۱۶-۲۵ محرم ۱۴۴۷
ترجمه
وای بر هر کس که کارش عیبجویی [در پنهان] و طعنهزدن [در آشکار] است؛
اختلاف قرائت
لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ / لِلْهُمَزَةِ اللُّمَزَةِ / لِلْهُمَزَةِ و اللُّمَزَةِ
در قراءات رایج کلمه «کل» را ذکر کرده و دو کلمه بعدی را به صورت نکره قرائت کردهاند: «لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ»
اما نزد برخی قراءات غیرمشهور (ابن مسعود و ابووائل و نخعی و أعمش) بدون کلمه «کل» و به صورت معرفه «لِلْهُمَزَةِ اللُّمَزَة» قرائت شده است؛ و نقلی هست که ابن مسعود در این قرائتش کلمه «الذی» در آیه بعد را هم نمیخوانده است.
همچنین در قرائتی دیگر از ابن مسعود بین این دو کلمه حرف «و» هم آمده است: ««لِلْهُمَزَةِ و اللُّمَزَة»
معجم القراءات، ج۱۰، ص۵۷۵[۱]؛ المغني في القراءات، ص١٩٥٤[۲]
هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ / هُمْزَةٍ لُمْزَةٍ / هُمُزَةٍ لُمُزَةٍ
در قراءات رایج حرف «م» در هر دو کلمه به صورت مفتوح قرائت شده است: «هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ»
اما در قرائتی منسوب به امام باقر ع و اعرج به صورت ساکن: «هُمْزَةٍ لُمْزَةٍ»
و در طریق سعیدی از قرائت أعمش حرف «م» در هردو کلمه به صورت مرفوع (از باب اتباع از حرکت قبلی) به صورت: «هُمُزَةٍ لُمُزَةٍ».
معجم القراءات، ج۱۰، ص۵۷۵[۳]؛ المغني في القراءات، ص١٩٥٤[۴]
نکات ادبی
وَيْلٌ
قبلا بیان شد که کلمه «وَيْلٌ» برای دلالت بر وضعیتی است که بدی و بدبختی دامنگیر شخص شود. در فارسی ما تعبیر «وای بر» را برای حالات مختلفی استفاده میکنیم، اما در زبان عربی، برای هریک از این حالات یک کلمه هست: «ویل» در جایی است که شخص مرتکب کار بدی شده باشد و وضعیتش جای تأسف داشته باشد؛ «ویس» برای کوچک شمردن (استصغار) است؛ و «ویح» برای جایی است که انسان حالت ترحم داشته باشد. همچنین اینکه «ویل» را وادیای در جهنم دانستهاند، از باب معنای لغوی نبوده است، بلکه [یک نامگذاری درباره جایی در جهنم است و] ظاهرا منظور این است که کسی که خدا در موردش «ویل» بگوید سزاوار آن جایگاه در جهنم میباشد.
جلسه ۱۷۴ https://yekaye.ir/saad-38-27/
همچنین اشاره شد که از نظر زمخشری تعبیر «أولی لک» هم به معنای «ویل لک: وای بر تو» است؛ و بیضاوی توضیح داده که در واقع ماده آن، «ویل» بوده است که در وزن أفعل رفته و جابجایی رخ داده است («أویل» بوده که به «أولی» تبدیل شده است، همانند «أدون» که به «أدنی» تبدیل میشود).
جلسه ۳۹۲ https://yekaye.ir/al-qiyamah-75-34/
هُمَزَةٍ
قبلا بیان شد که ماده «همز» در اصل بر فشار دادن (عصاره گرفتن) دلالت دارد و دو کلمه «همّاز» و «هُمَزَة» (همزه/۱) هر دو صیغه مبالغهاند به معنای کسی که بشدت در مقام عیبجویی و غیبت انسانها برمیآید؛ گویی با این کارش دیگری را از پشت سر و به طور پنهانی تحت فشار قرار میدهد.
در زبان عربی چند کلمه وجود دارد که همگی دلالت بر انتقال معنا به صورت اشارهای و غیرصریح دارد که که غیر از «رمز» بقیه موارد زیر با بار معنایی منفی همراه است:
«غمز» اشاره با چشم و ابرو به عیب افراد است؛
«لمز» نیز همانند غمز اشارهای عیبجویانه و البته حضوری است ولو با کلام باشد؛
«همز» همانند لمز است اما در پشت سر و غیاب شخص است؛
«طنز» اشاره کردن به مطلبی است که با نوعی استهزاء و مسخره کردن توام باشد؛ و
«رمز» هم به مطلق اشاره کردن و مطلبی را به صورت غیرصریح ابراز نمودن، گفته میشود.
با این توضیح میتوان فهمید که چرا برخی همچون ابنعباس «هماز» و «هُمَزه» را به معنای کسی که با غیبت کردن به جان مردم میافتد، دانستهاند.
«همزات» (هَمَزاتِ الشَّياطِين؛ مومنون/۹۷) که جمع «هَمْزِه» است به معنای وسوسهای است که شیاطن در دلها میافکنند و برخی که معنای «تنقیص [= ناقص نمایاندن] و عیبجویی» را معنای اصلیِ ماده «همز» گرفتهاند، «همزات» شیاطین را هم به معنای اقداماتی از شیاطین دانسته اند که به قصد ضرررسانی و عیبآفرینی و به نقص کشاندن انجام میشود.
جلسه ۴۷۷ https://yekaye.ir/al-qalam-68-11/
در اینجا فقظ اضافه میکنیم که حسن جبل اصل این ماده را «دفع کردن با قوت و شدت در خصوص چیزی که در چیزی نفوذ میکند» دانسته است[۵] همانند کاربرد آن در خصوص تیری که از کمان رها میشود و در چیزی وارد میگردد (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۲۳۲۱) که این معنایی که وی ذکر کرده به معنایی که در خصوص «لمز» هم مطرح کرده بسیار نزدیک است.
لُمَزَةٍ
قبلا بیان شد که ماده «لمز» دلالت دارد بر عیبی را به کسی نسبت دادن و راغب «در جستجوی عیب دیگران بودن» (عیبجویی) را هم در معنای آن وارد دانسته است. حسن جبل معنای محوری این ماده را – با توجه به اقتضائات تک تک حروف آن- عبارت دانستهاند از «دفع کردن در بدن با شدت و حدت» و البته تصریح کرده که این ماده عموما در همین معنای عیب و ایراد گرفتن به کار میرود. البته در تفاوت «عاب: عیب گرفت» و «لمز» گفته شده که «لمز» عیب گرفتن کسی است به خاطر چیزی که در او هست؛ مثلا وقتی میفرماید «وَ مِنْهُمْ مَنْ یلْمِزُكَ فِی الصَّدَقاتِ» (توبه/۵۸) آنان بر پیامبر ص عیب میگرفتند که چرا اموالش را در غیر جایش قرار میدهد، همچنین عیبجویی میتواند با کلام و غیر کلام باشد اما «لمز» صرفا با سخن است؛ هرچند که از نظر ابوحیان، این نکته اخیر، ویژگی ماده «همز» در مقابل ماده «لمز» است؛ یعنی از نظر او «لمز» با سخن و اشاره و سایر اموری است که مقصود را میرساند؛ اما «همز» همواره با زبان است.
