ترجمه
سزاوارتر است برای تو، و سزاوارتر؛
نکات ترجمهای و نحوی
«أَوْلی لَكَ»
وقتی تعبیر «فلانٌ أولی لـ …» به کار میرود در مقام مقایسه است و میخواهند بگویند شخصی از یک بُعد خاصی بر دیگران سزاوارتر است و در آن مورد اولویت دارد.
اما درباره اینکه وقتی تعبیر «أولی لک» بدون هیچ وصف و قیدی بیاید (یعنی نگویند «از چه جهت» یا «به چه چیزی» أولی است) آنگاه مراد از آن چیست، هم اهل لغت و هم مفسران مطالب متعددی بیان کردهاند. اهم آنها عبارتند از:
الف. ابن فارس معتقد است: «اَوْلی» از ماده «ولی» است [درباره ماده «ولی» در جلسه ۸۴ http://yekaye.ir/al-maidah-005-055/ [۱] و جلسه ۱۴۴ http://yekaye.ir/an-nahl-016-100/ [۲] توضیح داده شد] که اصل این ماده دلالت بر معنای «قرب» می کند و «ولیّ» از این جهت ولی میگویند که نزدیکترین کسی است سرپرستی کار شخص دیگر را برعهده گرفته است. از نظر او «أولی لک» را برای دشنام دادن به کار میبرند که نوعی تهدید به شمار میرود؛ و با توجه به اینکه «ولی» مشتمل بر معنای «قرب» است؛ و از اصمعی نقل کرده که گفته «أولی لک» یعنی «نزدیک شود به تو چیزی که هلاکت کند» و برخی هم گفتهاند این تعبیر هنگام حسرت خوردن بر چیزی که مخاطب از دست داده، به کار میرود. (معجم المقاييس اللغة، ج۶، ص۱۴۱)
ب. راغب اصفهانی ظاهرا بر این باور است که «أولی» که از ماده «أول» است. (او با اینکه همه تعابیر «أولی» در قرآن کریم را ذیل ماده «ولی» آورده (مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۸۷)، اما تعبیر در این آیه را در ذیل ماده «اول» آورده) و گفته است تعبیر «أَوْلى لَكَ فَأَوْلى» یک تعبیر تهدیدآمیز است که با آن کسی را که در شُرُف هلاکت قرار گرفته هشدار میدهند تا از کاری که میخواهد انجام دهد خودداری کند؛ و یا اینکه كسى را كه با ذلت و خوارى از هلاكت نجات يافته است مورد خطاب قرار مىدهند تا دوباره به چنين سرنوشتى مبتلا نشود. و غالبا با تکرار استفاده میشود گویی میخواهند شخص را به تامل در کاری که باید از آن خودداری کند وادار کنند (مفردات ألفاظ القرآن، ص۱۰۰). وی هنگام بحث از ماده «ولی»، همه کلمات «أولی» در قرآن را به طور عادی بحث میکند، اما به این تعبیر که میرسد میگوید «گفته شده این تعبیر از ماده «ولی» است» (یعنی این را به عنوان قول خود نمیگوید) و دوباره اشارهای به این تعبیر میکند و میگوید “در این صورت به معنای «عقاب برای تو سزاوارتر است» میباشد و یا گفتهاند این فعلی متعدی است به معنای «نزدیکت کنند [به هلاکت]»؛ ویا گفتهاند به معنای «بیزاری جستن» است.” [ظاهرا به همان کارکرد دشنام] (مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۸۷)
ج. زمخشری گفته است که تعبیر «أولی لک» به معنای «ویل لک: وای بر تو» است (اساس البلاغه، ص۶۸۹) و دیگران توضیح دادهاند که در واقع ماده آن، «ویل» بوده است که در وزن أفعل رفته و جابجایی رخ داده است («أویل» بوده که به «أولی» تبدیل شده است، همانند «أدون» که به «أدنی» تبدیل میشود) (تفسیر بیضاوی، ج۵،ص۲۶۷)
[د. برخی هم از آل یؤول دانستهاند که در تدبر۱ خواهد آمد]
حدیث
۱) از امام جواد ع درباره این سخن خداوند که میفرماید: «سزاوارتر است برای تو، و سزاوارتر؛ سپس سزاوارتر است برای تو، و سزاوارتر» سوال شد. فرمودند:
خداوند عز و جل میفرماید: دور باد از تو خیر دنیا، دور باد؛ و دور باد از تو خیر آخرت.
عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج۲، ص۵۴
وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ الرِّضَا ع عَنْ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ «أَوْلى لَكَ فَأَوْلى ثُمَّ أَوْلى لَكَ فَأَوْلى» قَالَ:
يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بُعْداً لَكَ مِنْ خَيْرِ الدُّنْيَا بُعْداً وَ بُعْداً لَكَ مِنْ خَيْرِ الْآخِرَةِ.
