ترجمه
و [میخواهیم که] بدانها [که در زمین به ضعف کشیده شده بودند] جایگاه و مکنتی در زمین بخشیم و به فرعون و هامان و لشکریان آن دو از آنان [= مستضعفان] آنچه را همواره پروا داشتند نشان دهیم.
نکته نحوی
«منهم» را برخی متعلق به «نری» دانستهاند (إعراب القرآن الكريم۲ /۴۲؛ إعراب القرآن و بيانه۷/ ۲۸)، و برخی متعلق به «یحذرون» (الجدول في إعراب القرآن۲۰/ ۲۲۴)؛ و حتی میتوان آن را به نحوی متعلق به «جنودهما» دانست؛ که به ترتیب ترجمهشان چنین میشود:
«نری»: از آنان چیزی را به فرعون و … نشان دهیم (ترجمه المیزان، قرائتی، جلالالدین فارسی، خواجوی)
«یحذرون»: آنچه را كه از جانب آنان بیمناک بودند (ترجمه مشکینی، مکارم و فولادوند)
«جنودهما»: لشکریان آن دو از آنها (لشکریانی که فرعون و هامان، از بنیاسرائیل و مستضعفان، دور خود جمع کرده بودند) (ترجمه انصاری)
البته بسیاری از مترجمان (و نیز ما) به نحوی ترجمه کردهاند که با هرسه (یا حداقل با دو حالت اول) سازگار باشد.
حدیث
۱) حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ الْمُقْرِي الْكُوفِيُّ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ زَيْدٍ الدَّهَّانِ عَنِ الْمُخَوَّلِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ رِشْدَةَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ خَالِدٍ الْمَخْزُومِيِّ عَنْ سَلْمَانَ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فَنَظَرَ إِلَيَّ وَ قَالَ …
قَالَ سَلْمَانُ فَبَكَيْتُ ثُمَّ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَأَنَّى لِسَلْمَانَ بِإِدْرَاكِهِمْ
قَالَ يَا سَلْمَانُ إِنَّكَ مُدَارِكُهُمْ وَ مِثْلُكَ مَنْ تَوَالاهُمْ لِحِفْظِ الْمَعْرِفَةِ
فَقَالَ سَلْمَانُ فَشَكَرْتُ اللَّهَ كَثِيراً ثُمَّ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّي مُؤَجَّلٌ إِلَى عَهْدِهِ
قَالَ يَا سَلْمَانُ اقْرَأْ «فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولِي قُوَّةٍ وَ أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولًا ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً»
قَالَ سَلْمَانُ وَ اشْتَدَّ بُكَائِي وَ شَوْقِي ثُمَّ قُلْتُ بِعَهْدٍ مِنْكَ
قَالَ: وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً إِنَّهُ لَعَهْدِي وَ مِنْ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ التِّسْعَةِ الْأَئِمَّةِ وَ كُلِّ مَنْ هُوَ مِنَّا مَظْلُوماً فِينَا إِي وَ اللَّهِ يَا سَلْمَانُ ثُمَّ لَيَحْضُرَنَّ إِبْلِيسُ وَ جُنُودُهُ وَ كُلُّ مَنْ مَحَضَ الْإِيمَانَ مَحْضاً وَ مَحَضَ الْكُفْرَ مَحْضاً ثُمَّ يُؤْخَذُ بِالْقِصَاصِ وَ الْأَوْتَارِ وَ لا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً وَ نَحْنُ تَأْوِيلُ هَذَا الْآيَةِ: «وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُونَ» قَالَ سَلْمَانُ فَقُمْتُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) «وَ لَا أُبَالِي مَتَى لَقِيَنِيَ الْمَوْتُ أَوْ لَقِيتُه»[۱]
الهداية الكبرى، ص: ۳۷۶-۳۷۵؛ (با سند دیگر به نقل از امام صادق ع از سلمان در: مصباح الشریعه، ص۶۳-۶۶)
سلمان بر پیامبر ص وارد میشود و ضمن حکایتی طولانی پیامبر امامان دوازدهگانه را یکی یکی به سلمان معرفی میکند. سپس سلمان حکایت را چنین تعریف میکند:
[از شوقی که به آن امامان پیدا کردم] اشک ریختم و گفتم: ای پیامبر خدا! سلمان کجا و درک محضر آنان کجا؟
پیامبر ص فرمود: «سلمان تو حتما آنها را درک خواهی کرد و نیز هرکس که مانند تو نسبت به آنها تولای همراه با معرفت دارد.»
