبیر «انتشروا» (به معنای پراکنده شدن افراد که هرکسی پی کار خود برود) در مورد زندگی دنیوی به کار رفته و در سایر موارد و با اشتقاقات مختلف
[به صورت فعل: در ابوابِ «انتَشَرَ» (روم/۲۰) «أنشَرَ» (عبس/۲۲)؛
به صورت مصدر: «النشور» (ملک/۱۵) و «النشر» (مرسلات/۳)،
به صورت اسم فاعل: «ناشرات» (مرسلات/۳)،
به صورت اسم مفعول: «منشور» (إسراء/۱۳) و «مُنشَر» (دخان/۳۳) و «مُنَشَّرة» (مدثر/۵۲)]
هم در مورد اصل برپاییِ قیامت (مانند همین آیه) ویا احیای اولیه انسان (روم/۲۰) و یا زمین (زخرف/۱۱)، و هم در مورد نشر نامه عمل (تکویر/۱۰) به کار رفته است.
حرف «فـ» در ابتدای سه عبارت «فَتُثيرُ … فَسُقْناهُ … فَأَحْيَيْنا» حرف «عطف» است (الجدول في إعراب القرآن، ج۲۲، ص۲۵۵) که دلالت بر ترتب هر مطلبی بر مطلب قبلی دارد، و غالبا آن را به «پس» ترجمه میکنند؛ اما در این آیه ظاهرا ترجمه آن به «تا» شیواتر باشد.
حدیث
۱) از امام صادق ع روایت شده است که:
اگر خداوند «باد» را در دنیا مهار نکرده بود، باد زمین را [از سکنه] خالی میکرد؛ و اگر «ابر» نبود، [باد] زمین را چنان خراب میکرد که هیچ گیاهی نمیرویید؛ ولی خداوند به ابر دستور میدهد که آب را غربال کند تا قطرهقطره نازل کند، در حالی که آن [= آب] را بر قوم نوح بیحساب فرستاد.
المحاسن، ج۲، ص۳۱۶
احمد بن محمد بن خالد عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانٍ الْأَحْمَرِ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
لَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ حَبَسَ الرِّيحَ عَلَى الدُّنْيَا لَأَخْوَتِ الْأَرْضُ وَ لَوْ لَا السَّحَابُ لَخَرِبَتِ الْأَرْضُ فَمَا أَنْبَتَتْ شَيْئاً وَ لَكِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ السَّحَابَ فَيُغَرْبِلُ الْمَاءَ فَيُنْزِلُ قَطْراً وَ أَنَّهُ أُرْسِلَ عَلَى قَوْمِ نُوحٍ بِغَيْرِ حِسَابٍ[۱] [سَحَاب].
۲) از امام صادق ع روایت شده است که وقتی خداوند عز و جل بخواهد که خلق را [در قیامت] برانگیزاند، آسمان چهل صبح بر زمین میبارد، پس اعضای جداگانه بدن در کنار هم جمع میشوند و گوشت می روید.
الأمالي( للصدوق)، ص۱۷۷
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادٍ الْهَمَدَانِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ: إِذَا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَبْعَثَ الْخَلْقَ أَمْطَرَ السَّمَاءَ عَلَى الْأَرْضِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً فَاجْتَمَعَتِ الْأَوْصَالُ وَ نَبَتَتِ اللُّحُومُ.
در همین زمینه به جلسه۱۷۰، حدیث۲ نیز میتوانید مراجعه کنید.[۲]
تدبر
۱) «وَ اللَّهُ الَّذي أَرْسَلَ الرِّياحَ فَتُثيرُ سَحاباً فَسُقْناهُ إِلى بَلَدٍ مَيِّتٍ فَأَحْيَيْنا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها كَذلِكَ النُّشُور»:
این آیه هم در مقام بیان توحید در ربوبیت است و یکی از نعمتهای خدا را بیان میکند و هم، چنانکه غالبا مفسران گفتهاند، با توجه به وضعیتی که در دنیا میبینیم، میخواهد ما را متوجه امکان رستاخیز و برانگیختن مردگان کند: همان گونه که خدا با بارش باران، زمین مرده را زنده میکند، در قیامت هم میتواند مردگان را زنده کند.
البته اگر به تعبیر «کذلک النشور: این گونه است رستاخیز» دقت شود، ظاهرا این آیه سخن بیشتری دارد و میخواهد درباره چگونگی رستاخیز هم سخن بگوید. (حدیث۱)
۲) «وَ اللَّهُ الَّذي أَرْسَلَ الرِّياحَ فَتُثيرُ سَحاباً فَسُقْناهُ إِلى بَلَدٍ مَيِّتٍ فَأَحْيَيْنا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها كَذلِكَ النُّشُور»:
این آیه را بر اساس اطلاعات علمی نوین هم میتوان به معنای جدید دلیل بر احیاء در قیامت دانست: امروزه میدانیم یکی از علل وجود حیات در کره زمین، وجود اتمسفر است که باعث میشود هم بادها محدود شوند و هم بارشها کنترل شوند (حدیث۱) و با کنترل این باد و باران، امکان حیات در زمین پدید آمده است. کسی که در میان این همه کرات عالم، وضعیت را در این کره به نحوی قرار داده که امکان حیات را مهیا کرده است، میتواند بار دیگر این مردگان را زنده کند.
