ترجمه
چگونه به خدا کفر میورزید، در حالی که مردگانی بودید، پس زندهتان کرد، سپس میمیراندتان، سپس زندهتان میکند، سپس به سوی او [است که] بازگردانده میشوید.
نکات ترجمهای و نحوی
«وَ كُنْتُمْ أَمْواتاً» «و» در اینجا «واو» حالیه است.
«إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» «الیه» جار و مجرور است که چون متعلق به فعل «ترجعون» است، باید بعد از آن میآمد و اکنون که قبل از آن آمده دلالت بر حصر یا تاکید شدید دارد. در واقع برای رساندن این معنا باید بر روی عبارت «به سوی او» تاکید شود که با قرار دادن عبارت [است که] در ترجمه، خواستهایم این حصر و تاکید را نشان دهیم.
فعل «ترجعون» صیغه مضارع مجهول از ماده «رجع» است که کلمه «رجوع» به معنای «بازگشت» در فارسی کاملا آشناست.
حدیث
۱) از امام حسن عسگری در تفسیر این آیه روایت شده است که:
رسول خدا ص به کفار قریش و یهودیان فرمودند: «چگونه کفر میورزید به خدا»یی که راههای هدایت را به شما نشان داد و برحذرتان داشت از اینکه از راههای هلاکت پیروی کنید. «و مردگانی بودید» در صلب پدرانتان و رحم مادرانتان «پس زندهتان کرد» [یعنی] زنده بیرونتان آورد، «سپس میمیراندتان» در این دنیا و شما را در قبر میگذارند «سپس زندهتان میکند» در قبرها، و در آن به مومنین به خاطر [قبول] پیامبری محمد ص و ولایت علی ع نعمت میدهند، و در آن کافران را به خاطر [انکار] آن دو عذاب میکنند؛ «سپس به سوی او [است که] بازگردانده میشوید» در آخرت، بدین صورت که بعد از آن در قبرها میمیرید، و سپس برای برانگیخته شدن روز قیامت زنده میشوید، بازگردانده میشوید به آنچه به شما وعده داد از ثواب بر طاعات – اگر اهل انجام دادنش بودید و عقاب بر معصیتها – اگر اهل ارتکاب آنها بودید.
سپس از امام حسن عسگری سوال میشود: یا ابن رسول الله! آیا در قبر نعمت و عذاب هست؟
فرمود بله، قسم به کسی که حضرت محمد ص را به حق مبعوث کرد … [امام در ادامه به توضیح نحوه قبض روح مومن میپردازند که پیامبر و امامان بر بالین مومن میآیند و اینکه چگونه ملکالموت او را قبض روح میکند و چگونه جواب نکیر و منکر را میدهد و سپس سراغ قبض روح کافر و بیان وقایعی که برایش در عالم برزخ رخ میدهد میپردازند که برای رعایت اختصار به همین مقدار بسنده شد. متن کامل ادامه روایت به زبان اصلی در پاورقی ۱ در لینک زیر آمده است. ]
التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص۲۱۱
قَالَ الْإِمَامُ ع قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِكُفَّارِ قُرَيْشٍ وَ الْيَهُودِ:
«كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ» الَّذِي دَلَّكُمْ عَلَى طُرُقِ الْهُدَى، وَ جَنَّبَكُمْ أَنْ أَطَعْتُمُوهُ سُبُلَ الرَّدَى. «وَ كُنْتُمْ أَمْواتاً» فِي أَصْلَابِ آبَائِكُمْ وَ أَرْحَامِ أُمَّهَاتِكُمْ «فَأَحْياكُمْ» أَخْرَجَكُمْ أَحْيَاءً «ثُمَّ يُمِيتُكُمْ» فِي هَذِهِ الدُّنْيَا وَ يُقْبِرُكُمْ «ثُمَّ يُحْيِيكُمْ» فِي الْقُبُورِ، وَ يُنْعِمُ فِيهَا الْمُؤْمِنِينَ بِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ ص وَ وَلَايَةِ عَلِيٍّ ع، وَ يُعَذِّبُ فِيهَا الْكَافِرِينَ بِهِمَا «ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» فِي الْآخِرَةِ بِأَنْ تَمُوتُوا فِي الْقُبُورِ بَعْدُ، ثُمَّ تُحْيَوْا لِلْبَعْثِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، تُرْجَعُونَ إِلَى مَا وَعَدَكُمْ مِنَ الثَّوَابِ عَلَى الطَّاعَاتِ إِنْ كُنْتُمْ فَاعِلِيهَا، وَ مِنَ الْعِقَابِ عَلَى الْمَعَاصِي إِنْ كُنْتُمْ مُقَارِفِيهَا
فَقِيلَ لَهُ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَفِي الْقَبْرِ نَعِيمٌ، وَ عَذَابٌ؟
قَالَ: إِي، وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً ص بِالْحَقِّ نَبِيّاً …[۱]
۲) روایتی در بیان اسماء الله از پیامبر اکرم ص نقل شده است که در فرازی از آن آمده است:
و از تو درخواست دارم به حق آن اسمت که با آن آفریدی و با آن جمیع مخلوقات را زنده کردی بعد از اینکه مرده بودند با آن اسم، هنگامی که در کتابت فرمودی: «چگونه به خدا کفر میورزید، در حالی که مردگانی بودید، پس زندهتان کرد، سپس میمیراندتان، سپس زندهتان میکند، سپس به سوی او [است که] بازگردانده میشوید.»
البلد الأمين و الدرع الحصين، ص۴۱۷
الأسماء الحسنى وَ هِيَ مَرْوِيَّةٌ عَنِ النَّبِيِّ ص … وَ أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذِي خَلَقْتَ بِهِ وَ أَحْيَيْتَ جَمِيعَ خَلْقِكَ بَعْدَ أَنْ كَانُوا أَمْوَاتاً بِذَلِكَ الِاسْمِ إِذْ قُلْتَ فِي كِتَابِكَ كُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْياكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُون.
۳) از امام باقر ع روایت شده است که فرمودند:
زندگی و مرگ دو مخلوق از مخلوقات خداوند هستند، هنگامی که مرگ آمد و داخل در انسان شد در چیزی داخل نمیشود مگر اینکه زندگی از آن خارج شده باشد.
الكافي، ج۳، ص۲۵۹
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَار عَنْ فَضَالَةَ عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: الْحَيَاةُ وَ الْمَوْتُ خَلْقَانِ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ فَإِذَا جَاءَ الْمَوْتُ فَدَخَلَ فِي الْإِنْسَانِ لَمْ يَدْخُلْ فِي شَيْءٍ إِلَّا وَ قَدْ خَرَجَتْ مِنْهُ الْحَيَاةُ.
تدبر
۱) «كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ كُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْياكُمْ ثُمَّ يُميتُكُمْ ثُمَّ يُحْييكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»
تعبیر «چگونه چنین میکنید در حالی که» تعبیری است که برای مذمت کردن یک کار نامعقول به کار میرود و در این آیه، کفر ورزیدن افراد به عنوان یک کار نامعقول مورد مذمت قرار گرفته است، بدین صورت که اگر کسی به این تحولات زندگی و مرگ توجه میکرد، دیگر کفر نمیورزید.
