ترجمه
و مومنان را بشارت بده به اینکه قطعاً برایشان از جانب خداوند تفضلی بزرگ [در کار] است.
میلاد امام کاظم ع مبارک باد
نکات ترجمه
«فَضْلاً»
قبلا بیان شد که ماده «فضل» دلالت بر «زیادتر از حالت میانه و معمول» میکند و و فضل خدا به معنای اعطای بیش از حدی که به طور معمول نیاز است و انتظار میرود، میباشد. (جلسه۸۹ http://yekaye.ir/yunus-010-058/ )
بسیاری از مفسران، «فضل» را عطایی اضافه بر آنچه که گیرنده آن استحقاقش را داشته است، معرفی کردهاند. (مجمعالبیان، ج۸، ص۵۶۹؛ البحر المحیط، ج۸، ص۴۸۸؛ المیزان، ج۱۶، ص۳۳۰)
حدیث
۱) از امام صادق ع از امام باقر ع روایت شده است که امیرالمومنین صلوات الله علیه فرمودند:
ایمان بر چهار رکن استوار است: توکل بر خدا؛ تفویض امور به خدا، رضایت به قضا و قدر الهی، و تسلیم بودن در برابر امر خدا.
الكافي، ج۲، ص۴۷
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ:
الْإِيمَانُ لَهُ أَرْكَانٌ أَرْبَعَةٌ التَّوَكُّلُ عَلَى اللَّهِ وَ تَفْوِيضُ الْأَمْرِ إِلَى اللَّهِ وَ الرِّضَا بِقَضَاءِ اللَّهِ وَ التَّسْلِيمُ لِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.
۲) در یکی از غزوات پیامبر ص قومی خدمت ایشان رسیدند. حضرت پرسید: این قوم کی باشند؟
گفتند: مومنانیم یا رسول الله.
فرمود: ایمانتان به چه مرتبهای رسیده است؟
گفتند: صبر بر بلاء و شکر هنگام آسایش و رضایت به قضای الهی.
رسول الله ص فرمود: بردبارانی عالِم، که از شدت فهم عمیقشان نزدیک است از پیامبران محسوب شوند! اگر این گونهاید که توصیف کردید، پس بنایی نسازید که در آن سکونت نخواهید کرد، و جمع نکنید چیزی را که نخواهید خورد، و تقوای خدایی را پیشه کنید که به سوی او بازخواهید گشت.
الكافي، ج۲، ص۴۸
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيه عَنْ سُلَيْمَانَ الْجَعْفَرِيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ: رَفَعَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص قَوْمٌ فِي بَعْضِ غَزَوَاتِهِ
فَقَالَ مَنِ الْقَوْمُ
فَقَالُوا مُؤْمِنُونَ يَا رَسُولَ اللَّهِ
قَالَ وَ مَا بَلَغَ مِنْ إِيمَانِكُمْ
قَالُوا الصَّبْرُ عِنْدَ الْبَلَاءِ وَ الشُّكْرُ عِنْدَ الرَّخَاءِ وَ الرِّضَا بِالْقَضَاءِ
فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص حُلَمَاءُ عُلَمَاءُ كَادُوا مِنَ الْفِقْهِ أَنْ يَكُونُوا أَنْبِيَاءَ إِنْ كُنْتُمْ كَمَا تَصِفُونَ فَلَا تَبْنُوا مَا لَا تَسْكُنُونَ وَ لَا تَجْمَعُوا مَا لَا تَأْكُلُونَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ.
۳) از امیرالمومنین ع درباره «ایمان» سوال شد. فرمودند:
همانا خداوند عز و جل ایمان را بر چهار بنیان قرار داد:
صبر و یقین و عدل و جهاد؛
- صبر خودش چهار شاخه دارد: شوق و دلهره و زهد و مراقبت؛
- کسی که به بهشت شوق داشت، شهوات را [از دل] برکَنَد،
- و کسی که از آتش دلهره داشت، از محرمات برگردد؛
- و کسی که در دنیا زهد ورزید، مصیبتها بر او آسان شود؛
- و کسی که مراقب مرگ بود، به سوی خوبیها شتابد.
- یقین هم چهار شاخه دارد: بصیرت زیرکانه، و دریافت حکمت [به اصل حکمت رسیدن]، و موعظه گرفتن از عبرتها، و [تامل بر] سنت گذشتگان.
