۲۲۸) قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَميعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ

ترجمه

گفتیم همگی از آن هبوط کنید؛ پس آنگاه که شما را از من راهنمایی‌ای رسد، کسی که از راهنمایی من پیروی کند، آنگاه نه ترسی بر آنان است و نه آنان اندوهگین شوند.

نکات ترجمه‌ای و نحوی

«فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ» = فَـ +إِن + ما + يَأْتِيَ + نَّ + كُمْ :

«فَـ» حرف استیناف است (که برای شروع مطلب جدید می‌آید).

«إِمَّا» در اصل «إن» (حرف شرط) و «ما» زائده بوده که در هم ادغام شده‌اند. (این «ما» زائده برای تاکید بر شرط است چنانکه «ن» ثقیله‌ای که بر روی «یاتی» آمده است نیز همین کارکرد را دارد. تفسیر الصافی، ج۱،  ص۱۲۱)

«يَأْتِيَ» فعل شرط (فعل مضارع در محل جزم، چون ادات شرط بر آن واقع شده) و مبنی بر فتح است (چون به نون ثقلیه متصل شده است).

«نَّ» نون ثقیله برای تاکید است.

«كُمْ» مفعول است.

درباره معنای «خوف» و «حزن» و تفاوت اینها در جلسه۶۱، تدبر۲ توضیحی گذشت.

حدیث

۱) از امام حسن عسگری ع در تفسیر این آیات روایت شده است:

خداوند متعال می‌فرماید: «پس آدم از پروردگارش کلماتی را دریافت کرد» که آنها را بگوید و آنها را گفت «پس او را توبه داد (ویا: توبه‌اش را پذیرفت)» بواسطه آنها «بدرستی که تنها اوست که بسیار توبه‌پذیر و رحیم است» تواب یعنی قبول‌کننده توبه‌ها و رحیم است به توبه‌کنندگان.

«گفتیم همگی از آن هبوط کنید» امر اول خطاب به آن دو [آدم و حوا] بود و در دفعه دوم، همه را با هم امر به هبوط کرد، که هیچیک از آنها بر دیگری متقدم نشود، … «پس آنگاه که شما را از من راهنمایی‌ای رسد: به شما و فرزندانتان بعد از شما از جانب من هدایتی برسد ای آدم و ای ابلیس «کسی که از راهنمایی من پیروی کند، آنگاه نه ترسی بر آنان است و نه آنان اندوهگین شوند» نه ترسی بر آنان استدر هنگامی که مخالفان [این راهنمایی] می‌ترسند و نه آنان اندوهگین شوند در جایی که آنها اندهگین می‌شوند.

التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص۲۲۴

قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ» يَقُولُهَا، فَقَالَهَا «فَتابَ اللَّهُ عَلَيْهِ» بِهَا «إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ» [التَّوَّابُ‏] الْقَابِلُ لِلتَّوْبَاتِ، الرَّحِيمُ بِالتَّائِبِينَ

«قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمِيعاً» كَانَ أَمَرَ فِي الْأَوَّلِ أَنْ يَهْبِطَا، وَ فِي الثَّانِي أَمَرَهُمْ أَنْ يَهْبِطُوا جَمِيعاً، لَا يَتَقَدَّمَ أَحَدُهُمُ الْآخَرَ …[۱] «فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً» يَأْتِيكُمْ وَ أَوْلَادَكُمْ مِنْ بَعْدِكُمْ مِنِّي هُدًى يَا آدَمُ وَ يَا إِبْلِيسُ «فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ حِينَ يَخَافُ الْمُخَالِفُونَ، وَ لَا هُمْ يَحْزَنُونَ إِذَا يَحْزَنُونَ.

۲) جابر می گوید: از امام باقر ع از تفسیر این آیه «پس آنگاه که شما را از من راهنمایی‌ای رسد، کسی که از راهنمایی من پیروی کند، آنگاه نه ترسی بر آنان است و نه آنان اندوهگین شوند» در باطن قرآن سوال کردم. فرمود: تفسیر هدایت، حضرت علی ع است که خداوند در مورد اوست که فرمود: «کسی که از راهنمایی من پیروی کند، آنگاه نه ترسی بر آنان است و نه آنان اندوهگین شوند.»

