ترجمه
بگو او است آنکه شما را پدید آورد و برای شما شنوایی و دیدگان و دلها قرار داد، بسیار اندک سپاس میگزارید.[۱]
نکات ترجمهای و نحوی
«قَليلاً ما تَشْكُرُون»: «قلیلا» در جایگاه مفعول مطلق (یا متعلق به م مفعول مطلق محذوف) برای «تشکرون» میباشد (تشکرون شکرا قلیلا) و «ما» حرف زائد برای تاکید قِلّت (= قلیلاً ما) باشد (به معنای «حقاً اندک») که معنای عبارت چنین میشود: «شکرگزاری میکنید شکرگذاری واقعاً اندکی) (الجدول في إعراب القرآن، ج۱۸، ص۱۹۸؛ إعراب القرآن و بيانه، ج۶، ص۵۲) و برخی توضیح دادهاند که این تعبیر، نه بدین معناست که شکرگزار هستند اما مقدار شکرشان کم است، بلکه شبیه آنکه در مذمت کسی که کفران نعمت میکند بگوییم «ما اقلّ شکرک: چقدر کم شکرگزاری!» درواقع، این اندک، دارای بار منفی است (مفاتيح الغيب، ج۲۳، ص۲۸) (شبیه few در مقابل a few در زبان انگلیسی)
به نظر می رسد ترکیب این جمله به صورتهای مختلف دیگری هم قابل بحث است:
– اینکه «قلیلا» را مفعول به بگیریم: بسیار مقدار کمی را شکر میگزارید.
– اینکه «قلیلا» را مفعول به بگیریم و «ما» را نافیه: شکر نمیگذارید قلیلی را؛ کنایه از اینکه حتی شکر اندکی از آن را هم به جا نمیآورید.
– برخی قلیلا را همچنان نائب مفعول مطلق دانسته، اما «ما» را مصدریه گرفتهاند و عبارت «ما تشکرون» را در تاویل مصدر و فاعل برای «قلیلاَ» بمعرفی کردهاند (إعراب القرآن الكريم، ج۲، ص۳۳) یعنی به صورت «قلیلا شُکرکم» باشد. در این صورت معنایش با آنچه در متن گذشت تفاوت نمی کند اما این اشکال به ذهن خطور میکند که آیا میشود چیزی هم وابسته باشد و هم عامل («قلیلا» از آن جهت که در مقام مفعول مطلق قرار گرفته، وابسته و متعلق به یشکرون است و از آن جهت که ما یشکرون در مقام فاعل آن قرار گرفته، عامل در آن است.)
– همچنین برخی به صورت «عده بسيار كمى از شما شكر او به جاى مىآوريد» ترجمه کردهاند (الهی قمشهای) که ظاهرا ترجمه درستی نباشد زیرا در این ترجمه «قلیلا ما» را مبتدا (یا فاعل) در نظر گرفته است که در این صورت باید به صورت «قلیلٌ ما» میآمد. جالب اینجاست که با اینکه در متن المیزان، شکرا را مفعول مطلق گرفته، اما مترجم المیزان هم همین اشتباه را مرتکب شده و به صورت فوق ترجمه کرده است (ترجمه الميزان، ج۱۵، ص۷۴)
حدیث
۱) از امیرالمومنین ع روایت شده است که فرمودند:
عجب از اين آدمى! با پيهای مىنگرد، و با گوشتی سخن مىگويد، و با استخوانی مىشنود، و از شكافى نفس میکشد.
نهجالبلاغه، حکمت۸
اعْجَبُوا لِهَذَا الْإِنْسَانِ يَنْظُرُ بِشَحْمٍ وَ يَتَكَلَّمُ بِلَحْمٍ وَ يَسْمَعُ بِعَظْمٍ وَ يَتَنَفَّسُ مِنْ خَرْم.
۲) از امام صادق ع روایت شده است:
کسی که خداوند نعمتی بر او بخشید و آنها را با قلبش شناخت [= نعمت خدا بودن آن را با تمام وجود درک کرد] شکر آن را ادا کرده است.
