ترجمه
گمان دارند که با آنها کاری خواهد شد کمرشکن.
نکات ترجمه
«فاقِرَةٌ»
از ماده «فقر» است. برخی اصل این ماده را به معنای گشودگی و شکافی که در چیزی پدید آید دانسته و «فقار» (ستون فقرات؛ مفردِ آن: فقارة) را هم از همین باب معرفی کردهاند (معجم المقاييس اللغة، ج۴، ص۴۴۳)، و اغلب اهل لغت گفتهاند وجه تسمیه شخص نیازمند و محتاج به «فقیر»، این است که گویی ستوان فقراتش (پشتش) در برابر نیازها و احتیاجات شکسته است. کسانی که این گونه فقر را به ستون فقرات برمیگردانند؛ «فاقرة» در این آیه را هم به معنای وضعیتی که ستوان فقرات آدمی را درهم بشکند میباشد (همان؛ و نیز: مفردات ألفاظ القرآن، ص۶۴۲) و لذا میتوان آن را به «کمرشکن» ترجمه کرد.
البته برخی بر این باورند که اصل ماده فقر به معنای ضعفی است که موجب احتیاج شود؛ درست نقطه مقابل «غنی» که قوتی است که احتیاج را مرتفع میسازد (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۹، ص۱۱۸) و معتقدند «فاقره» هم از همین معنا گرفته شده و به معنای «آنچه موجب فقر و نیاز میشود» است و «فقارة» (ستوان فقرات) هم کلمهای است که از زبان سریانی وارد شده است (یعنی اصل آن ربطی به فقر ندارد) هرچند که چون استخوانهای آن ضعیف است میتواند نسبتی هم با معنای «فقر» پیدا کرده باشد. (همان، ص۱۲۰-۱۲۱)
حدیث
۱) امیرالمومنین ع در فرازی از دعای معروف به دعای کمیل، این چنین با خدای خود مناجات میکند:
ای سید و اله و مولای من! آیا آتش را مسلط میکنی بر چهرههایی که برای عظمت تو سجده کرده است؟ و بر زبانهایی که صادقانه از توحید تو سخن گفته و به شکر تو مدحگو بوده؟ و بر دلهایی که به الوهیت تو بهتحقیق اعتراف نموده؟ و بر ضمیر و باطنی که از علم به تو لبریز شده تا حدی که خاشع گردیده؟ و بر اعضاء و جوارحی که مطیع و سر به زیر به سوی اقامتگاههای بندگی تو شتافته و به استغفار تو اذعان نداشته است؟
چنین گمانی به تو نیست و از تو درباره فضل و رحمتت چنین خبری به ما ندادهاند؛ ای بزرگوار و ای پروردگار!
مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج۲، ص۸۴۷؛ مفاتیحالجنان، دعای کمیل
رُوِيَ أَنَّ كُمَيْلَ بْنَ زِيَادٍ النَّخَعِيَّ رَأَى أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع سَاجِداً يَدْعُو بِهَذَا الدُّعَاءِ
… يَا سَيِّدِي وَ إِلَهِي وَ مَوْلَايَ أَ تُسَلِّطُ النَّارَ عَلَى وُجُوهٍ خَرَّتْ لِعَظَمَتِكَ سَاجِدَةً وَ عَلَى أَلْسُنٍ نَطَقَتْ بِتَوْحِيدِكَ صَادِقَةً وَ بِشُكْرِكَ مَادِحَةً وَ عَلَى قُلُوبٍ اعْتَرَفَتْ بِإِلَهِيَّتِكَ مُحَقِّقَةً وَ عَلَى ضَمَائِرَ حَوَتْ مِنَ الْعِلْمِ بِكَ حَتَّى صَارَتْ خَاشِعَةً وَ عَلَى جَوَارِحَ سَعَتْ إِلَى أَوْطَانِ تَعَبُّدِكَ طَائِعَةً وَ أَشَارَتْ بِاسْتِغْفَارِكَ مُذْعِنَةً مَا هَكَذَا الظَّنُّ بِكَ وَ لَا أُخْبِرْنَا بِفَضْلِكَ عَنْكَ يَا كَرِيمُ يَا رَب.
