ترجمه
بدرستی که تقواپیشگان در باغها و چشمهسارها هستند.
حدیث
۱) امیرالمومنین ع بعد از کشته شدن عثمان و بیعت مردم با وی، بر منبر رفته، خطبهای خواندند. در فرازی از این خطبه فرمودند:
بدانید که همانا تقوی مرکبی رام است که اهلش بر آن سوار میشوند و زمامش را به دست میدهد و آنها را به بهشت وارد میکند، پس درهای بهشت را برایشان میگشایند و راحتی و پاکی آن را مییابند و بدانها گفته میشود: «با سلامت داخل شوید در حالی که ایمناید» (حجر/۴۶).
الكافي، ج۸، ص۶۸ و نیز نهجالبلاغه، خطبه۱۶
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ وَ يَعْقُوبَ السَّرَّاجِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع لَمَّا بُويِعَ بَعْدَ مَقْتَلِ عُثْمَانَ صَعِدَ الْمِنْبَرَ فَقَال…
أَلَا وَ إِنَّ التَّقْوَى مَطَايَا ذُلُلٌ حُمِلَ عَلَيْهَا أَهْلُهَا وَ أُعْطُوا أَزِمَّتَهَا فَأَوْرَدَتْهُمُ الْجَنَّةَ وَ فُتِحَتْ لَهُمْ أَبْوَابُهَا وَ وَجَدُوا رِيحَهَا وَ طِيبَهَا وَ قِيلَ لَهُمْ «ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنِين».
۲) از امام صادق ع روایت شده است:
تقوی سه گونه است:
تقوای به خدا؛ و آن عبارت است از ترک کردن حتی [برخی] چیزهای حلال، چه رسد به امور شبههناک؛ و این تقوای خاص الخاص است.
و تقوای از خدا؛ که آن عبارت است از ترک امور شبههناک، چه رسد به امور حرام؛ و این تقوای خاص است.
و تقوای از ترس آتش و عقاب، که همان ترک حرام است؛ و این تقوای عام است.
و مَثَلِ تقوی، مَثَل آبی است که در رودی جاری است، و مَثَلِ این طبقههای سهگانه، مانند درختان کاشته شده در حاشیه آن رود است از هر رنگ و جنسی؛ و هر درختی از آنها از آبِ آن رود، به اندازه جوهره و طعم و لطافت و جرم خود میمکد و آنگاه منافع خلایق از آن درختان و میوهها به اندازه و قیمتشان است که خداوند متعال میفرماید «همریشه و غیر همریشه، که همگی از آبی یکسان آبیاری میشوند و با این حال برخی را بر برخی دیگر در خوردن برتری دادیم» (رعد/۴) پس تقوی برای طاعات و دستورات الهی، مانند آب برای درختان است؛ و مَثَل طبیعتِ درختان و میوهها در رنگ و طعمشان، مَثَل اندازههای ایمان است؛ پس هرکه در درجه بالاتری از ایمان و جوهرهی نابتری از روح بود، باتقویتر است؛ و هرکه باتقویتر بود، عبادتش خالصتر و پاکتر است؛ و هرکه چنین بود، به خداوند نزدیکتر است.
و هر عبادتی که بر غیر بنیان تقوی بنا شود، هباء منثور (غبار پراکندهای که براحتی به چشم نیاید) است که خداوند متعال میفرماید: «پس آيا كسى كه بنیان خود را بر پايه تقواى الهى و رضاى او نهاده بهتر است يا آن كس كه بنيان خود را بر لب پرتگاهى سست و در شرف سقوط نهاده که او را در آتش جهنم سرنگون سازد؟!» (توبه/۱۰۹)
و تفسیر تقوی، عبارت است از ترک کردن آنچه که به دست آوردنش سختی و نگرانیای ندارد، برای در امان ماندن از آنچه که سختی و نگرانی دارد؛ و در حقیقت عبارت است از اطاعت بدون سرپیچی، و ذکر (= یاد) بدون فراموشی، و علم بدون جهل، و کار قبولی که رد نمیشود.
