ترجمه
و برکندیم آنچه از کینه در سینههای آنان بود، برادرانه بر تختهایی روبروی هماند.
میلاد امام حسن عسکری علیهالسلام مبارک باد
میخوانمت به طرز زمانهای کودکیم / بابای مهربانِ «امام زمان»، حسن
بنیان گذار کرب و بلا روز اربعین / ای بانی زیارت ما شیعیان «حسن»
نکات ترجمهای
«نَزَعْنا» ماده «نزع» به معنای کندن و برکشیدن از جایگاه خود است که در جلسه ۲۴۷ درباره این ماده توضیح داده شد.
«غِلّ»
از ماده «غلل» است. درباره اینکه اصل این ماده چیست، بین اهل لغت اختلاف است. ظاهرا در اصلِ این ماده، معنای خلال چیزی قرار گرفتن و نوعی ثبات ایجاد کردن، لحاظ شده است (معجم المقاييس اللغة، ج۴، ص۳۷۵) و ظاهرا به همین جهت است که برخی آن را به معنای چیزی که زره و واسطه چیز دیگر قرار گیرد (مفردات ألفاظ القرآن، ص۶۱۰) ویا به معنای داخل کردن چیزی در چیز دیگر که موجب تغییر و تحولی در آن شود، دانستهاند (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۷، ص۲۵۶). از مشتقات رایج این ماده در زبان عربی، «غَلل» است، که آبی است که بین درختان جاری است ویا «غلاله» که لباسی است که زیر لباس اصلی میپوشند.
این ماده جمعا ۱۶ بار در قرآن کریم به کار رفته است که از مشتقات قرآنی این کلمه میتوان از «غُلّ» و زنجیر (جمع آن: اغلال) نام برد [چیزی که بین اعضای بدن قرار میگیرد و مانع تحرک دلخواه آن میشود]؛ و در قرآن کریم، علاوه بر «غُل: زنجیر» و «اغلال: زنجیرها»، این معنا به صورت مفعول (مغلوله: دستبسته؛ اسراء/۲۹؛ مائده/۶۴) و فعل (غُلَّتْ أَيْديهِم: دستانشان بسته باد؛ مائده/۶۴؛ خُذُوهُ فَغُلُّوهُ: بگیرید و در زنجیرش کنید، حاقه/۳۰) هم به کار رفته است.
کاربرد دیگرش در قرآن کریم همین تعبیر «غِلّ» است که به معنای «کینه» و «دشمنی» میباشد که فعل آن بر وزن «غلَّ یغِلُّ» میباشد [که این فعل در قرآن به کار نرفته]؛ و توجه شود که وزن «غَلَّ يَغُلُّ»، که در قرآن کریم به کار رفته (وَ ما كانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَّ وَ مَنْ يَغْلُلْ…: آلعمران/۱۶۱) به معنای خیانت کردن میباشد (لسان العرب، ج۱۱، ص۴۹۹)
«سُرُر»
ماده «سرر» ظاهرا در دو معنا به کار میرود. یکی مخفی کردن (سِرّ) و دیگری به معنای «خالصِ» از هر چیزی است که سرور به معنای خوشحالی از این معنای دوم است از این جهت که شخص مسرور خالی از حزن و وضعیت نامطلوب است. (معجم المقاييس اللغة، ج۳، ص۶۸)[۱]. «سُرر» جمع «سریر» است و به معنای جایگاه بلندمرتبه [تخت شاهانه] ای است که محل سرور میباشد (مجمعالبیان، ج۶، ص۵۲۰؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص۴۰۴)
درباره این ماده بعدا در جلسه ۸۲۶ به تفصیل بحث خواهد شد.
حدیث
۱) زید بن ابی اوفی میگوید: بر رسول خدا ص در مسجدش وارد شدم (و سپس حکایت اینکه پیامبر ص بین مسلمانان عقد اخوت برقرار کرد را نقل میکند؛ سپس میگوید)
حضرت علی ع به پیامبر ص گفت: جانم رفت پشتم شکست که دیدم کاری برای همه اصحابت انجام دادی غیر از من؛ اگر این ناشی از خشمی است که بر من گرفتهاید شما بزروگوار و صاحب اختیارید.
رسول خدا ص به او فرمود: به کسی که مرا به حق مبعوث کرد تو را به تاخیر نینداختم مگر برای خودم، چرا که تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی هستی جز اینکه بعد از من پیامبری نیست؛ و تو برادر من و وارث منی.
علی ع گفت: رسول خدا ! چه چیزی از تو به ارث میبرم؟
فرمود: آنچه پیامبران قبل از من به ارث گذاشتند.
گفت: پیامبران قبل از تو چه به ارث گذاشتند؟
فرمود: کتاب خدا و سنت پیامبرشان؛ و تو همراه من در قصری در بهشت هستی، همراه با فاطمه، دخترم؛ و تو برادر و رفیق منی؛ سپس پیامبر ص تلاوت کردند: «برادرانه بر تختهایی روبروی هماند» همدیگر را در راه خدا دوست دارند و به همدیگر مینگرند.
این حدیث با سندهای متعدد و عبارات مشابه توسط شیعه (تفسير فرات الكوفي، ص۲۲۷-۲۲۶[۲]؛ الروضة في فضائل أمير المؤمنين ع (لابن شاذان القمي)، ص۷۷ [۳]) و سنی (فضائل الصحابة، ج ۲، ص۶۶۶ [۴]؛ مناقب ابن المغازلي، ص۳۷ [۵]؛ الثّقات (لابن حبان)، ج۱، ص۱۴۱ [۶]؛ الاحاد و المثانی لابن ابی عاصم، ج۵، ص۱۷۰-۱۷۲[۷]؛ المعجم الکبیر للطبرانی، ج۵، ص۲۲۰-۲۲۲[۸]) از پیامبر اکرم ص روایت شده است که در اینجا بر اساس یکی از منابع اهل سنت روایت شده، یعنی: فضائل الصحابة لأحمد بن حنبل ج ۲ ص۶۳۸، حدیث۱۰۸۵
حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ قثنا حُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الذَّارِعُ قثنا عَبْدُ الْمُؤْمِنِ بْنُ عَبَّادٍ قَالَ: نا يَزِيدُ بْنُ مَعْنٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ شُرَحْبِيلَ، عَنْ زَيْدِ بْنِ أَبِي أَوْفَى قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ [آله و] سَلَّمَ مَسْجِدَهُ، فَذَكَرَ قِصَّةَ مُؤَاخَاةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ [آله و] سَلَّمَ بَيْنَ أَصْحَابِهِ، فَقَالَ عَلِيٌّ، يَعْنِي لِلنَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ [آله و] سَلَّمَ: لَقَدْ ذَهَبَتْ رُوحِي، وَانْقَطَعَتْ ظَهْرِي، حِينَ رَأَيْتُكَ فَعَلْتَ بِأَصْحَابِكَ مَا فَعَلْتَ غَيْرِي، فَإِنْ كَانَ هَذَا مِنْ سَخَطٍ عَلَيَّ، فَلَكَ الْعُتْبَى وَالْكَرَامَةَ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «وَالَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ، مَا أَخَّرْتُكَ إِلَّا لِنَفْسِي، فَأَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى، إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي، وَأَنْتَ أَخِي وَوَارِثِي» ، قَالَ: وَمَا أَرِثُ مِنْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: «مَا وَرَّثَ الْأَنْبِيَاءُ قَبْلِي» ، قَالَ: وَمَا وَرَّثَ الْأَنْبِيَاءُ قَبْلَكَ؟ قَالَ: ” كِتَابَ اللَّهِ، وَسُنَّةَ نَبِيِّهِمْ، وَأَنْتَ مَعِي فِي قَصْرٍ فِي الْجَنَّةِ، مَعَ فَاطِمَةَ ابْنَتِي، وَأَنْتَ أَخِي وَرَفِيقِي، ثُمَّ تَلَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ [آله و] سَلَّمَ: «إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِينَ» (الحجر/۴۷) الْمُتَحَابُّونَ فِي اللَّهِ يَنْظُرُ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ.
۲) در کتب اهل سنت روایتی نقل شده است که:
حضرت علی ع به پیامبر ص گفت: رسول خدا ! کداممان را بیشتر دوست داری؟ مرا یا فاطمه را؟
فرمود: فاطمه نزد من محبوبتر از توست و تو برایم عزیزتر از فاطمهای! و گویی که من تو هستم؛ و تو را میبینم که در بر حوض [کوثر] ایستاده مردم را سیراب میکنی و آنجا ظرفهایی به اندازه تعداد ستارگان مهیاست و همانا من و تو و حسن و حسین و فاطمه و عقیل و جعفر در بهشتیم «برادرانه بر تختهایی روبروی هم» آن گونه که هیچکس پشت همنشینش را نمیبیند.
المعجم الاوسط للطبرانی، ج۷، ص۳۴۳، ح۷۶۷۵ ؛ مجمع الزّوائد: ج ۹، ص۱۷۳؛ كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج۱، ص۳۲۵
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى، ثَنَا الْحَسَنُ بْنُ كَثِيرٍ، ثَنَا سَلْمَى بْنُ عُقْبَةَ الْحَنَفِيُّ الْيَمَامِيُّ، ثَنَا عِكْرِمَةُ بْنُ عَمَّارٍ، عَنْ يَحْيَى بْنِ أَبِي كَثِيرٍ، عَنْ أَبِي سَلَمَةَ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ: قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، أَيُّمَا أَحَبُّ إِلَيْكَ: أَنَا أَمْ فَاطِمَةُ؟ قَالَ: فَاطِمَةُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْكَ، وَأَنْتَ أَعَزُّ عَلَيَّ مِنْهَا، وَكَأَنِّي بِكَ وَأَنْتَ عَلَى حَوْضِي تَذُودُ عَنْهُ النَّاسَ، وَإِنَّ عَلَيْهِ لَأَبَارِيقَ مِثْلَ عَدَدِ نُجُومِ السَّمَاءِ، وَإِنِّي وَأَنْتَ وَالْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ وَفَاطِمَةُ وَعَقِيلٌ وَجَعْفَرٌ فِي الْجَنَّةِ إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِينَ، وَأَنْتَ مَعِي وشِيعَتُكَ فِي الْجَنَّةِ؛ ثُمَّ قَرَأَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِينَ» (الحجر/۴۷) لَا يَنْظُرُ أَحَدُهُمْ فِي قَفَا صَاحِبِهِ.[۹]
۳) از امام صادق ع در ضمن روایتی طولانی خطاب به شیعیان واقعی نقل شده است:
به خدا سوگند شمایید که خداوند عز و جل دربارهتان فرمود: «و برکندیم آنچه از کینه در سینههای آنان بود، برادرانه بر تختهایی روبروی هماند» همانا شیعیان ما صاحبان چهار چشم هستند: دو چشم در سر و دو چشم در دل؛ بدانید که همه خلایق این گونهاند، جز اینکه خداوند چشمان [دل] شما را باز کرد و چشمان آنها [= دشمنان اهل بیت ع] را کور گرداند.
الكافي، ج۸، ص۲۱۴-۲۱۵؛ تفسير العياشي، ج۲، ص۲۴۴
۲۶۰- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِي الْمِقْدَامِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قال: …
أَنْتُمْ وَ اللَّهِ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ نَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ» إِنَّمَا شِيعَتُنَا أَصْحَابُ الْأَرْبَعَةِ الْأَعْيُنِ عَيْنَانِ فِي الرَّأْسِ وَ عَيْنَانِ فِي الْقَلْبِ أَلَا وَ الْخَلَائِقُ كُلُّهُمْ كَذَلِكَ إِلَّا أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَتَحَ أَبْصَارَكُمْ وَ أَعْمى أَبْصارَهُمْ. [۱۰]
این احادیث را برای رعایت اختصار در کانال نگذاشتم:
۴) نامهای را که امیرالمومنین ع به محمد بن ابیبکر و مردم مصر نوشته، با این جملات به پایان رسانده است:
الغارات (ط – القديمة)، ج۱، ص۱۵۹؛ الأمالي (للمفيد)، ص۲۶۹؛ الأمالي (للطوسي)، ص۳۱
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَبَايَةَ قَالَ: كَتَبَ عَلِيٌّ ع إِلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ مِصْر:…
…جَعَلَ اللَّهُ خُلَّتَنَا وَ إِيَّاكُمْ خُلَّةَ الْمُتَّقِينَ وَ وُدَّ الْمُخْلَصِينَ وَ جَمَعَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمْ فِي دَارِ الرِّضْوَانِ «إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ» إِنْ شَاءَ اللَّهُ؛ أَحْسِنُوا يَا أَهْلَ مِصْرَ مُؤَازَرَةَ مُحَمَّدٍ وَ اثْبُتُوا عَلَى طَاعَتِكُمْ تَرِدُوا حَوْضَ نَبِيِّكُمْ ص.
۵) در برخی کتب اهل سنت این حدیث نبوی هم روایت شده است:
الایمان لابن منده، ج۲، ص۸۱۴؛ شعب الایمان (ابوبکر بیهقی)، ج۱، ص۵۳۱ [۱۱]
أَنْبَأَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، وَأَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ أَيُّوبَ، قَالَا: ثَنَا مُعَاذُ بْنُ الْمُثَنَّى، ثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْمِنْهَالِ، ثَنَا يَزِيدُ بْنُ زُرَيْعٍ، ثَنَا سَعِيدُ بْنُ أَبِي عَرُوبَةَ، عَنْ قَتَادَةَ، عَنْ أَبِي الْمُتَوَكِّلِ النَّاجِيِّ، عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ، عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِي هَذِهِ الْآيَةِ: «وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غَلٍّ إِخْوَانًا عَلَى سُرَرٍ مُتَقَابِلِينَ» (الحجر/۴۷) ، قَالَ: يَخْلُصُ الْمُؤْمِنُونَ مِنَ الصِّرَاطِ فَيُحْبَسُونَ عَلَى قَنْطَرَةٍ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ فَيُقْتَصُّ لِبَعْضِهِمْ مِنْ بَعْضٍ مَظَالِمُ كَانَتْ بَيْنَهُمْ فِي الدُّنْيَا، حَتَّى إِذَا هُذِّبُوا، وَنُقُّوا أَذِنَ لَهُمْ فِي دُخُولِ الْجَنَّةِ، فَوَاللَّهِ إِنَّ أَحَدَهُمْ لَأَهْدَى بِمَنْزِلِهِ فِي الْجَنَّةِ مِنْ مَنْزِلِهِ فِي الدُّنْيَا.
ضمنا احادیث دیگری هم ناظر به این آیه وجود دارد که برخی از آنها در جلسه ۹۸۳ خواهد آمد.
تدبر
۱) «وَ نَزَعْنا ما في صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلينَ»
شاید اگر در زندگی خود بنگریم حجم عظیمی از مشکلات ما ناشی از کدورتهایی است که بین ما و دیگران وجود دارد؛ و بهشت جایی است که:
- بین افرادش هیچ کینه و کدورتی نیست (نَزَعْنا ما في صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ)؛
و روابط آنجا، نه فقط عادلانه، بلکه:
- برادرانه (إِخْواناً)، و
- در اوج سرور و شادی (عَلى سُرُرٍ)، و
- همهکارها روبروی هم و بدون هرگونه پنهانکاری است (مُتَقابِلينَ)
خداوند چنین بهشتی را روزی همه ما گرداند؛ انشاءالله.
۲) «وَ نَزَعْنا ما في صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً …»
ممکن است بهشتیان در دنیا به خاطر سوءتفاهمها و … نسبت به هم کینه و کدورتی در دل داشته باشند؛ اما وقتی بدانها گفته میشود وارد بهشت شوید، هرآنچه از کینه و کدورت و دشمنی در سینههای آنان بوده، از دل آنها کنده میشود و در بهشت، در کمال صفا و بدون هیچ کدورتی از هم، برادرانه در برابر هم قرار میگیرند.
ثمره انسانشناسی
وجود کدورت و کینه بین دو گروه همواره بدین معنا نیست که یکی بر باطل است؛ چرا که ممکن است درواقع، ممکن است انسانهای بسیار خوب و برحق (که همان بهشتیان هستند) در همین دنیا نسبت به هم کدورت و کینه پیدا کنند؛ که البته در قیامت که همه حقایق آشکار میشود، این کدورت رفع میشود و معلوم میشود کدورت آنها بجا نبوده و مثلا ریشه در تحلیل اشتباهی از وضع همدیگر داشته است.[۱۲]
۳) «… عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلينَ»
آوردن تعبیر «روبروی هماند» چه نکتهای دارد؟
الف. چنانکه از عبارت پایانی حدیث۲ نیز فهمیده میشود، این تعبیر به طور استعاری اشاره دارد به اینکه، برخلاف افرادی که در دلشان غِل و کینه است، در بهشت کسی [از پشت سر] دنبال عیبهای دیگران نمیگردد (المیزان، ج۱۲، ص۱۷۷)
ب. اشاره است به آنكه در آنجا غيبت و پشت سر یکدیگر بدگویی کردن وجود ندارد. (تفسیر خسروی، ج۵، ص۱۳۱)
ج. شاید اشاره است که هیچ پنهانکاریای در آنجا در کار نیست؛ و انسانها نیازی به مخفی کردن آنچه در درون دارند، ندارند.
د. …
۴) «وَ نَزَعْنا ما في صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً …»
كينه توزى با برادرى سازگار نيست، برای اینکه برادری حاصل شود باید کینهها و کدورتها را کنار گذاشت. (تفسیر نور، ج۶، ص۳۳۸)
۵) «وَ نَزَعْنا ما في صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلينَ»
آیات سوره حجر از مساله خلقت انسان شروع کرد بلافاصله سراغ شیطان رفت و دو دسته اصلیای را که به خاطر اغوای شیطان در عالم پدید میآیند، برشمرد و آنگاه سراغ سرنوشت نهایی این دو دسته رفت:
وقتی سخن از پیروان شیطان شد، بیان شد که «وعدهگاه» آنها جهنم است (که بنوعی دلالت میکند بر وضعیت نهایی آنها) که برای ورودشان، هفت درب اختصاص یافته است. اما وقتی سخن از تقویپیشگان شد، از اینکه آنان در بهشتها و چشمهسارها «هستند» (که بنوعی دلالت میکند بر وضعیت فعلی آنها) سخن به میان آمد؛ و با اینکه میدانیم بهشت هم، نه یک درب، بلکه درهای متعددی دارد (ص/۵۰؛ زمر/۷۳) اما نهتنها در اینجا سخنی از درهای متعدد به میان نیامد و فقط از ورود سلامت و ایمن سخن گفته شد (آیه ۴۶)؛ بلکه بر اینکه اگر دلخوریای هم قبلا نسبت به همدیگر داشتهاند برداشته میشود، تاکید گردید (آیه۴۷).
نکته تخصصی انسانشناسی
شاید بتوان گفت تحلیل فوق نشان میدهد که هر دو گروه در میان خود انواعی دارند و اختلافاتی میانشان هست؛ در جهنمیان این اختلاف و تعددشان که موجب آزارشان میشود، همچنان باقی است؛ اما بهشتیان، اگرچه اختلاف دارند، و حتی در دنیا نیز به دلایل مختلف از همدیگر دلخور بودهاند، اما دیگر هیچ اختلافی که مایه رنجششان شود، باقی نمیماند؛ و لذا در آیه قبل بر ورود سلام و ایمن آنها تاکید کرد و در این آیه بر اینکه همه کدورتهای بین آنها را میزداییم.
[۱] البته برخی خواستهاند سرور را هم به همان معنای سر برگردانند و گفته اند از این جهت سرور است که خوشحالیای است که انسان در خود مخفی میکند (المفردات، ص۴۰۵) ویا از این جهت برمیگردد که سر به معنای مخفی و باطن است و از همین جا معنای «خالص» که باطن هر چیزی است گرفته شده و از اینجا معنای «سرور» [طبق توضیح معجم مقاییس) گرفته شده است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۵، ص۱۰۴) اما در مورد اول مشتقاتی مثل «سریر» نشان میدهد که سرور لزوما به معنای خوشحالی مخفی نیست و سخن دو هم بوضوح تکلفآمیز است.
[۲] . در تفسیر فرات سه حدیث در این زمینه آمده است:
فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ عُبَيْدٍ مُعَنْعَناً عَنْ سُلَيْمَانَ الدَّيْلَمِيِّ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ أَبُو بَصِيرٍ وَ قَدْ أَخَذَهُ نَفَسُهُ فَلَمَّا أَنْ أَخَذَ مَجْلِسَهُ قَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ مَا هَذَا النَّفَسُ الْعَالِي قَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ كَبِرَ [كَبِرَتْ] سِنِّي وَ دَقَّ عَظْمِي وَ لَسْتُ أَدْرِي مَا أَرِدُ عَلَيْهِ مِنْ أَمْرِ آخِرَتِي فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّكَ لَتَقُولُ هَذَا فَقَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ كَيْفَ لَا أَقُولُ هَذَا فَذَكَرَ كَلَاماً فَقَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَقَدْ ذَكَرَكُمُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ فَقَالَ إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ وَ اللَّهِ مَا أَرَادَ بِهَا غَيْرَكُمْ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ فَهَلْ سَرَرْتُكَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ زِدْنِي فَقَالَ لَقَدْ ذَكَرَكُمُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ فَقَالَ إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ وَ اللَّهِ مَا أَرَادَ بِهَا إِلَّا الْأَئِمَّةَ وَ شِيعَتَهُمْ فَهَلْ سَرَرْتُكَ. (این ظاهرا فرازی از یک گفتگوی مفصل است که متن کامل آن گفتگو با سندی دیگر در الكافي، ج۸، ص۳۳-۳۶ آمده است.)
فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ زَكَرِيَّا الْغَطَفَانِيُّ مُعَنْعَناً عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي أَوْفَى قَالَ: خَرَجَ النَّبِيُّ [رَسُولُ اللَّهِ] ص وَ نَحْنُ فِي مَسْجِدِ الْمَدِينَةِ فَقَامَ فَحَمِدَ اللَّهَ [تَعَالَى] وَ أَثْنَى عَلَيْهِ فَقَالَ إِنِّي مُحَدِّثُكُمْ حَدِيثاً فَاحْفَظُوهُ وَ عُوهُ وَ لْيُحَدَّثْ مَنْ بَعْدَكُمْ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لِرِسَالَتِهِ خَلْقَهُ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلائِكَةِ رُسُلًا وَ مِنَ النَّاسِ أَسْكَنَهُمُ الْجَنَّةَ وَ إِنِّي مُصْطَفٍ مِنْكُمْ مَنْ أُحِبُّ أَنْ أَصْطَفِيَهُ وَ أُوَاخِيَ [لمؤاخ] بَيْنَكُمْ كَمَا آخَى اللَّهُ بَيْنَ الْمَلَائِكَةِ فَذَكَرَ كَلَاماً فِيهِ طُولٌ فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ [ع] لَقَدِ انْقَطَعَ ظَهْرِي وَ ذَهَبَ رُوحِي عِنْدَ مَا صَنَعْتَ بِأَصْحَابِكَ [مَا صَنَعْتَ غَيْرِي] فَإِنْ [كَانَ مِنْ] سَخْطَةٍ بِكَ عَلَيَّ فَلَكَ الْعُتْبَى وَ الْكَرَامَةُ [و كرامة] فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ مَا أَنْتَ مِنِّي إِلَّا بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي وَ مَا أَخَّرْتُكَ إِلَّا لِنَفْسِي فَأَنَا رَسُولُ اللَّهِ وَ أَنْتَ أَخِي وَ وَارِثِي قَالَ وَ مَا الَّذِي أَرِثُ مِنْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ مَا وَرَّثَتِ الْأَنْبِيَاءُ مِنْ قَبْلِي [قَالَ وَ مَا وَرَّثَتِ الْأَنْبِيَاءُ مِنْ قَبْلِكَ] قَالَ كِتَابَ رَبِّهِمْ وَ سُنَّةَ نَبِيِّهِمْ أَنْتَ مَعِي يَا عَلِيُّ فِي قَصْرِيْ فِي الْجَنَّةِ مَعَ فَاطِمَةَ بِنْتِي هِيَ زَوْجَتُكَ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ أَنْتَ رَفِيقِي ثُمَّ تَلَا رَسُولُ اللَّهِ ص إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ الْمُتَحَابِّينَ فِي اللَّهِ يَنْظُرُ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضِ.
[۳] . عَنْ زَيْدِ بْنِ أَرْقَمَ، قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ، قَالَ: إِنِّي مُؤَاخٍ بَيْنَكُمْ، كَمَا يُؤَاخِي اللَّهُ بَيْنَ الْمَلَائِكَةِ.ثُمَّ قَالَ لِعَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَامُ: يَا أَخِي، أَنْتَ أَخِي وَ رَفِيقِي، ثُمَّ قَرَأَ هَذِهِ الْآيَةَ «إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ» الْأَخِلَّاءُ يَنْظُرُ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْض
[۴] . ۱۱۳۷- حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ حَنْبَلٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ الصُّوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحُسَيْنِ بْنُ مُحَمَّدِ السَّعْدِيُّ الْبَصْرِيُّ فِي جُمَادَى الْأَوَّلِ سَنَةَ إِحْدَى وَ ثَلَاثِينَ وَ مِائَتَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْمُؤْمِنِ بْنُ عَبَّادٍ الْعَبْدَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي يَزِيدُ بْنُ مَعْنٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ شرجيل عَنْ زَيْدِ بْنِ أَبِي أَوْفَى قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص مَسْجِدَهُ فَقَالَ أَيْنَ فُلَانٌ أَيْنَ فُلَانٌ فَجَعَلَ يَنْظُرُ فِي وُجُوهِ أَصْحَابِهِ وَ يَتَفَقَّدُهُمْ وَ يَبْعَثُ إِلَيْهِمْ حَتَّى تَوَافَوْا عِنْدَهُ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ فَآخَى بَيْنَهُمْ وَ ذَكَرَ الْحَدِيثَ حَدِيثَ الْمُوَاخَاةِ بَيْنَهُمْ فَقَالَ عَلِيٌّ ع لَقَدْ ذَهَبَتْ رُوحِي وَ انْقَطَعَ ظَهْرِي حِينَ رَأَيْتُكَ فَعَلْتَ بِأَصْحَابِكَ مَا فَعَلْتَ غَيْرِي فَإِنْ كَانَ هَذَا مِنْ سَخَطٍ عَلَيَّ فَلَكَ الْعُتْبَى وَ الْكَرَامَةُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ مَا أَخَّرْتُكَ إِلَّا لِنَفْسِي وَ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى غَيْرَ أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي وَ أَنْتَ أَخِي وَ وَارِثِي قَالَ وَ مَا أَرِثُ مِنْكَ يَا نَبِيَّ اللَّهِ قَالَ مَا وَرَّثَ الْأَنْبِيَاءُ مِنْ قَبْلِي قَالَ وَ مَا وَرَّثَ الْأَنْبِيَاءُ مِنْ قَبْلِكَ قَالَ كِتَابَ اللَّهِ وَ سُنَّةَ نَبِيِّهِ وَ أَنْتَ مَعِي فِي قَصْرِي فِي الْجَنَّةِ مَعَ فَاطِمَةَ ابْنَتِي ع وَ أَنْتَ أَخِي وَ رَفِيقِي ثُمَّ تَلَا رَسُولُ اللَّهِ ص «إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ» الْمُتَحَابُّونَ فِي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ يَنْظُرُ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ.
[۵] . أَخْبَرَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ شَوْذَبٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ الزَّعْفَرَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ أَبِي خَيْثَمَةَ حَدَّثَنِي نَصْرُ بْنُ عَلِيٍّ حَدَّثَنِي عَبْدُ الْمُؤْمِنِ بْنُ عُبَادَةَ عَنْ عَمَّارِ بْنِ عُمَرَ قَالَ حَدَّثَنِي يَزِيدُ بْنُ مَعْنٍ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ شرجيل عَنْ رَجُلٍ مِنْ قُرَيْشٍ عَنْ زَيْدِ بْنِ أَرْقَمَ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ إِنِّي مُوَاخٍ بَيْنَكُمْ كَمَا آخَى اللَّهُ بَيْنَ الْمَلَائِكَةِ ثُمَّ قَالَ لِعَلِيٍّ ع أَنْتَ أَخِي وَ رَفِيقِي ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ «إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ» الْأَخِلَّاءُ فِي اللَّهِ يَنْظُرُ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْض
[۶] . عند قدوم النّبيّ صلّى اللّه عليه و آله و سلّم المدينة و مؤاخاته مع الأصحاب، فقال عليّ بن أبي طالب: يا رسول اللّه ذهب روحي و انقطع ظهري حين رأيتك فعلت بأصحابك ما فعلت، فان كان من سخطة عليّ فلك العتبى و الكرامة! قال: و الّذي بعثني بالحقّ، ما أخّرتك إلّا لنفسي و أنت منّي بمنزلة هارون من موسى غير أنّه لا نبيّ بعدي، و أنت أخي و وارثي، قال [عليّ]: يا رسول اللّه أرث منك؟ قال ما ورثت الأنبياء قبلي، قال: و ما ورثت الأنبياء قبلك؟ قال: كتاب اللّه و سنّة نبيّهم، و أنت معي في قصري في الجنّة مع فاطمة ابنتي، ثمّ تلا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ الآية.
[۷] . حَدَّثَنَا نَصْرُ بْنُ عَلِيٍّ، نا عَبْدُ الْمُؤْمِنِ بْنُ عَبَّادٍ الْعَبْدِيُّ، نا يَزِيدُ بْنُ مَعْنٍ قَالَ: أَخْبَرَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ شُرَحْبِيلَ، عَنْ رَجُلٍ، مِنْ قُرَيْشٍ، عَنْ زَيْدِ بْنِ أَبِي أَوْفَى، رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مَسْجِدَ الْمَدِينَةِ فَجَعَلَ يَقُولُ: ابْنُ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ، وَيَبْعَثُ إِلَيْهِمْ حَتَّى اجْتَمَعُوا عِنْدَهُ فَقَالَ: «إِنِّي أُحَدِّثُكُمْ بِحَدِيثٍ فَاحْفَظُوهُ وَعُوهُ وَحَدِّثُوا بِهِ مَنْ بَعْدَكُمْ، إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ اصْطَفَى مِنْ خَلْقِهِ خَلْقًا» ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ {اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمَنَ النَّاسِ} [الحج: ۷۵] خَلْقًا [ص:۱۷۱] يُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ، وَإِنِّي مُصْطَفٍ مِنْكُمْ مَنْ أُحِبُّ أَنْ أَصْطَفِيَهُ وَمُوَاخِي بَيْنَكُمَا كَمَا آخَى اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ بَيْنَ الْمَلَائِكَةِ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ؛ … فَقَامَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، ذَهَبَتْ رُوحِي وَانْقَطَعَ ظَهْرِي حِينَ رَأَيْتُكَ فَعَلْتَ بِأَصْحَابِكَ مَا فَعَلْتَ غَيْرِي فَإِنْ كَانَ مِنْ سَخْطَةٍ عَلَيَّ فَلَكَ الْعُتْبَى وَالْكَرَامَةُ قَالَ: «وَالَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ مَا اخْتَرْتُكَ إِلَّا لِنَفْسِي؛ فَأَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي، فَأَنْتَ أَخِي وَوَارِثِي» قَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، مَا أَرِثُ مِنْكَ؟ قَالَ: «مَا وَرِثَ الْأَنْبِيَاءُ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ قَبْلَكَ» قَالَ: «كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَسُنَّةَ نَبِيِّهِمْ، أَنْتَ أَخِي وَرَفِيقِي» ثُمَّ تَلَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ الْآيَةَ {إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِينَ} [الحجر: ۴۷] الْأَخِلَّاءُ فِي اللَّهِ يَنْظُرُ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ
[۸] . همان حدیث قبل، فقط در ابتدای سندش این اضافه را دارد: ح ۵۱۴۶ – حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ إِسْحَاقَ التُّسْتَرِيُّ، ثنا نَصْرُ بْنُ عَلِيٍّ…
[۹] . این دو حدیث هم در کتب اهل سنت در همین راستاست:
۱) حَدَّثَنَا أَبُو سَعْدٍ السَّعْدِيُّ إِمْلَاءً فِي الْجَامِعِ قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُثْمَانَ الْمَعْرُوفُ بِابْنِ السَّقَّاءِ بِوَاسِطٍ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ بْنِ حَمَّادٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ الضَّيْفِ قَالَ: حَدَّثَنَا يَزِيدُ بْنُ أَبِي حَكِيمٍ قَالَ: حَدَّثَنَا سُفْيَانُ الثَّوْرِيُّ عَنِ الْكَلْبِيِّ عَنْ أَبِي صَالِحٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: وَ نَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ قَالَ: نَزَلَتْ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ حَمْزَةَ، وَ جَعْفَرٍ وَ عَقِيلٍ وَ أَبِي ذَرٍّ، وَ سَلْمَانَ وَ عَمَّارٍ وَ الْمِقْدَادِ، وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ ع (شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، ج۱، ص۴۱۳)
۲) حَدَّثَنِي أَبِي، نا سُفْيَانُ، عَنْ أَبِي مُوسَى وَهُوَ إِسْرَائِيلُ، عَنِ الْحَسَنِ، عَنْ عَلِيٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: ” فِينَا وَاللَّهِ نَزَلَتْ {وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِينَ (السنة لعبدالله بن احمد بن حنبل، ج۲، ص۵۷۳؛ فضائل الصحابة، ج۲، ص۵۹۷)
[۱۰] احادیث زیر هم همگی در مقام تطبیق این آیه بر شیعیان است (همچنین حدیثی که در پاورقی جلسه۲۸۱ آمد)
فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ الْكِسَائِيُّ مُعَنْعَناً عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ الصَّيْرَفِيِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع وَ عَلَى كَتِفِهِ مِطْرَفٌ مِنْ خَزٍّ فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا يُثَبِّتُ اللَّهُ شِيعَتَكُمْ عَلَى مَحَبَّتِكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ فَقَالَ [قَالَ] أَ وَ لَمْ يُؤْمِنْ قَلْبُكَ قَالَ بَلَى [إلا] إِنَّ فِي قَلْبِي قَرْحَةً [فَرْحَةً] ثُمَّ قَالَ لِخَادِمٍ لَهُ ائتني [آتِنِي] بَيْضَةً [فَأَتَاهُ بِبَيْضَةٍ] بَيْضَاءَ فَوَضَعَهَا عَلَى النَّارِ حَتَّى نَضِجَتْ ثُمَّ أَهْوَى بِالْقِشْرِ فِي النَّارِ [وَ] قَالَ أَخْبَرَنِي أَبِي عَنْ جَدِّي أَنَّهُ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ هَوَى مُبْغِضُونَا فِي النَّارِ هَكَذَا ثُمَّ أَخْرَجَ صُفْرَةً فَأَخَذَهَا [فَوَضَعَهَا] عَلَى كَفِّهِ الْيُمْنَى ثُمَّ قَالَ وَ اللَّهِ إِنَّا لَصَفْوَةُ اللَّهِ كَمَا هَذِهِ الصُّفْرَةُ صُفْرَةُ هَذِهِ الْبَيْضَةِ ثُمَّ دَعَا بِخَاتَمِ فِضَّةٍ فَخَالَطَ الصُّفْرَةَ مَعَ الْبَيَاضِ وَ الْبَيَاضَ مَعَ الصُّفْرَةِ ثُمَّ قَالَ أَخْبَرَنِي أَبِي عَنْ آبَائِي عَنْ جَدِّي عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّهُ قَالَ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ شِيعَتُنَا هَكَذَا بِنَا مُخْتَلِطِينَ وَ شَبَّكَ بَيْنَ أَصَابِعِهِ ثُمَّ قَالَ إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ. (تفسير فرات الكوفي، ص۲۲۷)
عن محمد بن مروان عن أبي عبد الله ع قال ليس منكم رجل و لا امرأة إلا و ملائكة الله يأتونه بالسلام، و أنتم الذين قال الله: «وَ نَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ» (تفسير العياشي، ج۲، ص۲۴۴)
[۱۱] . سند کتاب دوم تا جایی متفاوت است: ح ۳۳۹ – أَخْبَرَنَا أَبُو عَمْرٍو مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللهِ الْأَدِيبُ، أَخْبَرَنَا أَبُو بَكْرٍ الْإِسْمَاعِيلِيُّ، أَخْبَرَنِي الْحَسَنُ بْنُ سُفْيَانَ، وَأَبُو يَعْلَى قَالَا: حدثنا مُحَمَّدٌ وَهُوَ ابْنُ الْمِنْهَالِ…
[۱۲] . آقای قرائتی مطلب را این گونه توضیح دادهاند: «قهر و نارضايتى و عدم تحمّل يكديگر، همه جا نشانه حقّ بودن يكى و باطل بودن ديگرى نيست؛ زيرا گاهى دو نفر با اينكه اهل بهشت هستند و هدفى مقدّس دارند، لكن هر كدام از يك زاويه به مسئله مىنگرند و كار ديگرى را باطل مىپندارند و نسبت به او عصبانى مىشوند، كه در قيامت همه كدورتها با اراده خداوند زدوده مىشود». (تفسیر نور، ج۶، ص۳۳۸)
بازدیدها: ۸۳