۱۲ رجب۱۴۴۰
ترجمه
و مُلکِ آسمانها و زمین تنها از آنِ خداست؛ و خداوند بر هر کاری تواناست.
نکات ادبی
مُلْكُ
قبلا بیان شد که ماده «ملک» را به معنای تسلط بر چیزی به طوری که اختیار آن چیز به دست شخص باشد، دانستهاند؛ بدین ترتیب،
«مَلْك» و «مِلک» (ما أَخْلَفْنا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنا وَ لكِنَّا حُمِّلْنا أَوْزاراً مِنْ زينَةِ الْقَوْم؛ طه/۸۷؛ و کلمه «مَلْك» در این آیه، به صورت «مِلک» هم قرائت شده) به معنای مال و اموالی است که تحت اختیار و مالکیت انسان باشد؛
ولی «مُلک» به معنای با حکم و دستور در چیزی تصرف کردن است (لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ، غافر/۱۶؛ أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنا،بقره/۲۴۷) و به معنای خود محدوده تصرف و سلطنت هم به کار میرود (وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطينُ عَلى مُلْكِ سُلَيْمان، بقره/۱۰۲؛ وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ، آلعمران/۱۸۹)؛ و دارنده آن [اسم فاعلِ آن] «مَلِک» (=پادشاه، سلطان) است (صُواعَ الْمَلِک، یوسف/۷۲؛ دينِ الْمَلِكِ، یوسف/۷۶؛ فَتَعالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَق، طه/۱۱۴ و مومنون/۱۱۶؛ مَلِكِ النَّاسِ، ناس/۲) به معنای کسی است که با امر و نهی خویش در انسانها تصرف میکند و عملا اختیار انسانها را به دست میگیرد و صرفاً به انسانها میتواند اضافه شود، نه به اشیاء، و میتواند شامل حال کسی که زمام نفس خویش را در اختیار گرفته هم باشد (مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۷۵)؛ ولی چنانکه اشاره شد، دارنده [= اسم فاعل] «مِلک» ، «مالک» است.
و از این توضیح معلوم میشود که «مِلک» به منزله جنس برای «مُلک» است؛ یعنی هر «مُلک»ی «مِلْك» هست اما هر «مِلْك»ی «مُلْك» نیست؛ و البته میشود کسی مالکِ مُلک باشد: (اللَّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ؛ آلعمران/۲۶)
جلسه ۸۲۱ http://yekaye.ir/ya-seen-36-71/
قَديرٌ
قبلا بیان شد که ماده «قدر» دست کم در دو معنای اصلی به کار میرود: یکی بر «اندازه» و مقدار و «مبلغ» (= حد بلوغ و غایت شیء) و کنه و نهایت ظرفیتی که یک شیء دارد، دلالت میکند و به همین جهت به قضای الهی که امور را به نهایت مقدر شده برایشان میرساند، قَدَر گویند؛ و دیگری همان معنای رایج «قدرت» (= توانایی) است که وضعیتی است که شخص توانایی و تمکن بر انجام کاری دارد (مفردات ألفاظ القرآن، ص۶۵۸)
در این میان، عدهای این دو را به هم برگرداندهاند؛ برخی معنای اول را اصل قرار داده، و بر این باورند که «قدرت» را از این جهت «قدرت» گفتهاند که شخص را به آن غایتی که میخواهد میرساند و «رجلٌ ذو قُدرةٍ: شخص قدرتمند» یعنی کسی که تواناییهایش به گونهای است که در کارهای مورد نظر، به آن حد و اندازهای که دلش میخواهد، میرسد؛ و برخی معنای دوم را اصل قرار داده و گفتهاند اصل این ماده «توانایی بر انجام یا ترک کار» است و «تقدیر» نیز دلالت بر اجرای قدرت در خارج میکند و «قَدَر» به معنای «قضاء» از این باب است که بعد از قدرت داشتن، اجرای آن کار قطعی میشود و «قَدَر» به معنای اندازه و مقدار هم اسم مصدر است و به معنای آن چیزی است که حاصل تقدیر و اظهار قدرت میباشد.