- پس هر که زیرکانه نظر افکند، حکمت بر او آشکار شد؛
- و کسی که به حکمت دست یافت، عبرت آموخت؛
- و کسی که عبرت آموخت، سنت را شناخت؛
- و کسی که سنت را شناخت؛ گویی همراه با گذشتگان بوده و به آنچه که استوارتر است هدایت شده، و در آنکه نجات یافت – به آنچه مایه نجاتش شد- و در آنکه هلاک شد- به آنچه مایه هلاکتش گردیده- نیک نظر کرده است؛ و همانا خداوند هر که را هلاک کرد به سبب معصیتش هلاک کرد؛ و هر که را نجات داد به سبب طاعتش نجات داد؛
- عدل هم چهار شاخه دارد: ژرفایی در فهم، و غور کردنی در علم، و زیبایی در حُکم، و رسوخی در بردباری؛
- پس کسی که فهمید در علم عمیقاً غور کرد،
- و کسی در علم غور کرد، به آبشخورهای حُکم کردن دست یافت،
- و کسی که بردباری ورزید در کارش دچار کوتاهی و تفریط نشد و در میان مردم پسندیده زیست؛
- جهاد هم چهار شاخه دارد: امر به معروف، و نهی از منکر، و راستی در بزنگاهها، و دشمنی با فاسقان؛
- پس آنکه امر به معروف کرد، پشت مومن را قوی داشت [پشتوانه او را تقویت کرد]
- و آنکه نهی از منکر نمود، بینی منافق را به خاک مالید و از کید او ایمن شد؛
- و کسی که در بزنگاهها راستی ورزید، آنچه بر عهدهاش بود ادا کرد؛
- و کسی که با فاسقان دشمنی ورزید، برای خدا به خشم آمد؛ و کسی که برای خدا به خشم آمد، خدا برای او به خشم آید و او را روز قیامت راضی سازد.
این بود ایمان و بنیانها و شاخههایش.
الكافي، ج۲، ص۵۰-۵۱؛ نهج البلاغه، حکمت۳۱
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ جَمِيعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ يَعْقُوب السَّرَّاجِ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: سُئِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع عَنِ الْإِيمَانِ فَقَالَ:
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ الْإِيمَانَ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ عَلَى الصَّبْرِ وَ الْيَقِينِ وَ الْعَدْلِ وَ الْجِهَادِ
فَالصَّبْرُ مِنْ ذَلِكَ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى الشَّوْقِ وَ الْإِشْفَاقِ وَ الزُّهْدِ وَ التَّرَقُّبِ فَمَنِ اشْتَاقَ إِلَى الْجَنَّةِ سَلَا عَنِ الشَّهَوَاتِ وَ مَنْ أَشْفَقَ مِنَ النَّارِ رَجَعَ عَنِ الْمُحَرَّمَاتِ وَ مَنْ زَهِدَ فِي الدُّنْيَا هَانَتْ عَلَيْهِ الْمُصِيبَاتُ وَ مَنْ رَاقَبَ الْمَوْتَ سَارَعَ إِلَى الْخَيْرَاتِ
وَ الْيَقِينُ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ تَبْصِرَةِ الْفِطْنَةِ وَ تَأَوُّلِ الْحِكْمَةِ وَ مَعْرِفَةِ [مَوْعِظَةِ] الْعِبْرَةِ وَ سُنَّةِ الْأَوَّلِينَ فَمَنْ أَبْصَرَ الْفِطْنَةَ عَرَفَ [تَبَيَّنَتْ لَهُ] الْحِكْمَةَ وَ مَنْ تَأَوَّلَ الْحِكْمَةَ عَرَفَ الْعِبْرَةَ وَ مَنْ عَرَفَ الْعِبْرَةَ عَرَفَ السُّنَّةَ وَ مَنْ عَرَفَ السُّنَّةَ فَكَأَنَّمَا كَانَ مَعَ الْأَوَّلِينَ وَ اهْتَدَى إِلَى الَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَ نَظَرَ إِلَى مَنْ نَجَا بِمَا نَجَا وَ مَنْ هَلَكَ بِمَا هَلَكَ وَ إِنَّمَا أَهْلَكَ اللَّهُ مَنْ أَهْلَكَ بِمَعْصِيَتِهِ وَ أَنْجَى مَنْ أَنْجَى بِطَاعَتِهِ
وَ الْعَدْلُ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ غَامِضِ الْفَهْمِ وَ غَمْرِ [غَوْرِ] الْعِلْمِ وَ زَهْرَةِ الْحُكْمِ وَ رَوْضَةِ [رَسَاخَةِ] الْحِلْمِ فَمَنْ فَهِمَ فَسَّرَ جَمِيعَ الْعِلْمِ [عَلِمَ غَوْرَ الْعِلْمِ] وَ مَنْ عَلِمَ عَرَفَ [صَدَرَ عَنْ] شَرَائِعَ الْحُكْمِ وَ مَنْ حَلُمَ لَمْ يُفَرِّطْ فِي أَمْرِهِ وَ عَاشَ فِي النَّاسِ حَمِيداً
وَ الْجِهَادُ عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الصِّدْقِ فِي الْمَوَاطِنِ وَ شَنَآنِ الْفَاسِقِينَ فَمَنْ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ شَدَّ ظَهْرَ الْمُؤْمِنِ [ظُهُورَ الْمُؤْمِنِينَ] وَ مَنْ نَهَى عَنِ الْمُنْكَرِ أَرْغَمَ أَنْفَ الْمُنَافِقِ [أُنُوفَ الْمُنَافِقِينَ] وَ أَمِنَ كَيْدَهُ وَ مَنْ صَدَقَ فِي الْمَوَاطِنِ قَضَى الَّذِي عَلَيْهِ وَ مَنْ شَنِئَ الْفَاسِقِينَ غَضِبَ لِلَّهِ وَ مَنْ غَضِبَ لِلَّهِ غَضِبَ اللَّهُ لَهُ [وَ أَرْضَاهُ يَوْمَ الْقِيَامَة] فَذَلِكَ الْإِيمَانُ وَ دَعَائِمُهُ وَ شُعَبُهُ.
