۱۹۴) وَ ما كُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ يَشْهَدَ عَلَيْكُمْ سَمْعُكُمْ وَ لا أَبْصارُكُمْ وَ لا جُلُودُكُمْ وَ لكِنْ ظَنَنْتُمْ أَنَّ اللَّهَ لا يَعْلَمُ كَثيراً مِمَّا تَعْمَلُونَ

ترجمه

و شما این گونه نبودید که [هنگام ارتکاب گناه، خود را] از این که [مبادا] شنوایی‌تان و دیدگان‌تان و پوست‌های بدن‌تان [یا: اندام‌های جنسی‌تان] علیه شما شهادت دهند پوشیده دارید؛ ولیکن گمان می‌کردید که خداوند بسیاری از آنچه را که می‌کنید، نمی‌داند.

نکات ترجمه‌ای و نحوی

«كُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ»: «تستترون» باب افتعال از ماده «ستر» می‌باشد. «سَتر» به معنای پوشش (غطاء) است (معجم المقاييس اللغة، ج‏۳، ص۱۳۳) و «سِتر» به معنای پوشاندن و «استتار» به معنای اختفاء و مخفی شدن است (مفردات ألفاظ القرآن، ص۳۹۶). وقتی فعل «کان» با فعل مضارع همراه می‌شود دلالت بر استمرار یک وضعیت در گذشته می‌کند که قبلا توضیح داده شد. (جلسه۳۴، نکات ترجمه)

جایگاه نحوی عبارت «أَنْ يَشْهَدَ علیکم» (که در واقع معنای مصدری می‌دهد) را چند گونه می‌توان تحلیل کرد که با توجه به قاعده امکان استعمال یک لفظ در چند معنا، همگی صحیح  و مکمل همدیگرند:

– با توجه به اینکه فعل «یستترون» به‌خودی خود متعدی نیست، یک کلمه «مِن» در تقدیر بگیریم (اصطلاحا: منصوب به نزع خافض) (إعراب القرآن و بيانه، ج‏۸، ص۵۴۷)

– آن را مستقیما «مفعول لاجله» برای «تستترون» بدانیم: لأجل أن يشهد عليكم (إعراب القرآن و بيانه، ج‏۸، ص۵۴۷)

– آن را «مفعول لاجله» با حذف مضاف بدانیم: مخافة أن يشهد علیکم (الجدول في إعراب القرآن، ج‏۲۴، ص۳۰۰)

آنگاه بار معنایی این عبارت به ترتیب بدین صورت خواهد بود:

  • شما خودتان را از شهادت دادن اینها مخفی نمی‌کردید [شهادت دادن اینها را اصلا به حساب نمی‌آوردید]
  • شما اگر خودتان را مخفی می‌کردید برای این نبود که اینها شهادت ندهند [بلکه به خاطر این بود که می‌پنداشتید با این کار، دیگر خدا مطلع نمی‌شود]
  • شما اگر خودتان را مخفی می‌کردید، از ترس شهادت دادن اینها نبود [بلکه از ترس مردم و … بود].

حدیث

۱) از امام سجاد ع رویات شده است که امیرالمومنین ع در خطبه‌ای که در آن هول و هراس روز قیامت را توصیف می‌کرد، فرمود:

بر دهان‌ها مهر زده می‌شود پس سخنی نمی‌گوید؛ و دست‌ها سخن می‌گویند و پاها شهادت می دهند و پوستهای بدن [یا اندام جنسی] به سخن درمی‌آیند درباره آنچه کرده‌اند پس «هیچ مطلبی را از خداوند مخفی نمی‌کنند» (نساء/۴۲).

تفسير العياشي، ج‏۱، ص۲۴۲

عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ جَدِّهِ قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي خُطْبَةٍ يَصِفُ هَوْلَ يَوْمِ الْقِيَامَةِ خُتِمَ عَلَى الْأَفْوَاهِ فَلَا تَكَلَّمُ وَ قَدْ تَكَلَّمَتِ الْأَيْدِي وَ شَهِدَتِ الْأَرْجُلُ وَ نَطَقَتِ الْجُلُودُ بِمَا عَمِلُوا فَـ«لا يَكْتُمُونَ اللَّهَ حَدِيثاً».