۲) علی بن مهزیار دعایی را از امام کاظم ع روایت کرده است موسوم به «دعای اعتقاد». شروع این دعا چنین است:
خداوندا ! گناهانم و فراوانیاش چهرهام را در پیشگاه تو تیره و تار کرده و مرا از پناه بردن به رحمتت مانع گردیده و از اینکه مشمول مغفرتت شوم دورم کرده است؛ و اگر نبود درآویختنم به نعمتهایت، و امید داشتنم به آنچه به اسرافکارانِ امثالِ من و خطاکارانی شبیه من وعده داده بودی با این سخنت که: «ای بندگانم که بر جان خویش اسراف کردید، از رحمت خداوند ناامید نباشید که خداوند همه گناهان را میبخشد؛ قطعا اوست که غفور و رحیم است» (زمر/۵۳) و اینکه از ناامیدی از رحمتت بر حذر داشتی و فرمودی «و چه کسی از رحمت پروردگارش ناامید میشود جز گمراهان؟» (حجر/۵۶) و با رحمتت ما را به دعای به درگاهت فراخواندی و فرمودی «مرا بخوانید تا اجابتتان کنم که کسانی که در قبال عبادتم تکبر میورزند خوار و ذلیل در جهنم وارد خواهند شد» (غافر/۶۰) خدایا [اگر اینها نبود] ذلت یأس مرا در خود میگرفت و ناامیدی از رحمتت مرا احاطه میکرد.
خدایا به کسی که به تو گمان نیک ببرد، ثواب را وعده دادی؛ و به کسی که به تو گمان بد ببرد، عقاب را…
مهج الدعوات و منهج العبادات، ص۲۳۳-۲۳۶
قَالَ الشَّيْخُ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يُوسُفَ الْحَرَّانِيُّ قَالَ الشَّيْخُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ جَعْفَرٍ النُّعْمَانِيُّ الْكَاتِبُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيِّ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ إِسْحَاقَ النَّهَاوَنْدِيُّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ الْأَهْوَازِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ: سَمِعْتُ مَوْلَايَ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ ص يَدْعُو بِهَذَا الدُّعَاءِ، و هو دعاء الاعتقاد:
إِلَهِي إِنَّ ذُنُوبِي وَ كَثْرَتَهَا قَدْ غَبَّرَتْ وَجْهِي عِنْدَكَ وَ حَجَبَتْنِي عَنِ اسْتِيهَالِ رَحْمَتِكَ وَ بَاعَدَتْنِي عَنِ اسْتِنْجَازِ مَغْفِرَتِكَ وَ لَوْ لَا تَعَلُّقِي بِآلَائِكَ وَ تَمَسُّكِي بِالرَّجَاءِ لَمَا وَعَدْتَ أَمْثَالِي مِنَ الْمُسْرِفِينَ وَ أَشْبَاهِي مِنَ الْخَاطِئِينَ بِقَوْلِكَ يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ وَ حَذَّرْتَ الْقَانِطِينَ مِنْ رَحْمَتِكَ فَقُلْتَ وَ مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ ثُمَّ نَدَبْتَنَا بِرَحْمَتِكَ إِلَى دُعَائِكَ فَقُلْتَ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِينَ إِلَهِي لَقَدْ كَانَ ذُلُّ الْإِيَاسِ عَلَيَ مُشْتَمِلًا وَ الْقُنُوطُ مِنْ رَحْمَتِكَ بِي مُلْتَحِفاً
إِلَهِي قَدْ وَعَدْتَ الْمُحْسِنَ ظَنَّهُ بِكَ ثَوَاباً وَ أَوْعَدْتَ الْمُسِيءَ ظَنَّهُ بِكَ عِقَاباً…[۱]
تدبر
۱) «تَظُنُّ أَنْ يُفْعَلَ بِها فاقِرَةٌ»
گمان دارند که با آنها کاری خواهد شد کمرشکن.
