ترجمه
آن سرای آخرت، قرارش میدهیم برای کسانی که نه بلندمرتبگیای در زمین میجویند و نه فسادی، و فرجام از آن متقین است.
نکات ترجمه
«علوّ»: ماده اصلی این کلمه از حروف «ع» ، «ل» و «حرف معتل (و، ی، ا)» تشکیل شده و هریک از حروع معتل را ریشه آن بدانیم در معنایش که دلالت بر بلندی و رفعت میکند تغییری ایجاد نمیشود (معجم المقاييس اللغة، ج۴، ص۱۱۳) «عُلْو» نقطه مقابل «سُفْل» (پستی) است و عُلُوّ به معنای «ارتفاع» و «رفعت» (بلندی و بلندمرتبگی) میکند (مفردات ألفاظ القرآن، ص۵۸۲) و «علیّ» هم صفت مشبهه از همین ماده است که به معنای «بلندمرتبه» میباشد.
درباره کلمه «تقوی» در جلسه ۱۳۵ توضیحاتی ارائه شد.
شان نزول[۱]
حدیث
۱) عنوان بصری پیرمرد زاهد و عارفمسلکی بوده که طی جریانی توفیق تشرف خدمت امام صادق ع را پیدا میکند و از ایشان دستورالعمل زندگی میخواهد که امام دستورالعملی به ایشان میدهند که عرفای بزرگی به شاگردانشان توصیه میکردند که این حدیث را هر روز مرور کنند و بکوشند بدان عمل کنند. در فرازی از این حدیث آمده است:
… گفتم: یا اباعبدالله! حقیقت عبودیت چیست؟
فرمود: سه چیز:
[۱] اینکه بنده برای خودش در آنچه خداوند بدو واگذار کرده، ملکیتی نبیند، زیرا بندگان مالکیت ندارند، مال را مال خدا میبینند و آن را در هر جایی که خداوند متعال بدانها امر کند قرار میدهند؛
[۲] و بنده برای خود تدبیری نکند؛
[۳] و تمام دلمشغولیاش مصروف آن چیزی شود که خداوند بدان امر کرده و یا از آن نهی کرده است؛
که اگر بنده برای خود در آنچه خداوند به او واگذار کرده مالکیتی نبیند، انفاق کردن در مورد آنچه خداوند متعال دستور خرج کردن در آن زمینه را داده بر او آسان میگردد
و اگر بنده تدبیر خود را به مدبّرش سپرد، مصیبتهای دنیا بر او آسان می گردد؛
و وقتی بنده همه دلمشغولیاش را مصروف آن چیزی کرد که خداوند بدان امر کرده و یا از آن نهی کرده است، فرصتی برای جدل کردن (مراء) و فخرفروشی به مردم برایش باقی نمیماند؛
وهنگامی که خداوند به این سه خصلت بندهای را کرامت بخشید، دنیا و ابلیس و مردم بر او آسان میشوند، نه دنیا را زیادهخواهانه و فخرفروشانه طلب میکند، و نه نزد مردم عزت و عُلُوّ میجوید . نه روزگارش را به بطالت می گذراند، پس این اولین درجه متقین است که خداوند متعال میفرماید: «آن سرای آخرت، قرارش میدهیم برای کسانی که نه بلندمرتبگیای در زمین میجویند و نه فسادی، و فرجام از آن متقین است»
مشكاة الأنوار في غرر الأخبار، ص۳۲۷
عَنْ عُنْوَانَ الْبَصْرِيِّ وَ كَانَ شَيْخاً كَبِيراً قَدْ أَتَى عَلَيْهِ أَرْبَعٌ وَ تِسْعُونَ سَنَةً قَال …
قُلْتُ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا حَقِيقَةُ الْعُبُودِيَّةِ قَالَ ثَلَاثَةُ أَشْيَاءَ أَنْ لَا يَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِيمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ مِلْكاً لِأَنَّ الْعَبِيدَ لَا يَكُونُ لَهُمْ مِلْكٌ يَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ يَضَعُونَهُ حَيْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ وَ لَا يُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِيراً وَ جُمْلَةُ اشْتِغَالِهِ فِيمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ فَإِذَا لَمْ يَرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِيمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِلْكاً هَانَ عَلَيْهِ الْإِنْفَاقُ فِيمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ يُنْفِقَ فِيهِ وَ إِذَا فَوَّضَ الْعَبْدُ تَدْبِيرَ نَفْسِهِ عَلَى مُدَبِّرِهِ هَانَ عَلَيْهِ مَصَائِبُ الدُّنْيَا وَ إِذَا اشْتَغَلَ الْعَبْدُ بِمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ نَهَاهُ لَا يَتَفَرَّغُ مِنْهُمَا إِلَى الْمِرَاءِ وَ الْمُبَاهَاةِ مَعَ النَّاسِ فَإِذَا أَكْرَمَ اللَّهُ الْعَبْدَ بِهَذِهِ الثَّلَاثِ هَانَ عَلَيْهِ الدُّنْيَا وَ إِبْلِيسُ وَ الْخَلْقُ وَ لَا يَطْلُبُ الدُّنْيَا تَكَاثُراً وَ تَفَاخُراً وَ لَا يَطْلُبُ عِنْدَ النَّاسِ عِزّاً وَ عُلُوّاً وَ لَا يَدَعُ أَيَّامَهُ بَاطِلًا فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَةِ الْمُتَّقِينَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِين»…
