ترجمه
از آنان بپرس: کدامشان ضامن این [ادعا] است؟
حدیث
۱) ابوالربیع شامی میگوید: به امام صادق ع عرض کردم که کمترین چیزی که بنده را از ایمان بیرون میبرد چیست؟
فرمود: نظری را میفهمد که مخالف حق است اما بر آن اصرار میورزد.
المحاسن، ج۱، ص۲۱۲
عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي الرَّبِيعِ الشَّامِيِّ قَالَ:
قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مَا أَدْنَى مَا يَخْرُجُ الْعَبْدُ مِنَ الْإِيمَانِ؟
فَقَالَ الرَّأْيُ يَرَاهُ مُخَالِفاً لِلْحَقِّ فَيُقِيمُ عَلَيْهِ.
۲) از امام صادق ع درباره دو نفری سوال شد که در مطلبی اختلاف داشتند، یکی از آنها بر اساس نظر شخصی خودش گفت: «من شهادت میدهم که مطلب چنین و چنان است»؛ و اتفاقا مطلبش هم موافق با حق درآمد؛ و دیگری دست نگه داشت و گفت: حرف، حرف علماست. [= من نمیدانم و در این مورد به سخن عالمان اعتماد میکنم].
امام ع فرمود: این [نفر دوم] برتر (یا اینکه فرمود: پارساتر) است.
المحاسن، ج۱، ص۲۱۲
عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ رَجُلٍ لَمْ يُسَمِّهِ أَنَّهُ:
سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلَانِ تَدَارَءَا فِي شَيْءٍ فَقَالَ أَحَدُهُمَا أَشْهَدُ أَنَّ هَذَا كَذَا وَ كَذَا بِرَأْيِهِ فَوَافَقَ الْحَقَّ وَ كَفَّ الْآخَرُ فَقَالَ الْقَوْلُ قَوْلُ الْعُلَمَاءِ؟
فَقَالَ هَذَا أَفْضَلُ الرَّجُلَيْنِ؛ أَوْ قَالَ أَوْرَعُهُمَا.
۳) حمزه بن طیار میگوید: برخی از خطبههای امام باقر ع را بر امام صادق ع عرضه کردم [تا مطمئن شوم درست به دست من رسیده است] تا به جایی رسیدم که امام ع فرمود: کافی است و دیگر ساکت باش. سپس فرمود:
شما را در میان آنچه نمیدانید و به شما رسیده است سزاوار نیست کاری انجام دهید جز دست نگهداشتن از آن، و بر جای خود ماندن، و آن را به امامان هدایت برگرداندن، تا آنها شما را بر راه میانه سوار کنند و کوری را از شما بزدایند و در آن مطلب حق را به شما بشناسانند که خداوند متعال میفرماید: «پس، از اهل ذکر بپرسید اگر طوری هستید که نمیدانید» (نحل/۴۳).
الكافي، ج۱، ص۵۰؛ المحاسن، ج۱، ص۲۱۶[۱]
مُحَمَّدٌ عَنْ أَحْمَدَ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ الطَّيَّارِ أَنَّهُ:
عَرَضَ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع بَعْضَ خُطَبِ أَبِيهِ حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَوْضِعاً مِنْهَا قَالَ لَهُ كُفَّ وَ اسْكُتْ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:
لَا يَسَعُكُمْ فِيمَا يَنْزِلُ بِكُمْ مِمَّا لَا تَعْلَمُونَ إِلَّا الْكَفُّ عَنْهُ وَ التَّثَبُّتُ وَ الرَّدُّ إِلَى أَئِمَّةِ الْهُدَى حَتَّى يَحْمِلُوكُمْ فِيهِ عَلَى الْقَصْدِ وَ يَجْلُوا عَنْكُمْ فِيهِ الْعَمَى وَ يُعَرِّفُوكُمْ فِيهِ الْحَقَّ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُون.»
تدبر
۱) «سَلْهُمْ أَيُّهُمْ بِذلِكَ زَعيم»
عدهای کفرورزیدن و مسلمان نشدن را چندان اقدام مهمی نمیشمرند و انتظار دارند علیرغم چنین جرم عظیمی، خداوند هیچ تفاوتی بین آنان که مسلمان و تسلیم حقیقتاند و آنان که مرتکب چنین جرمی شدهاند نگذارد!
