۱۱۳۹) إِنَّما يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ قاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ أَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ وَ ظاهَرُوا عَلی إِخْراجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ

 ۱۸-۲۷ ربیع الثانی ۱۴۴۶

ترجمه

تنها خداوند شما را برحذر می‌دارد در خصوص کسانی که در [امر]‌ دین با شما پیکار کردند و شما را از دیارتان بیرون راندند و بر بیرون کردن‌تان [همدیگر را] پشتیبانی کردند، از اینکه به سرپرستی آنان تن دهید و هرکس به سرپرستی آنان تن دهد پس آنان‌ همان ستمگران‌اند.

اختلاف قرائت

يَنهَنكُمُ[۱]
مِّن دِيَرِكُمْ[۲]
إخْرَاجِكُمْ[۳]
أَن تَوَلَّوهُمْ / أَنْ تَّوَلَّوْهُم[۴]

نکات ادبی

يَنْهاكُمُ

درباره ماده «نهی» ذیل آیه قبل بحث شد؛ جلسه ۱۱۳۸، https://yekaye.ir/al-mumtahanah-60-08/

قاتَلُوكُمْ

درباره ماده «قتل» ذیل آیه قبل بحث شد؛ جلسه ۱۱۳۸، https://yekaye.ir/al-mumtahanah-60-08/

الدِّينِ

درباره ماده «دین» ذیل آیه قبل بحث شد؛ جلسه ۱۱۳۸، https://yekaye.ir/al-mumtahanah-60-08/

أَخْرَجُوكُمْ / إِخْراجِكُمْ

درباره ماده «خرج» ذیل آیه اول همین سوره بحث شد، جلسه ۱۱۳۰ https://yekaye.ir/al-mumtahanah-60-01-2/

دِيارِكُمْ

درباره ماده «دور» و کلمه «دیار» ذیل آیه قبل بحث شد؛ جلسه ۱۱۳۸، https://yekaye.ir/al-mumtahanah-60-08/

ظاهَرُوا

قبلا بیان شد که درباره ماده «ظهر» برخی گفته‌اند در اصل بر «آشکار شدن» در مقابل «در باطن قرار داشتن» [ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ؛ أنعام/۱۵۱] دلالت می‌کند؛ اما به نظر می‌رسد حق با کسانی باشد که بر این باورند که در این ماده دو معنای «قوت» و «بروز» (= ظهور و آشکار شدن)‌ لحاظ شده است، بویژه که ظاهرا اصل این ماده از کلمه «ظَهر» به معنای قسمت پشت انسان و حیوان (در مقابل «بطن»: شکم) گرفته شده که دو معنای قوت و آشکار بودن را در خود جمع کرده است: «الَّذي أَنْقَضَ ظَهْرَكَ» (انشراح/۳)؛ و نیز جمع آن: ‌ظهور، مثلا: «ما حَمَلَتْ ظُهُورُهُما» (انعام/۱۴۶)، و این دو نکته در مورد «ظَهر: پشتِ» حیوان واضح‌تر است که هم تحمل بار سنگین دارد و هم آَشکار است، در مقابل «بطن: شکم»شان که غالبا در زیر قرار می‌گیرد و مخفی است.

در هر صورت در استعمالات مختلف این واژه، گاه معنای آشکار شدن بیشتر غلبه دارد، مثل «ظُهر» که از این جهت ظهر نامیده می‌شود که آَشکارترین و روشن‌ترین وقت روز است (حينَ تُظْهِرُونَ: هنگامی که به وقت ظهر می‌رسید، روم/۱۸)؛ و گاه معنای «قوت» غلبه دارد، مانند «ظهیر» به معنای پشتیبان (سبأ/۲۲، تحریم/۴)؛ و گاه یک کلمه مستقلا در هر یک از این دو معنا، به کار رفته: مثلا کلمه «ظاهر» هم در معنای «آشکار» (وَ ذَرُوا ظاهِرَ الْإِثْمِ وَ باطِنَهُ‏؛ أنعام/۱۲۰) استفاده شده، و هم به معنای کسی که با قوت «غلبه کرده» و پیروز شده است. (فَأَصْبَحُوا ظاهِرِينَ‏: پیروز شدند؛ صف/۱۴)؛ ویا فعل «ظَهَرَ» که هم به معنای «آشکار شدن» است (ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ؛ أنعام/۱۵۱) و هم به معنای «غلبه یافتن» (إِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُم، کهف/۲۰)؛ و یا فعل «أظهَرَ»، که هم در معنای «آشکار کردن» به کار رفته (يُظْهِرَ فِي الْأَرْضِ الْفَسادَ، غافر/۲۶)، و هم در معنای «غلبه دادن». (لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّه، توبه/۳۳).

همچنین به خاطر اینکه به «پشت» انسان، «ظَهر» می‌گویند، به هر چیزی که بی‌اعتنایی کند و اصطلاحا انسان پشت سر بیندازد  «ظِهرىّ» (وَ اتَّخَذْتُمُوهُ وَراءَكُمْ ظِهْرِيًّا؛ هود/۹۲) می‌گویند؛ و «مظاهره» (ظاهَرَ، یُظاهِرُ) نیز به معنای به حمایت و پشتیبانی کردن (الَّذينَ ظاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْكِتاب، احزاب/۲۶)، و «تَظاهُر» (تَظاهَرَ، یَتَظاهَرُ) هم به معنای پشتیبانی و حمایت طرفینی (وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَيْه، تحریم/۴) می‌باشد. ضمنا کلمه «ظهار» و فعل «تظاهرون» (احزاب/۴) اشاره به یک سنت جاهلی دارد…

جلسه ۴۴۴ http://yekaye.ir/al-ahzab-33-26/

تَوَلَّوْهُمْ / يَتَوَلَّهُمْ

درباره ماده «ولی» ذیل آیه اول همین سوره بحث شد، جلسه ۱۱۳۰ https://yekaye.ir/al-mumtahanah-60-01-2/

الظَّالِمُونَ

قبلا بیان شد که ماده «ظلم» در اصل بر دو معنا دلالت می‌کند: یکی ظلمت و تاریکی در مقابل نور و روشنایی؛ و دیگری قرار دادن چیزی در غیر جایگاه اصلی خود، که ظلم و ستم از این معنای دوم است؛ و معنای دوم آن (قرار ندادن چیزی در جای خود) بقدری عام است که حتی در مورد زمینی که در محصول مناسب نمی‌دهد هم به کار رفته است: «كِلْتَا الْجَنَّتَینِ آتَتْ أُكُلَها وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَیئاً» (کهف/۳۳). در این میان، مرحوم مصطفوی معتقد است معنای اول هم به این معنای دوم برمی‌گردد، با این توجیه که اصل در عالم بر نور و روشنایی است و ظلمت و تاریکی، نبودن این اصل در جایگاه خود است.

