۲۴-۲۷ محرم ۱۴۴۱
ترجمه
آیا شما آن را از ابرها فرود آوردید یا ماییم که فروآورندگانیم؟!
اختلاف قرائت
أَ أَنْتُمْ [۱]
نکات ادبی
أَنْزَلْتُمُوهُ / الْمُنْزِلُونَ
قبلا بیان شد که ماده «نزل» در اصل به معنای حرکت از بالا به پایین (المصباح المنیر۲/ ۶۰۱) و هبوط و مستقر شدن در محل مورد نظر (حلول) است و تفاوت «نزول» با «هبوط» در این است که هبوط، نزولی است که ادامه دارد؛ به تعبیر دیگر، در «نزول»، اصل حرکت رو به پایین بیشتر مد نظر است؛ اما در «هبوط»، استقراری که بعد از این حرکت انجام میشود، بیشتر مورد توجه است.
فعل «نزل» لازم است که با حرف اضافه (مثلا نزل بـ) یا همزه (أنزل) یا تشدید (نزّل) متعدی میشود. درباره اینکه آیا بین «أنزل» با «نزّل» تفاوتی هست یا نه، برخی به این نظر متمایلند که تفاوت مهمی بین این دو نیست؛ اما برخی بین این دو تفاوت دیده و شواهدی از قرآن هم بر این تفاوت ارائه کردهاند.
معروفترین تفاوت این است که «نزّل» دلالت بر نزول تدریجی میکند، اما «أنزل» دلالت بر نزول دفعی دارد. البته مطلب ظاهرا دقتی بیش از این دارد. راغب اصفهانی چنین توضیح داده که «نزّل» در جایی است که فروفرستادن، جداجدا و یکی پس از دیگری انجام شده باشد؛ اما «أنزل» معنای عامی دارد و هم این حالت و هم حالتی را که یکجا فرو فرستاده شده باشد شامل میشود. چیزی که میتواند موید خوبی برای اعم بودن معنای أنزل باشد این است که در قرآن کریم بارش باران علاوه بر اینکه با تعبیر «نزّل» آمده (عنکبوت/۶۳ ؛ زخرف/۱۱)، مکررا با تعبیر «أنزل» هم آمده است (مثلا انعام/۹۹) اما تنها جایی که ظاهرا این ضابطه را در خصوص کلمه «نزّل» ممکن است به چالش بکشد این آیه است که «وَ قالَ الَّذینَ كَفَرُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَیهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَة» (فرقان/۳۲) و چون نقل قول سخن کافران است لزوما چالشی ایجاد نمیکند زیرا ممکن است آیه با بلاغت تمام در مقام بیان پارادوکس مستتر در کلام کافران باشد (که از طرفی انتظار نزول دفعی (جمله واحده) دارند و از طرف دیگر انتظار خود را با تعبیر نزّل بیان میکنند). در خصوص نزول قرآن کریم، گاه در یک آیه هر دو تعبیر با هم آمده است که توجه به این تفاوت ظرافت خاصی به معنی آیه میبخشد؛ مثلا : «أَنْزَلْنا إِلَیكَ الذِّكْرَ لِتُبَینَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیهِم» (نحل/۴۴) یا آیه «لَوْ لا نُزِّلَتْ سُورَةٌ، فَإِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْكَمَةٌ» (محمد/۲۰) که راغب اصفهانی تحلیل زیبایی از این تفاوت در تعبیر دارد که منافقان پیشنهاد میدادند که آیات جهاد کمکم نازل شود تا امکان سرپیچی برایشان مهیا باشد اما وقتی سورهای یکجا نازل شد، عمل نکردند» و اتفاقا یکی از نکات جالب این است که قرآن وقتی در مقام بیان موضع منافقان (که منطقشان «نومن ببعض و نکفر ببعض» بوده) برمیآید، تعبیر «أنزل»را به کار میبرد که نشان میدهد قرآن کریم در کلیتش بوده که برای آنها چالش ایجاد میکرده است. وَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ رَأَیتَ الْمُنافِقینَ یصُدُّونَ عَنْكَ صُدُوداً (نساء/ ۶۱)
برخی هم بر این باورند که تفاوت این دو تعبیر در این است که در «أنزل»، صدور فعل از فاعل، بیشتر مورد عنایت است؛ اما در «نزّل» خود فعل از جهت وقوع و تعلق گرفتن آن به متعلَقش، بیشتر مورد توجه است.