۲) حفص بن غیاث از امام باقر ع روایت کرده است که فرمود:
حفص! جایگاه دنیا نزد من جز به اندازه میتهای نیست که در وقت اضطرار مجبور میشوی از آن بخوری؛
حفص! خداوند تبارک و تعالی میدانست که بندگان چکار می کنند و به کجا میروند، پس بر اعمال بدشان با توجه به علم پیشینی که درباره آنها داشت، بردبار بود؛ پس نیک طلب کردن از جانب کسی که نگران از دست رفتن فرصت نیست، مغرورت نکند [ظاهرا یعنی خداوند کسی نیست که اگر مهلت میدهد نگرانی این را داشته باشد که چهبسا فرصت از دست برود؛ پس به مهلتهایی که میدذهد مغرور نشو]
و سپس این آیه را تلاوت فرمود: «آن سرای آخرت، قرارش میدهیم …» و به گریه افتاد در حالی که میفرمود: به خداوند سوگند، آرزوها در محضر این آیه همه بر باد است.
سپس فرمود: به خدا سوگند ابرار (نیکان) رستگار شدند. آیا میدانی آنها کیانند؟ همان کسانی که آزارشان به مورچه کوچکی نمی رسد؛
برای عالم بودن کافی است نسبت به خدا خشیت ورزیدن! برای جهالت کافی است مغرور شدن به [مهلت و لطف] خدا!
حفص! برای جاهل از هفتاد گناه درمیگذرند قبل از اینکه یک گناه عالم را ببخشند؛ کسی که بیاموزد و یاد بدهد و بدانچه میداند عمل کند، در ملکوت آسمانها عظیم خوانده میشود و لذاست که گفته شده که برای خدا بیاموز، و برای خدا عمل کن، و برای خدا آموزش بده!
تفسير القمي، ج۲، ص: ۱۴۶؛ إرشاد القلوب (للديلمي)، ج۱، ص۱۰۶
حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَا حَفْصُ مَا مَنْزِلَةُ الدُّنْيَا مِنْ نَفْسِي إِلَّا بِمَنْزِلَةِ الْمَيْتَةِ إِذَا اضْطُرِرْتُ إِلَيْهَا أَكَلْتُ مِنْهَا، يَا حَفْصُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلِمَ مَا الْعِبَادُ عَامِلُونَ وَ إِلَى مَا هُمْ صَائِرُونَ فَحَلُمَ عَنْهُمْ عِنْدَ أَعْمَالِهِمُ السَّيِّئَةِ لِعِلْمِهِ السَّابِقِ فِيهِمْ فَلَا يَغُرَّنَّكَ حُسْنُ الطَّلَبِ مِمَّنْ لَا يَخَافُ الْفَوْتَ ثُمَّ تَلَا قَوْلَهُ: «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ …» الْآيَةَ، وَ جَعَلَ يَبْكِي وَ يَقُولُ ذَهَبَتْ وَ اللَّهِ الْأَمَانِيُّ عِنْدَ هَذِهِ الْآيَةِ ثُمَّ قَالَ فَازَ وَ اللَّهِ الْأَبْرَارُ أَ تَدْرِي مَنْ هُمْ هُمُ الَّذِينَ لَا يُؤْذُونَ الذَّرَّ كَفَى بِخَشْيَةِ اللَّهِ عِلْماً وَ كَفَى بِالاغْتِرَارِ بِاللَّهِ جَهْلًا يَا حَفْصُ! إِنَّهُ يُغْفَرُ لِلْجَاهِلِ سَبْعُونَ ذَنْباً قَبْلَ أَنْ يُغْفَرَ لِلْعَالِمِ ذَنْبٌ وَاحِدٌ، مَنْ تَعَلَّمَ وَ عَلَّمَ وَ عَمِلَ بِمَا عَلِمَ دُعِيَ فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ عَظِيماً، فَقِيلَ تَعَلَّمَ لِلَّهِ وَ عَمِلَ لِلَّهِ، وَ عَلَّمَ لِلَّهِ.[۲]
۳) زاذان [ایرانی] روایت کرده است که امیرالمومنین ع در بازارها بتنهایی راه میرفت در حالی که راهنمایی بود که راهگمکردگان را هدایت و ضعیفان را یاری میکرد و به فروشندگان و بقالان که میرسید قرآن را بر آنان میگشود و میخواند: «آن سرای آخرت، قرارش میدهیم برای کسانی که نه بلندمرتبگیای در زمین میجویند و نه فسادی، و فرجام از آن متقین است» و می فرمود این آیه در مورد اهل عدل و فروتنی در میان حاکمان و صاحبان قدرت در میان بقیه مردم نازل شده است.