«ظُلْمَة» که جمع آن «ظلمات» می‌شود را خداوند برای اشاره به جهل و شرک و فسق به کار برده است؛ همان گونه که برای مقابلات اینها از تعبیر «نور» استفاده کرده است. و گاه تعبیر «در ظلمات بودن» و «کوری» به جای هم به کار می‌رود چنانکه در جایی می‌فرماید: «كَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ»‏ (أنعام/۱۲۲) و در جای دیگر می‌فرماید: «كَمَنْ هُوَ أَعْمی»‏ (رعد/۱۹) و یا در جایی می‌فرماید: «وَ الَّذِینَ كَذَّبُوا بِآیاتِنا صُمٌّ وَ بُكْمٌ فِی الظُّلُماتِ»‏(أنعام/۳۹) و در جای دیگر می‌فرماید: «صُمٌّ بُكْمٌ عُمْی» (بقرة/۱۸).

همچنین تعبیر «أَظْلَمَ» (إِذا أَظْلَمَ عَلَیهِمْ قامُوا؛ بقره/۲۰) به معنای «در ظلمت واقع شدن» است؛ و با اینکه به باب افعال رفته اما ظاهرا فعل لازم است و شاهدش اینکه اسم فاعل آن «مُظلِم» به معنای کسی است که در ظلمت واقع شده است (وَ آیةٌ لَهُمُ اللَّیلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهار فَإِذا هُمْ مُظْلِمُونَ‏؛ یس/۳۷؛ كَأَنَّما أُغْشِیتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعاً مِنَ اللَّیلِ مُظْلِماً، یونس/۲۷) البته تعبیر «أظلم» به عنوان صفت تفضیلی هم در قرآن کریم به کار رفته است (هُمْ أَظْلَمَ وَ أَطْغی؛‏ نجم/۵۲) چنانکه فقط تعبیر «مَنْ أَظْلَمُ مِمَّن‏: چه کسی ظالمتر است از کسی که» ۱۵ بار در قرآن کریم به کار رفته است.

کلمه «ظالم» واضح است که در معنای ظلم و تجاوز از حق به کار می‌رود، و چون تجاوز از حق عام است هر کسی که مرتکب هر گناه کوچک یا بزرگی شده باشد، شامل می‌شود…

جلسه ۷۲۰ http://yekaye.ir/al-fater-35-20/

شأن نزول

شأن نزولی که ذیل آیه ۱ بیان شد را بسیاری تا این آیه شامل دانسته‌اند.

از مجاهد نقل شده که این آیه درباره کفار مکه نازل شده است (الدر المنثور، ج‏۶، ص۲۰۵[۵]).

حدیث

۱) از امام باقر ع از پدرشان از جدشان روایت شده است که امیرالمومنین ع فرمودند:

همنشینی با بدان سوء ظن به خوبان را به ارث می‌گذارد؛ و همنشینی با خوبان، بدان را به خوبان ملحق می‌سازد و همنشینی بدکاران [= افراد فاجر] با نیکوکاران [= ابرار]، آن بدکاران را به نیکوکاران ملحق می‌سازد. پس هرکس امر وی بر شما مشتبه شد و دینش را ندانستید به همنشینانش بنگرید؛ پس اگر اهل دین خدا بودند او بر دین خداست و اگر بر غیر دین خدا بودند حظ و بهره‌ای از دین خدا ندارد.

همانا رسول الله می‌فرمود:

کسی که به خدا و روز آخرت ایمان دارد نباید که با کافری برادری کند و با بدکاری همنشین شود و کسی که با کافری برادری کند یا با بدکاری همنشین شود کافر بدکار است!

صفات الشيعة، ص۶

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ ع قَالَ:

قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع: مُجَالَسَةُ الْأَشْرَارِ تُورِثُ سُوءَ الظَّنِّ بِالْأَخْيَارِ وَ مُجَالَسَةُ الْأَخْيَارِ تُلْحِقُ الْأَشْرَارَ بِالْأَخْيَارِ وَ مُجَالَسَةُ الْفُجَّارِ لِلْأَبْرَارِ تُلْحِقُ الْفُجَّارَ بِالْأَبْرَارِ فَمَنِ اشْتَبَهَ عَلَيْكُمْ أَمْرُهُ وَ لَمْ تَعْرِفُوا دِينَهُ فَانْظُرُوا إِلَى خُلَطَائِهِ فَإِنْ كَانُوا أَهْلَ دِينِ اللَّهِ فَهُوَ عَلَى دِينِ اللَّهِ وَ إِنْ كَانُوا عَلَى غَيْرِ دِينِ اللَّهِ فَلَا حَظَّ لَهُ فِي دِينِ اللَّهِ؛

إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ يَقُولُ: مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلَا يُؤَاخِيَنَّ كَافِراً وَ لَا يُخَالِطَنَّ فَاجِراً وَ مَنْ آخَى كَافِراً أَوْ خَالَطَ فَاجِراً كَانَ كَافِراً فَاجِراً.

 

۲) الف. از امام صادق ع روایت شده که فرمودند:

شخصی که با آنکه از ما عیبجویی می‌کند همنشین شود یا کسی را که کینه‌ ما را به دل دارد مدح کند یا به وصلت با کسی اقدام کند که رابطه‌اش را با ما قطع کرده یا به قطع رابطه با کسی اقدام کند که به ما وصل می‌شود یا ولایت کسی که دشمن ماست بپذیرد یا با ولی ما دشمنی کند، پس به خدایی که «سبع مثانی و قرآن عظیم» (حجر/۸۷) را نازل کرده است کفر ورزیده است.

الأمالي( للصدوق)، ص۵۶

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ سُلَيْمَانَ بْنِ مُقْبِلٍ الْمَدِينِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ:

مَنْ جَالَسَ لَنَا عَائِباً أَوْ مَدَحَ لَنَا قَالِياً أَوْ وَاصَلَ لَنَا قَاطِعاً أَوْ قَطَعَ لَنَا وَاصِلًا أَوْ وَالَى لَنَا عَدُوّاً أَوْ عَادَى لَنَا وَلِيّاً فَقَدْ كَفَرَ بِالَّذِي أَنْزَلَ السَّبْعَ الْمَثانِي وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيم‏

ب. از امام رضا ع روایت شده که فرمودند:

شخصی که به وصلت با کسی اقدام کند که رابطه‌اش را با ما قطع کرده یا به قطع رابطه با کسی اقدام کند که به ما وصل است یا مدح کسی را گوید که از ما عیبجویی می‌کند یا مخالف ما را احترام و اکرام کند نه او از ماست و نه ما از اوییم.