تدبر
۱) «أَوْلی لَكَ فَأَوْلی»
مقصود از تعبیر «أَوْلی لَكَ فَأَوْلی» چیست؟
الف. این تعبیری است که میخواهد تاکید کند که آن وضعیتی که داشتهاند همان سزاوارشان بوده است؛ به تعبیر عامیانه، میخواهد بگوید این حالی که برای تو وصف شد (که نه تصدیق میکنی و نه نماز میگزاری و …) لیاقتت همین وضع و حال است تا به عذاب برسی؛ شبیه تعبیر پایانی این آیه «فَإِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْكَمَةٌ وَ ذُكِرَ فِيهَا الْقِتالُ رَأَيْتَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ نَظَرَ الْمَغْشِيِّ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَأَوْلى لَهُمْ: و چون سورهاى محكم فرستاده شود و در آن سخن از جنگ به ميان آيد كسانى را كه در دلهاى آنان مرض است مىبينى كه به سوى تو همانند كسى مىنگرند كه بيهوشى مرگ او را فرا گرفته. پس همان سزاوارشان است.» (محمد/۲۰) (المیزان، ج۲۰، ص۱۱۴)
ب. سخنی در مقام تهدید است؛ و «ولی» در معنای «قرب» است؛ یعنی خداوند آنچه را که از آن کراهت داری به تو نزدیک گردانَد. (مجمعالبیان، ج۱۰، ص۶۰۶)
ج. مذمت کردنت سزاوارتر است از اینکه تو را رها کنیم. (مجمعالبیان، ج۱۰، ص۶۰۶)
د. از خیرات دنیا دور باشی و همین طور از خیرات آخرت (حدیث۱) (جبائی، به نقل مجمعالبیان، ج۱۰، ص۶۰۶)
ه. در دنیا شر در پی تو بیاید، و در آخرت هم شر در پی تو بیاید. (مجمعالبیان، ج۱۰، ص۶۰۶) (در اینجا «اولی» از ماده «ولی، یلی» به معنای «در پی آمدن» دانسته شده است)
و. این وعید [وعده به عذاب] پشت وعید است (قتاده، به نقل مجمعالبیان، ج۱۰، ص۶۰۶)
ز. از «ویل» است؛ یعنی وای بر تو، پس واویلا (تفسیر بیضاوی، ج۵،ص۲۶۷)
ح. وزن «فُعلی» از ماده «آل یؤول» است به معنای «عاقبت تو آتش است» (به نقل تفسیر بیضاوی، ج۵،ص۲۶۷)
و. …
۲) «أَوْلی لَكَ فَأَوْلی»
او نه تصدیق کرد و نه نماز خواند، بلکه تکذیب کرد و روگرداند؛ سزاوار تو همین است و همین.
شاید میخواهد بفرماید ای کسی که از حق رویگردان شدهای، اگر کسی اعمال و رفتارت و باطن تو را بررسی کند میفهمد لیاقتت همین بوده است و از تو جز این انتظاری نیست.
به این ترتیب، این آیه شبیه میشود با آیه «قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِه: بگو هرکسی بر اساس شاکله خودش عمل میکند» (اسراء/۸۴) و حالا که بر اساس شاکله خودش عمل میکند، به هرجا که میرسد لیاقتش همان بوده است.[۳]
به قول ملای رومی:
با زبان معنوی گُل با جُعَل[۴] این همیگوید که ای گندهبغل
گر گریزانی ز گلشن بیگمان هست آن نفرت کمال گلستان
غیرت من بر سر تو دورباش میزند کای خس ازینجا دور باش
ور بیامیزی تو با من ای دنی این گمان آید که از کان منی
بلبلان را جای میزیبد چمن مر جُعَل را در چَمین[۵] خوشتر وطن
http://ganjoor.net/moulavi/masnavi/daftar2/sh46/
[۱] . آنجا بیان شد:
«ولیّ»: «اصل و ریشه آن، دلالت بر «قرب» میکند و «مولی» از همین باب است که به معانی آزادکننده، بردهی آزادشده، صاحب، همقسم، پسرعمو، ناصر و یاور، همسایه به کار میرود» (معجم المقاييس اللغة۶/ ۱۴۱) به تعبیر دیگر، «ولی، رابطهای بین دو شیء است که چیزی که از آنها نباشد بین آنها فاصله نیندازد و برای همین استعاره گرفته میشود در نزدیکی از حیث مکان، نسبت، دین، دوستی، نصرت، اعتقاد» (مفردات ألفاظ القرآن/۸۸۵) وقتی تعبیر شود که الف ولی ب است، یعنی الف سرپرستی امور ب را برعهده گرفته است (معجم المقاييس اللغة۶/ ۱۴۱) پس «ولایت یعنی تدبیر امور شخص دیگر و برعهده گرفتن مسئولیت زندگی و معاش او» (التحقيق في كلمات القرآن الكريم۱۳/ ۲۰۴) و لذا شاید مناسبترین معادل آن در فارسی «سرپرست» باشد؛ مخصوصا در این آیه که نسبت خدا با ما درنظر گرفته شده است. در زبان فارسی هم استفاده از کلمه «ولی» در معنای سرپرست بسیار متداول است (مثلا ولی دانشآموز).
[۲] . در آنجا بیان شد:
«يَتَوَلَّوْنَهُ»: «تولی» از ماده «ولی» (دوستی توام با سرپرستی) است که چون به باب «تفعُّل» رفته، معنای مطاوعه (= قبول و پذیرش) پیدا کرده است؛ لذا به معنای «قبول ولایت» (شخصی را به عنوان ولیّ قبول کردن) میباشد که ترجمه سادهاش میشود: «سرپرستی او را بر خود قبول کنند» یا «به سرپرستیاش تن دهند»
[۳] . این عبارت اگرچه بوی مذمت میدهد اما میتواند صرفا بیان حال باشد نه مذمت؛ و آنگاه شبیه میشود به مضمون این حدیث که:
أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ عَنْ يَحْيَى بْنِ أَبَانٍ عَنْ شِهَابٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ لَوْ عَلِمَ النَّاسُ كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى هَذَا الْخَلْقَ لَمْ يَلُمْ أَحَدٌ أَحَداً (کافی، ج۲،ص۴۴)
[۴] . جُعَل: سرگینغلطان، حشرهای که از مدفوع حیوانات تغدیه میکند.
[۵] . ادرار و سرگین حیوانات.
بازدیدها: ۹۷۱