و ابوسلام اعرج هم از امیرالمومنین ع روایت کرده که ایشان فرمودند: گاه شخصی بند کفشش مایه عُجب وی میشود و مشمول این آیه میگردد که «آن سرای آخرت، قرارش میدهیم …» [مرحوم طبرسی توضیح داده: یعنی کسی که بر دیگران تکبر بورزد در حد لباسی که میپوشد و بدان مغرور میشود، از زمره کسانی است که «بلندمرتبگی در زمین می جویند».]
مجمع البيان، ج۷، ص۴۲۰؛ عمدة عيون صحاح الأخبار في مناقب إمام الأبرار، ص۳۰۸ [۳]
روى زاذان عن أمير المؤمنين (ع) أنه كان يمشي في الأسواق وحده و هو دال يرشد الضال و يعين الضعيف و يمر بالبياع و البقال فيفتح عليه القرآن و يقرأ «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً» و يقول نزلت هذه الآية في أهل العدل و المواضع من الولاة و أهل القدرة من سائر الناس
روى أبو سلام الأعرج عن أمير المؤمنين (ع) أيضا قال إن الرجل ليعجبه شراك نعله فيدخل في هذه الآية «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ» الآية يعني أن من تكبر على غيره بلباس يعجبه فهو ممن يريد علوا في الأرض [۴]
تدبر
۱) «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذينَ لا يُريدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ»:
سرای آخرت جای متقین است. در جلسه ۱۳۵ توضیح داده شد که «تقوی» به معنای «خودنگهداری» است. این آیه نشان میدهد این خودنگهداری بیش و پیش از هر چیز نسبت به دو عرصه باید جدی گرفته شود: علو در زمین، و فسادگری. به تعبیر دیگر، اگر کسی بتواند خود را در قبال این دو مطلب حفظ کند، متقی است و سرای آخرت از آن اوست. (حدیث۱)
ثمره اخلاقیسلوکی
انسانی که میخواهد به اصلاح خود همت گمارد، با دهها و چهبسا مشکل در وجود خویش مواجه میشود. باید بتواند کلیدیترین مشکلات را بیابد و سرمایهگذاری اصلی خود را درباره آن انجام دهد تا نیروهایش به هدر نرود و بتواند از فرصت خود حداکثر استفاده را ببرد. اما غالبا در تشخیص اهم و مهم درمیمانیم. این آیه به صراحت بیان میکند که کلیدیترین نقطه ضعفهای ما کجاست و توجه اصلی خود را به کجا باید معطوف کنیم.
۲) «للَّذينَ لا يُريدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ»:
چرا در میان خواستههای مختلفی که میتواند انسان را از عاقبت به خیری باز دارد و مانع متقی شدن انسان شود، فقط دو خواسته علو (بلندمرتبگی) در زمین و فساد را برشمرد؟
الف. ظاهرا این دو خواسته، اشاره به دو بُعد غضب و شهوت دارند؛ و هر انحرافی از غلبه این دو بر وجود آدمی ریشه میگیرد.
ب. هر انحرافی ریشه در این دارد که انسان خود را در افق دنیا خلاصه کند. خداوند فطرت کمالطلبی در انسان قرار داده است. اما کسی که افق خواستههای خود را به دنیا محدود میکند، با توجه به اینکه دنیا دار تزاحم است (یعنی اگر شخصی مثلا مالک یک چیز باشد، شخص دیگر نمیتواند مالک همان چیز باشد، برخلاف امور معنوی مانند عام که در آن واحد هزاران نفر میتوانند واجد یک علم باشند) کمالطلبی وی دچار انحراف میشود. این انحراف یا در قالب تقابل با دیگران نمود پیدا میکند که همان برتریطلبی در زمین است؛ ویا در قالب خروج از حد و مرزهای متعارف و وضعیت شایسته (صلاح) خود، که همان فساد است.
