۲۲ ربیعالاول ۱۴۴۰
ترجمه
و لوط را، هنگامی که به قوم خویش گفت: آیا آن کار ناشایستی را میآورید که هیچ یک از جهانیان بدان بر شما سبقت نگرفته است؟!
نکات ادبی
لوطاً
ماده «لوط» در اصل بر چسبیدن (لصوق) (معجم مقاييس اللغه، ج۵، ص۲۲۱) و یا پیچیده شدن در چیزی که همراه با چسبیدن به آن باشد (اللفّ مع اللصوق) (التحقيق فی كلمات القرآن الكريم، ج۱۰، ص۲۸۶) دلالت دارد؛ چنانکه تعبیر «لُطتُ الحوض» وقتی به کار میرود که حوض را گِلاندود کنند و تعبیر «هذا ألوط بقلبی من ذاک» به معنای آن است که «این بیش از آن به دلم میچسبد» و به پوست درخت هم از این جهت که به ساقه درخت چسبیده «لیطة» گویند (مجمع البيان، ج۴، ص۶۸۴) چنانکه «التیاط» به اینکه شخصی بچهای را که از آنی خودش نیسست به خود بچسباند و به خود منسوب کند، گویند؛ و البته فعل «لاط» به معنای اصرار کردن هم به کار میرود (كتاب العين، ج۷، ص۴۵۱؛ المحيط في اللغة، ج۹، ص۲۱۴) و ظاهرا به همین مناسبت است که «لَوط» به معنای «رداء» (ابن الاعرابی،به نقل از تهذيب اللغة، ج۱۴، ص۱۹) و یا مطلقِ لباس (ثوب، ازار یا رداء) (خزاعی، به نقل از كتاب الجيم، ج۳، ص۲۲۱) هم به کار میرود.
«لُوط» اسم عَلَم است و نام پیامبری از نزدیکان حضرت ابراهیم ع بوده است، و فرّاء [و راغب اصفهانی در: مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۵۰] این اسم را مشتق از همین ماده و برگرفته از تعبیر «لَاطَ الشيء بقلبي: به دلم چسبید» دانستهاند [یعنی شخص اصطلاحاً تو دلبرو و دوستداشتنی] (به نقل از اعراب القرآن (نحاس)، ج۲، ص۶۲) در مقابل، زَجّاج معتقد است که این اسم، اسم جامد (غیرمشتق) است و ربطی به ماده «لوط» در عربی ندارد؛ زیرا چنین نامی در عرب مرسوم نیست و حضرت لوط ع هم یکی از پیامبران غیرعرب بوده و معنا ندارد که اسم او از یک کلمه عربی مشتق شود (به نقل از مجمع البيان، ج۴، ص۶۸۴ و اعراب القرآن (نحاس)، ج۲، ص۶۲) البته با توجه به اینکه برخی توضیح دادهاند که خود ماده «لوط» هم از زبان عبری به زبان عربی وارد شده و در زبان عبری به همین معنای «پیچیدن و پوشاندن و غلاف» بوده، که به معنای عربیِ این ماده بسیار نزدیک است (التحقيق فی كلمات القرآن الكريم، ج۱۰، ص۲۸۶) چهبسا بتوان اشتقاق این اسم از این ماده را روا دانست، اما اشتقاقی که در اصل در زبان عبری انجام شده است.
فعل «لاطَ یَلوطُ» که مصدر آن «لِواط»[۱] میباشد به معنای لواط کردن (کاری که قوم لوط انجام میداد) هم میباشد[۲]؛ که شاید گمان شود که از اصل ماده «لوط» گرفته شده است؛ اما عموم اهل لغت[۳] بر این باورند که وجه تسمیه آن از این جهت است که کسی که این کار را میکند، عملِ قوم لوط را انجام داده است؛ در واقع قوم لوط چنان میکردند و مردم از اسم پیامبری که برای انذار آنان فرستاده شد کلمهای برای اشاره به عمل زشت آنان ساختند. (كتاب العين (خلیل)، ج۷، ص۴۵۲؛ الصحاح (جوهری)، ج۳، ص۱۱۵۸؛ المحكم و المحيط الأعظم (ابن سیده)، ج۹، ص۲۳۸؛ لیث، به نقل از لسان العرب، ج۷، ص۳۹۶؛ و …). در واقع، این تعبیر نه از عمل انجام دهندگان آن عمل، بلکه از اسم کسی که آنان را از آن عمل نهی میکرد ساخته شده است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۵۱) و به کسی که به انجام لواط معروف باشد «مِلواط» گویند (شمس العلوم، ج۹، ص۶۱۴۲)
اسم «لوط» با اینکه از اسامی غیر عربی (عجمی) و اسم خاص (عَلَم) است (که علیالقاعده باید غیرمنصرف باشد) اسم منصرف است (و به همین جهت است که در این آیه تنوین گرفته) و دلیلش این است که اسامی این گونه که سه حرفی باشند و حرف وسطش ساکن باشد (مانند نوح، هند) در غایت خفت (خفیف بودن) میباشد و از این رو با آنها معامله اسم منصرف میشود. (الصحاح، ج۳، ص۱۱۵۸؛ مجمع البيان، ج۴، ص۶۸۴)
به لحاظ نحوی، «لوطاً» را مفعول به برای فهل محذوف دانستهاند که آن فعل میتواند به قرینه آیات قبل «ارسلنا: فرستادیم» باشد؛ و یا میتواند «اذکر: به یاد آور» باشد. (اعراب القرآن (نحاس)، ج۲، ص۶۱؛ الكشاف، ج۲، ص۱۲۵)
الْفاحِشَةَ
قبلا بیان شد که ماده «فحش» در اصل دلالت بر زشتی و قبح و شناعت در چیزی میکند، به طوری که در مورد هر چیزی که از حد خودش تجاوز کند (که به نحوی موجب کراهت شود) «فاحش» گفته میشود؛ و تفاوتش با «قبح» در این است که اولا «فحش» قبحش شدیدتر است و ثانیا «قبح» را در مورد صورت و ظاهر هم به کار میبرند، مثلا می گویند فلانی «قبیح المنظر» است، در حالی که فحش را غالبا فقط در مورد سخن ویا فعل قبیح به کار میبرند.
بدین ترتیب «فاحشة» (الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ؛ بقره/۲۶۸) عملی است که زشتی آن شدید است؛ و «فواحش» هم جمع «فاحشة» است «وَ لا تَقْرَبُوا الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَن» (انعام/۱۵۱)
این کلمه بسیاری از اوقات به طور خاص در مورد «روابط جنسی نامشروع» (اعم از زنا و لواط[۴]) به کار میرود: «لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَ لا يَخْرُجْنَ إِلاَّ أَنْ يَأْتينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَة» (طلاق/۱) ، «وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنی إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبيلاً» (اسراء/۳۲) ، «أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمينَ» (اعراف/۸۰)
جلسه ۲۴۸ http://yekaye.ir/al-aaraf-7-28/
حدیث
۱) از امام باقر ع روایت شده است که قوم لوط از بهترین اقوامی بودند که خداوند آفریده بود، پس شیطان بشدت برای انحراف آنان همت گماشت؛ و از خوبی و فضیلتشان این بود که وقتی برای کار میرفتند همه با هم میرفتند و زنانشان را باقی میگذاشتند. پس چون ابلیش بدانان حسد ورزید (و تصمیم بر منحرف کردنشان گرفت) چنین کرد که وقتی که آنان از سر کار برمی گشتند ابلیس تمام آنچه انجام داده بودند خراب میکرد.
بالاخره آنها به همدیگر گفتند بیایید کمین بگذاریم تا بفهمیم چه کسی است که کالاهای ما را خراب میکند.
پس کمین کردند و دیدند پسرک نوجوانی در غایت زیبایی میآید و چنین میکنند.
او را گرفتند و گفتند تو بودی که بارها و بارها کالاهای ما را خراب میکردی؟
گفت: آری.
پس او را گرفتند و نظرشان این شد که او را فردا به قتل برسانند و امشب وی را نزد یکی از مردان خویش گذاشتند.
چون شب شد فریادی زد.
آن مرد به او گفت: چه خبر است؟
گفت: پدرم همیشه شبها مرا روی شکمش میخواباند!
گفت: مشکلی نیست. بیا و روی شکم من بخواب.
