ترجمه
و به خداوند سوگند خوردند، سختترين سوگندها، که مسلّماً اگر انذاردهندهای نزدشان آید بیشک هدایتیافتهتر از هر یک از امّتها باشند؛ اما چون انذاردهندهای نزدشان آمد، آنان را نیفزود جز نفرتی؛
نکات ادبی
جَهْدَ
قبلا بیان شد که ماده «جهد» را به معنای «مشقت و طاقت» دانستهاند؛ و گفته شده «جَهد» به معنای «مشقت»، و «جُهد» به معنای «طاقت» و «وسع» (تاب و توان) است؛ و در واقع، این ماده به معنای به کار بستن نهایت توان و وسع خود برای انجام کار است.
«جَهاد» به معنای «زمین سخت و صلب» است؛ و «جِهاد» و «مُجاهده» به معنای به کار بستن تمام توان و تلاش خود برای دفع کردن دشمن میباشد.
جلسه ۲۰۷ http://yekaye.ir/al-furqan-025-52/
نُفُوراً
قبلا بیان شد که ماده «نفر» در اصل به معنای «از جا کندن و دور شدن» (تجافٍ و تباعدٍ؛ معجم المقاييس اللغة، ج۵، ص۴۵۹) و رانده شدن از چیزی ویا به سوی چیزی (الانْزِعَاجُ عن الشيءِ و إلی الشيء؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۱۷) و در یک کلام، سیر و حرکتی است که با کراهت و فشار همراه باشد (سير و حركة مع كراهة و انزعاج؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۱۲، ص۱۹۵).
«نِفار» و «نُفُور» به معنای «نفرت» [که در زبان فارسی هم رایج است] و فاصله گرفتن از روی ناراحتی است (فَلَمَّا جاءَهُمْ نَذيرٌ ما زادَهُمْ إِلَّا نُفُوراً؛ فاطر/۴۲)
جلسه ۶۱۵ http://yekaye.ir/al-kahf-18-34/
حدیث
۱) از امام صادق ع درباره این سخن خداوند سوال شد که «و به خداوند سوگند خوردند، سختترين سوگندها، که مسلّماً اگر انذاردهندهای نزدشان آید بیشک هدایتیافتهتر از هر یک از امّتها باشند؛ اما چون انذاردهندهای نزدشان آمد آنان را جز نفرت نیفزود؛ استکباری در زمین، و مکری زشت» (فاطر/۴۲-۴۳)
فرمودند: حضرت علی ع بیمار شد و پیامبر ص همراه با مردم به عیادتش آمدند. ابوبکر سه بار به اشاره امر سوال کرد که «با ما عهدی در مورد علی ع بسته بودی؛ اگر امری رخ داد، به سراغ چه کسی برویم؟
حضرت ص فرمود: او نخواهد مُرد تا اینکه شما دو نفر او را از خشم و غضب مملو کنید و نهایت خیانت را در حق او اعمال دارید!
الصراط المستقيم إلی مستحقي التقديم، ج۳، ص۱۱
سئل الصادق ع عن قوله تعالی «وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ» إلی قوله «وَ مَكْرَ السَّيِّئِ»
قال ع: مرض علي ع فأعاده النبي ص في أناس فسأله أبو بكر ثلاثا بأمر عمر كنت قد عهدت إلينا في علي فإن حدث أمر فإلی من فقال ع إنه لن يموت حتی تملئانه غضبا و توسعانه غدرا.[۱]
۲) از امام صادق ع روایت شده است:
همانا از شدیدترین حسرتخورندگان در روز قیامت، کسی است که در باب عدل خوب سخن گفته، اما به غیر آن عمل نموده است.
الكافي، ج۲، ص۲۹۹
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ يُوسُفَ الْبَزَّازِ عَنْ مُعَلَّی بْنِ خُنَيْسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ:
إِنَّ مِنْ أَشَدِّ النَّاسِ حَسْرَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَنْ وَصَفَ عَدْلًا ثُمَّ عَمِلَ بِغَيْرِهِ.[۲]
۳) از امام صادق ع روایت شده است:
همانا عالمی از علمای بنیاسرائیل چنان در عبادت خدا کوشید که مانند چوب خشکی شد؛ پس خداوند به پیامبری از پیامبرانش که در زمان او بود وحی کرد: به او بگو به عزت و جلالم و به جلال و جبروتم سوگند اگر مرا چنان عبادت کنی که همانند دنبهای که در دیگ ذوب میشود ذوب شوی، از تو نخواهم پذیرفت، مگر اینکه از آن دری که به تو دستور دادم وارد شوی.
المحاسن، ج۱، ص۹۷
عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَی عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ غَالِبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ:
إِنَّ حَبْراً مِنْ أَحْبَارِ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَبَدَ اللَّهَ حَتَّی صَارَ مِثْلَ الْخِلَالِ فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَی نَبِيٍّ مِنْ أَنْبِيَائِهِ فِي زَمَانِهِ قُلْ لَهُ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي وَ جَبَرُوتِي لَوْ أَنَّكَ عَبَدْتَنِي حَتَّی تَذُوبَ كَمَا تَذُوبُ الْأَلْيَةُ فِي الْقِدْرِ مَا قَبِلْتُ مِنْكَ حَتَّی تَأْتِيَنِي مِنَ الْبَابِ الَّذِي أَمَرْتُك.[۳]
تدبر
۱) «وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَهُمْ نَذيرٌ لَيَكُونُنَّ أَهْدی مِنْ إِحْدَی الْأُمَمِ فَلَمَّا جاءَهُمْ نَذيرٌ ما زادَهُمْ إِلاَّ نُفُوراً»
به عمل کار برآید به سخندانی نیست (سعدی)
بسیاری از افراد تا وقتی موقعیت کار مهیا نشده، بسیار پرمدعا هستند، اما وقتی پا عمل میرسد، معلوم میشود که چقدر در ادعایشان برخطا بودهاند. به قول حافظ:
نقد صوفی نه همه صافی بیغش باشد
ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
… خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیهروی شود هر که در او غش باشد
https://ganjoor.net/hafez/ghazal/sh159/
۲) «وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ … فَلَمَّا جاءَهُمْ نَذيرٌ ما زادَهُمْ إِلاَّ نُفُوراً»
برخی چناناند که حتی به شدیدترین سوگندهایشان نمیتوان اعتماد کرد.
۳) «وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَهُمْ نَذيرٌ لَيَكُونُنَّ أَهْدی مِنْ إِحْدَی الْأُمَمِ فَلَمَّا جاءَهُمْ نَذيرٌ ما زادَهُمْ إِلاَّ نُفُوراً»
برخی خود را دوستدار دین و پیامبر و امام معرفی میکنند، اما برداشت و تلقیشان از دین و دینداری و پیامبر و امام چنان وهمآلود و دور از واقعیت است که وقتی در متن واقعیت با اینها مواجه میشوند، نهتنها دعوت آنان را اجابت نمی کنند، بلکه جز نفرت و بیزاری چیزی در آنان افزوده نمی شود.
نکته تخصصی اجتماعی
یکی از نقدهایی که علیه حکومت دینی مطرح میشود این است که با ورود دین در ساحت حکومت و وقوع برخی نارساییها و نواقص در این حکومت، مردم از دین بیزار میشوند و از آن دور میگردند.
برخی گمان میکنند این مشکل مربوط به دوره غیبت است که چون در راس حکومت شخص معصوم قرار نگرفته است، چنین میشود.
در حالی که نگاهی به تاریخ حکومت پیامبر ص و امیرالمومنین ع بخوبی نشان میدهد که حتی در حکومتی که معصوم در راس آن باشد مشکلات و نواقصی (و حتی بیلیاقتیها و سوءاستفادههایی در برخی از کارگزاران حکومت) رخ خواهد داد تا حدی که نهتنها عدهای از شخص معصوم ناراحت میشوند، بلکه تحت تاثیر معاویهصفتانی که به فضاسازی رسانهای مشغولند، بسیاری از مردم علیه شخص معصوم وارد جنگ میشوند!
در واقع، اگر کسی انتظار دارد که با حضور فعال دین در جامعه، همهجا بلافاصله گل و بلبل شود و هیچکس معترض نشود، توهمی را میپراکند، که از دین حقیقی بسیار فاصله دارد و حکومت پیامبر ص و علی ع هم این گونه نبود.
۴) «فَلَمَّا جاءَهُمْ نَذيرٌ ما زادَهُمْ إِلاَّ نُفُوراً»
هدف پیامبر و انذاردهنده آن است که مردم را نسبت به دل بستن در دنیا و انجام بدیها هشدار دهد و آنان را به خدا بخواند.
اما عده ای هستند که در مقابل انذار انذاردهندگان الهی، به جای بیزاری از بدیها، صرفا به نفرت و بیزاریشان از خدا و دین حق افزوده میشود.
میتوان حدس زد اینان کسانیاند که چنان دل بسته دنیا بودهاند که انتظارشان از دین و پیامبر خدا این بوده که کاری با دنیاپرستیشان نداشته باشد.
۵) «فَلَمَّا جاءَهُمْ نَذيرٌ ما زادَهُمْ إِلاَّ نُفُوراً»
با توجه به علم و حکمت خداوند، علیالقاعده، پیامبری که از طرف خداوند برای انذار مردم مبعوث میشود، بهترین و تواناترین شخص است در ابلاغ رسالت الهی،
با این حال، در جامعه کسانی هستند که در اثر انذارهای او، نهتنها جذب حقیقت نمیشوند، بلکه بر نفرتشان از حق و حقیقت افزوده میگردد.
پس، ایمان نیاوردن، بلکه دور شدن انسانها از حق و حقیقت، لزوما به این معنا نیست که شخصی که مامور ابلاغ حق شده در کارش قصور یا تقصیر دارد!
در حقیقت، استفاده از بهترین روشهای تبلیغ هم در جایی تاثیرگذار خواهد بود که زمینهای برای پذیرش حق وجود داشته باشد؛ اگر عدهای این زمینه را در خود نابود کرده باشند، حتی در برابر عالیترین دعوت (= قرآن کریم) توسط برترین مُبَلّغِ عالَم (= پیامبر اکرم ص) جز نفرت و بیزاری چیزی بر آنان افزوده نمی شود:
شمشیر نیک از آهن بد چون کند کسی
ناکس به تربیت نشود ای حکیم کس
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست
در باغ لاله روید و در شوره بوم خس
https://ganjoor.net/saadi/golestan/gbab1/sh4/
۶) «وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَهُمْ نَذيرٌ لَيَكُونُنَّ أَهْدی مِنْ إِحْدَی الْأُمَمِ فَلَمَّا جاءَهُمْ نَذيرٌ ما زادَهُمْ إِلاَّ نُفُوراً»
قریش در مکه به خداوند سوگند خوردند، سختترين سوگندها، که مسلّماً اگر انذاردهندهای نزدشان آید بیشک هدایتیافتهتر از هر یک از امّتها باشند؛ اما چون انذاردهندهای نزدشان آمد آنان را جز نفرت نیفزود (ابوهلال، به نقل از الدر المنثور، ج۵، ص۲۵۶)[۴]؛
یهودیان در مدینه به مشرکان میگفتند که اگر پیامبر بیاید، ما بر شما پیروز خواهیم شد؛ اما چون پیامبر اکرم ص آمد بدو کفر ورزیدند (وَ كانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَی الَّذينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا كَفَرُوا بِه؛ بقره/۸۹)؛
مردم جهان اسلام وقتی تبعیضهای خلیفه سوم را دیدند بر او شوریدند و پس از قتل وی، دور خانه امیرالمومنین ع ازدحام کردند که حتما تو باید حکومت را عهده دار شوی و ما یاریت می کنیم؛ اما بعد از مدتی از اینجا و آنجا سر به شورش برداشتند و سه جنگ عظیم را بر او تحمیل کردند که در اغلب این جنگها جمعیت کسانی که به یاری او برخاستند یک چهارم کسانی که با وی جنگیدند نمیشدند؛
مردم کوفه نامهها نوشتند و هزاران نفر بیعت کردند که اگر امام حسین ع بیاید یاریاش کنند و یزیدیان را سرنگون کنند، چون امام حسین ع آمد اکثر آنان به سپاه یزید پیوستند و به جنگ با امام حسین ع آمدند.
تاملی با خویش
ما هم ادعا میکنیم که منتظر امام زمان ع هستیم و اگر بیاید هدایتیافتهترین انسانها خواهیم بود و بیش از هرکس دیگری او را یاری خواهیم کرد! آیا وقتی نوبت به عمل برسد، مانند اینان نخواهیم شد؟!
این را در کانال نگذاشتم
۷) «وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَهُمْ نَذيرٌ لَيَكُونُنَّ أَهْدی مِنْ إِحْدَی الْأُمَمِ فَلَمَّا جاءَهُمْ نَذيرٌ ما زادَهُمْ إِلاَّ نُفُوراً»
اغلب مترجمان و مفسران تعبیر «أَهْدی مِنْ إِحْدَی الْأُمَمِ» (ترجمه تحتاللفظی: هدایتیافتهتر از یکی از امتها) را به صورت »هدایت یافتهتر از هریک از امتهای دیگر» ترجمه کردهاند. اما چرا در آیه به همین صورت نیامد و مطلب را با تعبیر سادهتری (مثلا: اهدی من کل امم، یا …) بیان نکرد؟
الف. مقصود از «الامم» امتهایی کانند یهود و نصاری است که پیامبری نزدشان آمده است؛ و با این تعبیر میخواهد بفرماید که بر آن امتها انذاردهندهای رفته بود اما برای اینها نیامده بود و اینان ادعایشان این بود که اگر بیاید به او لبیک میگویند و بدین جهت هدایتیافتهتر میشوند از امتهای قبلی که از پیامبرانشان تبعیت نکردند. (الميزان، ج۱۷، ص۵۷)[۵]
ب. مقتضای مقام همان تعبیر عموم است و معنا همان است که «هدایتیافتهتر از هریک از آن امتهای پیشین که پیامبرشان را تکذیب کردند. (به نقل از الميزان، ج۱۷، ص۵۷)[۶]
ج. منظور از این تعبیر آن است که اینان هدایتیافتهترند از امتی که دربارهاش گفته میشود: «احدی الامم»؛ و این تعبیر شبیه تعابیری است نظیر اینکه فلانی یگانه روزگارش است؛ یعنی از امتی که یگانه امتها بود هم هدایتیافتهتر خواهیم شد. (البحر المحيط، ج۹، ص۴۱)[۷] و ترجمهاش چنین میشود: «هدايت يافتهتر از آن امّتی كه يگانه امّتهاست» (ترجمه مشکینی)
د. «أَهْدی مِنْ إِحْدَی الْأُمَمِ» به معنای «أَهْدی مِنْ بعض الْأُمَمِ: هدایتیافتهتر خواهیم بود از برخی امتها» ویا به معنای «أَهْدی مِنْ واحِدَةٍ مِنَ الْأُمَمِ» است؛ یعنی هدایتیافتهتر خواهیم بود از یکی از این امتهای یهود و نصاری و غیره. (کشاف، ج۳، ص۶۱۳)
ه. …[۸]
[۱] در تفسير العياشي، ج۲، ص۲۹۳ آمده است:
عن علي بن أبي حمزة عن أبي جعفر ع «وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِي هذَا الْقُرْآنِ لِيَذَّكَّرُوا» يعني و لقد ذكرنا عليا في القرآن و هو الذكر ف«ما زادَهُمْ إِلَّا نُفُوراً»
[۲] در ادامه آن، این دو حدیث هم آمده است:
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ قُتَيْبَةَ الْأَعْشَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: إِنَّ مِنْ أَشَدِّ النَّاسِ عَذَاباً يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَنْ وَصَفَ عَدْلًا وَ عَمِلَ بِغَيْرِهِ.
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ مِنْ أَعْظَمِ النَّاسِ حَسْرَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَنْ وَصَفَ عَدْلًا ثُمَّ خَالَفَهُ إِلَى غَيْرِهِ.
[۳] . ناظر به این آیه این روایت هم آمده است:
الْكَلْبِيُّ قَالَتْ قُرَيْشٌ يَا مُحَمَّدُ تُخْبِرُنَا عَنْ مُوسَى وَ عِيسَى وَ عَادٍ وَ ثَمُودَ فَأْتِ بِآيَةٍ حَتَّى نُصَدِّقَكَ فَقَالَ ع أَيَّ شَيْءٍ تُحِبُّونَ أَنْ آتِيَكُمْ بِهِ قَالُوا اجْعَلْ لَنَا الصَّفَا ذَهَباً وَ ابْعَثْ لَنَا بَعْضَ مَوْتَانَا حَتَّى نَسْأَلَهُمْ عَنْكَ وَ أَرِنَا الْمَلَائِكَةَ يَشْهَدُونَ لَكَ أَوْ ائْتِنَا بِاللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ قَبِيلًا فَقَالَ ع فَإِنْ فَعَلْتُ بَعْضَ مَا تَقُولُونَ أَ تُصَدِّقُونَنِي قَالُوا وَ اللَّهِ لَوْ فَعَلْتَ لَنَتْبَعَنَّكَ أَجْمَعِينَ فَقَامَ ع يَدْعُو أَنْ يَجْعَلَ الصَّفَا ذَهَباً فَجَاءَ جَبْرَئِيلُ ع فَقَالَ إِنْ شِئْتَ أَصْبَحَ الصَّفَا ذَهَباً وَ لَكِنْ إِنْ لَمْ يُصَدِّقُوا عَذَّبْتُهُمْ وَ إِنْ شِئْتَ تَرَكْتُهُمْ حَتَّى يَتُوبَ تَائِبُهُمْ فَقَالَ ع بَلْ يَتُوبَ تَائِبُهُمْ فَنَزَلَ وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَهُمْ نَذِير. (مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج۱، ص۵۵)
[۴] . أخرج ابن أبى حاتم عن أبى هلال أنه بلغه ان قريشا كانت تقول ان الله بعث منا نبيا ما كانت أمة من الأمم أطوع لخالقها و لا أسمع لنبيها و لا أشد تمسكا بكتابها منا فانزل الله لَوْ أَنَّ عِنْدَنا ذِكْراً مِنَ الْأَوَّلِينَ و لو أنا أنزل علينا الكتاب لكنا أهدى منهم وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَهُمْ نَذِيرٌ لَيَكُونُنَّ أَهْدى مِنْ إِحْدَى الْأُمَمِ و كانت اليهود تستفتح به على الأنصار فيقولون انا نجد نبيا يخرج.
[۵] . و قوله: «لَئِنْ جاءَهُمْ نَذِيرٌ لَيَكُونُنَّ أَهْدى مِنْ إِحْدَى الْأُمَمِ» أي إحدى الأمم التي جاءهم نذير كاليهود و النصارى و إنما قال: «لَيَكُونُنَّ أَهْدى مِنْ إِحْدَى الْأُمَمِ» و لم يقل: أهدى منهم لأن المعنى أنهم كانوا أمة ما جاءهم نذير ثم لو جاءهم نذير كانوا أمة ذات نذير كإحدى تلك الأمم المنذرة ثم بتصديق النذير يصيرون أهدى من التي ماثلوها و هو قوله: «أَهْدى مِنْ إِحْدَى الْأُمَمِ» فافهمه.
[۶] . و قيل: إن مقتضى المقام العموم، و قوله: «إِحْدَى الْأُمَمِ» عام و إن كان نكرة في سياق الإثبات و اللام في «الْأُمَمِ» للعهد، و المعنى ليكونن أهدى من كل واحدة من تلك الأمم التي كذبوا رسلهم من اليهود و النصارى و غيرهم.
[۷] . لئن جاءنا نذير من إحدى الأمم، أي من واحدة مهتدية من الأمم، أو من الأمة التي يقال فيها إحدى الأمم تفضيلا لها على غيرها، كما قالوا: هو أحد الأحدين، و هو أحد الأحد، يريدون التفضيل في الدهاء و العقل بحيث لا نظير له،
[۸] . آقای سید علی اکبر قرشی در تفسیر احسن الحدیث، ج۹، ص۴۵، بدون هیچ توضیحی، این عبارت را به صورت «يكى از هدايت يافتهترين امتها» ترجمه کرده است؛ این ترجمه ظاهرا ترجمه «احدی من اهدی الامم» است و بعید است در زبان عربی قلب بدین صورت به کار رفته است، مگر اینکه بگوییم منظور ایشان این بوده که تعبیر «اهدی من احدی الامم» استعاره است از «احدی من اهدی الامم».
بازدیدها: ۵۱