جلسه ۹۷ http://yekaye.ir/al-qadr-097-01/
الْمُزْنِ
در مورد ماده «مزن» برخی بر این باورند که این ماده در اصل برای سه معنای متفاوت به کار میرود؛ یکی به معنای ابر است که کلمه «مُزْن» بدین معناست؛ و به قطعهای از ابر هم «مُزْنَة» گویند. (برخی گفتهاند که اساسا «مُزْن» جمع است و واحد آن «مُزْنَة» میباشد؛ به نقل از لسان العرب، ج۱۳، ص۴۰۶[۲]) دوم در خصوص مورچه سفید است که به آن «مازن» میگویند؛ و سوم هم به معنای پر کردن است چنانکه عبارت «مَزَنَ قِربَته» به معنای آن است که مشکش را پر کرد؛ و البته احتمال هم دادهاند که معنای اول اصل این ماده باشد. (معجم مقاییس اللغة، ج۵، ص۳۱۸[۳]). برخی همین احتمال اخیر را تقویت کرده، بر این باورند که اصل این ماده در خصوص ابر به کار رفته، و با توجه به صفات و خصوصیات ابر بر امور دیگری هم اطلاق شده است؛ یکی سفیدی آن و سرعت جابجا شدن است؛ که به همین دو مناسبت به مورچه سفید مازن گویند؛ دیگری این خاصیت ابر که باران به همه جا میبخشد و زمینها را پر از آب میکند موجب شده برای بخشش و بخشندگی ویا پر کردن از آب به کار رود چنانکه هم برای پر کردن مشک و … به کار میرود و هم وقتی میگویند فلانی «یتمزن» یعنی سخاوت به خرج میدهد و خود را مانند ابر بارانزا که بر سر همه میبارد وانمود میکند (التحقیق فى كلمات القرآن الكریم، ج۱۱، ص۱۰۳[۴]؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۶۶[۵]) حسن جبل هم با توجه به اینکه معتقد است دو حرف «م» و «ز» به معنانی تجمع دو یا چند چیز در کنار هم است اصل معنای «مزن» را پر شدن درون چیزی از آب و مانند آن دانسته؛ و توضیح داده که به همین جهت است که برای ابر بارانزا ویا مشکی که پر از آب باشد به کار میرود. (المعجم الإشتقاقی المؤصل لألفاظ القرآن الكریم، ص۲۰۶۹)
در زبان عربی برای «ابر» دست کم ۳۹ کلمه وجود دارد (فقه اللغة، ص۲۹۶-۲۹۷[۶]) که از این میان کلمات «مزن» و «سحاب» و «غمام» و «عارض» در قرآن کریم آمده است. در تفاوت اینها گفتهاند:
«سحاب» (السَّحابِ الْمُسَخَّرِ بَینَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ؛ بقره/۱۶۴) از ماده «سحب» به معنای کشیده شدن، ناظر به آن هنگامی است که ابر در هوا پخش (انسحب) و گسترده و جاری میشود (فقه اللغة، ص۲۹۶؛ التحقیق فى كلمات القرآن الكریم، ج۱۱، ص۱۰۳[۷])؛
«غمام» (ظَلَّلْنا عَلَیكُمُ الْغَمامَ؛ بقره/۴۷) از ماده «غمم»[۸] به معنای پوشاندن و دربر گرفتن چیزی، از این جهت بر ابر اطلاق شده که نور خورشید را می پوشاند (مفردات ألفاظ القرآن، ص۶۱۳) و به تعبیر دیگر از این حیث است که چهره آسمان به خاطر آن متغیر میگردد. (فقه اللغة، ص۲۹۶)
«عارض» (فَلَمَّا رَأَوْهُ عارِضاً مُسْتَقْبِلَ أَوْدِیتِهِمْ قالُوا هذا عارِضٌ مُمْطِرُنا؛ احقاف/۲۴) از ماده «عرض»[۹] به معنای پهنا و گستره، بدین جهت به ابر گفته میشود که پهنای آسمان را پر می کند (معجم المقاییس اللغة، ج۴، ص۲۷۴) و سایهاش همه جا را فرا میگیرد (فقه اللغة، ص۲۹۶) و یا از این جهت که خود را بر ما عرضه می دارد و آشکار میسازد (مفردات ألفاظ القرآن، ص۵۵۹؛ التحقیق فی كلمات القرآن الكریم، ج۸، ص۹۲)
و کلمه «مزن» (أَ أَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ؛ واقعه/۶۹) را برخی گفتهاند به ابر سفید گفته میشود (فقه اللغة، ص۲۹۷) ویا به ابری گفته میشود پر از آب و بارانزاست (المعجم الإشتقاقی المؤصل لألفاظ القرآن الكریم، ص۲۰۶۹).
از ماده «مزن» فقط همین کلمه «مُزن» و همین یکبار در قرآن کریم به کار رفته است.
حدیث
۱) روایت شده است که وقتی باران بر سر حضرت امیر ع فرود میآمد با آن، صلعهشان [صلعه: قسمت جلوی سر که مویش ریخته شده باشد] را مسح میکردند و میفرمودند:
برکتی است از آسمان، که [هنوز] نه با دستی برخورد کرده است و نه با ظرفی.
الدعوات (للراوندی)، ص۱۸۵
كَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع إِذَا أَصَابَهُ الْمَطَرُ مَسَحَ بِهِ صَلَعَتَهُ وَ قَالَ:
بَرَكَةٌ مِنَ السَّمَاءِ لَمْ یصِبْهَا یدٌ وَ لَا سِقَاء.
