ترجمه
[متقین] کسانی[اند] که در راحتی و سختی [خوشی و ناخوشی، گشایش و تنگدستی] انفاق میکنند و مهارکننده [یا فروبرنده] خشم، و بخشاینده [تقصیرات] مردماند و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.
توضیح کلمات از علامه طباطبایی
«سراء» و «ضراء» یعنی آنچه مايه مسرت و مايه بدحالى انسان شود، یا به معنای آسانى و دشوارى است، و «كظم» در اصل به معناى بستن سر مشك بعد از پركردن آن بوده که به صورت استعاره در مورد انسان وقتی كه پر از اندوه یا خشم باشد، به کار میرود؛ و «غيظ» به معناى برانگیخته شدن طبیعت آدمی براى انتقام در اثر مشاهده فراوان مواردی است که او را ناراضی میکند؛ برخلاف غضب كه به معناى اراده انتقام يا مجازات است، و به همين جهت، گفته مىشود که خدا غضب کرد، ولى گفته نمىشود که خدا غيظ ورزید. (المیزان۴ /۲۰) (ترجمه المیزان ۴/ ۲۸)
حدیث
امروز سالروز شهادت امام موسی کاظم ع است. به همین مناسبت امروز چهار حدیث مرتبط با آیه از کلام ایشان نقل میشود:
۱) اصْبِرْ عَلَى أَعْدَاءِ النِّعَمِ فَإِنَّكَ لَنْ تُكَافِئَ مَنْ عَصَى اللَّهَ فِيكَ بِأَفْضَلَ مِنْ أَنْ تُطِيعَ اللَّهَ فِيهِ.[۱]
اصول كافي، ج۲، ص۱۰۹
بر [آزار و اذيّت] دشمنانِ نعمتها صبر کن؛ زيرا كه تو در مورد كسى كه در حقِّ تو خدا را نافرمانى كرده است، سزایی نمیتوانی بدهی بالاتر از آنكه در حقّ او دستور خدا را اطاعت كنى.
۲)… يَا هِشَامُ مَكْتُوبٌ فِي الْإِنْجِيلِ طُوبَى لِلْمُتَرَاحِمِينَ أُولَئِكَ هُمُ الْمَرْحُومُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ طُوبَى لِلْمُصْلِحِينَ بَيْنَ النَّاسِ أُولَئِكَ هُمُ الْمُقَرَّبُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ طُوبَى لِلْمُطَهَّرَةِ قُلُوبُهُمْ أُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ طُوبَى لِلْمُتَوَاضِعِينَ فِي الدُّنْيَا أُولَئِكَ يَرْتَقُونَ مَنَابِرَ الْمُلْكِ يَوْمَ الْقِيَامَة …
يَا هِشَامُ الْغَضَبُ مِفْتَاحُ الشَّرِّ وَ أَكْمَلُ الْمُؤْمِنِينَ إِيمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً
تحف العقول، ص۳۹۴-۳۹۵
ای هشام! در انجیل نوشته شده است: خوشا به آنان که به هم رحم میکنند، آنهایند که در قیامت مورد رحمت واقع میشوند؛ خوشا به آنان که بین مردم آَتی میدهند؛ آنهایند که در قیامت در زمره مقربیناند؛ خوشا به آنان که قلبشان را پاک نگه میدارند، آنهایند که در قیامت در زمره متقیناند؛ خوشا به متواضعان در دنیا، آنهایند که در قیامت بر اریکههای سلطنت بالا میروند …
ای هشام! غضب کلید بدیهاست؛ و ایمان مومنی کاملتر است که حسن خلق بیشتری داشته باشد …
۳) لَا تَتِمُّ صَنِيعَةً عِنْدَ الْمُؤْمِنِ لِصَاحِبِهَا إِلَّا بِثَلَاثَةِ أَشْيَاءَ تَصْغِيرِهَا وَ سَتْرِهَا وَ تَعْجِيلِهَا فَمَنْ صَغَّرَ الصَّنِيعَةَ عِنْدَ الْمُؤْمِنِ فَقَدْ عَظَّمَ أَخَاهُ وَ مَنْ عَظَّمَ الصَّنِيعَةَ عِنْدَهُ فَقَدْ صَغَّرَ أَخَاهُ وَ مَنْ كَتَمَ مَا أَوْلَاهُ مِنْ صَنِيعَةٍ فَقَدْ كَرُمَ فَعَالُهُ وَ مَنْ عَجَّلَ مَا وَعَدَ فَقَدْ هَنِئَ الْعَطِيَّةَ.
تحف العقول، ص۴۰۳
نیکوکاری انسان مومن به همنشین خود به حد تمام و کمال نمیرسد مگر به سه چیز: کوچک شمردنش، پوشاندنش، و تعجیل در انجامش؛ پس آن که کار خود برای یک مومن را کوچک بداند، برادر ایمانیاش را بزرگ داشته است؛ و آن که کار خود را بزرگ بداند، بردار ایمانیاش را کوچک شمرده است؛ و آن كه احسانش را بپوشاند كردارش ارجمند شود، و آن كه در انجام وعدهاش تعجیل وفا كند، عطا را گواراتر سازد.