دیدیم که در زبان عربی چند کلمه (همز و غمز و لمز و رمز) وجود دارد که همگی دلالت بر انتقال معنا به صورت اشارهای و غیرصریح دارد که غیر از «رمز» بقیه موارد زیر با بار معنایی منفی همراه است. توضیح بیشتر تفاوت اینها:
اگرچه راغب «لمز» را به معنای «غیبت کردن و عیبجویی نمودن» معرفی کرده است که لازمهاش این است که شامل عیبجویی در غیاب شخص هم بشود؛ اما از نظر خلیل و مرحوم مصطفوی عیبجویی در غیاب ویژگی «همز» است و از کلمه «لمز» برای اشاره به عیب افراد در حضور آنها به کار میرود. از نظر ایشان تفاوت این کلمات در این است که «غمز» اشاره به عیب افراد است با چشم و ابرو؛ «لمز» نیز همانند غمز اشارهای عیبجویانه و البته حضوری است ولو با کلام باشد؛ «همز» همانند لمز است اما در پشت سر و غیاب شخص است.
به نظر میرسد مهمترین مرحوم مصطفوی برای تفاوت گذاشتن بین همز و لمز این نکته لغوی باشد که حرف «ل» که از حروف «جهر: آشکار» است دلالت بر شدت میکند ولی حرف «ه» که از حروف «هَمس: خفا و سستی» است دلالت بر رخوت و پنهانی بودن؛ لذا عیبجویی «لمز» شدیدتر از «همز» است؛ و نتیجه گرفته که «لمز» عیبجویی آشکار است و «همز» عیبجویی در غیاب شخص.
عسکری نیز اگرچه همین دیدگاه را قبول دارد (که همز، بیان مخفیانه عیب است، و لمز، بیان آشکار)؛ اما از مبرد سخنی میآورد که ظاهرا همین ضابطه لفظی را به طور دیگری شرح میدهد: همز آن است که انسان از شخصی عیبجویی کند با سخنی قبیح به طوری که وی نمیشنود ویا اینکه با نحوه بیانش او را برانگیزاند و بفریبد برای انجام امری قبیح که متوجهش نیست، اما لمز انجام این کار به نحو آشکارتر است؛ لذا خداوند اقدامات شیاطین را «هَمَزاتِ الشَّیاطِین» (مؤمنون/۹۷) خوانده است، نه «لَمَزاتِ الشَّیاطِین»؛ و از آن سو مذمت کردن علنی صدقه دادن را که به نحوی هدفش بازداشتن از انجام کار است با تعبیر «لمز» یاد کرده است: «وَ مِنْهُمْ مَنْ یلْمِزُكَ فِی الصَّدَقاتِ» (توبه/۵۸) و «الَّذينَ يَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعينَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ فِي الصَّدَقات» (توبه/۷۹).
با توجه به اینکه عمل «لمز» عملا ناظر به شخص دیگر است درباره اینکه چرا در قرآن کریم این تعبیر ناظر به خود مطرح شده و فرموده است «وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُم» (حجرات/۱۱) مفسران احتمالات مختلفی را مطرح کردهاند که در قسمت تدبرهای آیه ۲ سوره حجرات بیان شد.
کلمه «لُمَزَةٌ» (وَیلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ؛ همزة/۱). هم صیغه مبالغه از این ماده است شبیه «لمّاز»، که دلالت بر کسی که زیاد عیبجویی میکند دارد.
جلسه ۱۰۷۶ https://yekaye.ir/al-hujurat-49-11-2/
شأن نزول
درباره اینکه این سوره درباره چه کسی نازل شده است در مقدمه توضیحاتی گذشت؛ که عموما ناظر به همین آیه است. به طور خلاصه،
عطاء و کلبی بر این باورند که در مورد اخنس بن شریق نازل شده که وی به عیبجویی و غیبت از مردم به طور عام و پیامبر ص به طور خاص میپرداخت.
مقاتل بر این باور است که در مورد ولید بن مغیره نازل شده که در پشت سر از پیامبر ص غیبت میکرد و در روبرو هم به ایشان طعنه میزد.
محمد بن اسحاق (مورخ معروف) بر این باور است که این در مورد امیه بن خلف نازل شد.
مفاتيح الغيب، ج۳۲، ص۲۸۳[۶]
حدیث
ذیل آیه «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبين» (مرسلات/۱۵) (جلسه ۳۸ https://yekaye.ir/15-77-al-mursalat/) حدیثی از پیامبر ص روایت شد که در پاسخ حضرت علی ع فرمودند: «ویل» وادیای در جهنم است که اکثر اهالی آن، دشمنان تو، قاتلان ذریه تو و کسانیاند که بیعت تو را شکستند.[۷] همچنین ذیل آیه «هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَميمٍ» (قلم/۱۱) (جلسه ۴۷۷ https://yekaye.ir/al-qalam-68-11/) احادیث متعددی درباره شخص عیبجو (لمّاز) گذشت که میتواند به اینجا هم مرتبط باشد. اما احادیث دیگر:
۱) از امام صادق (علیه السلام) سوال شد: معنای کلام خداوند عزّوجلّ »وَیْلٌ لِّکُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ« چیست؟
فرمودند: «کسانی که بر آل محمّد (صلی الله علیه و آله) در خصوص حقشان ایراد گفتند و بر آنان طعنه زدند و در جایگاهی نشستند که آل محمّد (علیهم السلام) برای آن مقام از آنان سزاوارتر بودند».
تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص: ۸۱۹
قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ النَّوْفَلِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ الدَّيْلَمِيِّ عَنْ أَبِيهِ سُلَيْمَانَ قَالَ:
قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع: مَا مَعْنَى قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ»؟
قَالَ: الَّذِينَ هَمَزُوا آلَ مُحَمَّدٍ حَقَّهُمْ وَ لَمَزُوهُمْ وَ جَلَسُوا مَجْلِساً كَانَ آلُ مُحَمَّدِ أَحَقَّ بِهِ مِنْهُمْ.
۲) الف. در فرازی از حدیث معراج آمده است که پیامبر ص فرمودند:
سپس به راه خود ادامه دادیم تا به اقوامی رسیدم که لبهای بزرگی همچون لبهای شتر داشتند که با آن گوشت را از پهلوهای خود میکندند و به دهانشان میگذاشتند. گفتم: ای جبرئیل! اینها چه کسانیاند؟
گفت: اینان عیبجویان طعنهزننده هستند.
تفسير القمي، ج۲، ص۷
حَكَى أَبِي عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ جَاءَ جَبْرَئِيلُ وَ مِيكَائِيلُ وَ إِسْرَافِيلُ بِالْبُرَاقِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص …
ثُمَّ مَضَيْتُ فَإِذَا أَنَا بِأَقْوَامٍ لَهُمْ مَشَافِرُ كَمَشَافِرِ الْإِبِلِ يُقْرِضُ اللَّحْمَ مِنْ جَنُوبِهِمْ وَ يُلْقَى فِي أَفْوَاهِهِمْ. فَقُلْتُ: مَنْ هَؤُلَاءِ يَا جَبْرَئِيلُ؟
فَقَالَ: هَؤُلَاءِ الْهَمَّازُونَ اللَّمَّازُون.
ب. از رسول الله ص روایت شده که فرمودند: در شب معراج قومی را دیدم که گوشتهایی از پهلوهایشان بریده میشود و سپس آن را لقمه میکنند و به آنها گفته میشود: بخورید این گوشتهای برادرانتان را که قبلا میخوردید.
گفتم: ای جبرئیل! اینها چه کسانیاند؟
گفت: اینان عیبجویان از امت تو هستند؛ همان طعنهزنندگان.
عوالي اللئالي العزيزية، ج۱، ص۲۶۴؛ دلائل النبوة – البيهقي، ج۲، ص۳۹۳[۸]
وَ قَالَ ص:
رَأَيْتُ لَيْلَةَ الْإِسْرَاءِ قَوْماً يُقْطَعُ اللَّحْمُ مِنْ جُنُوبِهِمْ ثُمَّ يُلْقَمُونَهُ وَ يُقَالُ: كُلُوا مَا كُنْتُمْ تَأْكُلُونَ مِنْ لَحْمِ أَخِيكُمْ!