پس وی مرتب آن مرد را تحریک کرد تا اینکه به او یاد داد که چگونه با وی چنان کند؛ پس یکبار ابلیس با او چنان کرد و بار دیگر او با ابلیس چنان کرد. و وقتی آن مرد یاد گرفت بناگاه ابلیس فرار کرد.
صبح شد و مردم جمع شدند و سراغ آن پسر را گرفتند؛ وی با اعجاب و اشتیاق برایشان تعریف کرد و کاری بدانها آمدخت که آن را بلد نبودند. پس بدین کار روی آوردند تا حدی که دیگر مردان به همدیگر اکتفا میکردند [سراغ زنان نمیرفتند] و کار به جایی رسید که در کمین رهگذران مینشستند و با آنان چنان میکردند و وضعیت به گونهای شد که دیگر مردم از به شهر و دیار آنان پا نمیگذاشتند. سپس زنان خود را ترک گفتند و به پسران نوجوان روی آوردند.
ابلیس چون دید که کارش در میان مردان رواج یافت، به سراغ زنان رفت و خود را به صورت زنی درآورد و گفت: خبر دارید که مردان شما با همدیگر چه کار میکنند؟
گفتند:بله. دیدهایم! و لوط هم هرچه میگوید گوش نمیدهند.
گفت: شما هم میتوانید با هم چنین کنید و «مساحقه»را به آنان آموخت و آنها هم انجام دادند تا حدی که دیگر زنان هم به مردان رغبتی نداشتند فقط سراغ هم میرفتند؛ و در تمام این مدت حضرت لوط آنان را اندرز میداد و نصیحت میکرد و آنان را از این کار برحذر میداشت.
چون با آنان اتمام حجت شد خداوند جبرئیل و میکائیل و اسرافیل را به شکل پسران نوجوان زیبارویی به سوی آنان گسیل داشت. پس آنان به لوط رسیدند در حالی که مشغول زراعت بود. گفت: کجا میخواهید بروید که من از شما زیباتر ندیدهام؟
گفتند: سرور ما ما را به سراغ صاحب این شهر فرستاده است.
گفت: آیا سرور شما به شما خبر نداده که اهل این شهر چه کار میکنند؟ فرزندانم! با خدا سوگند که اینان مردان را گیر میاندازند و با آنان چه میکنند؟
گفتند: سرور ما به ما دستور داده که از وسط آن برویم.
گفت: پس من با شما کاری دارم؟
گفتند: آن چیست؟
گفت: تا تاریک شدن هوا همینجا بمانید.
پس آنان همانجا نشستند و لوط دخترش را فرستاد و گفت: برای آنان نان و آبی بیاور و عبائی بیاور تا از سرما خود را بپوشانند. چون دخترش به راه افتاد باران گرفت و وادیای در آنجا پر از آّب شد. لوط [با خود] گفت الان است که بچههای برای بازی به اینجا هجوم آورند. پس به آنان گفت: برخیزید که برویم؛ و لوط سعی میکرد از کنار دیوار راه برود اما جبرئیل و میکائیل و اسرافیل از وسط جاده میآمدند.
لوط گفت: فرزندانم! از اینجا بیایید!
گفتند: سرورمان دستور داده که از وسطش برویم! و مساله این بود که لوط تاریکی را غنیمت میشمرد [میخواست طوری حرکت کنند که دیده نشوند]
ابلیس بر آنان گذشت و بچهای را از دامن مادرش گرفت و در چاهی انداخت و بر اثر داد و فریادها اهل شهر جلوی درب خانه لوط جمع شدند و چون چشمشان به آن نوجوانان در خانه او افتاد گفتند: لوط! تو هم به کارهای ما وارد شدی؟!
گفت: «اینان میهمانان من هستند؛ مرا در مورد میهمانانم بیآبرو نکنید!
گفتند: آنان سه نفرند. یکی را برای خودت بردار و دو تا را به ما بده! و خواستند وارد خانهاش شوند.
لوط گفت: ای کاش اهل بیتی داشتم که شما را از من بازمیداشتند.
[امام] فرمود: و آنان به در خانه هجوم آوردند و در را شکستند و لوط را به کناری افکندند.
جبرئیل گفت «ما رسولان پروردگار توییم؛ هرگز به تو دست نخواهند یافت، پس مشتی خاک برگرفت و به صورت آنان پاشید و صورتهایشان درهم شد و تمام اهل شهر کور شدند.
لوط به آنان گفت: ای رسولان خداوند! در مورد آنان چه دستوری دارید؟
گفتنددستور داریم که سحرگاه آنان را بگیریم!
گفت: من درخواستی از شما دارم.
گفتند: درخواستت چیست؟
گفت: همین الان آنان را بگیرید. من میترسم برای پروردگارم در مورد آنان بدا رخ دهد [یعنی می ترسم خداوند دستور جدید بدهد و آنان را رها کند]
گفتند: لوط! «موعد آنان صبح است؛ آیا صبح نزدیک نیست» (هود/۸۱) برای کسی که میخواهد بگیرد؟ پس تو دخترانت را بردار و برو و همسرت را رها کن.
امام باقر ع فرمود: خداوند لوط را رحمت کند. نمی دانست چه کسانی با او در خانهاش هستند و نمیدانست که او یاری شده است، آنگاهی که میفرمود «ای کاش توانی علیه شما داشتم یا به تکیهگاه مستحکمی تکیه میکردم» (هود/۸۰)؛ چه تکیهگاهی مستحکمتر از جبرئیل که با او بود؟! و خداوند به حضرت محمد ص فرمود «و این از ظالمیان دور نیست» (هود/۸۳) یعنی از ظالمان امت تو اگر که کار قوم لوط را انجام دهند؛ و رسول الله ص فرمود هر که به سراغ نزدیکی با مردان برود، نمیرد مگر اینکه مردان را به نزدیکی با خود بخواند.
المحاسن، ج۱، ص۱۱۰-۱۱۱؛ الكافي، ج۵، ص۵۴۴-۵۴۶؛ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص۲۶۴-۲۶۶
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ أَخْبَرَنِي زَكَرِيَّا بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَمْرٍو عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
كَانَ قَوْمُ لُوطٍ مِنْ أَفْضَلِ قَوْمٍ خَلَقَهُمُ اللَّهُ فَطَلَبَهُمْ إِبْلِيسُ الطَّلَبَ الشَّدِيدَ وَ كَانَ مِنْ فَضْلِهِمْ وَ خَيْرَتِهِمْ أَنَّهُمْ إِذَا خَرَجُوا إِلَی الْعَمَلِ خَرَجُوا بِأَجْمَعِهِمْ وَ يَبْقَی النِّسَاءُ خَلْفَهُمْ فَلَمَّا حَسَدَهُمْ إِبْلِيسُ لِعِبَادَتِهِمْ كَانُوا إِذَا رَجَعُوا خَرَّبَ إِبْلِيسُ مَا يعلمون [يَعْمَلُونَ].
قَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ تَعَالَوْا حَتَّی نَرْصُدَ هَذَا الَّذِي يُخَرِّبُ مَتَاعَنَا.
فَرَصَدُوهُ فَإِذَا هُوَ غُلَامٌ أَحْسَنُ مَا يَكُونُ مِنَ الْغِلْمَانِ. فَقَالُوا أَنْتَ الَّذِي تُخَرِّبُ مَتَاعَنَا مَرَّةً بَعْدَ مَرَّةٍ؟
فَقَالَ نَعَمْ.
فَأَخَذُوهُ فَاجْتَمَعَ رَأْيُهُمْ عَلَی أَنْ يَقْتُلُوهُ فَبَيَّتُوهُ عِنْدَ رَجُلٍ فَلَمَّا كَانَ اللَّيْلُ صَاحَ.
فَقَالَ لَهُ مَا لَكَ؟
قَالَ كَانَ أَبِي يُنَوِّمُنِي فِي بَطْنِهِ.
فَقَالَ لَهُ تَعَالَ فَنَمْ فِي بَطْنِي.
قَالَ فَلَمْ يَزَلْ يَدْلُكُ الرَّجُلَ حَتَّی عَلَّمَهُ أَنْ يَعْمَلَ بِنَفْسِهِ. فَأَوَّلًا عَمِلَهُ إِبْلِيسُ وَ الثَّانِيَةَ عَمِلَهُ هُوَ. ثُمَّ انْسَلَّ فَفَرَّ مِنْهُمْ وَ أَصْبَحُوا فَجَعَلَ الرَّجُلُ يُخْبِرُ بِمَا فَعَلَ بِالْغُلَامِ وَ يُعَجِّبُهُمْ مِنْهُ شَيْءٌ لَا يَعْرِفُونَهُ فَوَضَعُوا أَيْدِيَهُمْ فِيهِ حَتَّی اكْتَفَی الرِّجَالُ بَعْضُهُمْ بِبَعْضٍ.