صفات الشيعة، ص۷

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِيدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا ع يَقُولُ:

مَنْ وَاصَلَ لَنَا قَاطِعاً أَوْ قَطَعَ لَنَا وَاصِلًا أَوْ مَدَحَ لَنَا عَائِباً أَوْ أَكْرَمَ لَنَا مُخَالِفاً فَلَيْسَ مِنَّا وَ لَسْنَا مِنْهُ.[۶]

 

۳) از امام رضا ع روایت شده که فرمودند:

کسی که ولایت دشمنان خدا را بپذیرد پس با اولیای خدا دشمنی ورزیده است؛ و کسی که با اولیای خدا دشمنی بورزد با خداوند تبارک و تعالی دشمنی ورزیده است و بر خداوند است که وی را در آتش جهنم وارد کند.

صفات الشيعة، ص۷

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى الْمُتَوَكِّلُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ السَّعْدَآبَادِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ الرِّضَا ع أَنَّهُ قَالَ:

مَنْ وَالَى أَعْدَاءَ اللَّهِ فَقَدْ عَادَى أَوْلِيَاءَ اللَّهِ وَ مَنْ عَادَى أَوْلِيَاءَ اللَّهِ فَقَدْ عَادَى اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ حَقٌّ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يُدْخِلَهُ فِي نَارِ جَهَنَّمَ.[۷]

 

۴) از امام رضا ع روایت شده که فرمودند:

همانا از میان کسانی که مودت ما اهل بیت را در پیش گرفته‌اند کسانی هستند که لعنت آنان بر شیعیان ما شدیدتر از دجال است!

گفتم: یا ابن رسول الله! به چه جهت؟

فرمود: به خاطر موالات با دشمنان ما و دشمنی با اولیای ما؛ زیرا وقتی چنین شود حق با باطل مخلوط می‌گردد و امر مشتبه می‌شود و دیگر مومن از منافق شناخته نمی‌شود.

صفات الشيعة، ص۸

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى الْمُتَوَكِّلُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْخَزَّازِ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا ع يَقُولُ:

إِنَّ مِمَّنْ يَتَّخِذُ مَوَدَّتَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ لَمَنْ هُوَ أَشَدُّ لَعْنَةً عَلَى شِيعَتِنَا مِنَ الدَّجَّالِ!

فَقُلْتُ لَهُ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ! بِمَا ذَا؟

قَالَ: بِمُوَالاةِ أَعْدَائِنَا وَ مُعَادَاةِ أَوْلِيَائِنَا إِنَّهُ إِذَا كَانَ كَذَلِكَ اخْتَلَطَ الْحَقُّ بِالْبَاطِلِ وَ اشْتَبَهَ الْأَمْرُ فَلَمْ يُعْرَفْ مُؤْمِنٌ مِنْ مُنَافِقٍ.

۵) از امام صادق ع روایت شده که فرمودند:

کسی که کافری را دوست بدارد خدا را مورد بغض و کینه قرار داده است و کسی که بغض کافری را داشته باشد خدا را دوست داشته است.

سپس فرمودند: دوست دشمن خدا، دشمن خداست.

الأمالي( للصدوق)، ص۶۰۵؛ صفات الشيعة، ص۹[۸]

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ الْفَزَارِيُّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ زَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ:

مَنْ أَحَبَّ كَافِراً فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّهَ وَ مَنْ أَبْغَضَ كَافِراً فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ.

ثُمَّ قَالَ ع: صَدِيقُ عَدُوِّ اللَّهِ عَدُوُّ اللَّهِ.

 

۶) از امام صادق ع روایت شده که فرمودند:

ناصبی کسی نیست که [صریحا] نسبت به ما نَصب (مخالفت و دشمنی) بورزد زیرا کسی را پیدا نمی‌کنی که بگوید من بغض محمد و آل محمد ص را به دل دارم؛ ولیکن ناصبی کسی که است عَلَم نصب را علیه شما بلند کند در حالی که می‌داند شما ولایت ما را پذیرفته‌اید و از دشمنان ما تبری می‌جویید.

و فرمودند: کسی که دشمن ما را سیر کند ولیّ ما را کُشته است.

معاني الأخبار، ص۳۶۵؛ صفات الشيعة، ص۹[۹]

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِي عَمِّي مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ:

لَيْسَ النَّاصِبُ مَنْ نَصَبَ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ لِأَنَّكَ لَا تَجِدُ أَحَداً يَقُولُ أَنَا أُبْغِضُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ؛ وَ لَكِنَّ النَّاصِبَ مَنْ نَصَبَ لَكُمْ وَ هُوَ يَعْلَمُ أَنَّكُمْ تَتَوَلَّوْنَا أَوْ تَتَبَرَّءُونَ مِنْ أَعْدَائِنَا.

وَ قَالَ ع: مَنْ أَشْبَعَ عَدُوّاً لَنَا فَقَدْ قَتَلَ وَلِيّاً لَنَا.

ب. شیخ صدوق همین مضمون را با دو سند دیگر از امام صادق ع روایت کرده است با اندک تفاوتی؛ که امام ع فرموده باشند:

ناصبی کسی نیست که [صریحا] نسبت به ما نَصب (مخالفت و دشمنی) بورزد زیرا مردی را پیدا نمی‌کنی که بگوید من [ناصبی هستم] بغض محمد و آل محمد ص را به دل دارم؛ ولیکن ناصبی کسی که است عَلَم نصب را علیه شما بلند کند در حالی که می‌داند شما ولایت ما را پذیرفته‌اید و اینکه شما از شیعیان مایید.

علل الشرائع، ج‏۲، ص۶۰۱؛ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص۲۰۷[۱۰]

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

لَيْسَ النَّاصِبُ مَنْ نَصَبَ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ لِأَنَّكَ لَا تَجِدُ رَجُلًا يَقُولُ أَنَا أُبْغِضُ [النَّاصِبُ] مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ لَكِنَّ النَّاصِبَ مَنْ نَصَبَ لَكُمْ وَ هُوَ يَعْلَمُ أَنَّكُمْ تَتَوَلَّوْنَّا [تَتَوَالَوْنَا] وَ أَنَّكُمْ مِنْ شِيعَتِنَا.

