ترجمه
پس در [زمره] بندگانم درآی.
این آیه بعدا در جلسه ۹۰۰ با تفصیل بیشتری مورد بحث قرار گرفت:
میلاد باسعادت سیدالعابدین، امام سجاد ع بر تمامی شیعیان و محبان آن حضرت مبارک باد
حدیث
۱) حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ النَّضْرِ بْنِ سِمْعَانَ التَّمِيمِيُّ الْخَرْقَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْمَكِّيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ الْأُطْرُوشُ الْحَرَّانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا صَالِحُ بْنُ زِيَادٍ أَبُو سعيد الشوني [شُعَيْبٍ السُّوسِيُ] قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عُثْمَانَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مَيْمُونٍ السُّكَّرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مَعْنٍ الْأَوْدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عِمْرَانُ بْنُ سُلَيْمٍ قَالَ:
كَانَ الزُّهْرِيُّ إِذَا حَدَّثَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ «حَدَّثَنِي زَيْنُ الْعَابِدِينَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْن»
فَقَالَ لَهُ سُفْيَانُ بْنُ عُيَيْنَةَ «وَ لِمَ تَقُولُ لَهُ زَيْنُ الْعَابِدِينَ؟»
قَالَ لِأَنِّي سَمِعْتُ سَعِيدَ بْنَ الْمُسَيَّبِ يُحَدِّثُ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ «إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ يُنَادِي مُنَادٍ أَيْنَ زَيْنُ الْعَابِدِينَ فَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى وَلَدِي عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ يَخْطُو بَيْنَ الصُّفُوف»ِ.
علل الشرائع (للصدوق)، ج۱، ص۲۳۰
هرگاه «زهری» (از علمای بزرگ اهل سنت) از امام سجاد ع حدیثی نقل میکرد میگفت «زینالعابدین علی بن حسین برایم روایت کرده است». یکبار سفیان بن عیینه (یکی دیگر از علمای بزرگ اهل سنت) به او گفت: «چرا به او زینالعابدین میگویی؟»
گفت: چون از سعید بن مسیب شنیدم که حدیثی را از ابنعباس نقل میکرد که پیامبر خدا ص فرمود:
«هنگامی که روز قیامت شود منادیای ندا میدهد که «زینت عبادتکنندگان کجاست؟» آنگاه است که نگاهم به فرزندم علی بن حسین بن علی بن ابیطالب میافتد که دارد بین صفوف قدم برمیدارد [و جلو میآید].
۲) أَخْبَرَنِي أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى قَالَ حَدَّثَنِي جَدِّي قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو مُحَمَّدٍ الْأَنْصَارِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مَيْمُونٍ الْبَزَّازُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عُلْوَانَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ زِيَادِ بْنِ رُسْتَمَ عَنْ سَعِيدِ بْنِ كُلْثُومٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع …[۱] ثُمَّ قَالَ:
وَ لَقَدْ دَخَلَ أَبُو جَعْفَرٍ ابْنُهُ ع عَلَيْهِ فَإِذَا هُوَ قَدْ بَلَغَ مِنَ الْعِبَادَةِ مَا لَمْ يَبْلُغْهُ أَحَدٌ فَرَآهُ قَدِ اصْفَرَّ لَوْنُهُ مِنَ السَّهَرِ وَ رَمِصَتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْبُكَاءِ وَ دَبِرَتْ جَبْهَتُهُ وَ انْخَرَمَ أَنْفُهُ مِنَ السُّجُودِ وَ وَرِمَتْ سَاقَاهُ وَ قَدَمَاهُ مِنَ الْقِيَامِ فِي الصَّلَاةِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فَلَمْ أَمْلِكْ حِينَ رَأَيْتُهُ بِتِلْكَ الْحَالِ الْبُكَاءَ فَبَكَيْتُ رَحْمَةً لَهُ وَ إِذَا هُوَ يُفَكِّرُ فَالْتَفَتَ إِلَيَّ بَعْدَ هُنَيْهَةٍ مِنْ دُخُولِي فَقَالَ يَا بُنَيَّ أَعْطِنِي بَعْضَ تِلْكَ الصُّحُفِ الَّتِي فِيهَا عِبَادَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فَأَعْطَيْتُهُ فَقَرَأَ فِيهَا شَيْئاً يَسِيراً ثُمَّ تَرَكَهَا مِنْ يَدِهِ تَضَجُّراً وَ قَالَ «مَنْ يَقْوَى عَلَى عِبَادَةِ عَلِيٍّ ع» .
الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد (للمفید) ج۲، ص۱۴۲
امام صادق ع نقل میکند که یکبار امام باقر ع بر پدرش (زینالعابدین) ع وارد شد در حالی که هیچکس در عبادت به گرد او نمیرسید و او را دید که از شدت شبزندهداری رنگش زرد شده و از کثرت گریه چشمانش آب آورده بود بدان مقام نرسيده ملاحظه كرد كه رنگ صورت مباركش از بيدارخوابى زرد شده و ديدگانش از زيادى گريه ورم نموده و پيشانيش پينه بسته و پاهايش از قيام براى نماز متورم شده بود. امام باقر ع فرمود هنگامى كه اين حال را در پدر بزرگوارم مشاهده كردم نتوانستم از گريه خوددارى نمايم و از باب شفقت بر او گریستم در حالی که او غرق در انديشه بود. پس به من رو کرد و فرمود بخشى از آن صحيفههائى كه عبادات على ع در آن نوشته شده بياور. پس آنها را به وی دادم و اندکی را خواند سپس با دلتنگی آنها را پس داد و فرمود چه كسى ميتواند همچون على ع عبادت كند؟!
۳) حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ حَمْزَةَ الْعَلَوِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي يُوسُفُ بْنُ مُحَمَّدٍ الطَّبَرِيِّ عَنْ سَهْلٍ أَبِي عُمَرَ قَالَ حَدَّثَنَا وَكِيعٌ عَنْ زَكَرِيَّا بْنِ أَبِي زَائِدَةَ عَنْ عَامِرٍ الشَّعْبِيِّ قَالَ: تَكَلَّمَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع … فَقَالَ
إِلَهِي كَفَى لِي عِزّاً أَنْ أَكُونَ لَكَ عَبْداً وَ كَفَى بِي فَخْراً أَنْ تَكُونَ لِي رَبّاً أَنْتَ كَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِي كَمَا تُحِب.[۲]
خصال صدوق، ج۲، ص۴۲۰
امیرالمومنین ع فرمود:
خدایا در عزت من همین بس که بنده تو باشم؛ و افتخار من همین بس که تو پروردگارم باشی؛ تو آن گونهای که دوست دارم؛ پس مرا هم آن گونه کن که دوست داری!
۴) عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِيِّ عَنْ شَرِيفِ بْنِ سَابِقٍ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ أَبِي قُرَّةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَتِ الْحَوَارِيُّونَ لِعِيسَى يَا رُوحَ اللَّهِ مَنْ نُجَالِسُ قَالَ مَنْ يُذَكِّرُكُمُ اللَّهَ رُؤْيَتُهُ وَ يَزِيدُ فِي عِلْمِكُمْ مَنْطِقُهُ وَ يُرَغِّبُكُمْ فِي الْآخِرَةِ عَمَلُهُ.
اصول كافي، ج۱، ص۳۹
امام صادق ع از پیامبر اکرم ص روایت کردهاند که:
حواریون به عیسی گفتند: «با چه کسی همنشین شویم؟»
گفت: «کسی که دیدنش شما را به یاد خدا اندازد، و سخن گفتنش بر عمل شما بیفزاید و عملش شما را به آخرت متمایل سازد.»
تدبر
۱) وقتی به سوی پروردگار حرکت کنیم، اولین چیزی که از این حرکت نتیجه میشود، این است که در زمره بندگان خدا وارد میشویم. (حرف «فـ» اصطلاحا برای «تفریع بدون فاصله» است. فرمود: «ارجعی .. + فـ + ادخلی …»)
پس اگر حرکت به سمت خدا بالاترین کاری است که میتوان انجام داد، پس «بنده خدا بودن» و «در میان بندگان خدا بودن» بالاترین مقامی است که یک انسان می تواند بدان برسد. (حدیث۱ و۲) آیا ما این را بالاترین مقام میدانیم؟ آیا به بنده بودن خود افتخار میکنیم؟ چه اندازه دنبال انتساب به این و آن هستیم و چه اندازه به انتسابمان به خدا افتخار میکنیم؟ (حدیث ۳)
۲) اگر در زمره بندگان خدا وارد شدن، نتیجهی حرکت به سوی خداست پس دقت کنیم که «در این دنیا درصددیم با چه کسانی (کسانی که خود را بنده خدا میدانند یا کسانی که دنبال بندگی شیطاناند) همنشین باشیم» تا بفهمیم که آیا «در مسیر حرکت به سوی خدا هستیم» یا نه؟ (حدیث ۴)
۳) همه خلائق، نه فقط اولیاءالله، «بنده خدا» هستند، (چون خدا تعبیر «بندگان من» را برای انسانهایی که در معرض فریب شیطاناند (اسراء/۵۳) یا حتی گناهکاراند (زمر/۵۳) نیز به کار برده است)؛ لیکن مشکل کافران و گناهکاران این است که یادشان میرود بندهاند.
پس اینکه فرمود «در زمره «بندگان من» وارد شو»، یعنی از «خلائقی که بنده نیستند» جدا شو و به « خلائقی که بنده هستند» وارد شو!
اما وقتی همه خلائق مخلوق و لذا «بنده خدا» هستند جمله «از خلائقی که بنده نیستند، جدا شو» چه معنایی دارد؟
یعنی از طرفی همه مخلوق و لذا بندهی خدایند و هیچکس را نباید به چشم تحقیر نگریست و باب رحمت الهی را برای کسی بسته دانست! و از طرف دیگر، اگر کسی میخواهد بندگی شیطان کند، از جهت این خواستهاش باید از او فاصله گرفت و حتی اگر لازم شد با او درگیر شد (مجادله/۲۲).