ثُمَّ جَعَلُوا يَرْصُدُونَ مَارَّ الطَّرِيقِ فَيَفْعَلُونَ بِهِمْ حَتَّی تَرَكَتْ مَدِينَتَهُمُ النَّاسُ. ثُمَّ تَرَكُوا نِسَاءَهُمْ فَأَقْبَلُوا عَلَی الْغِلْمَانِ.
فَلَمَّا رَأَی إِبْلِيسُ أَنَّهُ قَدْ أَحْكَمَ أَمْرَهُ فِي الرِّجَالِ دَارَ إِلَی النِّسَاءِ فَصَيَّرَ نَفْسَهُ امْرَأَةً ثُمَّ قَالَ إِنَّ رِجَالَكُنَّ يَفْعَلُونَ بَعْضُهُمْ بِبَعْضِ
قُلْنَ نَعَمْ قَدْ رَأَيْنَا ذَلِكَ.
فَقَالَ وَ أَنْتُنَّ افْعَلْنَ كَذَلِكَ. وَ عَلَّمَهُنَّ الْمُسَاحَقَةَ فَفَعَلْنَ حَتَّی اسْتَغْنَتِ النِّسَاءُ بِالنِّسَاءِ وَ كُلَّ ذَلِكَ يَعِظُهُمْ لُوطٌ وَ يُوصِيهِمْ.
فَلَمَّا كَمَلَتْ عَلَيْهِمُ الْحُجَّةُ بَعَثَ اللَّهُ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ وَ إِسْرَافِيلَ فِي زِيِّ غِلْمَانٍ عَلَيْهِمْ أَقْبِيَةٌ فَمَرُّوا بِلُوطٍ وَ هُوَ يَحْرِثُ.
قَالَ أَيْنَ تُرِيدُونَ فَمَا رَأَيْتُ أَجْمَلَ مِنْكُمْ قَطُّ.
قَالُوا أَرْسَلَنَا سَيِّدُنَا إِلَی رَبِّ هَذِهِ الْمَدِينَةِ.
قَالَ أَ وَ لَمْ يَبْلُغْ سَيِّدَكُمْ مَا يَفْعَلُ أَهْلُ هَذِهِ الْمَدِينَةِ يَا بَنِيَّ إِنَّهُمْ وَ اللَّهِ يَأْخُذُونَ الرِّجَالَ فَيَفْعَلُونَ بِهِمْ حَتَّی يَخْرُجَ الدَّمُ.
فَقَالُوا أَمَرَنَا سَيِّدُنَا أَنْ نَمُرَّ وَسَطَهَا.
قَالَ فَلِي إِلَيْكُمْ حَاجَةٌ.
قَالُوا وَ مَا هِيَ قَالَ تَصْبِرُونَ هَاهُنَا إِلَی اخْتِلَاطِ الظِّلَامِ. فَجَلَسُوا قَالَ فَبَعَثَ ابْنَتَهُ فَقَالَ جِيئِينِي لَهُمْ بِخُبْزٍ وَ جِيئِينِي لَهُمْ بِمَاءٍ فِي الْقُرْعَةِ وَ جِيئِينِي لَهُمْ بِعَبَاءٍ يَتَغَطَّوْنَ بِهَا مِنَ الْبَرْدِ.
فَلَمَّا أَنْ ذَهَبَتْ إِلَی الْبَيْتِ أَقْبَلَ الْمَطَرُ وَ امْتَلَأَ الْوَادِي فَقَالَ لُوطٌ السَّاعَةَ يَذْهَبُ بِالصِّبْيَانِ الْوَادِي قَالَ فَقُومُوا حَتَّی نَمْضِيَ.
فَجَعَلَ لُوطٌ يَمْشِي فِي أَصْلِ الْحَائِطِ وَ جَعَلَ جَبْرَئِيلُ وَ مِيكَائِيلُ وَ إِسْرَافِيلُ يَمْشُونَ فِي وَسَطِ الطَّرِيقِ.
فَقَالَ يَا بَنِيَّ امْشُوا هَاهُنَا.
فَقَالُوا أَمَرَنَا سَيِّدُنَا أَنْ نَمُرَّ فِي وَسَطِهَا. وَ كَانَ لُوطٌ يَسْتَغْنِمُ الظَّلَامَ.
وَ مَرَّ إِبْلِيسُ فَأَخَذَ مِنْ حَجْرِ امْرَأَةٍ صَبِيّاً فَطَرَحَهُ فِي الْبِئْرِ فَتَصَايَحَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ كُلُّهُمْ عَلَی بَابِ لُوطٍ. فَلَمَّا نَظَرُوا إِلَی الْغِلْمَانِ فِي مَنْزِلِهِ قَالُوا يَا لُوطُ قَدْ دَخَلْتَ فِي عَمَلِنَا؟!
فَقَالَ هؤُلاءِ ضَيْفِي فَلا تَفْضَحُونِ فِي ضَيْفِي.
قَالُوا هُمْ ثَلَاثَةٌ خُذْ أَنْتَ وَاحِداً وَ أَعْطِنَا اثْنَيْنِ.
قَالَ ع فَأَدْخَلَهُمُ الْحُجْرَةَ وَ قَالَ لُوطٌ لَوْ أَنَّ لِي أَهْلَ بَيْتٍ يَمْنَعُونَنِي مِنْكُمْ.
قَالَ ع وَ تَدَافَعُوا عَلَی الْبَابِ فَكَسَرُوا بَابَ لُوطٍ وَ طَرَحُوا لُوطاً.
قَالَ جَبْرَئِيلُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَنْ يَصِلُوا إِلَيْكَ فَأَخَذَ كَفّاً مِنْ بَطْحَاءَ فَضَرَبَ بِهَا وُجُوهَهُمْ وَ قَالَ شَاهَتِ الْوُجُوهُ فَعَمِيَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ كُلُّهُمْ.
فَقَالَ لَهُمْ لُوطٌ يَا رُسُلَ رَبِّي بِمَا أَمَرَكُمْ فِيهِمْ؟
قَالُوا أَمَرَنَا أَنْ نَأْخُذَهُمْ بِسِحْرٍ.
قَالَ فَلِي إِلَيْكُمْ حَاجَةٌ!
قَالُوا وَ مَا حَاجَتُكَ.
قَالَ تَأْخُذُونَهُمُ السَّاعَةَ فَإِنِّي أَخَافُ أَنْ يَبْدُوَ لِرَبِّي فِيهِمْ.
فَقَالُوا يَا لُوطُ «إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَ لَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ» لِمَنْ يُرِيدُ أَنْ يَأْخُذَ فَخُذْ أَنْتَ بَنَاتَكَ وَ امْضِ وَ دَعِ امْرَأَتَكَ.
قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع رَحِمَ اللَّهُ لُوطاً لَمْ يَدْرِ مَنْ مَعَهُ فِي الْحُجْرَةِ وَ لَمْ يَعْلَمْ أَنَّهُ مَنْصُورٌ حِينَ يَقُولُ «لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلی رُكْنٍ شَدِيدٍ» أَيُّ رُكْنٍ أَشَدُّ مِنْ جَبْرَئِيلَ مَعَهُ فِي الْحُجْرَةِ قَالَ اللَّهُ لِمُحَمَّدٍ ص نَبِيِّهِ «وَ ما هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ» أَيْ مِنْ ظَالِمِي أُمَّتِكَ أَنْ عَمِلُوا مَا عَمِلَ قَوْمُ لُوطٍ. وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ أَلَحَّ فِي وَطْءِ الرِّجَالِ لَمْ يَمُتْ حَتَّی يَدْعُوَ الرِّجَالَ إِلَی نَفْسِهِ .[۵]
۲) ابوبصیر میگوید: به امام باقر ع عرض کردم: آیا درست است که رسول الله ص مرتباً از بخل به خداوند پناه میبرد؟
فرمود: بله ای ابومحمد! در هر صبح و شام؛ و ما نیز از بخل به خداوند پناه میبریم که خداوند می فرماید «و کسی که حرص و بخل نفس خویش را نگه دارد آناناند که رستگاراناند» () و به تو خبر دهم از عاقبت بخل؟ همانا قوم لوط اهل آبادیای بودند که بسیار بر طعام حریص بودند. و این بخل ورزیدن آنان را به دردی گرفتار کرد که دوا نداشت!
