ترجمه
فرمود: در آن زنده میشوید [زندگی میکنید] و در آن میمیرید و از آن بیرون آورده میشوید.
نکات ترجمه
«تَحْيَوْنَ» فعل ثلالثی مجرد از ماده «حیی» است که کلمه حیات به معنای «زندگی» و در مقابل «مرگ» کلمهای آشناست و نیازی به توضیح ندارد، هرچند که از همین ماده کلمه «حیاء» هم وجود دارد که غالبا آن را معنایی مستقل دانستهاند (معجم المقاييس اللغة، ج۲، ص۱۲۲) و انشاءالله در آیه دیگری که مناسبت داشته باشد از آن بحث خواهد شد.
اما اینکه این کلمه «تَحْيَوْنَ» را بهتر است به «زنده میشوید» ترجمه کنیم یا «زندگی میکنید»، بین مترجمان اختلاف است، و اغلب آنها «زندگی میکنید» را ترجیح دادهاند (غیر از معدودی از مترجمان، همچون آیتالله مکارم)؛ اما مروری بر آیاتی که در قرآن کریم که ماده «حیی» در معنای «حیات» و به صورت فعل ثلاثی مجرد به کار رفته، این احتمال را تقویت میکند که ترجمه آن به «زنده میشوید» مناسبتر باشد. [استعمال این واژه در باب افعال (إحیاء) در قرآن بسیار زیاد است، اما مواردی که این کلمه به صورت فعل ثلاثی مجرد در قرآن کریم به کار رفته است عبارت است از: «يَحْيى مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَة» (انفال/۴۲) «إِنْ هِيَ إِلاَّ حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَ نَحْيی» (مومنون/۳۷) «ما هِيَ إِلاَّ حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَ نَحْيی» (جاثیه/۲۴) «لا يَمُوتُ فيها وَ لا يَحْيی» (طه/۷۴؛ اعلی/۱۳)]
شاید یک راهکار این باشد که مانند اسفراینی (قرن۵) چنین ترجمه کنیم: «اندر زمین باشد زندگانى شما» (تاج التراجم فی تفسیر القرآن للاعاجم، ج۲، ص۷۱۶) که به نحوی هر دو معنا را در یک عبارت اشراب کرده است.
تسلیت شهادت پیامبر ص و امام حسن ع
شهادت برترین مسجود فرشتگان، گل سر سبد آفرینش، عصاره خلقت، پیامبر خاتم صلوات الله علیه و علی آله، و دُردانه ایشان، سید جوانان بهشت، امام مجتبی سلام الله علیه، بر همه دوستداران و پیروان ایشان تسلیت باد:
- تقدیم به سرور کائنات:
بى خانه زیر سایهی دیوار خوشترست دیوانه بین کوچه و بازار خوشترست
از هر چه بگذرم سخن یار خوشترست یعنى کلام حیدر کرار خوشترست
من عاشق محمدم و جار میزنم
در باطن سکوت ، عذاب است… شک نکن حرف حساب حرف حساب است… شک نکن
دنیاى بى رسول خراب است…. شک نکن این”حرف”نیست ،چند”کتاب”است…شک نکن
من عاشق محمدم و جار میزنم…
باید به جاى آه کشیدن دوا نوشت یا ایها الرسول ، به جاى دعا نوشت
باید همیشه بعد نبى، آل را نوشت معراج هم که رفت در آنجا خدا نوشت:
من عاشق محمدم و جار میزنم…
یزدان نوشت ، حیدر کرار هم نوشت دست شکسته… دست گرفتار هم نوشت
زهرا میان آن در و دیوار هم نوشت با خون خویش بر نوک مسمار هم نوشت:
من عاشقم محمدم و جار میزنم
(علی اکبر لطیفیان) https://telegram.me/shere_aeini/2922
- تقدیم به «از هر غریب در وطن خود غریبتر»
تنهایی یک مرد را اینجا نمیفهمند حتی جواب خوب بودن را نمیفهمند
در بین آن شهری که ظلمت حاکمش گشته همسفرهات باشند جذامیها نمیفهمند
وقتی همه در فکر دنیایند و بیدیناند تقسیم مالت با خدا آنها نمیفهمند
حتی به روی دوش پیغمبر تو را دیدند اما چرا قدر تو را مولا نمیفهمند
تنهاترین سردار اسلامی و بیلشکر وقتی که یارانت به جز دنیا نمیفهمند
مظلوم بودی آنقدر آقای ما آن قوم «در پیش جدّت دفن گردی» را نمیفهمند
آنها که تیری میزدند بر جسم بیجانت حال حسین و زینب و سقا نمیفهمند
آخر به روی داغ تو مرهم نهد مهدی تا او نیاید قدر تو آقا نمیفهمند
(الهام نجمی) https://telegram.me/shere_aeini/2912
حدیث
۱) از امیرالمومنین ع در تفسیر آیه «او است که آنچه در زمین است همه را برای شما آفرید سپس به تدبیر آسمان پرداخت، پس آنها را [به صورت] هفت آسمان سامان داد و او به همه چیز کاملا داناست» (بقره/۲۹) روایت شده است که:
خداوند «کسی است که آنچه در زمین است همه را برای شما آفرید» تا عبرت گیرید و آن را وسیلهای برای رسیدن به رضوان و رضایتش قرار دهید و با آن از عذاب آتشش خود را حفظ کنید «سپس به تدبیر آسمان پرداخت» و آفرینش و محکمکاری آن را انجام داد، «پس آنها را [به صورت] هفت آسمان سامان داد و او به همه چیز کاملا داناست» و به خاطر علمش به هر چیزی، مصلحتها را میدانست، پس هرآنچه را که در زمین است برای مصالح شما آفرید ای فرزندان آدم.
عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج۲، ص۱۳؛ التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص۲۱۵
حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ الْمُفَسِّرُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا يُوسُفُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ صَيَّادٍ عَنْ أَبَوَيْهِمَا عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ الرِّضَا عَلِيِّ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ» قَالَ: هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً لِتَعْتَبِرُوا وَ لِتَتَوَصَّلُوا بِهِ إِلَى رِضْوَانِهِ وَ تَتَوَقَّوْا بِهِ مِنْ عَذَابِ نِيرَانِهِ «ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ» أَخَذَ فِي خَلْقِهَا وَ إِتْقَانِهَا «فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ» وَ لِعِلْمِهِ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِمَ الْمَصَالِحَ فَخَلَقَ لَكُمْ كُلَّمَا فِي الْأَرْضِ لِمَصَالِحِكُمْ يَا بَنِي آدَمَ.
این روایت را بنا به ملاحظاتی در کانال نگذاشتم
۲) از رسول خدا ص روایت شده است که فرمودند: به زمین توجه و عنایت داشته باشید که آن مادرتان است و هیچکس کار خوب یا بدی انجام نمیدهد مگر اینکه زمین [در قیامت] از آن خبر خواهد داد.
مجمع البيان في تفسير القرآن، ج۱۰، ص۷۹
رَوَى الْوَاحِدِيُّ بِإِسْنَادِهِ مَرْفُوعاً إِلَى رَبِيعَةَ الْحَرَشِيِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
… وَ تَحَفَّظُوا مِنَ الْأَرْضِ فَإِنَّهَا أُمُّكُمْ وَ لَيْسَ فِيهَا أَحَدٌ يَعْمَلُ خَيْراً أَوْ شَرّاً إِلَّا وَ هِيَ مُخْبِرَةٌ بِهِ.
تدبر
۱) «قالَ فيها تَحْيَوْنَ وَ فيها تَمُوتُونَ وَ مِنْها تُخْرَجُونَ»
خدا انسان را که میآفرید از ابتدا فرمود که من «در زمین» خلیفه میگذارم. (بقره/۳۰) در این آیه هم توضیح میدهد که در عین حال که در هویت شما، یک نفخه ربانی وجود دارد، اما در عین حال بستر زندگی و مرگ و احیای شما همین زمین است.
نکته تخصصی انسانشناسی
در مباحث انسانشناسانه غربی یک افراط و تفریط مشاهده میشود، که گاه برخی میکوشند همین افراط و تفریط را بر فضای تلقی اسلامی هم تحمیل کنند. آن افراط و تفریط این است که از طرفی در تلقی مسیحی (البته مسیحیت تحریف شده) همه هویت انسان در بُعد ملکوتیاش خلاصه میشود و زندگی زمینی یکسره طرد شده، رهبانیت تشویق میشود؛ و در مقابل این فضا، رنسانس پدید آمد که کوشید همه هویت انسان را در بُعد زمینیاش جستجو کند و ملکوت انسان را یکسره نادیده بگیرد.
اما در تلقی قرآنی در بحث از آفرینش انسان بر هر دو بُعد با هم تاکید میشود. در سوره بقره، هنگام بحث از انسان، ابتدا به اینکه اساسا همه امور زمینی را برای انسان آفریدیم تاکید شد و سپس از آفرینش انسان و تعلیم اسماء – که او را از فرشتگان برتر میکرد- سخن به میان آمد و نهایتا بحث هبوط و استقرار انسان در زمین مطرح گردید (بقره/۲۸-۳۹)؛ و در اینجا نیز هم پیش از بحث آفرینش انسان بر آمادهسازی زمین برای او تاکید شد (اعراف/۱۰) و هم پس از بحث از آفرینش خاص انسان و سحده ملائکه و ورودش در بهشت، بحث هبوط و سپس گرهخوردگی وجود انسان با زمین مطرح گردید.