اما در وقوع این تحولات، چه نکتهای وجود دارد که با توجه به آن، کفر ورزیدن افراد، مورد مذمت واقع شود؟
«کفر» در این آیه را هم میتوان به معنای کفران نعمت و ناسپاسی گرفت (مجمعالبیان، ج۱، ص۱۷۲) و هم کفر به معنای مصطلح (با توجه به سیاق آیات قبل، بویژه آیه ۲۶):
در صورتی که کفر به معنای ناسپسی باشد، ادامه آیه در مقام بیان نعمتهای خدا بر انسان است؛ یعنی این مرگ و حیاتهای مکرر از نعمتهای الهی بر انسان است که این گونه سیر حرکت کمالی انسان رقم میخورد و شما چرا این نعمتها را درک نمیکنید و بدان کفر میورزید؟
و در صورتی که کفر اصطلاحی مد نظر باشد، شاید از این جهت یک استدلال به حساب میآید که شما ببینید زندگی و مرگتان دست خودتان نیست، بلکه کس دیگری در کار است که او شما را زنده کرد، بدون اینکه بخواهید، و میمیراند بدون اینکه بخواهید و دوباره زنده میکند … . درواقع، اگر زندگی و مرکتان به دست خودتان نیست، پس یک قدرت قاهرهای فوق شما وجود دارد که همه چیز شما به دست اوست، و چرا شما این قدرت قاهره را انکار می کنید؟
راستی!
آیا ما تا به حال به دو مرگ و زندگی به عنوان دو نعمت الهی نگاه کردهایم؟
و آیا اینکه مرگ و زندگیمان دست خودمان نیست، موجب شده که دست از غرور و تکبر برداریم و در مقابل خداوند خاضع شویم؟
۲) «وَ كُنْتُمْ أَمْواتاً»
مرگ نیستی نیست، بلکه خودش مرحلهای از خلق الهی است (حدیث۳) شاید به همین جهت است که به وضعیت ما قبل از اینکه روح در بدن دمیده شود و اصطلاحا زندگی را آغاز کنیم، مرده اطلاق شده است.
۳) «ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»:
از قیامت به عنوان موقفی که «به سوی خدا بازگردانده میشوید» یاد شده است.
در این تعبیر اولا اشاره است به اینکه در قیامت همه چیز به دست خداست، و دیگر کاری از دست کسی برنمیآید (مجمعالبیان، ج۱، ص۱۷۱)
و ثانیا همین که با فعل مجهول یاد کرد، یعنی این برگشت به سوی خدا، دیگر امری نیست که خودتان به اراده خود انجام دهید؛ بلکه دیگر وضعیتی است که همه را خواه ناخواه به سوی خدا برمیگردانند.
۴) «كُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْياكُمْ ثُمَّ يُميتُكُمْ ثُمَّ يُحْييكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»:
در این آیه سخن از یک مرگ اولیه است؛ و سپس دو زنده کردنی که یک میراندن در بین آن هست؛ و بحث بازگشت ما به خدا (که علیالقاعده اشاره به موقف قیامت است) بعد از اینها مطرح شده است. منظور از اینها چیست؟
الف. شما مردگانی در صلب پدرانتان بودید، یعنی همان نطفه؛ سپس زنده شدید و دوباره مردید و دوباره زنده میشوید پس دو مرگ و دو حیات در کار است. (قتاده)
ب. شما هیچی نبودید (مرگ اول به معنای عدم است) سپس شما را آفرید (زنده شدن اول) سپس شما را میراند سپس در روز قیامت زنده میشوید (ابنعباس و ابنمسعود)
ج. مرگ اول به معنای اینکه هیچ سخنی از شما نبود و زندگی اول یعنی آشکار شدن و مطرح شدن شما، و مرگ بعدی همان مرگی است که میشناسیم و حیات بعدی همان حیات در آخرت است.
د. مرگ اول وضعیت نطفه است، سپس زندگی در دنیاست، سپس مردن است، و بعد از آن زندگی در عالم قبر (یعنی حیات برزخی، و واضح است که منظور از عالم قبر، غیر از وضعیت فیزیکی مادیای است که ما با شکافتن قبر میتوانیم در آن ملاحظه کنیم) و سپس محشور شدن برای قیامت.
ه. مرگ اول قبل از تولد است، و زندگی و مرگ بعدی همین زندگی و مرگ متعارفی است که ما میشناسیم، سپس زندگی بعدی اشاره به رجعت میکند که عدهای مجددا زنده میشوند، و در مرحله بعد همگی در قیامت به سوی خدا برمیگردند.
و. این مرگ و حیاتهای پیاپی اشاره به سیر وجودی انسان دارد که نهایتا به سوی خدا برمیگردد. در واقع تعابیر «كُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْياكُمْ ثُمَّ يُميتُكُمْ ثُمَّ يُحْييكُمْ: مردگانی بودید، پس زندهتان کرد، سپس میمیراندتان، سپس زندهتان میکند» دارد اشاره میکند به مدل سیر آدمی، نه لزوما یک یا دو مرحله؛ و این تعابیر، مقدمهای است برای اثبات اینکه: «ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ: به سوی او است که بازگردانده میشوید».
توضیح دیدگاههای فوق:
چهار دیدگاه اول را مرحوم طبرسی از قدما نقل کرده است (مجمعالبیان، ج۱، ص۱۷۲)
اما علامه طباطبایی تنها دیدگاه چهارم را قبول دارد (که حدیث۱ هم موید همین دیدگاه است) بدین دلیل که اگر حیات دوم، همان حیات اخروی میبود باید با حرف «و» یا «فـ» به کار میبرد که نشاندهنده متصل بودن آن حیات به رجوع الی الله است، اما در آیه از کلمه «ثم» استفاده شده که دلالت بر فاصله افتادن میکند، پس آن حیات دوم، غیر از حیات اخروی است. (المیزان، ج۱، ص۱۱۲)
بر اساس همین استدلال فوق، برخی مانند شیخ حر عاملی دیدگاه پنجم را قائل شدهاند، که: این آیه دلالت بر احیائی قبل از قیامت دارد، و میتواند اشاره به رجعت باشد (الإيقاظ من الهجعة بالبرهان على الرجعة، ص۸۴)
دیدگاه ششم را بدین صراحت کسی نگفته است اما به نظر میرسد ملای رومی در شعر زیر میخواسته به چنین مطلبی اشاره کند:
از جمادی مُردم و نامی شدم
وز نما مُردم به حیوان برزدم
مُردم از حیوانی و آدم شدم
پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم
حملهی دیگر بمیرم از بشر
تا بر آرم از ملایک پر و سر
وز ملک هم بایدم جستن ز جو
کل شیء هالک الا وجهه
بار دیگر از ملک قربان شوم
آنچ اندر وهم ناید آن شوم
پس عدم گردم عدم چون ارغنون
گویدم که انا الیه راجعون
http://ganjoor.net/moulavi/masnavi/daftar3/sh187/
[۱] . قَالَ: إِي، وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً ص بِالْحَقِّ نَبِيّاً، وَ جَعَلَهُ زَكِيّاً، هَادِياً، مَهْدِيّاً وَ جَعَلَ أَخَاهُ عَلِيّاً بِالْعَهْدِ وَفِيّاً، وَ بِالْحَقِّ مَلِيّاً وَ لَدَى اللَّهِ مَرْضِيّاً، وَ إِلَى الْجِهَادِ سَابِقاً، وَ لِلَّهِ فِي أَحْوَالِهِ مُوَافِقاً، وَ لِلْمَكَارِمِ حَائِزاً، وَ بِنَصْرِ اللَّهِ عَلَى أَعْدَائِهِ فَائِزاً، وَ لِلْعُلُومِ حَاوِياً، وَ لِأَوْلِيَاءِ اللَّهِ مُوَالِياً، وَ لِأَعْدَائِهِ مُنَاوِياً وَ بِالْخَيْرَاتِ نَاهِضاً، وَ لِلْقَبَائِحِ رَافِضاً وَ لِلشَّيْطَانِ مُخْزِياً، وَ لِلْفَسَقَةِ الْمَرَدَةِ مُقْصِياً وَ لِمُحَمَّدٍ ص نَفْساً، وَ بَيْنَ يَدَيْهِ لَدَى الْمَكَارِهِ تُرْساً وَ جُنَّةً. آمَنْتُ بِهِ أَنَا، وَ أَبِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع، عَبْدُ رَبِّ الْأَرْبَابِ، الْمُفَضَّلُ عَلَى أُولِي الْأَلْبَابِ- الْحَاوِي لِعُلُومِ الْكِتَابِ، زَيْنُ مَنْ يُوَافِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِي عَرَصَاتِ الْحِسَابِ بَعْدَ مُحَمَّدٍ ص صَفِيِّ الْكَرِيمِ الْعَزِيزِ الْوَهَّابِ إِنَّ فِي الْقَبْرِ نَعِيماً يُوَفِّرُ اللَّهُ بِهِ حُظُوظَ أَوْلِيَائِهِ وَ إِنَّ فِي الْقَبْرِ عَذَاباً يُشَدِّدُ اللَّهُ بِهِ عَلَى أَعْدَائِهِ.
إِنَّ الْمُؤْمِنَ الْمُوَالِيَ لِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ، الْمُتَّخِذَ لِعَلِيٍّ بَعْدَ مُحَمَّدٍ ص إِمَامَهُ- الَّذِي يَحْتَذِي مِثَالَهُ، وَ سَيِّدَهُ الَّذِي يُصَدِّقُ أَقْوَالَهُ، وَ يُصَوِّبُ أَفْعَالَهُ، وَ يُطِيعُهُ بِطَاعَةِ مَنْ يَنْدُبُهُ- مِنْ أَطَايِبِ ذُرِّيَّتِهِ لِأُمُورِ الدِّينِ وَ سِيَاسَتِهِ، إِذَا حَضَرَهُ مِنْ [أَمْرِ] اللَّهِ تَعَالَى مَا لَا يُرَدُّ، وَ نَزَلَ بِهِ مِنْ قَضَائِهِ مَا لَا يُصَدُّ، وَ حَضَرَهُ مَلَكُ الْمَوْتِ وَ أَعْوَانُهُ، وَجَدَ عِنْدَ رَأْسِهِ مُحَمَّداً ص رَسُولَ اللَّهِ [سَيِّدَ النَّبِيِّينَ] مِنْ جَانِبٍ، وَ مِنْ جَانِبٍ آخَرَ عَلِيّاً ع سَيِّدَ الْوَصِيِّينَ، وَ عِنْدَ رِجْلَيْهِ مِنْ جَانِبٍ الْحَسَنَ ع سِبْطَ سَيِّدِ النَّبِيِّينَ، وَ مِنْ جَانِبٍ آخَرَ الْحُسَيْنَ ع سَيِّدَ الشُّهَدَاءِ أَجْمَعِينَ، وَ حَوَالَيْهِ بَعْدَهُمْ خِيَارَ خَوَاصِّهِمْ وَ مُحِبِّيهِمْ الَّذِينَ هُمْ سَادَةُ هَذِهِ الْأُمَّةِ- بَعْدَ سَادَاتِهِمْ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ فَيَنْظُرُ إِلَيْهِمُ الْعَلِيلُ الْمُؤْمِنُ، فَيُخَاطِبُهُمْ بِحَيْثُ يَحْجُبُ اللَّهُ صَوْتَهُ عَنْ آذَانِ حَاضِرِيهِ- كَمَا يَحْجُبُ رُؤْيَتَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ رُؤْيَةَ خَوَاصِّنَا عَنْ عُيُونِهِمْ، لِيَكُونَ إِيمَانُهُمْ بِذَلِكَ أَعْظَمَ ثَوَاباً لِشِدَّةِ الْمِحْنَةِ عَلَيْهِمْ فِيهِ.