از معانی خاص این کلمه وقتی است که با حرف «علی» متعدی شود؛ یک معنای «قَدَرَ علی» به معنای «تنگ گرفتن بر، در تنگنا قرار دادن» میباشد، یا از این جهت که «به «اندازه» کم به کسی چیزی داده شود ویا از این جهت که «اندازه چیزی که به شخص میخواهد برسد، محدود قرار داده شده، بر خلاف جایی که بیحساب به کسی چیزی ببخشند» که آیاتی مانند «وَ مَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ: و کسی که روزیاش بر او تنگ گرفته شد» (طلاق/۷) ، «يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ: روزی را برای هر که بخواهد بسط میدهد یا تنگ میگیرد» (روم/۳۷) ، و «فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ: [حضرت یونس] گمان کرد که بر او تنگ نگیریم» (انبياء/۸۷) همگی در این معنا میباشند. البته تعبیر «قَدَرَ علی» میتواند به معنای «توانایی داشتن بر انجام کاری» هم باشد؛ چنانکه در قرآن کریم گاهی در این معنا هم به کار رفته است؛ مانند: «لا يَقْدِرُونَ عَلى شَيْءٍ مِمَّا كَسَبُوا: توانایی و قدرتی بر چیزی از آنچه به دست آوردهاند، ندارند» (بقره/۲۶۴) «إِنَّ اللَّهَ قادِرٌ عَلى أَنْ يُنَزِّلَ آيَة: خداوند تواناست بر این که آیهای نازل کند که …» (انعام/۳۷) «عَبْداً مَمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَلى شَيْءٍ: برده مملوکی که توانایی بر هیچ چیزی ندارد» (نحل/۷۵) « أَحَدُهُما أَبْكَمُ لا يَقْدِرُ عَلى شَيْء: شخص لالی که توانایی بر هیچ چیزی ندارد» (نحل/۷۶)
جلسه ۷۸۶ http://yekaye.ir/ya-seen-36-38/
حدیث
۱) از امام رضا ع سوال شد: آیا خداوند به وسیله قدرت اشیاء را آفرید یا بدون قدرت؟
فرمود: درست نیست که گفته شود که خداوند به وسیله قدرت اشیاء را آفرید، زیرا وقتی گفتی به وسیله قدرت اشیاء را آفرید گویی قدرت را چیزی غیر از خداوند قرار دادهای و آن را وسیلهای قرار دادهای که به با آن اشیاء را آفریده، و این شرک است.
التوحيد (للصدوق)، ص۱۳۰
حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ الْعَلَوِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ الْبَرْمَكِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَرَفَةَ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا ع خَلَقَ اللَّهُ الْأَشْيَاءَ بِالْقُدْرَةِ أَمْ بِغَيْرِ الْقُدْرَةِ؟
فَقَالَ: لَا يَجُوزُ أَنْ يَكُونَ خَلَقَ الْأَشْيَاءَ بِالْقُدْرَةِ لِأَنَّكَ إِذَا قُلْتَ خَلَقَ الْأَشْيَاءَ بِالْقُدْرَةِ فَكَأَنَّكَ قَدْ جَعَلْتَ الْقُدْرَةَ شَيْئاً غَيْرَهُ وَ جَعَلْتَهَا آلَةً لَهُ بِهَا خَلَقَ الْأَشْيَاءَ وَ هَذَا شِرْكٌ.[۱]
۲) از امام صادق ع روایت شده است:
هنگامی که حضرت موسی ع از کوه طور بالا رفت، پروردگارش را ندا داد و گفت: پروردگارا ! خزائنت را به من نشان بده!
خداوند فرمود: موسی! همانا خزائن من این است که هنگامی که چیزی را بخواهم به آن میگویم «باش، پس موجود میشود». (بقره/۱۱۷)
التوحيد (للصدوق)، ص۱۳۳
حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُقَاتِلِ بْنِ سُلَيْمَانَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقُ ع:
لَمَّا صَعِدَ مُوسَى ع إِلَى الطُّورِ فَنَادَى رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ: يَا رَبِّ أَرِنِي خَزَائِنَكَ!
فَقَالَ: يَا مُوسَى إِنَّمَا خَزَائِنِي إِذَا أَرَدْتُ شَيْئاً أَنْ أَقُولَ لَهُ «كُنْ فَيَكُونُ».
تدبر
۱) «وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ عَلی كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ»
در آیات قبل، از عده ای از انسانها سخن گفت که زندگی خود را بر مدار مال دوستی، دنیاطلبی و شهرت تنظیم کرده بودند. در این آیه ریشه آن نگاهی که انسان را از افتادن در دام چنین رویکردی به زندگی حفظ می کند، بیان میکند: اگر باور کنیم که فرمانروایی بر آسمانها و زمین تنها از آنِ خداست؛ و خداوند بر هر کاری تواناست.