۲) علی بن ابراهیم قمی در تفسیرش نوشته است:

آیه «هنگامی که آنها [اعداءالله] نزد آن [= آتش جهنم] آمدند شنوایی و دیدگان و جلود [= پوست‌های بدن، کنایه از اندام‌های جنسی] آنها به آنچه می کردند علیه آنها شهادت دادند» (فصلت/۲۰) در مورد گروهی نازل شد که اعمال‌شان بر آنها عرضه شد و آن را انکار کردند و گفتند ما هیچ‌کدام از این کارها را انجام ندادیم؛ پس فرشتگانی که اعمال آنها را ثبت می‌کردند بر آنها شهادت دادند؛

امام صادق ع فرمود: که آنها در این موقعیت گفتند: پروردگارا اینان فرشتگان تو‌اند و به نفع تو شهادت می‌دهند؛ و سپس به خدا سوگند خوردند که هیچ‌کدام از آن کارها را انجام نداده‌اند؛ و این همان سخن خداوند است که می‌فرماید: «روزی که خدا همگی آنها را مبعوث می‌کند پس برای او هم سوگند می‌خورند همان طور که برای شما سوگند خوردند» و آنها همان کسانی هستند که [حق] امیرالمومنین ع را غصب کردند؛ در اینجاست که خداوند بر زبان‌های آنها مهر می‌گذارد و جوارح آنها به سخن درمی‌آیند؛

پس گوش بدانچه از محرمات که شنیده است شهادت می دهد،

و دیده بدانچه بر آن نظر انداخته که خدا بر او حرام کرده بود شهادت می‌دهد،

و دستها بدانچه گرفتند و پاها بدان قدم‌هایی که برداشتند و خدا بر آنها حرام کرده بود شهادت می دهند،

و اندام جنسی بر کاری که مرتکب شده و خدا بر او حرام کرده بود شهادت می دهد؛

سپس خداوند زبانهایشان را [مجددا] گویا می‌کند «و می‌گویند» آنها «به جلد‌ها [پوستهای بدن، کنایه از اندام جنسی] خویش که چرا علیه ما شهادت دادید؟ گفتند: خدایی ما را به سخن گفتن درآورد که هر چیزی را به سخن درآورد، و اوست که شما را اول بار آفرید و تنها به سوی او بازمی‌گردید. و شما این گونه نبودید که پوشیده دارید» ‌یعنی از خدا «که علیه شما شهادت دهند شنوایی‌تان و دیدگان‌تان و جلدهایتان» که منظور از «جلد»ها، اندام‌های جنسی است «ولیکن گمان می‌کردید که خداوند بسیاری از آنچه را که می‌کنید، نمی‌داند. و این گمانی بود که به پروردگارتان گمان بردید پس شما را در معرض هلاکت قرار داد و جزء خسران‌پیشگان شدید» (فصلت/۲۱-۲۳)