خداوند بعد از اینکه تذکر داد که اینها نه از جانب عقل دلیلی دارند نه از جانب وحی، و نه این سخنشان مبتنی بر یک توافق پیشینی است، به پیامبرش میفرماید از آنها بپرس که کدامشان ضامن این حرف است و مسئولیت این حرف را برعهده میگیرد؛ که اینها روز قیامت میخواهند به او تکیه کنند.
۲) «سَلْهُمْ أَيُّهُمْ بِذلِكَ زَعيم»
اگر کسی ادعایی را مطرح میکند، و بر این ادعایش دلیل واضح عقلی یا دلیل معتبر نقلی اقامه نکرده است، باید از او پرسید که چه کسی این مدعایش را ضمانت میکند.
اگر افراد همین نکته ساده روششناسی را در مواجهه با مطالب – بویژه مطالب مربوط به دین و معنویت و آخرت – جدی بگیرند، بازار خرافهپرستی و معنویتهای دروغین و عرفانهای ساختگی تعطیل خواهد شد.
تذکری در زمینه سیر و سلوک
امروزه موجی در میان جوانان پدید آمده است که «دنبال حکیم و مرادی میگردند تا دست آنها را بگیرد و آنها را در مسیر سیر و سلوک پیش ببرد.» و همین امر بازار شیادان را رونق بخشیده است؛ و در کمال تعجب گاه چنین امری در میان جوانان بسیار متدین و دغدغهمند هم مشاهده میشود و افراد ظاهرالصلاح هم بیکار ننشسته و از این فضا برای افزودن شمار مریدان خود حداکثر استفاده را میکنند.
یادمان باشد: خداوند عقل را به ما به عنوان «حجت درون» داده، و ما در مورد هیچکس مجاز نیستیم که تبعیت بیچون و چرا انجام دهیم. اگر از پیامبر و اهل بیت ع تبعیت مطلق میکنیم، چون قبلا با همین عقل خود، عصمت و مصونیت آنان از خطا را اثبات کردهایم و برای این تبعیت نزد خداوند و عقل خود حجت داریم. حتی در خصوص فقها و علمای دین هم اجازه تبعیت چشم و گوش بسته نداریم و تنها در حدی که امام معصوم به ما اجازه داده است میتوانیم تبعیت کنیم (و برای همین است که در روایت معروفی که از امام حسن عسکری ع درباره ضرورت تقلید از علما رسیده، ایشان – بعد از مذمت شدید یهودیان در پیروی چشم و گوش بسته از احبار و رهبان – شیعیان را از اینکه، از «هر عالم شیعهای» تبعیت کنند برحذر داشته و صرف «عالِم بودن» را کافی ندانسته و شروط متعددی را ضمیمه کرده و در پایان حدیث فرموده که این اوصاف تنها در برخی از فقهای شیعه یافت میشود، نه در همه: وَ ذَلِكَ لَا يَكُونُ إِلَّا بَعْضَ فُقَهَاءِ الشِّيعَةِ لَا جَمِيعَهُم، الإحتجاج، ج۲، ص۴۵۸)[۲]
دستوراتی که افراد در زمینه سیر و سلوک مطرح میکنند یا برگرفته از تعالیم شریعت است، که این از باب همان رجوع به فقیهانی است که امامان رجوع بدانها را مُجاز شمردهاند؛ یا مطالبی است که نه در عقل واضح و نه در نقل معتبر سندیتی ندارد. در این گونه موارد این آیه رخ مینماید که «از آنان بپرس: کدامشان ضامن این [ادعا] است؟»
در مورد معصومین خیال ما راحت است که در مقام هدایت ما هیچگاه اشتباه نمیکنند. اما آیا این آدم ظاهرالصلاحی که هرچه بگوید را به عنوان دستور سیر و سلوک جدی میگیریم، در حدی هست که اگر مطلبش اشتباه درآمد، روز قیامت بتواند زعیم و کفیل ما در پیشگاه خدا باشد؟!