۲) الف. مسعدة بن صدقه از امام صادق علیه السّلام روایت كند كه فرمود:
على علیه السّلام را رسم چنان بود كه هنگامى كه باران میگرفت زیر آن میایستاد تا سر و ریش و جامهاش تر میشد.
پس بدان حضرت عرض كردند: اى امیرالمؤمنین! سقف! سقف! [= زیر سقفى بروید تا باران شما را تر نكند]
فرمود: این آبى است كه تازه در مجاورت عرش بوده است … و هیچ قطره بارانى نیست جز آنكه به همراهش فرشتهاى است تا آن را به جایگاهش برساند، و هیچ قطره بارانى از آسمان فرو نریزد جز روى شماره معین و اندازه معلومى، مگر آن بارانى كه در زمان طوفان نوح (ع) بارید كه چون «آبی سیلآسا» (قمر/۱۱) فرو ریخت بىاندازه و بدون شماره.
ب. همچنین امام صادق (ع) از پدرشان از امیرالمومنین ع روایت کردهاند که رسول خدا (ص) فرمود:
همانا خداى عز و جل ابر را غربال باران قرار داده كه آن یخها را آب كند تا بدان چه اصابت میكند زیانش نرساند، و آنچه تگرگ و صاعقه مىبینید نقمت و عذابى است از جانب خداى عز و جل که با آن هر یك از بندگانش كه بخواهد گرفتار کند.
قرب الإسناد، ص۷۳؛ الكافی، ج۸، ص۲۳۹؛ روضه كافى (ترجمه رسولى محلاتى)، ج۲، ص۴۷-۴۸
الف. هَارُونُ بْنُ مُسْلِمٍ، عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ الرَّبَعِی، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ أَبِیهِ قَالَ:
كَانَ عَلِی عَلَیهِ السَّلَامُ یقُومُ فِی الْمَطَرِ- أَوَّلَ مَطَرٍ یمْطُرُ- حَتَّى یبْتَلَّ رَأْسُهُ وَ لِحْیتُهِ وَ ثِیابُهُ. فَقِیلَ لَهُ: یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ، الْكِنَّ الْكِنَّ! فَیقُولُ: إِنَّ هَذَا مَاءٌ قَرِیبُ الْعَهْدِ بِالْعَرْشِ …[۱۰] فَلَیسَ مِنْ قَطْرَةٍ تَقْطُرُ إِلَّا وَ مَعَهَا مَلَكٌ حَتَّى یضَعَهَا مَوْضِعَهَا، وَ لَمْ تَنْزِلْ مِنَ السَّمَاءِ قَطْرَةٌ مِنْ مَطَرٍ إِلَّا بِعَدَدٍ مَعْدُودٍ وَ وَزْنٍ مَعْلُومٍ، إِلَّا مَا كَانَ فِی یوْمِ الطُّوفَانِ عَلَى عَهْدِ نُوحٍ النَّبِی صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ، فَإِنَّهُ نَزَلَ «مَاءٌ مُنْهَمِرٌ» بِلَا عَدَدٍ وَ لَا وَزْنٍ.
ب. وَ عَنْهُ، عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیهِ السَّلَامُ قَالَ: قَالَ أَبِی رَضِی اللَّهُ عَنْهُ:
إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیهِ السَّلَامُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى جَعَلَ السَّحَابَ غَرَابِیلَ لِلْمَطَرِ تُدَبِّرُ [تُذِیبُ] الْبَرَدَ حَتَّى یصِیرَ مَاءً لِكَی لَا یضُرَّ بِشَیءٍ یصِیبُهُ، وَ الَّذِی قَدْ تَرَوْنَ مِنَ الْبَرَدِ وَ الصَّوَاعِقُ نَقِمَةٌ مِنَ اللَّهِ یصِیبُ بِهَا مَنْ یشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ…[۱۱]
۳) الف. از امام صادق ع از پدرشان از امیرالمومنین ع روایت شده است که فرمودند:
ابر غربال باران است؛ و اگر آن نبود [باران] بر هر چیزی فرود میآمد آن را خراب می کرد
قرب الإسناد، ص۱۳۶
عَنِ السِّنْدِی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِی الْبَخْتَرِی، عَنْ جَعْفَرٍ، عَنْ أَبِیهِ، أَنَّ عَلِی بْنَ أَبِی طَالِبٍ عَلَیهِ السَّلَامُ قَالَ:
«السَّحَابُ غِرْبَالُ الْمَطَرِ، وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَأَفْسَدَ كُلَّ شَیءٍ یقَعُ عَلَیهِ»
ب. و باز از امام صادق ع روایت شده است که فرمودند:
اگر نبود که خداوند وزش باد در دنیا را مهار فرموده قطعا باد زمین را به ویرانهای بدل میکرد؛ و اگر ابر نبود زمین چنان خراب میشد که چیزی در آن نمیرویید؛ولیکن خداوند به ابر دستور داده که آب را غربال کند و قطرهقطره فرد آورد؛ و فقط بر قوم نوح بود که بدون [غربالگریِ] هیچ ابری فرستاده شد.
