۱۰ جمادیالثانی ۱۴۴۰
ترجمه
ای نفسِ به آرامش رسیده![۱]
اختلاف قرائت
يا أَيَّتُهَا[۲]
در اغلب قراءات به همین صورت «يا أَيَّتُهَا» قرائت شده است؛ اما در برخی قراءات غیرمشهور (قرائت زید بن علی) به صورت «يا أَيُّهَا» قرائت شده است که در توضیح آن گفتهاند که از باب این است که ضرورت ندارد برای خطاب تانیث، حتما حرف ندا مونث باشد و شاهدش هم این است که حرف ندا برای تثنیه و جمع هم به صورت تثنیه و جمع نمیآید؛ و احتمال ضعیفتر هم از باب معنای «نفس» است که ضرورتا مونث نیست.
البحر المحيط، ج۱۰، ص۴۷۶[۳]؛ روح المعاني (آلوسی) ج۱۵، ص۳۴۵[۴]؛ معاني القرآن وإعرابه (للزجاج) ج۵، ص۳۲۴[۵]
النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّة
در قرائت [و نیز در مصحف] أبَیّ بن کعب، این عبارت به صورت «النَّفْسُ الآمِنَةُ الْمُطْمَئِنَّةُ» قرائت شده است.
جامع البيان (طبری) ج۲۰، ص۱۲۲[۶]؛ الکشاف، ج۴، ص۷۵۲[۷]
نکات ادبی
النَّفْسُ
قبلا بیان شد که ماده «نفس» هم دلالت بر «روح» و «خود» و «تمام حقیقت شیء» میکند، هم دلالت بر «خروج نسیم، و هوای جاری» (نَفَس). درباره اینکه کدام از این دو اصل است، برخی اصل را دومی گرفتهاند که چون قوام «نَفْس» به نَفَس کشیدن است، به آن «نَفْس» گفتهاند؛ در نقطه مقابل برخی گفتهاند اصل این ماده، بر آن چیزی دلالت میکند موجب تعین و تشخص یک موجود از غیرش میشود (= خود) و چون نَفَس کشیدن عامل بقای حیات شخص است، «نَفَس» از همین ماده ساخته شده است.
جمع «نَفْس» «نُفوس» و «أنفُس» است؛ اما جمع «نَفَس» «أنفاس» میباشد (که تعبیر أنفاس در قرآن به کار نرفته است). همچنین از همین ماده است کلمه «نفیس» که به معنای گرانبها و چیزی است که مورد رغبت واقع میشود و از همین کلمه، فعل «یتنافسون» در قرآن به کار رفته است (مطففین/۲۶). درباره اینکه این کلمه چه ربطی به نفس دارد، توضیحی یافت نشد، اما ممکن است به نحو استعاری از تعبیر «رَجُلٌ له نَفْسٌ» به معنای این است که او شخصی است که سخاوت و بزرگمنشی دارد، گرفته شده باشد.
به «خون» هم «نفس» گفته میشود و به همین ترتیب درباره اینکه چرایی آن، برخی گفتهاند چون مانند هوا جریان دارد، و برخی گفتهاند چون در صورت خروجش، انسان جان میدهد. و کلمه «نفاس» و «نفساء» (وضعیت خاص زنانه که از آنها خون میرود) هم از همین ریشه گرفته شده است.
