۴۵۷) إِنَّ لَدَيْنا أَنْكالاً وَ جَحيماً

۳۰ رمضان ۱۴۳۸

ترجمه

که همانا نزد ما قید و بندها و جهنمی [= آتشی بشدت فروزان] است؛

نکات ترجمه

«أَنْكالاً»

ماده «نکل» در اصل دلالت می‌کند بر مانع شدن، و ناتوانی از انجام کاری. «نَکل» به قید و بندی که بر چارپایان می‌زنند، و نیز به طور خاص به آهنِ لجامِ (حديدة اللِّجام‏) گفته می‌شود از این جهت که مانع آزادی عمل حیوان می‌گردد و مهار وی را کاملا به دست سوارش می‌دهد و «أنکال» (مزمل/۱۲) جمع آن می‌باشد.

تعبیر «نَكَّلَ» را در جایی به کار می‌برند که مانعی برای دیگری ایجاد کنند (وَ اللَّهُ أَشَدُّ بَأْساً وَ أَشَدُّ تَنْكيلاً؛ نساء/۸۴) که اسم این کار را «نَکال» گویند: «فَجَعَلْناها نَكالًا لِما بَيْنَ يَدَيْها وَ ما خَلْفَها» (بقرة/۶۶)، «جَزاءً بِما كَسَبا نَكالًا مِنَ اللَّهِ‏» (مائدة/۳۸) فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَكالَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولی‏؛ نازعات/۲۵) [و ظاهرا به خاطر همین خاصیت بازدارندگی‌اش است که این تعبیر را گاه به «مایه عبرت» ترجمه می‌کنند] (معجم المقاييس اللغة، ج‏۵، ص۴۷۳؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۲۵)

این ماده در قرآن کریم در همین ۵ مورد آمده است.

«جَحيماً»

ماده «جحم» در اصل برای حرارت بسیار زیاد و شدت التهاب آتش به کار می‌رود و «جاحم» به مکان بسیار داغ گفته می‌شود و «جحیم» صیغه مبالغه از آن است  لذا به جهنم گفته می‌شود (معجم المقاييس اللغة، ج‏۱، ص۴۲۹؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص۱۸۷) تفاوتش با «سعیر» و «حریق» و «جهنم» در این است که «سعیر» فقط در مورد وضعیت آتش در همان لحظات اشتعال به کار می‌رود؛ و «حریق» به وضعیت آتش در حالی که دارد اشیای دیگر را نابود می‌کند؛ اما «جحیم» آتش بسیار شدیدی است که گویی آتش روی آتش است و دلالت بر شدت التهاب و شعله‌ور بودن آتش دارد؛ و «جهنم» دلالت بر عمق بسیار شدید دارد (الفروق في اللغة، ص۳۰۷) از ابن عباس هم نقل شده که «جحیم» بلندمرتبه‌ترین آتش جهنم است (تفسير القمي، ج‏۲، ص۴۰۸[۱])

از این ماده تنها به صورت کلمه «جحیم» در قرآن به کار رفته که موارد آن جمعا ۲۶ مورد می‌باشد که غیر از یک مورد (که تعبیر نمرودیان است از آتشی که برای سوزاندن حضرت ابراهیم ع آماده کرده بودند: قالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْياناً فَأَلْقُوهُ فِي الْجَحيمِ؛ صافات/۹۷) همه آنها ناظر به جهنم است.

حدیث

روایت شده است که پیامبر اکرم ص آیه «إِنَّ لَدَيْنا أَنْكالًا وَ جَحِيماً» را که قرائت کردند، بیهوش شدند.

[در برخی نقل‌ها آمده که از شخصی دیگر که این آیه را قرائت می‌کرد، شنیدند و از هوش رفتند. الدر المنثور، ج‏۶، ص۲۷۹][۲]

رجال الكشي مع تعليقات ميرداماد، ج‏۱، ص۴۵؛ تفسير طبری، ج‏۲۹، ص۸۶[۳]

و روی حمزة عن حمران بن أعين أن النبي صلّی اللّه عليه و آله قرأ «إِنَّ لَدَيْنا أَنْكالًا وَ جَحِيماً» فصعق.