دقت کنید:
از این انسانها، از این جهت که خود را «بنده خدا نمیدانند»، باید جدا شویم؛ اما در میان همینها هم، از این جهت که واقعا «بنده خدا هستند» (چه خودشان متوجه باشند چه نباشند)، باید وارد شویم؛ و وقتی از این جهت بر آنها وارد میشویم، در حالی که آنها را همانند همة بندگان خدا ارزشمند میشمریم، اما در کفر و گناه و بندگی شیطان با آنها همراهی نخواهیم کرد و خواهیم کوشید که آنها هم به دامن رحمت خدا برگردند.
[۱] . متن حذف شده چنین است:
فَذَكَرَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع فَأَطْرَاهُ وَ مَدَحَهُ بِمَا هُوَ أَهْلُهُ ثُمَّ قَالَ وَ اللَّهِ مَا أَكَلَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع مِنَ الدُّنْيَا حَرَاماً قَطُّ حَتَّى مَضَى لِسَبِيلِهِ وَ مَا عُرِضَ لَهُ أَمْرَانِ قَطُّ هُمَا لِلَّهِ رِضًى إِلَّا أَخَذَ بِأَشَدِّهِمَا عَلَيْهِ فِي دِينِهِ وَ مَا نَزَلَتْ بِرَسُولِ اللَّهِ ص نَازِلَةٌ قَطُّ إِلَّا دَعَاهُ فَقَدَّمَهُ ثِقَةً بِهِ وَ مَا أَطَاقَ عَمَلَ رَسُولِ اللَّهِ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ غَيْرُهُ وَ إِنْ كَانَ لَيَعْمَلُ عَمَلَ رَجُلٍ كَانَ وَجْهُهُ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ يَرْجُو ثَوَابَ هَذِهِ وَ يَخَافُ عِقَابَ هَذِهِ وَ لَقَدْ أَعْتَقَ مِنْ مَالِهِ أَلْفَ مَمْلُوكٍ فِي طَلَبِ وَجْهِ اللَّهِ وَ النَّجَاةِ مِنَ النَّارِ مِمَّا كَدَّ بِيَدَيْهِ وَ رَشَحَ مِنْهُ جَبِينُهُ وَ إِنْ كَانَ لَيَقُوتُ أَهْلَهُ بِالزَّيْتِ وَ الْخَلِّ وَ الْعَجْوَةِ وَ مَا كَانَ لِبَاسُهُ إِلَّا الْكَرَابِيسَ إِذَا فَضَلَ شَيْءٌ عَنْ يَدِهِ مِنْ كُمِّهِ دَعَا بِالْجَلَمِ فَقَصَّهُ وَ مَا أَشْبَهَهُ مِنْ وُلْدِهِ وَ لَا أَهْلِ بَيْتِهِ أَحَدٌ أَقْرَبُ شَبَهاً بِهِ فِي لِبَاسِهِ وَ فِقْهِهِ مِنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع
[۲] . متن کامل حدیث این است:
تَكَلَّمَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع بِتِسْعِ كَلِمَاتٍ ارْتَجَلَهُنَّ ارْتِجَالًا فَقَأْنَ عُيُونَ الْبَلَاغَةِ وَ أَيْتَمْنَ جَوَاهِرَ الْحِكْمَةِ وَ قَطَعْنَ جَمِيعَ الْأَنَامِ عَنِ اللِّحَاقِ بِوَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ ثَلَاثٌ مِنْهَا فِي الْمُنَاجَاةِ وَ ثَلَاثٌ مِنْهَا فِي الْحِكْمَةِ وَ ثَلَاثٌ مِنْهَا فِي الْأَدَبِ فَأَمَّا اللَّاتِي فِي الْمُنَاجَاةِ فَقَالَ إِلَهِي كَفَى لِي عِزّاً أَنْ أَكُونَ لَكَ عَبْداً وَ كَفَى بِي فَخْراً أَنْ تَكُونَ لِي رَبّاً أَنْتَ كَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِي كَمَا تُحِبُّ وَ أَمَّا اللَّاتِي فِي الْحِكْمَةِ فَقَالَ قِيمَةُ كُلِّ امْرِئٍ مَا يُحْسِنُهُ وَ مَا هَلَكَ امْرُؤٌ عَرَفَ قَدْرَهُ وَ الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ وَ أَمَّا اللَّاتِي فِي الْأَدَبِ فَقَالَ امْنُنْ عَلَى مَنْ شِئْتَ تَكُنْ أَمِيرَهُ وَ احْتَجْ إِلَى مَنْ شِئْتَ تَكُنْ أَسِيرَهُ وَ اسْتَغْنِ عَمَّنْ شِئْتَ تَكُنْ نَظِيرَهُ.
بازدیدها: ۷