ترجمه
و از نشانههاى او کشتیهاى جاری در درياست مانند کوهها[ی مرتفع].
توضیحات برخی کلمات:
جوار: جمع «جاریه»[۱] به معنی «کشتی»ای است که در دریا حرکت میکند؛ این کلمه از ریشه «جری» (جریان) به معنای حرکت سریع است. (مفردات/۱۹۴)
اعلام، جمع «عَلَم» به معنای «علامت» (نشانه) است که در اصطلاح به معنای «کوه مرتفع» به کار برده میشود از این جهت که به عنوان علامت راه قلمداد میشد. (مفردات/۵۸۱؛ مجمع البحرین ۶ /۱۲۳)
حدیث
عن الْمُفَضَّل عن الصادق ع قال:
… تَأَمَّلْ خِلْقَةَ الْجِذْعِ كَيْفَ هُوَ فَإِنَّكَ تَرَاهُ كَالْمَنْسُوجِ نَسْجاً مِنْ خُيُوطٍ مَمْدُودَةٍ كَالسَّدَى وَ أُخْرَى مَعَهُ مُعْتَرِضَةٌ كَاللُّحْمَةِ كَنَحْوِ مَا يُنْسَجُ بِالْأَيْدِي وَ ذَلِكَ لِيَشْتَدَّ وَ يَصْلُبَ وَ لَا يَتَقَصَّفَ مِنْ حَمْلِ الْقَنَوَاتِ الثَّقِيلَةِ وَ هَزِّ الرِّيَاحِ الْعَوَاصِفِ إِذَا صَارَ نَخْلَةً وَ لِيَتَهَيَّأَ لِلسُّقُوفِ وَ الْجُسُورِ وَ غَيْرِ ذَلِكَ مِمَّا يُتَّخَذُ مِنْهُ إِذَا صَارَ جِذْعاً وَ كَذَلِكَ تَرَى الْخَشَبَ مِثْلَ النَّسْجِ فَإِنَّكَ تَرَى بَعْضَهُ مُدَاخِلًا بَعْضُهُ بَعْضاً طُولًا وَ عَرْضاً كَتَدَاخُلِ أَجْزَاءِ اللُّحَمِ وَ فِيهِ مَعَ ذَلِكَ مَتَانَةٌ لِيَصْلُحَ لِمَا يُتَّخَذُ مِنْهُ مِنَ الْآلَاتِ فَإِنَّهُ لَوْ كَانَ مُسْتَحْصَفاً كَالْحِجَارَةِ لَمْ يُمْكِنْ أَنْ يُسْتَعْمَلَ فِي السُّقُوفِ وَ غَيْرِ ذَلِكَ مِمَّا يُسْتَعْمَلُ فِيهِ الْخَشَبَةُ كَالْأَبْوَابِ وَ الْأَسِرَّةِ وَ التَّوَابِيتِ وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِكَ وَ مِنْ جَسِيمِ الْمَصَالِحِ فِي الْخَشَبِ أَنَّهُ يَطْفُو عَلَى الْمَاءِ فَكُلُّ النَّاسِ يَعْرِفُ هَذَا مِنْهُ وَ لَيْسَ كُلُّهُمْ يَعْرِفُ جَلَالَةَ الْأَمْرِ فِيهِ فَلَوْ لَا هَذِهِ الْخُلَّةُ كَيْفَ كَانَتْ هَذِهِ السُّفُنُ وَ الْأَظْرَافُ تَحْمِلُ أَمْثَالَ الْجِبَالِ مِنَ الْحَمُولَةِ وَ أَنَّى كَانَ يَنَالُ النَّاسُ هَذَا الرِّفْقَ وَ خِفَّةَ الْمَئُونَةِ فِي حَمْلِ التِّجَارَاتِ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ وَ كَانَتْ تَعْظُمُ الْمَئُونَةُ عَلَيْهِمْ فِي حَمْلِهَا حَتَّى يُلْقَى كَثِيرٌ مِمَّا يُحْتَاجُ إِلَيْهِ فِي بَعْضِ الْبُلْدَانِ مَفْقُوداً أَصْلًا أَوْ عَسُرَ وُجُودُه
توحيد المفضل، ص۱۶۲-۱۶۳
امام صادق ع به مفضل (در ضمن حدیثی طولانی) فرمود:
تأمل كن خلقت درخت خرما را كه چگونه از تار و پود بافته شده – مانند جامهها كه به دست مىبافند- براى آن كه صلب و محكم شود و از برداشتن خوشههاى گران نشكند و از بادهاى تند كسرى بر آن راه نيابد و براى بناهاى سقفها و پلها و غير آن به كار توان برد.