 

۷) الف. از امام صادق ع از پدرانشان روایت شده است که امیرالمومنین ع فرمودند:

همانا رسول الله ص از [قبول کردن] زبد* مشرکین نهی کردند و مقصودشان هدیه‌های اهل حرب [کسانی که در جنگ با مسلمانان‌اند] بود.

* زَبَد هم به معنای «کَرِه‌‌ای که از شیر گرفته می‌شود» به کار می‌رود و هم به معنای «کف روی آب». البته این کلمه به عنوان جمع «زبده» به معنای «بهترين و نيكوترينِ هر چيزى» هم به کار می‌رود.

الجعفريات، ص۸۲؛ النوادر (للراوندي)، ص۳۳

أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدٌ حَدَّثَنِي مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ ع:

أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص نَهَى عَنْ زَبْدِ الْمُشْرِكِينَ يُرِيدُ هَدَايَا أَهْلِ الْحَرْبِ.

ب. از امام صادق ع روایت شده که رسول الله ص فرمودند:

اگر مومنی مرا به غذای [درست شده از] یک تکه سردست گوسفند دعوت کند اجابتش خواهم کرد، و این [اجابت دعوت مومن] از دین است؛ و اگر مشرک یا منافقی مرا به غذای [درست شده از] یک شتر ذبح شده دعوت کند اجابتش نخواهم کرد و این هم از دین است؛ خداوند عز و جل مرا برحذر داشته است از هدایای مشرکان و منافقان و غذاهای آنها.

الكافي، ج‏۶، ص۲۷۴

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الْكَرْخِيِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

لَوْ أَنَّ مُؤْمِناً دَعَانِي إِلَى طَعَامِ ذِرَاعِ شَاةٍ لَأَجَبْتُهُ وَ كَانَ ذَلِكَ مِنَ الدِّينِ؛ وَ لَوْ أَنَّ مُشْرِكاً أَوْ مُنَافِقاً دَعَانِي إِلَى طَعَامِ جَزُورٍ مَا أَجَبْتُهُ وَ كَانَ ذَلِكَ مِنَ الدِّينِ. أَبَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِي زَبْدَ الْمُشْرِكِينَ وَ الْمُنَافِقِينَ وَ طَعَامَهُمْ.

ج. حکایت

۸) الف. از امام صادق ع روایت شده که فرمودند:

عرب در جاهلیت دو گروه بودند: حِلّ و حُمس. حمس، قریش بود و بقیه عرب، حلّ محسوب می‌شدند؛ و کسی از حل نبود مگر اینکه حرمی‌ای [= یک نفر از اهل حرم] از حمس داشت؛ و کسی که حرمی‌ای از حمس نداشت به او اجازه نمی‌دادند که طواف کند مگر برهنه. رسول الله ص حرمیِ عیاض بن حمار مجاشعی بود؛ و عیاض شخصی با جایگاهی عظیم، و در زمان جاهلیت، قاضی اهل عکاظ بود. روال عیاض این بود که وقتی وارد مکه می‌شد لباسهای گناهان و زشت‌کاریها را از تن درمی‌آورد و لباس رسول الله ص را به خاطر طاهر بودنش می‌گرفت و می‌پوشید و با آن طواف خانه خدا را انجام می داد و سپس وقتی از طواف فارغ می‌شد آنها را به رسول الله ص برمی‌گرداند. چون رسول الله ص [بر اهل مکه] پیروز شد عیاض با هدیه‌ای خدمت رسول الله ص رسید ولی رسول الله ص هدیه وی را نپذیرفت و فرمود: عیاض! اگر مسلمان شوی هدیه‌ات را می‌پذیرم زیرا خداوند مرا از قبول هدایای مشرکین بازداشته است. عیاض بعد از آن مسلمان شد و اسلام خوبی داشت و خدمت رسول الله ص هدیه‌ای فرستاد و پیامبر ص از او قبول کرد.

الكافي، ج‏۵، ص۱۴۲

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ أَبِي بَكْرٍ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

كَانَتِ الْعَرَبُ فِي الْجَاهِلِيَّةِ عَلَى فِرْقَتَيْنِ الْحُلِّ وَ الْحُمْسِ فَكَانَتِ الْحُمْسُ قُرَيْشاً وَ كَانَتِ الْحُلُّ سَائِرَ الْعَرَبِ فَلَمْ يَكُنْ أَحَدٌ مِنَ الْحُلِّ إِلَّا وَ لَهُ حَرَمِيٌّ مِنَ الْحُمْسِ وَ مَنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ حَرَمِيٌّ مِنَ الْحُمْسِ لَمْ يُتْرَكْ أَنْ يَطُوفَ بِالْبَيْتِ إِلَّا عُرْيَاناً وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص حَرَمِيّاً لِعِيَاضِ بْنِ حِمَارٍ الْمُجَاشِعِيِّ وَ كَانَ عِيَاضٌ رَجُلًا عَظِيمَ الْخَطَرِ وَ كَانَ قَاضِياً لِأَهْلِ عُكَاظٍ فِي الْجَاهِلِيَّةِ فَكَانَ عِيَاضٌ إِذَا دَخَلَ مَكَّةَ أَلْقَى عَنْهُ ثِيَابَ الذُّنُوبِ وَ الرَّجَاسَةِ وَ أَخَذَ ثِيَابَ رَسُولِ اللَّهِ ص لِطُهْرِهَا فَلَبِسَهَا وَ طَافَ بِالْبَيْتِ ثُمَّ يَرُدُّهَا عَلَيْهِ إِذَا فَرَغَ مِنْ طَوَافِهِ. فَلَمَّا أَنْ ظَهَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَتَاهُ عِيَاضٌ بِهَدِيَّةٍ فَأَبَى رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ يَقْبَلَهَا وَ قَالَ: يَا عِيَاضُ لَوْ أَسْلَمْتَ لَقَبِلْتُ هَدِيَّتَكَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَبَى لِي زَبْدَ الْمُشْرِكِينَ. ثُمَّ إِنَّ عِيَاضاً بَعْدَ ذَلِكَ أَسْلَمَ وَ حَسُنَ إِسْلَامُهُ فَأَهْدَى إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص هَدِيَّةً فَقَبِلَهَا مِنْهُ.

ب. ابراهیم کرخی روایت کرده است:

از امام صادق ع درباره شخصی پرسیدم که زمین حاصلخیز بزرگی داشت و وقتی جشن مهرگان [۱۶ تا ۲۱ ماه مهر] و نوروز می‌شد [ایرانیان زرتشتی] هدایایی برای وی می‌آوردند که برعهده‌شان نبود [یعنی جزء مالیات و جزیه نبود] و بدین وسیله به او تقرب می‌جستند.