المحاسن، ج۲، ص۳۱۶
عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِی بْنِ الْحَكَمِ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانٍ الْأَحْمَرِ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
لَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ حَبَسَ الرِّیحَ عَلَى الدُّنْیا لَأَخْوَتِ الْأَرْضُ وَ لَوْ لَا السَّحَابُ لَخَرِبَتِ الْأَرْضُ فَمَا أَنْبَتَتْ شَیئاً وَ لَكِنَّ اللَّهَ یأْمُرُ السَّحَابَ فَیغَرْبِلُ الْمَاءَ فَینْزِلُ قَطْراً وَ أَنَّهُ أُرْسِلَ عَلَى قَوْمِ نُوحٍ بِغَیرِ سَحَاب.
۴) روایت شده است که رسول الله ص به امیرالمومنین ع فرمود:
یا علی! همانا تو امیر مومنان و سرور سپیدرویان در حجلهای!
ای علی شیعیان تو برگزیدگاناند؛ و اگر تو و شیعیانت نبودید دین خدا برپا نمیشد؛ و اگر در زمین هیچکس از آنان نبود آسمان قطرهای فرونمیفرستاد …
تفسیر فرات الكوفی، ص۲۶۶
فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ مُعَنْعَناً عَنْ عَلِی [بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع] قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ … یا عَلِی أَنْتَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ یا عَلِی شِیعَتُكَ الْمُنْتَجَبُونَ وَ لَوْ لَا أَنْتَ وَ شِیعَتُكَ مَا قَامَ لِلَّهِ دِینٌ وَ لَوْ لَا مَنْ فِی الْأَرْضِ مِنْهُمْ مَا أَنْزَلَتِ السَّمَاءُ قَطْرَة…
ابن حیون این حدیث را با سندی دیگر (از ابوبصیر از امام صادق ع از پدرانشان از رسول الله ص) در شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار علیهم السلام، ج۳، ص: ۴۴۳ روایت کرده است.
۵) از چندین تن از ائمه اطهار ع روایتی نقل شده است که حضرت امیرالمومنین ع در یک مجلس چهارصد باب از آنچه دین و دنیای انسان مسلمان را آباد میکند، به برخی از اصحابش آموخت. قبلا فرازهایی از این روایت قبلا گذشت.[۱۲] در فراز دیگری از آن فرمودهاند:
ما باب غوث [فریادرس] هستیم، هر گاه گرفتار شوند و راه گریز بر ایشان بسته گردد؛ ما باب حطه (اشاره به آیه ۵۸ بقره و ۱۶۱ اعراف) هستیم که همان باب سلامت است و هر كه از آن درآید رهایى یابد و هر كه سرپیچى كند نابود گردد. خداوند به ما آغاز كرده و به ما نیز به سرانجام رساند؛ آنچه را که بخواهد به ما محو كند و به ما اثبات نماید؛ و به ما زمانه سخت را دور كند؛ و به ما باران فرستد؛ پس «مبادا آن [شیطان] فریبكار شما را نسبت به خداوند بفریبد!» (لقمان/۳۳؛ فاطر/۵). آسمان قطرهاى از آب [آنچنان که شاید و باید] فرونفرستاده، از زمانی كه خداوند آن را مهار زده؛ و هر گاه قیامكننده ما قیام کند، آن موقع است که آسمان قطرات خود را [آنچنان که شاید و باید] ببارد و زمین گیاه خویشتن را [آنچنان که شاید و باید] برویاند و …
الخصال، ج۲، ص۶۲۶
حَدَّثَنَا أَبِی رَضِی اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَى بْنِ عُبَیدٍ الْیقْطِینِی عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ یحْیى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ آبَائِهِ ع أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع عَلَّمَ أَصْحَابَهُ فِی مَجْلِسٍ وَاحِدٍ أَرْبَعَمِائَةِ بَابٍ مِمَّا یصْلِحُ لِلْمُسْلِمِ فِی دِینِهِ وَ دُنْیاهُ…
وَ نَحْنُ بَابُ الْغَوْثِ إِذَا اتَّقَوْا وَ ضَاقَتْ عَلَیهِمُ الْمَذَاهِبُ؛ وَ نَحْنُ بَابُ حِطَّةٍ وَ هُوَ بَابُ السَّلَامِ مَنْ دَخَلَهُ نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُ هَوَى؛ بِنَا یفْتَحُ اللَّهُ وَ بِنَا یخْتِمُ اللَّهُ وَ بِنَا یمْحُو مَا یشَاءُ وَ بِنَا یثْبِتُ وَ بِنَا یدْفَعُ اللَّهُ الزَّمَانَ الْكَلِبَ وَ بِنَا ینَزِّلُ الْغَیثَ فَ«لا یغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ» مَا أَنْزَلَتِ السَّمَاءُ مِنْ قَطْرَةٍ مِنْ مَاءٍ مُنْذُ حَبَسَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَوْ قَدْ قَامَ قَائِمُنَا لَأَنْزَلَتِ السَّمَاءُ قَطْرَهَا وَ لَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ نَبَاتَهَا …
۶) حدیث ۲ ذیل آیه ۳۱ همین سوره (جلسه ۹۹۸ http://yekaye.ir/al-waqiah-56-31/)[۱۳]
۷) حدیث۲ ذیل آیه ۶۴ همین سوره (جلسه ۱۰۳۱ http://yekaye.ir/al-waqiah-56-64/)[۱۴]
تدبر
۱) «أَ أَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ»
این آب که زندگی ما بشدت در گروی آن است، از ابرهایی فرومیآید که دیگر هیچ چیز آن به دست ما نیست.