ج. …
۳) «لا يُريدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ»:
اینکه انسان بلندمرتبه باشد و بخواهد به مقامات عالی برسد، اصلا چیز بدی نیست و بلکه خداوند در فطرت انسان، کمالطلبی را قرار داده است. اما اینکه انسان افق وجود خود را در زمین بخواهد ببیند و بلندمرتبگی را در زمین بجوید، انسان را بیچاره میکند. ظاهرا این تعبیر دیگری از همان قدرتطلبی است.
۴) «لا يُريدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً»:
اینکه در این آیه علو در زمین را مقدم بر فساد برشمرد، ظاهرا نشاندهنده اهمیت بیشتر آن است. اما چرا علو در زمین مهمتر از فساد است؟
الف. اگر فساد باشد لزوما علو در زمین نیست (مانند کسی که فقط دنبال شهوترانی است) اما ظاهرا هرجا علو در زمین باشد، فساد را در پی دارد. علاوه بر اینکه در برخی آیات به این وضعیت اشاره شده که برخی انسانها وقتی به قدرت برسند، فساد برپا میکنند (بقره/۲۰۵)، این جمله در ادبیات سیاسی هم معروف است که «قدرت، فساد میآورد.» البته لازم به ذکر است، قدرتطلبی زمینی است که فساد میآورد؛ وگرنه ممکن است کسی همچون امیرالمومنین ع باشد که در اوج قدرتش ذرهای به فساد کشیده نشود، زیرا که قدرت برای او هدف نبوده است.
ب. گناه و زشتی فساد خیلی واضحتر است و غالبا یک انسان مثلا شهوتران غالبا خودش متوجه فاصله گرفتنش از خدا هست؛ اما زشتیِ برتریطلبی غالبا مخفیتر است و شخص برتریطلب، غالبا چنان خودشیفته و در دام غرور خود اسیر است که متوجه انحراف خود نمیشود؛ لذا خطرش شدیدتر است از خطر فساد. چنانکه گاه میل به برتریجویی در قالب لباس دین و دیانت ظاهر میشود و دینداری شخص، چون عمق و اصالت ندارد، موجب عجب و غرور وی شده، و او خود را برتر از دیگران میشمارد و لذا تشخیصش بسیار سختتر است از جایی که شخص گناه میکند و میفهمد که گناه کرده است.
به تعبیر دیگر، کسی که گناه و فساد میکند امکان دارد توبه کند، اما کسی که دچار عجب شده، خود را خوب میبیند و نقطه ضعفی در خود نمیبیند که درصدد توبه برآید.
راستی با توجه به اینکه حتی نوع پوشش هم میتواند حاکی از برتریطلبی مذموم در این آیه باشد (حدیث۳) آیا واقعا ما جزء کسانی که خواهان علو در زمین هستند، نیستیم؟
۵) «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ … و الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ»:
در قرآن کریم غالبا برای اشاره به «زندگی دنیا» تعبیر «این» («هذه» الحیاة الدنیا) به کار برده (آلعمران/۱۱۷؛ طه/۷۲؛ عنکبوت/۶۴؛ غافر/۳۲) و در این آیه برای سرای آخرت، تعبیر «آن» (تلک) را. این گونه تعبیرات، چهبسا با ظرافت تمام گوشزد میکنن که افق دنیامداران، کوچک است و آنها فقط نوک بینیِ خود را میبینند و در مقابل، نگاه آخرتمداران (که همان متقین هستند) بلند است؛ و متقین، عاقبتاندیشاند نه کوتهبین؛ به همین جهت، عاقبت هم از آنِ آنان است.
[۱] . به نظر میرسد روایت زیر را میتوان چهبسا به عنوان شان نزول آیه قلمداد کرد؛ الفضائل (لابن شاذان القمي)، ص: ۱۳۸
و هذا الحديث من كتاب أعلام النبوة في القائمة الأولى و في وقف الأخلاطية.
