۴ جمادیالثانی ۱۴۴۰
ترجمه
نه چنین است؛ هنگامی که زمین کوبیده و هموار شود، کوبیدنی شدید؛
نکات ادبی
دَكًّا دَكًّا
در مورد ماده «دکک» قبلا بیان شد که برخی بر این باورند که بر دو معنای مستقل دلالت دارد: یکی کوبیدن و هموار کردن، که کلمه «دکّاء» و «دکّه» و «دُکّان» (که در فارسی «دکان» گفته میشود) به معنای زمینی است که برای نشستن کوبیده و صاف و هموار کردهاند و یا النّاقة الدّكّاء به شتر بدون کوهان گویند؛ و معنای دیگر، خرد و ریز کردن و در مورد زمین رمل به کار میرود که وقتی میگویند کوهی دکّ شد، یعنی به صورت رمل و شن نرمی درآمد (فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكّاً؛ اعراف/۱۴۳)
برخی هم این دو را با هم در نظر گرفته و گفتهاند که این ماده به معنای نرم و هموار شدن؛ ویا کوبیدن و از هم پاشیدنی است که کاملا صاف شود و اثری از آن چیز باقی نماند؛ و با توجه به برخی تعابیر قرآنی مانند (وَ حُمِلَتِ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ فَدُكَّتا دَكَّةً واحِدَةً، الحاقه/۱۴؛ كَلاَّ إِذا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا دَكًّا، فجر/۲۱) به نظر میرسد واقعا دو معنای مستقل در کار نباشد.[۱]
جلسه ۶۸۰ http://yekaye.ir/al-kahf-18-98/
به لحاظ نحوی، دکّاً مفعول مطلق است که برای تاکید بر فعل «دکت» آمده است.
دومین «دکّاً» را برخی تاکید اولی گرفتهاند (ابن خالویه، به نقل از إعراب القرآن و بيانه، ج۱۰، ص۴۷۵) ولی برخی آن را نه تاکید، بلکه تکرار دانستهاند که دلالت بر استیعاب [=در برگرفتن و شمول همهجانبه] دارد؛ شبیه «قرأت النحو باباً باباً» (ابوحیان و زمخشری، به نقل از إعراب القرآن و بيانه، ج۱۰، ص۴۷۵)
حدیث
۱) از امام باقر ع درباره این سخن خداوند که فرمود «نه چنین است؛ هنگامی که زمین کوبیده و هموار شود، کوبیدنی شدید» (فجر/۲۱) روایت شده که فرمودند:
آن همان زلزله است.
تفسير القمي، ج۲، ص: ۴۲۰
فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِهِ «كَلَّا إِذا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا دَكًّا». قَالَ هِيَ الزَّلْزَلَة.
۲) روایت شده است که یکبار امیرالمومنین ع در مقام نصیحت اصحابش سخنانی ایراد فرمودند. در فرازی از آن سخنان آمده است:
ای کمحیا ! بشنو ای کسی که اهل غفلت و حالی به حالی شدن هستی! از کسی که صاحب موعظه و شناخت است؛
روز حشر را [خداوند] قرار داد روز عرضه و مواخذه، روز به چنگ افتادن و سختی کشیدن، روزی که کارهای جنبدگان به او برگردد و تمامی گناهان در آن برشمرده شود، روزی که حدقه چشمها از شدت حرارت ذوب شود و زنان باردار آنچه در شکم دارند بر زمین اندازند و بین هر کس و محبوبش جدایی افکنده شود؛ و در آن هول و هراسها عقل خردمندان حیران و سرگردان گردد؛
آن هنگام که زمین بعد از آنکه خوب آباد شده بود نامانوس گردد؛ و بعد از آنکه شکوفا گردیده بود مندرس شود؛ از معدنهای غیب، سنگینیهایش را بیرون ریزد و بارهایش را به جانب خداوند عرضه کند؛ روزی که دیگر جدی گرفتن سودی ندهد هنگامی که آن وضعیت بشدت هولناک را ببینند و از پا درآیند؛ و بزهکاران به چهرههایشان شناخته شوند و برملا شوند؛ و قبرها بعد از مدتها بسته بودن باز و شکافته شوند؛ و جانها همه ابزارهای خود را تسلیم خداوند نمایند و از آخرت پردهاش برافتد، پس آن «هنگامی است که زمین کوبیده و هموار شود، کوبیدنی شدید» (فجر/۲۱) و زمین امتداد یابد امتدادی عظیم؛…