تاملی با خویش
اگر کسی همه امور را تحت فرمانروایی خداوند، و خداوند را بر هر کاری توانا بداند، آیا با قرار گرفتن در مشکلات، گرانیها، بحرانها و … دچار اضطراب میشود و کاسه چهکنم چهکنم به دست میگیرد و به زمین و زمان بد وبیراه میگوید؟
ما چطوریم؟
آیا واقعا همه امور را تحت فرمانروایی خدا میدانیم یا گمان میکنیم کارها از دست خدا در رفته است؟
آیا خدا را بر هر کاری توانا میدانیم یا پول و رفیق و … را در امور بیشتر موثر می دانیم؟
۲) «وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»
به لحاظ نحوی «لله» خبر است و مقدم بر مبتدا (مُلکُ …) آمده است. این دلالت بر حصر دارد: یعنی آیه میفرماید: مُلکِ آسمانها و زمین «تنها» از آنِ خداست.
کسی که این را باور کند، برای فرمان راندن بر عالم و آدم، جز مسیر خدا را طی نمیکند؛ زیرا غیر از او و بدون اذن او حقیقتا هیچکس هیچ نحوه حکومتی بر عالم ندارد.
ثمره اخلاقی- اعتقادی
آیا کسی که برای رسیدن به هر گونه مقام و منصبی (که یک نحوه فرمانروایی بر دیگران را به ارمغان میآورد) هر سخنی را میگوید و از هر وسیلهای –مشروع یا نامشروع – استفاده میکند، واقعا خدا را باور دارد؟!
۳) «وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ عَلی كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ»
بسيارند افرادى كه حكومت در دست آنهاست، ولى نمىتوانند به خواستههاى خود جامهى تحقّق بپوشانند، ولى خداوند هم حكومت دارد و هم بر هر كارى قادر است. (تفسير نور، ج۲، ص۲۲۱)
۴) «وَ اللَّهُ عَلی كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ»
خداوند بر هر کاری تواناست.
کسی هم که به خدا تکیه کند، به اذن خدا میتواند هر کاری انجام دهد، حتی آفریدن، و زنده کردن مردگان؛ چنانکه حضرت عیسی ع چنین میکرد: «إِذْ قالَ اللَّهُ يا عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتي عَلَيْكَ … إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْني فَتَنْفُخُ فيها فَتَكُونُ طَيْراً بِإِذْني وَ تُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْني وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى بِإِذْني» (انبیاء/۱۱۰)
تأملی با خویش
آیا برای راه افتادن کارهایمان، بیشتر به پول و دوست و شهرت و … تکیه میکنیم یا به خدا؟
راستی، چرا بسیاری از ما، توانایی خدا را حتی در حد توانایی پول قبول نداریم؟!
۵) «وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ عَلی كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ»
دنیاطلبان دنبال حکومت بر زمین و زمینیاناند؛
اما بلندنظران، به کمتر از حکومت بر دلها و بر آسمانیان رضایت نمیدهند؛
پس سراغ کسی میروند که نهتنها حکومت بر زمین، بلکه فرمانروایی بر آسمانها و آسمانیان هم تنها از آنِ اوست؛
و او بر هر کاری تواناست، و میتواند آنان را هم بر آسمانها و زمین حکومت دهد.
۶) «وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»
در تعابیر قرآنی، «آسمانها و زمین» صرفاً به معنای همین آسمان و زمینی که میبینیم نیست، بلکه گاه برای اشاره به عالَم انفس و درون انسان هم از این تعابیر استفاده شده است؛ مثلا: «أَ وَ لَمْ يَتَفَكَّرُوا في أَنْفُسِهِمْ ما خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما إِلاَّ بِالْحَق» (روم/۸)
بدین ترتیب، آیاتی که در آنها از آسمانها و زمین سخن گفته شده، میتواند ناظر به آسمان و زمین انفسی باشد؛
خداوند نهتنها فرمانروای بیرون ماست؛ بلکه درون ما، چه مراتب اعلا و آسمانیاش و چه مراتب پست و زمینیاش ، تحت فرمانروایی و مُلکِ خداوند است.
شاید به همین جهت است که در دعای تحویل سال، از او میخواهیم همان گونه که گردش آسمان و زمین تحت فرمانروایی اوست و روز و شب را دگرگون میکند، آسمان و زمین وجود ما را نیز به بهترین وجه ممکن متحول سازد:
يَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ يَا مُدَبِّرَ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ يَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَى أَحْسَنِ الْحَالِ.
[۱] . وَ إِذَا قُلْتَ خَلَقَ الْأَشْيَاءَ بِقُدْرَةٍ فَإِنَّمَا تَصِفُهُ أَنَّهُ جَعَلَهَا بِاقْتِدَارٍ عَلَيْهَا وَ قُدْرَةٍ وَ لَكِنْ لَيْسَ هُوَ بِضَعِيفٍ وَ لَا عَاجِزٍ وَ لَا مُحْتَاجٍ إِلَى غَيْرِه.
بازدیدها: ۲۲۳