گفتم: به چه عاقبتی گرفتارشان کرد؟
فرمود: همانا قوم لوط در مسیر کاروانهای شام و مصر بودند؛ و کاروانها بر آنان فرود میآمدند و اینان از آنان پذیرایی میکردند. چون آن کاروانها زیاد شدند بخلورزی و پست و لئیم بودن به آنان فشار آورد و بخل آنان را وادار کرد که وقتی میهمانی بر آنان وارد میشود به اینکه با عمل شنیعی انجام دهند او را بیآبرو کنند؛ و آنان این کار را با میهمانان انجام می دادند تا بدین ترتیب از کسی که بر آنان وارد میشد انتقام بگیرند. این کارشان در آن آبادی شیوع پیدا کرد و دیگر مردمان پرهیز داشتند که بر آنان وارد شوند؛ پس این بخل آنان را به بلایی مبتلا کرد که نمیتوانستند آن را از خویش دفع کنند بدون اینکه واقعا رغبتی بدان داشته باشند تا حدی که کار به جایی رسید که این را از مردان در سرزمینها [ِ دیگر] طلب میکردند و برایش اجرتی قرار میدادند.
سپس فرمود: و چه دردی است بخل ورزیدن و چه بد عاقبت است و چه اندازه زشت و قبیح است نزد خداوند متعال!
گفتم فدایت شوم. آیا اهالی شهر لوط همهشان این چنین کاری میکردند؟
فرمود: بله، به جز اهل خانهای از آنان از مسلمین. آیا سخن خداوند را نشنیدهای که فرمود «پس بیرون کردیم هرکه از مومنان را که در آنجا بود؛ پس جز خانهای از مسلمین نیافتیم» (ذاریات/۳۵-۳۶)
سپس امام باقر ع فرمود: حضرت لوط سی سال در قومش درنگ کرد و آنان را به خداوند متعال میخواند از عذابش هشدار میداد؛ و آنان قومی بودند که برای قضای حاجت که میرفتند نظافت نمیکردند و بعد از جنابت هم خود را تطهیر نمینمودند؛ و حضرت لوط ع پسرخاله حضرت ابراهیم ع بود و همسر ابراهیم ع، ساره، خواهر حضرت لوط ع بود؛ و حضرت لوط ع و حضرت ابراهیم ع هر دو پیامبر مرسل بودند؛ و خود لوط ع فردی سخاوتمند و اهل اکرام بود و وقتی میهمان بر او وارد میشد بخوبی پذیرایی میکرد و آنان را از قوم خود برحذر میداشت. قومش چون چنین دیدند به او گفتند «آیا ما تو را از جهانیان نهی نکردیم» (حجر/۷۰) که میهمانی را که بر تو وارد میشود این چنین پذیرایی و احترام نکنی؟ اگر این بار چنین کردی میهمانی که بر تو وارد شود را با عمل شنیع خود، بیآبرو، و تو را خوار خواهیم کرد.
و از این رو بود که وقتی میهمانی بر حضرت لوط وارد میشود وی برای اینکه مبادا قومش بخواهند با او عمل شنیعی انجام دهند آمدن آنان را مخفی نگه می داشت بدین جهت که عشیره و خویشاوندانی [که او را در برابر قومش یاری کنند] نداشت.
و حضرت لوط ع و حضرت ابراهیم ع همواره منتظر نزول عذاب بر قومشان بودند چرا که هر دو نزد خداوند متعال منزلت شریفی داشتند؛ و خداوند متعال هر بار که میخواست قوم لوط را عذاب کند مودت و خلیل بودن حضرت ابراهیم و محبت حضرت لوط مانع میشد و عذابشان را به تاخیر میانداخت.
علل الشرائع، ج۲، ص۵۴۸-۵۵۰؛ تفسير العياشي، ج۲، ص۲۴۵-۲۴۷؛ قصص الأنبياء ع (للراوندي)، ص۱۱۸-۱۱۹
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ عِمْرَانَ الْمُتَوَكِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ:
قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَتَعَوَّذُ مِنَ الْبُخْلِ؟
فَقَالَ نَعَمْ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ فِي كُلِّ صَبَاحٍ وَ مَسَاءٍ وَ نَحْنُ نَتَعَوَّذُ بِاللَّهِ مِنَ الْبُخْلِ يَقُولُ اللَّهُ «وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» وَ سَأُخْبِرُكَ عَنْ عَاقِبَةِ الْبُخْلِ إِنَّ قَوْمَ لُوطٍ كَانُوا أَهْلَ قَرْيَةٍ أَشِحَّاءَ عَلَی الطَّعَامِ فَأَعْقَبَهُمُ الْبُخْلُ دَاءً لَا دَوَاءَ لَهُ فِي فُرُوجِهِمْ.
فَقُلْتُ وَ مَا أَعْقَبَهُمْ؟
فَقَالَ إِنَّ قَرْيَةَ قَوْمِ لُوطٍ كَانَتْ عَلَی طَرِيقِ السَّيَّارَةِ إِلَی الشَّامِ وَ مِصْرَ فَكَانَتِ السَّيَّارَةُ تَنْزِلُ بِهِمْ فَيُضِيفُونَهُمْ فَلَمَّا كَثُرَ ذَلِكَ عَلَيْهِمْ ضَاقُوا بِذَلِكَ ذَرْعاً بُخْلًا وَ لُؤْماً فَدَعَاهُمُ الْبُخْلُ إِلَی أَنْ كَانُوا إِذَا نَزَلَ بِهِمُ الضَّيْفُ فَضَحُوهُ مِنْ غَيْرِ شَهْوَةٍ بِهِمْ إِلَی ذَلِكَ؛ وَ إِنَّمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ ذَلِكَ بِالضَّيْفِ حَتَّی يَنْكُلَ النَّازِلُ عَنْهُمْ فَشَاعَ أَمْرُهُمْ فِي الْقَرْيَةِ وَ حَذِرَهُمُ النَّازِلَةُ فَأَوْرَثَهُمُ الْبُخْلُ بَلَاءً لَا يَسْتَطِيعُونَ دَفْعَهُ عَنْ أَنْفُسِهِمْ مِنْ غَيْرِ شَهْوَةٍ لَهُمْ إِلَی ذَلِكَ حَتَّی صَارُوا يَطْلُبُونَهُ مِنَ الرِّجَالِ فِي الْبِلَادِ وَ يُعطُونَهُمْ عَلَيْهِ الْجُعْلَ.
ثُمَّ قَالَ فَأَيُّ دَاءٍ أَدْأَی مِنَ الْبُخْلِ وَ لَا أَضَرُّ عَاقِبَةً وَ لَا أَفْحَشُ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَی؟!
قَالَ أَبُو بَصِيرٍ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَهَلْ كَانَ أَهْلُ قَرْيَةِ لُوطٍ كُلُّهُمْ هَكَذَا يَعْمَلُونَ؟
فَقَالَ نَعَمْ إِلَّا أَهْلُ بَيْتٍ مِنْهُمْ مِنَ الْمُسْلِمِينَ أَ مَا تَسْمَعُ لِقَوْلِهِ تَعَالَی «فَأَخْرَجْنا مَنْ كانَ فِيها مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَما وَجَدْنا فِيها غَيْرَ بَيْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ»؟
ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِنَّ لُوطاً لَبِثَ فِي قَوْمِهِ ثَلَاثِينَ سَنَةً يَدْعُوهُمْ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی وَ يُحَذِّرُهُمْ عَذَابَهُ؛ وَ كَانُوا قَوْماً لَا يَتَنَظَّفُونَ مِنَ الْغَائِطِ وَ لَا يَتَطَهَّرُونَ مِنَ الْجَنَابَةِ؛ وَ كَانَ لُوطٌ ابْنَ خَالَةِ إِبْرَاهِيمَ؛ وَ كَانَتِ امْرَأَةُ إِبْرَاهِيمَ سَارَةُ أُخْتَ لُوطٍ؛ وَ كَانَ لُوطٌ وَ إِبْرَاهِيمُ نَبِيَّيْنِ مُرْسَلَيْنِ مُنْذِرَيْنِ؛ وَ كَانَ لُوطٌ رَجُلًا سَخِيّاً كَرِيماً يَقْرِي الضَّيْفَ إِذَا نَزَلَ بِهِ وَ يُحَذِّرُهُمْ قَوْمَهُ.