و مما روي عن جماعة ثقات أنه لما وردت حرة بنت حليمة السعدية رض على الحجاج بن يوسف الثقفي فمثلت بين يديه فقال لها الله جاء بك فقد قيل عنك إنك تفضلين عليا على أبي بكر و عمر و عثمان فقالت لقد كذب الذي قال إني أفضله على هؤلاء خاصة قال و على من غير هؤلاء قالت أفضله على آدم و نوح و لوط و إبراهيم و على موسى و داود و سليمان و عيسى ابن مريم ع.
… فَقَالَ لَهَا: أَحْسَنْتِ يَا حُرَّةُ، فَبِمَا تُفَضِّلِينَهُ عَلَى سُلَيْمَانَ؟
فَقَالَتْ: اللَّهُ فَضَّلَهُ عَلَيْهِ بِقَوْلِهِ تَعَالَى: «رَبِّ هَبْ لِي مُلْكاً لا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ».
مَوْلَانَا عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ: طَلَّقْتُكِ يَا دُنْيَا ثَلَاثاً، لَا رَجْعَةَ لِي فِيكِ، فَعِنْدَ ذَلِكَ أَنْزَلَ اللَّهُ فِي حَقِّهِ عَلَى رَسُولِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ: تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِين.
[۲] . وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَيْضاً فِي قَوْلِهِ:
«عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً» قَالَ: الْعُلُوُّ الشَّرَفُ وَ الْفَسَادُ النِّسَاء
[۳] . مِنْ مُسْنَدِ ابْنِ حَنْبَلٍ وَ بِالْإِسْنَادِ الْمُقَدَّمِ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ حَنْبَلٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو إِسْحَاقَ إِبْرَاهِيمُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَيُّوبَ الْمَخْرَمِيُّ إِمْلَاءً مِنْ كِتَابِهِ قَالَ حَدَّثَنَا صَالِحُ بْنُ مَالِكٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْغَفُورِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو هَاشِمٍ الرُّمَّانِيُّ عَنْ زَاذَانَ قَالَ: رَأَيْتُ عَلِيّاً ع يُمْسِكُ الشُّسُوعَ بِيَدِهِ ثُمَّ يَمُرُّ فِي الْأَسْوَاقِ فَيُنَاوِلُ الرَّجُلَ الشِّسْعَ وَ يُرْشِدُ الضَّالَّ وَ يُعِينُ الْحَمَّالَ عَلَى الْحَمُولَةِ وَ هُوَ يَقْرَأُ هَذِهِ الْآيَةَ- تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ» ثُمَّ يَقُولُ هَذِهِ الْآيَةُ أُنْزِلَتْ فِي الْوُلَاةِ وَ ذَوِي الْقُدْرَةِ مِنَ النَّاس
[۴] . احادیث متعددی در ذیل این آیه روایت شده است که به علت ضیق مجال بقیه را در کانال نگذاشتم و برخی از آنها در اینجا تقدیم میشود:
۱) حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ يَحْيَى الْجَلُودِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ أَحْمَدُ بْنُ عَمَّارِ بْنِ خَالِدٍ قَالَ حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ عَبْدِ الْحَمِيدِ الْحِمَّانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عِيسَى بْنُ رَاشِدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ خُزَيْمَةَ عَنْ عِكْرِمَةَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ وَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ عِكْرِمَةَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: ذُكِرَتِ الْخِلَافَةُ عِنْدَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فَقَالَ وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا أَخُو تَيْمٍ وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى يَنْحَدِرُ عَنْهُ السَّيْلُ وَ لَا يَرْتَقِي إِلَيْهِ الطَّيْرُ فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَيْتُ عَنْهَا كَشْحاً وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِيُ مَا بَيْنَ أَنْ أَصُولَ بِيَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْيَةٍ عَمْيَاءَ يَشِيبُ فِيهَا الصَّغِيرُ وَ يَهْرَمُ فِيهَا الْكَبِيرُ وَ يَكْدَحُ فِيهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى يَلْقَى اللَّهَ رَبَّهُ فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِي نَهْباً حَتَّى إِذَا مَضَى الْأَوَّلُ لِسَبِيلِهِ عَقَدَهَا لِأَخِي عَدِيٍّ بَعْدَهُ فَيَا عَجَباً بَيْنَا هُوَ يَسْتَقِيلُهَا فِي حَيَاتِهِ إِذْ عَقَدَهَا لِآخَرَ بَعْدَ وَفَاتِهِ فَصَيَّرَهَا وَ اللَّهِ فِي حَوْزَةٍ خَشْنَاءَ يَخْشُنُ مَسُّهَا وَ يَغْلُظُ كَلْمُهَا وَ يَكْثُرُ الْعِثَارُ وَ الِاعْتِذَارُ مِنْهَا فَصَاحِبُهَا كَرَاكِبِ الصَّعْبَةِ إِنْ عَنَّفَ بِهَا حَرَنَ وَ إِنْ سَلِسَ بِهَا غَسَقَ فَمُنِيَ النَّاسُ بِتَلُوُّنٍ وَ اعْتِرَاضٍ وَ بَلْوًى مَعَ هَنٍ وَ هُنَيٍّ فَصَبَرْتُ عَلَى طُولِ الْمُدَّةِ وَ شِدَّةِ الْمِحْنَةِ حَتَّى إِذَا مَضَى لِسَبِيلِهِ جَعَلَهَا فِي جَمَاعَةٍ زَعَمَ أَنِّي مِنْهُمْ فَيَا لَلَّهِ لَهُمْ وَ لِلشُّورَى مَتَى اعْتَرَضَ الرَّيْبُ فِيَّ مَعَ الْأَوَّلِ مِنْهُمْ حَتَّى صِرْتُ أُقْرَنُ بِهَذِهِ النَّظَائِرِ فَمَالَ رَجُلٌ بِضَبْعِهِ وَ أَصْغَى آخَرُ لِصِهْرِهِ وَ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجاً حضينه [حِضْنَيْهِ] بَيْنَ نَثِيلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أُمَيَّةَ يَهْضِمُونَ مَالَ اللَّهِ هَضْمَ الْإِبِلِ نَبْتَةَ الرَّبِيعِ حَتَّى أَجْهَزَ عَلَيْهِ عَمَلُهُ- فَمَا رَاعَنِي إِلَّا وَ النَّاسُ إِلَيَّ كَعُرْفِ الضَّبُعِ قَدِ انْثَالُوا عَلَيَّ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ حَتَّى لَقَدْ وُطِئَ الْحَسَنَانِ وَ شُقَّ عِطَافِي حَتَّى إِذَا نَهَضْتُ بِالْأَمْرِ نَكَثَتْ طَائِفَةٌ وَ فَسَقَتْ أُخْرَى وَ مَرَقُ آخَرُونَ كَأَنَّهُمْ لَمْ يَسْمَعُوا قَوْلَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى- تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ» بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ سَمِعُوا وَ لَكِنِ احْلَوْلَتِ الدُّنْيَا فِي أَعْيُنِهِمْ وَ رَاقَهُمْ زِبْرِجُهَا وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لَا حُضُورُ النَّاصِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ تَعَالَى عَلَى الْعُلَمَاءِ أَنْ لَا يَقِرُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَيْتُ آخِرَهَا بِكَأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَيْتُمْ دُنْيَاكُمْ أَزْهَدَ عِنْدِي مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ
قَالَ وَ نَاوَلَهُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ السَّوَادِ كِتَاباً فَقَطَعَ كَلَامَهُ وَ تَنَاوَلَ الْكِتَابَ فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لَوْ أَطْرَدْتَ مَقَالَتَكَ إِلَى حَيْثُ بَلَغْتَ فَقَالَ هَيْهَاتَ يَا ابْنَ عَبَّاسٍ تِلْكَ شِقْشِقَةٌ هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ فَمَا أَسِفْتُ عَلَى كَلَامٍ قَطُّ كَأَسَفِي عَلَى كَلَامِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ص إِذْ لَمْ يَبْلُغْ حَيْثُ أَرَادَ.