تفسير القمي، ج‏۲، ص: ۲۶۴

و قوله: «حَتَّى إِذا ما جاؤُها شَهِدَ عَلَيْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ» فإنها نزلت في قوم يعرض عليهم أعمالهم فينكرونها فيقولون ما عملنا منها شيئا، فتشهد عليهم الملائكة الذين كتبوا عليهم أعمالهم، فَقَالَ الصَّادِقُ ع فَيَقُولُونَ لِلَّهِ: يَا رَبِّ هَؤُلَاءِ مَلَائِكَتُكَ يَشْهَدُونَ لَكَ ثُمَّ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا فَعَلُوا مِنْ ذَلِكَ شَيْئاً وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ: «يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعاً فَيَحْلِفُونَ لَهُ كَما يَحْلِفُونَ لَكُمْ» وَ هُمُ الَّذِينَ غَصَبُوا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع فَعِنْدَ ذَلِكَ يَخْتِمُ اللَّهُ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ وَ يُنْطِقُ جَوَارِحَهُمْ فَيَشْهَدُ السَّمْعُ بِمَا سَمِعَ مِمَّا حَرَّمَ اللَّهُ وَ يَشْهَدُ الْبَصَرُ بِمَا نَظَرَ بِهِ إِلَى مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَ تَشْهَدُ الْيَدَانِ بِمَا أَخَذَتَا وَ تَشْهَدُ الرِّجْلَانِ بِمَا سَعَتَا فِيمَا حَرَّمَ اللَّهُ وَ يَشْهَدُ الْفَرْجُ بِمَا ارْتَكَبَ مِمَّا حَرَّمَ اللَّهُ ثُمَّ أَنْطَقَ اللَّهُ أَلْسِنَتَهُمْ «وَ قالُوا» هُمْ «لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنا قالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ وَ هُوَ خَلَقَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ وَ ما كُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ» أَيْ مِنَ اللَّهِ «أَنْ يَشْهَدَ عَلَيْكُمْ سَمْعُكُمْ وَ لا أَبْصارُكُمْ وَ لا جُلُودُكُمْ» وَ الْجُلُودُ الْفُرُوجُ «وَ لكِنْ ظَنَنْتُمْ أَنَّ اللَّهَ لا يَعْلَمُ كَثِيراً مِمَّا تَعْمَلُونَ وَ ذلِكُمْ ظَنُّكُمُ الَّذِي ظَنَنْتُمْ بِرَبِّكُمْ أَرْداكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ الْخاسِرِينَ».

۳) از امام صادق ع روایت شده است که خطاب به اسحاق بن عمار فرمودند:

اسحاق! از خدا بترس چنانکه گویی تو او را می‌بینی؛ و اگر تو چنانی که او را نمی‌بینی، قطعا او تو را می‌بیند؛ پس اگر چنان می‌بینی که او تو را نمی‌بیند، پس قطعا کافر شده‌ای! و اگر می‌دانی که او تو را می‌بیند سپس در مقابلش آشکارا به معصیت اقدام می‌کنی، او را از پست‌ترین بینندگان به خودت قرار داده‌ای!

الكافي، ج‏۲، ص۶۸

محمد بن الحسن عن سهل بن زياد عن يحيى بن المبارك عن عبد الله بن‏ جبلة عن إسحاق بن عمار قال قال أبو عبد الله ع:

يَا إِسْحَاقُ خَفِ اللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ وَ إِنْ كُنْتَ لَا تَرَاهُ فَإِنَّهُ يَرَاكَ فَإِنْ كُنْتَ تَرَى أَنَّهُ لَا يَرَاكَ فَقَدْ كَفَرْتَ وَ إِنْ كُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُ يَرَاكَ ثُمَّ بَرَزْتَ لَهُ بِالْمَعْصِيَةِ فَقَدْ جَعَلْتَهُ مِنْ أَهْوَنِ النَّاظِرِينَ عَلَيْكَ.

تدبر

۱) «وَ ما كُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ يَشْهَدَ عَلَيْكُمْ سَمْعُكُمْ وَ لا أَبْصارُكُمْ وَ لا جُلُودُكُمْ وَ لكِنْ ظَنَنْتُمْ أَنَّ اللَّهَ لا يَعْلَمُ كَثيراً مِمَّا تَعْمَلُونَ»:

ما بسیاری وقت‌ها مخفی‌کاری می‌کنیم؛ اما از چه کسی؟ باورمان نمی‌شود که خود چشم و گوش و پوست بدن‌ [یا اندام‌های جنسی]مان هم ممکن است روزی بخواهند شهادت دهند! گمان می‌کنیم که وقتی مخفی‌کاری کردیم از خدا هم مخفی می‌ماند؟ و خدا هم باخبر نمی‌شود؟ اگر می‌دانیم که خدا می‌بیند، که می‌دانیم، چرا از او حیا نمی‌کنیم؟ (حدیث۳)

۲) «وَ ما كُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ يَشْهَدَ عَلَيْكُمْ…»:

اغلب افراد وقتی کار ناشایستی انجام می‌دهند سعی در مخفی‌کاری دارند، حالا یا از آبرو و شهرت و اعتبارشان می‌ترسند و یا از عقوبت عمل. اگر بدانیم در محلی که هستیم دوربین مخفی کار گذاشته‌اند، آیا بسیاری از رفتارهایمان تغییر نمی‌کند؟

خدا در این آیات به ما خبر داده است که برایمان دوربین مخفی گذاشته، آن هم نه فقط از زاویه‌ای خاص، بلکه دوربین‌های خدا از همه زوایا فیلم‌برداری می‌کنند؛ و تک‌تک دوربین‌ها را هم نشان‌مان داده و تاکید کرده که هر وقت کاری انجام دهید اینها خودکار روشن می‌شوند.

اگر وقتی می‌خواهیم از چشممان استفاده کنیم و در فضای حقیقی خیابان‌ها ویا در فضاهای مجازی تلویزیون و ماهواره و وب و تلگرام و … به هر کسی و هر چیزی نگاه کنیم، بدانیم که همین چشمی که با او نگاه می‌کنیم، دوربین مخفیِ خداست، همان گوشی که با آن به موسیقی‌ای یا به کسی گوش می‌سپاریم، ضبط صوت مخفیِ خداست که در محضر خدا صداهای شنیده شده را دوباره پخش خواهد کرد، دستی که با آن قلم می‌زنیم و یا مطلبی را تایپ می‌کنیم، مامور ثبت و ضبط خداست و …، آنگاه آیا زندگی‌مان تغییری نمی‌کند؟

۳) «وَ لكِنْ ظَنَنْتُمْ أَنَّ اللَّهَ لا يَعْلَمُ كَثيراً مِمَّا تَعْمَلُونَ»

آیا ممکن است کسی «خدا» را به «خدا بودن» قبول داشته باشد و در عین حال گمان کند که خدا از بسیاری از کارهایش بی‌خبر است؟ کسی که خدا را منکر است که علم خدا را هم کاملا منکر است، و کسی که خدا را قبول دارد، این را هم قبول دارد که او همه چیز را می‌داند. پس منظور آیه چیست؟

الف. می‌خواهد بگوید اینکه شما مخفی کردن خود از شهادت اعضای بدنتان را جدی نگرفتید، به خاطر این نبود که شهادت آنها را خوار بشمارید، بلکه در حقیقت، شهادت و علم خدا را خوار شمردید. (المیزان، ج۱۷، ص۳۸۳)

ب. ظاهرا «ظن» در این آیه، ناظر به وضعیت وجودیِ است، نه ظن و گمان ذهنی؛ یعنی اگرچه وقتی به مساله توجه کنید، می‌دانید که خدا از همه چیز باخبر است؛ اما در عمق وجودتان نه‌تنها این باور نهادینه نشده است، بلکه غفلت چنان وجود شما را فراگرفته که وقتی می‌خواهید مخفی‌کاری کنید، همین که کارتان از دید انسانهای دیگر مخفی شد، گویی دیگر از خدا هم مخفی شده است؛ گویی در عمق وجودتان این گمان هست که خدا هم خبردار نمی‌شود. به تعبیر دیگر، «شما عمل کسی را انجام دادید که گمان می‌کند خدا از اغلب کارهایش بی‌اطلاع است» (مجمع‌البیان، ج۹،‌ص۱۴)

ج. …

۴) «أَنْ يَشْهَدَ عَلَيْكُمْ سَمْعُكُمْ وَ لا أَبْصارُكُمْ وَ لا جُلُودُكُمْ»

چرا «علیکم» را آورد و نفرمود «یشهد سمعکم و …»؟

ظاهرا آوردن «علیکم» نشان می‌دهد که شهادت دادن اعضاء و جوارح، مربوط به گناهکاران و بدکاران است که منکر اعمالشان می‌شوند (حدیث۲)، نه خوبان، که اعمال خوب خود را قبول دارند (جلسه۱۹۳، حدیث۱).[۱]