قَالَ فَلَمَّا رَأَی قَوْمُ لُوطٍ ذَلِكَ مِنْهُ قَالُوا لَهُ إِنَّا «نَنْهَاكَ عَنِ الْعَالَمِينَ» لَا تقري [تَقْرِ] ضَيْفاً يَنْزِلُ بِكَ إِنْ فَعَلْتَ فَضَحْنَا ضَيْفَكَ الَّذِي يَنْزِلُ بِكَ وَ أَخْزَيْنَاكَ! فَكَانَ لُوطٌ إِذَا نَزَلَ بِهِ الضَّيْفُ كَتَمَ أَمْرَهُ مَخَافَةَ أَنْ يَفْضَحَهُ قَوْمُهُ؛ وَ ذَلِكَ أَنَّهُ لَمْ يَكُنْ لِلُوطٍ عَشِيرَةٌ.
قَالَ وَ لَمْ يَزَلْ لُوطٌ وَ إِبْرَاهِيمُ يَتَوَقَّعَانِ نُزُولَ الْعَذَابِ عَلَی قَوْمِهِمْ فَكَانَتْ لِإِبْرَاهِيمَ وَ لِلُوطٍ مَنْزِلَةٌ مِنَ اللَّهِ تَعَالَی شَرِيفَةٌ وَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی كَانَ إِذَا أَرَادَ عَذَابَ قَوْمِ لُوطٍ أَدْرَكَتْهُ مَوَدَّةُ إِبْرَاهِيمَ وَ خُلَّتُهُ وَ مَحَبَّةُ لُوطٍ فَيُرَاقِبُهُمْ فَيُؤَخِّرُ عَذَابَهُمْ.
ادامه این روایت داستان آمدن فرشتگان نزد حضرت ابراهیم ع را به تفصیل مطرح کرده که آن را بعدا در ضمن آیات مربوطه خواهیم آورد؛ ان شاءالله.[۶]
همچنین روایتی دیگر در علل الشرائع، ج۲، ص۵۵۰-۵۵۱؛ قصص الأنبياء عليهم السلام (للراوندي)، ص۱۱۷-۱۱۸[۷] و
روایت دیگری در قصص الأنبياء عليهم السلام (للراوندي)، ص۱۲۰[۸] آمده است که داستان قوم لوط را به تفصیل شرح میدهد و مطلب را از همین مساله بخیل بودن آنان شروع میکند و به شرح مفصل چگونگی آمدن فرشتگان و وقایعی که رخ داد میپردازد، که ان شاءالله در ذیل آیات دیگر مطرح خواهد شد.[۹]
تبصره
درباره اینکه چرا قوم لوط چنین شدند چنانکه مشاهده شد دو گونه روایت شده است؛ که یکی آنان را پیش از این واقعه مردمی خوب میشمرد و دیگری آنان را مردمی بخیل؛ ممکن است بتوان این گونه بین این دو جمع کرد که روایت اول ناظر به خوب بودن از حیث رعایت مسائل جنسی است؛ نه خوب بودن از همه جهات؛ ویا اینکه این بخل هم از ابتدا نبوده، بلکه همان آفتی بوده که شیطان آنان را بدان گرفتار کرد و از این طریق مقدمات انحرافشان را فراهم آورد؛ بویژه که بخلی که حضرت از آن سخن میگوید ظاهرا اعم از بخل اصطلاحی است (یعنی، همه مراتب دنیادوستی) که حتی اهل بیت ع نیز خود را از خطر آن در امان نمیدیدند و دائما از خداوند در امان ماندن از آن را طلب میکردند.
و اتفاقا روایتی از امام صادق ع آمده که این دو مضمون را با هم جمع کرده است بدین بیان که آنان از بزرگوارترین مردمان بودند اما به قحطی دچار شدند. ابلیس سراغشان آمد و گفت علت این فلاکت شما این است که غریبهها را از خانههای خود راندید اما از باغ و بستانهایتان نراندید. گفتند چگونه چنین کنیم. گفت هر غریبهای را که در باغهایتان یافتید با وی از پشت ن کنید تا دیگر کسی جرات نکند اینجا بیاید. آنها پذیرفتند. سپس خود ابلیس به صورت پسر زیبارویی به باغات آنها وارد شد و وقتی به سراغش آمدند عملا این کار را به نحوی که لذت ببرند به آنان آموخت و … (البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۳۱۴)[۱۰]
تدبر
۱) «وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمينَ»
سوره اعراف، با بیان اینکه از آنچه خداوند نازل کرده پیروی کنید آغاز شد و بعد از داستان آفرینش حضرت آدم ع و کاری که ابلیس با او کرد، دوباره بر اینکه از هدایت خدا پیروی کنید تاکید کرد و بعد از آیاتی درباره وضعیت نهایی انسانها در قیامت، به شروع حکایاتی از این هدایت، یعنی برخی از پیامبرانی که خداوند فرستاده بود، رفت. ابتدا مطلب را با حضرت نوح ع شروع کرد که «لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلی قَوْمِه قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّه …» (اعراف/۵۹)؛ سپس هود: «وَ إِلی عادٍ أَخاهُمْ هُودا قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّه …» (اعراف/۶۵) و صالح «وَ إِلی ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّه …» (اعراف/۷۳)؛ تا در این آیه به «لوط» میرسد؛ و میبینیم که تعبیر تغییر میکند؛ و میفرماید «وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ …» و دوباره به سراغ پیامبر بعدی (شعیب) که میرود به همان سیاق قبل برمیگردد: « وَ إِلی مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ …» (اعراف/۸۵) و البته درباره دو پیامبر دیگری هم که در ادامه بحث کرده، یعنی حضرت موسی ع و حضرت محمد ص سیاق متفاوت میشود: موسی: «ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسی بِآياتِنا إِلی فِرْعَوْنَ وَ مَلاَئِهِ فَظَلَمُوا بِها … وَ قالَ مُوسی يا فِرْعَوْنُ إِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمينَ…» (اعراف/۱۰۳-۱۰۴) حضرت محمد ص: « قُلْ يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَميعاً الَّذي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض …» (اعراف/۱۵۸).
در مورد حضرت موسی ع و حضرت محمد ص، میدانیم که اینها دو پیامبر اولوالعزمی بودند که موفق به ایجاد جامعه دینی شدند؛ و از این رو، کارشان علاوه بر «دعوت به توحید» ، «تلاش عملی برای برقراری عدالت» هم بود؛ و طبیعی است که ادبیات تبلیغی اینان متفاوت شود؛ اما تمامیِ انبیای پیش از حضرت موسی ع، چون به تشکیل جامعه دینی (یعنی هسته اولیهای که بتوانند با کمک آنها قدرت را به دست بگیرند و عملا در مسیر عدالت گام بردارند) موفق نشدند، کار اکثرشان در حد همان دعوت به توحید باقی ماند. (در میان آنها تنها یکی لوط است که با لواط مبارزه میکند و دیگری شعیب است که بر کمفروشی اعتراض میکند)
در این میان، نکته جالب توجه، تفاوت حضرت لوط با بقیه پیامبرانِ شبیه خویش است. یعنی همه پیامبرانِ قبل از تاسیس جامعه دینی، محور دعوتشان، تنها دعوت به توحید بود (حتی حضرت شعیب هم که بر کمفروشی مردمان خود میخروشید، محور دعوتش را «اعبدوا الله» قرار داده بود)؛ و بلکه دعوت به توحید (عبودیت خداوند واحد) ترجیعبند دعوت تمامی پیامبران الهی بوده است (وَ لَقَدْ بَعَثْنا في كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت؛ نحل/۳۶)؛
اما با اینکه حکایت حضرت لوط در ۱۴ سوره از سورههای قرآن کریم آمده است؛ هیچگاه اینکه او مردمش را به (توحید و عبودیت الله) فراخوانده باشد مشاهده نمیشود و سخنانش تنها ناظر به برحذر داشتن از آن عمل شنیع بوده است:
از او در قرآن کریم، غیر از برحذر داشتن مستقیم از آن عمل شنیع، تنها یکبار تعبیر «أَ لا تَتَّقُونَ … فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطيعُونِ» (شعراء/۱۶۱-۱۶۳) آمده است که بلافاصله در آیات بعدی معلوم میشود مصداق دعوت وی به تقوا نیز پرهیز از همان عمل بوده است؛ و در همانجا هم تصریح میکند که من با این عمل شما مشکل دارم: «قالَ إِنِّي لِعَمَلِكُمْ مِنَ الْقالين»؛( شعراء/۱۶۸).