 

۲) حضرت امیر ع در روایتی طولانی به ریشه‌های و شاخه‌های کفر و نفاق اشاره کرده‌اند که فراز مربوط به نفاق آن در جلسه ۴۳۱، حدیث۱ http://yekaye.ir/al-ahzab-33-12/ گذشت. در پایان این حدیث فرموده‌اند:

پس هر که توبه کند هدایت شود؛ و آنکه در فتنه افتاد گمراه شود مادامی که به سوی خدا توبه نکرده و به گناه خویش اعتراف ننموده باشد؛ و هلاکت هیچکس برعهده خدا نیست مگر کسی که خود مسیر هلاکت را بپیماید.

پس خدا را [در نظر بگیرید!] خدا را [در نظر بگیرید!] که چه اندازه وسیع است آن توبه و رحمت و بشارت و بردباری عظیمی که دارد؛ و چه اندازه دست و پا گیر است آن قید و بندها (أنکال) و آتش بشدت فروزان (جحیم) و در چنگال قهر او گرفتار آمدن (بطش شدید)؛ پس هرکه با اطاعت خدا به پیروزی رسید کرامت او را به خود جلب نموده و هر که داخل در معصیت او شد عواقب سخت و دشوار آن را خواهد چشید «و حتما تا اندکی دیگر پشیمان خواهند شد» (مومنون/۴۰)

الكافي، ج‏۲، ص۳۹۵

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَی عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِي عَيَّاشٍ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ص قَالَ: بُنِيَ الْكُفْرُ عَلَی أَرْبَعِ دَعَائِمَ… وَ النِّفَاقُ عَلَی أَرْبَعِ دَعَائِمَ …

فَمَنْ تَابَ اهْتَدَی وَ مَنِ افْتُتِنَ غَوَی مَا لَمْ يَتُبْ إِلَی اللَّهِ وَ يَعْتَرِفْ بِذَنْبِهِ وَ لَا يَهْلِكُ عَلَی اللَّهِ إِلَّا هَالِكٌ اللَّهَ اللَّهَ فَمَا أَوْسَعَ مَا لَدَيْهِ مِنَ التَّوْبَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْبُشْرَی وَ الْحِلْمِ الْعَظِيمِ وَ مَا أَنْكَلَ مَا عِنْدَهُ مِنَ الْأَنْكَالِ وَ الْجَحِيمِ وَ الْبَطْشِ الشَّدِيدِ فَمَنْ ظَفِرَ بِطَاعَتِهِ اجْتَلَبَ كَرَامَتَهُ وَ مَنْ دَخَلَ فِي مَعْصِيَتِهِ ذَاقَ وَبَالَ نَقِمَتِهِ «وَ عَمَّا قَلِيلٍ لَيُصْبِحُنَّ نادِمِينَ».

 

۳) در فرازی از یکی از دعاهای منسوب به امام سجاد ع آمده است:

خدایا ! بهشتت را آفریدی برای کسی که اطاعتت کند؛ و در آن وعده داده‌ای چیزهایی را که به دل کسی خطور نکند؛ و من به عمل خودم نگاه کردم و – ای مولای من – آن را ضعیف دیدم؛ و به محاسبه نفس پرداختم، و نیافتم که به شکر آنچه بر من نعمت داده‌ای قیام کرده باشم؛

و آتشی را آفریدی برای کسی که عصیانت کند؛ و در آن قید و بندها (أنکال) و آتشی بشدت فروزان (جحیم) و عذابی را وعده دادی؛ و می‌ترسم – ای مولای من – که مستوجب آن شده باشم، به خاطر گستاخی فراوانم، و جرم عظیمم، و بدی‌های دور و درازم؛

اما به هیچ وجه در محضر تو بزرگ نباشد آن گناهی را که تو برمن بخشی و نه در مورد کسی که جرمش از من بیشتر باشد؛ چرا که هم جایگاه من در مُلک تو بس خُرد است، و هم از یقین من به تو و توکل و امیدم به خودت خبر داری.