۴) السَّخِيُّ الْحَسَنُ الْخُلُقِ فِي كَنَفِ اللَّهِ لَا يَتَخَلَّى اللَّهُ عَنْهُ حَتَّى يُدْخِلَهُ الْجَنَّةَ وَ مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً إِلَّا سَخِيّاً وَ مَا زَالَ أَبِي يُوصِينِي بِالسَّخَاءِ وَ حُسْنِ الْخُلُقِ حَتَّى مَضَى.
تحف العقول، ص۴۱۲
آدم سخاوتمند خوشخلف در تحت حمایت خداوند است و خدا دست از سر او برنمیدارند تا او را به بهشت وارد کند و خدا هیچ پیامبری را نفرستاد مگر اینکه سخاوتمند بود و پدرم تا زمانی که از دنیا رفت همواره مرا به سخاوتمندی و حسن خلق سفارش میکرد. [۲]
تدبر
نکته مقدماتی: در آیه قبل وعده بهشت را برای متقین میدهد و در این آیه متقین را توضیح میدهد. در جلسه ۳ توضیح داده شد که معنای دقیق تقوی «خودنگهداری» است.
۱) میدانیم معیار دینداری و برتری در اسلام تقوی است (حجرات/۱۳). در قرآن همانگونه که گاه متقین (دینداران واقعی) گاه بر اساس ایمان و اعمال عبادی معرفی میشوند (بقره/۲-۴)، گاه (مانند آیه محل بحث) بر اساس حسن روابط اجتماعی معرفی میشوند. پس متقین (دینداران واقعی) نه افرادی منزوی و عبوس، بلکه بشدت مردمدار هستند.
۲) پیشآمدن مشکلات و نابسامانیهای اجتماعی که «غیظ» آدم را درآورد و حتی انسان متقی هم ممکن است «غیظ»ش به جوش آید، اما مهم این است که می تواند خود را کنترل کند و غیظش را مهار کند.
۳) انسان متقی (دیندار واقعی) نه فقط در خوشی و گشایش، بلکه در سختی و تنگنا نیز انفاق میکند زیرا میداند که انفاق کردن ضرر نیست، بلکه حتی روزی را نازل میکند (اسْتَنْزِلُوا الرِّزْقَ بِالصَّدَقَة. کافی، ج۴، ص۳)
۴) انسان متقی (دیندار واقعی) وقتی میخواهد ببخشد برایش مهم نیست آن شخص، مسلمان است، مسیحی است، راست است، چپ است، … همین که جزء مردم (ناس) باشد میبخشد (العافین عن الناس).
۵) اگرچه عدل یک دستورالعمل کلی برای تنظیم روابط اجتماعی است اما متقین و بهشتیان در افقی بالاتر از عدل با دیگران رفتار میکنند؛ در مسائل شخصی، مبنا را بر این نمیگذارند که حتما »حق»شان را بگیرند، بلکه مبنا را بر «عفو» میگذارند.
۶) هر انسانی در سطح غرایزش دو قوه جذب و دفع (شهوت و غضب) وجود دارد که باید تحت عقل کنترل شود. انسان خودنگهدار (= متقی، دیندار) و بهشتی هم بر جذب غریزی (= منفعتطلبی) غلبه میکند (اهل انفاق است) و هم بر دفع غریزی (غیظ و غضب) غلبه میکند (اهل کظم غیظ و عفو مردم است). شاید به همین جهت است که حدیث ۴ دو خصلت سخاوتمندی (اهل انفاق بودن) و حسن خلق (اهل کظم غیظ بودن) را عامل بهشتی شدن معرفی کرد.
۷) انسان خودنگهدار (= دیندار = نیکوکار) در عرصه غضب، از طرفی خشم خود را کنترل میکند (الکاظمین الغیظ) و از طرف دیگر، انتظار ندارد که دیگران هم حتما بتوانند خشم خود را کنترل کنند و به وی ضرر نزنند؛ لذا وقتی به او ضرر میرسانند، آنها را میبخشد (العافین عن الناس).
۸) انسان خودنگهدار (= دیندار = نیکوکار) در عرصه غلبه بر منفعتطلبی، از طرفی منفعتطلبی خود را کنترل میکند (در خوشی و راحتی (فی السراء) انفاق میکند؛ وقتی دارد، همه چیز را فقط برای خود نمیخواهد)؛ و از طرف دیگر، انتظار ندارد که دیگران هم مانند او باشند، بنابراین در سختی (فی الضراء) هم که علیالقاعده دیگران باید به او کمک کنند، باز او انفاق میکند؛ حتی انتظار ندارد که دیگران هم حتما بتوانند منفعتطلبی خود را کنترل کنند، لذا علاوه بر این، آنها را میبخشد.