الأمالي (للطوسي)، ص۶۵۳
أَخْبَرَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ عُبَيْدِ اللَّهِ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْعَلَوِيِّ، قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى الرَّقِّيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الْقَاسِمِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ، عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيِّ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ أَبَانٍ مَوْلَى زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ، عَنْ عَاصِمِ بْنِ بَهْدَلَةَ، عَنْ شُرَيْحٍ الْقَاضِي، قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) لِأَصْحَابِهِ يَوْماً وَ هُوَ يَعِظُهُمْ: …[۲]
يَا قَلِيلَ الْحَيَاءِ، اسْمَعْ يَا ذَا الْغَفْلَةِ وَ التَّصْرِيفِ، مِنْ ذِي الْوَعْظِ وَ التَّعْرِيفِ، جَعَلَ يَوْمَ الْحَشْرِ يَوْمَ الْعَرْضَ وَ السُّؤَالِ، وَ الْحِبَاءِ وَ النَّكَالِ، يَوْمَ تُقْلَبُ إِلَيْهِ أَعْمَالُ الْأَنَامِ، وَ تُحْصَى فِيهِ جَمِيعُ الْآثَامِ، يَوْمَ تَذُوبُ مِنَ النُّفُوسِ أَحْدَاقُ عُيُونِهَا، وَ تَضَعَ الْحَوَامِلُ مَا فِي بُطُونِهَا، وَ يُفَرَّقُ بَيْنَ كُلِّ نَفْسٍ وَ حَبِيبِهَا، وَ يَحَارُ فِي تِلْكَ الْأَهْوَالِ عَقْلُ لَبِيبِهَا، إِذْ تَنَكَّرَتِ الْأَرْضُ بَعْدَ حُسْنِ عِمَارَتِهَا، وَ تَبَدَّلَتْ بِالْخَلْقِ بَعْدَ أَنِيقِ زَهْرَتِهَا، أَخْرَجَتْ مِنْ مَعَادِنِ الْغَيْبِ أَثْقَالَهَا، وَ نُفِّضَتْ إِلَى اللَّهِ أَحْمَالُهَا، يَوْمَ لَا يَنْفَعُ الْجَدُّ إِذْ عَايَنُوا الْهَوْلَ الشَّدِيدَ فَاسْتَكَانُوا، وَ عُرِفَ الْمُجْرِمُونَ بِسِيمَاهُمْ فَاسْتَبَانُوا، فَانْشَقَّتِ الْقُبُورُ بَعْدَ طُولِ انْطِبَاقِهَا، وَ اسْتَسْلَمَتِ النُّفُوسُ إِلَى اللَّهِ بِأَسْبَابِهَا، كُشِفَ عَنِ الْآخِرَةِ غِطَاؤُهَا، وَ ظَهَرَ لِلْخَلْقِ أَنْبَاؤُهَا، فَ دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا دَكًّا، وَ مُدَّتْ لِأَمْرٍ يُرَادُ بِهَا مَدّاً مَدّاً …
ادامه حدیث در بحث از آیه بعد خواهد آمد ان شاء الله.
تدبر
۱) «كَلاَّ إِذا دُكَّتِ …»
مقصود از «کلّا» در ابتدای این آیه چیست و خداوند با آوردن «کلّا» چه مطلبی از مطالب قبل را نفی میکند؟
الف. یعنی سزاوار نیست که مطلب این چنین باشد؛ و مراد از آن این است که شما آنچه در مورد یتیم و مسکین به شما دستور داده شد، انجام نمی دهند. (مقاتل، به نقل از مجمع البيان، ج۱۰، ص۷۴۰)
ب. یعنی چنین نکنید، و در مقام این است که مخاطب را برحذر بدارد از اینکه به جمع مال دل خوش کنند و یا ارث و میراث دیگران را یکجا و همراه با سهم خود بردارند. (به نقل از مجمع البيان، ج۱۰، ص۷۴۰؛ تفسیر نور، ج۱۰، ص۴۷۸)
ج. برحذر داشتن و انکار دوبارهای است در قبال آن موضعی که انسان در حالت فقر و ثروت به زبان میآورد (المیزان، ج۲۰، ص۲۸۴) یعنی بعد از اینکه بیان کرد که انسان با رسیدن نعمت مغرور میشود و هنگام در تنگنا قرار گرفتن، ناامید میگردد؛ و فرمود «کلا بل لا …» دوباره بر آن تعبیر «کلا» تاکید فرمود.