آیا همین دلیل کافی نیست که به خود بیایم و توجه کنیم که تدبیر این عالم به دست ما نیست؛ بلکه به دست خداست؟ و از این غرور و سرکشی دست برداریم؟
۲) «أَ أَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ»
چرا در این آیه از کلمه «مزن» برای ابر استفاده شده است؟ (بویژه اگر توجه کنیم که در قرآن کریم فقط همین یکبار از این واژه استفاده شده و در جاهای دیگر از کلمات «غمام» و «سحاب» و «عارض» استفاده شده است.)
الف. در نکات ادبی اشاره شد که برخی «مزن» را به معنای ابر پرآب و بارانزا دانستهاند. در این صورت، وجه اصلی این است که چون ناظر به مقام باریدن است پس طبیعی است که به ابر بارانزا اشاره شود. اما همانجا اشاره شد که برخی گفتهاند «مزن» به ابرهای سفید گفته میشود (چنانکه به خاطر همین مشابهت هم به مورچه سفید «مازن» میگویند.) اگر حق با این گروه باشد آنگاه یک نکته ظریفی در این تعبیر هست؛ یعنی اشاره به این ابرها برای طرح سوال فوق (که آیا شما باران را از ابرها فرود نیآورید یا ما؟) بسیار مناسبت پیدا میکند. اگر دقت کرده باشید ابر سفید لزوما باران نمیبارد؛ بسیاری از اوقات در آسمان ابرهای سفیدی میبینیم که انتظار باران هم نداریم. در واقع، یک گزینه محتمل این است که پاسخ دهنده بگوید نه شما نه ما؛ بلکه ریزش باران یک امر خودبه خودی و به اقتضای ذاتش است. اما با اشاره به ابرهایی که بسیاری از اوقات از آنها بارانی نمی بارد عملا سوال به نحوی طراحی شده است که امکان چنین فرار کردنی نباشد؛ زیرا ابری که گاه میبارد و گاه نمیبارد، بارشش یک امر خود به خودی ویا مستند به اقتضای ذاتش نمیتواند باشد.
ب. …
۳) «أَ أَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخالِقُونَ؛ أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ؛ أَ أَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ»
اولین تلنگر به منکران یوم الدین تذکر دادن بود به اینکه آفریننده انسان از «منی» شمایید یا ما؟ یعنی سراغ جایی رفت که انسان خودش را عامل اصلی میدید.
دومین مورد تذکر دادن بود به زراعت؛ که رویاندن محصول از دل خاک، کار شماست یا ما؟ که اینجا انسان نقش عوامل دیگر برای رویاندن را قبول دارد؛ اما خودش را هم دارای نقش میبیند.
سومین مورد نزول باران از ابرهاست؛ جایی که انسان دیگر هیچ نقشی در آن ندارد.
یعنی گام به گام به سوی مواردی میبرد که انسان توجه کند که نقش وی در جهان چقدر کم است؛ و اگر آخرت را بعید میشمرد به خاطر قیاس به نفس خویش است؛ وگرنه برای خدایی که این گونه همه عالم به دست اوست احیای مردگان در معاد کاری ندارد.
تکمله:
درباره نزول آب از آسمان احادیث و تدبرهایی در آیات زیر گذشت که میتوانید بدانها هم مراجعه کنید.