فَقُلْتُ: يَا جَبْرَئِيلُ مَنْ هَؤُلَاءِ؟
فَقَالَ: هَؤُلَاءِ الْهَمَّازُونَ مِنْ أُمَّتِكَ، اللَّمَّازُون.
این حدیث در منابع اهل سنت با تعابیر زیر نیز آمده است:
ج. ابوسعید خدری سفر معراج را از زبان خود رسول الله ص روایت کرده است. این فراز از روایت وی به چند صورت نقل شده است:
ج.۱. سپس حرکت کردم، ناگهان قومی را دیدم که از گوشتهایشان با خونشان قطع میشود و آن را همچون لقمهای که شتر در دهانش میگذارد در دهانشان میگذارند، و فریادشان بلند است.
پس گفتم: ای جبرئیل، اینها چه کسانی هستند؟
گفت: اینها عیبجویان و طعنهزنندگاناند.
تفسير يحيى بن سلام، ج۱، ص۱۰۷
حَمَّادٌ، عَنْ أَبِي هَارُونَ الْعَبْدِيِّ، عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ:
… ثُمَّ مَضَيْتُ فَإِذَا أَنَا بِقَوْمٍ يُقَطَّعُ مِنْ لُحُومِهِمْ بِدِمَائِهِمْ فَيُضْفَزُونَهَا، وَلَهُمْ جُؤَارٌ.
فَقُلْتُ: مَنْ هَؤُلاءِ يَا جِبْرِيلُ؟ قَالَ: هَؤُلاءِ الْهَمَّازُونَ اللَّمَّازُونَ.
ج.۲. سپس نگاهم افتاد به قومی که از پوستهایشان کنده میشود و در دهانشان گذاشته میشود و به آنان گفته میشود بخورید آنچه میخوردید؛ و من از این چیزی که خداوند برای آنها قرار داده بسیار بدم آمد. گفتم: ای جبرئیل، اینها چه کسانی هستند؟
گفت: اینها عیبجویان [و طعنهزنندگان]یاند که گوشت مردم را میخورند [و با دشنام دادن در پوستین خلق میافتند].
تفسير عبد الرزاق، ج۲، ص۲۸۳؛ تهذيب الآثار، ج۱، ص۴۲۹[۹]
قَالَ أَبُو هَارُونَ: عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ فِي حَدِيثِهِ قَالَ النَّبِيُّ ص: …
قَالَ: ثُمَّ نَظَرْتُ فَإِذَا أَنَا بِقَوْمٍ يُحْذَى مِنْ جُلُودِهِمْ وَ يُدَسُّ [/ يَرُدُّ] فِي أَفْوَاهِهِمْ ، وَيُقَالُ لَهُمْ: كُلُوا كَمَا أَكَلْتُمْ ، فَإِذَا أَكْرَهُ مَا خَلَقَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِكَ. قُلْتُ: مَنْ هَؤُلَاءِ يَا جِبْرِيلُ؟
قَالَ: هَؤُلَاءِ الْهَمَّازُونَ [اللَّمَّازُونَ] الَّذِينَ يَأْكُلُونَ لُحُومَ النَّاسِ [وَيَقَعُونَ فِي أَعْرَاضِهِمْ بِالسَّبِ]…
ج.۳. سپس مرا بر جماعت فراوانی از زنان و مردان عبور دادند که مامورانی بر ایشان گذاشتهاند که به پهلوی آنان نزدیک میشدند و قطعهای از آن به اندازه یک کفش میکندند و آن را در دهان خود آنها میگذاشتند و میگفتند: بخور آنچه که خوردی؛ و او از خوردن این به حال مرگ میافتاد، اگر که میتوانست بمیرد و او بشدت از این حال بیزار بود.
گفتم: ای جبرئیل، اینها چه کسانی هستند؟
گفت: اینها عیبجویان و طعنهزنندگاناند، همان کسانی که اهل سخنچینیاند.
پس گفته شد: «و برخی از شما غیبت برخی را نکنند؛ آیا یکی از شما دوست دارد که از گوشت برادرش که مرده، بخورد؛ قطعاً از آن کراهت دارید» (حجرات/۱۲) و او به اکراه به خوردن گوشتش وادار میشد.
تفسير ابن أبي حاتم، ج۱۰، ص۳۳۰۵
حَدَّثَنَا أَبِي حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدَةَ، حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ الصَّمَدِ عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ عَبْدِ الصَّمَدِ الْعَمِّيُّ، ثنا أَبُو هَارُونَ الْعَبْدِيُّ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ: قُلْنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ حَدِّثْنَا مَا رَأَيْتَ لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِكَ؟ …
قَالَ: ثُمَّ انْطُلِقَ بِي إِلَى خَلْقٍ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ كَثِيرٍ رِجَالٍ وَنِسَاءٍ مُوَكَّلٌ بِهِمْ رِجَالٌ، يَعْمَدُونَ إِلَى عَرْضِ جَنْبِ أَحَدِهِمْ فَيَحَذُونَ مِنْهُ الْحَذْوَةَ مِنْ مِثْلِ النَّعْلِ، ثُمَّ يَضَعُونَهُ في فِي أَحَدِهِمْ فَيُقَالُ لَهُ: «كُلْ كَمَا أَكَلْتُ» وَهُوَ يَجِدُ مِنْ أَكْلِهِ الْمَوْتَ، يَا مُحَمَّدُ- لَوْ يَجِدُ الْمَوْتَ وَهُوَ يُكْرَهُ عَلَيْهِ.
فَقُلْتُ: يا جبرائيل مَنْ هَؤُلاءِ؟
قَالَ: هَؤُلاءِ الْهَمَّازُونَ اللَّمَّازُونَ أَصْحَابُ النَّمِيمَةِ؛ فَيُقَالُ: «أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ» وَهُوَ يُكْرَهُ عَلَى أَكْلِ لحمه.
د. انس بن مالک سفر معراج را از رسول الله ص روایت کرده است که فرمودند:
سپس حرکت کردم، ناگهان افرادی را دیدم که مامورانی برایشان گذاشتهاند که استخوانهای فک آنها را میشکنند و دیگرانی که گوشتهای بدن آنها را میبُرند و همان طور آمیخته به خون همچون لقمهای در دهانشان میگذارند. گفتم: ای جبرئیل، اینها چه کسانی هستند؟
گفت: اینها عیبجویان و طعنهزنندگاناند.
سپس رسول الله ص این آیه را تلاوت کردند: «و برخی از شما غیبت برخی را نکنند؛ آیا یکی از شما دوست دارد که از گوشت برادرش که مرده، بخورد؛ قطعاً از آن کراهت دارید» (حجرات/۱۲)
مسند الحارث (بغية الباحث عن زوائد مسند الحارث)، ج۱، ص۱۷۲
حَدَّثَنَا دَاوُدُ بْنُ الْمُحَبَّرِ، ثنا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ زَيْدٍ، عَنْ أَنَسٍ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ: ” رَأَيْتُ لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِي رِجَالًا …
قَالَ: ثُمَّ مَضَيْتُ فَإِذَا أَنَا بِرِجَالٍ قَدْ وُكِّلَ بِهِمْ رِجَالٌ يَفُكُّونَ لِحْيَهُمْ وَآخَرُونَ يَقْطَعُونَ لُحُومَهُمْ فَيَضْفِزُوهُمْ إِيَّاهَا بِدِمَائِهَا فَقُلْتُ: مَنْ هَؤُلَاءِ يَا جِبْرِيلُ؟
قَالَ: هَؤُلَاءِ الْهَمَّازُونَ، اللَّمَّازُونَ.
ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ».
ه. ولی راشد بن سعد این واقعه را چنین روایت کرده است:
سپس به مردان و زنانی عبور کردم که از سینههایشان آویخته شده بودند. گفتم جبرئیل! اینان چه کسانیاند
گفت: اینان مزدان و زنان عیبجویند و این همان سخن خداوند عز و جل است که فرمود: «وای بر هر عیبجوی طعنهزننده» (همزه/۱).
شعب الإيمان، ج۹، ص۱۰۴؛ مجموع فيه مصنفات أبي العباس الأصم وإسماعيل الصفار، ص۱۰۴؛ الدر المنثور، ج۶، ص۳۹۲
«أخبرنا أبو عبد الله الحافظ وأحمد بن الحسن قالا: حدثنا أبو العباس محمد بن يعقوب، حدثنا أبوعتبة حدثنا بقية حدثنا سَعِيدُ بْنُ سِنَانٍ عَنْ سَعْدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَمِّهِ رَاشِدِ بْنِ سَعْدٍ المَقْرائي
قال رسول الله ص: لَمَّا عُرِجَ بِي إِلَى رَبِّي…[۱۰] قَالَ ثُمَّ مَرَرْتُ عَلَى نِسَاءٍ وَرِجَالٍ مُعَلَّقِينَ بِثَدْيِهِنَّ فَقُلْتُ مَا هَؤُلاءِ يَا جِبْرِيلُ قَالَ هَؤُلاءِ الْهَمَّازُونَ وَالْهَمَّازَاتُ وذلك قول الله عز وجل: «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ».
۳) نقل شده است که امام کاظم ع در تفسیر «همزه» و «لمزه» فرمودند:
«همزه» کسی است که رودر روی طرف با عیبجویی طعنه میزند؛ و «لمزه» کسی است که در غیاب شخص از او غیبت میکند.
مجموعة ورام، ج۲، ص۱۲۷
قِيلَ فِي تَفْسِيرِ الْهُمَزَةِ وَ اللُّمَزَةِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع:
الْهُمَزَةُ الَّذِي يَطْعُنُ فِي الْوَجْهِ بِالْعَيْبِ وَ اللُّمَزَةُ الَّتِي يَغْتَابُ عِنْدَ الْغَيْبَة.
تبصره: این روایت بدون سند ذکر شده است؛ و محتمل است در ذهن راوی دو مفهوم جابجا شده باشد؛ چرا که توضیح هریک از این دو، به لحاظ لغوی با مورد دیگر تناسب دارد.
۴) الف. از امام باقر ع روایت شده است که فرمودند: بد بندهای است بندهی همزهی لمزه: با یک رو رو میکند و با دیگری پشت میکند. [کنایه از اینکه فردی دو رو است و مواجهه اش در ظاهر و باطن متفاوت است].
ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص۲۶۹
أَبِي ره قَالَ حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ عَنْ أَبِي شَيْبَةَ الزُّهْرِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
بِئْسَ الْعَبْدُ عبدا [عَبْدٌ] هُمَزَةٌ لُمَزَةٌ يُقْبِلُ بِوَجْهِهِ وَ يُدْبِرُ بِآخَرَ.
شیخ صدوق این حدیث را در کنار احادیث دیگری در بابی با عنوان «عقاب من كان ذا وجهين و ذا لسانين» آورده است که به خاطر تناسبی که آن احادیث با این حدیث دارند در اینجا تقدیم شود:
ب. از امام صادق ع روایت شده که فرمودند:
کسی که با دو رو و با دو زبان با مسلمانان روبرو شود روز قیامت در حالی میآید که زبانی از آتش دارد.
ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص۲۶۹؛ الكافي، ج۲، ص۳۴۳
أَبِي ره قَالَ حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَوْنٍ الْقَلَانِسِيِّ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
مَنْ لَقِيَ الْمُسْلِمِينَ بِوَجْهَيْنِ وَ لِسَانَيْنِ جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ لَهُ لِسَانٌ مِنْ نَارٍ.
تبصره:
شیخ صدوق در کتابهای دیگرش با سندی که از محمد بن سنان به بعد مطابق سند فوق است، حدیث را در باب «معنى ذي الوجهين و اللسانين» به صورت زیر آورده است؛ که شیخ مفید هم به همین صورت آورده است؛ که بسیار شبیه حدیث الف میشود:
ج. . از امام صادق ع روایت شده که فرمودند:
کسی که با یک رو با مردم روبرو شود و با روی دیگر در غیاب آنان، روز قیامت در حالی میآید که دو زبان از آتش دارد.
معاني الأخبار، ص۱۸۵؛ الخصال، ج۱، ص۳۸؛ الإختصاص، ص۳۲
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى بْنِ عِمْرَانَ الْأَشْعَرِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ الْبَغْدَادِيُّ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ عَوْنِ بْنِ مَعِينٍ بَيَّاعِ الْقَلَانِسِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ سَمِعْتُ الصَّادِقَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع يَقُولُ:
مَنْ لَقِيَ النَّاسَ بِوَجْهٍ وَ غَابَهُمْ بِوَجْهٍ جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ لَهُ لِسَانَانِ مِنْ نَارٍ.
اما ادامه احادیث عقاب الاعمال:
د. از امام سجاد ع از پدرانشان روایت شده که رسول الله ص فرمودند:
آدم دو رو در روز قیامت در حالی میآید که [با یک رویش] زبانش از پشت سرش بیرون افتاده و دیگری جلوی پایش است و آتش بر آن لهیب میزند تا جایی که تمام بدنش را لهیب آتش فرامی گیرد؛ سپس گفته میشود: این کسی است که در دنیا دورو و دوزبان بود و روز قیامت بدین امر شناخته میشود.
ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص۲۶۹
حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنِ الْمُنَبِّهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عُلْوَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ عَنْ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
يَجِيءُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ذُو الْوَجْهَيْنِ دَالِعاً لِسَانُهُ فِي قَفَاهُ وَ آخَرُ مِنْ قُدَّامِهِ يتلهبا [يَتَلَهَّبَانِ] نَاراً حَتَّى يَلْهَبَا جَسَدَهُ ثُمَّ يُقَالُ لَهُ هَذَا الَّذِي كَانَ فِي الدُّنْيَا ذَا وَجْهَيْنِ وَ لِسَانَيْنِ يُعْرَفُ بِذَلِكَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.
ه. از امام باقر ع روایت شده که فرمودند:
بد بندهای است بندهی که دورو و دوزبان باشد؛ در حضور برادرش وی را میستاید و در غیابش او را میخورد! اگر چیزی به او [= برادر دینیاش] داده شود حسد میورزد و اگر مبتلا شود وی را خوار میکند.
ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص۲۶۹؛ الخصال، ج۱، ص۳۸[۱۱]؛ الزهد، ص۵[۱۲]؛ الكافي، ج۲، ص۳۴۳
أَبِي ره قَالَ حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي شَيْبَةَ الزُّهْرِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
بِئْسَ الْعَبْدُ عبدا [عَبْدٌ] يَكُونُ ذَا وَجْهَيْنِ وَ ذَا لِسَانَيْنِ يُطْرِي أَخَاهُ [فی الله] شَاهِداً وَ يَأْكُلُهُ غَائِباً إِنْ أُعْطِيَ حَسَدَهُ وَ إِنِ ابْتُلِيَ خَذَلَهُ.