فرمود: آیا آنان نماز نمی‌گزاردند؟ [یعنی مگر موحد نیستند و در دین خود عبادت خدا انجام نمی‌دهند؟]

گفتم:‌بله.

فرمود: پس هدیه‌شان را باید قبول کند و جبران نماید؛ که همانا رسول الله ص می‌فرمود: اگر برایم پاچه‌ گوسفندی هدیه آورند قبول خواهم کرد و این از دین است؛ و اگر کافر یا منافقی برای بار شتری هدیه آورد قبول نمی‌کنم و این هم از دین است؛ خداوند عز و جل مرا برحذر داشته است از هدایای مشرکان و منافقان و غذاهای آنها.

الكافي، ج‏۵، ص۱۴۱؛ تهذيب الأحكام، ج‏۶، ص۳۷۸؛ من لا يحضره الفقيه، ج‏۳، ص۳۰۰

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الْكَرْخِيِّ قَالَ:

سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ تَكُونُ لَهُ الضَّيْعَةُ الْكَبِيرَةُ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْمِهْرَجَانِ أَوِ النَّيْرُوزِ أَهْدَوْا إِلَيْهِ الشَّيْ‏ءَ لَيْسَ هُوَ عَلَيْهِمْ يَتَقَرَّبُونَ بِذَلِكَ إِلَيْهِ.

فَقَالَ: أَ لَيْسَ هُمْ مُصَلِّينَ؟

قُلْتُ: بَلَى.

قَالَ: فَلْيَقْبَلْ هَدِيَّتَهُمْ وَ لْيُكَافِهِمْ؛

فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ: لَوْ أُهْدِيَ إِلَيَّ كُرَاعٌ لَقَبِلْتُ وَ كَانَ ذَلِكَ مِنَ الدِّينِ؛ وَ لَوْ أَنَّ كَافِراً أَوْ مُنَافِقاً أَهْدَى إِلَيَ‏ وَسْقاً مَا قَبِلْتُ وَ كَانَ ذَلِكَ مِنَ الدِّينِ؛ أَبَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِي زَبْدَ الْمُشْرِكِينَ وَ الْمُنَافِقِينَ وَ طَعَامَهُمْ.

ج. محمد بن مسلم می‌گوید: از امام صادق ع پرسیدم درباره شخصی که مالش را در راه خدا وصیت کرده بود.

فرمودند: برای هرکس که وی وصیت کرده بدهید ولو که یهودی یا مسیحی باشد که همانا خداوند عز و جل می‌فرماید: «پس کسی که آن [وصیت میت] را بعد از اینکه شنید عوض کند پس قطعا گناهش بر عهده کسانی است که آن را عوض می‌کنند (بقره/۱۸۱).

الكافي، ج‏۷، ص۱۴؛ من لا يحضره الفقيه، ج‏۴، ص۲۰۰؛ تفسير العياشي، ج‏۱، ص۷۷؛ المقنع (للصدوق)، ص۴۸۱؛ تهذيب الأحكام، ج‏۹، ص۲۰۲؛ الإستبصار، ج‏۴، ص۱۲۸؛ عوالي اللئالي، ج‏۳، ص۲۷۱

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ:

سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ أَوْصَى بِمَالِهِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ.

فَقَالَ: أَعْطِهِ لِمَنْ أَوْصَى لَهُ بِهِ وَ إِنْ كَانَ يَهُودِيّاً أَوْ نَصْرَانِيّاً إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ: «فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَ ما سَمِعَهُ فَإِنَّما إِثْمُهُ عَلَى الَّذِينَ يُبَدِّلُونَهُ».

 

۹) الف. از امام صادق ع از پدرانشان از امیرالمومنین ع روایت شده است که رسول الله ص فرمودند:

در دار الحرب (کشور غیرمسلمانی که هیچ معاهده‌ای با کشور اسلامی ندارد و در موقعیت جنگی در قبال همدیگرند) کسی زندگی نمی‌کند مگر فاسقی که من از او بری الذمه هستم.

الجعفريات، ص۸۲

أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدٌ حَدَّثَنِي مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

لَا يَنْزِلُ دَارَ الْحَرْبِ إِلَّا فَاسِقٌ بَرِئَتْ مِنْهُ الذِّمَّةُ.

أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدٌ حَدَّثَنِي مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنِّي بَرِي‏ءٌ مِنْ كُلِّ مُسْلِمٍ نَزَلَ مَعَ مُشْرِكٍ فِي دَارِ الْحَرْبِ.

البته حدیث فوق ناظر به حالت عادی است که یک نحوه مودتی بین آن شخص با جامعه کافر برقرار باشد وگرنه در شرایط خاص حکمش فقر می‌کند؛ چنانکه در سوال و جوابی از امام صادق ع به این نکته اشاره شده است:

ب. حماد سمندی روایت کرده است که به امام صادق ع عرض کردم: من در بلاد شرک وارد می‌شوم [و آنجا زندگی می‌کنم] و نزد ما کسانی هستند که می‌گویند: اگر در آنجا بمیری با آنها [= در زمره آنها] محشور خواهی شد.

فرمودند: حماد! هنگامی که آنجا هستی، آیا امر ما را یاد می‌کنی و بدان دعوت می نمایی؟!

گفتم: بله.

فرمود: وقتی در این شهرها – شهرهای اسلامی- هستی، آیا امر ما را یاد می‌کنی و بدان دعوت می نمایی؟!

گفتم: نه. [ظاهرا از باب تقیه امکان این کار برایش فراهم نبوده است].

فرمود: قطعا اگر تو در آنجا بمیری سپس بتنهایی به عنوان یک امت محشور می‌شوی و نورت پیشاپیش تو حرکت خواهد کرد.

رجال الكشي، ص۳۴۴: الأمالي (للطوسي)، ص۴۶[۱۱]

حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ، قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ النَّهْدِيُّ الْكُوفِيُّ، عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ حَكِيمٍ الدُّهْنِيِّ، عَنْ شَرِيفِ بْنِ سَابِقٍ التَّفْلِيسِيِّ، عَنْ‏ حَمَّادٍ السَّمَنْدَرِيِّ، قَالَ:

قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ): إِنِّي أَدْخُلُ بِلَادَ الشِّرْكِ، وَ إِنَّ مَنْ عِنْدَنَا يَقُولُ: إِنْ مِتَّ ثَمَّ، حُشِرْتَ مَعَهُمْ.

