ترجمه
و از آسمان آبی به اندازه فروفرستادیم پس آن را در زمین ساکن کردیم و/درحالیکه همانا ما بر [از بین] بردن آن مسلّماً تواناییایم.
نکته نحوی:
«و» در عبارت «وَ إِنَّا عَلى ذَهابٍ …» را میتوان «واو حالیه» دانست (إعراب القرآن الكريم ۲/ ۳۲۶) و میتوان «واو عطف» دانست (إعراب القرآن و بيانه، ۶/ ۵۰). در حالت اول معنایش میشود: «آن را ساکن کردیم در حالی که میتوانستیم چنین نکنیم و آنگاه آبی برای شما باقی نمیماند» در حالت دوم معنایش میشود: «آن را ساکن کردیم ولی میتوانیم آن را از بین ببریم تا آبی برای شما نماند.». اغلب ترجمهها بر اساس عطف معنی کردهاند.
حدیث
۱) ابْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِكِ بْنِ عَطِيَّةَ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ:
إِنَّهُ مَا مِنْ سَنَةٍ أَقَلَّ مَطَراً مِنْ سَنَةٍ وَ لَكِنَّ اللَّهَ يَضَعُهُ حَيْثُ يَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا عَمِلَ قَوْمٌ بِالْمَعَاصِي صَرَفَ عَنْهُمْ مَا كَانَ قَدَّرَ لَهُمْ مِنَ الْمَطَرِ فِي تِلْكَ السَّنَةِ إِلَى غَيْرِهِمْ وَ إِلَى الْفَيَافِي وَ الْبِحَارِ وَ الْجِبَالِ.[۱]
اصول كافي، ج۲، ص۲۷۲
امام باقر (ع) میفرماید:
هیچ سالى كم بارانتر از سال ديگر نيست ولى خدا آن باران را هر جا خواهد قرار میدهد؛ هر گاه مردمى نافرمانى خدا كنند، خداوند عز و جل آنچه از باران براى آنها در آن سال مقدّر كرده، به جانب ديگران بر گرداند و به جانب دشتها و درياها و كوهها میفرستد …
۲) شیخ بهایی نقل میکند كه:
ابن عبّاس (از اصحاب پیامبر ص و شاگرد امیرالمومنین ع در تفسیر قرآن) «ماء» را در «آيه أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً» به علم تفسير كرده است.[۲]
منهاج النجاح في ترجمة مفتاح الفلاح، مقدمه۲، ص۴۲ [۳]
تدبر
۱) «إنّا»: خداست که باران میفرستد و آن را در زمین ساکن میکند و… . درست است که ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند تا باران ببارد، اما همگی به اراده خدا درکارند.
(دست خدا را در هر واقعهای جدی بگیریم)
۲) (فاسکناه …. لقادرون): خدا که باران را فرستاد در زمین ساکنش کرد (اگر روی زمین نمیماند و به اعماق دور از دست میرفت؛ یا تبخیر میشد؛ یا …) فایدهای نمیرساند؛ و خدا حتما میتوانست این کارها را انجام ندهد یا کارهای دیگری انجام دهد که اثر این را خنثی کند. اگر نکرده، ناشی از ضعفش نیست.
(قدرت خدا در هر واقعهای – که میتوانست آن کار را نکند- جدی بگیریم؛ دست خدا بسته نیست)
۳) «فاسکناه … علی ذهاب به ..»: هر نعمتی که بدهند، میتوانند ندهند، یا آن را طوری بدهند که قابل استفاده نباشد.
(لطف خدا را در هر واقعهای جدی بگیریم)
۴) «بقدر»: خدا آب را «به اندازه» فرستاد؛ کار خدا دقیق است و اندازه دارد.
(حکمت خدا را در هر واقعهای جدی بگیریم)
۵) اعمال ما میتواند سهم ما را از این اندازههای مقرر کم و زیاد کند. اگر کم شد تقصیر خودمان است (حدیث اول).
(غضب خدا را هم در هر واقعهای جدی بگیریم)
۶) «ذهاب به» (بردن آن) میتواند به معنای «از بین بردن آن» باشد؛ میتواند به معنای «بردن آن از جایی به جای دیگر» (حدیث اول) باشد؛ و میتواند «حرکت دادن» در تقابل با «ساکن کردن» (أسکنّاه) باشد یعنی اشاره به اینکه نتوانید آن را مهار کنید یا اینکه سیل راه بیفتد و به جای اینکه استفاده ببرید ضرر کنید.
