ترجمه:
و او کسی است كه براى شما گوش و ديدگان و دلها بيافريد، چه اندک سپاس می گزاريد.
حدیث:
- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ:
مَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَى عَبْدٍ بَابَ شُكْرٍ فَخَزَنَ عَنْهُ بَابَ الزِّيَادَةِ.
اصول کافی، ج۲، ص۹۴
امام صادق ع نقل کردهاند که پیامبر اکرم ص فرمودند:
خدا بر هيچ بندهاى درِ شكر را نگشود، كه درِ زيادتى را از او پوشيده داشته باشد.
- امیرالمومنین علی علیهالسلام میفرمایند:
اعْجَبُوا لِهَذَا الْإِنْسَانِ يَنْظُرُ بِشَحْمٍ وَ يَتَكَلَّمُ بِلَحْمٍ وَ يَسْمَعُ بِعَظْمٍ وَ يَتَنَفَّسُ مِنْ خَرْم
نهجالبلاغه، حکمت ۸
از ويژگىهاى این انسان در شگفتى مانيد: با پیهای مىنگرد، و با گوشتی سخن مىگويد، و با استخوانی مىشنود، و از شكافى نفس مىكشد!!
اصلاح در ترجمه
در عربی، «أُذُن» به معنای «گوش» است و «سمع» به معنای «شنیدن» است. با اینکه در قرآن کریم کلمه «أذن» (و جمع آن: آذان) به کار رفته است اما غیر از آیه ۲۰ سوره هود، همواره (از جمله در همین آیه) کنار کلمه «السمع»، کلمه «ابصار» (= دیدگان، چشمها) که اسم آلت، و نه مصدر، است، به کار رفته است. در واقع، در ترجمه آیه باید گفته میشد: «او براى شما شنیدن و دیدگان و دلها بیافرید»، نه «گوش و ديدگان و دلها». در واقع در این آیه (و سایر آیات مشابه) در مورد شنیدن، خداوند کلمه «السمع» که مصدر است و دلالت بر خود عمل شنوایی میکند را مطرح کرده است؛ اما در دو مورد بعدی، به جای عمل، به ابزار عمل (چشم و قلب)، آن هم به صورت جمع (چشمها، دلها) اشاره کرده است.
با توجه به اینکه تکتک کلمات قرآن از جانب خداوند نازل شده است، این تفاوت حتما نکتهای دارد و از صبح تاکنون درباره چرایی آن، حدسهایی به ذهنم خطور کرده؛ اما به نکتهای که بتوانم با خیال راحت نزد دیگران مطرح کنم، نرسیدم.
امروز صبح، مانند هر روز، برای نوشتن ترجمه، یازده ترجمه مشهور را نگاه کردم؛ که همگی «السمع» را «گوش» ترجمه کرده بودند. اما بعد که هنگام تدبر در آیه، متوجه این تفاوت شدم، به نرمافزار «جامع تفاسیر نور» مراجعه کردم که حاوی ۵۵ ترجمه فارسی است. همگی یا «گوش و چشم» ترجمه کردهاند یا «شنوایی و بینایی» (یعنی سمع و ابصار را یا هردو به صورت «اسم آلت» ترجمه کردهاند یا هردو را به صورت مصدر). فقط دو نفر از مترجمان (ولیالله دهلوی، و خوشابر مسعود انصاری) عبارت را به صورت «براى شما شنوائى و ديدهها و دلها آفرید» ترجمه کرده بودند.
در تفاسیر هم در حدی که فرصت کردم کسی که توضیحی درباره این تفاوت ارائه کند، نیافتم. اگر کسی مطلب قابل اعتمادی دارد در ذیل همین صفحه ارسال فرماید تا در اختیار همگان قرار گیرد.
تدبر
۱) دیروز درباره بزرگواری پروردگار (کریم بودن رب) تامل کردیم. یکی از نمودهای مهم بزرگواریش همین نعمتهای مهمی مانند چشم و گوش است که با آنها با جهان پیرامون خود ارتباط برقرار میکنیم و شکرش را بجا نمیآوریم و با این حال آ نرا از ما نمیگیرد. چشم و گوش دمدستترین ابزارهای ارتباطی ما با جهان است و دل عمیقترین ابزار ارتباطی ما با عالم. با اینها واقعیات مختلف را مییابیم و میفهمیم و با این فهم، خودمان را متحول میکنیم:
ای برادر تو همه اندیشهای
مابقی خود استخوان و ریشهای
آیا عجیب نیست: با چند تکه پیه و استخوان و ریشه، میبینیم و میشنویم و درک میکنیم؛ و در واقع با همین ابزارهای مادی، معنویترین کار عالم (ادراک و فهم واقعیت و ارتباط واقعی برقرار کردن با حقایق عالم) را انجام میدهیم. و چقدر کم شکر این نعمت را ادا میکنیم!!!
