ترجمه
به نام خداوندی که رحمتش فراگیر و همیشگی است. همانا ما به تو کوثر دادیم؛ پس برای پروردگارت نماز گزار و «نحر» کن؛ همانا آنکه بغض تو را دارد خودش ابتر (= بیتبار و بیدنباله) است.
توضیح برخی لغات
کوثر: دارای کثرت فراوان، خیر کثیر، همچنین نام نهری است که هرکس بخواهد وارد بهشت شود و بهشتی بماند از آن سیراب میشود.
نحر: به قسمت بالای سینه و زیر گلو (حلقوم و محل انداختن گردنبند) گویند. «نحر کردن» هم به معنای «قربانی کردن شتر» است (زیرا برای قربانی کردن شتر، ابزار قربانی کردن را در قسمت نحر او وارد میکنند) و هم به معنای «بالا بردن دستها هنگام تکبیر گفتن در نماز» است (که دستها تا محاذی نحر بالا میآید). در ترجمهها و تفاسیر هر دو معنا مطرح شده و هر دو میتواند درست باشد. اگر اولی باشد نماز، اشاره به نماز روز عید قربان است که بلافاصله بعدش قربانی میکنند؛ و اگر دومی باشد درباره مطلق نمازهاست.
شأن نزول
در روایات آمده بعد از رحلت پسر خردسال پیامبر اکرم (ص) یکی از دشمنان ایشان (عاص بن وائل یا عمرو بن عاص) گفت: دیگر نگران این دین نباشید زیرا این شخص (پیامبر ص) پسر ندارد پس ابتر است و نسلش باقی نمیماند و کارش بیدنباله خواهد بود و با مرگش فراموش میشود. این سوره نازل شد و یکی از معجزات پیامبر است زیرا هم نسل خود آن شخص منقرض شد و هم نسل پیامبر از طریق حضرت زهرا (س) چنان گسترشی پیدا کرده است که امروزه این نسل با عنوان سادات در همه کشورهای اسلامی شناخته شده و مورد احتراماند. بدین مناسبت مصداق کوثر را حضرت زهرا (س) دانستهاند که خداوند با دادن او به پیامبر، در واقع حوض کوثر و خیر کثیری به او داد و نسل وی و دین وی را اینچنین گسترش داد.
حدیث
امروز چون سه آیه مطرح شده، سه حدیث میگذارم. حدیث اول، بیان وجهی باطنی از فلسفه نزول این سوره است که این حدیث را شیعه و سنی مستقلا نقل کردهاند و مطلب را از منابع معتبر اهل سنت نقل میکنم و سپس یک آدرس از کتابهای شیعه را هم برایش میگذارم:
- حَدَّثَنَا مَحْمُودُ بْنُ غَيْلَانَ، حَدَّثَنَا أَبُو دَاوُدَ الطَّيَالِسِيُّ، حَدَّثَنَا الْقَاسِمُ بْنُ الْفَضْلِ الْحُدَّانِيُّ، عَنْ يُوسُفَ بْنِ سَعْدٍ، قَالَ:
قَامَ رَجُلٌ إِلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ بَعْدَ مَا بَايَعَ مُعَاوِيَةَ، فَقَالَ: سَوَّدْتَ وُجُوهَ الْمُؤْمِنِينَ، فَقَالَ: لَا تُؤَنِّبْنِي رَحِمَكَ اللَّهُ، فَإِنَّ النَّبِيَّ ص أُرِيَ بَنِي أُمَيَّةَ عَلَى مِنْبَرِهِ فَسَاءَهُ ذَلِكَ، فَنَزَلَتْ: إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ، يَا مُحَمَّدُ يَعْنِي نَهْرًا فِي الْجَنَّةِ، وَنَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةَ: إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ، وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ يَمْلِكُهَا بَعْدَكَ بَنُو أُمَيَّةَ يَا مُحَمَّدُ، قَالَ الْقَاسِمُ: فَعَدَدْنَاهَا، فَإِذَا هِيَ أَلْفُ شَهْرٍ لَا يَزِيدُ يَوْمٌ وَلَا يَنْقُصُ
جامع ترمذی ج۲ ،ص۸۶۱ (شبیه این حدیث در کتب شیعه: مناقب ابنشهر آشوب، ج۴، ص۳۶)
بعد از صلح امام حسن ع با معاویه، شخصی به ایشان گفت: «آبروی مومنان را بردی!» حضرت فرمود: «با من چنین پرخاش نکن، خدا تو را رحمت کند؛ چرا که پیامبر (ص) بنیامیه را [در رویای صادقهای] بر روی منبرش دید [اشاره به آیه ۶۰ سوره اسراء «وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتي أَرَيْناكَ إِلاَّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآن» (و آن رویایی که به تو نشان دادیم نبود مگر فتنهای برای مردم و همان شجره ملعونه در قرآن)] ناراحت شد؛ پس إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ نازل شد که نهری در بهشت است و سوره قدر نازل شد که شب قدر در آن از هزار ماه حکومت بنیامیه بهتر است. «قاسم» (یکی از راویان حدیث) میگوید: ما حساب کردیم: دیدیم حکومت بنیامیه دقیقا ۱۰۰۰ ماه بود، نه یک روز بیشتر و نه یک روز کمتر.
- فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ عُبَيْدٍ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَنَّهُ قَالَ:
إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ … فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَكَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ وَ إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا
(تفسیر فرات کوفی، ص۵۸۱)
امام صادق ع در تفسیر « إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ» توضیحاتی فرمودند، سپس فرمودند: «کسی فاطمه را آن گونه که شایسته است بشناسد، شب قدر را درک کرده است؛ و فاطمه فاطمه نامیده شد چون خلایق از درک او طمع بریدهاند. (فطم به معنی بریدن و قطع کردن است که غالبا در خصوص بچهای که او را از شیر میگیرند به کار میرود و به معنای طمع بریدن هم میآید لسان العرب، ج۱۲، ص۴۵۵)
- نقل شده که امام حسن عسکری فرمودند:
نحن حجهُ الله علی الخلق و فاطمه حجهٌ علینا
(تفسیر اطیبالبیان، ج۱۳، ص۲۲۵)
ما حجت خدا بر مخلوقات هستیم و فاطمه حجت بر ماست.
نکته تفسیری
در علم اصول فقه بحثی مطرح بوده است که «آیا استعمال یک لفظ در بیش از یک معنا ممکن است یا خیر؟» عدهای گمان میکردند ممکن نیست؛ اما تحقیقات متاخر (بهویژه در کتاب «وقایة الاذهان») نشان داده نهتنها ممکن است بلکه شواهد فراوانی در ادبیات بر آن یافت میشود. از باب نمونه آن در زبان فارسی این برای مصراع دوم شعر زیر حداقل سه معنای درست میتوان قائل شد:
از در بخشندگی و بندهنوازی
مرغ هوا را نصیب ماهی دریا
این مطلب ثمره مهمی در بحثهای تفسیری دارد:
یک آیه ممکن است به چندین معنای مستقل و متمایز به کار رود و همه آن معانی درست باشند. به تعبیر دیگر درست بودن یک معنا بتنهایی دلیل بر غلط بودن سایر معانیای که از لفظ قابل استخراج است، نمیباشد. انشاءالله در تدبر امروز نمونه این اقدام را پیاده خواهیم کرد.
تدبر
این آیه را هم میتوان در خصوص حضرت زهرا س پیاده کرد و هم در خصوص خودمان؛ و منافاتی هم با هم ندارد. وانحر را هم میتوان به معنای بالا بردن دست هنگام تکبیر گرفت و میتوان به معنای قربانی کردن؛ و هیچ یک ردی بر دیگری نمیباشد.
۱) حرف «فـ» در ابتدای آیه دوم، اصطلاحا «فـ» تفریع نام دارد، یعنی مطلب بعد از خود را متفرع (= مبتنی) بر مطلب قبل از خود میکند. پس: وقتی خدا به انسان خیر کثیر اعطا میکند سزاوار است انسان متوجه این باشد که خدا این خیر کثیر را به او دارد و آن گونه که خدا دستور داده شکر او را بجا آورد (در شکر این نعمت، نماز بخواند و دستانش را هم آن گونه که خدا معین کرده بالا ببرد)
۲) (بر مبنای اینکه وانحر به معنای «قربانی کن» باشد) وقتی خدا به انسان خیر کثیر اعطا میکند سزاوار است انسان متوجه این باشد که خدا این خیر کثیر را به او دارد و آن گونه که خدا دستور داده شکر او را بجا آورد و نفس خود را زیر پا بگذارد (درباره قربانی کردن عید قربان گفتهاند که این تمثیلی از قربانی کردن نفس و هواهای نفسانی در مقابل معبود است) اگر به ما خیر کثیر دادند، ما هیچکارهایم، لطف خدا بوده که شامل حال ما شده است؛ پس بر نفس خود غلبه کنیم.
۳) اگر خدا به ما عنایت کرد و ما هم دستور او را عمل کردیم، دیگر نگران دشمنیهای بدخواهان نباشیم؛ در چنین صورتی بدخواه ماست که کارش ابتر و ناتمام میماند، نه ما.
۴) حضرت فاطمه (س) خیر کثیری بود که خداوند به پیامبر (ص) عنایت کرد و با این عنایت موجب شد که کار پیامبر ابتر نماند و نسل پیامبر در عالم گسترش یابد.