مصباح الشريعة، ص۳۸
قَالَ الصَّادِقُ ع:
التَّقْوَى عَلَى ثَلَاثَةِ أَوْجُهٍ:
تَقْوَى بِاللَّهِ وَ هُوَ تَرْكُ ُ الْحَلَال[۱] فَضْلًا عَنِ الشُّبْهَةِ وَ هُوَ تَقْوَى خَاصِّ الْخَاصِّ
وَ تَقْوَى مِنَ اللَّهِ تَعَالَى وَ هُوَ تَرْكُ الشُّبُهَاتِ فَضْلًا عَنِ الْحَرَامِ وَ هُوَ تَقْوَى الْخَاصِّ
وَ تَقْوَى مِنْ خَوْفِ النَّارِ وَ الْعِقَابِ وَ هُوَ تَرْكُ الْحَرَامِ وَ هُوَ تَقْوَى الْعَامِّ
وَ مَثَلُ التَّقْوَى كَمَاءٍ يَجْرِي فِي نَهَرٍ وَ مَثَلُ هَذِهِ الطَّبَقَاتِ الثَّلَاثِ فِي مَعْنَى التَّقْوَى كَأَشْجَارٍ مَغْرُوسَةٍ عَلَى حَافَّةِ ذَلِكَ النَّهَرِ مِنْ كُلِّ لَوْنٍ وَ جِنْسٍ وَ كُلُّ شَجَرَةٍ مِنْهَا يَسْتَمِصُّ الْمَاءَ مِنْ ذَلِكَ النَّهَرِ عَلَى قَدْرِ جَوْهَرِهِ وَ طَعْمِهِ وَ لَطَافَتِهِ وَ كَثَافَتِهِ ثُمَّ مَنَافِعُ الْخَلْقِ مِنْ ذَلِكَ الْأَشْجَارِ وَ الثِّمَارِ عَلَى قَدْرِهَا وَ قِيمَتِهَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «صِنْوانٌ وَ غَيْرُ صِنْوانٍ يُسْقى بِماءٍ واحِدٍ وَ نُفَضِّلُ بَعْضَها عَلى بَعْضٍ فِي الْأُكُلِ» فَالتَّقْوَى لِلطَّاعَاتِ كَالْمَاءِ لِلْأَشْجَارِ وَ مَثَلُ طَبَائِعِ الْأَشْجَارِ وَ الْأَثْمَارِ فِي لَوْنِهَا وَ طَعْمِهَا مَثَلُ مَقَادِيرِ الْإِيمَانِ فَمَنْ كَانَ أَعْلَى دَرَجَةً فِي الْإِيمَانِ وَ أَصْفَى جَوْهَرَةً بِالرُّوحِ كَانَ أَتْقَى وَ مَنْ كَانَ أَتْقَى كَانَتْ عِبَادَتُهُ أَخْلَصَ وَ أَطْهَرَ وَ مَنْ كَانَ كَذَلِكَ كَانَ مِنَ اللَّهِ أَقْرَبَ
وَ كُلُّ عِبَادَةٍ مُؤَسَّسَةٍ عَلَى غَيْرِ التَّقْوَى فَهِيَ هَبَاءٌ مَنْثُورٌ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى تَقْوى مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٍ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيانَهُ عَلى شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ فِي نارِ جَهَنَّمَ»
وَ تَفْسِيرُ التَّقْوَى تَرْكُ مَا لَيْسَ بِأَخْذِهِ بَأْسٌ حَذَراً مِمَّا بِهِ الْبَأْسُ وَ هُوَ فِي الْحَقِيقَةِ طَاعَةٌ بِلَا عِصْيَانٍ وَ ذِكْرٌ بِلَا نِسْيَانٍ وَ عِلْمٌ بِلَا جَهْلٍ مَقْبُولٌ غَيْرُ مَرْدُود.
۳) محمد بن فضیل خدمت امام کاظم ع میرسد و از تفسیر و تاویل برخی از آیات قرآن کریم میپرسد؛ ازجمله:
گفتم: «بدرستی که تقواپیشگان …»
فرمود: به خدا سوگند که منظورش ما و شیعیانمان هستیم که غیر ما کسی بر آیین حضرت ابراهیم ع نیست و بقیه مردم از او مبری هستند.
الكافي، ج۱، ص۴۳۵
عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْمَاضِي ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل … قُلْتُ «إِنَّ الْمُتَّقِينَ» قَالَ نَحْنُ وَ اللَّهِ وَ شِيعَتُنَا لَيْسَ عَلَى مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ غَيْرُنَا وَ سَائِرُ النَّاسِ مِنْهَا بُرَآء.
[توجه: شیعه در این گونه روایات، به معنای «هرکه ادعای شیعه بودن میکند» نیست. این گونه روایات در کنار روایات دیگر که علامت شیعه و متقی را برشمردهاند باید فهمید؛ مثلا روایت بعدی]
۴) از امام باقر ع روایت شده است که امیرالمومینن ع مرتبا میفرمود:
بدرستی که اهل تقوی علامتهایی دارند که با آن شناخته میشوند؛ [که عبارتند از:] راستگویی هنگام سخن گفتن، ادای امانت، وفای به عهد، قلّتِ فخرفروشی و بخل، صله ارحام، رحمتآوردن بر ضعیفان، کمتر سراغ زنان رفتن [احتمالا به معنای کنترل شهوت و «به روابط حلال شرعی اکتفا کردن»] ، خوبی را [به این و آن] ارزانی داشتن، خوشخُلقی، بردباری وسیع، و تبعیت از دانستهها در آنچه که [انسان] را به خداوند عز و جل نزدیک میکند.
الخصال، ج۲، ص: ۴۸۳
حَدَّثَنَا أَبُو طَالِبٍ الْمُظَفَّرُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ الْمُظَفَّرِ الْعَلَوِيُّ الْمِصْرِيُّ السَّمَرْقَنْدِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْعُودٍ الْعَيَّاشِيُّ عَنْ أَبِيهِ أَبِي النَّضْرِ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ عَلِيٍّ قَالَ حَدَّثَنِي ابْنُ إِسْحَاقَ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ ع قَالَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يَقُولُ إِنَّ لِأَهْلِ التَّقْوَى عَلَامَاتٍ يُعْرَفُونَ بِهَا صِدْقَ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءَ الْأَمَانَةِ وَ الْوَفَاءَ بِالْعَهْدِ وَ قِلَّةَ الْفَخْرِ وَ الْبُخْلِ وَ صِلَةَ الْأَرْحَامِ وَ رَحْمَةَ الضُّعَفَاءِ وَ قِلَّةَ الْمُؤَاتَاةِ لِلنِّسَاءِ وَ بَذْلَ الْمَعْرُوفِ وَ حُسْنَ الْخُلُقِ وَ سَعَةَ الْحِلْمِ وَ اتِّبَاعَ الْعِلْمِ فِيمَا يُقَرِّبُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَل.
۵) از امام صادق ع از تفسیر تقوی سوال شد.
فرمودند: یعنی خدا تو را در جایی که به تو دستوری داده، مفقود نیابد؛ و آنجایی که نهیات کرده، نبیند!
عدة الداعي و نجاح الساعي، ص۳۰۳
أَنَّ الصَّادِقَ ع سُئِلَ عَنْ تَفْسِيرِ التَّقْوَى فَقَالَ ع أَنْ لَا يَفْقِدَكَ اللَّهُ حَيْثُ أَمَرَكَ وَ لَا يَرَاكَ حَيْثُ نَهَاك.
تدبر
۱) «إِنَّ الْمُتَّقينَ في جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ»
ابلیس فقط «مخلَصین» را از اغوای خود در امان دانست؛ اما خدا فرمود که تو جز بر کسی که پیرویات کند سلطهای نداری؛ و بعد از اینکه پیروان وی را جهنمی معرفی کرد، نفرمود که فقط «مخلصین» در بهشتند؛ بلکه هرکه «تقویپیشه» باشد – ولو به مقام مخلصین نرسد – در بهشت است (المیزان، ج۱۲، ص۱۷۰)؛
به تعبیر دیگر، برای بهشتی شدن، نیاز نیست حتما به مقام مخلصین (مقام عصمت) رسیده باشیم؛ بلکه تقوی (خودنگهداری، خود را از تبعیت از دعوت شیطان نگه داشتن) کافی است.
ثمره تخصصی انسانشناسی
انسانهای بهشتی، فقط «مخلصان و معصومان» که هیچ گناهی ندارند، نیستند؛ بلکه فرد بهشتی ممکن است گناهی هم کرده باشد؛ اما «تقواپیشه» (= مواظب خویش) است و اگر گناهی هم کرد، در گناه نمیماند و توبه میکند.
پس انتظارمان از سایر انسانها را تصحیح کنیم: اینکه کسی بهشتی باشد، معنایش این نیست که هیچ گناهی در زندگی نکرده و نمیکند؛ و با دیدن گناهی از دیگران، سریعاً حکم جهنمی بودن آنها را صادر نکنیم.