د. …
۲) «إِذا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا دَكًّا»
مقصود از این تعبیر چیست؟
الف. یعنی هر چیزی بر روی زمین باشد، اعم از کوه و ساختمان و درخت و ..، درهم شکسته و خُرد میشود و چنان زلزلهای میافتد که هیچ چیزی روز زمین سالم برجای خود باقی نمیماند (به نقل از مجمع البيان، ج۱۰، ص۷۴۰)
ب. «دک» به معنای «مد» (گسترده شدن) است و اشاره است به پهن و گسترده شدن زمین در روز قیامت، که زمین یک عرصه مسطح و صاف میشود. (ابنعباس، به نقل از مجمع البيان، ج۱۰، ص۷۴۰)
ج. یعنی کوهها درهم کوبیده میشود به نحوی که زمین کاملا صاف و مسطح میگردد. (ابن قتیبه، به نقل از مجمع البيان، ج۱۰، ص۷۴۰) و بر این اساس، شبیه است به آیات «وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْجِبالِ فَقُلْ يَنْسِفُها رَبِّي نَسْفاً؛ فَيَذَرُها قاعاً صَفْصَفاً؛ لا تَرى فيها عِوَجاً وَ لا أَمْتاً» (طه/۱۰۵-۱۰۷)
د. بر این اساس که «کلا» برای برحذر داشتن و انکاری است در قبال آن موضعی که انسان در حالت فقر و ثروت به زبان میآورد که میپنداشت دنیا محور همه چیز است؛ بفرماید که خیر؛ محور اکرام و اهانت (بزرگداشت و تحقیر) عرصه قیامت است که همه آنچه در دنیا بوده در هم کوبیده میشود و چیزی از عظمتهای دنیوی که کسی بتواند بدان افتخار کند باقی نمیماند. (اقتباس از الميزان، ج۲۰، ص۲۸۴)[۳]
ه. …
۳) «تَأْكُلُونَ التُّراثَ أَكْلاً لَمًّاً؛ وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا؛ کَلاَّ إِذا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا دَكًّا»
داروی حرص و حب مال، یاد قیامت است. (تفسیر نور، ج۱۰، ص۴۷۸)
۴) «كَلاَّ إِذا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا دَكًّا»
موقعیتی هست که در آن موقعیت زمین کوبیده و هموار شود، کوبیدنی شدید.
و ظاهرا این تعبیر، نهتنها در مورد کوه و درخت و ساختمان و … است، بلکه درباره امور اعتباریای همچون پول و مقام و شهرت و … نیز صادق است.
اگر کسی این را باور کند، آنگاه آیا به چیزی از آنچه روی زمین است دل میبندد؟!
[۱] در مجمع البيان، ج۱۰، ص۷۳۵ درباره این ماده آمده است: «و الدك حط المرتفع بالبسط يقال اندك سنام البعير إذا انفرش في ظهره و ناقة دكاء إذا كانت كذلك و منه الدكان لاستوائه قال: ليت الجبال تداعت عند مصرعها / دكا فلم يبق من أحجارها حجر»
[۲] . تَرَصَّدُوا مَوَاعِيدَ الْآجَالِ، وَ بَاشِرُوهَا بِمَحَاسِنِ الْأَعْمَالِ، وَ لَا تَرْكَنُوا إِلَى ذَخَائِرِ الْأَمْوَالِ، فَتُخَلِّيَكُمْ خَدَائِعَ الْآمَالِ، إِنَّ الدُّنْيَا خَدَّاعَةٌ صَرَّاعَةٌ، مَكَّارَةٌ غَرَّارَةٌ سَحَّارَةٌ، أَنْهَارُهَا لَامِعَةٌ، وَ ثَمَرَاتُهَا يَانِعَةٌ، ظَاهِرُهَا سُرُورٌ، وَ بَاطِنُهَا غُرُورٌ، تَأْكُلُكُمْ بِأَضْرَاسِ الْمَنَايَا، وَ تُبِيرُكُمْ بِإِتْلَافِ الرَّزَايَا، لَهَمَّ بِهَا أَوْلَادُ الْمَوْتِ، وَ آثَرُوا زِينَتَهَا، فَطَلَبُوا رُتْبَتَهَا، جَهِلَ الرَّجُلُ، وَ مِنْ ذَلِكَ الرَّجُلِ الْمُولَعُ بِلَذَّاتِهَا، وَ السَّاكِنُ إِلَى فَرْحَتِهَا، وَ الْآمِنُ لِغُدْرَتِهَا! دَارَتْ عَلَيْكُمْ بِصُرُوفِهَا، وَ رَمَتْكُمْ بِسِهَامِ حُتُوفِهَا، فَهِيَ تَنْزِعُ أَرْوَاحَكُمْ نَزْعاً، وَ أَنْتُمْ تَجْمَعُونَ لَهَا جَمْعاً، لِلْمَوْتِ تُولَدُونَ، وَ إِلَى الْقُبُورِ تُنْقَلُونَ، وَ عَلَى التُّرَابِ تُنَوَّمُونَ، وَ إِلَى الدُّودِ تُسْلَمُونَ، وَ إِلَى الْحِسَابِ تُبْعَثُونَ.
