ترجمه
به نام خداوند رحمتگستر و همواره رحیم
نه سوگند میخورم به این سرزمین؛
نکات ترجمه
درباره اینکه «لا» در ابتدای این گونه سوگندهای قرآنی چه معنایی دارد؛ دیدگاه های مختلفی ارائه شده است:
- لا زائده است؛ یعنی معنای اضافیای در جمله وارد نمیکند؛ و عبارت به همان معنای «سوگند می خورم» است. (ابنعباس و سعید بن جبیر، به نقل از مجمع البيان، ج۹، ص۳۴۱ ؛ ج۱۰، ص۵۷۶) و صرفا برای تاکید قسم است (الکشاف، ج۴، ص۶۵۸)
- «لا» عکسالعملی است به سخنانی که کفار در مقابل گفته بودند (یعنی: چنین نیست که شما گمان میکنید)؛ و سپس کلام از ادامه آن شروع میشود؛ مثلا جایی که «لا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيامَةِ» است؛ یعنی «این گونه نیست که قیامت نباشد؛ بلکه سوگند به روز قیامت» (مجمع البيان، ج۹، ص۳۴۱؛ الکشاف، ج۴، ص۶۵۸)
- «لا» به همان معنای نفی است، اما بدین معنا که لازم نیست به این مساله سوگند بخورم چون مطلب واضحتر از آن است که نیاز به سوگند داشته باشد. (ابومسلم، به نقل از مجمع البيان، ج۹، ص۳۴۱؛ ج۱۰، ص۵۷۶) به تعبیر دیگر، مطلب بقدری عظیم است که سوگند نخوردنم در حد سوگند خوردن است؛ دیگر چه رسد که بخواهم سوگند هم بخورم (الکشاف، ج۴، ص۶۵۸) و یا شبیه این حالت که کسی میگوید «من فلانجا نروم در حالی که فلانی منتظر من است؟»، اینجا هم میفرماید: «من قسم نخورم به این سرزمین در حالی که تو در این سرزمین جای گرفتهای؟» (شرح الكافي (للمولى صالح المازندراني)، ج۷، ص۵۳)
- «لا» به معنای نفی است؛ اما بدین معنا که سوگند نمیخورم چون وقتی تو در این سرزمین هستی و حرمت تو را زیرپا گذاشتند، دیگر حرمتی برای این سرزمین نماند (ابومسلم، و روایتی از امام صادق ع؛ به نقل مجمع البيان، ج۱۰، ص۷۴۷)
- «لا» به معنای نفی است، اما بدین معنا که سوگند بدان نمیخورم چون شما بدان باور ندارید (به عنوان نظر ضعیفی که گویندهاش معلوم نیست در مجمع البيان، ج۱۰، ص۵۷۶ نقل شده است.)
(البته قبلا درباره «لا» قبل از قسم بحثی ارائه شده بود http://yekaye.ir/al-qiyamah-075-02/ )
حدیث
۱) از امام صادق ع درباره اینکه خداوند متعال میفرماید: «نه سوگند میخورم به این سرزمین؛ در حالی که تو در این سرزمین جای گرفتهای»؛ فرمودند:
همانا قریش حرمت این سرزمین را نگه میداشتند تا حدی که هنگامی که از حرم خارج میشدند شاخههای درخت آن را به گردن میآویختند [ظاهرا به علامت اینکه ما همچنان چیزی از حرم داریم و در پناه حرم هستیم]؛ اما در مورد پیامبر خدا هر گونه توهین و تکذیب را حلال شمردند و خداوند فرمود: «سوگند نخورم به این سرزمین؟ در حالی که تو در آن جای گرفتهای» یعنی آنها سرزمین را بزرگ میشمردند [که حتی حاضر نبودند بدان سوگند بخورند] ولی آنچه را که خداوند متعال حرمت نهاده بود بر خود حلال کردند!
تفسير فرات الكوفي، ص۵۵۷
فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنُ عَلِيِّ بْنِ عُمَرَ الزُّهْرِيُّ مُعَنْعَناً عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي يَحْيَى قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ قَالَ إِنَّ قُرَيْشاً كَانُوا يُحَرِّمُونَ الْبَلَدَ وَ يَتَقَلَّدُونَ اللِّحَاءَ الشَّجَرِ قَالَ حَمَّادٌ أَغْصَانَهَا إِذَا خَرَجُوا مِنَ الْحَرَمِ فَاسْتَحَلُّوا مِنْ نَبِيِّ اللَّهِ ص الشَّتْمَ وَ التَّكْذِيبَ فَقَالَ لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ إِنَّهُمْ عَظَّمُوا الْبَلَدَ وَ اسْتَحَلُّوا مَا حَرَّمَ اللَّهُ [تَعَالَى].