۵) پیامبر اکرم (ص) علیالقاعده بیش از اینکه دغدغه ابتر نماندن نسلش را داشته باشد، دغدغه ابتر نماندن دینش را دارد. بعد از رحلت پیامبر ص خطر عظیمی پیش روی اسلام خواهد بود: بنیامیهای که هزار ماه حکومت خواهند کرد و بدعتها در دین ایجاد میکنند. خدا در ازای این خطر، به پیامبر ص خیر کثیری داد که اثر اقدامات منفی آنها را خنثی کند و در مقابل انحرافات و بیراهههایی که بنیامیه در امت پیامبر ص ایجاد میکنند، راه هدایت همچنان برای جویندگانش باز بماند. پس حضرت زهرا همچون شب قدر، شخص خودش برای اغلب مردم ناشناخته میماند اما اثرش بر اثر هزار ماه حکومت بنیامیه غلبه میکند و مانع ابتر ماندن کار پیامبر ص میشود.[۱]
[۱].نکته ای که چون مستند نبود در کانال تلگرام ننوشتم:
اگر کوثری که خدا به پیامبر ص داد حضرت زهراست و پیامبر ص موظف است در قبال این کوثر نماز ادا کند و قربانی کند، آیا ممکن است:
نمازی که پیامبر ص دستور داده شد اشاره به اعلام ولایت امیرالمومنین ع باشد (چنانکه در روایات متعدد از خود امیرالمومنین ع آمده است «أَنَا صَلَاةُ الْمُؤْمِنِ أَنَا حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ أَنَا حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ أَنَا حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَل» ر.ک: «فضائل» ابنشاذان قمی، ص۸۳)؟
و قربانی کردن، اشاره به قربانی کردن امام حسین ع باشد؛ چنانکه در تفسیر آیه ۱۰۷ سوره صافات: «وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظيم» (و [برای ابراهیم] ذبح عظیمی را جایگزین او [اسماعیل] کردیم) روایت از امام رضا علیهالسلام داریم که منظور از ذبح عظیم، امام حسین ع بود (عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۲۰۹)؟
بازدیدها: ۱۳۱
سلام علیکم و رحمة الله، برای من تنها روایات معصومین (ع) درست است وحجت می باشد، مصداق هایی که گفته شده انسان را در چهار راهی قرار می دهد که انتخاب حقیقت را مشکل می سازد.
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- اصبغبننباته از امام علی (علیه السلام) نقل کرده است که فرمود: چون فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نازل شد، ایشان فرمود: «ای جبرئیل! این قربانی که پروردگارم مرا به آن فرمان داده، چیست»؟ عرض کرد: «ای محمّد (صلی الله علیه و آله)! آن، قربانی نیست، بلکه بالابردن دستها در نماز است».د
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۸، ص۴۲۰
بحارالأنوار، ج۸۱، ص۳۶۲/ البرهان/ الأمالی للطوسی، ص۳۷۷/ وسایل الشیعهًْ، ج۶، ص۲۹
حدیث فوق وسایر روایات معصومین در این ضمینه واضح است، مثل حدیث فوق.
هیچ روایتی از معصومین (ع) نداریم که چنین مصداقی را ذکر ویا تایید کرده باشند.
من به این عقیده هستم که باید به اظهارات معصومین (ع) اکتفا کنیم.
اللهم عجل لولیک الفرج
دکتر محمد نادر کبیری (آلمان)
سلام علیکم
با عرض پوزش چند روز قبل مشکلی برای سایت پیش آمد که ناچار شدم از بک آپی که مربوط به حدود دو هفته قبل بود استفاده کنم و مطالب و پاسخهایی که از تاریخ ۲۹ شهریور به بعد نوشته شده بود همگی از بین رفت. لذا مجددا پاسخی به سوال فوق تقدیم میشود:
در اینکه تفاسیری که معصومین ارائه میدهند (البته اگر حدیث جعلی نباشد و اطمینان حاصل کنیم که از معصوم است)بر هر مطلب دیگری ترجیح دارند که بحثی نیست. اما دو نکته می ماند
یکی اینکه بارها توضیح داده ام که استفاده از یک لفظ در چند معنا ممکن است و قرآن کریم بارها از این روش استفاده کرده است و لذا شما در تفاسیر معصوم هم مکرر می بینید که از یک آیه واحد چند معنای متفاوت برداشت می کنند. بر این اساس، اگر یک معنای درست از قول معصوم ع برای آیه پیدا شد به دلیل آن نمیشود وجود هر معنای دیگری را انکار کرد.
دوم اینکه اگر قرار باشد در فهم قرآن صرفا به احادیث اکتفا کنیم خلاف صریح خود قرآن است که کسانی که در آیات قرآن تدبر نمی کنند را بشدت مذمت کرده است و خلاف صریح بسیاری از روایات است که از ما خواسته اند اگر بین دو حدیث تعارضی دیدیم آنها را بر قرآن عرضه کنیم و آن را که موافق قرآن بود اخذ کنیم و دهها حدیث دیگر که ما را به تدبر و فهم قرآن تشویق کرده اند
بله؛یک مطلبی هست: هر معنایی که به ذهن می رسد را سریع به قرآن نسبت ندهیم. بلکه اگر به صورت ظنی این را برداشت کردیم به همان مقدار به قرآن نتشبت بدهیم و مثلا بگوییم احتمالا این آیه می خواهد این را بگوید. مثلا اگر خداوند فرموده قل هو الله احد قطعا کسی بگوید دو تا الله وجود دارد خلاف قرآن حرف زده است (این معنای قطعی است که اعتقاد به بیش از یک خدا طبق این آیه باطل است) اما اینکه این وحدت غیرعددی (فوق عددی) باشد فهمی است که تا به امروز بدان رسیده ایم و ممکن است فردا و به ویژه با کمک معصوم ع به فهمهای بالاتر هم برسیم.