بِئْسَ الْعَبْدُ عَبْدٌ يَكُونُ ذَا وَجْهَيْنِ وَ ذَا لِسَانَيْنِ يُطْرِي أَخَاهُ فِي اللَّهِ شَاهِداً وَ يَأْكُلُهُ غَائِباً إِنْ أُعْطِيَ حَسَدَهُ وَ إِنِ ابْتُلِيَ خَذَلَهُ.
و. از امام معصوم ع روایت شده که فرمودند:
خداوند عز و جل به حضرت عیسی ع فرمود: ای عیسی! زبانت در پنهان و آشکار زبانی واحد باشد و همچنین قلبت؛ خویش را برحذر بدار و آگاه بودن من کافی است! دو زبان در یک دهان سزاوار نباشد و دو شمشیر در غلافی واحد و دو قلب در سینهای واحد؛ و همچنین است اذهان.
ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص۲۶۹؛ الكافي، ج۲، ص۳۴۳
حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ السَّعْدَآبَادِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِي عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي حَمَّادٍ رَفَعَهُ قَالَ:
قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ع: يَا عِيسَى لِيَكُنْ لِسَانُكَ فِي السِّرِّ وَ الْعَلَانِيَةِ لِسَاناً وَاحِداً وَ كَذَلِكَ قَلْبُكَ احْذَرْ نَفْسَكَ وَ كَفَى بِي خَبِيراً لَا يَصْلُحُ لِسَانَانِ فِي فَمٍ وَاحِدٍ وَ لَا سَيْفَانِ فِي غِمْدٍ وَاحِدٍ وَ لَا قَلْبَانِ فِي صَدْرٍ وَاحِدٍ وَ كَذَلِكَ الْأَذْهَانُ.
خود شیخ صدوق در کتاب خصال بابی گشوده با عنوان «ما جاء في ذي وجهين» و احادیث ذیل را نیز در کنار احادیث فوق برشمرده است:
ز. از رسول الله ص روایت شده که فرمودند:
از بدترین مردم نزد خداوند عز و جل روز قیامت کسی است که دورو باشد.
الخصال، ج۱، ص۳۸
أَخْبَرَنِي الْخَلِيلُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا ابْنُ مَنِيعٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرِ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُعَاوِيَةَ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ أَبِي صَالِحٍ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
إِنَّ مِنْ شَرِّ النَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ذَا الْوَجْهَيْنِ.
ح. از رسول الله ص روایت شده که فرمودند:
کسی که در دنیا دورو باشد در روز قیامت دو زبان از آتش دارد.
الخصال، ج۱، ص۳۸
أَخْبَرَنِي الْخَلِيلُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ أَخْبَرَنَا ابْنُ مَنِيعٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرِ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ قَالَ حَدَّثَنَا شَرِيكٌ عَنِ الرُّكَيْنِ عَنْ نُعَيْمِ بْنِ حَنْظَلَةَ عَنْ عَمَّارٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
مَنْ كَانَ لَهُ وَجْهَانِ فِي الدُّنْيَا كَانَ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ لِسَانَانِ مِنْ نَارٍ.
شیخ صدوق در کتاب دیگرش این حدیث را هم آورده است:
ط. از امام صادق ع از پدرانشان روایت شده که رسول الله ص فرمودند:
کسی که برادر مومنش را در پیش رویش مدح گوید و در پشت سرش غیبت کند آن عصمتی که بین آن دو است قطع میشود.
الأمالي( للصدوق)، ص۵۸۱
حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ أَبُو الْحُسَيْنِ الْكُوفِيُّ الْأَسَدِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ يَزِيدَ قَالَ حَدَّثَنِي حَفْصُ بْنُ غِيَاثٍ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
مَنْ مَدَحَ أَخَاهُ الْمُؤْمِنَ فِي وَجْهِهِ وَ اغْتَابَهُ مِنْ وَرَائِهِ فَقَدِ انْقَطَعَ مَا بَيْنَهُمَا مِنَ الْعِصْمَةِ.
شهید ثانی در کنار احادیث فوق که از شیخ صدوق روایت کرده، این روایات را هم برشمرده است:
ی. از رسول الله ص روایت شده که فرمودند:
روز قیامت از بدترین مردم، کسی را مییابید که دورو است، نزد اینان حکایت آنان را میبرد و نزد آنان حکایت اینان را؛
ک. و در حدیث دیگری آمده: کسی که نزد اینان با یک رو میآید و نزد آنان با یک رو.
ل. و گفتهاند که در تورات نوشته شده است: امانت باطل شد در جایی که شخصی با همنشین خود با دو لب مختلف [مواجه] باشد.
م. و از رسول الله ص روایت شده که فرمودند:
مبغوضترین آفریدههای خداوند نزد او در روز قیامت دروغگویاناند، و کسانیاند که استکبار میورزند، و کسانی که بغض نسبت به برادرانشان را در سینههایشان انباشت میکنند ولی هنگامی که با آنان دیدار مینمایند خود را برای آنان خوب جلوه میدهند، و کسانی که وقتی به خدا و رسولش خوانده میشوند تنبلی میکنند و وقتی به شیطان و کار او فراخوانده میشوند سرعت عمل به خرج میدهند.
كشف الريبة، ص۴۸-۵۰
ی. وَ عَنِ النَّبِيِّ ص تَجِدُونَ مِنْ شَرِّ عِبَادِ اللَّهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ذَا الْوَجْهَيْنِ الَّذِي يَأْتِي هَؤُلَاءِ بِحَدِيثِ هَؤُلَاءِ وَ هَؤُلَاءِ بِحَدِيثِ هَؤُلَاءِ.
ک. وَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ الَّذِي يَأْتِي هَؤُلَاءِ بِوَجْهٍ وَ هَؤُلَاءِ بِوَجْهٍ.
ل. وَ قِيلَ مَكْتُوبٌ فِي التَّوْرَاةِ بَطَلَتِ الْأَمَانَةُ وَ الرَّجُلُ مَعَ صَاحِبِهِ بِشَفَتَيْنِ مُخْتَلِفَتَيْنِ.
م. وَ قَالَ ص: أَبْغَضُ خَلْقِ اللَّهِ إِلَيْهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ: الْكَذَّابُونَ، وَ الْمُسْتَكْبِرُونَ، وَ الَّذِينَ يُكْثِرُونَ الْبَغْضَاءَ لِإِخْوَانِهِمْ فِي صُدُورِهِمْ فَإِذَا لَقُوهُمْ تَخَلَّقُوا لَهُمْ، وَ الَّذِينَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ كَانُوا بُطَّاءً وَ إِذَا دُعُوا إِلَى الشَّيْطَانِ وَ أَمْرِهِ كَانُوا سُرَّاعاً.
۵) از امیرالمومنین ع روایت شده است که فرمودند:
مطلب خوب بگویید تا به آن شناخته شوید و کار خوب انجام دهید تا از اهل آن شوید و عجلهکنندگان ریاکار و شایعهپراکن نباشید؛ همانا خوبان شما کسانیاند که هنگامی که بدانان نگاه شود خداوند یاد شود و بدان شما کسانیاند که روانند در پی سخنچینی، بین دوستان تفرقه میاندازند و برای افراد بیخبر عیب میتراشند.