قَالَ: فَقَالَ [لی]: يَا حَمَّادُ، إِذَا كُنْتَ ثَمَّ، تَذْكُرُ أَمْرَنَا وَ تَدْعُو إِلَيْهِ؟

قَالَ: قُلْتُ: بَلَى [نَعَمْ].

قَالَ: فَإِذَا كُنْتَ فِي هَذِهِ الْمُدُنِ- مُدُنِ الْإِسْلَامِ- تَذْكُرُ أَمْرَنَا وَ تَدْعُو إِلَيْهِ؟

قَالَ: قُلْتُ: لَا.

فَقَالَ لِي: إِنَّكَ إِنْ مِتَّ ثَمَّ، حُشِرْتَ أُمَّةً وَحْدَكَ، وَ سَعَى نُورُكَ بَيْنَ يَدَيْكَ.

تدبر

تدبر ۱ ذیل آیه قبل کاملا به اینجا هم مربوط می‌باشد https://yekaye.ir/al-mumtahanah-60-08/ اما بقیه موارد:

 

۱) «إِنَّما يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ قاتَلُوكُمْ … أَنْ تَوَلَّوْهُمْ»

اسلام به هیچ عنوان از قاعده عدل و انصاف کوتاه نمی‌آيد حتی در قبال کافر حربی و دشمنی که دارد آزار می‌رساند. اگر ما را رابطه داشتن با کسانی که با ما می‌جنگند و آزار می‌رسانند نهی می‌کند بلافاصله قید می‌زند که نهی‌تان کرده از اینکه با آنان رابطه ولایی برقرار کنید؛ نه اینکه هرگونه رابطه‌ای و نه اینکه در حق‌ آنان عدالت و انصاف را رعایت کنید.[۱۲]

لذا مضمون این آیه کاملا همراه است با مضمون آیه‌ای که می‌فرمود: «وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ أَنْ تَعْتَدُوا» (مائده/۲) یا «وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى‏ أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى‏» (مائده/۸).

 

۲) «يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ  … أَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ وَ ظاهَرُوا عَلی‏ إِخْراجِكُمْ»

«ظلم، حرام است خواه مستقلًا باشد و خواه با حمايت و مشاركت. آرى حاميانِ كفّار حربى، شريك جرم آنها هستند» (تفسير نور، ج‏۹، ص۵۸۶).

 

۳) «إِنَّما يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ عَنِ الَّذينَ قاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ و أَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ وَ ظاهَرُوا عَلی‏ إِخْراجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ»

واضح است که کسانی که به جنگ‌افروزی علیه مسلمانان بی‌پناه می‌پرداخته‌اند یا در آواره کردن آنان نقش داشته‌اند یا پشتیبانی‌هایی از آن جنگ‌افروزان و آواره‌کنندگان داشته‌اند، همگی ظالم هستند (چنانکه در تدبر ۲ هم یکی از مفسران صریحا همین معنا را به آیه نسبت داد)؛ با این حال در خصوص آنها فقط به نهی کردن از ارتباط ولایی با آنها بسنده کرد و نفرمود که خود آنها ظالم‌اند؛ ولی در خصوص کسانی که با این ظالمان ارتباط ولایی برقرار می‌کنند تصریح کرد که اینان هستند که ظالم‌اند. چرا؟

الف. شاید بدین جهت که موضوع این سوره هشدارهایی در خصوص وضعیت مردم درون جامعه دینی است؛ یعنی محل بحث، و خطاب و هشدارش به خود مسلمانان است لذا بر ظالم بودن کسانی که درون جامعه اسلامی هستند تأکید کرد. یعنی شاید اساسا دین نیامده تا ظالم بودن دسته اول را تبیین کند. هر کس عقل سلیم یا فطرت داشته باشد این را می‌فهمد. اما ظالم خواندن دسته دوم در حد فهم یا جرات متوسط بشری نیست و قرآن باید آن را جا بیندازد. ادعایی است که شاید ما جز به استناد سخن خداوند حاضر به پذیرش آن نبودیم.

ب. شاید می‌خواهد بگوید ظلمی که به خاطر همراهی برخی مسلمانان با کفار حربی در خصوص بقیه مسلمانان می‌شود بمراتب شدیدتر از ظلمی است که خود آن کفار در حق مسلمانان مرتکب می‌شوند.

ج. …

تطبیق بر جریانات روز

وقتی امروز اسرائیل این چنین مردم غزه و لبنان را آواره می‌کند[۱۳] و آمریکا و برخی کشورهای اروپایی انواع پشتیبانی‌های نظامی و غیرنظامی از او انجام می‌دهند و برخی شرکت‌های اقتصادی کالاهای مورد نیاز این اقدامات آنها را تأمین می‌کنند و …، واضح است که:

اولا هر کس درصدد برقراری رابطه ولایی با اینها برمی‌آید مورد نهی صریح این آیه قرار می‌گیرد؛ و

ثانیا به نص این آیه این کسانی که به رابطه ولایی با این کفار اقدام می‌کنند و عملا زمینه به ثمر رسیدن اقدامات آن کفار در حق مردم مظلوم فلسطین و لبنان را فراهم می‌آورند ظلم‌شان بر آن مردم کمتر از ظلم خود اسرائیل نیست.[۱۴]

 

۴) «إِنَّما يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ قاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ أَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ وَ ظاهَرُوا عَلی‏ إِخْراجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ»

آیه نهی خود را در خصوص کسانی برد که «در [امر]‌ دین با شما پیکار کردند» و «شما را از دیارتان بیرون راندند» و «بر بیرون کردن‌تان [همدیگر را] پشتیبانی کردند». آیا اگر کسی فقط یکی از این سه کار را انجام داده باشد (یعنی فقط با ما جنگیده باشد اما در بیرون کردن ما از دیارمان مستقیما مشارکتی نداشته؛ یا فقط در بیرون کردن ما مشارکت داشته، اما مستقیما وارد جنگ با ما نشده و …) مشمول نهی از ارتباط با او هستیم؟ یا می‌توان با چنین کسی رابطه ولایی برقرار کرد؟

ظاهرا اقتضای تنقیح مناط این است که کسی هریک از اینها را انجام داده باشد، مشمول این نهی است.