بحار الأنوار، ج‏۹۱، ص۱۴۱

أَقُولُ وَجَدْتُ فِي بَعْضِ الْكُتُبِ هَذَا الدُّعَاءَ مَنْسُوباً إِلَی سَيِّدِ السَّاجِدِينَ ع وَ هُوَ فِي الْمُنَاجَاةِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ …

إِلَهِي خَلَقْتَ جَنَّتَكَ لِمَنْ أَطَاعَكَ وَ وَعَدْتَ فِيهَا مَا لَا يَخْطُرُ بِالْقُلُوبِ وَ نَظَرْتُ إِلَی عَمَلِي فَرَأَيْتُهُ ضَعِيفاً يَا مَوْلَايَ وَ حَاسَبْتُ نَفْسِي فَلَمْ أَجِدْ أَنْ أَقُومَ بِشُكْرِ مَا أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ خَلَقْتَ نَاراً لِمَنْ عَصَاكَ وَ وَعَدْتَ فِيهَا أَنْكالًا وَ جَحِيماً وَ عَذَاباً وَ قَدْ خِفْتُ يَا مَوْلَايَ أَنْ أَكُونَ مُسْتَوْجِباً لَهَا لِكَبِيرِ جُرْأَتِي وَ عَظِيمِ جُرْمِي وَ قَدِيمِ إِسَاءَتِي فَلَا يَتَعَاظَمُكَ ذَنْبٌ تَغْفِرُهُ لِي وَ لَا لِمَنْ هُوَ أَعْظَمُ جُرْماً مِنِّي لِصِغَرِ خَطَرِي فِي مُلْكِكَ مَعَ يَقِينِي بِكَ وَ تَوَكُّلِي وَ رَجَائِي لَدَيْك‏.

تدبر

۱) «إِنَّ لَدَيْنا أَنْكالاً وَ جَحيماً»

در آیه قبل فرمود کار تکذیب‌کنندگان را به من واگذار و به آنها مهلت بده!

حالا به خدا واگذار کردیم؛ با آنها چه می‌کند؟

می فرماید: همانا نزد ما قید و بندها و جهنمی [= آتشی بشدت فروزان] است.

یعنی

اگر خدا به تکذیب‌کنندگان خوشگذران مهلتی می‌دهد، نشانه رضایت او نیست؛ بلکه غل و زنجیرها و آتشی برافروخته در انتظارشان است. (تفسیر نور، ج۱۰، ص۲۷۱)

 

۲) «إِنَّ لَدَيْنا أَنْكالاً وَ جَحيماً»

«انکال» چیست؟

الف. از شعیبی نقل شده: غل و زنجیرهایی است که به پا می‌بندند؛ که بیش از آنکه برای این باشد که مانع فرار آنها شود، به نحوی سنگین است که مانع حرکت کردن آنها می‌شود (البحر المحيط، ج‏۱۰، ص۳۱۷)

ب. از مجاهد و قتاده نقل شده: غل و زنجیرهایی در آخرت است که هیچگاه باز نمی‌شود. (مجمع البيان، ج‏۱۰، ص۵۷۳)

ج. …

تاملی با خویش

پیامبر اکرم ص که معصوم است، وقتی این آیات را می‌خواند یا می‌شنید از هوش می‌رفت (حدیث۱)؛

امیرالمومنین ع با آن مقامات عالی‌اش در دعای کمیل فریاد می‌زند «این عذابی است که آسمان‌ها و زمین تحملش را ندارند، من چه کنم؟» (هَذَا مَا لَا تَقُومُ لَهُ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ يَا سَيِّدِي فَكَيْفَ بِي‏)؛

امام سجاد ع که جز بندگی خدا را نکرد، از این غل و زنجیرها به خدا پناه می‌برد (حدیث۳)

ما چطور؟

امروز ماه رمضان – ماهی که درهای جهنم را بر روزه‌داران بسته و شیاطین را در غل و زنجیر کرده بودند (الأمالي (للمفيد)، ص۲۳۰)[۴]، تمام شد.

و البته به ما وعده داده‌اند در شب و روز عید فطر به اندازه کل کسانی که در ماه مبارک رمضان مورد مغفرت قرار گرفته، از آتش رها می‌شوند.

از خداوند بخواهیم که ما را هم جزء آنان قرار دهد و ما را چنان در مسیر خود ثابت‌قدم گرداند که درهای جهنم همچنان بر روی ما بسته بماند؛ که وقتی امیرالمومنین ع می‌گوید که تحمل عذاب آن را ندارد، ما چه بگوییم؟

 

۳) «إِنَّ لَدَيْنا أَنْكالاً وَ جَحيماً»

نزد خداوند، نه‌تنها بهشت و خوشی‌های بی‌پایان هست؛ بلکه غل و زنجیرها و آتشی سوزان هم هست؛ و اینها با رحمانیت خداوند منافاتی ندارد.