الكافي، ج۲، ص۹۶
أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ عِيسَى بْنِ أَيُّوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ أَبِي الْحَسَنِ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
مَنْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ بِنِعْمَةٍ فَعَرَفَهَا بِقَلْبِهِ فَقَدْ أَدَّى شُكْرَهَا.
۳) از امیرالمومنین ع روایت شده است:
کسی که پیرامون نعمتها حصاری از شکر نکشد، آنها را در معرض زوال قرار داده است.
تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص۲۸۰، ح۶۲۰۷
مَنْ لَمْ يُحِطِ النِّعَمَ بِالشُّكْرِ لَهَا فَقَدْ عَرَّضَهَا لِزَوَالِهَا (۴۱۳/ ۵).
تدبر
چنانکه بیان شد، آیه مذکور در جلسه ۷ (مومنون/۷۸) بسیار شبیه این آیه است؛ لذا نکات آنجا مجددا تکرار نمیشود. ضمنا در جلسه ۱۴۰ به مناسبت آیه «یستمعون القول» هم احادیثی درباره سمع آمده (بویژه حدیث۴) و هم تدبرهایی درباره گوش و شنوایی مطرح شده (بویژه تدبرهای ۲ و ۳ و ۷) که کاملا میتواند به این آیه هم مرتبط باشد و مجددا تکرار نمیشود.
۱) «قُلْ هُوَ الَّذي أَنْشَأَكُمْ وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَليلاً ما تَشْكُرُون»:
در این آیه نعمت آفریده شدن ما در کنار نعمت اعطای شنوایی و دیدگان و دلها قرار گرفته و به خاطر کمی شکرگزاری مورد مذمت قرار گرفتهایم.
اما چرا میان این همه نعمت، بر این سه نعمت شنوایی و دیدگان و دلها تاکید کرد؟
بحث تخصصی انسانشناسی
الف. راههای ادراکی انسان یا حواس وی است و یا دل وی. در میان حواس هم اگرچه حواس پنجگانه (بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی، لامسه) معروفند اما عمده علم و شناخت ما از عالم، مدیون دو حس بینایی و شنوایی است؛ زیرا که انسان از طریق آنها با عرصه بسیار گستردهتری از عالم ارتباط برقرار میکند (بویایی و چشایی و لامسه، تنها در فاصلههای بسیار نزدیک مفید است) و مقصود از دل هم قوه عاقله است که بهرهمندی از آن وسعت ادراکی انسان را بسیار بیشتر میکند. (المیزان، ج۱۵، ص۵۴) توجه شود که مقصود از ادارک دل کلیه اداراکات نیازمند فکر است که اعم از ادراکات جزیی خیالی و ادراکات کلی عقلی است. (المیزان، ج۱۶، ص۲۵۰)
ب. عمده معرفت انسانها، بیش از آنکه محصول تجربه مستقیم از عالم باشد، محصول خواندن و شنیدن است که در این دو زمینه کار اصلی بر عهده بینایی و شنوایی و فاهمه انسان است و در واقع کارکرد این سه باهم ویژگی اختصاصی انسان (یعنی زبان) است که مایه تمایز او با سایر موجودات گردیده است. (درباره اهمیت زبان در انسانشناسی، در جلسه۵۹، تدبر۲ و نیز در احادیث و تدبرهای جلسه ۴۳ (علق/۴) توضیحاتی ارائه شد)
ج. فعالیتهای انسان را به دو دسته فعالیتهای التذاذی و فعالیتهای تدبیری تقسیم میکنند. دسته اول محصول مستقیم غریزه است (مانند خوردن و آشامیدن و …) و دسته دوم محصول تدبیر و تعقل انسان. و انسان به گونهای است که حتی فعالیتهای التذاذیش را هم غالبا در ذیل فعالیتهای تدبیری انجام میدهد (مثلا خوردن غذا در انسان را با حیوانات مقایسه کنید) و در عرصه فعالیتهای تدبیری است که شکرگزاری یا عدم آن بشدت قابل طرح است. آن دسته از ادراکات انسان که فعالیتهای تدبیری را رقم میزنند، ادراکاتیاند که مولد علم حصولی در انسان هستند. اگر ادای شکر هر نعمت را در گروی معرفت صحیح نسبت به آن نعمت (حدیث۲) و در نتیجه استفاده آن در راستایی که برای آن آفریده شده، بدانیم، آنگاه در میان نعمتهایی که به انسان داده شده، آن نعمتهایی که انسان باید راستای صحیح استفاده از آنها را مورد توجه قرار دهد، همین نعمتهایی هستند که زمینهساز فعالیتهای تدبیری ما میشوند یعنی شنیدن و دیدن و فهمیدن؛ که به ترتیب محصول شنوایی و دیدگان و دلهاست. درواقع، شکرگزار نبودن در خصوص این سه نعمت است که خیلی بروز و ظهور دارد.