تبصره
سخن فوق بدین معنا نیست که حکم جهنمی بودن هیچکس را نمیتوان صادر کرد؛ چنانکه در جهنمی بودن امثال یزید و صدام تردیدی نیست.
۲) «إِنَّ الْمُتَّقينَ في جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ»
کسی که تقویپیشه باشد، در بهشت است.
دقت کنید: نفرمود به بهشت خواهند رفت؛ فرمود: در بهشتاند.
۳) «إِنَّ الْمُتَّقينَ في جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ»
از «جنات: بهشتها» سخن گفت؛ نه از «جنت». چرا؟
الف. این نشان میدهد که همان طور که هم گناهان و هم درجات گناهکاران متفاوت است (جلسه قبل، تدبر۱) کارهای خوب و بهشتیان هم متفاوتند و انواعی از بهشتها داریم.
ب. …
۴) «إِنَّ الْمُتَّقينَ في جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ»
چرا علاوه بر «جنات: باغها، بهشتها»، از اینکه تقویپیشگان در «عیون: چشمهسارها» هستند، نیز سخن گفت؟
الف. باغی که در آن چشمه باشد بسیار جذابتر و زیباتر از باغی است که فقط درختان باشد.
ب. «چشمه» جایی است که آب از آن میجوشد؛ پس این تعبیر برای اشاره به سرزندگی و زایندگی و شکوفایی و نوبهنو شدن بهشت است.
ج. شاید تذکری است که بهشت را جای سکون و یکنواختی نبینید و خود انسانها در نوبهنوشدن و زایندگی طراوت بهشت نقش دارند، چنانکه در آیات دیگر، در وصف برخی بهشتیان آنها را ایجاد کننده چشمههای جوشان معرفی کرد (انسان/۶)
د. …
۵) «إِنَّ الْمُتَّقينَ في جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ»
در آیه ۴۵ سوره حجر (جلسه ۲۸۱) از دو گروه سخن گفته شد: «عبادی: بندگانم» و «مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوينَ: کسی که تو را پیروی کند، از آن گمراهان».
در آیه۴۴ وقتی خواست سراغ گروه دوم برود، تعبیر جدیدی برایشان نیاورد و فقط با ضمیر «هُم: آنها» از جهنمی بودنشان سخن گفت؛
اما در آیه کنونی وقتی میخواهد از غیر این گروه نام ببرد، دیگر تعبیر «عبادی: بندگانم» را به تعبیر «متقین: تقویپیشگان» تغییر داد.
چرا؟
الف. با توجه به اینکه معنای کلمه «تقوی» خودنگهداری است (توضیح در «نکات ترجمه» جلسه۱۳۵)[۲]، شاید میخواهد بفرماید: من شما را «بنده خودم» آفریدم. برای بهشتی شدن نیاز نیست کار عجیب و غریبی بکنید؛، فقط مواظب شیطان باشید و خودتان را در این بندگی من نگهدارید.
ب. …
[۱] . در نسخه فی مصباح الشریعه «الْخِلَافِ» نوشته شده اما ظاهرا اشتباه است چون هم در ترجمه مصطفوی و هم در نسخه بحار «الحلال« نوشته شده است.
[۲] . در آنجا بیان شد:
«تَقْوی» از ماده «وقی» به معنای نگهداشتن و حفظ کردن است. (كتاب العين۵/ ۲۳۹) و «وِقَايَة» به معنای حفظ چیزی است از اینکه مورد اذیت و ضرر قرار بگیرد، و «تَقْوی» به معنای قرار دادن خود در «وقایه»ای نسبت به آن چیزی است که ترس از آن میرود، و به همین مناسبت است که «تقوای الهی» در معنای «ترس از خدا» هم به کار رفته است. (مفردات ألفاظ القرآن/۸۸۲). شهید مطهری در گفتارهایی که در شرح جایگاه تقوی در نظام معارف اسلام داشته، تذکر میدهد که با توجه به ریشه معنایی این کلمه، ترجمه آن به «پرهیزگاری» ترجمه مناسبی نیست، چرا که این کلمه معنای گوشهنشینی و عزلت را القا میکند، در حالی که تقوی، قدرتی روحی است که موجب حفظ و کنترل آدمی بر خویش میشود و انسان را از گناه نگه میدارد؛ و نهایتا ترجمه «خودنگهداری» را برای این کلمه پیشنهاد میکنند (دهگفتار/۱۸-۳۰).
بازدیدها: ۸۷