(چیزی که این برداشت را تایید میکند این است که اگر فقط به بارش باران و زنده شدن زمین بسنده نکرد، بلکه مساله را تفصیل داد و از بادها و نقش آنها در پیدایش و حرکت ابرها هم سخن گفت) [۳]
۳) «وَ اللَّهُ الَّذي أَرْسَلَ الرِّياحَ فَتُثيرُ سَحاباً فَسُقْناهُ إِلى بَلَدٍ مَيِّتٍ فَأَحْيَيْنا بِهِ…»
نگاه توحیدی، در عین اینکه روابط علّی بین اشیاء را قبول دارد، همه امور را از خدا میبیند. ما میگوییم باد میوزد و ابرها را تشکیل میدهد و باد ابرها را به این سو و آن سو میبرد و … . اما قرآن به ما یاد میدهد که همه چیز را در نسبت با خداوند ببینیم: خداست که باد را میفرستد تا باد ابر را درست کند و باز خداست که باد را میفرستد تا بر زمین مرده ببارد و باز خداست که این زمین مرده را زنده میکند.
این نوع نگاه یکی از عناصری است که میتواند «علم» را رنگ و بوی دینی ببخشد. آیت الله جوادی آملی یکی از شروط دینی شدن علم را این میداند که «طبیعت» را «خلقت» بدانیم (منزلت عقل در هندسه معرفت دینی) و منظورشان همین نکته فوق است.
مورد زیر در کانال گذاشته نشد
۴) جمله ابتدا به صورت ماضی ودر صیغه غایب آمد (أَرْسَلَ: فرستاد) سپس مضارع شد (تُثيرُ: برانگیزند) سپس در صیغه متکلم شد (سُقْنا: برانیم). چرا؟
الف. علامه طباطبایی میفرماید:
«بعيد نيست نكتهاش اين باشد كه: بعد از آنكه در جمله” اللَّهُ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّياحَ” خداى سبحان خود را غايب حساب كرد، و به دنبالش عمل فرستادن رياح را به خود نسبت داد، و عمل شخص غايب هم مثل خودش غايب است، و نيز از آنجا كه به دنبالش فرمود:” فَتُثِيرُ سَحاباً” و از حال گذشته بادها حكايت كرد كه ابرها را به آسمان مىبرند، لذا مخاطب، مخاطبى شد كه گويى عمل بادها را مىبيند، يعنى مىبيند كه دارند ابرها را به طرف بالا مىبرند، و در نتيجه گويا مىبيند خداى تعالى بادها را فرستاده، كه اين طور كار كنند، چون مشاهده فعل گويا مثل مشاهده فاعل است، و چون خداوند در اينجا مشهود و حاضر شد، ناگزير جا دارد كه سياق هم تغيير كند، و خدا كه تا اينجا غايب حساب شده بود، حاضر حساب شود، و خودش سخن بگويد.» (ترجمه الميزان، ج۱۷، ص۲۷)
ب. …
[۱] . در کتاب محاسن به جای «حساب»، «سحاب» نوشته و در پاورقی توضیح داده که در نسخههای مختلف هر دو آمده است. اما در بحار الأنوار (ج۵۶، ص۳۷۸) که از محاسن نقل کرده فقط «حساب» نوشته شده است و لذا ما در متن همین را گذاشتیم.
[۲] . این حدیث هم درباره همین آیه آمده، اما ضرورتی به گذاشتن آن در کانال ندیدم:
عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ الْمُرْتَضَى فِي رِسَالَةِ الْمُحْكَمِ وَ الْمُتَشَابِهِ، نَقْلًا مِنْ تَفْسِيرِ النُّعْمَانِيِّ بِإِسْنَادِهِ، عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ قَالَ: وَ أَمَّا احْتِجَاجُهُ عَلَى الْمُلْحِدِينَ فِي دِينِهِ وَ كِتَابِهِ وَ رُسُلِهِ، فَإِنَّ الْمُلْحِدِينَ أَقَرُّوا بِالْمَوْتِ وَ لَمْ يُقِرُّوا بِالْخَالِقِ، فَأَقَرُّوا بِأَنَّهُمْ لَمْ يَكُونُوا ثُمَّ كَانُوا، قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجِيدِ إِلَى قَوْلِهِ: بَعِيدٌ وَ كَقَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ: وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلًا إِلَى قَوْلِهِ: أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ مِثْلُهُ قَوْلُهُ: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدىً وَ لا كِتابٍ مُنِيرٍ، كُتِبَ عَلَيْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ وَ يَهْدِيهِ إِلى عَذابِ السَّعِيرِ فَرَدَّ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مَا يَدُلُّهُمْ عَلَى صِفَةِ ابْتِدَاءِ خَلْقِهِمْ وَ أَوَّلِ إِنْشَائِهِمْ: يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ تُرابٍ إِلَى قَوْلِهِ: لِكَيْلا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئاً، فَأَقَامَ عَلَى الْمُلْحِدِينَ الدَّلِيلَ عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ قَالَ مُخْبِراً لَهُمْ: وَ تَرَى الْأَرْضَ هامِدَةً إِلَى قَوْلِهِ: وَ أَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ ثُمَّ قَالَ سُبْحَانَهُ: وَ اللَّهُ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّياحَ إِلَى قَوْلِهِ: كَذلِكَ النُّشُورُ فَهَذَا مِثَالٌ أَقَامَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُمْ [بِهِ] الْحُجَّةَ فِي إِثْبَاتِ الْبَعْثِ وَ النُّشُورِ بَعْدَ الْمَوْتِ…
الفصول المهمة في أصول الأئمة (تكملة الوسائل)، ج۱، ص۳۴۶
[۳] . شاید پیشرفتهای بحثهای زیستشناسی و زمینشناسی در زمینه چگونگی تاثیرات وقایع زمینشناسی بر پیدایش حیات، به همراه درک عمیقتر مطالبی که درباره نفخ صور دوم آمده، بتواند به ما در فهم عمیقتر چگونگی احیای مردگان در قیامت کمک کند.
بازدیدها: ۳۲