- «وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ فَأَسْكَنَّاهُ فِی الْأَرْضِ وَ إِنَّا عَلى ذَهابٍ بِهِ لَقادِرُون» (جلسه ۳۹ http://yekaye.ir/18-23-al-muminoon/)
- «وَ هُوَ الَّذی أَرْسَلَ الرِّیاحَ بُشْراً بَینَ یدَی رَحْمَتِهِ و أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهُوراً» (جلسه ۲۰۳ http://yekaye.ir/al-furqan-025-48/)
- «وَ أَرْسَلْنَا الرِّیاحَ لَواقِحَ فَأَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَسْقَیْناکُمُوهُ وَ ما أَنْتُمْ لَهُ بِخازِنینَ» (جلسه ۲۶۰ http://yekaye.ir/al-hegr-15-22/)
- «… وَ تَرَى الْأَرْضَ هامِدَةً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَیهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهیجٍ» (جلسه ۳۱۰ http://yekaye.ir/al-hajj-22-5/)
- «وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَیاةِ الدُّنْیا كَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشیماً تَذْرُوهُ الرِّیاحُ وَ كانَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَیءٍ مُقْتَدِراً» (جلسه ۶۲۶ http://yekaye.ir/al-kahf-18-45/)
- «أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ ثَمَراتٍ مُخْتَلِفاً أَلْوانُها وَ مِنَ الْجِبالِ جُدَدٌ بیضٌ وَ حُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُها وَ غَرابیبُ سُودٌ» (جلسه ۷۲۷ http://yekaye.ir/al-fater-35-27/)
[۱] . تقدمت القراءات في الهمزتين في الآية ۵۹ من هذه السورة. وقال ابن عطية: «قرأ الجمهور «آنتم» بالمد، وروي عن أبي عمرو وعيسى «أنتم» بغير مد، وضعفها أبو حاتم». (معجم القراءات ج۹، ص۳۱۴)
[۲] . المُزْنُ: السحاب عامةٌ، و قيل: السحاب ذو الماء، واحدته مُزْنةٌ، و قيل: المُزْنَةُ السحابة البيضاء، و الجمع مُزْنٌ، و البَرَدُ حَبُّ المُزْنِ، و تكرر في الحديث ذكر المزنِ. قال ابن الأَثير: المُزْنُ و هو الغيم و السحاب، واحدته مُزْنَةٌ، و مُزَيْنة تصغير مُزْنةٍ، و هي السحابة البيضاء، قال: و يكون تصغير مَزْنَة.
[۳] . الميم و الزاء و النون أصلٌ صحيح فيه ثلاث كلمات متباينةِ القياس: فالأولى: المُزْن: السَّحاب، و القطعة مُزْنَة. و يقال في قول القائل و أظنُّه مصنوعاً: «كأنَّ ابن مُزْنتها جانِجاً / فَسِيط لدى الأُفق من خِنْصرِ» إنّ ابن المُزْنة: الهِلال. و الثانية المازن: بَيض النَّمل. و الثالثة: مَزَنَ قِربَته: مَلأَها. و هو يتمزَّنُ على أصحابه، أي يتفضّل عليهم، كأنّه يتشبَّه بالمَزنِ سَخاءً. و لعل المُزْن هو الأصل في الباب، و ما سواه فمفرَّعٌ عليه.
[۴] . أنّ الأصل الواحد في المادّة: هو السحاب، و لمّا كان في السحاب صفات و خصوصيّات، منها البياض، الإضاءة، الإعطاء و السخاء، و سرعة الحركة و الذهاب من مقابل الإنسان، و استفاضة الأراضى و النباتات و الأودية منه: فتطلق المادّة على هذه المعاني على الاستعارة. و أمّا مفهوم العادة و الحالة: فمأخوذ من السريانيّة… و النملة البيضاء: فيطلق عليها المَازِنُ، باعتبار سرعة الحركة و الذهاب و كونها بيضاء. و لا يصحّ أن نقول بأنّ الأصل في المادّة: هو سرعة الذهاب لوجهه، أو رؤية الفضل و الإفضال، أو الإضاءة، أو المدح، أو الملأ: فانّ هذه مفاهيم متضادّة، مضافا الى أنّها لم تستعمل في القرآن و المستعمل هو المزن بمعنى السحاب، فيكون حقيقة على المبنى.
[۵] . الْمُزْنُ: السّحاب المضيء، و القطعة منه: مُزْنَةٌ. قال تعالى: أَ أَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ [الواقعة/۶۹] و يقال للهلال الذي يظهر من خلال السّحاب: ابن مزنة، و فلان يَتَمَزَّنُ، أي: يتسخّى و يتشبّه بالمزن، و مَزَّنْتُ فلاناً: شبّهته بالمزن، و قيل: الْمَازِنُ: بيض النمل.
[۶] . أول ما ينشأ السحاب، فهو: النشر .
فإذا انسحب في الهواء، فهو: السَّحاب.
فإذا تغيرت له السماء، فهو: الغمَام.
فإذا كان غيم ينشأ في عُرْض السماء فلا تبصره، و لكن تسمع رعدَه من بعيد، فهو العَقْر .
فإذا أطل و أظل السماء، فهو: العَارِض.
فإذا كان ذا رعد و برق، فهو: العَرَّاص.
فإذا كانت السحاب قطعاً صِغاراً متدانياً بعضُها من بعض، فهي: النَّمِرة .
فإذا كانت متفرقة، فهي: القَزْع.
فإذا كانت قطعاً متراكمة، فهي: الكِرْفِئ؛ واحدتها: كِرْفِئة.