د. بر شنوایی و دیدگان و دلها منافعی مترتب میشود که بر هیچ چیز دیگری مترتب نمیشود؛ برترینش این است که درک آیات الهی توسط این سه انجام میشود چنانکه خداوند وقتی این سه به کار درک آیات الهی نیاید، آنها را کان لمیکن قلمداد کرده است: «جَعَلْنا لَهُمْ سَمْعاً وَ أَبْصاراً وَ أَفْئِدَةً فَما أَغْنى عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَ لا أَبْصارُهُمْ وَ لا أَفْئِدَتُهُمْ مِنْ شَيْءٍ إِذْ كانُوا يَجْحَدُونَ بِآياتِ اللَّهِ» (احقاف/۲۶) (الکشاف، ج۳، ص۱۹۹)
ه …
۲) «هُوَ الَّذي أَنْشَأَكُمْ وَ جَعَلَ لَكُمُ … قَليلاً ما تَشْكُرُون»
خداست کسی که ما را ایجاد کرده؛ و اوست که برایمان قرار داده … . ما این نعمتها را در اختیار داریم: از هستیمان تا شنوایی و دیدگان و دلها. ما دائما با این نعمتها در حال گذران زندگی هستیم؛ اما در مجموع چه اندازه در زندگیمان توجه داریم که اینها مال خودمان نبوده و خداوند اینها را به ما داده است؟
البته از اینکه شکر تمام نعمتها را بگذاریم ناتوانیم، چرا که به قول سعدی:
هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است و چون برمیآید مفرّح ذات؛ پس در هر نفسی دو نعمت است و بر هر نعمتی شکری واجب:
از دست و زبان که برآید
کز عهده شکرش بدرآید
و خداوند هم علیالقاعده از ما انتظار چنین شکری هم ندارد. اما واقعا این همه از نعمتهای دمدستیای همچون شنوایی و دیدگان و دل استفاده میکنیم، چه اندازه یادمان هست که اصلا اینها نعمتهایی است که خدا به ما داده؟ و به فرض هم به یاد آوریم که خدا به ما داده، چه اندازه دغدغه این را داریم که اینها را در راهی که خدا داده استفاده کنیم؟
۳) «قُلْ هُوَ الَّذي أَنْشَأَكُمْ وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَليلاً ما تَشْكُرُون»:
در این آیه نعمت آفریده شدن ما در کنار نعمت اعطای شنوایی و دیدگان و دلها قرار گرفته و به خاطر کمی شکرگزاری مورد مذمت قرار گرفتهایم. در آیه۷۸ سوره مومنون (وَ هُوَ الَّذي أَنْشَأَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَليلاً ما تَشْكُرُون) فقط به اعطای شنوایی و دیدگان و دلها اشاره شده و سپس به خاطر کمی شکرگزاری مورد مذمت قرار گرفتهایم. با کنار هم گذاشتن این دو آیه شاید بتوان به این نتیجه رسید که نعمت اعطای شنوایی و دیدگان و دلهاست که انسان را انسان میکند و اگر انسان سپاس اینها را نگذارد، دیگر سپاسگزاری در قبال اصل آفرینش خودش هم در کار نخواهد بود ویا اگر هم باشد، فایدهای ندارد.
