ترجمه
بتحقیق فرستادگانمان را با دلایل روشن فرستادیم و همراه آنها کتاب و میزان (ترازو، وسیله اندازهگیری) نازل کردیم تا مردم برای [تحقق] قسط بپاخیزند و آهن را نازل کردیم که در آن هم آسیبی سخت [= جنگ و کارزار] است و هم منافعی برای مردم، و برای اینکه خدا معلوم کند چه کسی او و فرستادگانش را در نهان یاری میکند؛ البته خداوند قوی شکستناپذیر است.
نکته ای در ترجمه
در جلسه ۹ اشاره شد که قاعدهای هست به نام «استعمال یک لفظ در بیش از یک معنا» و قرآن کریم با یک آیه معانی متعدد را بفهماند از این قاعده استفاده کرده است. شاید یکی از نمونههای واضح آن جایگاه کلمه «بالغیب» در این آیه باشد که موجب شده مترجمان و مفسران معانی مختلفی را به آیه نسبت دهند که همگی هم معانی صحیحی است؛ از جمله:
الف) برخی «بالغیب» را متعلق به فعل گرفتهاند (إعراب القرآن الكريم، ج۳، ص۳۱۴: «بِالْغَيْبِ» متعلقان بالفعل قبلهم) که این دو حالت دارد:
- متعلق به فعل «یعلم» باشد یعنی «خدا بدین طریق مخفیانه معلوم میکند که …»
- متعلق به فعل «ینصر» باشد: «خدا و رسولانش را مخفیانه یاری میکند: که برای این حالت مترجمان چند گونه ترجمه کردهاند:
(۱) حتی در خلوت که کسی هم نیست؛
(۲) بیریا؛
(۳) با ایمان قلبی که از دیدگان مخفی است؛
(۴) به وسیله کارهایی که علنی نیست.
ب) ولی برخی آن را حال برای اسم گرفتهاند (إعراب القرآن و بيانه، ج۹، ص۴۷۴) که در این صورت چند گونه میتواند باشد:
– به «خدا و رسولانش» برگردد: «چه كسى خدا و فرستادگان او را نديده يارى مىكند»
– به «رسولانش» برگردد «چه کسی خدا و پيامبرانش را در غياب پيامبران يارى مىدهد» (اشاره به وضعیت امثال ما که پیامبر ص در میان ما حاضر نیست) که همین دو معنا دارد؛ به قول علامه طباطبایی(المیزان ۱۹ / ۱۷۲) «كون النصر بالغيب كونه في حال غيبته منهم أو غيبتهم منه» (ترجمه المیزان ۱۹ / ۳۰۲) «در حال غيبت، رسول او را يارى مىكنند، حال يا غيبت رسول از ايشان، و يا غيبت ايشان از رسول»
– به «خدا» برگردد، که برای این حالت نیز مترجمان حداقل دو گونه ترجمه کردهاند:
(۱) برخی خدا را در جایگاه فاعل قرار دادهاند: «خداى ناديده معلوم دارد چه كسى او و رسولانش را يارى مىكنند»
(۲) برخی خدا را در جایگاه مفعول قرار دادهاند: «در حالی که خدا را نمیبینند او و رسولانش را یاری کنند».
تمامی موارد فوق جزء مواردی است که در ترجمههای موجود آمده است؛ و البته به نظر میآید حالات صحیح دیگری هم قابل فرض باشد.
حدیث
۱) حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَال:
… وَ نَحْنُ الْمِيزَانُ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ فِي الْإِمَامِ «[وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ] لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»
بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج۱، ص: ۳۱۱
امام باقر ع فرمودند:
و مقصود از «میزان» [در سوره حدید] ما هستیم، و این سخن خداست درباره امام که فرمود: «تا مردم به قسط بپاخیزند.»