مهم این است که به یاد داشته باشیم که همین موجودی که مسجود فرشتگان است، بستر فعالیت و حیات و مماتش در زمین تعریف شده و از اینجاست که نهایتا راه مجددی به سوی آسمان مییابد و دین و شریعت هم برای همین زندگی زمینی آمده است، نه برای رهبانیت و جدا شدن انسان از زمین؛ و انسان در بستر همین زندگی زمینی است که بالاترین مقامات آسمانی را کسب میکند.
پس،
نه به بهانه آسمانی بودن انسان، بُعد زمینی را نادیده بگیریم؛ و
نه به بهانه زمینی بودنش، از مبدا و منتهای آسمانیاش غفلت کنیم.
۲) «قالَ فيها تَحْيَوْنَ وَ فيها تَمُوتُونَ وَ مِنْها تُخْرَجُونَ»
تعبیر فوق: «در آن زنده میشوید و در آن میمیرید و از آن بیرون آورده میشوید» – که در پایان داستان خلقت آدم آمده – شباهتی دارد با تعبیر آیه ۲۸ سوره بقره – که در ابتدای داستان خلقت آدم آمده بود – که میفرمود: «كُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْياكُمْ ثُمَّ يُميتُكُمْ ثُمَّ يُحْييكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ: و مردگانی بودید، پس زندهتان کرد، سپس میمیراندتان، سپس زندهتان میکند، سپس به سوی او [است که] بازگردانده میشوید»
شاید اینکه در جایی در ابتدا و در جای دیگر در انتهای داستان خلقت آدم، بر این مراحل تاکید میکند، میخواهد تذکر دهد که اساساً اگر میخواهید درک درستی از حقیقت انسان داشته باشید، باید او را در تمام مراحلش در نظر بگیرید.
بسیاری از شبهاتی که درباره مباحث دینی میشود ناشی از این است که انسان را فقط در دنیا در نظر میگیرند بعد میگویند چرا مثلا خدا در آفرینش ویا در احکامش عدالت را رعایت نکرده است. (توضیح بیشتر در جلسه۱۷۵، تدبر۲)
نکته تخصصی انسانشناسی
مهمترین نکته در هر علمی آن است که درک صحیح و جامعی از موضوع خود داشته باشد. این مطلب در مورد انسانشناسی هم صدق میکند. انسانشناسی صحیح آن است که انسان را با تمامیتش در نظر بگیرد و اگر هم میخواهد درباره زندگی دنیوی او سخن بگوید، در نظر داشته باشد که این زندگی قبل و بعدی دارد که عناصر این زندگی را باید در آن گستره کلان فهمید و منحصر کردن شناخت انسان به زندگیاش در زمین، رهزن معرفت صحیح به انسان خواهد شد.
همان گونه که اگر کسی بخواهد مثلا «چشم» انسان را بشناسد، فقط به قرنیه و شبکیه چشم توجه کند و هزاران عنصر دیگر خود چشم و نیز ارتباطات آن با سیستم اعصاب و … را انکار کند، اگرچه به هر حال نکاتی درباره قرنیه و شبکیه خواهد فهمید اما بسیاری از تحلیلهایش در مورد چشم و حتی در مورد کارکرد همان قرنیه و شبکیه هم نامعتبر خواهد بود، انسانشناسیای که انسان را موجودی در نظر بگیرد که با تولد شروع و با مرگ پایان مییابد و قبل و بعدش را بیربط به این حقیقت قلمداد کند، شاید به معدود نکاتی درباره انسان هم برسد، اما هم همین نکاتش همگی معتبر نیستند و هم بسیاری از ابعاد انسان در همین دنیا را مغفول میگذارد؛ و این شاید مهمترین نقطه ضعف علوم انسانی مدرن است.
حکایت این علوم، که غالبا با دین و باورهای دینی مشکل دارند و بسیاری از باورهای دینی را خرافه قلمداد میکنند، حکایت جنینی است که میخواهد همه هستی خود را تنها در رحم مادر بررسی کند. در آنجا بسیاری از اندامها کارکردهایی متفاوت با کارکرد اصلیشان بعد از تولد دارند و بسیاری از آنها برای زندگیِ درون رحم، بیهوده به نظر میرسند؛ اما حقیقت این است که بسیاری از آنها اساساً برای زندگی بعد از خروج از رحم طراحی شدهاند – و حتما هم باید در آن مقطع ساخته شوند وگرنه جنین ناقصالخلقه به دنیا میآید – و طبیعی است که تبیین کارکردهای آنها بر مبنای فایدهشان در زندگی جنینی، واقعا تبیین قانعکنندهای نباشد.