۴) «قُلْ هُوَ الَّذي أَنْشَأَكُمْ وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَليلاً ما تَشْكُرُون»:
در چهار جای قرآن این تعبیر که خدا «سمع و ابصار و افئده» به انسان داده، آمده است. (نحل/۷۸؛ مومنون/۷۸، سجده/۹، ملک/۲۳) در تمامی آنها قبل ویا بعدش بحثی درباره قیامت و سرنوشت نهایی انسان مطرح است؛ و در قبل از آیه حاضر و آیه ۷۸ مومنون، درباره فاصله گرفتن از صراط مستقیم هشدار داده شده است.
میتوان نتیجه گرفت: مهمترین ابزارهای ما برای راهیابی (صراط مستقیم) و رسیدن به سعادت حقیقی (در قیامت)، ادای شکر شنوایی، دیدگان و دلهاست؛ و اگر ادای شکر را حق معرفت آنها بدانیم (حدیث۲) آنگاه مهمترین اقدام برای قرار گرفتن در صراط و رسیدن به مقام قرب، این است که تمام هم و غم خود را صرف مراقبت از این سه امر (شنوایی، دیده و دل) کرده و بکوشیم از آنها درست استفاده کنیم.
۵) «قَليلاً ما تَشْكُرُون»:
چنانکه در «نکات ترجمه» اشاره شد این تعبیر ناظر به میزان شکرگزاری انسانهاست، نه تعداد شکرگزاران؛ و آیه در مقام این است که مذمت کند که: چه اندک شگرگزاری میکنید.
اگر توجه کنیم که شکر حقیقی یک نعمت، استفاده از آن در مسیری است که خدا برایش تعیین کرده، شاید میخواهد اشاره کند که بالاخره اقتضای اولیه شنوایی و دیدگان و دلها، حداقلی از شکر هست که افراد، خواسته یا ناخواسته، آن مقدار را ادا میکنند. اما چرا این اندازه اندک؟!
درواقع چرا نعمتی را که خدا برای رسیدن به بالاترین مقامات عالم به شما داده، این طور هدر میدهیم و فقط بهره بسیار اندکی از آن میگیریم. با این نعمت قرار بوده ما صراط مستقیم را بیابیم و تا برترین منازل آخرت را درنوردیم (تدبر۴) اما آنها را صرفا خرج دنیا میکنیم.
آیا این نحوه هدر دادن امکانات جای مذمت ندارد؟
۶) «جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ»
چرا «سمع: شنوایی» را به صورت مصدر و منفرد آورد؛ اما «بصر و فؤاد» را به صورت اسم ابزار (بصر= دیده= ابزار بینایی، فؤاد= دل = ابزار فهم و گرایش) آورد؟
من هنوز پاسخ قانع کنندهای برای این سوال نیافتهام
هرکس پاسخی یافت ممنون میشوم که در اختیار بنده نیز قرار دهد.
این را در کانال نگذاشتم
۷) «قُلْ هُوَ الَّذي …
مطالبی که از این آیه میفهمید، مطالبی است که باید به گوش دیگران هم رساند.
[۱] . امروز ابتدا در ادامه آیات قبل، آیه ۷۸ سوره مومنون را قرار دادم که بعد متوجه شدم که این آیه جزء اولین آیاتی بوده که در همین کانال دربارهاش تدبر کردهایم (جلسه۷) و در واقع، تکراری است. برای همین به نظرم رسید آیه امروز را آیه فوق قرار دهم که هم آیهای به آیات قبلی اضافه شده باشد و هم بسیار به آیه فوق شبیه است و احادیث فوق و نیز تدبر در آن میتواند بسیار به هم نزدیک باشد.
بازدیدها: ۸۴