چرا از تعبیر «تَظُنّ» استفاده کرد؟ مگر در قیامت همه چیز آشکار نمیشود؟ دیگر چه جای ظن و گمان است؟
الف. «ظن» در اینجا به معنای «یقین» است، [ظن در زبان عربی گاهی در معنای یقین به کار میرود] چرا که آنها که در صحنه محشر حاضر شدهاند میدانند که چه عذابی در انتظارشان است. (الميزان، ج۲۰، ص۱۱۳)
ب. «ظن» در همان معنای حدس و گمان به کار رفته است؛ یعنی هنوز تکلیفشان یکسره نشده و همین اضطراب و بلاتکلیفی هم یکی از مواقف قیامت برای گناهکاران است؛ و اتفاقا درست نقطه مقابل مومنان است: سفیدرویان نعمت و ثواب پروردگارشان را میدیدند (ناظرة) اما سیهرویان مطمئن نیستند با آنها چه میشود. (مجمع البيان، ج۱۰، ص۶۰۳)
ج. «ظن» به معنای حدس و گمان است اما فاعل «تظن»، نه «وجوه»؛ بلکه «پیامبر اکرم ص» است. (یعنی این فعل، به صورت خاطب است: گمان میکنی که با آنها کاری خواهد شد کمرشکن) (الميزان، ج۲۰، ص۱۱۳) یعنی از همین الان میتوانی حدس بزنی و احتمال قوی (= گمان) بدهی که عذابی کمرشکن در انتظار آنها خواهد بود.
د. با توجه به اینکه آخرت محل ظاهر شدن باطن و پشت پرده دنیاست؛ شاید این «ظن» انعکاس همان سوءظنی است که در دنیا به خدا داشتهاند (توضیح بیشتر در تدبر۲)
ه. …
۲) «تَظُنُّ أَنْ يُفْعَلَ بِها فاقِرَةٌ»
با توجه به اینکه آخرت محل ظاهر شدن باطن و پشت پرده دنیاست؛ شاید این «ظن» انعکاس همان سوءظنی است که در دنیا به خدا داشتهاند و به همین جهت دیندار نماندند. (حدیث۲) بویژه که در تعالیم اهل بیت ع، بر اینکه به خدا همواره حسن ظن داشته باشیم، تاکید شده است. (حدیث۱)
نکته تخصصی انسانشناسی
مقصود از سوءظن داشتن کافران به خدا، چیست و چه نسبتی بین «کافر» بودن و «سوءظن به خدا داشتن» وجود دارد؟ چرا این سوءظن در قیامت شخص را جهنمی میکند؟[۲]
به نظر میرسد سوء ظن به خدا، یعنی باور نداشتن به عظمتی که خداوند در انسان قرار داده است؛ به اینکه خدا انسان را با ظرفیت بینهایت آفریده و با مرگ تمامشدنی نیست؛ سوء ظن به خدا دارد، گویی خداوند نمیتواند چنین بیافریند!
پس کسی که به خدا سوءظن دارد، حقیقت خود را انکار میکند و کفر ورزیدن هم همین انکار حقیقت است.
و وقتی این حقیقت انکار شد، انسان زندگیاش را بر اساس آن تنظیم نمیکند؛ و کسی که جهتگیری زندگیاش را به سمت آخرت قرار ندهد، در آخرت از رحمت خداوند بینصیب خواهد بود.
ثمره اخلاقی
آیت الله بهجت میفرمودند: اگر ما به اندازه یک کودک که به مادرش خوشبین است به خدا خوشبین بودیم، تمام کارهایمان درست میشد.