۲) از امام صادق ع روایت شده است: کسی که در قرائت نماز واجبش، [سوره] «لا اقسم بهذا البلد» را بخواند در دنیا چنین شناخته خواهد شد که از صالحان است؛ و در آخرت چنین شناخته خواهد شد که نزد خداوند جایگاهی دارد؛ و در روز قیامت از رفقای پیامبران و شهدا و صالحان خواهد بود [اشاره به آیه ۶۵ سوره نساء]
ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص۱۲۳؛ مجمع البيان، ج۱۰، ص۷۴۳
بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِيهِ وَ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ عَنْ أَبِي الْعَلَاءِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ كَانَ قِرَاءَتُهُ فِي فَرِيضَةٍ لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ كَانَ فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفاً أَنَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ وَ كَانَ فِي الْآخِرَةِ مَعْرُوفاً أَنَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ مَكَاناً وَ كَانَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِنْ رُفَقَاءِ النَّبِيِّينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِين.[۱]
۳) از امام صادق ع روایت شده است:
«تُبَّع» [ظاهرا نام یکی پادشاهان یمن قبل از اسلام است که کشورگشاییهایی داشته] هنگامی که از جانب عراق [به سمت حجاز] میآمد و همراهش برخی از علما و فرزندان انبیا بودند، وقتی به وادی هذیل رسید، مردم برخی قبائل نزدش آمدند و گفتند: تو به سمت سرزمینی میروی که مدتهاست با مردم بازی میکنند و سرزمینشان را حرم قرار دادهاند و بناهایشان را خدا قرار دادهاند.
گفت: اگر مطلب این طور باشد که میگویید با آنها خواهم جنگید و زنان و فرزندانشان را اسیر خواهم کرد و بناهایشان را ویران میکنم.
بناگاه چشمانش سرازیر شد و روی گونهاش ریخت. علما و فرزندان انبیا را خبر کرد و گفت: مرا ببینید و بگویید چرا چنین چیزی بر من رخ داده است؟
آنها از بیان هر مطلبی خودداری کردند تا اینکه تهدیدشان کرد. گفتند: بگو چه مطلبی در ذهنت گذشته و چه تصمیمی با خود گرفتهای؟
گفت: تصمیم گرفتهام با اینها بجنگم و زنان و فرزندانشان را اسیر کنم و خانههایشان را ویران سازم.
گفتند: ما عاملی برای این مشکل پیدا نمی کنیم جز همین.
گفت: آخر، چرا؟
گفتند: چون این سرزمین حرم الله است و خانه، خانه خداست و ساکنانش ذریه حضرت ابراهیم ع خلیل الرحمن میباشند.
گفت: راست گفتید. حالا راه نجات من از این مشکل چیست؟
گفتند تصمیمی غیر از آن تصمیم قبلی بگیر، امید است که خداوند آن را بر تو برگرداند.
پس تصمیم گرفت به اقدام خوب، و چشمانش به جای خود برگشت و در جای خود ثابت گردید. آنگاه آن کسانی که پیشنهاد تخریب مکه را داده بودند احضار کرد و دستور قتلشان را داد؛ سپس به بیت الله آمد و آن را پارچهای پوشاند و سه روز در شهر اطعام داد، هر روز صد شتر تا حدی که مازاد گوشتهای پخته شده را بیرون شهر ریختند تا خوراک درندگان بیابان شود؛ سپس از مکه به سمت مدینه رفت …
الكافي، ج۴، ص۲۱۵
