ترجمه
و هنگامی که خوبی به او رسد، بسیار منعکننده.
نکات ترجمه
«مَنُوع» همانند «منّاع» صیغه مبالغه از ماده «منع» است. منع به معنای آن است که از انجام کاری جلوگیری شود و منع کردن در مقابل بخشیدن و عطا کردن میباشد، و به شخص بخیل، «مانع» و «منّاع» میگویند. «منیع» به معنای کس یا امر با عزت و باشکوهی است که هرکسی بدان دسترسی ندارد و «منیعه» به زن عفیفی میگویند که اجازه تعرض به حریم خود را نمیدهد (مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۷۹؛ معجم المقاييس اللغة، ج۵، ص۲۷۸). «مانع» به عنوان یکی از اسماء الهی هم به کار رفته، از این جهت که خداوند جلوگیری میکند از انجام برخی کارها توسط افرادی که صلاحیت انجام آن کار را ندارند. (تاج العروس، ج۱۱، ص۴۶۳) و از ابنالاعرابی نقل شده که «منوع» کسی است که از انجام کار توسط دیگران جلوگیری میکند و «مَنِع» کسی است که خود را از انجام کاری بازمیدارد (همان، ص۴۶۴)
حدیث
۱) از امام صادق ع روایت شده است که میفرمودند:
بندهای نیست که مانع از [هزینه کردن] درهمی شود در جایی که سزاوارش است، مگر اینکه دوبرابرش را در جایی که سزاوار نیست خرج خواهد کرد؛
و هیچ شخصی نیست که از حقی که در مالش هست، منع کند [= آن حق را پرداخت نکند] مگر آنکه خداوند به خاطر آن، ماری را در روز قیامت در گردنش آویزد.
الكافي، ج۳، ص۵۰۴
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ:
مَا مِنْ عَبْدٍ يَمْنَعُ دِرْهَماً فِي حَقِّهِ إِلَّا أَنْفَقَ اثْنَيْنِ فِي غَيْرِ حَقِّهِ،
وَ مَا رَجُلٌ يَمْنَعُ حَقّاً مِنْ مَالِهِ إِلَّا طَوَّقَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ حَيَّةً مِنْ نَارٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.[۱]
۲) از امام باقر ع روایت شده است:
خداوند تبارک و تعالی روز قیامت مردمانی را از قبرهایشان برمیانیگزاند در حالی که دستانشان به گلویشان بسته شده و به اندازه یک سرانگشتی هم نمیتوانند چیزی را با آن بردارند، و همراهشان فرشتگانی است که آنها را بشدت سرزنش میکنند و میگویند اینان کسانیاند که از [دادن] خیر اندکی از خیری فراوان منع [= خودداری] کردند؛ کسانیاند که خداوند به آنها [مال و منال] ارزانی داشت، ولی آنها مانع [= خودداری کننده] از [ادای] حق الله در اموال خود شدند.
الكافي، ج۳، ص۵۰۶
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَيُّوبَ بْنِ نُوحٍ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَبْعَثُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ نَاساً مِنْ قُبُورِهِمْ مَشْدُودَةً أَيْدِيهِمْ إِلَى أَعْنَاقِهِمْ لَا يَسْتَطِيعُونَ أَنْ يَتَنَاوَلُوا بِهَا قِيسَ أَنْمُلَةٍ مَعَهُمْ مَلَائِكَةٌ يُعَيِّرُونَهُمْ تَعْيِيراً شَدِيداً يَقُولُونَ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ مَنَعُوا خَيْراً قَلِيلًا مِنْ خَيْرٍ كَثِيرٍ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ أَعْطَاهُمُ اللَّهُ فَمَنَعُوا حَقَّ اللَّهِ فِي أَمْوَالِهِمْ.[۲]
۳) احمد بن محمد بن ابینصر خدمت امام رضا ع میرسد و سوالاتی مطرح میکند تا بدینجا می رسد که امام ع میفرمایند:
بدرستی که صاحب نعمت در موقعیت خطیری است؛ همانا از آن نعمت برعهده او «حق الله»هایی وجود دارد؛
به خدا سوگند گاه نعمتهایی از حانب خداوند بر من ارزانی میشود، و همواره به خاطر آنها در ترس و نگرانیام – و دستانش را تکان داد – تا زمانی که حقهایی را که خداوند در مورد آن بر من واجب کرده، ادا کنم.
گفتم: فدایت شوم، آیا کسی در جایگاه تو از چنین چیزی می ترسد؟
فرمود: آری، ای احمد!
قرب الإسناد، ص۳۸۷؛ الكافي، ج۳، ص۵۰۲ [۳]
مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ: سالتُ الرِّضَا عَلَيْهِ السَّلَام…
قال: إِنَّ صَاحِبَ النِّعْمَةِ عَلَى خَطَرٍ، إِنَّهُ يَجِبُ عَلَيْهِ حُقُوقٌ لِلَّهِ مِنْهَا، وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَيَكُونُ عَلَيَّ النِّعَمُ مِنَ اللَّهِ فَمَا أَزَالُ مِنْهَا عَلَى وَجَلٍ،- وَ حَرَّكَ يَدَيْهِ- حَتَّى أَخْرُجَ مِنَ الْحُقُوقِ الَّتِي تَجِبُ لِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَيَّ فِيهَا.
فَقُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ، أَنْتَ فِي قَدْرِكَ تَخَافُ هَذَا؟
قَالَ: نَعَمْ يَا أَحْمَدُ.
تدبر
۱) «وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً»
چرا وقتی خیری به انسان برسد، انسان «منوع» میشود؟
(مانند آیه قبل (تدبر۲) این آیه را اگر با توجه به آیه قبلش (که بحث درباره نحوه خلقت انسان است) توضیح دهیم، معنای منفی و مذموم ندارد؛ و اگر با توجه به آیه بعدش (که نمازگازران را از این حالت مستثنی میکند) توضیح دهیم، بار منفی دارد؛ س، پاسخ این سوال، در هر مورد متفاوت است. دو نمونه از این پاسخها می تواند چنین باشد:
الف. انسان «هلوع» (حریص) است نسبت به هر خیر و نفعی که به خودش مربوط باشد. پس، وقتی خیری به او میرسد، هرکاری میکند که مانع از دست رفتن آن شود؛ و نیز حاضر نیست از آن به نفع دیگری صرفنظر کند مگر اینکه بداند خیر بیشتری به او برمیگردد. (المیزان، ج۲۰، ص۱۳)
ب. شاید خود را مستقل میبیند و آن خیر و نعمت را نه از جانب خدا، بلکه صرفا محصول دانش و تلاش خویش میبیند (قصص/۷۸)؛ و لذا هم حق الهی مربوط به آن (مانند خمس و زکات و …) را ادا نمیکند، و هم آن را از دیگران دریغ میکند، چون میپندارد نه خدا و نه هیچکس دیگری در رسیدن این خیر به او نقشی نداشته است.
ج. …[۴]
۲) «وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً»
هنگامی که خوبی به انسان رسد، این گونه نیست که حتما نتیجه خوب داشته باشد. گاه خیر به انسان میرسد اما به جای اینکه او هم خیرخواهی پیشه کند، از اینکه این خیر به دیگران هم برسد، ممانعت میکند.
ثمره اخلاقی
همواره قبل از اینکه از خدا «نعمتی» بخواهیم، از خدا بخواهیم ظرفیتی بدهد که وظایفی را که به خاطر برخورداری از آن نعمت، برعهدهمان میآید، درست انجام دهیم (حدیث۳)؛ وگرنه، اگر خیری به ما رسید و ما جلوگیریکننده از نشر آن شدیم، همان خیر مایه عذاب ما خواهد شد. (حدیث۲)
[۱] . این روایت هم به همین مضمون نزدیک است:
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ مَنَعَ حَقّاً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْفَقَ فِي بَاطِلٍ مِثْلَيْهِ. (الكافي، ج۳، ص۵۰۶)
[۲] . این روایت هم از جهتی به این مضمون نزدیک است:
حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيِّ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْعَرْزَمِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: يَقُولُ إِبْلِيسُ لَعَنَهُ اللَّهُ مَا أَعْيَانِي فِي ابْنِ آدَمَ فَلَنْ يُعْيِيَنِي مِنْهُ وَاحِدَةٌ مِنْ ثَلَاثٍ أَخْذُ مَالٍ مِنْ غَيْرِ حِلِّهِ أَوْ مَنْعُهُ مِنْ حَقِّهِ أَوْ وَضْعُهُ فِي غَيْرِ وَجْهِهِ. (الخصال، ج۱، ص۱۳۳)
[۳] . در نقل کافی، هم سند و هم متن روایت اندکی متفاوت است: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ: ذَكَرْتُ لِلرِّضَا ع شَيْئاً فَقَالَ اصْبِرْ فَإِنِّي أَرْجُو أَنْ يَصْنَعَ اللَّهُ لَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ قَالَ فَوَ اللَّهِ مَا أَخَّرَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِ مِنْ هَذِهِ الدُّنْيَا خَيْرٌ لَهُ مِمَّا عَجَّلَ لَهُ فِيهَا ثُمَّ صَغَّرَ الدُّنْيَا وَ قَالَ أَيُّ شَيْءٍ هِيَ ثُمَّ؟ قَالَ إِنَّ صَاحِبَ النِّعْمَةِ عَلَى خَطَرٍ إِنَّهُ يَجِبُ عَلَيْهِ حُقُوقُ اللَّهِ فِيهَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَتَكُونُ عَلَيَّ النِّعَمُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَمَا أَزَالُ مِنْهَا عَلَى وَجَلٍ وَ حَرَّكَ يَدَهُ حَتَّى أَخْرُجَ مِنَ الْحُقُوقِ الَّتِي تَجِبُ لِلَّهِ عَلَيَّ فِيهَا فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَنْتَ فِي قَدْرِكَ تَخَافُ هَذَا قَالَ نَعَمْ فَأَحْمَدُ رَبِّي عَلَى مَا مَنَّ بِهِ عَلَيَّ.
[۴] . این معنا هم به ذهنم رسید اما چون مطمئن نبودم در کانال نگذاشتم:
منوع میتواند به معنای مناعت طبع (بزرگمنشی) باشد؛ وقتی خیری به او میرسد بزرگمنشیاش نمایان میگردد.
بازدیدها: ۱۸۰