۳) «تَظُنُّ أَنْ يُفْعَلَ بِها فاقِرَةٌ»
در «معانی لغات» اشاره شد که برخی «فاقرة» را از معنای فقر و احتیاج دانستهاند، و بر این اساس معنای آیه میشود: گمان میکنند که با آنها چنان خواهند کرد که در فقر و نیاز کامل قرار گیرند.»
ثمره اخلاقی
کسی که خدا را جدی نگیرد و نیازش را با خدا رفع نکند، هیچکس و هیچ چیز نمیتواند نیاز او را رفع کند و همواره در فقر و فلاکت ابدی خواهد ماند؛
شاید این یکی از علل جهنمی شدن جهنمیان و جاودانه در آن ماندن است.
دلا، بسوز؛ که سوزِ تو کارها بکند نیازِ نیمشبی دفعِ صد بلا بکند …
طبیبِ عشق مسیحادم است و مشفق، لیک چو درد در تو نبینَد، که را دوا بکند؟
تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار که رحم اگر نکند مدّعی، خدا بکند
۴) «تَظُنُّ أَنْ يُفْعَلَ بِها فاقِرَةٌ»
چرا در این آیه کار را به مجهول نسبت داد و فرمود: «آنچه با آنها میشود» کمرشکن است؟
الف. نفرمود: گمان میکنند «وضعیت آنها» کمرشکن است؛ در حالی که در وصف بهشتیان، کار را مستقیما به خودشان نسبت داد: «ناظر هستند به جانب پروردگارشان»؛ شاید بدین جهت که کسی که بر مدار آخرتباوری زندگی کرده، آنچه در آخرت رخ میدهد با دلخواه او یکی است؛ پس با شوق به سوی آنچه برایش آماده شده، میرود؛ اما کسی که بر اساس انکار آخرت زندگی کرده، ورودش در محشر و تمام آنچه رخ میدهد خلاف دلخواه اوست، و به زور او را در عذابهای جهنم میاندازند (هرچند این عذابها هم ثمره کار خودش است؛ اما اکنون که باطن آن کارها آشکار شده، دیگر دلخواهش نیست).
ب. نفرمود: «آنچه خدا با آنها میکند» کمرشکن است؛ در حالی که در وصف بهشتیان، کار را مستقیما به پروردگارشان نسبت داد: «ناظر هستند نعمتهای پروردگارشان را» (یا: منتظر نعمتهای پروردگارشاناند؛ یا: به جانب پروردگارشان نظارهکناناند)؛ شاید بدین جهت که
ب.۱. نوعی ادب دینی است: آنجا که مقام نعمت است مستقیم به خدا نسبت داده میشود؛ اما آنجا که عذاب است، ثمره گناهان خودشان است، و مستقیم به خدا نسبت نمیدهد.