و هم چنين ساير چوبها را كه ملاحظه مىكنى بافته شده و اجزايش در طول و عرض در ميان يك ديگر داخل شدهاند مانند تداخل تار و پود و مع ذلك استحكامى دارد با نرمى كه از آن آلات و ادوات و درها و پنجرهها به عمل توان آورد زيرا كه اگر مانند سنگ، محكم و سنگين بود و در سقفها به كار نمىتوانست برد و درها و كرسىها و صندوقها و امثال آن از آن نمىتوانست ساخت. و از مصالح عظيمه كه در چوب و تخته است، آن است كه بر روى آب مىايستد و از آن كشتىها به عمل مىآيد كه مانند كوه از بارهاى گران در آن جا مىدهند و از شهر به شهر نقل مىكنند با نهايت خفّت مئونه و آسانى، و اگر اين نمىبود، كار بر مردم دشوار مىشد در حمل و نقل بسيارى از امتعه كه بدون كشتى نقل آنها ميسّر نيست يا بسيار دشوار است.[۲]
توحيد مفضل، ترجمه علامه مجلسى، ص۲۰۳
تدبر
۱) «و من آیاته» آیات قرآن به ما یاد میدهند که، نه فقط خود قرآن، بلکه تمام عالم را هم «آیات» ببینیم.
۲) خدا به عنوان آیه، از یک مصنوع بشری (کشتی) نام برد؛ پس مصنوعات بشری هم آیه و نشانهای برای خدا هستند. چگونه؟ یک جهتش این است که انسان از قوانین عالم طبیعت (که مخلوق خداست) و از اشیای عالم طبیعت (که همگی مخلوق خدا هستند) استفاده کرده تا توانسته کشتی یا هر چیز دیگری بسازد.
پس این گونه نیست که اگر بشر پیشرفت کرد و چیزی را ساخت دیگر خدا کنار رفته باشد؛ همان ساخته بشر هم نشانهای بر خداست.
۳) اینکه خدا آب سست و چوب سخت را به گونهای قرار داده که بتوان کشتی عظیم و سنگینی ساخت که روی آب باقی بماند و بلکه بارهای سنگینی را هم از آن طریق جابجا کند، نشانهای بر «حکمت» خداست. امروزه هم که کشتیهای فولادی میسازند، علاوه بر شکل لگنی آن (که هوا را در خود قرار میدهد)، با محفوظ ساختن هوا در میان ورقههای فولاد همان کاری را میکنند که در چوب وجود دارد (به حدیث دقت شود) و در مجموع چگالی کشتی را از آب کمتر میکنند. برای توضیح علمی مطلب، به دو لینک زیر مراجعه کنید.
http://vista.ir/article/84125/ [۳]
۴) در زبان عربی، وقتی به «سفینه» (= کشتی) «جاریه» میگویند که «جریان» و حرکت کردنش مد نظر باشد. اینکه «کشتی کوهپیکر» حرکت میکند و گویی کوه حرکت میکند، آیهای بر «قدرت» خداست: جهان را به گونهای آفریده که چیزی که همانند کوه، عظیم و سنگین است (و در نتیجه، انتظار میرود ساکن و استوار باشد) روی آب راه میرود! آن هم توسط باد! یعنی دو چیزی که به نظر ما بسیار سست است (آب و باد)، چیزی همانند کوه را بر دوش خود حمل میکنند و بسادگی حرکت میدهند! پس هیچ کار سختی برای خدا سخت نیست؛ سختترین کارها را با سادهترین امور انجام میدهد؛ و نه فقط خودش چنین است بلکه به انسان هم این ظرفیت را داده است که چنین کند.
۵) «کالأعلام» (مانند کوههای مرتفع) در سادهترین حالت، تشبیه برای خود «کشتی» است؛ به همین جهت بسیاری از مترجمان، آیه را بدین صورت ترجمه کردهاند: «و از نشانههاى او کشتیهاى کوهپیکر جاری در درياست» و نکات فوق را هم بر همین اساس گفتیم. اما میتواند تشبیه برای «کشتی جاری» باشد که کشتی جاری به کوههای در حال حرکت تشبیه شده باشد (شبیه نکته موجود در آیه ۸۸ سوره نمل)؛ و میتواند تشبیه برای «کشتی جاری در دریا» باشد، که این کشتیها به کوههای یخ (که در دریا حرکت میکنند) تشبیه شده باشند.