الكافي، ج۲، ص۲۲۵ و ص۳۶۹
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَصْبَهَانِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع:
…[۱۳] وَ قَالَ: قُولُوا الْخَيْرَ تُعْرَفُوا بِهِ وَ اعْمَلُوا الْخَيْرَ تَكُونُوا مِنْ أَهْلِهِ وَ لَا تَكُونُوا عُجُلًا [مُرَاءِين][۱۴] مَذَايِيعَ فَإِنَّ خِيَارَكُمُ الَّذِينَ إِذَا نُظِرَ إِلَيْهِمْ ذُكِرَ اللَّهُ وَ شِرَارُكُمُ الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِيمَةِ الْمُفَرِّقُونَ بَيْنَ الْأَحِبَّةِ الْمُبْتَغُونَ لِلْبُرَآءِ الْمَعَايِبَ.
قبلا (در جلسه ۴۷۷، حدیث۵ https://yekaye.ir/al-qalam-68-11/) حدیثی نبوی با همین مضمون[۱۵] گذشت.[۱۶]
۶) از امام صادق ع با سندهای متعدد روایت شده که ۱۳ (و در برخی نقلها: ۱۶) گروه از امت جدم هستند که نه ما را دوست دارند و نه مردم را به دوستی ما تشویق میکنند و بغض ما را به دل دارند و تولای ما را ندارند و ما را خوار میدارند و خوار داشتن ما توسط مردم را تقویت میکنند که آنان دشمنان حقیقی ما هستند؛ برای آنان است آتش جهنم و عذاب سوزاننده.
راوی از امام ع میخواهد که آنها را توضیح دهد و امام ع یکی یکی توضیح میدهند که به نظر میرسد بسیاری از مطالبی که میفرمایند تعابیر استعاری و کنایهای است؛ تا به هفتمی میرسند که:
مردمان أقرع*، نمیبینی شخصی را که قرع* باشد مگر اینکه وی را شخصی مییابی عیبجو و طعنهزن و درصدد سخنچینی علیه ما …
*پینوشت:
کلمات «أقرع» و «قرع» برای افراد کچل به کار میرود؛ و احتمال دارد تعبیری کنایهآمیز باشد برای کسانی که حتی ظواهر را هم حفظ نمیکنند. و البته در ادامه حضرت توضیح داده که مقصود چه کسانی است.
الخصال، ج۲، ص۵۰۶-۵۰۷
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ وَ عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُوسَى رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ بَكْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِيبٍ قَالَ حَدَّثَنَا تَمِيمُ بْنُ بُهْلُولٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُعَاوِيَةَ الضَّرِيرُ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع
قَالَ بَكْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِيبٍ وَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ نَاطَوَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ الْمُؤْمِنِ الزَّعْفَرَانِيُّ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُسْلِمُ بْنُ خَالِدٍ الزَّنْجِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ ع
قَالَ بَكْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِيبٍ وَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ سِنَانٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيِّ عَنْ مُسْلِمِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع
قَالُوا كُلُّهُمْ: ثَلَاثَةَ عَشَرَ – وَ قَالَ تَمِيمٌ: سِتَّةَ عَشَرَ – صِنْفاً مِنْ أُمَّةِ جَدِّي ص لَا يُحِبُّونَنَا وَ لَا يُحَبِّبُونَنَا إِلَى النَّاسِ وَ يُبْغِضُونَنَا وَ لَا يَتَوَلَّوْنَنَا وَ يَخْذُلُونَنَا وَ يَخْذُلُونَ النَّاسَ عَنَّا فَهُمْ أَعْدَاؤُنَا حَقّاً لَهُمْ نَارُ جَهَنَّمَ وَ لَهُمْ عَذابُ الْحَرِيقِ.
قَالَ قُلْتُ: بَيِّنْهُمْ لِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَقَاكَ اللَّهُ شَرَّهُمْ.
قَالَ: …[۱۷] وَ الْأَقْرَعُ مِنَ الرِّجَالِ فَلَا تَرَى رَجُلًا بِهِ قَرَعٌ إِلَّا وَجَدْتَهُ هَمَّازاً لَمَّازاً مَشَّاءً بِالنَّمِيمَةِ عَلَيْنَا …[۱۸]
۷) برخی آیات قرآن صراحت دارد که برخی از امتها مسخ شدند و به میمون یا خوک تبدیل شدند (مائده/۶۰؛ بقره/۶۵؛ اعراف/۱۶۶). درباره اینکه مسخشدگان در مجموع (یعنی علاوه بر دو مورد فوق) چند دستهاند و علت مسخشدنشان چه بوده احادیث متعددی وارد شده است. از جمله، درباره شیخ صدوق در کتابهای مختلفش سه روایت را با سه سند مستقل از علی بن جعفر (عموی امام رضا ع) روایت کرده که همگی پشت سر هم در کتاب «مسائل علي بن جعفر و مستدركاتها» (ص۳۳۳-۲۳۶) آمده است. در همه اینها مسخشدگان ۱۳ صنف معرفی شدهاند که اسم ۱۲ مورد مشترک است که عبارتند از «فیل، خرس، عقرب، مارمولک، عنکبوت، کفتار، مارماهی، خفاش، میمون، خوک، زهره و سهیل». در حدیث اول و سوم کلمه «الدُّبّ» (خرگوش) آمده اما در حدیث دوم کلمه «الْقُنْفُذ» (جوجهتیغی).
همچنین شیخ صدوق با سند دیگری حدیثی از امام کاظم ع این مسخشدگان را ۱۲ صنف معرفی کرده که مثل دو حدیث اول و سوم خرگوش را دارد؛ ولی علاوه بر جوجهتیغی، عنکبوت را هم ندارد و به جای آن «زنبور» را آورده است.
اما در همه اینها «عقرب» مطرح است که وجه مسخ شدنش به این آیه مرتبط میباشد که به ترتیب تقدیم میشود:
الف. علی بن جعفر از معتب مولای امام صادق ع از امام صادق ع از پدرانشان از رسول الله ص روایت میکند که فرمودند:
اما عقرب، مردی «لذّاع» بود [ لذاع: کسی که اهل زخمزبان زدن است و با این کارش گویی افراد را آتش میزند و میسوزاند] که احدی از گزند زبان او سالم نمیماند و خداوند او را به صورت عقرب درآورد.
الخصال، ج۲، ص۴۹۴
حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ الْأَسْوَارِيُّ الْمُذَكِّرُ قَالَ حَدَّثَنَا مَكِّيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ سَعْدَوَيْهِ الْبَرْذَعِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ زَكَرِيَّا بْنُ يَحْيَى بْنِ عُبَيْدٍ الْعَطَّارُ بِدِمْيَاطٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْقَلَانِسِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأُوَيْسِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ مُعَتِّبٍ مَوْلَى جَعْفَرٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع
قَالَ: سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص عَنِ الْمُسُوخِ.
فَقَالَ ص: هُمْ ثَلَاثَةَ عَشَرَ الْفِيلُ وَ الدُّبُّ وَ الْخِنْزِيرُ وَ الْقِرْدُ وَ الْجِرِّيثُ وَ الضَّبُّ وَ الْوَطْوَاطُ وَ الدُّعْمُوصُ وَ الْعَقْرَبُ وَ الْعَنْكَبُوتُ وَ الْأَرْنَبُ وَ سُهَيْلٌ وَ الزُّهَرَةُ.
فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا كَانَ سَبَبُ مَسْخِهِمْ؟
فَقَالَ: …[۱۹] وَ أَمَّا الْعَقْرَبُ فَكَانَ رَجُلًا لَذَّاعاً لَا يَسْلَمُ عَلَى لِسَانِهِ أَحَدٌ …[۲۰]
ب. علی بن جعفر از برادرش امام کاظم از پدرشان امام صادق ع روایت میکند که فرمودند:
اما عقرب، مردی «هماز» [= عیبجو] بود که احدی از گزند زبان او سالم نمیماند و خداوند او را به صورت عقرب درآورد.