ب.۲. بهشتیان به این که خدا این نعمتها را داده، آگاهند؛ اما اینان کافر بودهاند و هنوز دست خدا را در کار نمیبینند؛ از باب اینکه: از خدایشان محجوبند (مطففین/۱۵) و چون در اینجا کور بودهاند در آنجا کورترند. (اسراء/۷۲)
ج. …
[۱] . ادامه دعا بدین بیان است:
اللَّهُمَّ وَ قَدْ أَسْبَلَ دَمْعِي حُسْنُ ظَنِّي بِكَ فِي عِتْقِ رَقَبَتِي مِنَ النَّارِ وَ تَغَمُّدِ زَلَلِي وَ إِقَالَةِ عَثْرَتِي وَ قُلْتَ وَ قَوْلُكَ الْحَقُّ لَا خُلْفَ لَهُ وَ لَا تَبْدِيلَ- يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ ذَلِكَ يَوْمُ النُّشُورِ فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ وَ بُعْثِرَ ما فِي الْقُبُورِ اللَّهُمَّ إِنِّي أُقِرُّ وَ أُشْهِدُ وَ أَعْتَرِفُ وَ لَا أَجْحَدُ وَ أُسِرُّ وَ أُظْهِرُ وَ أُعْلِنُ وَ أُبْطِنُ بِأَنَّكَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ وَحْدَكَ لَا شَرِيكَ لَكَ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُكَ وَ رَسُولُكَ وَ أَنَّ عَلِيّاً أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ وَ وَارِثُ عِلْمِ النَّبِيِّينَ وَ قَاتِلُ الْمُشْرِكِينَ وَ إِمَامُ الْمُتَّقِينَ وَ مُبِيرُ الْمُنَافِقِينَ وَ مُجَاهِدُ النَّاكِثِينَ وَ الْقَاسِطِينَ وَ الْمَارِقِينَ إِمَامِي وَ مَحَجَّتِي وَ مَنْ لَا أَثِقُ بِالْأَعْمَالِ وَ إِنْ زَكَتْ وَ لَا أَرَاهَا مُنْجِيَةً لِي وَ إِنْ صَلَحَتْ إِلَّا بِوَلَايَتِهِ وَ الِايتِمَامِ بِهِ وَ الْإِقْرَارِ بِفَضَائِلِهِ وَ الْقَبُولِ مِنْ حَمَلَتِهَا وَ التَّسْلِيمِ لِرُوَاتِهَا اللَّهُمَّ وَ أُقِرُّ بِأَوْصِيَائِهِ مِنْ أَبْنَائِهِ أَئِمَّةً وَ حُجَجاً وَ أَدِلَّةً وَ سُرُجاً وَ أَعْلَاماً وَ مَنَاراً وَ سَادَةً وَ أَبْرَاراً وَ أَدِينُ بِسِرِّهِمْ وَ جَهْرِهِمْ وَ بَاطِنِهِمْ وَ ظَاهِرِهِمْ وَ حَيِّهِمْ وَ مَيِّتِهِمْ وَ شَاهِدِهِمْ وَ غَائِبِهِمْ لَا شَكَّ فِي ذَلِكَ وَ لَا ارْتِيَابَ وَ لَا تَحَوُّلَ عَنْهُ وَ لَا انْقِلَابَ اللَّهُمَّ فَادْعُنِي يَوْمَ حَشْرِي وَ حِينَ نَشْرِي بِإِمَامَتِهِمْ وَ احْشُرْنِي فِي زُمْرَتِهِمْ وَ اكْتُبْنِي فِي أَصْحَابِهِمْ وَ اجْعَلْنِي مِنْ إِخْوَانِهِمْ وَ أَنْقِذْنِي بِهِمْ يَا مَوْلَايَ مِنْ حَرِّ النِّيرَانِ فَإِنَّكَ إِنْ أَعْفَيْتَنِي مِنْهَا كُنْتُ مِنَ الْفَائِزِينَ اللَّهُمَّ وَ قَدْ أَصْبَحْتُ فِي