۶) الجوار به معنای ستارگان (که در پهنه آسمان شناورند) نیز آمده است (قرآن کریم میفرماید: الجوار الکنس) در این صورت «اعلام» به همان معنای «علامتها» است که ستارگان برای راهیابی بشر همواره علامت بودهاند. بر این اساس معنای کاملا جدیدی برای آیه در نظر میتوان گرفت که به عجایبی دیگر از خلقت اشاره میکند.
[۱] . در قرآن کریم به صورت «جاریات» هم جمع بسته شده است: والجاریات یسرا
[۲] . فقره دیگری از توحيد المفضل، (ص۱۴۶) نیز در ذیل این آیه ممکن بود بیاوریم که برای رعایت اختصار در کانال نیاوردم:
فَإِنْ شَكَكْتَ فِي مَنْفَعَةِ هَذَا الْمَاءِ الْكَثِيرِ الْمُتَرَاكِمِ فِي الْبِحَارِ وَ قُلْتَ مَا الْإِرْبُ فِيهِ فعلم [فَاعْلَمْ] أَنَّهُ مُكْتَنَفٌ وَ مُضْطَرَبٌ مَا لَا يُحْصَى مِنْ أَصْنَافِ السَّمَكِ وَ دَوَابِّ الْبَحْرِ وَ مَعْدِنِ اللُّؤْلُؤِ وَ الْيَاقُوتِ وَ الْعَنْبَرِ وَ أَصْنَافٍ شَتَّى تُسْتَخْرَجُ مِنَ الْبَحْرِ وَ فِي سَوَاحِلِهِ مَنَابِتُ الْعُودِ الْيَلَنْجُوجِ وَ ضُرُوبٍ مِنَ الطِّيبِ وَ الْعَقَاقِيرِ ثُمَّ هُوَ بَعْدُ مَرْكَبٌ لِلنَّاسِ وَ مَحْمِلٌ لِهَذِهِ التِّجَارَاتِ الَّتِي تُجْلَبُ مِنَ الْبُلْدَانِ الْبَعِيدَةِ كَمِثْلِ مَا يُجْلَبُ مِنَ الصِّينِ إِلَى الْعِرَاقِ وَ مِنَ الْعِرَاقِ إِلَى الصِّينِ فَإِنَّ هَذِهِ التِّجَارَاتِ لَوْ لَمْ يَكُنْ لَهَا مَحْمِلٌ إِلَّا عَلَى الظَّهْرِ لَبَارَتْ وَ بَقِيَتْ فِي بُلْدَانِهَا وَ أَيْدِي أَهْلِهَا لِأَنَّ أَجْرَ حَمْلِهَا يُجَاوِزُ أَثْمَانَهَا فَلَا يَتَعَرَّضُ أَحَدٌ لِحَمْلِهَا وَ كَانَ يَجْتَمِعُ فِي ذَلِكَ أَمْرَانِ أَحَدُهُمَا فَقْدُ أَشْيَاءَ كَثِيرَةٍ تَعْظُمُ الْحَاجَةُ إِلَيْهَا وَ الْآخَرُ انْقِطَاعُ مَعَاشِ مَنْ يَحْمِلُهَا وَ يَتَعَيَّشُ بِفَضْلِهَا
امام صادق ع در توضیح فواید دریا پس از بیان نکاتی میفرمایند:
اگر در فايده اين آب بسيار كه در درياها گرد آمده در ترديدى و مىگويى به آن چه نياز است؟ بدان كه جايگاه و مأواى جانوران بىشمار آبزى؛ چون: انواع ماهيها و حيوانات دريايى آب است.
معدن و مخزن گوهر، ياقوت، عنبر و انواع اشيايى كه از آب استخراج مىگردد آب است.
در ساحلهاى آن، انواع عودهاى خوشبو و عطرها [اى مستكننده] و داروهاى سودمند يافت مىشود.آب براى مردم همانند مركبى است كه بازرگانان بر آن سوار مىشوند و كالاهاى خود را از سرزمينهاى دور دست براحتى منتقل مىكنند. به وسيله آبها از چين به عراق و از عراق به چين كالا حمل مىكنند.
