ترجمه:
آیا کسی که آفریده است، نمیداند؟ در حالی که [تنها] او لطیف [باریکبین/ اهل لطف و مرحمت] و آگاه است.
توضیح برخی کلمات
لطیف: از ریشه «لطف» که واجد دو معنای «دقت و ظرافت» از سویی، و «نیکویی و مهربانی و مدارا» از سوی دیگر میباشد (به دو جمله زیر دقت کنید: او به لطائف امور آگاه است؛ او با ما به لطف رفتار کرد)
برخی از اهل لغت بر این باورند که وقتی به خدا «لطیف» گفته میشود این دو معنا با هم لحاظ میشود؛ یعنی «کسی که رفق در کار، و علم به ظرایف مصلحتها و رساندن این مصلحتها به مخلوقی که اینها برایش مقدر شده را دارد.» (النهایه ابناثیر، ۴/۲۵۱)
خبیر: اسم فاعل یا صفت مشبهه از ریشه «خبر» است و در تفاوت «خبر» با «علم» گفتهاند که خبر دلالت بر علم به کنه معلومات با همه ظرائفش دارد (الفروق فی اللغه، ص۸۶)
حدیث
- امام رضا ع در ضمن حدیثی طولانی در شرح صفات خداوند فرمودند:
أَمَّا «اللَّطِيفُ» فَلَيْسَ عَلَى قِلَّةٍ وَ قَضَافَةٍ وَ صِغَرٍ وَ لَكِنْ ذَلِكَ عَلَى النَّفَاذِ فِي الْأَشْيَاءِ وَ الِامْتِنَاعِ مِنْ أَنْ يُدْرَكَ كَقَوْلِكَ لِلرَّجُلِ لَطُفَ عَنِّي هَذَا الْأَمْرُ وَ لَطُفَ فُلَانٌ فِي مَذْهَبِهِ وَ قَوْلِهِ يُخْبِرُكَ أَنَّهُ غَمَضَ فِيهِ الْعَقْلُ وَ فَاتَ الطَّلَبُ وَ عَادَ مُتَعَمِّقاً مُتَلَطِّفاً لَا يُدْرِكُهُ الْوَهْمُ فَكَذَلِكَ لَطُفَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَنْ أَنْ يُدْرَكَ بِحَدٍّ أَوْ يُحَدَّ بِوَصْفٍ …
وَ أَمَّا «الْخَبِيرُ» فَالَّذِي لَا يَعْزُبُ عَنْهُ شَيْءٌ وَ لَا يَفُوتُهُ لَيْسَ لِلتَّجْرِبَةِ وَ لَا لِلِاعْتِبَارِ بِالْأَشْيَاءِ فَعِنْدَ التَّجْرِبَةِ وَ الِاعْتِبَارِ عِلْمَانِ وَ لَوْ لَا هُمَا مَا عُلِمَ لِأَنَّ مَنْ كَانَ كَذَلِكَ كَانَ جَاهِلًا وَ اللَّهُ لَمْ يَزَلْ خَبِيراً بِمَا يَخْلُقُ…
اصول كافي، ج۱، ص۱۲۲
اما «لطيف» بودنش بمعنى كمى و ظرافت و کوچکى نيست بلكه بمعنى حضورش در دل اشياست و اینکه محال است که بتوان به ادراک او رسید؛ چنانکه وقتی میگویی «لطافت این مطلب فوق درک من است» و یا «فلانى در كردار و گفتارش لطيف است»، خبر ميدهى كه عقلت در آن امر درمانده و دامن طلب برچیده و مطلب بطورى عميق و باريك گشته كه مخیله انسان دركش نكند؛ چنين است لطيف بودن خداى تبارك و تعالى از اين نظر است كه به هیچ حد و اندازه ای درک نشود و با هیچ وصفی محدود نگردد …
و اما «خبير» (آگاه) كسى است كه چيزى بر او پوشيده نيست و از دسترسش بیرون نمیرود، خبير بودن خدا از راه تجربه کردن و عبرت گرفتن از چيزها نيست؛ چرا که در این صورت وقتی که تجربه کرده عالم میشود و هنگامی که هنوز تجربه نکرده لازم میآید علم نداشته باشد؛ و نیز بدین دلیل که هرکس چنین باشد [در ذات خود] جاهل است؛ در حالی که خدا از ازل به آنچه میآفریند آگاه بوده است.
- در نقلهای متعددی که از حدیث ثقلین آمده پیامبر مطلب را با این تعبیر شروع میکند: «فَإِنَّ اللَّطِيفَ الْخَبِيرَ قَدْ عَهِدَ إِلَيَّ أَنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض» یعنی خدا از این جهت که لطیف و خبیر است مقرر کرده است که ثقلین جداییناپذیرند.
تدبر
سازنده ما حتما بر تمام ریزهکاریها (= لطیف) و تمام ابعاد حقیقت وجودیِ (= خبیر) ما مشرف است و با نظر لطف به ما مینگرد؛ پس:
۱- برنامهای که او برای زندگی ما داده بهترین است (و از هر راهی که هرکس دیگر بگوید حتما بهتر است) هرچند برخی جاهایش را نتوانیم تحلیل کنیم یا به نظر ما (که همه زوایای وجود خود را نمیشناسیم) اشتباه باشد.
۲- از تمام حالات ما مطلع است، پس غصه مشکلاتمان را نخوریم که او لطیف است.
۳- به عمق هر کاری که انجام می دهیم آگاه است، پس جلویش گناه و ریا نکنیم.
۴- وقتی «مخفیانه» حق آشنا یا غریبه را پایمال میکنیم و انواع توجیهات برای کار خود میآوریم، او با دقت و ظرافت، از عمق کار ما اطلاع دارد و اگر ما را رسوا نکرده، فکر نکنیم نمیداند.
راستی! اگر آدم، علم خدا به خود – آن هم نه صرف دانستن، بلکه دانستن موشکافانه (=لطیف) و آگاهی عمیق (خبیر) – را جدی بگیرد، چگونه زندگی خواهد کرد؟
تمثیل:
برای درک رابطه خالق با مخلوق شاید مثال «آدم ذهنی» خوب باشد: در ذهن خود باغی را تصور کنید و سپس یک آدم را در آن باغ قرار دهید و به اجازه دهید در این باغ ذهنی شما گردش کند. این آدم بتمامه ساختهی شماست. شما چقدر به او احاطه دارید؟ آیا امکان دارد او کاری انجام دهد و شما متوجه نشوید؟ آیا کوچکترین حرکت و اقدام او از دید شما مخفی میماند؟ اگر توجه و لطف شما به او لحظهای از او برداشته شود، آیا او توان باقی ماندن دارد؟ اگر به او اجازه دهید که هرکاری خواست به اختیار خود انجام دهد و او شما را انکار کند و به شما فحاشی کند و …، آیا ذرهای بر دامن شما گرد مینشیند؟ اگر او بگوید از دست شما خسته شده و میخواهد کاری به کارش نداشته باشید، آیا او را رها میکنید؟ و اگر احیانا رها کردید چیزی از او میماند؟ و اگر او را همچنان تحمل کردهاید آیا به خاطر این است که حریف او نمیشوید؟
دقت کنید: این فقط یک تمثیل بود و بس؛ وگرنه نسبت خدا با ما بسیار برتر از نسبت ما و تصور ذهنیمان است.
بازدیدها: ۶۴۳