خدا را بسیار شکر کردم؛ سپس به رسول خدا گفتم: آیا من تا آن زمان زنده میمانم؟
فرمود: این آیه را بخوان: «پس آن گاه كه وعده نخستين آن دو فرارسد، بندگانى از ما را كه سخت نيرومندند بر شما مىگماريم، تا ميان خانهها[يتان براى قتل و غارت شما] به جستجو درآيند، و اين وعدهای تحققيافتنى است. سپس دوباره نوبت را به شما برای [غلبه] بر آنان برمیگردانیم و شما را با اموال و پسران يارى مىدهيم و [تعداد] نفرات شما را بيشتر مىگردانيم.» [اسراء/۵-۶]
گریه و شوقم بیشتر شد و گفتم: آیا واقعا شما این را برایم تضمین میکنید؟
فرمود: به خدایی که محمد را مبعوث کرد، قطعا این تضمینی است از جانب من و از جانب علی و فاطمه و حسن و حسین و نه امام و هرکس که از ما باشد و در راه ما متحمل مظلومیت شود؛ آری، به خدا قسم؛ و آنگاه ابلیس و لشکریانش هم حاضر شوند و نیز هرکس که ایمانش خالص شده باشد و نیز هرکس که به کفر محض رسیده باشد؛ و آنگاه قصاص و مجازات میشوند و پروردگارت به کسی ظلم نمیکند؛ و ما تاویل این آیه هستیم که «و میخواهیم که بر کسانی که در زمین ضعیف داشته شده بودند منت بگذاریم و آنها را امام گردانیم و آنها را وارث [زمین] قرار دهیم و بدانها جایگاه و مکنتی در زمین بخشیم و به فرعون و هامان و لشکریان آن دو از آنان [= مستضعفان] آنچه را همواره پروا داشتند نشان دهیم.» [قصص/۵-۶]
سلمان گفت: سپس در مقابل رسول خدا ایستادم و گفتم: اگر چنین است دیگر برایم مهم نیست که چه زمانی مرگ مرا ملاقات کند یا من او را ملاقات کنم!
۲) مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَتِّيلٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ النَّهَاوَنْدِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ الدَّيْلَمِيِّ عَنْ أَبِي سُلَيْمٍ الدَّيْلَمِيِّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ:
أَتَيْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع بَعْدَ أَنْ كَبِرَتْ سِنِّي … قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ زِدْنِي فَإِنَّا قَدْ نُبِزْنَا نَبْزاً انْكَسَرَتْ لَهُ ظُهُورُنَا وَ مَاتَتْ لَهُ أَفْئِدَتُنَا وَ اسْتَحَلَّتْ بِهِ الْوُلَاةُ دِمَاءَنَا فِي حَدِيثٍ رَوَاهُ فُقَهَاؤُهُمْ هَؤُلَاءِ
قَالَ فَقَالَ الرَّافِضَةَ؟
قُلْتُ نَعَمْ.