يَوْمِي هَذَا لَا ثِقَةَ لِي وَ لَا مَلْجَأَ وَ لَا مُلْتَجَأَ غَيْرَ مَنْ تَوَسَّلْتُ بِهِمْ إِلَيْكَ مِنْ آلِ رَسُولِكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ عَلَى سَيِّدَتِي فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِمْ وَ الْحُجَّةِ الْمَسْتُورَةِ مِنْ ذُرِّيَّتِهِمْ الْمَرْجُوِّ لِلْأُمَّةِ مِنْ بَعْدِهِمْ وَ خِيَرَتِكَ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ اللَّهُمَّ فَاجْعَلْهُمْ حِصْنِي مِنَ الْمَكَارِهِ وَ مَعْقِلِي مِنَ الْمَخَاوِفِ وَ نَجِّنِي بِهِمْ مِنْ كُلِّ عَدُوٍّ طَاغٍ وَ فَاسِقٍ بَاغٍ وَ مِنْ شَرِّ مَا أَعْرِفُ وَ مَا أُنْكِرُ وَ مَا اسْتَتَرَ عَلَيَّ وَ مَا أُبْصِرُ وَ مِنْ شَرِّ كُلِّ دَابَّةٍ رَبِّي آخِذٌ بِناصِيَتِها إِنَّ رَبِّي عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ اللَّهُمَّ بِوَسِيلَتِي إِلَيْكَ بِهِمْ وَ تَقَرُّبِي بِمَحَبَّتِهِمْ افْتَحْ عَلَيَّ أَبْوَابَ رَحْمَتِكَ وَ مَغْفِرَتِكَ وَ حَبِّبْنِي إِلَى خَلْقِكَ وَ جَنِّبْنِي عَدَاوَتَهُمْ وَ بُغْضَهُمْ- إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ اللَّهُمَّ وَ لِكُلِّ مُتَوَسِّلٍ ثَوَابٌ وَ لِكُلِّ ذِي شَفَاعَةٍ حَقٌّ فَأَسْأَلُكَ بِمَنْ جَعَلْتَهُ إِلَيْكَ سَبَبِي وَ قَدَّمْتَهُ أَمَامَ طَلِبَتِي أَنْ تُعَرِّفَنِي بَرَكَةَ يَوْمِي هَذَا وَ عَامِي هَذَا وَ شَهْرِي هَذَا اللَّهُمَّ فَهُمْ مُعَوَّلِي فِي شِدَّتِي وَ رَخَائِي وَ عَافِيَتِي وَ بَلَائِي وَ نَوْمِي وَ يَقَظَتِي وَ ظَعْنِي وَ إِقَامَتِي وَ عُسْرِي وَ يُسْرِي وَ صَبَاحِي وَ مَسَائِي وَ مُنْقَلَبِي وَ مَثْوَايَ اللَّهُمَّ فَلَا تُخْلِنِي بِهِمْ مِنْ نِعْمَتِكَ وَ لَا تَقْطَعْ رَجَائِي مِنْ رَحْمَتِكَ وَ لَا تَفْتِنِّي بِإِغْلَاقِ أَبْوَابِ الْأَرْزَاقِ وَ انْسِدَادِ مَسَالِكِهَا وَ افْتَحْ لِي مِنْ لَدُنْكَ فَتْحاً يَسِيراً وَ اجْعَلْ لِي مِنْ كُلِّ ضَنْكٍ مَخْرَجاً وَ إِلَى كُلِّ سَعَةٍ مَنْهَجاً بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ اللَّهُمَّ وَ اجْعَلِ اللَّيْلَ وَ النَّهَارَ مُخْتَلِفَيْنِ عَلَيَّ بِرَحْمَتِكَ وَ مُعَافَاتِكَ وَ مَنِّكَ وَ فَضْلِكَ وَ لَا تُفْقِرْنِي إِلَى أَحَدٍ مِنْ خَلْقِكَ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ- إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ.