اما اگر چنین است چرا از تعبیر «أو» استفاده نکرد که مساله کاملا واضح باشد و نیاز به تنقیح مناط نباشد؟

الف. قرآن فقط در مقام بیان قانون نیست؛ ‌بلکه در مقام فرهنگ‌سازی و ارائه قواعد کلی زندگی هم هست. شاید آوردن حرف «و» به جای «أو»‌بدین جهت باشد که می‌خواهد نشان دهد نهی من از رابطه با دیگران یک اصل اولی نیست؛ ‌بلکه در خصوص انسانهایی است که واقعا مریض‌القلب هستند و بنا بر دشمنی دارند؛ لذا با آوردن «و» دارد اوصاف متعددی از آنها را پشت سر هم ردیف می‌کند که مبادا مخاطب گمان کند با هر اقدامی از هر کافری می‌شود با او رابطه سلبی شدید برقرار کرد. موید این مطلب آن است که برخی از صحابه و تابعین شأن نزول آیه قبل را (که حدی از رابطه با کافرانی که دشمنی نکرده بودند را اجازه می‌داد) مربوط به گروهی از بنی هاشم، از جمله عباس که در جنگ بدر به اجبار آمدند دانستند. به تعبیر دیگر، اگرچه در حالت عادی با کافری که فقط به جنگ با مسلمانان اقدام کرده هم نباید رابطه ولایی برقرار کرد؛ اما مقصود کافری است که اگر در اخراج مسلمانان و … اقدامی نکرده، از باب این بوده که موقعیتش را نداشته است؛ وگرنه اگر امکان و موقعیتش را داشت دو کار دیگر را هم انجام می‌داد.

ب. …

 

۵) «لا يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّين‏ … إِنَّما يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ قاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ …»

حساب كفّار بى‏آزار از كفّار آزاررسان جداست (تفسير نور، ج‏۹، ص۵۸۵).

 

۶) «الَّذينَ … أَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ وَ ظاهَرُوا عَلی‏ إِخْراجِكُمْ»

مقصود از «ظاهَرُوا عَلی‏ إِخْراجِكُمْ» چیست؟

الف. اغلب مفسران و مترجمان تعبیر «ظاهر» را به معنای مظاهره و پشتیبانی از همدیگر و حرف «علی» را به معنای «بر علیه» و نقطه مقابلِ «له» دانسته‌اند؛ اما معانی دیگری هم می‌تواند مد نظر باشد؛ از جمله:

ب. فعل «ظاهر» به معنای آشکار کردن باشد و حرف «علی» به معنای «درباره» و «در مورد» باشد؛ چنانکه برخی مترجمان عبارت را چنین ترجمه کرده‌اند: «در اقدام خود عداوت خود را ظاهر و آشكار نمودند» (ترجمه نوبری). در این صورت آیه می‌خواهد بفرماید کسانی که نه‌تنها در بیرون راندن شما از سرزمینتان اقدام کردند بلکه این اقدامشان را کاملا علنی کردند و بدان افتخار نمودند.

ج. …

 

۷) «وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ»

ظلم صرفا آن نیست که خود شخص مستقیما حقی از دیگران را تضییع کند؛ بلکه اگر با کسانی که اهل تضییع حق دیگران هستند رابطه ولایی برقرار کند ظالم است.

اما چرا نفرمود «فَأُولئِكَ ظالِمُونَ»؛ ‌بلکه هم ضمیر فصل (هُم) آورد و هم «ال‍» (که ورودش بر خبر دلالت بر حصر دارد)؟

الف. این تعبیر از باب قصر إفراد است (یعنی حصری است که می‌خواهد گروه خاص و معینی را بیرون از موضوع کند نه اینکه موضوع را منحصر به موضوع مطرح شده، نماید)؛ یعنی می‌خواهد بفرماید فقط کسانی که رابطه ولایی با با چنین کافران حربی‌ای است که به قتل و غارت و آواره کردن مسلمانان اقدام کردند ظالم‌اند؛ نه کسانی که رابطه ولایی با هرگونه کافری برقرار کردند (الميزان، ج‏۱۹، ص۲۳۴[۱۵]).

ب. تعابیری که برای حصر به کار می‌رود در بسیاری از موارد دلالت بر تأکید شدید دارد (الميزان، ج‏۱۹، ص۲۳۴[۱۶])؛ یعنی گویی ظلمی که اینها انجام می‌دهند چنان شدید است که با وجود اینها گویی کس دیگری ظالم نیست.

ج. …

 

 

 


[۱] . انظر الإمالة فيه في الآية السابقة. معجم القراءات، ج۹، ص۴۲۴

[۲] . تقدمت الإمالة فيه في الآية السابقة. معجم القراءات، ج۹، ص۴۲۴

[۳] . قراءة الأزرق وورش بترقيق الراء. معجم القراءات، ج۹، ص۴۲۴

[۴] . قرأ البزي بخلاف عنه بتشديد التاء، وكذا ابن فليح «أَنْ تَّوَلَّوْهُم». معجم القراءات، ج۹، ص۴۲۵

[۵] . و أخرج عبد بن حميد و ابن المنذر عن مجاهد في قوله «لا يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ» قال «أَنْ تستغفروا لهم و تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ» هم الَّذِينَ آمَنُوا بمكة وَ لَمْ يُهاجِرُوا

و أخرج ابن المنذر عن مجاهد في قوله إِنَّما يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ قال كفار أهل مكة.

[۶] . این مضمون به صورت مصداقی هم در روایات توضیح داده شده است؛ مثلا در الدعوات (للراوندي) (ص۲۳۰) آمده است:

وَ قَالَ الْبَاقِرُ ع لِجَابِرِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ لَا تَسْتَعِنْ بِعَدُوٍّ [لَنَا] فِي حَاجَةٍ وَ لَا تَسْتَطْعِمْهُ وَ لَا تَسْأَلْهُ شَرْبَة.

[۷] . این حدیث هم که در التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام (ص: ۶۱۸) آ«ده در همین راستا قابل توجه است:

قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع ذَمَّ اللَّهُ تَعَالَى هَذَا الظَّالِمَ الْمُعْتَدِي [مِنَ «۲» الْمُخَالِفِينَ‏] وَ هُوَ عَلَى خِلَافِ مَا يَقُولُ منطوي [مُنْطَوٍ]، و الْإِسَاءَةِ إِلَى الْمُؤْمِنِينَ مُضْمِرٌ، فَاتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ [الْمُنْتَحِلِينَ لِمَحَبَّتِنَا] وَ إِيَّاكُمْ وَ الذُّنُوبَ الَّتِي قَلَّ مَا أَصَرَّ عَلَيْهَا صَاحِبُهَا إِلَّا أَدَّاهُ إِلَى الْخِذْلَانِ الْمُؤَدِّي إِلَى الْخُرُوجِ عَنْ وَلَايَةِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ الطَّيِّبِينَ مِنْ آلِهِمَا، وَ الدُّخُولِ فِي مُوَالاةِ أَعْدَائِهِمَا، فَإِنَّ مَنْ أَصَرَّ عَلَى ذَلِكَ فَأَدَّى خِذْلَانُهُ إِلَى الشَّقَاءِ الْأَشْقَى مِنْ مُفَارَقَةِ وَلَايَةِ سَيِّدِ أُولِي النُّهَى، فَهُوَ مِنْ أَخْسَرِ الْخَاسِرِينَ.

قَالُوا: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ مَا الذُّنُوبُ الْمُؤَدِّيَةُ إِلَى الْخِذْلَانِ الْعَظِيمِ؟

قَالَ: ظُلْمُكُمْ لِإِخْوَانِكُمُ الَّذِينَ هُمْ لَكُمْ فِي تَفْضِيلِ عَلِيٍّ ع، وَ الْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ، وَ إِمَامَةِ مَنِ انْتَجَبَهُ [اللَّهُ‏] مِنْ ذُرِّيَّتِهِ مُوَافِقُونَ وَ مُعَاوَنَتُكُمُ النَّاصِبِينَ عَلَيْهِمْ، وَ لَا تَغْتَرُّوا بِحِلْمِ اللَّهِ عَنْكُمْ، وَ طُولِ إِمْهَالِهِ لَكُمْ، فَتَكُونُوا كَمَنْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: كَمَثَلِ الشَّيْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قالَ إِنِّي بَرِي‏ءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِينَ

[۸] . سند این حدیث در صفات الشیعه بدین صورت آمده است: حَدَّثَنَا أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنِ الصَّادِقِ ع قَالَ:

[۹] . سند این حدیث در صفات الشیعه بدین صورت آمده است: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ قَالَ حَدَّثَنِي عَمِّي عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع

[۱۰] . سند این حدیث در ثواب الاعمال بدین صورت است: أَبِي ره قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ [عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ‏] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: و دوتا تفاوت در عبارت دارد که داخل کروشه گذاشته‌ایم.

[۱۱] . سند شیخ طوسی تا مرحوم کشی چنین است: أَخْبَرَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ الْمُغِيرَةِ، قَالَ: أَخْبَرَنِي حَيْدَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ نُعَيْمٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ…

[۱۲]. آًای قرائتی چنین نوشته‌اند: «یعنی حتّى اگر مظلوم شديد، دوستى با كفّار را قطع كنيد نه آن كه دست از نيكى برداريد. (نهى از دوستى است نه چيز ديگر) (تفسير نور، ج‏۹، ص۵۸۶). اما تحلیل درستی به نظر نمی‌رسد. معلوم نیست نیکی کردن به کافر حربی روا باشد. بله؛ باید عدل و انصاف را رعایت کرد اما در آن قبل استثنای نیکی کردن را شامل کسانی دانست که با ما نمی‌جنگند.

[۱۳] . حدود یک سال قبل شاخه نظامی حماس بدون هماهنگی با ایران و لبنان و حتی دبیر کل حماس (اسماعیل هنیه) عملیاتی در اسرائیل انجام داد به نام طوفان الاقصی؛ که از ابتدای شکل‌گیری اسرائیل تاکنون بی‌سابقه بود. این عمیلات بهانه‌ای شد برای اینکه اسرائیل یک قتل عام واضح و آشکار را در غزه رقم بزند. تا امروز که این یادداشت را می‌نویسم آمار کشته‌شدگان از مردم بی دفاع غزه از رقم ۴۰۰۰۰ و آمار مجروحان از رقم ۱۰۰۰۰۰ عبور کرده است و از جمعیت کمتر از دو و نیم میلیونی غزه، طبق آمارهای رسمی سازمان تعداد آورگان از ۲ میلیون نفر عبور کرده است. در گزارشی که حدود دو سه هفته قبل منتشر شد بیش از ۷۰ درصد ساحتمانهای غزه منهدم شده است و تقریبا از تاسیسات آنجا چیزی نمانده و در چند هفته اخیر اسرائیل ارتباط نهادهای سازمان ملل با بیمارستانها را هم منع کررده و رسما به بمباران بیمارستانها و تاسیسات اولیه آنها اقدام کرده است.

از حدود یکی دو ماه قبل شبیه این حمله را نسبت به لبنان شروع کرده است؛ فقط برای اینکه اوج وحشیگری‌اش معلوم شود اشاره می‌کنم که چهار هزار پیجر که در دست نیروهای مردمی حزب الله بود را یکباره منفجر کرد که عمده این افراد چشمها و دستهایشان بشدت آسیب دید و علاوه بر بمباران روزانه مناطق مختلف جنوب لبنان به سبکی شبیه بمباران غزه (که دارد همه چیز را نابود می‌کند) محلی را که سید حسن نصر الله در آن بود با بیش از ۸۰ بمب یک تُنی (بمب های سنگرشکن ‌GBU) بمباران کرد (یعنی ۸۰ تن مهمات جنگی فقط برای یک نفر) و بعدا که پیکر سید را سالم پیدا کردند دیدند که وی در اثر استنشاق گاز سمی به شهادت رسیده است که این نشان می‌دهد که احتمالا همراه اینها از بمبهای شیمیایی هم استفاده کرده است.

[۱۴] . جالب است که همان طور که حقیر در زمانی این آیات را بحث می‌کنم که بیش از یک سال است غزه و لبنان مورد هجوم وحشیانه اسرائیل قرار گرفته است؛ آقای قرائتی هم در چند دهه قبل در شبیه چنین موقعیتی مشغول بحث از این آیات بوده است؛ ایشان ذیل این آیه نوشته‌اند:

«امروز كه تفسير اين آيه را مى‏نويسم، اسرائيل به مناطق مسلمان‏نشين از زمين و آسمان هجوم كرده، آنان را از وطن خود اخراج مى‏كند و جمعى را به شهادت مى‏رساند. طبق فرمان اين آيه بر تمام مسلمانان واجب است كه با رژيم صهيونيستى قطع رابطه كنند و آنان را دوست نگيرند. اين آيه نيز از آيات سياسى قرآن است» (تفسير نور، ج‏۹، ص۵۸۶). تفسیر نور اول بار در فاصله سالهای ۱۳۷۴ تا ۱۳۷۶ منتشر شده است

[۱۵] . و قوله: «وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ» قصر إفراد أي المتولون لمشركي مكة و من ظاهرهم على المسلمين هم الظالمون المتمردون عن النهي دون مطلق المتولين للكفار

[۱۶] . أو تأكيد للنهي عن توليهم.

بازدیدها: ۲۱

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*