جلسه ۱۴۷ http://yekaye.ir/yusuf-012-053/
الْمُطْمَئِنَّة
کلمه «الْمُطْمَئِنَّة» اسم فاعل از فعل «اطمَأَنّ» است. برخی از قدما این را از ماده ثلاثی «طمن» میدانستهاند که همزهای بر آن اضافه شده چنانکه «طامن المکان» به معنای «در جایی ساکن و آرام شد» است. (مثلا معجم المقاييس اللغة، ج۳، ص۴۲۲)[۸] ویا اینکه نقل شده بر وزن «إفعالّ» بوده (مثل احمارّ و إسوادّ) که برای فرار از التقای ساکنین، الف مد به همزه تبدیل شده است. (المصباح المنير، ج۲، ص۳۷۸)[۹] اما از آنجا که در کلام عرب از ماده «طمن» بدون همزه اصلا کلمهای یافت نشده و «طامن» را نیز در اصل همان «طأمن» دانستهاند که از باب تسهیل در تلفظ چنان بیان میشده (لسان العرب، ج۱۳، ص۲۶۸)[۱۰] اغلب ترجیح داده اند که ماده اصلی آن را رباعی بگیرند؛ آنگاه از سیبویه و دیگران نقل شده که اصل این ماده در حالت رباعی مجرد «طأمن» بوده (مانند دحرج) که تعبیر «طامن الرجل ظهره» به معنای آن است که پشتش را خم کرد و پایین آورد؛ و «اطمأنّ» حالت مقلوب است (که جای همزه و میم عوض شده است)؛ اما ابوعمرو بر این باور است که مطلب بالعکس است [یعنی ماده اصلی همان «طمأن» است که در «اطمینان» مشاهده میشود و «طأمن» کلمهای است که دچار قلب شده است.] (لسان العرب، ج۱۳، ص۲۶۸؛ المصباح المنير، ج۲، ص۳۷۸[۱۱]؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۷، ص۱۲۶[۱۲])
حال ماده اصلی این کلمه «طمن» باشد یا «طمئن» یا «طئمن» معنای اصلی آن را سکون و آرامش بعد از ناراحتی و اضطراب دانستهاند (مفردات ألفاظ القرآن، ص۵۲۴؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۷، ص۱۲۳)؛ و درمورد نفس در جایی به کار میرود که نفس آرام شده و با محل خود انس گرفته باشد (كتاب العين، ج۷، ص۴۴۲) و دو کلمه طمأنینه و اطمینان در زبان فارسی هم رایج شده است.
این ماده در قرآن کریم تنها در وزن «اطمأنّ» – هم به صورت فعل ماضی (فَإِنْ أَصابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ، حج/۱۱؛ فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقيمُوا الصَّلاة، نساء/۱۰۳؛ وَ رَضُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا وَ اطْمَأَنُّوا بِها، یونس/۷) ویا فعل مضارع (الَّذينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛ زمر/۲۸) و هم به صورت اسم فاعل (قَرْيَةً كانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً، نحل/۱۱۲؛ يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، فجر/۲۷؛ لَوْ كانَ فِي الْأَرْضِ مَلائِكَةٌ يَمْشُونَ مُطْمَئِنِّين، اسراء/۹۷) – و جمعا ۱۳ بار به کار رفته است.
حدیث[۱۳]
۱) الف. عبدالرحمن بن سالم از امام صادق ع روایت کرده است که آیات «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» تا پایان سوره در مورد حضرت علی بن ابیطالب نازل شده است
تفسير فرات الكوفي، ص۵۵۵؛ شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، ج۲، ص۴۲۹
فُرَاتُ [بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْكُوفِيُ] قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الزُّهْرِيُّ [قَالَ حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ سُلَيْمَانَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ سَالِمٍ] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ [جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ] ع فِي قَوْلِهِ يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ إِلَى آخِرِهِ [آخِرِ السُّورَةِ]
قَالَ نَزَلَتْ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع.
ب. عبدالرحمن بن حجاج، این مطلب را با طول و تفصیل بیشتری از امام صادق ع روایت کرده؛ که ایشان فرمودند:
مقصود نفس امیرالمومنین ع است؛ که بدانچه در ولیّ خود دید، راضی است؛ و در مورد آنچه در دشمنش دید، مرضی است.
غرر الأخبار (دیلمی)، ص۱۶۷
عن عبد الرحمن بن الحجّاج، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام في قوله تعالى: «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ؛ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً؛ فَادْخُلِي فِي عِبادِي؛ وَ ادْخُلِي جَنَّتِي»، يعني: نفس أمير المؤمنين عليه السّلام راضية بما رأت في وليّها، و مرضيّة فيما رأت في عدوّها.
توجه:
این از باب مصداق خاص است (به تعبیر علامه طباطبایی از باب «جری و تطبیق» است که آیه به یکی از مصادیق عالی خود تطبیق شده است) وگرنه در روایات بعدی خواهیم دید که این را هم در خصوص امام حسین ع دانستهاند و هم در مورد کل مومنان راستین.[۱۴]
۲) ابوبصیر از امام صادق ع روایت کرده است که مقصود از «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي» امام حسین ع است.
تفسير القمي، ج۲، ص۴۲۲
حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِهِ: «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي» يَعْنِي الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ ع
یادآوری:
در مقدمه همین سوره، حدیث۲ (http://yekaye.ir/introduction-to-al-fajr/ ) دو روایت در فضیلت این سوره گذشت که در هر دو، این سوره، سوره امام حسین ع معرفی شده بود، به خاطر وجود همین آیات پایانی، که مصداق اصلی آن را امام حسین ع دانسته بودند.
۳) خطاب و مصعب کوفی روایت کردهاند که امام صادق ع به سدیر فرمود:
به کسی که حضرت محمد ص را به نبوت مبعوث فرمود و در فرستادن روح او به بهشت شتاب کرد سوگند، بین هریک از شما و اینکه به غبطه رسد و سرور بیند یا اینکه به ندامت و حسرت گرفتار آید، فاصلهای نیست مگر اینکه مشاهده کند آنچه را که خداوند عز و جل در کتابش فرمود «[آن دو فرشته] در راست و در چپ او نشستهاند» (ق/۱۷) و ملک الموت نزد او میآید تا روحش را قبض کند پس به روح او ندا میدهد و او از پیکرش بیرون میآید.
اما مومن این خارج شدن را احساس نمیکند و این همان سخن خداوند عز و جل است که فرمود: «ای نفسِ به آرامش رسیده؛ به جانب پروردگارت برگرد در حالی که تو راضی و مورد رضایت هستی. پس در بندگانم وارد شو و در بهشت من وارد شو.»
سپس فرمود: این در مورد کسی است که اهل ورع و خویشتنداری باشد و با برادران دینیاش برادر و اهل خیررسانی به آنان باشد؛ اما اگر نه خویشتندار و نه اهل نیکیرسانی به برادران دینیاش باشد، به او گفته شود: چه چیزی مانع خویشتنداری و نیکیرسانیات به برادرانت شد؟ تو از کسانی هستی که محبت [اهل بیت ع] را به زبان ابراز میکردی و با عملت آن را تصدیق نمینمودی؟! و هنگامی که رسول الله ص و امیرالمومنین ع را ملاقات کند در حالی آن دو را ملاقات کند که از او رویگردانند و بر وی اخم میکنند و شفاعتگر او نخواهند بود.
سدیر گفت: چه کسی را خداوند چنین بینیاش را به خاک بمالد؟
امام صادق ع فرمود: چنین کسی این گونه خواهد بود.
المحاسن، ج۱، ص۱۷۷
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنِ الْخَطَّابِ الْكُوفِيِّ وَ مُصْعَبٍ الْكُوفِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ لِسَدِيرٍ:
وَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالنُّبُوَّةِ وَ عَجَّلَ رُوحَهُ إِلَى الْجَنَّةِ مَا بَيْنَ أَحَدِكُمْ وَ بَيْنَ أَنْ يَغْتَبِطَ وَ يَرَى السُّرُورَ أَوْ تَبِينَ لَهُ النَّدَامَةُ وَ الْحَسْرَةُ إِلَّا أَنْ يُعَايِنَ مَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كِتَابِهِ «عَنِ الْيَمِينِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعِيدٌ» وَ أَتَاهُ مَلَكُ الْمَوْتِ يَقْبِضُ رُوحَهُ فَيُنَادِي رُوحَهُ فَتَخْرُجُ مِنْ جَسَدِهِ. فَأَمَّا الْمُؤْمِنُ فَمَا يُحِسُّ بِخُرُوجِهَا وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي» ثُمَّ قَالَ ذَلِكَ لِمَنْ كَانَ وَرِعاً مُوَاسِياً لِإِخْوَانِهِ وَصُولًا لَهُمْ؛ وَ إِنْ كَانَ غَيْرَ وَرِعٍ وَ لَا وَصُولًا لِإِخْوَانِهِ قِيلَ لَهُ مَا مَنَعَكَ مِنَ الْوَرَعِ وَ الْمُوَاسَاةِ لِإِخْوَانِكَ؟ أَنْتَ مِمَّنِ انْتَحَلَ الْمَحَبَّةَ بِلِسَانِهِ وَ لَمْ يُصَدِّقْ ذَلِكَ بِفِعْلٍ؟! وَ إِذَا لَقِيَ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ص لَقِيَهُمَا مُعْرِضَيْنِ مُقْطِبَيْنِ فِي وَجْهِهِ غَيْرَ شَافِعَيْنِ لَهُ.
قَالَ سَدِيرٌ مَنْ جَدَعَ اللَّهُ أَنْفَهُ؟
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فَهُوَ ذَلِكَ.
درباره اینکه خطاب این آیه به مومنان حقیقی است، روایات دیگری نیز هست که ان شاء الله در ذیل آیات بعد بدانها اشاره خواهد شد.
۴) در برخی از تفاسیر اهل سنت، روایتی را از پیامبر اکرم ص نقل کردهاند که ایشان فرمودهاند:
«يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» یعنی شخص دارای یقینی که به واسطه آن چنان اطمینانی رسده است که هیچ شکی در ایمان او راه پیدا نکند.
التسهيل لعلوم التنزيل (تفسير ابن جزي)، ج۲، ص۴۸۲
وقد رويت عن رسول الله صلى الله عليه و [آله و] سلم:
«يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» أي الموقنة يقينا قد اطمأنت به بحيث لا يتطرق إليها شك في الإيمان.
تدبر
۱) «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ»
از عمیقترین خواستههای انسان، رسیدن به آرامش است؛ آرامش وقتی حاصل میشود که انسان به مطلوب خود برسد. برخی گمان میکنند که آرامش واقعی هیچگاه برای آدمی حاصل نمیشود زیرا چون بینهایت طلب است، به هر چیزی برسد، بعد از مدتی از آن خسته میشود؛ اما خداوند در این آیه برخی انسانها را با تعبیر «نفس به آرامش رسیده» خطاب میکند، و این خطاب قبل از ورود در بهشت است، (زیرا در آیات بعدی به او میگوید وارد بهشت شو). این نشان میدهد که انسان بینهایتطلب میتواند در همین زندگی و قبل از ورود به بهشت به آرامش حقیقی برسد.
ظاهرا تنها راهش هم ذکر الله است (رعد/۲۸)؛ زیرا انسان بینهایتطلب تنها در محضر بینهایت است که آرام و قرار پیدا میکند.
۲) «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ»
آرامش به معنای سکون و منفعل بودن نیست؛ امام حسین ع نفس مطمئنه است (حدیث۲)، در حالی که از پر چنب و جوشترین انسانهای عالم بوده و عالمی را به جنب و جوش واداشته است. شاید تمثیل اقیانوس برای آرامش تمثیل خوبی باشد: شدیدترین طوفانها و زلزلهها سطح اقیانوس را اندکی موجناک میکند؛ اما اقیانوس همه را در خود گم میکند. انسان به آرامش رسیده است که در مقابل سختیهای عظیم عاشورا میگوید: «مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلاً» (مثیر الاحزان، ص۹۰).
۳) «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ»
«آرامش از مهمترین خواستههای آدمی است» + «آرامش از خصلتهای روح (نفس) است، نه بدن» = مهمترین خواستههای آدمی مربوط به حوزه روح است؛ روح که به آرامش برسد سختیهای جسمی آسان مینماید و اصلا جز زیبایی چیزی دیده نمیشود: «مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلاً».
۴) «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ»
این آیه نهتنها شامل امام حسین ع است، بلکه شامل تمامی مومنان پیرو ایشان (حدیث۳) و تمامی دوستداران ایشان (مقدمه سوره فجر، حدیث۲) میشود. پس پیوند روحی با اولیاءالله، مسیر پیوند با خدا میشود و انسان را به آرامش حقیقی میرساند.
۵) «النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ»
مقصود از نفس مطمئن چه کسی است؟
الف. کسی که با ایمان خود به یقین رسیده و ثواب و عقاب را تصدیق نموده است؛ چرا که طمأنینه، حقیقت ایمان است. (حسن و مجاهد، به نقل از مجمع البيان، ج۱۰، ص۷۴۲ )
ب. مومنی که هنگام مرگ و در هنگام برانگیخته شدن به او بشارت بهشت دهند [و از این رو از وضعیتهای دهشتناک بعد از مرگ و قیامت، آسوده است و نگرانیای ندارد] (ابن زید، به نقل از مجمع البيان، ج۱۰، ص۷۴۲ )
ج. کسی که در قیامت رویش سفید است و نامه عملش به دست راستش داده میشود. (کلبی و ابی ورق، به نقل از مجمع البيان، ج۱۰، ص۷۴۲ )
د. …
[۱] . این آیه قبلا در جلسه ۵۲ بحث شده بود (http://yekaye.ir/27-89-al-fajr/) که چون بسیار مختصر بود دوباره به آن میپردازیم.
[۲] . از مرادی و خالد الازهری نقل شده که این عبارت به صورت «یا أیَتُهُ» نیز قرائت شده است؛ و این را یکی از روایات قرائت ابن عامر (قرائت اهل شام) دانستهاند؛ و ان قلتهایی هم در این قرائت شده است. (معجم القراءات، ج۱۰، ص۴۳۱-۴۳۲)
[۳] . يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ … قرأ الجمهور: بتاء التأنيث. و قرأ زيد بن علي: يا أيها بغير تاء، و لا أعلم أحدا ذكر أنها تذكر، و إن كان المنادى مؤنثا، إلا صاحب البديع [=ابن خالویه]. و هذه القراءة شاهدة بذلك، و لذلك وجه من القياس، و ذلك أنه لم يثن و لم يجمع في نداء المثنى و المجموع فكذلك لم يؤنث في نداء المؤنث.
[۴] . وقرأ زيد بن علي «يا أيها» بغير تاء وذكر صاحب البديع أن أيا قد تذكر مع المنادى المؤنث قيل ولذلك وجه من القياس وذلك أنها كما لم تثن ولم تجمع في نداء المثنى والمجموع فكذلك لم تؤنث في نداء المؤنث، واعتبار النفس هاهنا مذكرة ثم مؤنثة مما لا تلتفت إليه
[۵] . «أيُّ» تؤنث إذا دعوت بِها مؤنًثاً وَتذَكَّرُ، تقول: يَا أَيَّتُهَا المرأة. وإن شئت يَا أَيُّهَا المرْأةُ، فمن ذكَره فلأنَّ (أَيَّا) مبْهَمَةٌ ومن أنَّث فَلأنَّها مع إبْهَامِهَا قد لزمها الإِعراب والإِضافة. وزعم سيبويه أن بعض العرب تقول كُلتُهُنَّ في كلُهُنَّ.
[۶] . عن مجاهد يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ قال: التي أيقنت بلقاء الله، و ضربت له جأشا. و ذكر أن ذلك في قراءة أبي:” يا أيتها النفس الآمنة”. ذكر الرواية بذلك: حدثنا خلاد بن أسلم، قال: أخبرنا النضر، عن هارون القارئ قال: ثني هلال، عن أبي شيخ الهنائي في قراءة أبي:” يا أيتها النفس الآمنة المطمئنة
[۷] . و الْمُطْمَئِنَّةُ الآمنة التي لا يستفزها خوف و لا حزن، و هي النفس المؤمنة أو المطمئنة إلى الحق التي سكنها ثلج اليقين فلا يخالجها شك، و يشهد للتفسير الأوّل: قراءة أبىّ بن كعب: يا أيتها النفس الآمنة المطمئنة.
[۸] . باب الطاء و الميم و ما يثلثهما. طمن: الطاء و الميم و النون أُصَيل بزيادة همزة. يقال اطمأنَّ المكان يطمئنّ طُمَأْنِينة. و طامنت مِنه: سَكَّنت.
[۹] . قَالَ بَعْضُهُمْ وَ الْأَصْلُ فِى (اطْمَأَنَّ) الألِفُ مِثْلُ احَمَارَّ و اسْوَادَّ لكِنَّهُمْ هَمَزُوا فِرَاراً مِنَ السَّاكِنَيْنِ عَلَى غَيْرِ قِيَاسٍ
[۱۰] . قال أَبو منصور: اطْمَأَنَّ، الهمزة فيها مُجْتَلَبة لالتقاء الساكنين إِذا قلت اطْمَأَنَّ، فإِذا قلت طامَنْتُ على فاعَلْتُ فلا همز فيه، و الله أَعلم، إِلَّا أَن يقول قائل: إِن الهمزة لما لزمت اطْمَأَنَّ، و همزوا الطُّمَأْنينةَ، همزوا كل فعل فيه، و طَمَنَ غير مستعمل في الكلام، و الله أَعلم.
[۱۱] . و قِيلَ الْأَصْلُ هَمْزَةٌ مُتَقَدِّمَةٌ عَلَى الْمِيمِ لَكِنَّهَا أُخِّرَتْ عَلَى غَيْرِ قِيَاسٍ بِدَلِيلِ قَوْلِهِمْ (طَأْمَنَ) الرَّجُلُ ظَهْرَهُ بِالْهَمْزِ عَلَى فَأْعَلَ وَ يَجُوزُ تَسْهِيلُ الْهَمْزَةِ فَيُقَالُ (طَامَنَ) و مَعْنَاهُ حَنَاهُ وَ خَفَضَهُ.
[۱۲] . و أمّا مادّة الاطمينان: فالظاهر أنّ طأمن كدحرج رباعىّ مجرّد، و الاطمينان كالاقشعرار مزيد رباعىّ، و أمّا القلب فللتخفيف.
[۱۳] .مرحوم مجلسی ناظر به این آیه، در کتب برخی از اهل تصوف روایتی را به نقل از کمیل از امیرالمومنین ع دیده است؛ ولی از آن جهت که اصطلاحات آن در روایات معتبر یافت نمیشود آن را مشکوک دانسته است (أقول هذه الاصطلاحات لم تكد توجد في الأخبار المعتبرة المتداولة و هي شبيهة بأضغاث أحلام الصوفية) با این حال متن آن چنین است:
وَ قَدْ رَوَى بَعْضُ الصُّوفِيَّةِ فِي كُتُبِهِمْ عَنْ كُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ أَنَّهُ قَالَ: سَأَلْتُ مَوْلَانَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيّاً ع فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أُرِيدُ أَنْ تُعَرِّفَنِي نَفْسِي قَالَ يَا كُمَيْلُ وَ أَيَّ الْأَنْفُسِ تُرِيدُ أَنْ أُعَرِّفَكَ قُلْتُ يَا مَوْلَايَ هَلْ هِيَ إِلَّا نَفْسٌ وَاحِدَةٌ قَالَ يَا كُمَيْلُ إِنَّمَا هِيَ أَرْبَعَةٌ النَّامِيَةُ النَّبَاتِيَّةُ وَ الْحِسِّيَّةُ الْحَيَوَانِيَّةُ وَ النَّاطِقَةُ الْقُدْسِيَّةُ وَ الْكُلِّيَّةُ الْإِلَهِيَّةُ وَ لِكُلِّ وَاحِدَةٍ مِنْ هَذِهِ خَمْسُ قُوًى وَ خَاصِيَّتَانِ فَالنَّامِيَةُ النَّبَاتِيَّةُ لَهَا خَمْسُ قُوًى مَاسِكَةٌ وَ جَاذِبَةٌ وَ هَاضِمَةٌ وَ دَافِعَةٌ وَ مُرَبِّيَةٌ وَ لَهَا خَاصِيَّتَانِ الزِّيَادَةُ وَ النُّقْصَانُ وَ انْبِعَاثُهَا مِنَ الْكَبِدِ وَ الْحِسِّيَّةُ الْحَيَوَانِيَّةُ لَهَا خَمْسُ قُوًى سَمْعٌ وَ بَصَرٌ وَ شَمٌّ وَ ذَوْقٌ وَ لَمْسٌ وَ لَهَا خَاصِيَّتَانِ الرِّضَا وَ الْغَضَبُ وَ انْبِعَاثُهَا مِنَ الْقَلْبِ وَ النَّاطِقَةُ الْقُدْسِيَّةُ لَهَا خَمْسُ قُوًى فِكْرٌ وَ ذِكْرٌ وَ عِلْمٌ وَ حِلْمٌ وَ نَبَاهَةٌ وَ لَيْسَ لَهَا انْبِعَاثٌ وَ هِيَ أَشْبَهُ الْأَشْيَاءِ بِالنُّفُوسِ الْفَلَكِيَّةِ وَ لَهَا خَاصِيَّتَانِ النَّزَاهَةُ وَ الْحِكْمَةُ وَ الْكُلِّيَّةُ الْإِلَهِيَّةُ لَهَا خَمْسُ قُوًى بَهَاءٌ فِي فَنَاءٍ وَ نَعِيمٌ فِي شَقَاءٍ وَ عِزٌّ فِي ذُلٍّ وَ فَقْرٌ فِي غَنَاءٍ وَ صَبْرٌ فِي بَلَاءٍ وَ لَهَا خَاصِيَّتَانِ الرِّضَا وَ التَّسْلِيمُ وَ هَذِهِ الَّتِي مَبْدَؤُهَا مِنَ اللَّهِ وَ إِلَيْهِ تَعُودُ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى «وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي» وَ قَالَ تَعَالَى «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً» وَ الْعَقْلُ فِي وَسَطِ الْكُلِّ. (بحار الأنوار، ج۵۸، ص۸۵)
[۱۴] . البته در برخی از کتب اهل سنت افراد متعددی را به عنوان مصداق شأن نزول این آیه برشمردهاند که ظاهرا اعبتار چندانی ندارد.؛ و به نظر میرسد آنها هم خواستهاند این آیه را بر برخی از افراد تطبیق دهند.
بازدیدها: ۱۳۲