همچنین در حدی که جستجو شد، در هیچیک از روایاتی هم که درباره قوم لوط آمده، خبری درباره بتپرستی آنان گزارش نشده است؛ و چنانکه دیدیم در برخی روایات، از اینکه آنان –تا پیش از ورود در این عمل شنیع- از بهترین انسانها هم بودند، سخن به میان آمده است. (حدیث۱)
اگر اینها را اضافه کنیم به اینکه اینان معاصر حضرت ابراهیم ع بودند و مردمی که حضرت ابراهیم ع به دعوت آنان اقدام کرد، یکسره بتپرست بودند و از آن مردم، جز «لوط» کسی به وی ایمان نیاورد؛ و آنگاه لوط وارد قوم دیگری میشود که حتی یکبار هم آنان را از بتپرستی برحذر نمیدارد، این مطلب بسیار تقویت میشود که اینان با اینکه مردمانی خداپرست بودند، به این عمل شنیع روی آوردند؛ و از این روست که حضرت لوط تنها با این عمل آنان درگیر شد و تنها به خاطر این عملشان بود که عذاب شدند.
۲) «وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمينَ»
در مورد تمام پیامبرانی که تا پیش از لوط در این سوره ذکر شد، صرفا اشاره کرد که آنان را به قومشان فرستادیم و آنان چه مطالبی گفتند؛ اما در مورد لوط،
اولا صرفا با «لوطاً» تعبیر کرد (که این تعبیر، علاوه بر اینکه میتواند معنایش همان «فرستادیم»ی باشد که در موارد قبل ذکر شد؛ این ظرفیت را دارد که به معنای «یاد کن لوط را» باشد؛ چنانکه بسیاری از علمای نحو* بر این مطلب تصریح کردهاند و بسیاری از مترجمان** نیز این آیه را اینچنین ترجمه کردهاند.
و ثانیاً تعبیر «إذ: هنگامی که» را آورد یعنی درباره لوط، «این هنگام که او این اعتراض را کرد» موضوعیت دارد.
پس،
محور اصلی داستان حضرت لوط، اعتراضی است که بر عمل شنیع قوم خود کرد؛
پس،
اعتراض بر کار همجنسگرایان، مصداق عمل به یک رسالت الهی است.
پینوشتها:
* مثلا اخفش، به نقل از مجمعالبیان، ج۴، ص۶۸۵؛ ویا ابنعطیه و زمخشری، به نقل از البحر المحیط، ج۵، ص۹۹
** مثلا ترجمههای مکارم شیرازی، مشکینی، مجتبوی، قرائتی (تفسیر نور)، شعرانی، انصاریان، اشرفی، برزی، ثقفیِ تهرانی (روان جاوید)، خسروی، نجفیِ خمینی (تفسیر آسان)، رضایی، صفی علیشاه، طاهری، عاملی، جلالالدین فارسی، قرشی (احسن الحدیث)، بانو مجتهده امین (مخزن العرفان)، مصباحزاده و …
۳) «وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ …»
حضرت لوط کاری که قومش انجام میدادند را با تعبیر «الفاحشة» یاد کرد.
«فاحشة» به عملی میگویند که قبح و زشتیاش بسیار شدید و آشکار است (نکات ادبی)، به طوری که هیج انسان اخلاقمداری آن را روا نمیبیند و کاری است که انجامش به دستور شیطان و مصداق پیروی از اوست: « الشَّيْطانُ … يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ» (بقره/۲۴۸)
و اینکه حرف «الـ» هم بر آن افزود، شدت این قبح را بیشتر میکند زیرا یا «الـِ» معرفه است، که میخواهد بگوید آن امر «فاحشه»ای است که «فاحشه» بودنش چنان نزد عقول آدمیان آشکار است که کاملا معروف و شناخته شده می باشد؛ و یا «الـِ» جنس است که در این گونه موارد برای مبالغه در مطلبی به کار میرود، گویی از شدت «فاحشه» بودن مصداق همه فواحش است، برخلاف «زنا» که با اینکه قُبحش بسیار آشکار است قرآن کریم هنگام نهی از آن، آن را بدون «الـ» آورده؛ یعنی یک فاحشهای است در میان فواحش: «وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنی إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً» (اسراء/۳۲) (البحر المحیط، ج۵، ص۹۹)
پس عمل همجنسگرایان قبح و زشتیاش بسیار شدید و آشکار است، کاری است بشدت قبیحتر از زناکاری (که قرآن بارها بر مجازات شدید انجامدهندگانش اصرار کرده؛ مثلا: نور/۱)؛ و مصداق واضح پیروی از شیطان است.
تاملی در وضعیت معاصر
وضعیت انسان و اخلاق و حقوق وی در دوره مدرن چه اندازه سقوط کرده که امروزه برخی با ادعای فلسفه اخلاق، از عمل همجنسگرایان دفاع میکنند و انجام عمل همجنسگرایانه را یکی از حقوق انسان وانمود مینمایند؛ و اسفبارتر اینکه بسیاری از افراد را در جوامع با خود همراه کردهاند تا حدی که انجام این عمل را رسماً در بسیاری از کشورها قانونی اعلام کردهاند.
۴) «وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمينَ»
آن گونه که حضرت لوط بیان کرده، قوم لوط نخستین کسانی بودند که عمل همجنسگرایانه انجام دادند.
۵) «أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمينَ»
ابداع كنندگان اعمال زشت، مرتكب گناهی بزرگتر و مستحقّ ملامتی بيشتر میباشند. (تفسير نور، ج۴، ص۱۱۰)
[۱] . در اغلب کتب لغت (مثلا: لسان العرب، ج۷، ص: ۳۹۶؛ تاج العروس، ج۱۰، ص: ۴۰۴؛ مجمع البحرين، ج۴، ص۲۷۲؛ الإفصاح، ج۱، ص۱۹۹) به همین صورت «لِواط» اعرابگذاری شده است؛ تنها در شمس العلوم (حمیری)، ج۹، ص۶۱۴۵ مصدرش را به صورت «لَواطة» آورده است.
[۲] . و ظاهرا این معنا با همین ماده در باب افعال (لاوطَ، به نقل از لسان العرب، ج۷، ص۳۹۶ و القاموس المحيط، ج۲، ص۵۸۲) ویا تفعیل (لوَّط، به نقل از مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۵۱) و یا تفعّل (تَلَوَّطَ، به نقل از القاموس المحيط، ج۲، ص۵۸۲) نیز به کار میرود (تاج العروس، ج۱۰، ص۴۰۴).
[۳] . در تمامی ۳۹ کتب لغتی که در نرمافزار «قاموس النور ۲» گردآوری شده، حتی یک مورد هم یافت نشد که کسی عمل لواط را مستقیماً به ماده «لوط» برگرداند؛ اغلب اهل لغت، در ذیل این ماده، یا اصلا اشارهای به این معنا نکردهاند؛ و یا اگر هم هست همین نکته فوق را گفتهاند.
[۴] و مساحقه: وَ اللاَّتي يَأْتينَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِكُمْ (نساء/۱۵)
ویا هرگونه روابط جنسی دیگری که اسلام آن را ممنوع کرده باشد: وَ لا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ آباؤُكُمْ مِنَ النِّساءِ إِلاَّ ما قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ مَقْتاً وَ ساءَ سَبيلاً (نساء/۲۲)
[۵] . نحوه گمراه کردن قوم لوط به طور مختصر در روایتی در الكافي، ج۵، ص۵۴۴؛ علل الشرائع، ج۲، ص۵۴۸ ؛ قصص الأنبياء عليهم السلام (للراوندي)، ص۱۱۹ آمده است:
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع فِي قَوْمِ لُوطٍ ع «إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمِينَ فَقَالَ إِنَّ إِبْلِيسَ أَتَاهُمْ فِي صُورَةٍ حَسَنَةٍ فِيهِ تَأْنِيثٌ عَلَيْهِ ثِيَابٌ حَسَنَةٌ فَجَاءَ إِلَى شَبَابٍ [شُبَّانٍ] مِنْهُمْ فَأَمَرَهُمْ أَنْ يَقَعُوا بِهِ فَلَوْ طَلَبَ إِلَيْهِمْ أَنْ يَقَعَ بِهِمْ لَأَبَوْا عَلَيْهِ وَ لَكِنْ طَلَبَ إِلَيْهِمْ أَنْ يَقَعُوا بِهِ فَلَمَّا وَقَعُوا بِهِ الْتَذُّوهُ ثُمَّ ذَهَبَ عَنْهُمْ وَ تَرَكَهُمْ فَأَحَالَ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ.