فإذا كانت قطعاً كأنها قطع الجبال، فهي: قَلَع، وَ كَنَهْوَر؛ واحدتها: كَنَهْوَرَة.
فإذا كانت قطعاً مُستدِقة دقاقاً، فهي: الطَّخارير؛ واحدتها: طُخْرُورة.
فإذا كانت حولها قطع من السحاب، فهي مُكَلَّلة.
فإذا كانت سوداء، فهي: طَخْيَاء، و مُتَطَخْطِخة.
فإذا رأيتها و حسبتها ماطرة، فهي: مُخِيلَة.
فإذا غلُظ السحاب و ركب بعضه على بعض، فهو: المُكَفْهِر.
فإذا ارتفع و لم ينبسِط، فهو: النَّشَاص
فإذا انقطع في أقطار السماء، و تلبَّد بعضه فوق بعض، فهو: القَرَد.
فإذا ارتفع و حمل الماء و كثف و أطبق فهو: العَماء، و العَمَامة، و الطِّحاء، و الطَّخاء .
فإذا اعْتَرض اعْتِراض الجبل قبل أن يُطَبِّق السماء، فهو: الحَبيّ
فإذا عنّ، فهو: العَنَان.
فإذا أظل الأرض، فهو: الدَّجن.
فإذا اسودّ و تراكب، فهو: المُحْمَوْمِي.
فإذا تعلق سحاب دون السحاب، فهو: الرّبَاب.
فإذا كان سحاب فوق سحاب فهو: الغَفَارة،
فإذا تدلى ودنا من الأرض مثل هُدْبَ القطيفة، فهو: الهَيْدب .
فإذا كان ذا ماء كثير، فهو: القنيف.
فإذا كان أبيضَ، فهو: المُزنُ و الصَّبيرُ.
فإذا كان لرعده صوت، فهو: الهزِيم.
فإذا اشتد صوت رعده، فهو: الأجَشّ.
فإذا كان بارداً و ليس فيه ماء، فهو: الصُّرَّاد.
فإذا كان خفيفاً تُسْفِره الريح، فهو: الزِّبرج.
فإذا كان ذا صوت شديد. فهو: الصَّيِّت.
فإذا أَهْرَق ماءه، فهو: الجَهَام؛ و يقال: بل هو الذي لا ماءَ فيه.
[۷] . و الفرق بين الْمُزْنِ و السحاب: أنّ الأصل في السحاب هو سوق و جرّ، و يطلق السحاب باعتبار انجراره منبسطا في الفضا.
[۸] . این ماده در جلسه ۳۲۷ توضیح داده شد: http://yekaye.ir/al-hajj-22-22/
[۹] . این ماده در جلسه ۶۸۲ بحث شد: http://yekaye.ir/al-kahf-18-100/
[۱۰] . ثُمَّ أَنْشَأَ يُحَدِّثُ فَقَالَ: إِنَّ تَحْتَ الْعَرْشِ بَحْراً فِيهِ مَاءٌ يُنْبِتُ بِهِ أَرْزَاقَ الْحَيَوَانِ، فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْ يُنْبِتَ بِهِ مَا يَشَاءُ لَهُمْ رَحْمَةً مِنْهُ، أَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ فَمَطَرَ مِنْهُ مَا يَشَاءُ مِنْ سَمَاءٍ إِلَى سَمَاءٍ، حَتَّى يَصِيرَ إِلَى سَمَاءِ الدُّنْيَا فَتُلْقِيَهُ إِلَى السَّحَابِ، وَ السَّحَابُ بِمَنْزِلَةِ الْغِرْبَالِ، ثُمَّ يُوحِي إِلَى السَّحَابِ أَنِ اطْحَنِيهِ وَ أَذِيبِيهِ ذَوَبَانَ الْمَاءِ، ثُمَّ انْطَلِقِي بِهِ إِلَى مَوْضِعِ كَذَا وَ كَذَا عِيَانٍ أَوْ غَيْرِ عِيَانٍ، فَيَقْطُرُ عَلَيْهِمْ عَلَى النَّحْوِ الَّذِي يَأْمُرُهَا
[۱۱] . قَالَ: ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ: لَا تُشِیرُوا إِلَى الْمَطَرِ وَ لَا إِلَى الْهِلَالِ، فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى كَرِهَ ذَلِكَ.
[۱۲] . در آیه ۱۸ و ۲۶ همین سوره مواردی که قبلا آمده بود گذشت. http://yekaye.ir/al-waqiah-56-26/
[۱۳] . از امام باقر ع روایت شده است که رسول الله ص درباره آیه »و از آسمان آبی مبارک نازل کردیم» فرمودند:
هیچ آبی در زمین نیست مگر اینکه آب آسمان با آن مخلوط شده باشد.
الكافي، ج۶، ص۳۸۷
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِي قَوْلِهِ تَعَالَى «وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَكاً» قَالَ: لَيْسَ مِنْ مَاءٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا وَ قَدْ خَالَطَهُ مَاءُ السَّمَاءِ.