تفسير العياشي، ج‏۱، ص۴۲؛ تفسير فرات الكوفي[۲]، ص۵۸

عن جابر قال سألت أبا جعفر ع عن تفسير هذه الآية في باطن‏ القرآن «فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» قال: تفسير الهدى علي ع قال الله فيه «فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ»

تدبر

۱) «قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَميعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ»

انسان وقتی در بهشت بود، نعمت ابتدایی خدا بر او این بود که هیچ مشکلی نداشته باشد (طه/۱۱۷-۱۱۹). اما وقتی از آن موقعیت هبوط کرد، اقتضای زندگی زمینی وجود مشکلات در زندگی است. اما این آیه می‌فرماید با این حال خداوند راه چنان زندگی‌ای را – حتی در این دنیا – نبسته است و می‌توان کاری کرد که در همین زندگی زمینی هم هیچ مشکلی نماند. راهش این است:

اگر هدایت الهی آمد از آن پیروی کنیم، که کسی که چنین کند نه ترس و نگرانی‌ای از آینده خواهد داشت و نه غم و غصه‌ای از گذشته. (درباره اینکه تعبیر «لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» دلالت دارد که هیچ مشکلی در گذشته و آینده نمی‌ماند، در جلسه ۶۱، تدبر۲ توضیح داده شد.)

۲) «قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَميعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ»

در آیه ۳۶ توضیح داد که پس از اینکه فریب شیطان را خوردند دستور آمد که هبوط کنید در حالی که با همدیگر دشمن‌اید و برای شما در زمین قرارگاه و بهره‌مندی‌ای تا مدتی هست. سپس در آیه ۳۷ می‌فرماید آدم توبه کرد و خدا هم توبه‌اش را پذیرفت. اما در این آیه دوباره می فرماید: هبوط کنید. این هبوط دوباره به چه معناست؟

الف. هبوط اول جنبه عقاب داشته است، که بعد از آن توبه کرد، و هبوط دوم، به قرینه اینکه با تاکید بر آمدن هدایت و تبعیت از آن مطرح شده، شروع زندگی زمینی‌ برای رسیدن به مقام خلیفة‌اللهی است که می‌تواند آسمانی شدن آنها را در افقی برتر رقم بزند. به تعبیر علامه طباطبایی، در مرحله اول، اقتضای خوردن از درخت، هبوط و استقرار در زمین و یک زندگی زمینی بود. در مرحله دوم، توبه آدم اقتضای جدیدی ایجاد کرد که این زندگی، بتواند با دریافت هدایت الهی زندگی پاکی شود و زندگی زمینی با زندگی آسمانی درهم‌آمیزد. درواقع، این توبه در موقعیتی رخ داده که هنوز کامل از بهشت جدا نشده‌اند هرچند هنوز استقرار قبلی در بهشت را هم ندارند. (المیزان، ج۱، ص۱۳۵) یعنی با این توبه، نحوه هبوط او را به این صورت اخیر نهایی شد.

ب. اینها دو هبوط مستقل بوده است؛ هبوط اول خاص آدم و حوا بود (علت جمع آوردنش هم ناظر به ذریه آدم بوده و شاهد بر این مدعا آن است که در جای دیگر (طه/۱۲۳) همین تعبیر که «هبوط کنید در حالی که با هم دشمنید» را با صیغه مثنی (و نه جمع) آورده است) و هبوط دوم مال مجموع آنها (آدم و حوا و ابلیس و …) (حدیث۱)

ج. چه‌بسا هبوط دوم تاکید بر همان هبوط نخستین باشد، یعنی در آیه ۳۶ وضعیت هبوط را از حیث روابط بین خود هبوط‌شوندگان (که با هم دشمن‌اند) و نحوه و میزان ماندگاری‌شان در زمین (که در زمین قرارگاهی دارند و تا مدتی بهره خواهند برد) مد نظر قرار داده، اما در این آیه هبوط را از این حیث رابطه‌شان با خدا و سعادتشان (که در صورتی که هدایت الهی را تبعیت کنند مشکلی برایشان نخواهد بود) مد نظر قرار داده است. (به نقل از مجمع‌البیان، ج۱، ص۲۰۴)[۳]

د. …

۳) «فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً»