۹) اگر مواظب خودمان باشیم (= خودنگهدار = متقی)، حتما نیکوکار (محسنین) خواهیم بود (این نشان میدهد باطن ما جز خوبی نیست که اگر از «خود» مراقبت کنیم و نگذاریم شیطان در ما تصرف کند و خود را نگهداریم، فقط خوبی از ما سر میزند) و آنگاه محبوب خدا خواهیم بود؛ و اگر خدا کسی را دوست داشته باشد، …
۱۰) خودنگهداری (-=تقوی) هم در حوزه عمل و کنش (انفاق کردن) بروز مییابد و هم در حوزه خلق و ملکه (کاظمین، عافین، محسنین، همگی اسم فاعل هستند و دلالت بر ثبوت خلق در آدمی دارند) و اگر کسی هر دو را داشت نیکوکار (محسن) است که خدا دوستش دارد.
[۱] . مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع قَالَ:
[۲] . چند حدیث دیگر که به آیه بسیار مرتبط است و به علت ضیق مجال در کانال نیاوردم:
۱) عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ مَالِكِ بْنِ حُصَيْنٍ السَّكُونِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:
مَا مِنْ عَبْدٍ كَظَمَ غَيْظاً إِلَّا زَادَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عِزّاً فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ وَ الْعافِينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ وَ أَثَابَهُ اللَّهُ مَكَانَ غَيْظِهِ ذَلِكَ.
كافي، ج۲، ص۱۱۰
۲) حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى بْنِ الْحَسَنِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ قَالَ حَدَّثَنِي يَحْيَى بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنِي شَيْخٌ مِنْ أَهْلِ الْيَمَنِ يُقَالُ لَهُ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ سَمِعْتُ عَبْدَ الرَّزَّاقِ يَقُولُ:
جَعَلَتْ جَارِيَةٌ لِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع تَسْكُبُ الْمَاءَ عَلَيْهِ وَ هُوَ يَتَوَضَّأُ لِلصَّلَاةِ فَسَقَطَ الْإِبْرِيقُ مِنْ يَدِ الْجَارِيَةِ عَلَى وَجْهِهِ فَشَجَّهُ فَرَفَعَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع رَأْسَهُ إِلَيْهَا فَقَالَتِ الْجَارِيَةُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ «وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ» فَقَالَ لَهَا قَدْ كَظَمْتُ غَيْظِي قَالَتْ «وَ الْعافِينَ عَنِ النَّاسِ» قَالَ قَدْ عَفَى اللَّهُ عَنْكِ قَالَتْ «وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ» قَالَ اذْهَبِي فَأَنْتِ حُرَّةٌ.
الأمالي( للصدوق)، ص۲۰۱
۳) أَخْبَرَنِي أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِي جَدِّي قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ وَ غَيْرُهُ قَالُوا:
وَقَفَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ فَأَسْمَعَهُ وَ شَتَمَهُ فَلَمْ يُكَلِّمْهُ فَلَمَّا انْصَرَفَ قَالَ لِجُلَسَائِهِ قَدْ سَمِعْتُمْ مَا قَالَ هَذَا الرَّجُلُ وَ أَنَا أُحِبُّ أَنْ تَبْلُغُوا مَعِي إِلَيْهِ حَتَّى تَسْمَعُوا رَدِّي عَلَيْهِ
قَالَ فَقَالُوا لَهُ نَفْعَلُ وَ لَقَدْ كُنَّا نُحِبُّ أَنْ تَقُولَ لَهُ وَ نَقُولَ
قَالَ فَأَخَذَ نَعْلَيْهِ وَ مَشَى وَ هُوَ يَقُولُ «وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ وَ الْعافِينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ» فَعَلِمْنَا أَنَّهُ لَا يَقُولُ لَهُ شَيْئاً
قَالَ فَخَرَجَ حَتَّى أَتَى مَنْزِلَ الرَّجُلِ فَصَرَخَ بِهِ فَقَالَ قُولُوا لَهُ هَذَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ
قَالَ فَخَرَجَ إِلَيْنَا مُتَوَثِّباً لِلشَّرِّ وَ هُوَ لَا يَشُكُّ أَنَّهُ إِنَّمَا جَاءَهُ مُكَافِئاً لَهُ عَلَى بَعْضِ مَا كَانَ مِنْهُ فَقَالَ لَهُ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع يَا أَخِي إِنَّكَ كُنْتَ قَدْ وَقَفْتَ عَلَيَّ آنِفاً فَقُلْتَ وَ قُلْتَ فَإِنْ كُنْتَ قُلْتَ مَا فِيَّ فَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْهُ وَ إِنْ كُنْتَ قُلْتَ مَا لَيْسَ فِيَّ فَغَفَرَ اللَّهُ لَكَ
قَالَ فَقَبَّلَ الرَّجُلُ مَا بَيْنَ عَيْنَيْهِ وَ قَالَ بَلْ قُلْتُ فِيكَ مَا لَيْسَ فِيكَ وَ أَنَا أَحَقُّ بِهِ
قَالَ الرَّاوِي لِلْحَدِيثِ وَ الرَّجُلُ هُوَ الْحَسَنُ بْنُ الْحَسَنِ.
الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج۲، ص۱۴۵-۱۴۶
بازدیدها: ۳۷۱