[۲] در احادیث بر اینکه در طرف مقابل، حسن ظن انسان را بهشتی میکند هم تاکید شده است، مثلا:
مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع حَدِيثٌ يَرْوُونَهُ النَّاسُ فَقَالَ إِنَّهُ لَيْسَ كَمَا يَقُولُونَ ثُمَّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ آخِرَ عَبْدٍ يُؤْمَرُ بِهِ إِلَى النَّارِ فَإِذَا أُمِرَ بِهِ إِلَى النَّارِ الْتَفَتَ فَيَقُولُ [اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ] الْجَبَّارُ [أَ] عَجِّلُوهُ فَإِذَا أُتِيَ بِهِ قَالَ لَهُ عَبْدِي لِمَ الْتَفَتَّ فَيَقُولُ يَا رَبِّ مَا كَانَ ظَنِّي بِكَ هَذَا فَيَقُولُ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ عَبْدِي وَ مَا كَانَ ظَنُّكَ بِي فَيَقُولُ يَا رَبِّ كَانَ ظَنِّي بِكَ أَنْ تَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي وَ تُسْكِنَنِي [وَ تُدْخِلَنِي] جَنَّتَكَ فَيَقُولُ اللَّهُ الْجَبَّارُ جَلَّ وَ عَلَا يَا مَلَائِكَتِي وَ عِزَّتِي وَ آلَائِي وَ بَلَائِي وَ جَلَالِي وَ عُلُوِّي وَ ارْتِفَاعِ مَكَانِي مَا ظَنَّ بِي عَبْدِي سَاعَةً مِنْ حَيَاتِهِ خَيْراً قَطُّ وَ لَوْ ظَنَّ بِي سَاعَةً مِنْ حَيَاتِهِ خَيْراً مَا رَوَّعْتُهُ بِالنَّارِ أَجِيزُوا لَهُ كَذِبَهُ وَ أَدْخِلُوهُ الْجَنَّةَ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص [أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع] لَيْسَ مِنْ عَبْدٍ ظَنَّ [مَا ظَنَّ عَبْدٌ] بِاللَّهِ خَيْراً إِلَّا كَانَ اللَّهُ عِنْدَ ظَنِّهِ بِهِ وَ لَا ظَنَّ بِهِ سُوءاً إِلَّا كَانَ اللَّهُ عِنْدَ ظَنِّهِ بِهِ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ تَعَالَى [عَزَّ وَ جَلَ] وَ ذلِكُمْ ظَنُّكُمُ الَّذِي ظَنَنْتُمْ بِرَبِّكُمْ أَرْداكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ مِنَ الْخاسِرِينَ (الزهد، ص۹۸)
عَنْهُ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: يُوقَفُ عَبْدٌ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ تَعَالَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَيَأْمُرُ بِهِ إِلَى النَّارِ فَيَقُولُ لَا وَ عِزَّتِكَ مَا كَانَ هَذَا ظَنِّي بِكَ فَيَقُولُ مَا كَانَ ظَنُّكَ بِي فَيَقُولُ كَانَ ظَنِّي بِكَ أَنْ تَغْفِرَ لِي فَيَقُولُ قَدْ غَفَرْتُ لَكَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع أَمَا وَ اللَّهِ مَا ظَنَّ بِهِ فِي الدُّنْيَا طَرْفَةَ عَيْنٍ وَ لَوْ كَانَ ظَنَّ بِهِ فِي الدُّنْيَا طَرْفَةَ عَيْنٍ مَا أَوْقَفَهُ ذَلِكَ الْمَوْقِفَ لِمَا رَأَى مِنَ الْعَفْوِ. (المحاسن، ج۱، ص۲۵)
عَنْهُ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ يُؤْتَى بِعَبْدٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ فَيَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى لَهُ أَ لَمْ آمُرْكَ بِطَاعَتِي أَ لَمْ أَنْهَكَ عَنْ مَعْصِيَتِي فَيَقُولُ بَلَى يَا رَبِّ وَ لَكِنْ غَلَبَتْ عَلَيَّ شَهْوَتِي فَإِنْ تُعَذِّبْنِي فَبِذَنْبِي لَمْ تَظْلِمْنِي فَيَأْمُرُ اللَّهُ بِهِ إِلَى النَّارِ فَيَقُولُ مَا كَانَ هَذَا ظَنِّي بِكَ فَيَقُولُ مَا كَانَ ظَنُّكَ بِي قَالَ كَانَ ظَنِّي بِكَ أَحْسَنَ الظَّنِّ فَيَأْمُرُ اللَّهُ بِهِ إِلَى الْجَنَّةِ فَيَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَقَدْ نَفَعَكَ حُسْنُ ظَنِّكَ بِيَ السَّاعَة (المحاسن، ج۱، ص۲۶)
بازدیدها: ۴۰