۲) رَوَى حَمَّادُ بْنُ عَمْرٍو وَ أَنَسُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع عَنِ النَّبِيِّ ص أَنَّهُ قَالَ لَه:
… يَا عَلِيُّ أَعْجَبُ النَّاسِ إِيمَاناً وَ أَعْظَمُهُمْ يَقِيناً قَوْمٌ يَكُونُونَ فِي آخِرِ الزَّمَانِ لَمْ يَلْحَقُوا النَّبِيَّ وَ حُجِبَ عَنْهُمُ الْحُجَّةُ فَآمَنُوا بِسَوَادٍ عَلَى بَيَاض
من لا يحضره الفقيه، ج۴، ص: ۳۶۶
امام صادق ع از پدرانش از امیرالمومنین حکایت وصایای طولانی پیامبر اکرم ص به وی را نقل میکنند که در فرازی از این وصیت فرمودند:
ای علی! اعجابآورترین ایمانها و بزرگترین یقینها از آن مردمانی است که در آخر الزماناند، به پیامبر نرسیدند و حجت (= امام) هم از آنها در پرده است، اما با سیاهیای بر روی سفیدیای [نوشتهای بر کاغذی] ایمان آوردند.[۱]
تدبر
۱) «لـ + قد + ارسلنا» خدا حتما رسول میفرستد. انسانها نیاز به راهنمایی دارند و خدا این نیاز را بیپاسخ رها نمیکند.
۲) «بالبینات»: اگر کسی از طرف خدا پیام بیاورد، حتما با دلیل کاملا روشن میآید. پس اگر کسی هم بخواهد عهدهدار رسالات الهی (مبلغ دین) شود حتما باید با دلیل کاملا روشن حرکت کند. مسیر خدا مسیر حدس و گمان و احتمال و «فکر کنم که» و … نیست.
۳) «أرْسَلْنا … وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ» کسی که فرستاده خداست (یا میخواهد عهدهدار رسالت الهی شود) حتما دو همراه دارد: محتوای معتبر (کتاب) و معیار برای تشخیص محتواهای دیگر (میزان). با این دو است که دلیل او کاملا آشکار میشود (بینات). پس اولا کتابی دارد که میداند چه باید بکند و ثانیا معیار و میزان هم دستش است و در قضاوت و تشخیص کارهای دیگران هم خطا نمیکند.
۴) «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» هدف فرستادگان الهی این است که مردم بپاخیزند: پس اولا به کار مردم کار دارند؛ ثانیا کار داشتنشان به این صورت نیست که خودشان همه کارها را بکنند بلکه باید کاری بکنند که خود مردم برای برقراری عدل و قسط قیام کنند.
۵) «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»: پیامبران (به عنوان حاکم جامعه دینی) باید اهل عدل و عدالتگستر باشند؛ اما تا خود مردم اهل قیام به قسط نشوند، هدف آنها محقق نشده است.
پس: اگر عدالت حاکم در حد امیرالمومنین ع هم باشد، تا مردم همراهی نکنند، معاویهها همچنان جولان خواهند داد.
۶) « أَرْسَلْنا … أَنْزَلْنا … لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ » بعد از اتمام حجّت از طرف خداوند، مسئوليّت با مردم است كه براى عمل و اجرا بپاخيزند. (قرائتی، تفسیر نور ۹/ ۴۸۷)
۷) «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ»: وقتی خدا برای برپایی عدالت پیامبر میفرستد، آهن را هم نازل میکند که بتوان از آن سلاح ساخت؛ برقراری عدالت فقط با نصیحت، شدنی نیست.
۸) «فيهِ بَأْسٌ شَديدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ» آنچه خدا آفریده و نازل کرده، هم کارکرد خشن دارد و هم کارکرد منفعتآمیز؛ آهن هم به درد ساخت وسایل جنگی میخورد و هم به درد رفع نیازهای متداول فناورانه؛ بستگی به خود ما دارد که در کجا از آن استفاده کنیم.
۹) «مَنافِعُ لِلنَّاسِ»: آنچه خدا آفریده برای همه مردم (صرف نظر از دستهبندیهای کافر و مسلمان، خوب و بد، و …) قابلیت استفاده دارد: پس توان استفاده بیشتر و ساخت تکنولوژی های برتر، فقط نشاندهنده «بهرهگیری بیشتر از این ظرفیت عمومی» است، ربطی به «حقانیت» یا «بهتر و عزیزتر بودن نزد خدا» ندارد؛ نه دلیل بر آن است و نه دلیل بر عدم آن.