بىترديد اگر آب وسيله حمل اين كالاها نبود و همه چيز با پشت حمل مىشد، همه كالا در همان سرزمينها و در دست صاحبانشان مىماند؛ زيرا هزينه حمل آنها از ارزش خود كالاها بيشتر مىگشت و هيچ كس به حمل آنها اقدام نمىكرد؛ در نتيجه، دو پيامد داشت: ۱- بسيارى از چيزهاى مفيد كه به آن نياز بود به دست نيازمندان نمىرسيد. ۲- بسيارى از مردم نمىتوانستند در راه حمل و بازرگانى، اين گونه روزى درآورند و زندگى بگذرانند.
شگفتيهاى آفرينش (ترجمه توحيد مفضل)، ص۱۳۴
[۳][۳] . شناور ماندن یک شیء بر روی یک سیال بستگی به چگالی «نسبت وزن به حجم» آن شیء و سیال دارد ، بدین ترتیب اگر چگالی شییء کمتر از چگالی آب باشد ، آن شیء فقط تا نقطه ای در آب فرو می رود که آب جا به جا شده هم وزن شیء مورد نظر باشد .
اگر چنین اصلی صادق باشد ، پس چگونه ممکن است یک کشتی از جنس فولاد بر روی آب شناور بماند در حالی که وزن مخصوص فولاد در حدود هشت برابر وزن مخصوص آب است . حقیقت این است که بدنه کشتی به وسیله هوا که دارای وزن مخصوص ۸۱۶ برابر کمتر از آب است ، پر میشود
[۴] . چرا کشتی های غول پیکر با این وزن اندازه در آب فرو نمی روند؟غرق نمی شوند یا در آب فرو نمی روند؟
فرو رفتن یک جسم در آب درست مثل پایین رفتن یک کفه ترازو و بالا آمدن کفه دیگر است.وقتی جسمی در آب فرو می رود به اندازه حجمش آب را بالا می آورد.مثلا اگر یک بطری یک لیتری را در آب فرو ببریم یک لیتر آب بالا می آید و در سطح آب پخش می شود.البته چون سطح آب خیلی وسیع است،یک لیتر آب در این سطح وسیع پخش می شود و ارتفاع آن بسیار ناچیز خواهد شد.نیرویی که برای بالا آوردن آن حجم آب نیاز دارید به اندازه وزن آب هم حجم آن است؛بنابراین وقتی جسمی یک لیتری را به درون آب فرو ببرید،به اندازه بالا آمدن یک لیتر آب انرژی مصرف می کنید.بنابراین اگر نیروی جاذبه روی جسمی بیشتر از نیروی جاذبه روی آب به همان حجم باشد،آن جسم در آب فرو می رود؛ولی اگر نیروی جاذبه روی جسمی کمتر از نیروی جاذبه روی آن حجمم آب باشد،آن جسم روی آب شناور می ماند.این همان قانون مشهوری است که ارشمیدس در حمام کشف کرد.به زبان ساده تر هرچیزی که چگال تر از آب باشد(جرم حجمی بیشتری داشته اشد)در آب فرو می رود.کشتی ها هرچقدر هم سنگین باشند،وقتی در آب قرار می گیرند،حجم بسیار زیادی دارند همان حجم آب باید به جای آن ها بالا بیاید.علت این موضوع هم شکل لگن مانند کشتی هاست.در واقع کشتی از ماده ای چگال ساخته شده؛ولی آن ماده چگال طوری پخش شده که وقتی در آب قرار بگیرد ،عملا حجمی زیاد از آب را به بالا می راند؛نیرویی که به خاطر وزن به کشتی وارد می شود،تنها معادل وزن دیواره های فلزی کشتی است؛اما نیرویی که کشتی به آب وارد می کند،به اندازه حجمی از آب است که به خاطر فرو رفتن کشتی به سمت بالا آمده و چون بیشتر حجم کشتی که در آب فرو رفته خالی است (در واقع هواست)چگالی کلی کشتی بسیار کمتر از چگالی آب خواهد شد و روی آب می ماند(مگر اینکه درون کشتی پر از آب شود که در آن صورت مانند سنگریزه غرق می شود)اما تمام حجم یک سنگ چگال است ووقتی در آب می اندازیمش غرق می شود؛زیرا نیرویی که وزن سنگ به آب وارد می کند بیشتر از نیروی مورد نیاز برای جا به جا کردن آب هم حجم سنگ به سمت بالاست.
بازدیدها: ۳۹