يَا ذَا الْحِيَلِ وَ الْآرَاءِ، وَ الْفِقْهِ وَ الْأَنْبَاءِ، اذْكُرُوا مَصَارِعَ الْآبَاءِ، فَكَأَنَّكُمْ بِالنُّفُوسِ قَدْ سُلِبَتْ، وَ بِالْأَبْدَانِ قَدْ عُرِيَتْ، وَ بِالْمَوَارِيثِ قَدْ قُسِمَتْ، فَتَصِيرُ- يَا ذَا الدَّلَالِ وَ الْهَيْئَةِ وَ الْجَمَالِ- إِلَى مَنْزِلَةٍ شَعْثَاءَ، وَ مَحَلَّةٍ غَبْرَاءَ، فَتُنَوَّمُ عَلَى خَدِّكَ فِي لَحْدِكَ، فِي مَنْزِلٍ قَلَّ زُوَّارُهُ، وَ مَلَّ عُمَّالُهُ، حَتَّى تُشَقَّ عَنِ الْقُبُورِ وَ تُبْعَثَ إِلَى النُّشُورِ، فَإِنْ خُتِمَ لَكَ بِالسَّعَادَةِ صِرْتَ إِلَى الْحُبُورِ، وَ أَنْتَ مَلِكٌ مُطَاعٌ، وَ آمِنٌ لَا يُرَاعُ، يَطُوفُ عَلَيْكُمْ وِلْدَانٌ كَأَنَّهُمْ الْجُمَانُ بِكَأْسٍ مِنْ مَعِينٍ بَيْضاءَ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِينَ، أَهْلُ الْجَنَّةِ فِيهَا يَتَنَعَّمُونَ، وَ أَهْلُ النَّارِ فِيهَا يُعَذَّبُونَ، هَؤُلَاءِ فِي السُّنْدُسِ وَ الْحَرِيرِ يَتَبَخْتَرُونَ، وَ هَؤُلَاءِ فِي الْجَحِيمِ وَ السَّعِيرِ يَتَقَلَّبُونَ، هَؤُلَاءِ تُحْشَى جَمَاجِمُهُمْ بِمِسْكِ الْجِنَانِ، وَ هَؤُلَاءِ يُضْرَبُونَ بِمَقَامِعِ النِّيرَانِ، هَؤُلَاءِ يُعَانِقُون الْحُورَ فِي الْحِجَالِ، وَ هَؤُلَاءِ يُطَوَّقُونَ أَطْوَاقاً فِي النَّارِ بِالْأَغْلَالِ، فِي قَلْبِهِ فَزَعٌ قَدْ أَعْيَا الْأَطِبَّاءَ وَ بِهِ دَاءٌ لَا يَقْبَلُ الدَّوَاءَ. يَا مَنْ يُسَلَّمُ إِلَى الدُّودِ وَ يُهْدَى إِلَيْهِ، اعْتَبِرْ بِمَا تَسْمَعُ وَ تَرَى، وَ قُلْ لِعَيْنَيْكَ تَجْفُو لَذَّةَ الْكِرَى، وَ تُفِيضُ مِنَ الدُّمُوعِ بَعْدَ الدُّمُوعِ تَتْرَى، بَيْتُكَ الْقَبْرُ بَيْتُ الْأَهْوَالِ وَ الْبِلَى، وَ غَايَتُكَ الْمَوْتُ.
[۳] . فرمایش علامه چنین است: قوله: «إِذا دُكَّتِ الْأَرْضُ» إلخ في مقام التعليل للردع، و محصل المعنى ليس كما يقوله الإنسان فإنه سيتذكر إذا قامت القيامة إن الحياة الدنيا و ما فيها من الغنى و الفقر و أضرابهما لم تكن مقصودة بالذات بل كانت ابتلاء و امتحانا من الله تعالى يميز به السعيد من الشقي و يهيئ الإنسان فيها ما يعيش به في الآخرة و قد التبس عليه الأمر فحسبها كرامة مقصودة بالذات فاشتغل بها و لم يقدم لحياته الآخرة شيئا فيتمنى عند ذلك و يقول: يا ليتني قدمت لحياتي و لن يصرف التمني عنه شيئا من العذاب.
بازدیدها: ۱۹۳۵
سلام علیکم.
میشه توضیح بدید که چرا دو کلمه ی دکّاً و صفّاً به صورت مثنی به کار نرفته اند درین آیه؟
متشکرم
سلام علیکم
چرا مثنی به کار برده شود؟
این مفعول مطلق است برای تاکید؛و دوبار آمدنش برای تاکید مضاعف است؛ تاکید غیر از تثنیه است و مثلا میگوییم «حتما حتما بیا» آیا مقصود این است که «دوتا حتما بیا»؟!