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ قَالَ حَدَّثَنِي إِسْمَاعِيلُ بْنُ جَابِرٍ قَالَ: كُنْتُ فِيمَا بَيْنَ مَكَّةَ وَ الْمَدِينَةِ أَنَا وَ صَاحِبٌ لِي فَتَذَاكَرْنَا الْأَنْصَارَ فَقَالَ أَحَدُنَا هُمْ نُزَّاعٌ مِنْ قَبَائِلَ وَ قَالَ أَحَدُنَا هُمْ مِنْ أَهْلِ الْيَمَنِ قَالَ فَانْتَهَيْنَا إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ هُوَ جَالِسٌ فِي ظِلِّ شَجَرَةٍ فَابْتَدَأَ الْحَدِيثَ وَ لَمْ نَسْأَلْهُ فَقَالَ إِنَّ تُبَّعاً لَمَّا أَنْ جَاءَ مِنْ قِبَلِ الْعِرَاقِ وَ جَاءَ مَعَهُ الْعُلَمَاءُ وَ أَبْنَاءُ الْأَنْبِيَاءِ فَلَمَّا انْتَهَى إِلَى هَذَا الْوَادِي لِهُذَيْلٍ أَتَاهُ أُنَاسٌ مِنْ بَعْضِ الْقَبَائِلِ فَقَالُوا إِنَّكَ تَأْتِي أَهْلَ بَلْدَةٍ قَدْ لَعِبُوا بِالنَّاسِ زَمَاناً طَوِيلًا حَتَّى اتَّخَذُوا بِلَادَهُمْ حَرَماً وَ بُنْيَتَهُمْ رَبّاً أَوْ رَبَّةً فَقَالَ إِنْ كَانَ كَمَا تَقُولُونَ قَتَلْتُ مُقَاتِلِيهِمْ وَ سَبَيْتُ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ هَدَمْتُ بُنْيَتَهُمْ قَالَ فَسَالَتْ عَيْنَاهُ حَتَّى وَقَعَتَا عَلَى خَدَّيْهِ قَالَ فَدَعَا الْعُلَمَاءَ وَ أَبْنَاءَ الْأَنْبِيَاءِ فَقَالَ انْظُرُونِي وَ أَخْبِرُونِي لِمَا أَصَابَنِي هَذَا قَالَ فَأَبَوْا أَنْ يُخْبِرُوهُ حَتَّى عَزَمَ عَلَيْهِمْ قَالُوا حَدِّثْنَا بِأَيِّ شَيْءٍ حَدَّثْتَ نَفْسَكَ قَالَ حَدَّثْتُ نَفْسِي أَنْ أَقْتُلَ مُقَاتِلِيهِمْ وَ أَسْبِيَ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَهْدِمَ بُنْيَتَهُمْ فَقَالُوا إِنَّا لَا نَرَى الَّذِي أَصَابَكَ إِلَّا لِذَلِكَ قَالَ وَ لِمَ هَذَا قَالُوا لِأَنَّ الْبَلَدَ حَرَمُ اللَّهِ وَ الْبَيْتَ بَيْتُ اللَّهِ وَ سُكَّانَهُ ذُرِّيَّةُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ الرَّحْمَنِ فَقَالَ صَدَقْتُمْ فَمَا مَخْرَجِي مِمَّا وَقَعْتُ فِيهِ قَالُوا تُحَدِّثُ نَفْسَكَ بِغَيْرِ ذَلِكَ فَعَسَى اللَّهُ أَنْ يَرُدَّ عَلَيْكَ قَالَ فَحَدَّثَ نَفْسَهُ بِخَيْرٍ فَرَجَعَتْ حَدَقَتَاهُ حَتَّى ثَبَتَتَا مَكَانَهُمَا قَالَ فَدَعَا بِالْقَوْمِ الَّذِينَ أَشَارُوا عَلَيْهِ بِهَدْمِهَا فَقَتَلَهُمْ ثُمَّ أَتَى الْبَيْتَ وَ كَسَاهُ وَ أَطْعَمَ الطَّعَامَ ثَلَاثِينَ يَوْماً كُلَّ يَوْمٍ مِائَةَ جَزُورٍ حَتَّى حُمِلَتِ الْجِفَانُ إِلَى السِّبَاعِ فِي رُءُوسِ الْجِبَالِ وَ نُثِرَتِ الْأَعْلَافُ فِي الْأَوْدِيَةِ لِلْوُحُوشِ ثُمَّ انْصَرَفَ مِنْ مَكَّةَ إِلَى الْمَدِينَةِ …
تدبر
۱) «لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ»
قبلا (مقدمه تدبرهای جلسه ۱۳۴ http://yekaye.ir/ash-shams-091-07/ ) اشاره شد سوگند خوردن به چیزی نشانه دهنده دو مطلب است: یکی، توجه دادن به اهمیت مطلبی که به خاطر آن سوگند میخورند (که در این سوره، آن مطلب در آیه ۴ خواهد آمد)؛ و دوم، تقدس و ارزشمندی خود مطلبی که بدان سوگند خورده میشود؛ بدین جهت که مطلبی که بدان سوگند خورده شده بقدری اهمیت دارد که برای توجه دادن به مطلبی دیگر، بدان سوگند خوردهاند.
طبق نظر اکثر مفسران، و نیز برخی احادیث (حدیث۱)، در این آیه به سرزمین مکه سوگند خورده شده است. مکه سرزمینی است که حضرت ابراهیم ع از خدا خواسته که آن را سرزمینی امن قرار دهد (بقره/۱۲۶؛ ابراهیم/۳۵) و خداوند هم شرعا برای آن حرمتی قرار داده (آلعمران/۹۷؛ نمل/۹۱) و هر مسلمانی که استطاعت داشته باشد، موظف است دست کم یکبار در عمرش بدانجا برود (آلعمران/۹۷).