علل الشرائع، ج۲، ص۴۸۶
حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ إِسْمَاعِيلَ الْعَلَوِيُّ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع:
قَالَ: الْمُسُوخُ ثَلَاثَةَ عَشَرَ الْفِيلُ وَ الدُّبُّ وَ الْأَرْنَبُ وَ الْعَقْرَبُ وَ الضَّبُّ وَ الْعَنْكَبُوتُ وَ الدُّعْمُوصُ وَ الْجِرِّيُّ وَ الْوَطْوَاطُ وَ الْقِرْدُ وَ الْخِنْزِيرُ وَ الزُّهَرَةُ وَ سُهَيْلٌ.
قِيلَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا كَانَ سَبَبُ مَسْخِ هَؤُلَاءِ؟
قَالَ: …[۲۱] وَ أَمَّا الْعَقْرَبُ فَكَانَ رَجُلًا هَمَّازاً لَا يَسْلَمُ مِنْهُ أَحَدٌ …[۲۲]
ج. علی بن جعفر از مغیره از امام صادق ع از امام باقر ع از امام سجاد ع روایت کرده است که فرمودند:
اما عقرب، مردی عیبجو بود که احدی از گزند زبان او سالم نمیماند و خداوند او را به صورت عقرب درآورد.
الخصال، ج۲، ص۴۹۳
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ مُغِيرَةَ عَنْ أَبِي عَبْد اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ ع قَالَ:
الْمُسُوخُ مِنْ بَنِي آدَمَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ صِنْفاً مِنْهُمُ الْقِرَدَةُ وَ الْخَنَازِيرُ وَ الْخُفَّاشُ وَ الضَّبُّ وَ الدُّبُّ وَ الْفِيلُ وَ الدُّعْمُوصُ وَ الْجِرِّيثُ وَ الْعَقْرَبُ وَ سُهَيْلٌ وَ الْقُنْفُذُ وَ الزُّهَرَةُ وَ الْعَنْكَبُوتُ…[۲۳] وَ أَمَّا الْعَقْرَبُ فَكَانَ رَجُلًا هَمَّازاً لَمَّازاً فَمَسَخَهُ اللَّهُ عَقْرَباً …[۲۴]
د. از امام کاظم ع درباره مسخشدگان سوال شد.
فرمودند: آنها دوازده صنفاند و هریک علتی داشت …
و اما عقرب شخصی بود که «نمّام» [= سخنچین] بود.
علل الشرائع، ج۲، ص۴۸۵-۴۸۶
حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلَّانٍ قَالَ:
سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنِ الْمُسُوخِ؟
فَقَالَ: اثْنَيْ عَشَرَ صِنْفاً وَ لَهَا عِلَلٌ …[۲۵] وَ أَمَّا الْعَقْرَبُ فَإِنَّهُ كَانَ رَجُلًا نَمَّاماً …[۲۶]
۸) در فرازی از دعایی که روایت شده که امام رضا ع در قنوتهای نمازشان میخواندند آمده است:
… خدایا، پس اقدام فرما، ای کسی که هرکس تو او را یاری کنی، به پیروزی میرسد؛ و هر که را تو تأیید نمایی، از طعنه زدن هیچ طعنهزنندهای نمیترسد…
مهج الدعوات و منهج العبادات، ص: ۵۸
قنوت الإمام علي بن موسى الرضا ع
…[۲۷] اللَّهُمَّ فَبَادِرِ الَّذِي مَنْ أَعَنْتَهُ بِهِ فَازَ وَ مَنْ أَيَّدْتَهُ لَمْ يَخَفْ لَمْزَ لَمَّازٍ …[۲۸]
احادیث نبوی زیر هم در منابع اهل سنت آمده است:
۹) از ابن سمعود روایت شده که از پیامبر ص درباره علامات وقوع قیامت سوال کرد، یکی از فرازهایی که حضرت فرمود این بود که:
… زمانی که پلیسها و عیبجویان و عشوهگران و [طعنهزنندگان] زیاد شود…
البعث والنشور (للبيهقي)، ص۹۷-۹۸؛ ترتيب الأمالي الخميسية (للشجري)، ج۲، ص۳۷۲-۳۷۳[۲۹]
أخبرنا أبو عبد الله الحافظُ، وأبو زكريا ابنُ أَبِي إِسحاقَ قالا: أخبرنا عبدُ البَاقِي بنُ قَانِع الحَافِظُ، حدثنا عبدُ الوَارِث بن إبراهيم العَسْكَرِيُّ، حدثنا سَيفُ بنُ مِسْكِين، حدثنا المُبَاركُ بن فَضَالَةَ، عن الحَسَن قال: قال عُتَيٌّ: «خَرجتُ في طَلبِ العِلمِ، فَقَدِمتُ الكُوفَةَ، فَإِذَا أَنَا بِعبدِ اللهِ بن مَسعُود، فَقلتُ: يا أبا عبد الرحمن، هَل للساعَةِ مِن عِلمٍ تُعْرَفُ بِه؟
قال: سَألتُ رسولَ اللهِ ص عن ذلك، فقال…[۳۰]:
الف. وتَكْثُرُ الشُّرَطُ، والغَمَّازُون والهَمَّازُون. (نقل البعث و النشور)
ب. يَا ابْنَ مَسْعُودٍ ، إِنَّ مِنْ أَعْلَامِ السَّاعَةِ وَأَشْرَاطِهَا ، الشُّرَطُ وَالْهَمَّازُونَ وَالْغَمَّازُونَ وَاللَّمَّازُونَ (نقل ترتیب الامالی)
۱۰) از رسول الله ص روایت شده که فرمودند:
عیبجویان و طعنهزنندگان و کسانی که برای سخنچینی راه میافتند و کسانی که برای افراد بی خبر عیب می تراشند، خداوند آنان را به چهره سگها محشور میگرداند.
الجامع (ابن وهب)، ص۵۳۴؛ التوبيخ والتنبيه لأبي الشيخ الأصبهاني، ص۹۷[۳۱]
وَأَخْبَرَنِي مُعَاوِيَةُ بْنُ صَالِحٍ، عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ الْحَارِثِ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ عليه السلام ، قَالَ:
الْهَمَّازُونَ، وَاللَّمَّازُونَ، وَالْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِيمَةِ، وَالْمُحِبُّونَ لِلْبَرَاءِ الْعَيْبَ، يَحْشُرُهُمُ اللَّهُ فِي وُجُوهِ الْكِلَابِ.
۱۱) از رسول الله ص روایت شده که فرمودند:
من کسانی را میشناسم که چنان بر سینههایشان صربت میزنند که اهل جهنم آن را میشنوند.
سوال شد: آنان چه کسانیاند ای رسول الله ص!
فرمودند: آنان همارون و لمّازون (عیبجویان و طعنهزنندگان) هستند.
پرسیدند: همازون چهکسانیاند؟
فرمودند: کسانی که دنیال عیوب مسلمانان میگردند و امور پنهان آنان را آشکار میکنند و دست به افشاگری خصلتهای ناپسندی در آنان میزنند که در آنها وجود ندارد.
التوبيخ والتنبيه لأبي الشيخ الأصبهاني، ص۶۴
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَهْلٍ، نَا سَلَمَةُ، نَا حَفْصُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، قَاضِي نَيْسَابُورَ، ثَنَا أَبُو بَكْرٍ الْهُذَلِيُّ، عَنْ خَالِدٍ يَعْنِي الرَّبَعِيَّ،
أَنَّ النَّبِيَّ ص قَالَ: «إِنِّي لَأَعْرِفُ قَوْمًا يَضْرِبُونَ صُدُورَهُمْ ضَرْبًا يَسْمَعُهُ أَهْلُ النَّارِ».