[۱] . ادامه روایت چنین است:
وَ إِنَّ اللَّهَ لَيُعَذِّبُ الْجُعَلَ فِي جُحْرِهَا بِحَبْسِ الْمَطَرِ عَنِ الْأَرْضِ الَّتِي هِيَ بِمَحَلِّهَا بِخَطَايَا مَنْ بِحَضْرَتِهَا وَ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لَهَا السَّبِيلَ فِي مَسْلَكٍ سِوَى مَحَلَّةِ أَهْلِ الْمَعَاصِي قَالَ ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فَاعْتَبِرُوا يا أُولِي الْأَبْصارِ
راستى خدا هر آينه جُعَل را در سوراخش عذاب مىكند عذاب مىكند به واسطه دريغ كردن باران از زمينى كه محل او است براى گناهان مردمى كه در ميان آنها است و به تحقيق خدا براى جُعَل راهى فراهم كرده است كه از آن برود به محلّى ديگر جز محلّ معصيت كارها، گويد:سپس امام باقر (ع) فرمود: فَاعْتَبِرُوا يا أُولِي الْأَبْصارِ.
(۲۹۲)- [۱ : ۳۹۶] قَوْلُهُ:ف وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً بِقَدَرٍق عَاصِمُ بْنُ حَكِيمٍ، عَنْ سُلَيْمَانَ التَّيْمِيِّ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُسْلِمٍ، ْ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: مَا عَامٌ بِأَكْثَرَ مِنْ عَامٍ مَطَرًا.
أَوْ قَالَ: مَا مِنْ عَامٍ، وَلَكِنَّ اللَّهَ يُصَرِّفُهُ حَيْثُ شَاءَ.
وَقَرَأَ هَذِهِ الآيَةَ:ف وَلَقَدْ صَرَّفْنَاهُ بَيْنَهُمْ تفسیر یحیی بن السلام
[۲] . حدیثی از ابن عباس ذیل این آیه که ماء را به علم تفسیر کند نیافتم مگر به دلالت ضمنی از این حدیث که در جوامع اهل سنت آمده است:
السنن الوارده فی الفتن للدانی (عثمان بن سعید الدانی م ۴۴۴) [ ج۱، ص۳۱۶ ] (۶۷۸)- [۶۷۸] حُدِّثْنَا عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَاشِمِيِّ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِسْحَاقَ الْمَادَرَائِيُّ، حَدَّثَنَا أَبُو إِسْمَاعِيلَ التِّرْمِذِيُّ، حَدَّثَنَا سَعِيدُ بْنُ سَابِقٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا مَسْلَمَةُ بْنُ عُلَيٍّ، عَنْ مُقَاتِلِ بْنِ حَيَّانَ، عَنْ عِكْرِمَةَ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ: ” أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى مِنَ الْجَنَّةِ إِلَى الأَرْضِ خَمْسَةَ أَنْهَارٍ: سَيْحُونَ وَهُوَ نَهْرُ الْهِنْدِ، وَجَيْحُونَ وَهُوَ نَهْرُ بَلْخٍ، وَدِجْلَةَ وَالْفُرَاتَ وَهُمَا نَهْرَا الْعِرَاقِ، وَالنِّيلَ وَهُوَ نَهْرُ مِصْرَ أَنْزَلَهَا اللَّهُ تَعَالَى مِنْ عَيْنٍ وَاحِدَةٍ مِنْ عُيُونِ الْجَنَّةِ مِنْ أَسْفَلِ دَرَجَةٍ مِنْ دَرَجَاتِهَا، عَلَى جَنَاحَيْ جِبْرِيلَ عَلَيْهِ السَّلامُ، وَاسْتَوْدَعَهَا الْجِبَالَ، وَأَجْرَاهَا فِي الأَرْضِ وَجَعَلَ فِيهَا مَنَافِعَ لِلنَّاسِ فِي أَصْنَافِ مَعَايِشِهِمْ، وَذَلِكَ قَوْلُهُ « وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً بِقَدَرٍ فَأَسْكَنَّاهُ فِي الأَرْضِ» فَإِذَا كَانَ عِنْدَ خُرُوجِ يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ أَرْسَلَ اللَّهُ تَعَالَى جِبْرِيلَ عَلَيْهِ السَّلامُ فَرَفَعَ مِنَ الأَرْضِ الْقُرْآنَ وَالْعِلْمَ كُلَّهُ، وَالْحَجَرَ الأَسْوَدَ مِنْ رُكْنِ الْبَيْتِ، وَمَقَامَ إِبْرَاهِيمَ، وَتَابُوتَ مُوسَى بِمَا فِيهِ، وَهَذِهِ الأَنْهَارَ الْخَمْسَةَ فَيَرْفَعُ كُلَّ ذَلِكَ إِلَى السَّمَاءِ، فَذَلِكَ قَوْلُهُ « وَإِنَّا عَلَى ذَهَابٍ بِهِ لَقَادِرُونَ»، فَإِذَا رُفِعَتْ هَذِهِ الأَشْيَاءُ مِنَ الأَرْضِ فَقَدَ أَهْلُهَا خَيْرَ الدِّينِ وَالدُّنْيَا ” و مرحوم مجلسی هم در بحار الأنوار، (ج۵۷، ص۳۹) آن را به نقل از الدر المنثور (ج۵، ص۸) آورده است.
[۳] . روایات دیگری در این زمینه:
الف) الكافي (ط – الإسلامية)، ج۶، ص: ۳۹۱: عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ الْيَعْقُوبِيِّ عَنْ عِيسَى بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ فَأَسْكَنَّاهُ فِي الْأَرْضِ وَ إِنَّا عَلى ذَهابٍ بِهِ لَقادِرُونَ فَقَالَ يَعْنِي مَاءَ الْعَقِيقِ.
که در تفسير صافي (ج۳، ص۳۹۷) در توضیح آن آمده است: أقولُ: يعني بالعقيق الوادي.
و در معجم البلدان (ج۴، ص۱۳۸) توضیح داده است: العقيق كل واد شقه السيل فانهره و وسعه، و في بلاد العرب اعقة أربعة … احدها عقيق المدينة المنورة.
و مرحوم مجلسی در مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول (ج۲۲، ص۲۴۴) در این باره توضیح داده است:
«و لعل المراد وادي العقيق، و إنما ذكره عليه السلام على وجه التمثيل، أي مثله من المواضع التي ليس فيها ماء، و إنما فيها برك و غدر يجتمع فيهما ماء السماء، أو يقال: خص ذلك الموضع لاحتياجهم فيه إلى الماء للدنيا و الدين لوقوع غسل الإحرام فيه، أو يقال: كان أولا نزول الآية لهذا الموضع بسبب من الأسباب لا نعرفه، و أما حمله على ماء فص العقيق فلا يخفى بعده.»
ب) و في المجمع عن النبيّ صلّى اللَّه عليه و آله انّ اللَّه تعالى انزل من الجنّة خمسة انهار سيحون و هو نهر الهند و جيحون و هو نهر بلخ و دجلة و الفرات و هما نهرا العراق و النيل و هو نهر مصر أنزلها اللَّه من عين واحدة و أجراها في الأرض و جعل فيها منافع للنّاس في اصناف معايشهم فذلك قوله وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ الآية وَ إِنَّا عَلى ذَهابٍ بِهِ بالإفساد او التصعيد أو التعميق بحيث يتعذّر استنباطه لَقادِرُونَ كما كنّا قادرين على انزاله قيل في تنكير ذهاب إيماء الى كثرة طرقه و مبالغة في الإيعاد به.
ج) و عن محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد، عن يعقوب بن يزيد، عن علي بن يقطين، عن عمرو بن إبراهيم، عن خلق بن حماد، عن محمد بن مسلم، قال: سمعت أبا جعفر (ع) يقول، قال رسول اللّه (ص): قال اللّه عزّ و جلّ: وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ، ماءً مباركا. قال (ص): ليس من ماء في الأرض، إلّا و قد خالطه ماء السماء. طب الأئمة عليهم السلام (للشبر)، ص: ۲۰۱
بازدیدها: ۲۵۲