۱۰) «وَ» لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ … : هر چیزی یک قابلیت استفاده به خودی خود دارد – که از آن میتوان خوب یا بد (بأس یا منافع) استفاده کرد – و یک قابلیتی برای اینکه با کمک آن بین انسانهای خوب وبد تمییز دهیم؛ اما این تمایز، بر اساس کمیت استفاده نیست (که گمان شود هرکس بیشتر استفاده کرد خدا عنایت بیشتری به او دارد!)، بلکه بر اساس کیفیت استفاده است (که چه کسی اینها را در مسیر خدایی استفاده میکند).
۱۱) «وَ» لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ: فرستادن انبیا یک هدف خاص دارد (قیام مردم به قسط)، خلقت (فرو فرستادن) اشیای طبیعی هم هدفی به خودی خود دارد (فیه …)؛ اما این امور ظاهرا بیربط، یک هدف مشترک هم دارند: هدف مشترک از این دو فرو فرستادن این است که آیا ما این فرستادههای مادی (مخلوقات) را در راستای آن فرستادههای معنوی (پیامبران) به کار میگیریم یا نه؟ آیا نظام تکوین و تشریع را به هم مرتبط میبینیم که اولی را در راستای دومی به کار بگیریم یا خیر؟
۱۲) بِالْغَيْبِ: یاری کردن خدا نیاز به جار و جنجال ندارد: اگر برای خدا کار میکنیم، خودش خبردار شود کافی است. اگر اصرار بر خبردار کردن بقیه داریم، معلوم نیست که هدف واقعیمان یاری خدا باشد.
۱۳) بِالْغَيْبِ: یاری کردن دین خدا نیاز به حضور فیزیکی پیامبر ص و امام ع ندارد. اگر در مقابل چشمت نبود و یاری کردی، ایمانت برتر است. (حدیث دوم)
۱۴) مَنْ يَنْصُرُهُ … إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزيز. اینکه خدا از ما یاری خواسته، به معنای نیاز او نیست. او هیچگاه شکست نمیخورد.
۱۵) مَنْ يَنْصُرُهُ … إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزيز. یاری کردن کسی که قوی است و هیچگاه شکست نمیخورد، یعنی همیشه پیروز بودن. کسی که برنامه زندگیاش را بر اساس «یاری کردن خدا و رسول» ببندد، هیچگاه دچار ضعف نمیشود و شکست نمیخورد.
۱۶) «أَنْزَلْنَا الْحَديدَ … إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزيز» اگر آهن مظهر بأس و شدت است، مخلوق خدایی است که قوی و شکستناپذیر است.
۱۷) «أَنْزَلْنَا الْحَديدَ … إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزيز» کسی که خدا را یاری کند، شدت و صلابت آهن و توپ و تانک در نظرش ناچیز میشود: «رهبر ما آن طفل دوازده سالهای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم ما بزرگتر است، با نارنجک، خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید.» امام خمینی(ره) (صحیفه امام، ج۱۴، ص۷۳) http://farsi.rouhollah.ir/library/sahifeh?volume=14&page=73
نکته دریافتی از یکی از مخاطبان
«وَ أَنْزَلْنَا الْحَديدَ» آهن در مرکز کره زمین و اکثر آهنی که بر روی کره زمین است حاصل از برخورد و نازل شدن نوعی از ستاره ها و ابر کهکشان ها بر روی زمین است. برای توضیحات این مطلب به لینک زیر مراجعه کنید:
[۱] . احادیث دیگری هم بود که برای پرهیز از تفصیل در کانال قرار ندادم. برخی که به نظرم هرکدام ظرافت خاص دیگری را منتقل میکند در اینجا آوردم:
– تَفْسِيرِ السُّدِّيِّ عَنْ أَبِي صَالِحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ» قَالَ أَنْزَلَ اللَّهُ آدَمَ مِنَ الْجَنَّةِ مَعَهُ ذُو الْفَقَارِ خُلِقَ مِنْ وَرَقِ آسِ الْجَنَّةِ ثُمَّ قَالَ «فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ» وَ كَانَ بِهِ يُحَارِبُ آدَمُ أَعْدَاءَهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الشَّيَاطِينِ وَ كَانَ عَلَيْهِ مَكْتُوباً لَا يَزَالُ أَنْبِيَائِي يُحَارِبُونَ بِهِ نَبِيٌّ بَعْدَ نَبِيٍّ وَ صِدِّيقٌ بَعْدَ صِدِّيقٍ حَتَّى يَرِثَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ فَيُحَارِبَ بِهِ عَنِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ وَ «مَنافِعُ لِلنَّاسِ» لِمُحَمَّدِ وَ عَلِيٍّ «إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ» مَنِيعٌ مِنَ النَّقِمَةِ بِالْكُفَّارِ بِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ.
مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج۳، ص۲۹۴
ابن عباس در تفسیر این آیه گفته است: «آهن را فروفرستاد» یعنی خداوند وقتی آدم را از بهشت فروفرستاد، همراهش ذوالفقار را فرستاد که از برگ درخت «آس»[۱] بهشتی آفریده شده بود که «در آن بأس شدید است» و حضرت آدم با آن با دشمنانش از جنیان و شیاطین میجنگید و بر آن نوشته شده که همواره پیامبران من، پیامبری بعد از پیامبر دیگر، و صدیقی بعد ازصدیق دیگر با آن [با دشمنانشان] میجنگند تا اینکه امیرالمومنین ع آن را به ارث ببرد و با آن از جان پیامبر امی دفاع کند و «منافعی برای مردم دارد» برای محمد ص و علی، «که البته خداوند قوی و عزیز است» و آسیبهای ناشی از کفار را به وسیله علی بن ابیطالب دفع میکند.
– امام علی ع در ضمن گفتگویی طولانی فرمودند:
قَالَ «وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ» فَإِنْزَالُهُ ذَلِكَ خَلْقُهُ إِيَّاه
الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج۱، ص۲۵۰
خداوند میفرماید: «آهن را نازل کردیم که…» نازل کردنش همان آفریدنش است.
– مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ و غَيْرُهُ، عَنْ سَهْلٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسى؛ و مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ جَمِيعاً، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ، عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ و عَبْدِ الْكَرِيمِ بْنِ عَمْرٍو، عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ بْنِ أَبِي الدَّيْلَمِ: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ، قَال: … الِاسْمَ الْأَكْبَرَ وَ هُوَ الْكِتَابُ الَّذِي يُعْلَمُ بِهِ عِلْمُ كُلِّ شَيْءٍ الَّذِي كَانَ مَعَ الْأَنْبِيَاءِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِم، يَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا … وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ» الْكِتَابُ الِاسْمُ الْأَكْبَر وَ إِنَّمَا عُرِفَ مِمَّا يُدْعَى الْكِتَابَ التَّوْرَاةُ وَ الْإِنْجِيلُ وَ الْفُرْقَانُ فِيهَا فِيهَا كِتَابُ نُوحٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ، و فِيهَا كِتَابُ صَالِحٍ و شُعَيْبٍ و إِبْرَاهِيمَ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ، فَأَخْبَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- إِنَّ هذا لَفِي الصُّحُفِ الْأُولى صُحُفِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى فَأَيْنَ صُحُفُ إِبْرَاهِيمَ إِنَّمَا صُحُفُ إِبْرَاهِيمَ الِاسْمُ الْأَكْبَرُ وَ صُحُفُ مُوسَى الِاسْمُ الْأَكْبَر ….[۱]
كافي ج۱ ص۲۹۳
امام صادق ع در ضمن حدیثی طولانی به این آیه رسیدند و فرمودند:
اسم اکبر همان كتابي است كه علم هر چيز از آن دانسته شود و همراه پيغمبران صلوات اللَّه عليهم بوده است؛ که خداى تعالى فرمايد: «بتحقيق كه ما رسولانى فرستاديم … و بهمراه ايشان كتاب و ميزان نازل كرديم» كتاب همان اسم اكبر است، و از میان آنچه به نام كتاب شناخته شده، تورات و انجيل و فرقان (قرآن) معروف است، و[لى علاوه بر آنها] در آن كتاب، كتاب نوح عليه السلام و كتاب صالح و شعيب و ابراهيم عليهم السلام است كه خداى عز و جل خبر داده است «همانا اين [مطلب] در صحف نخستين است، صحف ابراهيم و موسى» پس [اگر كتاب منحصر به تورات و انجيل و قرآن است] صحف ابراهيم كجاست! همانا صحف ابراهيم، اسم اكبر است؛ و صحف موسى هم اسم اكبر است …
(این حدیث به طور کاملتر در جلسه ۱۲۰ آمده است)
بازدیدها: ۳۷۶