قَالَ لَا وَ اللَّهِ مَا هُمْ سَمَّوْكُمْ بَلِ اللَّهُ سَمَّاكُمْ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّهُ كَانَ مَعَ فِرْعَوْنَ سَبْعُونَ رَجُلًا مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ يَدِينُونَ بِدِينِهِ فَلَمَّا اسْتَبَانَ لَهُمْ ضَلَالُ فِرْعَوْنَ وَ هُدَى مُوسَى رَفَضُوا فِرْعَوْنَ وَ لَحِقُوا بِمُوسَى فَكَانُوا فِي عَسْكَرِ مُوسَى أَشَدَّ أَهْلِ ذَلِكَ الْعَسْكَرِ عِبَادَةً وَ أَشَدَّهُمُ اجْتِهَاداً إِلَّا انَّهُمْ رَفَضُوا فِرْعَوْنَ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَى مُوسَى أَنْ أَثْبِتْ لَهُمْ هَذَا الِاسْمَ فِي التَّوْرَاةِ فَإِنِّي قَدْ نَحَلْتُهُمْ ثُمَّ ذَخَرَ اللَّهُ هَذَا الِاسْمَ حَتَّى سَمَّاكُمْ بِهِ إِذْ رَفَضْتُمْ فِرْعَوْنَ وَ هَامَانَ وَ جُنُودَهُمَا وَ اتَّبَعْتُمْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّد.
الإختصاص (للمفید) ص۱۰۵ (با سند و متن اندکی متفاوت در: الکافی، ج۸، ص۳۴)
ابوبصیر در اواخر عمرش نزد امام صادق ع میآید و با امام درددلهایی دارد و امام او را دلداری میدهد تا به اینجا میرسد که میگوید:
فدایت شود باز هم برایم بگو؛ چرا که [دشمنانمان] به ما لقبی دادهاند که پشت ما را شکسته و دلهای ما را میرانده و بر اساس آن حاکمانشان خون ما را به خاطر حدیثی که راویان و فقهایشان نقل میکنند مباح میشمرند: [شبیه موضع کنونی داعش در قبال شیعه]
فرمود: [منظورت، تعبیر] رافضی [است] ؟
گفتم: بله.
فرمود: نه به خدا سوگند آنها شما را ننامیدند بلکه خدا شما را نامید! آیا نمیدانستی که همراه فرعون هفتاد نفر از بنیاسرائیل بودند که به دین او بودند؛ اما هنگامی که گمراهی فرعون و هدایت موسی برایشان آشکار گردید، فرعون را رفض [رها و طرد] کردند و به موسی پیوستند؛ پس در لشکر موسی بودند در حالی که از تمام لشکر وی عابدتر و پرتلاشتر بودند چرا که آنها فرعون را رفض کرده بودند؛ پس خدا به موسی وحی کرد که این اسم را برایشان در تورات ثبت کن [یا: ثبت میکنم] و بدانها اختصاص میدهم؛ سپس خداوند این اسم را حفظ کرد تا اینکه شما را بدان نامید که فرعون و هامان و لشکریانشان را رفض کردید و از محمد و آل محمد ص پیروی نمودید.[۲]
تدبر
۱) چنانکه در بسیاری از روایات هم تاکید شده:
این آیه و آیه قبل (دیروز) فقط وصف غلبه موسی بر فرعون نیست؛ چرا که اولا تعبیر «منهم» آمد نه «منه»؛ (یعنی این عاقبت را «آنها» و نه فقط «موسی» به رخ فرعونیان خواهند کشید؛ تفسیر قمی۲/ ۱۳۴)[۳] ثانیا این منت الهی، با فعل «مضارع» آمد نه «ماضی» (که دلالت بر واقعهای در گذشته داشته باشد)؛
به علاوه، فقط درباره ظهور امام زمان عج هم نیست، (چون اولا همه ضمایر جمع است؛ و ثانیا در روایات براین آیه به عنوان یکی از آیات رجعت فراوان تاکید شده است؛ مثل حدیث۱)
بلکه درباره «رجعت» هم هست.