فَيَقُولُ الْمُؤْمِنُ: بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا رَسُولَ رَبِّ الْعِزَّةِ، بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا وَصِيَّ رَسُولِ [رَبِ] الرَّحْمَةِ، بِأَبِي أَنْتُمَا وَ أُمِّي يَا شِبْلَيْ مُحَمَّدٍ وَ ضِرْغَامَيْهِ، وَ [يَا] وَلَدَيْهِ وَ سِبْطَيْهِ، وَ [يَا] سَيِّدَيْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ الْمُقَرَّبِينَ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوَانِ. مَرْحَباً بِكُمْ [يَا] مَعَاشِرَ خِيَارِ أَصْحَابِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ وَلَدَيْهِمَا مَا كَانَ أَعْظَمَ شَوْقِي إِلَيْكُمْ! وَ مَا أَشَدَّ سُرُورِيَ الْآنَ بِلِقَائِكُمْ! يَا رَسُولَ اللَّهِ هَذَا مَلَكُ الْمَوْتِ قَدْ حَضَرَنِي، وَ لَا أَشُكُّ فِي جَلَالَتِي فِي صَدْرِهِ لِمَكَانِكَ وَ مَكَانِ أَخِيكَ مِنِّي- فَيَقُولُ رَسُولُ اللَّهِ ص: كَذَلِكَ هُوَ. ثُمَّ يُقْبِلُ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلَى مَلَكِ الْمَوْتِ فَيَقُولُ: يَا مَلَكَ الْمَوْتِ اسْتَوْصِ بِوَصِيَّةِ اللَّهِ- فِي الْإِحْسَانِ إِلَى مَوْلَانَا وَ خَادِمِنَا وَ مُحِبِّنَا وَ مُؤْثِرِنَا.
فَيَقُولُ [لَهُ] مَلَكُ الْمَوْتِ: يَا رَسُولَ اللَّهِ مُرْهُ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى مَا قَدْ أَعَدَّ [اللَّهُ] لَهُ فِي الْجِنَانِ.
فَيَقُولُ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص: انْظُرْ إِلَى الْعُلْوِ. فَيَنْظُرُ إِلَى مَا لَا تُحِيطُ بِهِ الْأَلْبَابُ- وَ لَا يَأْتِي عَلَيْهِ الْعَدَدُ وَ الْحِسَابُ.
فَيَقُولُ مَلَكُ الْمَوْتِ: كَيْفَ لَا أَرْفَقُ بِمَنْ ذَلِكَ ثَوَابُهُ، وَ هَذَا مُحَمَّدٌ وَ عِتْرَتُهُ زُوَّارُهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ لَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ جَعَلَ الْمَوْتَ عَقَبَةً- لَا يَصِلُ إِلَى تِلْكَ الْجِنَانِ إِلَّا مَنْ قَطَعَهَا، لَمَا تَنَاوَلْتُ رُوحَهُ، وَ لَكِنْ لِخَادِمِكَ وَ مُحِبِّكَ هَذَا أُسْوَةٌ بِكَ- وَ بِسَائِرِ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ أَوْلِيَائِهِ- الَّذِينَ أُذِيقُوا الْمَوْتَ بِحُكْمِ اللَّهِ تَعَالَى.
ثُمَّ يَقُولُ مُحَمَّدٌ ص: يَا مَلَكَ الْمَوْتِ هَاكَ أَخَانَا قَدْ سَلَّمْنَاهُ إِلَيْكَ فَاسْتَوْصِ بِهِ خَيْراً. ثُمَّ يَرْتَفِعُ هُوَ وَ مَنْ مَعَهُ إِلَى رُبْضِ الْجِنَانِ، وَ قَدْ كُشِفَ عَنِ الْغِطَاءِ وَ الْحِجَابِ لِعَيْنِ ذَلِكَ الْمُؤْمِنِ الْعَلِيلِ، فَيَرَاهُمُ الْمُؤْمِنُ هُنَاكَ بَعْدَ مَا كَانُوا حَوْلَ فِرَاشِهِ.
فَيَقُولُ: يَا مَلَكَ الْمَوْتِ الْوَحَا، الْوَحَا تَنَاوَلْ رُوحِي وَ لَا تُلْبِثْنِي هَاهُنَا، فَلَا صَبْرَ لِي عَنْ مُحَمَّدٍ وَ عِتْرَتِهِ وَ أَلْحِقْنِي بِهِمْ. فَعِنْدَ ذَلِكَ يَتَنَاوَلُ مَلَكُ الْمَوْتِ رُوحَهُ فَيَسُلُّهَا، كَمَا يُسَلُّ الشَّعْرَةُ مِنَ الدَّقِيقِ، وَ إِنْ كُنْتُمْ تَرَوْنَ أَنَّهُ فِي شِدَّةٍ فَلَيْسَ فِي شِدَّةٍ، بَلْ هُوَ فِي رَخَاءٍ وَ لَذَّةٍ. فَإِذَا أُدْخِلَ قَبْرَهُ وَجَدَ جَمَاعَتَنَا هُنَاكَ، فَإِذَا جَاءَ مُنْكَرٌ وَ نَكِيرٌ قَالَ أَحَدُهُمَا لِلْآخَرِ: هَذَا مُحَمَّدٌ، وَ [هَذَا] عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ خِيَارُ صِحَابَتِهِمْ بِحَضْرَةِ صَاحِبِنَا فَلْنَتَّضِعْ لَهُمْ. فَيَأْتِيَانِ وَ يُسَلِّمَانِ عَلَى مُحَمَّدٍ ص سَلَاماً [تَامّاً] مُنْفَرِداً، ثُمَّ يُسَلِّمَانِ عَلَى عَلِيٍّ سَلَاماً تَامّاً مُنْفَرِداً، ثُمَّ يُسَلِّمَانِ عَلَى الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ سَلَاماً يَجْمَعَانِهِمَا فِيهِ، ثُمَّ يُسَلِّمَانِ عَلَى سَائِرِ مَنْ مَعَنَا مِنْ أَصْحَابِنَا.
ثُمَّ يَقُولَانِ: قَدْ عَلِمْنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ زِيَارَتَكَ فِي خَاصَّتِكَ لِخَادِمِكَ وَ مَوْلَاكَ، وَ لَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ يُرِيدُ إِظْهَارَ فَضْلِهِ لِمَنْ بِهَذِهِ الْحَضْرَةِ- مِنْ أَمْلَاكِهِ- وَ مَنْ يَسْمَعُنَا مِنْ مَلَائِكَتِهِ بَعْدَهُمْ- لَمَا سَأَلْنَاهُ، وَ لَكِنْ أَمْرُ اللَّهِ لَا بُدَّ مِنِ امْتِثَالِهِ. ثُمَّ يَسْأَلَانِهِ فَيَقُولَانِ: مَنْ رَبُّكَ وَ مَا دِينُكَ وَ مَنْ نَبِيُّكَ وَ مَنْ إِمَامُكَ وَ مَا قِبْلَتُكَ وَ مَنْ إِخْوَانُكَ فَيَقُولُ: اللَّهُ رَبِّي، وَ مُحَمَّدٌ نَبِيِّي، وَ عَلِيٌّ وَصِيُّ مُحَمَّدٍ إِمَامِي، وَ الْكَعْبَةُ قِبْلَتِي وَ الْمُؤْمِنُونَ الْمُوَالُونَ لِمُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ [وَ آلِهِمَا] وَ أَوْلِيَاؤُهُمَا، وَ الْمُعَادُونَ لِأَعْدَائِهِمَا إِخْوَانِي. [وَ] أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ، وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَنَّ أَخَاهُ عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّهِ، وَ أَنَّ مَنْ نَصَبَهُمْ لِلْإِمَامَةِ مِنْ أَطَايِبِ عِتْرَتِهِ- وَ خِيَارِ ذُرِّيَّتِهِ خُلَفَاءُ الْأُمَّةِ وَ وُلَاةُ الْحَقِّ، وَ الْقَوَّامُونَ بِالْعَدْلِ فَيَقُولُ: عَلَى هَذَا حَيِيتَ، وَ عَلَى هَذَا مِتَّ، وَ عَلَى هَذَا تُبْعَثُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى، وَ تَكُونُ مَعَ مَنْ تَتَوَلَّاهُ- فِي دَارِ كَرَامَةِ اللَّهِ وَ مُسْتَقَرِّ رَحْمَتِهِ.