نکته خداشناسی

خدا را نباید مطابق هوا و هوس خود بشناسیم و تصویر کنیم؛ بلکه بر اساس آنچه واقعا هست و آنچه خودش خود را معرفی کرده باید بشناسیم. در اینکه خداوند رحمان است و رحمتش همه عالم را فراگرفته تردیدی نیست؛ اما معنای این رحمت فراگیر، یک مهربانی صرفاً احساساتی و بی‌منطق نیست؛ بلکه رحمتی است که غضب را هم در دل خود دارد؛ چنانکه:

ترحم بر پلنگ تیزدندان

ستمکاری بود بر گوسفندان[۵]

درباره اینکه عذاب چگونه ناشی از رحمانیت خداوند است، قبلا در جلسه ۳۲۵، تدبر۱ توضیح داده شد. http://yekaye.ir/al-hajj-22-20/

 

 


[۱] . حَدَّثَنَا سَعِيدُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا بَكْرُ بْنُ سَهْلٍ عَنْ عَبْدِ الْغَنِيِّ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُوسَى بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنِ ابْنِ جَرِيحٍ عَنْ عَطَاءٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ وَ إِذَا الْجَحِيمُ سُعِّرَتْ يُرِيدُ أُوقِدَتْ لِلْكَافِرِينَ وَ الْجَحِيمُ النَّارُ الْأَعْلَى مِنْ جَهَنَّمَ‏؛ وَ الْجَحِيمُ فِي كَلَامِ الْعَرَبِ مَا عَظُمَ مِنَ النَّارِ كَقَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ: ابْنُوا لَهُ بُنْياناً فَأَلْقُوهُ فِي الْجَحِيمِ، يُرِيدُ النَّارَ الْعَظِيمَة.

[۲] . و أخرج أبو عبيد في فضائله و أحمد في الزهد و ابن أبى الدنيا في نعت الخائفين و ابن جرير و ابن أبى داود في الشريعة و ابن عدى في الكامل و البيهقي في شعب الايمان من طريق حمران ابن أعين عن أبى حرب بن أبى الأسود ان النبي صلى الله عليه و سلم سمع رجلا يقرأ إِنَّ لَدَيْنا أَنْكالًا وَ جَحِيماً فصعق‏

[۳] . این حدیث به همین ترتیب در تفسير ثعلبی، ج‏۱۰، ص۶۴ ؛ تفسیر قرطبی، ج‏۱۹، ص۴۷؛ تفسیر ابن ابی‌حاتم، ج‏۱۰، ص۳۳۸۰ نیز آمده است. البته در همه این منابع اهل سنت، این روایت بعد از عبارت «وَ طَعاماً ذا غُصَّةٍ» و همانند حدیث فوق از حمران آمده است و در مجمع البيان، ج‏۱۰، ص۵۷۳ این روایت بعد از عبارت «وَ طَعاماً ذا غُصَّةٍ» و به نقل حمران از ابن‌عمر آمده است.

[۴] . حَدَّثَنَا أَبُو الطَّيِّبِ الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ التَّمَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ الشَّاهِدُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحُسَيْنِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي مُسْلِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ جليس [حُلَيْسٍ‏] الرَّازِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ الْحَكَمِ الْعُرَنِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا هِشَامُ بْنُ الْوَلِيدِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ سُلَيْمَانَ السَّدُوسِيِّ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ السِّيرَافِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الضَّحَّاكُ بْنُ مُزَاحِمٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ أَنَّهُ سَمِعَ‏ النَّبِيَّ ص يَقُولُ … يَقُولُ لَهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَا رِضْوَانُ افْتَحْ أَبْوَابَ الْجِنَانِ يَا مَالِكُ أَغْلِقْ أَبْوَابَ الْجَحِيمِ عَنِ الصَّائِمِينَ مِنْ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ يَا جَبْرَئِيلُ اهْبِطْ إِلَى الْأَرْضِ فَصَفِّدْ مَرَدَةَ الشَّيَاطِينِ وَ غُلَّهُمْ بِالْأَغْلَال

[۵] . و به قول سعدی:

رحم آوردن بر بدان ستمست بر نیکان، عفو کردن از ظالمان جورست بر درویشان

خبیث را چو تعهد کنی و بنوازی    به دولت تو گنه می‌کند به انبازی

https://ganjoor.net/saadi/golestan/gbab8/sh7/

بازدیدها: ۹

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*