چنانکه در نکات ترجمه بیان شد «إِمَّا» در اصل «إن (حرف شرط) + ما (زائده برای تاکید)» بوده است. چرا آمدن هدایت را به صورت جمله شرطیه آورد، (اگر هدایتی بیاید)، در حالی که می‌دانیم که خداوند حتما هدایت می‌فرستد؟

الف. می‌خواهد اعلام کند پذیرش توحید و عبودیت لزوما نیازمند آمدن هدایت بیرونی نیست؛ بلکه خدا به انسان عقل داده [که حجت درونی است] که خودش برای اصل عبودیت کفایت می‌کند (الکشاف، ج۱، ص۱۲۹)

ب. می‌خواهد اشاره کند به ثمره‌ای که بر هدایت مترتب می‌شود. یعنی بدون هدایت الهی هم زندگی‌ای می‌توان داشت و چه‌بسا با فطرت و عقل بتوان به حدی از عبودیت و اخلاق هم رسید؛ اما اگر هدایت آمد و مبنای زندگی قرار گرفت، می‌توان به زندگی کاملا بی‌دغدغه رسید.

ج. این جمله می‌خواهد نشان دهد دست خدا بسته نیست؛ یعنی این گونه نیست که خدا مجبور باشد هدایت کند (این که یک مطلب واضحی بیان شود و سپس همان مترتب بر مشیت و خواست خدا بشود در موارد دیگری هم در قرآن کریم وجود دارد و ظاهرا به همین منظور است که تاکید کند که این قوانین، دست خدا را نمی‌بندد؛ مثلا در مواردی که بعد از وعده بهشت به خوبان و جهنم به بدان، تعبیر «الا ما شاء الله» می‌آید؛ هود/۱۰۶-۱۰۸)

اما در عین حال برای اینکه نشان دهد که هدایت حتما خواهد آمد دو علامت تاکید («ما زائده» و «نّ ثقیله»)‌بر روی جمله شرط آورد. (دقت شود که غالبا برای اینکه بر رابطه شرطیه تاکید شود، حروف تاکید روی قسمت جزای شرط (تالی) می‌آید نه روی جمله شرطیه (مقدم) .)

د. …

۴) «فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ»:

حقیقت انسان (روح انسان) حقیقتی الهی و آسمانی است. پس انسان در زمین غریبه است و ناآشنا؛ کسی که در جایی غریبه باشد نیازمند راهنمایی است؛ هم می‌ترسد و هم غمگین می‌شود. اما خدا این شخص غریب را در غربتش تنها نمی‌گذارد و راهنمایی‌اش می‌کند و اگر او به راهنمایی الهی تن دهد، دیگر نه ترسی برایش می‌ماند و نه غمی.

 


[۱] . مطلب حذف شده چنین است: وَ الْهُبُوطُ إِنَّمَا كَانَ هُبُوطُ آدَمَ وَ حَوَّاءَ مِنَ الْجَنَّةِ، وَ هُبُوطُ الْحَيَّةِ أَيْضاً مِنْهَا فَإِنَّهَا كَانَتْ مِنْ أَحْسَنِ دَوَابِّهَا، وَ هُبُوطُ إِبْلِيسَ مِنْ حَوَالَيْهَا، فَإِنَّهُ كَانَ مُحَرَّماً عَلَيْهِ دُخُولُ الْجَنَّةِ

[۲] . فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ‏ الرَّبِيعِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ مُنَخَّلِ بْنِ جَمِيلٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَر الْبَاقِرِ ع وَ قَوْلُهُ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً قَالَ فَهُوَ [هُوَ] عَلِيُّ [بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع‏].

[۳] . در مجمع‌البیان این را در قالب دو قول آورده است: یکی قول به تاکید و دوم قول به اینکه دلالت بر دو حالت مختلف (دو وجهه مختلف) از هبوط کند: “و قيل إنما كرر للتأكيد و قيل إنما كرر لاختلاف الحالين فقد بين بقوله «وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ» إن الإهباط إنما كان في حال عداوة بعضهم لبعض و بين بقوله «قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمِيعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً» أن الإهباط إنما كان للابتلاء و التكليف” (مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏۱، ص۲۰۴) همچنین وی قول دیگری را هم می‌آورد که قائل بوده هبوط اول از بهشت به آسمان و هبوط دوم از آسمان به زمین بوده است.

بازدیدها: ۵۸

One Reply to “۲۲۸) قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَميعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*