تدبر
۱) «وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلاً كَبيراً»
در آیه ۴۵ پیامبر ص را بشارتبخش و انذاردهنده معرفی کرد. ظاهرا اصلیترین بشارت او را در این آیه و اصلیترین انذار او را در آیه بعد مورد توجه قرار داد.
بشارت او این است: اگر کسی ایمان بیاورد و واقعا سخن پیامبر ص را جدی بگیرد، نهتنها پاداش کامل ایمان و عمل صالح خود را دریافت خواهد نمود، بلکه از فضل الهی (اعطایی فوق استحقاق وی)، آن هم فضلی بزرگ برخوردار خواهد شد.
۲) «وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلاً كَبيراً»
ايمان، شرط دريافت الطاف ويژهى الهى است. (تفسير نور، ج۹، ص۳۸۱)
۳) «وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلاً كَبيراً»
رفتار خدا با مؤمنان بر اساس فضل است؛ و توصیف فضل الهی به صفت «کبیر: بزرگ» نشان می دهد که تفضّلات الهى بر بندگان، داراى درجات و مراتبى است. (تفسير نور، ج۹، ص۳۸۱)
۴) «وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلاً كَبيراً»
در جلسه ۵۳۴، تدبر۴ بیان شد هر انسانی هر کاری که انجام میدهد، یا به شوق رسیدن به وضع مطلوبی است یا برای فرار از یک وضع نامطلوب. http://yekaye.ir/al-ahzab-33-45/
در این آیه، وقتی موضوع بشارت را «فضل الهی» معرفی میکند پس رسیدن به فضل الهی، وضع مطلوبی است که مهمترین انگیزه مومن برای کارهایش میباشد.
به تعبیر دیگر،
«انگیزه اساسی انسانهای مومن در زندگی، و غایت و مطلوب آنها از دینداری، «فضل الهی» است» (ایستاده در باد، ص۳۹۹)
نکته تخصصی انسانشناسی
مقدمه۱. قبلا بارها توضیح داده شد یکی از مهمترین نکتههای دینداری این است که پی ببریم که بسیاری از حساب و کتابهای ما درست نیست؛ و باید به طور در مدل محاسباتیمان در زندگی تجدید نظر کنیم.
(مثلا: جلسه۹۶، تدبر۱ http://yekaye.ir/al-muminoon-023-115/
و جلسه۳۳۴، تدبر۱ http://yekaye.ir/al-balad-90-5/
و قرآن کریم دائما ما را به تقابل دو نظام محاسباتی متوجه میسازد
جلسه۱۰۵، تدبر۴ http://yekaye.ir/al-baqarah-02-013/
و اصرار دارد که نظام محاسباتی مومنان، در نظام محاسبات مادی منحصر نمیشود
جلسه۲۹۷، تدبر۵ http://yekaye.ir/al-ahzab-33-9/
و جلسه۴۲۸، تدبر۵ http://yekaye.ir/al-ahzab-33-9/
و مهمترین خواسته خدا از انسان مومن این است که مدل محاسباتی خود را، نه صرفاً بر اساس ظواهر مادی، بلکه بر اساس باور به خدایی قوی و شکستناپذیر، سامان دهند. جلسه۴۴۳، تدبر۲ http://yekaye.ir/al-ahzab-33-25/
مقدمه۲. در بسیاری از ادعیه دائما از خدا میخواهیم که با ما به فضلش رفتار کند، نه به عدلش (عاملنا بفضلك و لا تعاملنا بعدلك) چرا که ما در خود جز گناه سراغ نداریم، و در تو جز فضل و انعام (إِذَا رَأَيْتُ مَوْلَايَ ذُنُوبِي فَزِعْتُ وَ إِذَا رَأَيْتُ كَرَمَكَ طَمِعْت).