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: وَ إِنْ كَانَ لِأَوْلِيَائِنَا مُعَادِياً، وَ لِأَعْدَائِنَا مُوَالِياً، وَ لِأَضْدَادِنَا بِأَلْقَابِنَا مُلَقِّباً، فَإِذَا جَاءَهُ مَلَكُ الْمَوْتِ لِنَزْعِ رُوحِهِ مَثَّلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِذَلِكَ الْفَاجِرِ- سَادَتَهُ الَّذِينَ اتَّخَذَهُمْ أَرْبَاباً مِنْ دُونِ اللَّهِ، عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْوَاعِ الْعَذَابِ مَا يَكَادُ نَظَرُهُ إِلَيْهِمْ يُهْلِكُهُ، وَ لَا يَزَالُ يَصِلُ إِلَيْهِ مِنْ حَرِّ عَذَابِهِمْ مَا لَا طَاقَةَ لَهُ بِهِ. فَيَقُولُ لَهُ مَلَكُ الْمَوْتِ: [يَا] أَيُّهَا الْفَاجِرُ الْكَافِرُ- تَرَكْتَ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ إِلَى أَعْدَائِهِ فَالْيَوْمَ لَا يُغْنُونَ عَنْكَ شَيْئاً، وَ لَا تَجِدُ إِلَى مَنَاصٍ سَبِيلًا. فَيَرِدُ عَلَيْهِ مِنَ الْعَذَابِ- مَا لَوْ قُسِمَ أَدْنَاهُ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا لَأَهْلَكَهُمْ. ثُمَّ إِذَا أُدْلِيَ فِي قَبْرِهِ رَأَى بَاباً مِنَ الْجَنَّةِ مَفْتُوحاً إِلَى قَبْرِهِ يَرَى مِنْهُ خَيْرَاتِهَا، فَيَقُولُ [لَهُ] مُنْكَرٌ وَ نَكِيرٌ: انْظُرْ إِلَى مَا حُرِمْتَهُ مِنْ [تِلْكَ] الْخَيْرَاتِ. ثُمَّ يُفْتَحُ لَهُ فِي قَبْرِهِ بَابٌ مِنَ النَّارِ يَدْخُلُ عَلَيْهِ مِنْهُ [مِنْ] عَذَابِهَا. فَيَقُولُ: يَا رَبِّ لَا تُقِمِ السَّاعَةَ [يَا رَبِ] لَا تُقِمِ السَّاعَةَ.
التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص۲۱۱-۲۱۵
بازدیدها: ۷۱
شاید بتوان گفت که این آیه یک روش برای ترک گناه را به ما معرفی می کند ، آن روش این است که اگر به این موضوع توجه داشته باشیم که ما را خدا بوجود آورده نسبت به خداوند احساس شکرگزاری پیدا می کنیم،واگر فکر کنیم که خداوند ما را می میراند مواظب خواهیم بود که دیگر گناه نکنیم ، واینکه خداوند دوباره ما را زنده می کند مواظب خواهیم بود که توشه ای برای روز آماده کنیم.
این ایه اشاره به ارزش انسان دارد اینکه فرمود این زمین و آنچه در آن است و هفت آسمان را برای ما خلق کرده است این نشان دهنده ارزش انسان است.
وکیف تکفرون = کفر در ایه دو حالت میتواند داشته باشد ، یا اینکه انسان به خداوند اعتقاد دارد و با اعمالش طوری برخورد می کند که اصلا خدایی وجود ندارد
ویا اینکه اصلا خدایی را قبول ندارد و کافر است