بر اساس آیات و روایات متعددی، بعد از ظهور، پیامبر اکرم ص و امامان و مومنان محض و نیز کافران محض دوباره به دنیا برخواهند گشت و …
(انشاءالله اگر زنده بودیم در آیاتی دیگر درباره زوایای دیگری از بحث رجعت باز تدبر خواهیم کرد)
۲) چرا علاوه بر امام و وارث زمین شدن، بحث «تمکن آنها در زمین» را مطرح کرد؟ زیرا:
الف) اشاره به اینکه آنها حکومت هم خواهند کرد. امام بودن به این نیست که فقط راه را بگوید، بلکه حکومت هم از آن ایشان خواهد بود.
ب) این آیه ناظر به رجعت است و در رجعت، مومنان واقعی که در طول تاریخ همواره ضعیف نگه داشته شده بودند، به کوری چشم فرعونیان و در مقابل دیدگان آنها، به قدرت خواهند رسید و جهانیان طعم واقعی عدالت و آزادی حقیقی (که همه انسانها فقط بنده خدا خواهند بود، نه بنده و نیازمند هیچکس دیگر) را خواهند چشید.
ج) …
۳) چرا بحث «تمکن در زمین» را در همان آیه قبل (دیروز) و در کنار دو ویژگی دیگر نیاورد و در کنار «نری فرعون …» آورد؟ میدانیم که هر آیه، لااقل یک آیه و نشانه است. پس این دو ویژگی (تمکن مستضعفان در زمین و نشان دادن این به فرعونیان) با هم کاملا ارتباط دارند و نشان از یک واقعیت دارند. پس:
الف) چون جزای انسانها فقط در آخرت داده نمیشود؛ و عدالت و اینکه حتی دشمنان خدا هم ببینند که خوبان به حکومت رسیدهاند، باید در همین دنیا هم محقق شود.
ب) توضیحی است برای آنچه فرعونیان از آن بیم داشتند: در طول تاریخ، فرعونها و هامانها (مثلا معاویه و عمروعاص، یا آمریکا و رسانههایش، …) همواره چنان تبلیغات کردند که موسی (علی ع، یا …) به درد حکومت نمیخورند و اگر حکومت عدلی هم محقق شد، بقدری آن را با چالش مواجه کردند که مردم متقاعد شوند: دین به درد حکومت نمیخورد. آنها همواره میترسیدند که دین با تمام توان خود به حکومت برسد و انسانها بفهمند که حتی جذابترین حکومتهای غیردینی، در مقایسه با حکومت دین حقیقی، جز فریب و چپاول و ظلم نیست.
ج) …
۴) «نری فرعون و …»: رجعت فقط خاص مومنان نیست؛ بلکه کافران محض را هم زنده میکنند و به آنها نشان میدهند که آخرش چه شد.
۵) «نری … و جنودهما … یحذرون»: فرعون (مظهر استکبار) و هامان (مظهر تزویر و فریب) بهتنهایی کاری از پیش نمیبرند: مردمی هم هستند که لشکریان آن دو میشوند؛ یعنی دلبسته آنان و گوش به فرمان آنان؛ با اینکه اینها خودشان مستکبر و اهل تزویر نبودند، اما چنان روحشان با مستکبران و اهل تزویر انس میگیرد، که آنها هم همانند فرعون و هامان، از غلبه حق بیمناکند و خدا غلبه حق را به رخ آنان هم میکشد. اگر در طول تاریخ این مردم دونصفت مطیع مستکبران وجود نداشته باشند موسیها و علیها مظلوم نمیشوند.
ما انشاءالله فرعون و هامان نیستیم، مواظب باشیم مبادا قدرت مستکبران یا تزویر رسانههایشان، ما را تدریجا در زمره لشکریان آنها کند.