مقدمه۳. این آیه هم مهمترین انگیزه مومن در کارهایش را برخورداری از فصل خدا معرفی میکند؛ نه اعتماد به کارهای خود و ثواب آن کارها.
نتیجه
چنان مضمونی در ادعیه، صرفاً جنبه تشریفاتی ندارد؛ بلکه حکایتگر یک نظام محاسباتی مهم، و مبتنی بر یک مبنای مهم انسانشناسی است:
اساساً انسان قرار است به مقام خلیفةاللهی برسد؛ و این مقام فوق هر عملی و فوق تصور ماست؛ هر عملی، دامنه و بُرد محدودی دارد، اما قرب خدا عرصه بی نهایت است؛ و تنها خود بینهایت میتواند اثر بینهایت داشته باشد و ما را به بینهایت برساند، نه اعمال محدود ما.
شاید بتوان گفت پشت پرده تمام تعالیم دین، این است که چنین معرفتی در انسان حاصل شود که نمونه بارز آن در نماز است. اغلب کارهای خوب، آثار عینی خارجی مشهود در دنیا دارد: صدقه و قرضالحسنه، مشکل نیازمندی را حل میکند، پرهیز از تهمت و غیبت، آبروی انسانها را حفظ میکند و … . اما نماز، که آن را برترین عمل شمرده اند، ظاهرا چنین ثمرهای ندارد. چهبسا با نماز میخواهند ما را متوجه کنند که مهمترین چیزی که از ما انسانها خواستهاند باور به خداییِ خدا و تسلیم محض او بودن است، نه رسیدن به فلان و بهمان نتیجه و هدف؛ که اگر در مقابل خداییِ خدا تسلیم شویم، او هم با فضلش، و نه صرفا با عدلش، با ما مواجه خواهد شد و این آرمان نهایی بشر است که خود بشر هم نمی تواند بفهمد که برایش چه ذخیره کردهاند: فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُن (سجده/۱۷)
به طور خلاصه،
انسان صرفا یک حیوان اخلاقمند نیست؛ بلکه همه اخلاقیات هم مقدمهای است برای عبودیت و قرب خداوند؛ و آنچه سزاوار انسان است، مقام خلیفةاللهی است، که برتر از مقام همه فرشتگان است؛
خود ز فلک برتریم وز مَلَک افزونتریم
زین دو چرا نگذریم؟ منزل ما کبریاست
https://ganjoor.net/moulavi/shams/ghazalsh/sh463/
و آنجا نیز نه با تکیه بر عمل خویش، که تنها با تکیه بر فضل الهی میتوان رفت، چرا که:
این راه را نهایت صورت کجا توان بست
کش صد هزار منزل بیش است در بدایت[۱]
۵) «وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلاً كَبيراً»
خدایی که نهتنها از همه موجودات بزرگتر است، بلکه بزرگتر از آن است که وصف شود، به پیامبرش که رحمتی بر همه عالیمان است، دستور میدهد که به مومنان بشارت بده که فضل و عطای «بزرگی» از جانب خدا برای آنان است؟
واقعا این عطا چه اندازه است که خدا آن را بزرگ خوانده است؟!
و واقعا چه بشارتی برتر از این؟
ثمره اخلاقی
کسانی که از ایمان رویگردانند و دین را به خاطر سختیهایش کنار میگذارند، حتی از عقل محاسبهگرانه و کاسبمآبانه درستی هم برخوردار نیستند! کسانی که برای یک زندگی مرفهانه – که حداکثر چند هزار میلیارد دلار دارایی، و حداکثر ۱۰۰ سال زندگی در دنیاست – این همه خود را به زحمت میاندازند، چرا حاضر نیستند برای بهشتی که گسترهاش، نه فقط یک ویلای چندصد هزار متری، بلکه کل آسمانها و زمین است (آلعمران/۱۳۳) و مدتش، نه فقط چند صد سال، بلکه جاودان است، زحمت دینداری را تحمل کنند؟!
ظاهرا ریشه مشکل در این است که انسان بودن و جایگاه عظیم خود در عالم را باور ندارند!
[۱] . البته برخی مطلب را کاملا بالعکس برداشت کرده و گفتهاند:
مومنان را بشارت داد که فضل کبیری برایشان خواهد بود. فضل به اعطای فوق استحقاق گویند. وقتی آنچه اضافه بر استحقاق میدهند، کبیر و بزرگ است، اصل آنچه پاداش میدهند چه اندازه خواهد بود؟! (البحر المحیط، ج۸، ص۴۸۸)
هرچند اگر این دو را دو زاویه دید در نظر بگیریم نه دو سخن ناظر به یک مقام؛ آنگاه چهبسا از باب استعمال یک لفظ در بیش از یک معنا، بتوان این برداشت را هم درست دانست.
بازدیدها: ۵۳