[۱۴] . از امام صادق عليه السّلام روایت شده كه فرمودند:
بنى اسرائيل نزد موسى عليه السّلام آمدند و از او خواستند كه از خداوند عزّ و جلّ درخواست كند كه هرگاه اراده كردند، آسمان بر آنان باران ببارد و هرگاه اراده كردند از آسمان باران نبارد.
آن حضرت نيز از خداوند عزّ و جلّ اين را درخواست كرد.
خداوند عزّ و جلّ فرمود: اى موسى! اين خواستهشان برآورده شد.
موسى عليه السّلام نيز اين را به آنان خبر داد، و آنها نيز كشت كردند و هربذرى را که داشتند كاشتند و آن گاه اراده كردند، باران آمد و همان وقتى كه خواستند آسمان را از بارش بازداشتند، و کشت آنها همانند كوه و درخت، بزرگ شد، آنگاه آن را درو نمودند و خرمنكوبى كردند، ولى دانهاى در آن نيافتند.
با گريه و ناله نزد موسى عليه السّلام رفتند و گفتند: ما از تو درخواست كرديم كه از خدا درخواست كنى آسمان هرگاه خواستيم بر ما باران ببارد و پاسخ ما را داد، ولى آن را مایه زيان ما قرار داد!
موسى عليه السّلام عرض كرد: پروردگارا! بنى اسرائيل از اين كارى كه با آنها كردى شكايت دارند.
خداوند فرمود: اى موسى! از چه چيزى شكايت دارند؟
عرض كرد: از من خواستند از تو درخواست كنم كه هرگاه خواستند آسمان را بر آنان بارش دهى و هرگاه اراده كردند آن را از بارش بازدارى، و تو نيز اجابت كردى، ولى آن را مایه زيان آنان قرار دادی!
فرمود: اى موسى! من براى بنى اسرائيل اندازهاى مشخّص كردم، ولى آنان به اين اندازه رضايت ندادند و من به خواست آنها رفتار كردم، و اينگونه شد كه دیدی.
الكافي، ج۵، ص۲۶۲
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ سَدِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِنَّ بَنِي إِسْرَائِيلَ أَتَوْا مُوسَى ع فَسَأَلُوهُ أَنْ يَسْأَلَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُمْطِرَ السَّمَاءَ عَلَيْهِمْ إِذَا أَرَادُوا وَ يَحْبِسَهَا إِذَا أَرَادُوا.
فَسَأَلَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِكَ لَهُمْ؛ فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِكَ لَهُمْ يَا مُوسَى.
فَأَخْبَرَهُمْ مُوسَى فَحَرَثُوا وَ لَمْ يَتْرُكُوا شَيْئاً إِلَّا زَرَعُوهُ ثُمَّ اسْتَنْزَلُوا الْمَطَرَ عَلَى إِرَادَتِهِمْ وَ حَبَسُوهُ عَلَى إِرَادَتِهِمْ. فَصَارَتْ زُرُوعُهُمْ كَأَنَّهَا الْجِبَالُ وَ الْآجَامُ. ثُمَّ حَصَدُوا وَ دَاسُوا وَ ذَرَّوْا فَلَمْ يَجِدُوا شَيْئاً. فَضَجُّوا إِلَى مُوسَى ع وَ قَالُوا: إِنَّمَا سَأَلْنَاكَ أَنْ تَسْأَلَ اللَّهَ أَنْ يُمْطِرَ السَّمَاءَ عَلَيْنَا إِذَا أَرَدْنَا فَأَجَابَنَا ثُمَّ صَيَّرَهَا عَلَيْنَا ضَرَراً؟!
فَقَالَ يَا رَبِّ إِنَّ بَنِي إِسْرَائِيلَ ضَجُّوا مِمَّا صَنَعْتَ بِهِمْ.
فَقَالَ وَ مِمَّ ذَاكَ يَا مُوسَى؟
قَالَ سَأَلُونِي أَنْ أَسْأَلَكَ أَنْ تُمْطِرَ السَّمَاءَ إِذَا أَرَادُوا وَ تَحْبِسَهَا إِذَا أَرَادُوا فَأَجَبْتَهُمْ ثُمَّ صَيَّرْتَهَا عَلَيْهِمْ ضَرَراً!
فَقَالَ يَا مُوسَى أَنَا كُنْتُ الْمُقَدِّرَ لِبَنِي إِسْرَائِيلَ فَلَمْ يَرْضَوْا بِتَقْدِيرِي فَأَجَبْتُهُمْ إِلَى إِرَادَتِهِمْ فَكَانَ مَا رَأَيْتَ.
بازدیدها: ۲۳۵
تو زمینه ای که فعالیت میکنید جزو بهترین
سایت ها هستید.
بازتاب: ۱۱۱۱) أَنَّا صَبَبْنَا الْماءَ صَبًّا | یک آیه در روز