۶) «ما كانُوا يَحْذَرُونَ»: دشمن هر قدر بزرگ باشد، از مؤمنان هراس و وحشت دارد. (قرائتی، تفسیر نور۹ /۱۹)
[۱] . عبارت آخر مصباح الشریعه چنین است: «وَ مَا يُبَالِي سَلْمَانُ كَيْفَ لَقِيَ الْمَوْتَ أَوْ لقاه [لَقِيَهُ]»
[۲] . این حدیث هم با آیه مرتبط و قابل توجه است:
۳) قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ حَمْدَانَ الْخُصَيْبِيٌّ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ وَ عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيَّانِ عَنْ أَبِي شُعَيْبٍ مُحَمَّدِ بْنِ نُصَيْرٍ عَنِ ابْنِ الْفُرَاتِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُفَضَّلِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: سَأَلْتُ سَيِّدِي أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقَ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، قَالَ: …
ثُمَّ يَظْهَرُ الصَّدِّيقُ الْأَكْبَرُ الْأَجَلُّ السَّيِّدُ مُحَمَّدٌ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) فِي أَنْصَارِهِ إِلَيْهِ وَ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ صَدَّقَ وَ اسْتُشْهِدَ مَعَهُ وَ يُحْضَرُ مُكَذِّبُوهُ وَ الشَّاكُّونَ فِيهِ أَنَّهُ سَاحِرُ وَ كَاهِنٌ وَ مَجْنُونٌ وَ مُعَلَّمٌ وَ شَاعِرٌ وَ نَاعِقٌ عَنْ هَذَا وَ مَنْ حَارَبَهُ وَ قَاتَلَهُ حَتَّى يُقْتَصَّ مِنْهُمْ بِالْحَقِّ وَ يُجَاوَزُوا [يُجَازَوْا] بِأَفْعَالِهِمْ مِنْ وَقْتِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) إِلَى ظُهُورِ الْمَهْدِيِّ مَعَ إِمَامٍ إِمَامٍ وَ وَقْتٍ وَقْتٍ وَ يَحِقَّ تَأْوِيلُ هَذِهِ الْآيَةِ: وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ قَالَ ضَلَالٌ وَ وَبَالٌ لَعَنَهُمَا اللَّهُ فَيُنْبَشَا وَ يُحْيَيَا.
الهداية الكبرى، ص: ۴۰۵
… يَا مُفَضَّلُ وَ مَا سَمِعُوا قَوْلَهُ تَعَالَى: وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ الْآيَةَ وَ اللَّهِ يَا مُفَضَّلُ إِنَّ تَأْوِيلَ هَذِهِ الْآيَةِ فِينَا؛ إِنَّ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما هُمْ أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ وَ شِيعَتُهُمْ.
الهداية الكبرى، ص: ۴۲۱
[۳] . و لو كانت هذه الآية نزلت في موسى و فرعون لقال- و نري فرعون و هامان و جنودهما منه- ما كانوا يحذرون- أي من موسى و لم يقل منهم- فلما تقدم قوله «وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ- وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ» علمنا أن المخاطبة للنبي ص و ما وعد الله به رسوله فإنما يكون بعده و الأئمة يكونون من ولده- و إنما ضرب الله هذا المثل لهم في موسى و بني إسرائيل و في أعدائهم بفرعون و هامان و جنودهما- فقال: إن فرعون قتل بني إسرائيل و ظلم من ظلمهم- فأظفر الله موسى بفرعون و أصحابه حتى أهلكهم الله- و كذلك أهل بيت رسول الله ص أصابهم من أعدائهم القتل و الغصب- ثم يردهم الله و يرد أعداءهم إلى الدنيا حتى يقتلوهم. (تفسير القمي، ج۲، ص۱۳۴)
قال مؤلف هذا الكتاب عفي عنه يمكن ارادة موسى و فرعون و ارادة أهل البيت و أعدائهم، و ما قيل انه مانع لا منع فيه كما يظهر بأدنى تأمل على ارادة كل من المعنيين في الظاهر و الباطن، كما نطقت به الاخبار الكثيرة عنهم عليهم السلام و قد ذكرنا في هذا الكتاب من ذلك ما فيه كفاية لمن تتبعه، و وقف على طريقهم عليهم السلام و يؤيد ذلك ما رواه … (تفسير نور الثقلين، ج۴، ص۱۰۸)
بازدیدها: ۵۰