۳) «قالَ فيها تَحْيَوْنَ»
چرا با اینکه آدم و حوا و ابلیس همگی قبل از هبوط به زمین زنده بودند و مقداری هم زندگی کردند، اما در این آیه تاکید دارد که در زمین زنده میشوید یا زندگی میکنید؟ (عبارت «فیها: در زمین» قبل از فعل «تحیون» آمده، که اگر دلالت بر حصر نداشته باشد، دست کم دلالت بر تاکید شدید دارد)
الف. مخاطب این آیه، نوع انسان است، نه فقط آدم و حوا؛ این آیه دارد خبر میدهد از اینکه اساسا چنین مقدر شده که زندگی انسان در زمین شروع شود. اگرچه در آیات دیگر به عالم ذر هم اشاره شده (اعراف/۱۷۲) و از عهد و میثاق الهی انسان در قبل از دنیا سخن به میان آمده (مثلا: احزاب/۷؛ حدید/۸ ؛ رعد/۲۰ و ۲۵؛ یس/۶۰) اما هیچ جا بیان نشده است که انسان در آن عالم زندگیای (به معنایی که امروزه ما از زندگی میفهمیم که با نوعی از فعالیتها و رشد و شکوفایی استعدادها توام است) داشته باشد.
ب. آیه در مقام بیان وضعیتی است که از این پس آدم و حوا و فرزندانشان با آن سر و کار دارند.
ج. …
۴) قالَ فيها تَحْيَوْنَ وَ فيها تَمُوتُونَ وَ «مِنْها تُخْرَجُونَ»
اینکه وقتی انسان به زمین هبوط کرد در زمین زندگی میکند و میمیرد، کاملا معلوم است، اما چرا تاکید کرد که از زمین خارج میشوید؟
الف. این از آیاتی است که بوضوح، جسمانی بودن معاد را اثبات میکند (توجه شود اصطلاح «جسمانی بودن معاد» به معنای انکار ابعاد روحانی و معنوی آن نیست؛ بلکه بدین معناست که در معاد حتما بُعد جسمانی هم در کار است). شاید یک علت تاکید این باشد که همان گونه که درک محدود دنیوی از انسان، معضلاتی در انسانشناسی ما ایجاد میکند (تدبر۲)، تلقی صرفا روحانی و معنوی از مساله معاد هم معضلاتی در انسانشناسی ما ایجاد میکند؛ و ما باید به فهمی از انسان برسیم که نهتنها در زندگی دنیوی، بلکه در زندگی اخروی او هم ابعاد جسمانی را درست بفهمیم و تحلیل کنیم.[۱]
ب. شاید میخواهد انسان نسبتش با زمین را جدی بگیرد و به یاد داشته باشد که در قیامت هم همین زمین بر همه کارهای او شهادت خواهد داد (حدیث۱؛ و نیز: زلزله/۲) و خروج انسان از زمین، نه صرفا به معنای جدا شدن او از زمین، بلکه به معنای این است که همه اعمال او هم که در همین زمین انجام شده، و این اعمال حقیقت او را شکل دادهاند (نجم/۳۹) همراه او از همین زمین خارج میشوند و بر وضعیت او شهادت خواهند داد.
ج. میتواند تاکید بر خروج از زمین باشد یعنی «حضرت آدم ع از اين ناراحت و غمگين بود كه پنداشت ديگر به بهشت و زندگى جاويد نخواهد رسيد، خداوند فرمود: پس از زندگى دنيا مىتواند به بهشت جاويد برسد» (قرائتی، تفسیر نور، ج۴، ص۴۳)
د. …
[۱] . قرآن با بیان حقیقت سر و کار دارد، و قرار نیست حقایق را صرفا در سطح دانشی که بشر بدان رسیده بیان کند. قرنها اثبات و تبیین معاد جسمانی از دشواریهای فلسفه بوده و هنوز هم نمیتوان با قاطعیت گفت آنچه فلاسفه حکمت متعالیه هم درباره معاد بیان کردهاند از عهده تبیین جامع و درست معاد قرآنی برآمدهاند. اما مهم این است که با طرح این مساله ذهنها را به تکاپو واداشته تا در باورهای فعلی خود باقی نمانند و بکوشند زوایای دیگری از واقعیت را ببینند و آنها را در نظام معرفتی خود جای دهند.
بازدیدها: ۳۰
بنظر بنده اخر آیه اشاره به این دارد که روح انسان بعد از موت از این کره خاکی خارج میشود و به ملکوت اعلی میرود