حکایتی از مرحوم آیت الله بهجت
یکی از اساتید ما از ایشان نقل میکرد که بارها وقتی مساله تبعیت از استاد [سیر و سلوک] نزد ایشان مطرح شد فرمودند:
«مسیر خدا مسیری نیست که انسان بتواند با احتمال و گمان پیش برود. [شیطان بهجد در کمین نشسته و] باید برای هر گامی که برمیداریم یقین داشته باشیم؛ که احتیاط در این مسیر از هر کاری سزاوارتر است.»
و احتیاط هم این است که از طرفی حتی اگر در مورد فهم کلام معصوم شک کردیم توقف کنیم (حدیث۳) و به نظرِ شخصیِ خود عمل نکنیم و به سراغ علمای واقعی برویم (حدیث۲)؛ و از طرف دیگر تبعیت بیچون و چرا جز از معصوم – یا کسانی که معصوم اجازه داده، و صرفاً در همان حدی که معصوم اجازه داده – نداشته باشیم.
۳) «سَلْهُمْ أَيُّهُمْ بِذلِكَ زَعيم»
تا آیه قبل مستقیما کفار و مدعیان باطل را خطاب قرار داده بود. چرا خطاب عوض شد و در مورد بقیه مطالب، به پیامبر ص دستور داد که از آنها بپرس؟
الف. میخواهد نشان دهد که آنها استحقاق مخاطب خدا شدن را دیگر ندارند. (المیزان، ج۱۹، ص۳۸۴)
ب. شاید میخواهد پیامبر ص را به طرح سوال از آنها وادارد تا بیمنطق بودن آنها را در مقابل دیگران عیان ساخته، آنان را رسوا کند.
ج. اگر مدعیای برای ادعای خودش نه دلیل عقلی بیاورد و نه دلیل نقلی، دیگر صحبت مستقیم با او فایدهای ندارد.
د. …
[۱] . مرحوم کلینی از مرحوم برقی نقل کرده است اما سخن مرحوم برقی در محاسن دو روایت است:
عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَمَّنْ حَدَّثَهُ رَفَعَهُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّهُ لَا يَسَعُكُمْ فِيمَا يَنْزِلُ بِكُمْ مِمَّا لَا تَعْمَلُونَ إِلَّا الْكَفُّ عَنْهُ وَ التَّثَبُّتُ فِيهِ وَ الرَّدُّ إِلَى أَئِمَّةِ الْمُسْلِمِينَ حَتَّى يُعَرِّفُوكُمْ فِيهِ الْحَقَّ وَ يَحْمِلُوكُمْ فِيهِ عَلَى الْقَصْدِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ
عَنْهُ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ الطَّيَّارِ أَنَّهُ عَرَضَ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع بَعْضَ خُطَبِ أَبِيهِ حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَوْضِعاً مِنْهَا قَالَ لَهُ كُفَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع اكْتُبْ فَأَمْلَى عَلَيْهِ أَنَّهُ لَا يَنْفَعُكُمْ فِيمَا يَنْزِلُ بِكُمْ مِمَّا لَا تَعْلَمُونَ إِلَّا الْكَفُّ عَنْهُ وَ التَّثَبُّتُ فِيهِ وَ رَدُّهُ إِلَى أَئِمَّةِ الْهُدَى حَتَّى يَحْمِلُوكُمْ فِيهِ عَلَى الْقَصْد.
[۲] . ایشان بعد از مذمت طولانی یهود در پیروی از احبار و رهبان میفرمایند:
فَمَنْ قَلَّدَ مِنْ عَوَامِّنَا مِثْلَ هَؤُلَاءِ الْفُقَهَاءِ فَهُمْ مِثْلُ الْيَهُودِ الَّذِينَ ذَمَّهُمُ اللَّهُ بِالتَّقْلِيدِ لِفَسَقَةِ فُقَهَائِهِمْ فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوهُ وَ ذَلِكَ لَا يَكُونُ إِلَّا بَعْضَ فُقَهَاءِ الشِّيعَةِ لَا جَمِيعَهُم …
بازدیدها: ۸