۵) «أَنْ يَشْهَدَ عَلَيْكُمْ سَمْعُكُمْ … ظَنَنْتُمْ أَنَّ اللَّهَ لا يَعْلَمُ كَثيراً مِمَّا تَعْمَلُونَ»:

[از قرین شدنِ «بی‌توجهی آنها به شهادت اعضای بدن» با «گمان اینکه خدا نمی‌داند» نتیجه می‌توان گرفت:] شهادت شهود، به نحوی شهادت دادن [و علمِ] خود خداست، چنانکه در جای دیگری (یونس/۶۱) نیز می‌فرماید: «وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلَّا كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُوداً إِذْ تُفِيضُونَ فِيه: هیچ عملی انجام نمی‌دهید مگر اینکه ما در همان حال که به آن مبادرت می‌کنید بر شما شاهد بوده‌ایم» (المیزان، ج۱۷، ص۳۸۴)

۶) «وَ ما كُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ يَشْهَدَ عَلَيْكُمْ سَمْعُكُمْ وَ لا أَبْصارُكُمْ وَ لا جُلُودُكُمْ»:

نگاه ظاهرگرایانه موجب می‌شود که انسان‌ها واقعیت‌هایی را که ندیده و از آن بی‌اطلاعند جدی نگیرند! گمان‌ِ بسیاری بر این است که اندامهای بدن‌ موجوداتی بیشعور هستند و شعور و ادراک، مال مغز است! برای همین، با اینکه هنگام کارهای ناشایست مخفی‌کاری می‌کنند، اما در این مخفی‌کاری، اعضاء و جوارح خود را به حساب نمی‌آورند.

اما در جهانی که خدا آفریده همه موجوداتش درک و شعور دارند و مامور خدایند و به تسبیح او مشغولند (اسراء/۴۴) و اگر ما این را نمی‌فهمیم، به خاطر این است که با ماده و مادیات انس گرفته‌ایم و به آنها بسنده کرده‌ایم:

چون شما سوی جمادی می‌روید      محرم جانِ جمادان چون شوید

 

وَ ما كُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ يَشْهَدَ عَلَيْكُمْ سَمْعُكُمْ وَ لا أَبْصارُكُمْ وَ لا جُلُودُكُمْ وَ لكِنْ ظَنَنْتُمْ أَنَّ اللَّهَ لا يَعْلَمُ كَثيراً مِمَّا تَعْمَلُونَ

و شما این گونه نبودید که [هنگام ارتکاب گناه، خود را] از این که [مبادا] شنوایی‌تان و دیدگان‌تان و پوست‌های بدن‌تان [یا: اندام‌های جنسی‌تان] علیه شما شهادت دهند پوشیده دارید؛ ولیکن گمان می‌کردید که خداوند بسیاری از آنچه را که می‌کنید، نمی‌داند.

 


[۱] . اینکه در آیه ۲۰ (دو آیه قبل‌تر) هم آین مطالب را در مورد «اعداءالله» آورد، موید دیگری بر این مدعاست. علت اینکه برای ادعای فوق (که شهادت اعضاء فقط مربوط به بدکاران است) ابتداءا به آن آیه استناد نشد این است که ممکن است کسی بگوید در آیات قرآن، «مورد، مخصِص نیست» (یعنی اینکه آیه در یک مورد خاص آمده، معنایش این نیست که فقط شامل آن مورد است) و هرجا ملاک وجود داشته باشد، آیه شاملش می‌شود و لذا هرجا انجام کاری توسط اعضاء و جوارح وجود داشته باشد مشمول شهادت اعضاء و جوارح می‌شود. اما در استدلال فوق، با اینکه نیاوردن کلمه «علیکم»‌به لحاظ نحوی مشکلی ایجاد نمی‌کرد، آوردنش بر معنای جمله اضافه می‌کند و اضافه‌ی معنایش همان بار معنایی «بر علیه شما» است که موضوع را خاص بدکاران می‌باشد.

بازدیدها: ۹

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*