نهج البلاغه، خطبه۳ (معروف به خطبه شقشقیه)، معاني الأخبار (للصدوق)، ص۳۶۱- ۳۶۲؛ الإرشاد (للمفید)، ج۱، ص۲۸۹؛ الأمالي (للطوسي)، ص۳۷۴؛ مناقب آل أبيطالب ع (لابن شهرآشوب)، ج۲، ص۲۰۵؛ الإحتجاج (للطبرسي)، ج۱، ص۱۹۴؛ الطرائف (لابن الطاووس)، ج۲، ص۴۱۸؛ نهج الحق و كشف الصدق (علامه حلی)، ص۳۲۷
۲) قَالَ الصَّادِقُ ع فَسَادُ الظَّاهِرِ مِنْ فَسَادِ الْبَاطِنِ وَ مَنْ أَصْلَحَ سَرِيرَتَهُ أَصْلَحَ اللَّهُ عَلَانِيَتَهُ وَ مَنْ خَافَ اللَّهَ فِي السِّرِّ لَمْ يَهْتِكِ اللَّهُ عَلَانِيَتَهُ وَ مَنْ خَانَ اللَّهَ فِي السِّرِّ هَتَكَ اللَّهُ سِتْرَهُ فِي الْعَلَانِيَةِ وَ أَعْظَمُ الْفَسَادِ أَنْ يَرْضَى الْعَبْدُ بِالْغَفْلَةِ عَنِ اللَّهِ تَعَالَى وَ هَذَا الْفَسَادُ يَتَوَلَّدُ مِنْ طُولِ الْأَمَلِ وَ الْحِرْصِ وَ الْكِبْرِ كَمَا أَخْبَرَ اللَّهُ تَعَالَى فِي قِصَّةِ قَارُونَ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى- وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ وَ قَوْلِهِ تَعَالَى تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً إِلَى آخِرِهَا وَ كَانَتْ هَذِهِ الْخِصَالُ مِنْ صُنْعِ قَارُونَ وَ اعْتِقَادِهِ وَ أَصْلُهَا مِنْ حُبِّ الدُّنْيَا وَ جَمْعِهَا وَ مُتَابَعَةِ النَّفْسِ وَ هَوَاهَا وَ إِقَامَةِ شَهَوَاتِهَا وَ حُبِّ الْمَحْمَدَةِ وَ مُوَافَقَةِ الشَّيْطَانِ وَ اتِّبَاعِ خُطُوَاتِهِ وَ كُلُّ ذَلِكَ يَجْتَمِعُ تَحْتَ الْغَفْلَةِ عَنِ اللَّهِ وَ نِسْيَانِ مِنَنِهِ وَ عِلَاجُ ذَلِكَ الْفِرَارُ مِنَ النَّاسِ وَ رَفْضُ الدُّنْيَا وَ طَلَاقُ الرَّاحَةِ وَ الِانْقِطَاعُ عَنِ الْعَادَاتِ وَ قَطْعُ عُرُوقِ مَنَابِتِ الشَّهَوَاتِ بِدَوَامِ الذِّكْرِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لُزُومُ الطَّاعَةِ لَهُ وَ احْتِمَالُ جَفَاءِ الْخَلْقِ وَ مُلَازَمَةِ الْقَرِينِ وَ شَمَاتَةِ الْعَدُوِّ مِنَ الْأَهْلِ وَ الْقَرَابَةِ فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِكَ فَقَدْ فَتَحْتَ عَلَيْكَ بَابَ عَطْفِ اللَّهِ وَ حُسْنِ نَظَرِهِ إِلَيْكَ بِالْمَغْفِرَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ خَرَجْتَ مِنْ جُمْلَةِ الْغَافِلِينَ وَ فَكَكْتَ قَلْبَكَ مِنْ أَسْرِ الشَّيْطَانِ وَ قَدِمْتَ بَابَ اللَّهِ فِي مَعْشَرِ الْوَارِدِينَ إِلَيْهِ وَ سَلَكْتَ مَسْلَكاً رَجَوْتَ الْإِذْنَ بِالدُّخُولِ عَلَى الْمَلِكِ الْكَرِيمِ الْجَوَادِ الرَّحِيمِ وَ اسْتِبْطَاءِ بِسَاطِهِ عَلَى شَرْطِ الإِذْنِ وَ مَنْ وَطِئَ بِسَاطَ الْمَلِكِ عَلَى شَرْطِ الْإِذْنِ لَا يُحْرَمُ سَلَامَتَهُ وَ كَرَامَتَهُ لِأَنَّهُ الْمَلِكُ الْكَرِيمُ وَ الْجَوَادُ الرَّحِيم
مصباح الشريعة، ص۱۰۷-۱۰۸
۳) حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: نَحْنُ عِنْدَهُ ثَمَانِيَةُ رِجَالٍ فَذَكَرْنَا رَمَضَانَ فَقَالَ لَا تَقُولُوا هَذَا رَمَضَانُ وَ لَا ذَهَبَ رَمَضَانُ وَ لَا جَاءَ رَمَضَانُ فَإِنَّ رَمَضَانَ اسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ …
قَالَ وَ مَنْ كَبَّرَ بَيْنَ يَدَيِ الْإِمَامِ وَ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ رِضْوَانَهُ الْأَكْبَرَ وَ مَنْ كَتَبَ اللَّهُ رِضْوَانَهُ الْأَكْبَرَ يَجِبُ أَنْ يَجْمَعَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ إِبْرَاهِيمَ وَ مُحَمَّدٍ ص وَ الْمُرْسَلِينَ فِي دَارِ الْجَلَالِ فَقُلْتُ لَهُ وَ مَا دَارُ الْجَلَالِ قَالَ نَحْنُ الدَّارُ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ» فَنَحْنُ الْعَاقِبَةُ يَا سَعْدُ وَ أَمَّا مَوَدَّتُنَا لِلْمُتَّقِين
بصائر الدرجات، ج۱، ص۳۱۲؛ مختصر البصائر، ص۱۸۲
۴) أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ، قَالَ: حَدَّثَنِي يُوسُفَ بْنُ الْحَكَمِ الْخَيَّاطُ، قَالَ: حَدَّثَنَا دَاوُدُ بْنُ رُشَيْدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا سَلَمَةُ بْنُ صَالِحٍ الْأَحْمَرُ، عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، عَنِ الْأَشْقَرِ بْنِ طَلِيقٍ، قَالَ: سَمِعْتُ الْحَسَنَ الْعُرَنِيَّ يُحَدِّثُ عَنْ مُرَّةَ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ، قَالَ: نَعَى إِلَيْنَا حَبِيبُنَا وَ نَبِيُّنَا (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) نَفْسَهُ- فَبِأَبِي وَ أُمِّي وَ نَفْسِي لَهُ الْفِدَاءُ- قَبْلَ مَوْتِهِ بِشَهْرٍ، فَلَمَّا دَنَا الْفِرَاقُ جَمَعَنَا فِي بَيْتٍ، فَنَظَرَ إِلَيْنَا، فَدَمَعَتْ عَيْنَاهُ، ثُمَّ قَالَ: مَرْحَباً بِكُمْ، حَيَّاكُمُ اللَّهُ، حَفِظَكُمُ اللَّهُ، نَصَرَكُمُ اللَّهُ، نَفَعَكُمُ اللَّهُ، هَدَاكُمْ اللَّهُ، وَفَّقَكُمُ اللَّهُ، سَلَّمَكُمُ اللَّهُ، قَبِلَكُمُ اللَّهُ، رَزَقَكُمْ اللَّهُ، رَفَعَكُمُ اللَّهُ، أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ، وَ أُوصِي اللَّهَ بِكُمْ، إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُبِينٌ أَلَّا تَعْلُوا عَلَى اللَّهِ فِي عِبَادِهِ وَ بِلَادِهِ، فَإِنَّ اللَّهَ (تَعَالَى) قَالَ لِي وَ لَكُمْ: «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ» وَ قَالَ سُبْحَانَهُ: «أَ لَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْمُتَكَبِّرِينَ»
قُلْنَا: مَتَى يَا نَبِيَّ اللَّهِ أَجَلُكَ قَالَ: دَنَا الْأَجَلُ وَ الْمُنْقَلَبُ إِلَى اللَّهِ، وَ إِلَى سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى، وَ جَنَّةِ الْمَأْوَى، وَ الْعَرْشِ الْأَعْلَى، وَ الْكَأْسِ الْأَوْفَى، وَ الْعَيْشِ الْمُنْتَهَى.
قُلْنَا: فَمَنْ يَغْسِلُكَ قَالَ: أَخِي وَ أَهْلُ بَيْتِي الْأَدْنَى فَالْأَدْنَى.
الأمالي (للطوسي)، ص۲۰۷
۵) احتجاج سلمان الفارسي على عمر بن الخطاب في جواب كتاب كتبه إليه حين كان عامله على المدائن بعد حذيفة بن اليمان
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ* مِنْ سَلْمَانَ مَوْلَى رَسُولِ اللَّهِ ص إِلَى عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ…
وَ أَشْهَدُ أَنِّي سَمِعْتُهُ ص يَقُولُ مَنْ وَلِيَ سَبْعَةً مِنَ الْمُسْلِمِينَ بَعْدِي ثُمَّ لَمْ يَعْدِلْ فِيهِمْ لَقِيَ اللَّهَ وَ هُوَ عَلَيْهِ غَضْبَانُ فَلَيْتَنِي يَا عُمَرُ أَسْلَمُ مِنْ عَمَارَةِ الْمَدَائِنِ مَعَ مَا ذَكَرْتَ أَنِّي أَذْلَلْتُ نَفْسِي وَ امْتَهَنْتُهَا فَكَيْفَ يَا عُمَرُ حَالُ مَنْ وَلِيَ الْأُمَّةَ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ إِنِّي سَمِعْتُ اللَّهَ يَقُولُ- تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِين
الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج۱، ص۱۳۲
بازدیدها: ۱۰۹