۲) شکر نعمت، صرف گفتن «متشکرم» نیست؛ که خداوند هیچ نیازی به «متشکرم» گفتن ما ندارد. ما ایرانیان، به انسان سپاسگزار، انسان حقشناس میگوییم و چه تعبیر خوبی! سپاسگزاری یعنی حقشناسی؛ یعنی اگر هر نعمتی به ما دادند، حق آن را بشناسیم و آن را در جایی که شاید و باید استفاده کنیم. آیا به ما گوش دادهاند که سخنان حق و راست و صدای زیبای طبیعت و صوت ملکوتی قرآن را بشنویم یا دروغ و غیبت و تهمت و ناسزا و موسیقیهای آشفته کنندهی روح را؟ چشم دادهاند که به جلوههای جمال خدا بنگریم یا آن را خرج شهوترانی و چشمچرانی و سرک کشیدن در کار دیگران و … کنیم؟ و از همه مهمتر، دل دادهاند که آن را حرم یار کنیم یا آن را انبانی کنیم از محتواهای بیهوده و لذتهای زودگذری که نهایتا تعالی روح لطیف ما را زایل کرده، باطن ما را آشفته میسازد؟ به چه کسی دل میدهیم؟ چرا فیلمهای آنچنانی چند ساعت دل ما را میبرد و با تمام حضور قبل، یک مسابقه فوتبال را نگاه میکنیم، اما حاضر نیستیم دقایقی کوتاه خودمان دلمان را به محضر خدا ببریم و اگر نماز هم میخوانیم، به خدا دل نمیدهیم؟
واقعا چرا شکرگزاران اندکاند؟ آیا جز سوءاستفاده ما از بزرگواری خدا دلیل دیگری هم دارد؟
۳) راستی چرا چشم ما به عالم باطن باز نیست؟ چرا گوش ما صدای ملکوتیان را نمیشنود؟ چرا دل ما با یاد خدا آرام نگرفته است؟ اگر شکرگزاری باعث افزایش نعمت است، شکر چشم و گوش و دل، توان بهرهوری از آنها را بالا میبرد و این ابزارهای ارتباطی، ارتباط ما با کل عوالم (نه فقط عالم دنیا) را موجب خواهد شد. مگر نشنیدهاید که پیامبر اکرم (ص) یکبار در کنار قبرستان بقیع درباره فریاد یکی از مردگان توضیحی داد و در جواب اصحابش که این صدا را نشنیدند، فرمود: « وَلَوْلا تَمْرِيجٌ فِي قُلُوبِكُمْ وَتَزَيُّدُكُمْ فِي الْحَدِيثِ لَسَمِعْتُمْ مَا أَسْمَعُ» (صریح السنه، ابنجریر طبری، ج۱، ص۲۹؛ و شرح اصول کافی ملاصدرا، ج۱، ص۳۳۱)[۱] (اگر نبود که دلهایتان چراگاه شده است و در سخنگفتن حد نگه نمیدارید، آنچه من میشنوم را میشنیدید). مگر حضرت علی (ع) در خطبه قاصعه (خطبه ۱۹۲ نهجالبلاغه) نفرمود که «من هنگام نزول وحی بر پیامبر صدای ناله شیطان را شنیدم و از پیامبر (ص) سوال کردم که این چه نالهای بود؟ فرمود: ای علی! تو هرچه من میشنوم میشنوی و هرچه من میبینم میبینی، غیر از اینکه تو پیامبر نیستی» وقتی ما این ابزارها را در همین عالم دنیا درست استفاده نمیکنیم، چه انتظاری داریم که این ابزارها را برای ما ارتقا دهند؟ البته برخی با ریاضتهای غیرشرعی و عرفانهای مندرآوردی میکوشند اندکی به عوالم دیگر وارد شوند و به تعبیر قرآن کریم با شیاطین ارتباط برقرار میکنند و برخی اطلاعات هم به دست میآورند؛ که امروزه دکان این عرفانهای دروغین فراوان شده است والبته سوءاستفادهها هم فراوان. به قول سنایی غزنوی:
چو علم آموختی از حرص آنگه ترس کاندر شب
چو دزدی با چراغ آید گزیدهتر برد کالا
پس بیایید بیش از آنکه با کارهای عجیب و غریب، به دنبال دیدن و شنیدن و ارتباط با عوالم بالا باشیم، همین ابزارها را در همینجا، آن گونه که خداپسند است، استفاده کنیم که خدا خودش وعده داده است که «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُم» (سوره ابراهیم، آیه ۷). اگر شکر این نعمت را بجا آوردیم حتما چشم و گوش و دل معنویمان هم باز خواهد شد و آنگاه چون در مسیر شکر جلو رفتهایم علمی هم که از آن طریق به دست آوریم انشاءالله مایه غفلت و سوءاستفاده نخواهد بود.
از خدا بخواهیم توفیق شکر واقعی این نعمتها، و بلکه همه نعمتهایش را، به همه ما عنایت فرماید.
[۱] . این حدیث ظاهرا فقط در کتب اهل سند با سند آمده است. در مسند احمد بن حنبل شماره (۲۱۷۰۴)- [۲۱۷۸۸] با این عبارت « وَلَوْلَا تَمَزُّعُ قُلُوبِكُمْ أَوْ تَزَيُّدُكُمْ فِي الْحَدِيثِ، لَسَمِعْتُمْ مَا أَسْمَعُ » و در معجم الکبیر طبرانی شماره (۷۷۷۳)- [۷۸۶۹] [ ج ۸ : ص ۲۱۷ ] با این عبارت «وَلَوْلا تَمْرِيجًا فِي قُلُوبِكُمْ، أَوْ تَزَيُّدُكُمْ فِي الْحَدِيثِ سَمِعْتُمْ مَا أَسْمَعُ» و در کتاب «حدیث عباس الترقفی» (متوفی ۲۶۷) حدیث شماره ۵۴ با این عبارت «وَلَوْلا تَمْرِيجٌ فِي قُلُوبِكُمْ لَسَمِعْتُمْ مَا أَسْمَعُ “» آمده است.
بازدیدها: ۴۰