[۶] . قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فَلَمَّا اشْتَدَّ أَسَفُ اللَّهِ عَلَى قَوْمِ لُوطٍ وَ قَدَّرَ عَذَابَهُمْ وَ قَضَى أَنْ يُعَوِّضَ إِبْرَاهِيمَ مِنْ عَذَابِ قَوْمِ لُوطٍ بِغُلَامٍ عليهم [عَلِيمٍ] فَيُسَلِّيَ بِهِ مُصَابَهُ بِهَلَاكِ قَوْمِ لُوطٍ فَبَعَثَ اللَّهُ رُسُلًا إِلَى إِبْرَاهِيمَ يُبَشِّرُونَهُ بِإِسْمَاعِيلَ فَدَخَلُوا عَلَيْهِ لَيْلًا يَفْزَعُ مِنْهُمْ وَ خَافَ أَنْ يَكُونُوا سُرَّاقاً فَلَمَّا رَأَتْهُ الرُّسُلُ فَزِعاً مَذْعُوراً فَقالُوا سَلاماً قَالَ سَلَامٌ إِنَّا مِنْكُمْ وَجِلُونَ قالُوا لا تَوْجَلْ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ عَلِيمٍ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَ الْغُلَامُ الْعَلِيمُ هُوَ إِسْمَاعِيلُ بْنُ هَاجَرَ فَقَالَ إِبْرَاهِيمُ لِلرُّسُلِ أَ بَشَّرْتُمُونِي عَلى أَنْ مَسَّنِيَ الْكِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ قالُوا بَشَّرْناكَ بِالْحَقِّ فَلا تَكُنْ مِنَ الْقانِطِينَ فَقَالَ إِبْرَاهِيمُ فَما خَطْبُكُمْ بَعْدَ الْبِشَارَةِ قالُوا إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى قَوْمٍ مُجْرِمِينَ قَوْمِ لُوطٍ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْماً فَاسِقِينَ لِنُنْذِرَهُمْ عَذَابَ رَبِّ الْعَالَمِينَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فَقَالَ إِبْرَاهِيمُ لِلرُّسُلِ إِنَّ فِيها لُوطاً قالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَنْ فِيها لَنُنَجِّيَنَّهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِينَ إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنا إِنَّها لَمِنَ الْغابِرِينَ قَالَ فَلَمَّا جاءَ آلَ لُوطٍ الْمُرْسَلُونَ قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ قالُوا بَلْ جِئْناكَ بِما كانُوا فِيهِ قَوْمُكَ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ يَمْتَرُونَ وَ أَتَيْناكَ بِالْحَقِ لِتُنْذِرَ قَوْمَكَ الْعَذَابَ وَ إِنَّا لَصادِقُونَ فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ يَا لُوطُ إِذَا مَضَى لَكَ مِنْ يَوْمِكَ هَذَا سَبْعَةُ أَيَّامٍ وَ لَيَالِيهَا بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ إِذَا مَضَى نِصْفُ اللَّيْلِ وَ لا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ إِلَّا امْرَأَتَكَ إِنَّهُ مُصِيبُها ما أَصابَهُمْ وَ امْضُوا مِنْ تِلْكَ اللَّيْلَةِ حَيْثُ تُؤْمَرُونَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فَقَضَوْا ذلِكَ الْأَمْرَ إِلَى لُوطٍ أَنَّ دابِرَ هؤُلاءِ مَقْطُوعٌ مُصْبِحِينَ
قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فَلَمَّا كَانَ يَوْمُ الثَّامِنِ مَعَ طُلُوعِ الْفَجْرِ قَدَّمَ اللَّهُ تَعَالَى رُسُلًا إِلَى إِبْرَاهِيمَ يُبَشِّرُونَهُ بِإِسْحَاقَ وَ يُعَزُّونَهُ بِهَلَاكِ قَوْمِ لُوطٍ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِيمَ بِالْبُشْرى قالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ فَما لَبِثَ أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنِيذٍ يَعْنِي ذَكِيّاً مَشْوِيّاً نَضْجاً فَلَمَّا رَأى إِبْرَاهِيمُ أَيْدِيَهُمْ لا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قالُوا لا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى قَوْمِ لُوطٍ وَ امْرَأَتُهُ قائِمَةٌ فَبَشَّرُوهَا بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ يَعْقُوبَ فَضَحِكَتْ يَعْنِي فَتَعَجَّبَتْ مِنْ قَوْلِهِمْ قالَتْ يا وَيْلَتى أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلِي شَيْخاً إِنَّ هذا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ قالُوا أَ تَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فَلَمَّا جَاءَتْ إِبْرَاهِيمَ الْبِشَارَةُ بِإِسْحَاقَ وَ ذَهَبَ عَنْهُ الرَّوْعُ أَقْبَلَ يُنَاجِي رَبَّهُ فِي قَوْمِ لُوطٍ وَ يَسْأَلُهُ كَشْفَ الْبَلَاءِ عَنْهُمْ فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَى يا إِبْراهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَ إِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذَابِي بَعْدَ طُلُوعِ الشَّمْسِ مِنْ يَوْمٍ مَحْتُومٍ غَيْرُ مَرْدُودٍ.
[۷] . حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِكِ بْنِ عَطِيَّةَ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع:
أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص سَأَلَ جَبْرَئِيلَ كَيْفَ كَانَ مَهْلِكُ قَوْمِ لُوطٍ فَقَالَ إِنَّ قَوْمَ لُوطٍ كَانُوا أَهْلَ قَرْيَةٍ لَا يَتَنَظَّفُونَ مِنَ الْغَائِطِ وَ لَا يَتَطَهَّرُونَ مِنَ الْجَنَابَةِ بُخَلَاءَ أَشِحَّاءَ عَلَى الطَّعَامِ وَ إِنَّ لُوطاً لَبِثَ فِيهِمْ ثَلَاثِينَ سَنَةً وَ إِنَّمَا كَانَ نَازِلًا عَلَيْهِمْ وَ لَمْ يَكُنْ مِنْهُمْ وَ لَا عَشِيرَةٌ لَهُ وَ لَا قَوْمٌ وَ إِنَّهُ دَعَاهُمْ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ إِلَى الْإِيمَانِ بِهِ وَ اتِّبَاعِهِ وَ نَهَاهُمْ عَنِ الْفَوَاحِشِ وَ حَثَّهُمْ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ فَلَمْ يُجِيبُوهُ وَ لَمْ يُطِيعُوهُ وَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَمَّا أَرَادَ عَذَابَهُمْ بَعَثَ إِلَيْهِمْ رُسُلًا مُنْذِرِينَ عُذْراً نُذْراً فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ أَمْرِهِ بَعَثَ إِلَيْهِمْ مَلَائِكَةً لِيُخْرِجُوا مَنْ كَانَ فِي قَرْيَتِهِمْ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَمَا وَجَدُوا فِيها غَيْرَ بَيْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ فَأَخْرَجَهُمْ مِنْهَا وَ قَالُوا لِلُوطٍ أَسْرِ بِأَهْلِكَ مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ اللَّيْلَةَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَ لا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ وَ امْضُوا حَيْثُ تُؤْمَرُونَ فَلَمَّا انْتَصَفَ اللَّيْلُ سَارَ لُوطٌ بِبَنَاتِهِ وَ تَوَلَّتِ امْرَأَتُهُ مُدْبِرَةً فَانْقَطَعَتْ إِلَى قَوْمِهَا تَسْعَى بِلُوطٍ وَ تُخْبِرُهُمْ أَنَّ لُوطاً قَدْ سَارَ بِبَنَاتِهِ وَ إِنِّي نُودِيتُ مِنْ تِلْقَاءِ الْعَرْشِ لَمَّا طَلَعَ الْفَجْرُ يَا جَبْرَئِيلُ حَقَّ الْقَوْلُ مِنَ اللَّهِ بِحَتْمِ عَذَابِ قَوْمِ لُوطٍ فَاهْبِطْ إِلَى قَرْيَةِ قَوْمِ لُوطٍ وَ مَا حَوَتْ فَاقْلَعْهَا مِنْ تَحْتِ سَبْعِ أَرَضِينَ ثُمَّ اعْرُجْ بِهَا إِلَى السَّمَاءِ فَأَوْقِفْهَا حَتَّى يَأْتِيَكَ أَمْرُ الْجَبَّارِ فِي قَلْبِهَا وَ دَعْ مِنْهَا آيَةً بَيِّنَةً مِنْ مَنْزِلِ لُوطٍ عِبْرَةً لِلسَّيَّارَةِ فَهَبَطْتُ عَلَى أَهْلِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِينَ فَضَرَبْتُ بِجَنَاحِيَ الْأَيْمَنِ عَلَى مَا حَوَى عَلَيْهِ شَرْقِيُّهَا وَ ضَرَبْتُ بِجَنَاحِيَ الْأَيْسَرِ عَلَى مَا حَوَى عَلَيْهِ غَرْبِيُّهَا فَاقْتَلَعْتُهَا يَا مُحَمَّدُ مِنْ تَحْتِ سَبْعِ أَرَضِينَ إِلَّا مَنْزِلَ لُوطٍ آيَةً لِلسَّيَّارَةِ ثُمَّ عَرَجْتُ بِهَا فِي خَوَافِي جَنَاحِي حَتَّى أَوْقَفْتُهَا حَيْثُ يَسْمَعُ أَهْلُ السَّمَاءِ زُقَاءَ دُيُوكِهَا وَ نُبَاحَ كِلَابِهَا فَلَمَّا طَلَعَتِ الشَّمْسُ نُودِيتُ مِنْ تِلْقَاءِ الْعَرْشِ يَا جَبْرَئِيلُ اقْلِبِ الْقَرْيَةَ عَلَى الْقَوْمِ فَقَلَبْتُهَا عَلَيْهِمْ حَتَّى صَارَ أَسْفَلُهَا أَعْلَاهَا وَ أَمْطَرَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ حِجارَةً مِنْ سِجِّيلٍ مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ وَ ما هِيَ يَا مُحَمَّدُ مِنَ الظَّالِمِينَ مِنْ أُمَّتِكَ بِبَعِيدٍ قَالَ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص يَا جَبْرَئِيلُ وَ أَيْنَ كَانَتْ قَرْيَتُهُمْ مِنَ الْبِلَادِ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ كَانَ مَوْضِعُ قَرْيَتِهِمْ فِي مَوْضِعِ بُحَيْرَةِ طَبَرِيَّةَ الْيَوْمَ وَ هِيَ فِي نَوَاحِي الشَّامِ قَالَ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص أَ رَأَيْتَكَ حِينَ قَلَبْتَهَا عَلَيْهِمْ فِي أَيِّ مَوْضِعٍ مِنَ الْأَرَضِينَ وَقَعَتِ الْقَرْيَةُ وَ أَهْلُهَا فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ وَقَعَتْ فِيمَا بَيْنَ بَحْرِ الشَّامِ إِلَى مِصْرَ فَصَارَتْ تُلُولًا فِي الْبَحْرِ.
[۸] . وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ دَاوُدَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ص قَالَ: لَمَّا جَاءَتِ الْمَلَائِكَةُ ع فِي هَلَاكِ قَوْمِ لُوطٍ مَضَوْا حَتَّى أَتَوْا لُوطاً وَ هُوَ فِي زِرَاعَةٍ لَهُ قُرْبَ الْمَدِينَةِ فَسَلَّمُوا عَلَيْهِ فَلَمَّا رَآهُمْ رَأَى هَيْئَةً حَسَنَةً وَ عَلَيْهِمْ ثِيَابٌ بِيضٌ وَ عَمَائِمُ بِيضٌ فَقَالَ لَهُمُ الْمَنْزِلَ قَالُوا نَعَمْ فَتَقَدَّمَهُمْ وَ مَشَوْا خَلْفَهُ فَنَدِمَ عَلَى عَرْضِهِ عَلَيْهِمُ الْمَنْزِلَ فَالْتَفَتَ إِلَيْهِمْ فَقَالَ إِنَّكُمْ تَأْتُونَ شِرَاراً مِنْ خَلْقِ اللَّهِ وَ كَانَ جَبْرَئِيلُ قَالَ اللَّهُ لَهُ لَا تُعَذِّبْهُمْ حَتَّى تُشْهِدَ عَلَيْهِمْ ثَلَاثَ شَهَادَاتٍ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ هَذِهِ وَاحِدَةٌ ثُمَّ مَشَى سَاعَةً فَقَالَ إِنَّكُمْ تَأْتُونَ شِرَاراً مِنْ خَلْقِ اللَّهِ فَقَالَ هَذِهِ ثِنْتَانِ ثُمَّ مَشَى فَلَمَّا بَلَغَ الْمَدِينَةَ الْتَفَتَ إِلَيْهِمْ فَقَالَ إِنَّكُمْ تَأْتُونَ شِرَاراً مِنْ خَلْقِ اللَّهِ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ هَذِهِ ثَلَاثٌ ثُمَّ دَخَلَ وَ دَخَلُوا مَعَهُ مَنْزِلَهُ فَلَمَّا أَبْصَرَتْ بِهِمُ امْرَأَتُهُ أَبْصَرَتْ هَيْئَةً حَسَنَةً فَصَعِدَتْ فَوْقَ السَّطْحِ فَصَفَقَتْ فَلَمْ يَسْمَعُوا فَدَخَّنَتْ فَلَمَّا رَأَوُا الدُّخَانَ أَقْبَلُوا يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ حَتَّى وَقَفُوا بِالْبَابِ فَقَالَ لُوطٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي ثُمَّ كَابَرُوهُ حَتَّى دَخَلُوا عَلَيْهِ قَالَ فَصَاحَ جَبْرَئِيلُ يَا لُوطُ دَعْهُمْ يَدْخُلُوا قَالَ فَدَخَلُوا فَأَهْوَى جَبْرَئِيلُ إِصْبَعَيْهِ وَ هُوَ قَوْلُهُ تَعَالَى فَطَمَسْنا أَعْيُنَهُمْ ثُمَّ قَالَ جَبْرَئِيلُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَنْ يَصِلُوا إِلَيْكَ .
[۹] . در تفسير العياشي، ج۲، ص: ۲۲ نیز روایتی آمده که به این آیه ناظر میباشد:
عن يزيد بن ثابت قال سأل رجل أمير المؤمنين ع أن يأتي النساء في أدبارهن فقال: سفلت سفل الله بك، أ ما سمعت الله يقول «أَ تَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَكُمْ بِها مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعالَمِينَ»
[۱۰] . (تحفة الإخوان، ص۴۸): قال الإمام جعفر بن محمد الصادق (عليه السلام): «و كان أهل المؤتفكات من أجل الناس، و كانوا في حسن و جمال، فأصابهم الغلاء و القحط، فجاءهم إبليس اللعين، و قال لهم: إنما جاءكم القحط لأنكم منعتم الناس من دوركم و لم تمنعوهم من بساتينكم الخارجة. فقالوا: و كيف السبيل إلى المنع؟ فقال لهم: اجعلوا السنة بينكم إذا وجدتم غريبا في بلدكم سلبتموه و نكحتموه في دبره، حتى أنكم إذا فعلتم ذلك لم يتطرقوا عليكم». قال: «فعزموا على ذلك، فخرجوا إلى ظاهر البلد يطلبون من يجوز بهم، فتصور لهم إبليس اللعين غلاما أمرد، فتزين، فحملوا عليه، فلما رأوه سلبوه و نكحوه في دبره، فطاب لهم ذلك، حتى صار هذا عادة لهم في كل غريب وجدوه، حتى تعدوا من الغرباء إلى أهل البلد، و فشا ذلك فيهم، و ظهر ذلك من غير انتقام بينهم، فمنهم من يؤتى، و منهم من يأتي.
بازدیدها: ۳۸