وجود چنین مکانی و نیز واجباتی که در مورد این مکان وجود دارد، نشان میدهد که همه جای زمین به لحاظ معنوی یکسان نیست؛ و برخی زمینها قداست ویژهای دارند که حفظ حرمتشان لازم است.
پاسخ به یک شبهه
یکی از شبهاتی که در مورد زیارت قبور اهل بیت ع مطرح میکنند این است که برای اهل بیت چه تفاوتی دارد که کسی از راه دور به آنها سلام بدهد یا نزد قبرشان.
وجود مکه، و وجوب حج و زیارت بیت الله پاسخ واضحی به این سوال است. همان طور که برای خدا فرقی ندارد که ما در خانهمان نماز بخوانیم یا در مسجد؛ و باز برای خدا فرقی ندارد که در مسجد شهرمان نماز بخوانیم یا در بیت الله الحرام؛ و اگر تفاوتی هست، این تفاوت برای ماست که به خاطر حضور در آن سرزمین مقدس، اثراتی به ما میرسد که کسی که آنجا نرود از چنین اثراتی محروم میماند؛ برای اهل بیت ع هم فرقی نمیکند که ما از کجا به آنها سلام دهیم؛ اما برای ما تفاوت دارد.
۲) «لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ»
با توجه به قاعده «امکان استعمال یک لفظ در چند معنا» ممکن است یکی از معانی سرزمین در این آیه، زمین جان آدمی باشد؛ زمینی که هرکس در آن سکنی دارد. بر اساس این معنا کل آیات بعدی هم معنای دیگری خواهد یافت.
این را در کانال نگذاشتم
۳) «لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ»
چرا از تعبیر «این سرزمین» استفاده کرد و صریحا نفرمود «مکه».
الف. تعابیری مانند «این سرزمین» امکان «استعمال یک لفظ در چند معنا» را بیشتر میکند. علاوه بر «مکه» و معنایی که در تدبر۲ اشاره شد، این چنین تعبیری ظرفیت این را دارد که حتی هر کسی متناسب با جایی که در یک موقعیت زمانی خاص هست، مطلب جدیدی از این آیه بیابد.
حکایت
شخصی میگفت:
در سفر پیادهروی اربعین (از نجف به کربلا) بعد از اذان صبح، صدای قرآن میآمد و سوره بلد را میخواند. دیدم تمام آیات وصف حال من است و گویی خداوند مستقیما با من سخن میگوید: «نه، سوگند می خورم به این سرزمین؛ که تو در این جای گرفتهای؛ و سوگند به پدر [= امام علی ع، که از سمت نجف آمدیم] و پسر [امام حسین ع، که به سمت او میرویم]؛ قطعا که انسان را در سختی آفریدیم [اما سختیهای این پیادهروی چه لذتبخش است، خصوصا که]، آیا گمان میکند که کسی او را نمیبیند [آیا جز این است که زیر نظر مستقیم امام این راه را میپوییم] …
ب. …
[۱] . درباره فضیلت و ثواب این سوره، این روایات هم ذکر شده است:
(۱) أبي بن كعب قال قال رسول الله ص من قرأها أعطاه الله الأمن من غضبه يوم القيامة (مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج۱۰، ص: ۷۴۳)
(۲) و من (خواص القرآن): روي عن النبي (صلى الله عليه و آله) أنه قال: «من قرأ هذه السورة أعطاه الله تعالى الأمان من غضبه يوم القيامة، و نجاه من صعود العقبة الكؤود، و من كتبها و علقها على الطفل، أو ما يولد، أمن عليه من كل ما يعرض للأطفال». (البرهان في تفسير القرآن، ج۵، ص۶۵۹)
(۳) و قال رسول الله (صلى الله عليه و آله): «من قرأها نجاه الله تعالى يوم القيامة من صعوبة العقبة، و من كتبها و علقها على مولود أمن من كل آفة و من بكاء الأطفال، و نجاه الله من أم الصبيان. (البرهان في تفسير القرآن، ج۵، ص۶۵۹)
(۴) و قال الصادق (عليه السلام): «إذا علقت على الطفل أمن من النقص، و إذا سعط من مائها أيضا برىء مما يؤلم الخياشم، و نشأ نشوءا صالحا». (البرهان في تفسير القرآن، ج۵، ص۶۵۹)
بازدیدها: ۲۸
سلام ممنون از شما اجرتون با سالار شهیدان
بازتاب: یک آیه در روز - 366) بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ؛ لا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيامَةِ