۱۲ ربيعالأول ۱۴۴۷
مقدمه
آخرین سورهای که بحث شد سوره «همزه» بود که در ابتدای آن اشاره شد که با توجه به آتشبس شکنندهی بعد از جنگ ۱۲ روزه اسرائیل علیه ایران (۲۳ خرداد- ۳ تیر)، آن سوره به عنوان مقدمهای برای ورود به سورههای فیل و قریش پرداخته شد. اما با توجه به اینکه ظاهرا ادامه این جنگ دست کم در این مقطع زمانی منتفی شده باشد، ضرورت پرداختن به آن دو سوره در این مقطع زمانی نیز منتفی گردید؛ و از آنجا که قرار است ان شاء الله از یک هفته دیگر در یکی از مدارس حوزوی تدریس شرح لمعه را از کتاب الطلاق شروع کنم، از امروز سراغ سوره طلاق خواهم رفت؛ که علاوه بر بحث طلاق، مشتمل بر برخی معارف توحیدی خاص نیز هست.
قُلْ رَبِّ أَدْخِلْنی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لی مِنْ لَدُنْكَ سُلْطاناً نَصیراً؛
وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً؛
وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لا یزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَساراً (اسراء/۸۰-۸۲)
با توجه به تخصصی بودن برخی از بحثها به کسانی که فرصت کافی برای مطالعه کل محتویات ارائه شده در اینجا را ندارند یادآوری میکنم که علاوه بر کانال اصلی بحث در ایتا (https://eitaa.com/yekaye) کانال دیگری با عنوان «یک آيه در روز- گزیده» در همین پیامرسان ایتا راه اندازی کردهام (https://eitaa.com/yekAaye) که صرفا احادیث و گزیدهای از مطالب این کانال که جنبه کاربردی بیشتری دارد در آنجا بارگذاری میشود؛ و ان شاء الله این مطالب گزیده در پیامرسان بله (https://ble.ir/yekaye) و تلگرام (https://t.me/yekAaye) نیز بارگذاری خواهد شد.
معرفی سوره طلاق[۱]
– نام سوره
در عموم مصحفها و کتب تفسیر از این سوره با نام «الطلاق» یاد شده است؛ و وجه تسمیهاش این است که این سوره با بحث طلاق شروع میشود و حدود دو سوم کل سوره، درباره احکام طلاق، عده طلاق و زنان مطلقه سخن میگوید. در میان قدما تعبیر سوره «النِّسَاءِ الْقُصْرَى» نیز برای اشاره به نام این سوره بسیار رایج است که این تعبیر را در مقایسه آن با سوره «نساء» که گاه از آن با تعبیر «النساء الطولی» یاد کردهاند استفاده میکردند (مجمع البيان، ج۱۰، ص۴۵۴[۲]؛ الإتقان في علوم القرآن، ج۱، ض۱۹۵[۳]). برخی از اهل سنت چون هیچ حدیث نبویای که در آن تعبیر «سورة الطلاق» وجود داشته باشد نیافتهاند درباره اینکه آیا این اسم مورد قبول پیامبر ص بوده باشد تردید کردهاند (التحرير و التنوير، ج۲۸، ص۲۶۲[۴])، اما از نظر شیعه جای هیچ بحثی ندارد، چرا که تعبیر «سوره طلاق» برای اشاره به این سوره در احادیث متعددی از اهل بیت ع به کار رفته است، و در منابع اهل سنت از قول ابن عباس هم این تعبیر به کار رفته است (الناسخ والمنسوخ (للنحاس)، ص۷۴۵[۵]؛ الدر المنثور، ۸، ص۱۸۸[۶]). در حدی که جستجو شد تعبیر «النِّسَاءِ الْقُصْرَى» در احادیث اهل بیت ع هم یافت نمیشود؛ و در منابع اهل سنت این تعبیر برای این سوره از ابن مسعود و ابوسعید خدری و عمر بن خطاب نقل شده است (الآثار لأبي يوسف، ص۱۴۳[۷] و۱۴۶[۸]؛ الدر المنثور، ج۸، ص۲۰۳-۲۰۴[۹]) و با توجه به کثرت روایات نقل شده از ابن مسعود میتوان گفت البته این تعبیر در لسان وی تعبیر اصلی برای اشاره به این سوره بوده است.
همچنین در میان قدما، در کلمات کسانی همچون یحیی بن سلام (در التصاريف لتفسير القرآن مما اشتبهت أسمائه وتصرفت معانيه، ص۱۸۷ و ۲۱۵) یا فراء (معاني القرآن، ج۲، ص۲۵۱) تعبیر «النِّسَاء الصُّغْرَى» هم برای اشاره به این سوره مشاهده میشود که این تعبیر یکبار در نقلی از ابن مسعود هم مشاهده میشود (الدر المنثور، ج۸، ص۲۰۳[۱۰])
– مکی یا مدنی
بدون هیچ اختلافی، همگان بر این باورند که این سوره در مدینه نازل شده است (مثلا: مجمع البيان، ج۱۰، ص۴۵۴[۱۱]؛ سعد السعود للنفوس منضود، ص۲۹۵[۱۲]؛ التحرير و التنوير، ج۲۸، ص۲۶۲[۱۳]).
– جایگاه سوره طلاق در بین سورهها
سوره طلاق در ترتیب نزول، ۹۸مین سوره است (که با توجه به اینکه ۸۵ سوره را مکی میدانند، این را ۱۳مین سورهای میدانند که در مدینه نازل شده است؛ البته بنا به نقل جابر بن یزید سوره ۹۶ می باشد). عموما (حتی در نقل جابر بن یزید) بر این باورند که این سوره بعد از سوره «انسان» و پیش از سوره «بینه» نازل شده است (مجمع البيان، ج۱۰، ص۶۱۲[۱۴]؛ الإتقان في علوم القرآن، ج۱، ص۴۳[۱۵]؛ التحرير و التنوير، ج۲۸، ص: ۲۶۳[۱۶]؛ جمال القراء، ج۱، ص۱۱۰[۱۷]).
– تعداد آیات
بر اساس اغلب مصاحف عثمانی سوره طلاق ۱۲ آيه دارد (مجمع البيان، ج۱۰، ص۷۱۲)؛ و فقط بر اساس نسخه بصری، ۱۱ آيه[۱۸] است (التحرير و التنوير، ج۲۸، ص۲۶۲[۱۹]). که البته در نحوه محاسبه آیات بین خود همان قول مشهور (۱۲ آيه) هم تفاوت است، که عمده تفاوت در پیوستگی یا گسستگی دو عبارت «وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا» و «وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ» می باشد؛ با این بیان که:
بر اساس نسخههای کوفی و مکی و مدنی اخیر آيه ۲ با عبارت «وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا» تمام میشود و فراز بعدی در آيه ۳ قرار میگیرد؛ که شمارهگذاری آیات در مصاحف کنونی ما همین گونه است؛
در نسخه بصری، آیات ۲ و ۳ یک آيه حساب میشوند؛
در نسخه مدنی اول، علاوه بر مورد فوق، آيه ۱۰ با عبارت «يَاأُولِي الْأَلْبَابِ» تمام میشود و عبارت «الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرًا» آيه مستقلی حساب میشود؛
اما در نسخه شامی، آيه ۲ با عبارت «وَالْيَوْمِ الْآخِرِ» تمام میشود و عبارت «وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا» در ابتدای آيه ۳ قرار میگیرد (مجمع البيان، ج۱۰، ص۴۵۴[۲۰]؛ جامع القراءات للروذباري، ج۳، ص٣٦٩[۲۱]؛ جمال القراء وكمال الإقراء، ج۲، ص۵۴۹[۲۲]).
(در جلسه۴۴۶ درباره چرایی اختلاف در تعداد آیات سورهها و اصطلاحاتی همچون «مدنی اول» توضیح داده شد: yekaye.ir/al-muzzammil-73-1-2)
– تعداد كلمات و حروف
در شمارش کلمات و حروف این سوره بین قدمایی که شماره ذکر کردهاند اختلاف است:
تعداد کلمات را ثعلبی (م ۴۲۷) (الكشف و البيان، ج۹، ص۳۳۱[۲۳]) و ابوالفتوح رازی قرن (م ۵۵۲) (روض الجنان، ج۱۹، ص۲۵۳[۲۴]) و ابوبکر روذباری (م ۵۵۳) به ترتیب تعداد كلمات این سوره را ۲۴۷ و ۲۴۶ و ۲۸۹ کلمه دانستهاند؛ و تعداد حرفهایش را به ترتیب ۱۰۶۰ و ۱۰۲۰ و ۱۵۰۵ حرف دانستهاند (الكشف و البيان (ثعلبی)، ج۹، ص۳۳۱[۲۵]؛ روض الجنان، ج۱۹، ص۲۵۳[۲۶]؛ جامع القراءات للروذباري، ج۳، ص٣٦٩[۲۷])
البته و با استفاده از نرمافزار Word وبر اساس نحوه نگارش (رسم المصحف) مصحف عثمانی در خصوص کلمات به عدد ۲۸۷ کلمه میرسیم که به شمارش روذباری نزدیک است. (قبلا [ابتدای سوره ممتحنه] اشاره شد که قدما صرف نظر از اینکه «بسم الله …» را در شمارش نمیآورند، ظاهرا مبنای شمارش کلمات نزد آنها، نه کلمه در اصطلاح نحو (که به هریک از اسم و فعل و حرف، کلمه اطلاق میشود)، بلکه حروف و کلماتی است که به صورت متصل نوشته میشود (لذا نه فقط «النَّبِيُّ» بلکه عباراتی مانند «فَطَلِّقُوهُنَّ» و حتی «يَـٰأَيُّهَا» که در رسم عثمانی به صورت متصل نوشته میشود یک کلمه حساب میشود)، کلمه «و» (حرف عطف) را نیز همواره متصل به کلمه بعدی از شمارش حذف میکنند (مثلا هم «وَأَشْهِدُواۥ» یک کلمه حساب میشود) ولی حرف «لا» را جزء فعل حساب نمیکنند و مثلا «لَا تَدْرِي» را دو کلمه حساب میکنند.)
همچنین در خصوص حروف هم بر اساس شمارش نرمافزار Word به عدد ۱۱۸۷ میرسیم؛ که از سویی از عدد روذباری خیلی کمتر است[۲۸] و از آن سو، حتی اگر حروف ناخوانا (مانند «ا» در ابتدای کلمات معرفه، مانند «النساء»، و ابتدای فعل امر در هنگام وصل وپایان افعال جمه مذکر، مانند «اتقوا»، و «ل» در کلمات معرفهای همچون «النساء») را هم حذف کنیم باز به عدد ۱۱۳۱ حرف میرسیم که با شمارش دو نفر دیگر نزدیک میشود ولی هنوز از آنها بیشتر است.
فضيلت و اهميت سوره
۱) از رسول الله ص روايت شده که فرمودند:
کسي که سوره طلاق را بخواند بر سنت رسول الله ص از دنيا ميرود.
مجمع البيان، ج۱۰، ص۴۵۴؛ فضائل القرآن (للمستغفري)، ج۲، ص۷۸۶[۲۹]
أبي ابن كعب عن النبي ص قال و من قرأ سورة الطلاق مات على سنة رسول الله ص.
۲) از امام صادق ع روايت شده که فرمودند:
کسي که سورههاي طلاق و تحريم را در نماز واجب بخواند خداوند او را پناه مي دهد از اينکه در روز قيامت از کساني باشند که مي ترسند يا غمگيناند، و از آتش نجات مييابد و خداوند به خاطر تلاوت اين دو و مواظبت بر آن دو وي را وارد بهشت ميکند زيرا آن دو از آنِ پيامبر [ص] هستند.
مجمع البيان، ج۱۰، ص۴۵۴؛ ثواب الأعمال، ص۱۱۹؛ أعلام الدين، ص۳۷۹
أَبِي ره قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
مَنْ قَرَأَ سُورَةَ الطَّلَاقِ وَ التَّحْرِيمِ فِي فَرِيضَةٍ أَعَاذَهُ اللَّهُ مِنْ أَنْ يَكُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِمَّنْ يَخَافُ أَوْ يَحْزَنُ وَ عُوفِيَ مِنَ النَّارِ وَ أَدْخَلَهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ بِتِلَاوَتِهِ إِيَّاهُمَا وَ مُحَافَظَتِهِ عَلَيْهِمَا لِأَنَّهُمَا لِلنَّبِيِّ ص.
۳) الف. از پيامبر ص روايت شده که فرمودند:
کسي که اين سوره را بخواند خداوند [توفيق] توبه نصوح به وي ارزاني ميدارد؛ ولي اگر آن را بنويسد و بشويد و آبش را در منزلي بپاشد، هرگز در آنجا سکونت نخواهد کرد و اگر سکونت کند همواره شر دامنگيرش ميشود تا اينکه از آنجا به طور کامل نقل مکان کند.
ب. روايت ديگري شبيه همين از پيامبر ص نقل شده با اين بيان که:
کسي که بر قرائت اين سوره مداومت ورزد خداوند [توفيق] توبه نصوح به وي ارزاني ميدارد؛ ولي اگر آن را بنويسد و بشويد و آبش را در منزلي بپاشد، سکونت و نزولي در آنجا نخواهد داشت تا اينکه از آنجا خارج شود. [ظاهرا يعني اگر آنجا بماند آب خوش از گلويش پايين نخواهد رفت].
ج. و از امام صادق ع روايت شده که فرمودند:
اگر کسي آن را بنويسد و بشويد و آبش را در جايي بپاشد هرگز از بغض و کينه ايمن نخواهد بود، و اگر آبش را در يک کحل سکونتي بپاشد جنگ در آ»جا رخ خواهد داد و محل فراق و جدايي خواهد بود.
البرهان في تفسير القرآن، ج۵، ص۴۰۳ (به نقل از کتاب خطي خواص القرآن، ص۱۱)
الف. روي عن النبي (صلى الله عليه و آله) أنه قال: «من قرأ هذه السورة أعطاه الله توبة نصوحا، و إذا كتبت و غسلت و رش ماؤها في منزل لم يسكن فيه أبدا، و إن سكن لم يزل فيه الشر إلى حيث يجلى».
ب. قال رسول الله (صلى الله عليه و آله): «من أدمن قراءتها أعطاه الله توبة نصوحا، و إذا كتبت و غسلت و رش ماؤها في منزل لم يسكن و لم ينزل فيه حتى تخرج منه».
ج. قال الصادق (عليه السلام): «إذا كتبت و رش بمائها في موضع لم يأمن من البغضاء، و إذا رش بمائها في موضع مسكون وقع القتال في ذلك الموضع و كان الفراق».
اين مطلب با عباراتي مشابه و البته بدون اشاره به اينکه روايت از معصوم باشد در دو جاي ديگر بدين صورت نقل شده است:
ج.۱. کفعمي آن از کتاب خواص القرآن بدين صورت نقل کرده است:
اگر سوره طلاق را بر روي تکههاي ريز گوشت خام بنويسند و بکويند و در خانهاي پرت کنند يا آبش را در جايي بريزند، آنجا سکونت نشود، ولي اگر آبش را در جاي مسکوني بريزند جنگ و نفرت برميانگيزاند و چهبسا به فراق و جدايي منجر شود.
المصباح للكفعمي (جنة الأمان الواقية)، ص۴۵۸
الطَّلَاقُ: إِذَا كُتِبَتْ عَلَى شَقَفَةِ نَيَّةٍ [نَيْئَةٍ] وَ سُحِقَتْ وَ رُمِيَتْ فِي بَيْتٍ أَوْ رُشَّ مَاؤُهَا فِي مَوْضِعٍ لَمْ يُسْكَنْ وَ إِنْ رُشَّ فِي مَوْضِعٍ مَسْكُونٍ أَثَارَ الْقِتَالَ وَ الْبَغْضَاءَ وَ رُبَّمَا كَانَ الْفِرَاق.
ج.۲. يافعي (از علماي شافعي قرن هشتم) بدون اشاره به نام گويندهاش مطلب را بدين صورت آورده است:
اگر سوره طلاق را بنويسند و نوشته را در آب محو کنند و آن آب را در جايي بريزند، هرگز آنجا سکونت نشود، ولي اگر آبش را بر درب خانه مسکونياي بريزند فتنهها برميانگيزاند و چهبسا به فراق و جدايي منجر شود؛پس در کار خود از خدا تقوا کن.
الدر النظيم في خواص القرآن، ص۱۰۳
سورة الطلاق: إذا كتبت و محيت بماء ورش في موضع لم يسكن أبدا و إن رش على باب بيت مسكون أثار الفتن و ربما كان الفراق فاتق اللّه في عملك.
۴) الف. محدث نوري مطلب زير را از سيد هبه الله نقل کرده که احتمال دارد روايت معصوم باشد:
«اگر سوره طلاق را بر شخص مريض بخوانند وي را آرام ميگرداند» تا آنجا که فرمود: «واگر بر بدهکار بخوانند از بدهياش رهايي مييابد؛ و خواندن سوره عاديات براي کسي که ترسان است مايه امان است»؛ تا آنجا که فرمود: «و براي بدهکار موجب ميشود بدهياش ادا شود.
ب. وي سپس اين حديث را از يکي از آثار شهيد [اول] روايت ميکند که فرمودهاند:
کسي که بر خواندن آن مداومت داشته باشد بدهياش از جايي که گمان نميکند ادا خواهد شد.
مستدرك الوسائل، ج۱۳، ص۲۹۰
السَّيِّدُ هِبَةُ اللَّهِ الرَّاوَنْدِيُّ فِي مَجْمُوعِ الرَّائِقِ،” فِي خَوَاصِّ الْقُرْآنِ:
الطَّلَاقُ: مَنْ قَرَأَهَا عَلَى الْمَرِيضِ سَكَّنَتْهُ إِلَى أَنْ قَالَ وَ عَلَى الْمَدِينِ خَلَّصَتْهُ سُورَةُ الْعَادِيَاتِ قِرَاءَتُهَا لِلْخَائِفِ أَمَانٌ إِلَى أَنْ قَالَ وَ لِلْمَدْيُونِ تَقْضِي عَنْهُ دُيُونَهُ.
وَ رَوَاهُ الشَّهِيدُ فِي مَجْمُوعَتِهِ، عَنِ الصَّادِقِ ع هَكَذَا: مَنْ أَدْمَنَ قِرَاءَتَهَا قُضِيَ دَيْنُهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِب.
الف. نسبت اين سوره با اهل بيت ع
مواردي که ذيل هر آيه يافت شد ان شاء الله در پايان جداگانه در اينجا هم قرار خواهد گرفت.
ب. ساير موارد
درباره اين سوره مطالب زير در برخي منابع يافت شد؛ که لزوما سخن معصوم نيست:
۱) از حسن بصري نقل شده که شخصي از دنيا رفت برادرش وي را در خواب ديد. از او پرسيد: برادرجان! چه کاري را برترين کار يافتيد؟ گفت: قرآن؟ پرسيد: کجاي قرآن بهتر است؟ گفت: آية الکرسي. و بعد از گفتگويي بين آنها آن شخص متوفي توضيحاتي درباره اينکه هر يک از سورهها چه خاصيتي داشت ميدهد؛ از جمله:
کسي که در خواب ببيند سوره طلاق را ميخواند، دلالت دارد که نزاعي بين او همسرش رخ ميدهد که به جدايي منجر خواهد شد.
منتخب الكلام في تفسير الأحلام (لابن سيرين، م۱۱۰)، ج۱، ص۷۲[۳۰]
۲) گفتهاند هرکس در خواب ببيند که سوره طلاق را ميخواند يا براي او ميخوانند نشانه آن است که از دست دوست يا زناني خسته و ملول است و نيز گفتهاند: نشانه دعوا و نزاع بين او و همسرش يا آزار همسرش ميباشد.
قرآن درماني روحي و جسمي (محسن آشتياني)، ص۲۶۰ (به نقل از: تعطير الأنام في تعبير المنام، ج۱، ص۳۴۸)
همچنين درباره خواص و آثار مترتب بر برخي از آيات اين سوره (بهويژه آيات ۲ و ۳) احاديث و نيز حکاياتي نقل شده که ذيل آيه مربوطه خواهد آمد.
غرض سوره و مروري بر محتواي کلي آن
۱) بيان برخي مفسران درباره کليت اين سوره:
بسياري از مفسران بزرگ در بيان غرض سوره به حداقل ممکن بسنده کردهاند؛ مثلا
الف. مرحوم طبرسي صرفا اشاره کرده که چون سوره تغابن (سورهاي که قبل از سوره طلاق در مصحف آمده) به بحث زنان تمام شد، اين سوره با حکايتاتي در مورد زنان و احکام آ»ها و احکام جدا شدن از آنها آغاز شد (مجمع البيان، ج۱۰، ص۴۵۴[۳۱]).
ب. علامه طباطبايي به همين بسنده کرده که: اين سوره مشتمل بر بيان کلياتي از احکام طلاق است که در ادامهاش موعظه و انذار و تبشيرهايي ميآيد (الميزان فى تفسير القرآن، ج۱۹، ص: ۳۱۲[۳۲])
اما معدودي هم به تفصيل توضيحاتي دادهاند، مثلا:
ج. ابن عاشور با مروري بر آيات سوره چنين ميگويد:
غرض از آيات اين سوره معلوم کردن احکام طلاق و پيامدهاي آن مانند عده و شير دادن و نفقه و سکونت دادن است، که تکملهاي بر احکامي است که در سوره بقره گذشت؛ با اشارهاي به: حکمت تشريع عده، نهي از ضرر رساندن به طنان مطلقه و در تنگنا قرار دادن آنان؛ شاهد گرفتن بر طلاق و رجوع؛ اينکه زن مطلقه فرزندش را با اجرتي که بر خداست شير دهد؛ اينکه والدين در خصوص اينکه وضع فرزندانشان چه شود با هم مشورت کنند. و در ميان اين بحثها تاکيدي بر جدي گرفتن وعده خدا دارد که خداوند کسي را که تقوا پيشه کند و از محدودههاي الهي پيروي نمايد تأييد ميکند و برايش در کارش آساني قرار مي دهد و از بديهايش درميگذرد و خداوند براي هر چيزي حکمي قرار داده که کسي نميتواند مانع وي در جاري ساختن احکامش شود؛ و نهايتا پايان همه اينها را موعظهاي قرار ميدهد در خصوص امتهايي که از دستور خداوند و پيامبرانش سرپيچي کردند، و اين تشويقي است براي مسلمانان به عمل بر اساس آنچه خدا و رسولش بدان فرمان ميدهند که مبادا عنوان سرپيچيکننده از دستور خدا بر آنان صدق کند؛ و بزرگداشتي نسبت به وحي خداوند که از آسمانها و از علم وقدرت خداوند متعال صادر شده است (التحرير و التنوير، ج۲۸، ص۲۶۳[۳۳]).
د. آقاي بهجتپور هم که بر تفسير تنزيلي اصرار دارد بعد از اشاره به اينکه اين سوره بعد از سورۀ دهر نازل شده، و بعد از آن سورۀ بينه نازل شد، توضيح ميدهد که:
مقصود سوره بيان احكام طلاق و برحذرداشتن مردان از ستم به زنان طلاق داده شده، به پشتوانۀ تقواى از خداى متعال. محتواى سوره سوره يك بخش و دوازده آيه دارد و مىتوان اين بخش را به دو قسمت تقسيم كرد: قسمت اول، بيان حالات گوناگون زنانى كه طلاق داده مىشوند، و وظيفۀ مردان طلاق دهنده در هر مورد روشن مىشود. از آنجا كه اجراى اين احكام دربارۀ زنان است و احتمال دارد در هر مورد مردان از مدار عدالت و اجراى درست احكام مربوط خارج شوند، احكام مذكور را با دستور به تقوا و بيان عنايت خدا به اهل تقوا همراه مىسازد (آيات ۱-۷)؛ قسمت دوم به مشوّقهايى براى اجراى احكام طلاق توجه داده شده است. خداى متعال مؤمنان را ازمخالفت اوامر الهى مىترساند و ضمن بيان نقش پيامبر صلى الله عليه و آله در خارجكردن مردم از تاريكىها و واردكردنشان به سوى نور، آنها را به ايمان و عمل شايسته فرامىخواند و به اعطاى رزق در ازاى انجامدادن اين مهم، وعده مىدهد. در پايان، پشتوانۀ اين وعده را قدرت و علم خدا به همه امور مىداند.
سورههاى پيشين (رعد، الرحمن و دهر) در فضايى شبيه به فرهنگ مكيان مشرك نازل شد. در اين سورهها ضمن يادآورى مباحث مورد اختلاف موحدان و مشركان، مردم را به دليل ناسپاسى نعمتهاى الهى و سپس ناشكرى نعمت هدايت سرزنش كرد و آنها را به پذيرش هدايت ترغيب فرمود. اين موضوعات در عين حال با پديدۀ كافران نوپيدا در مدينه كمال هماهنگى دارد. در سالهاى نزول اين سورهها، كافران از اهلكتاب، منافقان و بيماردلانى در مدينه شكل گرفته بود كه ايجاب مىكرد بحث از سپاسگزارى نعمتهاى الهى و بهخصوص هدايت، پرهيز از مخالفت با آيات قرآن و بيانات رسول اكرم صلى الله عليه و آله مجدداً به گفتمان موجود درجامعۀ مسلمانان بازگردد و اشخاص مشهور به ايمان، به ايمان حقيقى و تقواى الهى دعوت شوند؛ لذا كمال مناسبت ميان سورهها وجود دارد. بنابراين در سورههاى مذكور و از جمله طلاق به مناسبت حكم طلاق زنان، به تقوا و ايمان و عمل شايسته توجه داده شد.
از سوى ديگر، مىتوان اظهار داشت پس از سورههاى رعد، الرحمن و دهر، كه در افق فرهنگى مكيان مطرح بود، بار ديگر در سورۀ طلاق شاهد بحث از قوانين اسلامى هستيم. اين سوره در ادامۀ روند پركردن خلأ قوانين در جامعۀ اسلامى نازل شد. بهطور عمده تا سورۀ محمد صلى الله عليه و آله بخشهاى زيادى از نياز قانونى مردم تأمين شد. در سورۀ طلاق اين خلأ قانونى با بيان برخى احكام مربوط به خانواده كاهش يافت. (شناخت نامه تنزيلي سوره هاي قرآن کريم، ص۴۴۰-۴۴۱)
۲) مروري بر محتواي سوره
این سوره فراز و فرودهایی دارد و مطالبی را در کنار هم مطرح کرده، که غالبا در بحثهای ما کاملا مستقل از هم مطرح میشود (مطالبی درباره جزییات یک مسأله فقهی جزیی، یعنی احکام مربوط به طلاق، با مطالبی درباره عمیقترین مراتب تقوا و توکل و ایمان و فلسفه خلقت کل عالم) و همین بر جذابیت و خاص بودن این سوره میافزاید:
در آیه اول بحث از این میکند که در طلاق، زنان باید عِدّه نگه دارند و در این زمان، مردان هم باید مسکن و مخارج آنها را عهدهدار شوند؛ یعنی بحث طلاق را به گونهای مطرح میکند که انگار قرار نیست به این راحتی جدا شدن طرفین امضا شود؛ و بلافاصله با لحنی تهدیدآمیز (که شبیه همین لحن را در همین مساله طلاق در سوره بقره، و در مساله ارث در سوره نساء داشت) افراد را از اینکه از حدود الهی تخطی کنند باز میدارد؛ و آخرش با این جمله ختم میکند که شاید خداوند کار دیگری بکند؛ یعنی گویی هنوز میخواهد پرونده مساله زندگی مشترک براحتی با طلاق بسته نشود.
در آیه بعد سراغ وضعیت آنان در پایان زمان عِدّه میرود که اکنون: یا تداوم زندگی به نحو شایسته یا جدایی به نحو شایسته، و اینکه بر این شاهد بگیرید؛ و دوباره سراغ این میرود که کسی که به خدا و رسول ایمان داشته باشد و تقوا پیشه کند خدا راهی برایش باز خواهد کرد؛ و آیه بعد هم همین منطق را ادامه میدهد.
شاید در این سه آیه میخواهد بگوید ورود در زندگی مشترک چنان تحولی در زندگی افراد ایجاد میکند که وقتی طرفین تصمیم بر جدایی میگیرند، با خودشان این انتخاب را کردهاند، آینده برایشان تیره و تار میشود؛ در آیه اول با اینکه از طلاق شروع شده اما باز میخواهد مدتی آنها را کنار هم نگهدارد و در آیات دوم و سوم میگوید حالا بعد از این مدت تصمیم بگیرید که میخواهید بمانید یا جدا شوید، ولی در هر دو صورت (که هر دو صورتش جای نگرانی دارد: طلاق که شروع یک زندگی کاملا جدید است؛ ادامه دادن با کسی هم که انسان قصد طلاق وی را داشته با هزار فکر و خیال همراه است که آيا باز دعوایمان میشود یا خیر) اگر کارتان را بر مدار ایمان و تقوا پیش ببرید ما راههایی برای ادامه زندگی تان باز میکنیم که فکرش را هم نمیکنید.
در آیه چهارم دوباره سراغ زمان عِدّه میرود در خصوص زنانی که خاصترند: یا از سن حائضگی گذشتهاند، یا هنوز به این سن نرسیدهاند، یا باردارند، که اینها ضابطههای متفاوتی برای عِدّه دارند؛ و تا سه آیه دیگر (۵-۷) بحث را شبیه فراز قبل ادامه میدهد، یعنی ابتدا باز بر اینکه باید حکم خدا را جدی بگیرید اصرار میکند و دوباره به سراغ مساله مسکن و نفقهای میرود که برای این دسته از زنان مطلقه باید داده شود و باز با اینکه اگر در مدار تقوا حرکت کنید خدا کارتان را آسان میکند بحث را خاتمه میدهد.
سپس در سه آیه بعد (۸-۱۰) سراغ جوامعی میرود که از دستور خدا سرپیچی کردند، که به چه عاقبتی گرفتار شدند؛
و در پایان این فراز و ابتدای آیه بعد (۱۱) تذکر میدهد که ما تذکری برای شما فرستادیم و میافزاید که عاقبت کسانی که رویه ایمان و عمل صالح را در پیش بگیرند چقدر خوب خواهد بود.
و نهایتا سوره را با این آیه (۱۲) ختم میکند که خداوند کل آسمانها و زمین را آفریده و امر اوست که در اینها در گردش است و همه اینها برای این است که ما به گستره باورنکردنی علم وقدرت او پی ببریم.
در واقع، ظاهرا مهمترین مساله این سوره، نحوه تدبیر طلاق و چگونگی گسستن زندگی خانوادگی است؛ یک مسالهای که شاید در ذهن ما بسیار پیشپا افتاده و کم اهمیت باشد؛ اما این مساله را با افقهای بالایی از تقوا و به اینکه مدار زندگی انسان مومن چقدر به خدا وابسته است، مرتبط میکند و از عقوبتهای شدید و اوج بهشت برای انسان سخن میگوید و اینها را به آفرینش کل خلقت گره میزند.
اینها همگی دلالت دارد که این سوره قرار است فهم ما انسانهایی که خود را خداباور و مومن میدانیم از زندگی را زیر و رو کند، بهویژه اگر توجه کنیم که این سوره در مدینه و بعد از بسیاری از سورههای مفصل همچون بقره و نساء، که بسیاری از ریزهکاریهای زندگی دینی و طلاق در آنها شرح داده شده، نازل شده است و علیالقاعده میخواهد افق جدیدی به روی مخاطب بگشاید.
[۱] . برای اول بار در این سایت، متن تمامی آیات این سوره در اول هر جلسه در این سوره بر اساس رسم عثمانی نوشته شده است.
[۲] . تسمى سورة النساء القصرى قال ابن مسعود في حديث العدة من شاء باهلته أن سورة النساء القصرى نزلت بعد قوله «وَ الَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَ يَذَرُونَ أَزْواجاً» و إنما أراد قوله «وَ أُولاتُ الْأَحْمالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ» فإذا كانت حاملة فعدتها وضع الحمل
[۳] . «الطَّلَاقُ: تسمى سورة النساء القصرى كذا سَمَّاهَا ابْنُ مَسْعُودٍ أَخْرَجَهُ الْبُخَارِيُّ وَغَيْرُهُ وَقَدْ أَنْكَرَهُ الدَّاوُدِيُّ فَقَالَ: لَا أَرَى قَوْلَهُ: الْقُصْرَى مَحْفُوظًا وَلَا يُقَالُ: فِي سُورَةِ مِنَ الْقُرْآنِ قُصْرَى وَلَا صُغْرَى قَالَ ابْنُ حَجَرٍ: وَهُوَ رَدٌّ لِلْأَخْبَارِ الثَّابِتَةِ بِلَا مُسْتَنَدٍ وَالْقِصَرُ وَالطُّولُ أَمْرٌ نِسْبِيٌّ. وَقَدْ أَخْرَجَ الْبُخَارِيُّ عَنْ زَيْدِ بْنِ ثَابِتٍ أَنَّهُ قال: “طولى الطوليين ” وَأَرَادَ بِذَلِكَ سُورَةَ الْأَعْرَافِ.».
[۴] . سورة يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ [الطلاق: ۱] إلخ شاعت تسميتها في المصاحف و في كتب التفسير و كتب السنة: سورة الطلاق و لم ترد تسميتها بهذا في حديث عن رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلّم موسوم بالقبول.
و ذكر في «الإتقان» أن عبد اللّه بن مسعود سماها سورة النساء القصرى أخذا مما أخرجه البخاري و غيره عن مالك بن عامر قال: كنّا عند عبد اللّه بن مسعود فذكر عنده أن الحامل المتوفّى عنها تعتد أقصى الأجلين (أي أجل وضع الحمل إن كان أكثر من أربعة أشهر و عشر، و أجل الأربعة الأشهر و عشر) فقال: أ تجعلون عليها التغليظ و لا تجعلون عليها الرخصة لنزلت سورة النساء القصرى بعد الطّولى وَ أُولاتُ الْأَحْمالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ [الطلاق: ۴] اه. و في «الإتقان» عن الداودي إنكار أن تدعى هذه السورة بالقصرى للتنزه عن وصف القرآن بصفة نقص، و رده ابن حجر بأن القصر أمر نسبي أي ليس مشعرا بنقص على الإطلاق. و ابن مسعود وصفها بالقصرى احترازا عن السورة المشهورة باسم سورة النساء التي هي السورة الرابعة في المصحف التي أولها يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ [النساء: ۱]. و أما قوله الطولى فهو صفة لموصوف محذوف أي بعد السورة الطولى يعني سورة البقرة لأنها أطول سور القرآن و يتعين أن ذلك مراده لأن سورة البقرة هي التي ذكرت فيها عدة المتوفّى عنها. و قد يتوهم أن سورة البقرة تسمى سورة النساء الطولى من مقابلتها بسورة النساء القصرى في كلام ابن مسعود. و ليس كذلك كما تقدم في سورة النساء.
[۵] . قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ: قُرِئَ عَلَى أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَجَّاجِ، عَنْ يَحْيَى بْنِ سُلَيْمَانَ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ بَشِيرٍ، عَنْ سَعِيدٍ، عَنْ قَتَادَةَ،: «أَنَّ هَذِهِ السُّوَرَ [سُورَةُ الصَّفِّ، وَالْجُمُعَةِ، وَالْمُنَافِقِينَ، وَالتَّغَابُنِ، وَالطَّلَاقِ، وَالتَّحْرِيمِ]، مَدَنِيَّاتٌ نَزَلْنَ بِالْمَدِينَةِ» وَحَدَّثَنَا يَمُوتُ، بِإِسْنَادِهِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ،: ” أَنَّ سُورَةَ الصَّفِّ، نَزَلَتْ بِمَكَّةَ، وَأَنَّ سُورَةَ الْجُمُعَةِ وَالْمُنَافِقِينَ نَزَلَتَا بِالْمَدِينَةِ، وَأَنَ سُورَةَ التَّغَابُنِ نَزَلَتْ بِمَكَّةَ إِلَّا آيَاتٍ مِنْ آخِرِهَا نَزَلْنَ بِالْمَدِينَةِ فِي عَوْفِ بْنِ مَالِكٍ الْأَشْجَعِيِّ شَكَا إِلَى النَّبِيِّ صلى الله عليه وسلم جَفَاءَ أَهْلِهِ وَوَلَدِهِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى {يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَأَوْلَادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ} [التغابن: ۱۴] إِلَى آخِرِ السُّورَةِ، وَأَنَّ سُورَةَ الطَّلَاقِ، وَالتَّحْرِيمِ، مَدَنِيَّتَانِ ”
[۶] . «أخرج ابْن الضريس وَابْن مرْدَوَيْه وَالْبَيْهَقِيّ عَن ابْن عَبَّاس قَالَ: نزلت سُورَة الطَّلَاق بِالْمَدِينَةِ»
[۷] . حَدَّثَنَا يُوسُفُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي حَنِيفَةَ، عَنْ حَمَّادٍ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ، عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ رضي الله عنه أَنَّهُ قَالَ: «نَسَخَتْ سُورَةُ النِّسَاءِ الْقُصْرَى كُلَّ عِدَّةٍ» «وَأُولَاتُ الْأَحْمَالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ»
[۸] . حَدَّثَنَا يُوسُفُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي حَنِيفَةَ، عَنْ حَمَّادٍ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ عُمَرَ رضي الله عنه أَنَّهُ قَالَ: «آخِرُ الْآيَتَيْنِ نُزُولًا الَّتِي فِي سُورَةِ النِّسَاءِ الْقُصْرَى»
[۹] . وَأخرج عبد الرَّزَّاق وَابْن أبي شيبَة وَسَعِيد بن مَنْصُور وَأَبُو دَاوُد وَالنَّسَائِيّ وَابْن ماجة وَابْن جرير وَابْن الْمُنْذر وَابْن أبي حَاتِم وَالطَّبَرَانِيّ وَابْن مرْدَوَيْه من طرق عَن ابْن مَسْعُود أَنه بلغه أَن عليا يَقُول: تَعْتَد آخر الْأَجَليْنِ فَقَالَ: من شَاءَ لَاعَنته إِن الْآيَة الَّتِي نزلت فِي سُورَة النِّسَاء الْقصرى نزلت بعد سُورَة الْبَقَرَة {وَأولَات الْأَحْمَال أَجلهنَّ أَن يَضعن حَملهنَّ} بِكَذَا وَكَذَا شهرا فَكل مُطلقَة أَو متوفى عَنْهَا زَوجهَا فأجلها أَن تضع حملهَا
وَأخرج عبد الرَّزَّاق وَابْن أبي شيبَة وَعبد بن حميد وَالطَّبَرَانِيّ وَابْن مرْدَوَيْه عَن ابْن مَسْعُود قَالَ: من شَاءَ حافته أَن سُورَة النِّسَاء الصُّغْرَى أنزلت بعد الْأَرْبَعَة أشهر وَعشرا {وَأولَات الْأَحْمَال أَجلهنَّ أَن يَضعن حَملهنَّ}
وَأخرج عبد الرَّزَّاق عَن ابْن مَسْعُود قَالَ: من شَاءَ لَاعَنته إِن الْآيَة الَّتِي فِيسُورَة النِّسَاء الْقصرى {وَأولَات الْأَحْمَال أَجلهنَّ أَن يَضعن حَملهنَّ} نسخت مَا فِي الْبَقَرَة
وَأخرج ابْن مرْدَوَيْه عَن ابْن مَسْعُود رضي الله عنه قَالَ: نسخت سُورَة النِّسَاء الْقصرى كل عدَّة {وَأولَات الْأَحْمَال أَجلهنَّ أَن يَضعن حَملهنَّ} أجل كل حَامِل مُطلقَة أَو متوفى عَنْهَا زَوجهَا أَن تضع حملهَا
وَأخرج الْحَاكِم فِي التَّارِيخ والديلمي عَن ابْن مَسْعُود رضي الله عنه مَرْفُوعا
وَأخرج عبد بن حميد وَالْبُخَارِيّ وَالطَّبَرَانِيّ وَابْن مرْدَوَيْه عَن ابْن مَسْعُود رضي الله عنه قَالَ: اتجعلون عَلَيْهَا التَّغْلِيظ وَلَا تَجْعَلُونَ لَهَا الرُّخْصَة أنزلت سُورَة النِّسَاء الْقصرى بعد الطُّولى {وَأولَات الْأَحْمَال أَجلهنَّ أَن يَضعن حَملهنَّ} إِذا وضعت فقد انْقَضتْ الْعدة
وَأخرج ابْن مرْدَوَيْه عَن أبي سعيد الْخُدْرِيّ قَالَ: نزلت سُورَة النِّسَاء الْقصرى بعد الَّتِي فِي الْبَقَرَة بِسبع سِنِين.
[۱۰] . «وَأخرج عبد الرَّزَّاق وَابْن أبي شيبَة وَعبد بن حميد وَالطَّبَرَانِيّ وَابْن مرْدَوَيْه عَن ابْن مَسْعُود قَالَ: من شَاءَ حافته أَن سُورَة النِّسَاء الصُّغْرَى أنزلت بعد الْأَرْبَعَة أشهر وَعشرا {وَأولَات الْأَحْمَال أَجلهنَّ أَن يَضعن حَملهنَّ}»
[۱۱] . سورة الطلاق مدنية و آياتها اثنتا عشرة و … و هي مدنية بالإجماع.
[۱۲] . سورة الطلاق مدنية في قول ابن عباس و عطاء و الضحاك و غيرهم
[۱۳] . و هي مدنية بالاتفاق.
[۱۴] . حدثنا السيد أبو الحمد مهدي بن نزار الحسيني القايني قال أخبرنا الحاكم أبو القسم عبيد الله بن عبد الله الحسكاني قال حدثنا أبو نصر المفسر قال حدثني عمي أبو حامد إملاء قال حدثني الفزاري أبو يوسف يعقوب بن محمد المقري قال حدثنا محمد بن يزيد السلمي قال حدثنا زيد بن موسى قال حدثنا عمرو بن هارون عن عثمان بن عطاء عن أبيه عن ابن عباس قال: أول ما أنزل بمكة (اقرأ باسم ربك) ثم (ن و القلم) ثم (المزمل) ثم (المدثر) ثم (تبت) ثم (إذا الشمس كورت) ثم (سبح اسم ربك الأعلى) ثم (و الليل إذا يغشى) ثم (و الفجر) ثم (و الضحى) ثم (أ لم نشرح) ثم (و العصر) ثم (و العاديات) ثم (إنا أعطيناك الكوثر) ثم (ألهيكم التكاثر) ثم (أ رأيت) ثم (الكافرون) ثم (أ لم تر كيف) ثم (قل أعوذ برب الفلق) ثم (قل أعوذ برب الناس) ثم (قل هو الله أحد) ثم (و النجم) ثم (عبس) ثم (إنا أنزلناه) ثم (و الشمس) ثم (البروج) ثم (و التين) ثم (لإيلاف) ثم (القارعة) ثم (القيامة) ثم (الهمزة) ثم (و المرسلات) ثم (ق). ثم (لا أقسم بهذا البلد) ثم (الطارق) ثم (اقتربت الساعة) ثم (ص) ثم (الأعراف) ثم (قل أوحي) ثم (يس) ثم (الفرقان) ثم (الملائكة) ثم (كهيعص) ثم (طه) ثم (الواقعة) ثم (الشعراء) ثم (النمل) ثم (القصص) ثم (بني إسرائيل) ثم (يونس) ثم (هود) ثم (يوسف) ثم (الحجر) ثم (الأنعام) ثم (الصافات) ثم (لقمان) ثم (القمر) ثم (سبأ) ثم (الزمر) ثم (حم المؤمن) ثم (حم السجدة) ثم (حمعسق) ثم (الزخرف) ثم (الدخان) ثم (الجاثية) ثم (الأحقاف) ثم (الذاريات) ثم (الغاشية) ثم (الكهف) ثم (النحل) ثم (نوح) ثم (إبراهيم) ثم (الأنبياء) ثم (المؤمنون) ثم (الم تنزيل) ثم (الطور) ثم (الملك) ثم (الحاقة) ثم (ذو المعارج) ثم (عم يتساءلون) ثم (النازعات) ثم (انفطرت) ثم (انشقت) ثم (الروم) ثم (العنكبوت) ثم (المطففين) فهذه أنزلت بمكة و هي خمس و ثمانون سورة
ثم أنزلت بالمدينة (البقرة) ثم (الأنفال) ثم (آل عمران) ثم (الأحزاب) ثم (الممتحنة) ثم (النساء) ثم (إذا زلزلت) ثم (الحديد) ثم سورة (محمد) ثم (الرعد) ثم سورة (الرحمن) ثم (هل أتى) ثم (الطلاق) ثم (لم يكن) ثم (الحشر) ثم (إذا جاء نصر الله) ثم (النور) ثم (الحج) ثم (المنافقون) ثم (المجادلة) ثم (الحجرات) ثم (التحريم) ثم (الجمعة) ثم (التغابن) ثم سورة (الصف) ثم سورة (الفتح) ثم سورة (المائدة) ثم سورة (التوبة) فهذه ثمان و عشرون سورة
و قد رواه الأستاذ أحمد الزاهد بإسناده عن عثمان بن عطاء عن أبيه عن ابن عباس في كتاب الإيضاح و زاد فيه و كانت إذا نزلت فاتحة سورة بمكة كتبت بمكة ثم يزيد الله فيها ما يشاء بالمدينة
و بإسناده عن عكرمة و الحسن بن أبي الحسن البصري إن أول ما أنزل الله من القرآن بمكة على الترتيب (اقرأ باسم ربك و ن و المزمل) إلى قوله و ما نزل بالمدينة (ويل للمطففين) (و البقرة و الأنفال و آل عمران و الأحزاب و المائدة و الممتحنة و النساء و إذا زلزلت و الحديد و سورة محمد) ص (و الرعد و الرحمن و هل أتى على الإنسان) إلى آخره و
بإسناده عن سعيد بن المسيب عن علي بن أبي طالب (ع) أنه قال سألت النبي عن ثواب القرآن فأخبرني بثواب سورة سورة على نحو ما نزلت من السماء فأول ما نزل عليه بمكة (فاتحة الكتاب) ثم (اقرأ باسم ربك) ثم (ن) إلى أن قال و أول ما نزل بالمدينة سورة (البقرة) ثم (الأنفال) ثم (آل عمران) ثم (الأحزاب) ثم (الممتحنة) ثم (النساء) ثم (إذا زلزلت) ثم (الحديد) ثم (سورة محمد) ثم (الرعد) ثم (سورة الرحمن) ثم (هل أتى) إلى قوله فهذا ما أنزل بالمدينة ثم قال النبي ص جميع سور القرآن مائة و أربع عشرة سورة و جميع آيات القرآن ستة آلاف آية و مائتا آية و ست و ثلاثون آية و جميع حروف القرآن ثلاثمائة ألف حرف واحد و عشرون ألف حرف و مائتان و خمسون حرفا لا يرغب في تعلم القرآن إلا السعداء و لا يتعهد قراءته إلا أولياء الرحمن.
[۱۵] . وقال ابن الضر يس فِي فَضَائِلِ الْقُرْآنِ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي جعفر الرازي أنبأنا عمرو بْنُ هَارُونَ حَدَّثَنَا عُثْمَانُ بْنُ عَطَاءٍ الْخُرَاسَانِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: “كَانَتْ إِذَا أنزلت فاتحة الكتاب بِمَكَّةَ كُتِبَتْ بِمَكَّةَ ثُمَّ يَزِيدُ اللَّهُ فِيهَا مَا شَاءَ وَكَانَ أَوَّلَ مَا أَنْزَلَ مِنَ الْقُرْآنِ: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ ثُمَّ ن ثُمَّ يا أيها المزمل ثم يا أيها الْمُدَّثِّرُ ثُمَّ تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ ثُمَّ إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ ثُمَّ سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى ثُمَّ وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَى ثُمَّ وَالْفَجْرِ ثُمَّ وَالضُّحَى ثُمَّ أَلَمْ نَشْرَحْ ثُمَّ وَالْعَصْرِ ثُمَّ وَالْعَادِيَّاتِ ثُمَّ إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ ثُمَّ أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ ثُمَّ أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ ثُمَّ قُلْ يا أيها الْكَافِرُونَ ثُمَّ أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ ثُمَّ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ ثُمَّ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ ثُمَّ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ثُمَّ وَالنَّجْمِ ثُمَّ عَبَسَ ثُمَّ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ ثُمَّ وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا ثُمَّ وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ ثُمَّ والتين ثُمَّ لِإِيلَافِ قُرَيْشٍ ثُمَّ الْقَارِعَةُ ثُمَّ لَا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيَامَةِ ثُمَّ وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ ثُمَّ وَالْمُرْسَلَاتِ ثُمَّ ق ثُمَّ لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ ثُمَّ وَالسَّمَاءِ وَالطَّارِقِ ثُمَّ اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ ثُمَّ ص ثُمَّ الْأَعْرَافُ ثُمَّ قُلْ أُوحِيَ ثُمَّ يس ثُمَّ الْفُرْقَانُ ثُمَّ الْمَلَائِكَةُ ثم كهيعص ثم طه ثُمَّ الْوَاقِعَةُ ثُمَّ طسم الشُّعَرَاءِ ثُمَّ طس ثُمَّ الْقَصَصُ ثُمَّ بَنِي إِسْرَائِيلَ ثُمَّ يُونُسَ ثُمَّ هَودٌ ثُمَّ يُوسُفَ ثُمَّ الحجر ثم الأنعام ثم الصافات ثم لقمان ثم سبأ ثم الزمر ثم حم الْمُؤْمِنِ ثُمَّ حم السَّجْدَةِ ثُمَّ حم عسق ثُمَّ حم الزُّخْرُفِ ثُمَّ الدُّخَانِ ثُمَّ الْجَاثِيَةِ ثُمَّ الْأَحْقَافِ ثُمَّ الذَّارِيَاتُ ثُمَّ الْغَاشِيَةُ ثُمَّ الْكَهْفُ ثُمَّ النَّحْلُ ثُمَّ إِنَّا أَرْسَلْنَا نُوحًا ثُمَّ سُورَةُ إِبْرَاهِيمَ ثُمَّ الأنبياء ثم المؤمنين ثُمَّ تَنْزِيلُ السَّجْدَةِ ثُمَّ الطَّوْرُ ثُمَّ تَبَارَكَ الْمُلْكِ ثُمَّ الْحَاقَّةُ ثُمَّ سَأَلَ ثُمَّ عَمَّ يَتَسَاءَلُونَ ثُمَّ النَّازِعَاتُ ثُمَّ إِذَا السَّمَاءُ انْفَطَرَتْ ثُمَّ إِذَا السَّمَاءُ انْشَقَّتْ ثم الروم ثم الْعَنْكَبُوتُ ثُمَّ وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ فَهَذَا مَا أَنْزَلَ الله بمكة.
ثم أُنْزِلَ بِالْمَدِينَةِ سُورَةُ الْبَقَرَةِ ثُمَّ الْأَنْفَالِ ثُمَّ آلِ عِمْرَانَ ثُمَّ الْأَحْزَابِ ثُمَّ الْمُمْتَحَنَةِ ثُمَّ النِّسَاءِ ثُمَّ إِذَا زُلْزِلَتِ ثُمَّ الْحَدِيدِ ثُمَّ الْقِتَالِ ثُمَّ الرَّعْدِ ثُمَّ الرَّحْمَنِ ثُمَّ الْإِنْسَانِ ثُمَّ الطَّلَاقِ ثُمَّ لَمْ يَكُنْ ثُمَّ الْحَشْرِ ثُمَّ إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ ثُمَّ النُّورِ ثُمَّ الْحَجِّ ثُمَّ الْمُنَافِقُونَ ثُمَّ الْمُجَادَلَةِ ثُمَّ الْحُجُرَاتِ ثُمَّ التَّحْرِيمِ ثُمَّ الْجُمْعَةِ ثُمَّ التَّغَابُنِ ثُمَّ الصَّفِّ ثُمَّ الْفَتْحِ ثُمَّ الْمَائِدَةِ ثُمَّ بَرَاءَةٍ
[۱۶] . و هي معدودة السادسة و التسعين في ترتيب نزول السور عند جابر بن زيد نزلت بعد سورة الإنسان و قبل سورة البينة.
[۱۷]. ۱۲ – ثم هَلْ أَتى. ۱۳ – ثم الطلاق. ۱۴ – ثم لم يكن. ۱۵ – ثم الحشر….
[۱۸] . شیخ طوسی و به تبع وی سید بن طاووس گفته نسخه بصری ۱۰ آيه است: سورة الطلاق مدنية في قول ابن عباس و عطاء و الضحاك و غيرهم و هي اثنتا عشرة آية في الكوفي و المدنيين و عشر في البصري. (التبيان في تفسير القرآن، ج۱۰، ص۲۷ ؛ سعد السعود، ص۲۹۵) اما علی القاعده اشتباهی در نسخه رخ داده (احتمالا عبارت «و أحدی» ار قلم افتاده است؛ چرا که همگان نسخه بصری را ۱۱ آيه دانستهاند و در جایی که تفاوتها را هم میگویند همین طور میشود.
[۱۹] . و عدد آيها اثنتا عشرة آية في عدد الأكثر. و عدها أهل البصرة إحدى عشرة آية.
[۲۰] . عدد آيها: إحدى عشرة آية بصري و اثنتا عشرة آية في الباقين. اختلافها: ثلاث آيات «يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً» كوفي مكي و المدني الأخير «وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ» شامي «يا أُولِي الْأَلْبابِ» المدني الأول.
[۲۱] . سورة الطلاق: مدنية في قولهم كلهم، وهي اثنتا عشرة آية في الحجازي، والشامي، والكوفي، وأحد عشر في البصري، وقول عطاء، وأيوب.
[۲۲] . «سورة الطلاق: اختلافها ثلاث آيات
۱ – يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ عدها الشامي.
۲ – يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً أسقطها المدني الأول والشامي والبصري.
۳ – يا أُولِي الْأَلْبابِ عدها المدني الأول. وهي إحدى عشرة آية في البصري، واثنتا عشرة فيما سوى ذلك.
[۲۳] . سورة الطلاق مدنية، و هي ألف و ستون حرفا، و مائتان و سبعة و أربعون كلمة، و اثنتا عشرة آية.
[۲۴] . سورة الطّلاق: اين سورت مدنى است، عدد آيات او محاكم دوازده آيت است و دويست و چهل و شش كلمت است و هزار و بيست حرف است
[۲۵] . سورة الطلاق مدنية، و هي ألف و ستون حرفا، و مائتان و سبعة و أربعون كلمة، و اثنتا عشرة آية.
[۲۶] . سورة الطّلاق: اين سورت مدنى است، عدد آيات او محاكم دوازده آيت است و دويست و چهل و شش كلمت است و هزار و بيست حرف است
[۲۷] . وهي مئتان وتسعة وثمانون كلمة، وعدد حروفها ألف حرف وخمسة وخمسون حرفاً.
[۲۸] . عددی که روذباری برای تعداد حروف گفته بسیار عجیب است. حتی اگر تشدید و تنوینها را هم به عنوان حرف حساب کنیم تعداد حروف این سوره ۱۲۹۶ میشود که باز فاصله جدی با شمارش وی دارد و اگر حرکتهای سهگانه را در شمارش بیاوریم به عدد ۲۰۰۵ میرسیم که از عدد مورد نظر وی خیلی بیشتر است.
[۲۹] . أخبرنا أبو الفضل أحمد بن محمد بن كلثوم الغياثي الصائغ بمرو، أخْبَرَنا أبو بكر محمد بن أحمد بن محمد بن حاتم الدراوردي، أَخْبَرَنا عبد الله بن روح المدائني، حَدَّثَنا شبابة بن سوار الفزاري، حَدَّثَنا مخلد بن عبد الواحد البصري عن علي بن زيد وعن عطاء بن أبي ميمونة عن زر بن حبيش، عَن أبي بن كعب: … «وقال رسول الله صلى الله عليه وسلم: من قرأ سورة الطلاق مات على سنة رسول الله.
[۳۰] . (أخبرنا) أبو سعيد عبد الله بن محمد بن عبد الوهاب الرازي أخبرنا محمد بن أيوب الرازي قال أنبأنا مسلم بن إبراهيم قال حدثنا هشام عن قتادة عن الحسن: أنّ رجلأ مات. فرآه أخوه في المنام؛ فقال: يا أخي! أي الأعمال تجدون أفضل؟ قال: القرآن… ومن رأى كأنه يقرأ فاتحة الكتاب
… ومن قرأ سورة الطلاق دل على نزاع بينه وبين امرأته يؤدى ذلك إلى الفراق.
[۳۱] . تفسيرها: لما ختم الله سورة التغابن بذكر النساء و التحذير منهن افتتح هذه السورة بذكرهن و ذكر أحكامهن و أحكام فراقهن فقال …
[۳۲] . بيان: تتضمن السورة بيان كليات من أحكام الطلاق تعقبه عظة و إنذار و تبشير.
[۳۳] . الغرض من آيات هذه السورة تحديد أحكام الطلاق و ما يعقبه من العدّة و الإرضاع و الإنفاق و الإسكان. تتميما للأحكام المذكورة في سورة البقرة. و الإيماء إلى حكمة شرع العدة. و النهي عن الإضرار بالمطلقات و التضييق عليهن. و الإشهاد على التطليق و على المراجعة. و إرضاع المطلقة ابنها بأجر على اللّه. و الأمر بالائتمار و التشاور بين الأبوين في شأن أولادهما. و تخلل ذلك الأمر بالمحافظة الوعد بأن اللّه يؤيد من يتقي اللّه و يتبع حدوده و يجعل له من أمره يسرا و يكفر عنه سيئاته. و أن اللّه وضع لكلّ شيء حكمه لا يعجزه تنفيذ أحكامه. و أعقب ذلك بالموعظة بحال الأمم الذين عتوا عن أمر اللّه و رسله و هو حثّ للمسلمين على العمل بما أمرهم به اللّه و رسوله صلى اللّه عليه و سلّم لئلا يحق عليهم وصف العتو عن الأمر. و تشريف وحي اللّه تعالى بأنه منزل من السماوات و صادر عن علم اللّه و قدرته تعالى.
بازدیدها: ۴۳