قِيلَ: مَنْ هُمْ يَا نَبِيَّ اللَّهِ؟
قَالَ: «هُمُ الْهَمَّازُونَ وَاللَّمَّازُونَ».
قِيلَ: مَنْ هُمُ الْهَمَّازُونَ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟
قَالَ: «الَّذِينَ يَلْتَمِسُونَ عَوْرَاتِ الْمُسْلِمِينَ، وَيَكْشِفُونَ سُتُورَهُمْ، وَيُفْشُونَ عَلَيْهِمْ مِنَ الْفَوَاحِشِ مَا لَيْسَ فِيهِمْ».
۱۲) از معاذ بن جبل روایت شده که یکبار از پیامبر ص درباره آیه «يوم ينفخ في الصور فتأتون افواجا» سوال میکند و حضرت شروع می کنند این فوجها را یکییکی برمیشمرند تا بدینجا میرسند که میگوید:
گفتم: یا رسول الله ص! آن صنفی که بر صورت خویش محشور میشوند چه کسانیاند؟
فرمودند: آنان صورتگران و عیبجویان و طعنهزنندگان و خبرچینان از این امتاند.
تاريخ دمشق لابن عساكر، ج۳۲، ص۳۸۳-۳۸۵
عبد الله بن محمد النشار أبو احمد روى عن هشام بن عمار روى عنه محمد بن عيسى الرازي ومحمد بن علي بن الحسن العطوفي أخبرنا أبو الفتح نصر الله بن محمد الشافعي نا نصر بن إبراهيم لفظا أنا أبو القاسم عبد الوهاب بن محمد العمري قراءة عليه نا أبو الحسن علي بن احمد بن غسان نا أبو بكر احمد بن الفضل بن جعفر الرامهرمزي نا أبو بكر الجيان نا محمد بن عيسى بن عيسى الرازي بالعقيق حدثني أبو احمد عبد الله بن محمد حدثني هشام بن عمار نا الوليد بن مسلم عن ثور بن يزيد عن خالد بن معدان عن معاذ بن جبل قال:
كنت مع رسول الله ص في منزل أيوب الأنصاري قال فتلا رسول الله ص الآية ” يوم ينفخ في الصور فتأتون افواجا ” فرأيت رسول الله ص قد تغرغرت يعني عينيه فقلت يا رسول الله ما تفسير هذه الآية ” يوم ينفخ في الصور فتأتون أفواجا ” فبكى حتى غشي عليه ثم افاق فإذا هو ينتفض ويفيض عرقا ثم قلت يا رسول الله ما قوله ” فتأتون أفواجا) قال يا معاذ لقد سألتني عن أمر عظيم وبكى …
تاريخ دمشق لابن عساكر، ج۳۲، ص۳۸۵
قلت: يا رسول الله ص فما الصنف الذين يحشرون على وجوههم؟
قال: أولئك المصورون والهمازون واللمازون والسعاة من هذه الأمة …
حدیث زیر از احادیث تأویلی است که سند و گویندهاش معلوم نیست و در کانال گذاشته نشد.
۱۳) ذیل آیه «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ» روایت شده است*:
فرمود: او همان اولی است، روزی که امیرالمومنین صلوات الله علیه را برپا داشتند با چشم و ابرو اشارهای کرد و به رسول الله ص هم استهزایی نمود.
کتاب القراءات (للسياري)، ص۱۹۲.
… «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ» قال: هو الأول، همز إلی الثانی یوم أقیم أمیرالمؤمنین صلوات الله علیه و آله «و هزأ» برسول الله صلی الله علیه و آله.
* پینوشت:
حدیث قبل که به عنوان آخرین حدیث مربوط به سوره عصر است چنین است:
أبومعلی عن یحیی الصائغ قال: قال ابوعبدالله علیه السلام: «أحب الأسماءإلی الله عز و جل: یا کریم»
و سپس در هامش کتاب عبارتی بوده به این صورت: «سورة الهمزة و آخران من بعدها» که ظاهرا مصحح کتاب آن را به صورت تیتر صفحه با عبارت «سورة الهمزة و الفیل و لإیلاف» ثبت کرده و سپس در ابتدای این حدیث سه نقطه گذاشته شده و توضیحی هم نداده است؛ احتمال میرود که این حدیث ادامه حدیث قبل باشد که با سه نقطه نشان داده که این مربوط به سوره جدید است؛ و آنچه بیشتر جای تعجب دارد این است که حدیث فوق ارتباطی با سوره قبل ندارد. لذا یک احتمال این است که سیاری این را به عنوان ادامه حدیث فوق نوشته، و مصحح کتاب آن فراز را به سوره قبل نسبت داده و سپس در ابتدای این حدیث، چون دیگر سند و گویندهای ندارد سه نقطه گذاشته است.
تدبر
۱) «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ»
این سوره با هشداری شدید به عدهای که ویژگی اصلیشان عیبجویی از دیگران و طعنه زدن به این و آن است شروع میشود. تعبیر «ویل» هم برای هشدار شدید به کار میرود و (چنانکه در ابتدای احادیث اشاره شد) میتواند اشاره به وادیای در جهنم [و طبق برخی از نقلها: چاهی در جهنم؛ تفسير القمي، ج۲، ص۴۱۰[۳۲]] باشد که در این صورت، آیه دارد گزارش میدهد که کسانی که این گونهاند در حقیقت با عمل خود آن وادی در جهنم را در این دنیا احضار کردهاند و لذاست که اقدام آنان اینقدر سوزاننده است؛ امروز به عیبجویی و طعنهزدنشان دیگران را میسوزانند در حالی که در باطن، دارند خودشان را به عمیقترین شکل ممکن آتش میزنند.
۲) «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ»
درباره اینکه مقصود از «همزه» و «لمزه» چیست، اقوال مختلفی گفته شده است؛ از جمله:
الف. همزه کسی است که با چشم و ابرو اشارههای تمسخرآمیز به مردم دارد و خصوصا فقرا را تحقیر میکند و «لمزه» کسی است که وقتی فقیر یا گدایی را میبیند سر و گردن خود را بالا میکشد (تفسير القمي، ج۲، ص۴۴۱[۳۳]).
ب. کسی که با سخنچینی میان برادران دینی بین آنها تفرقه میاندازد (ابنعباس، به نقل از مجمع البيان، ج۱۰، ص۸۱۸[۳۴]؛ الدر المنثور، ج۶، ص۳۹۲[۳۵]).
ج. همزه طعنهزننده است و لمزه غیبتکننده (ابنعباس، به نقل از مجمع البيان، ج۱۰، ص۸۱۸؛ الدر المنثور، ج۶، ص۳۹۲[۳۶]).
د. همزه غیبتکننده است و لمزه طعنهزننده (سعید بن جبیر، به نقل از مجمع البيان، ج۱۰، ص۸۱۸).
ه. همزه کسی است که در روی شخص به وی با بیان عیبهایش طعنه میزند و لمزه کسی است که در غیابش غیبتش را کند (حسن و ابوالعالیه و عطاء، به نقل از مجمع البيان، ج۱۰، ص۸۱۸؛ الدر المنثور، ج۶، ص۳۹۲[۳۷]).
و. همزه کسی است که با دست و زدن مردم را آزار میدهد و لمزه کسی است که با زبان و چشمش به مردم طعنه میزند (ابن زید، به نقل از مجمع البيان، ج۱۰، ص۸۱۸؛ قتاده، الدر المنثور، ج۶، ص۳۹۲[۳۸]).
ز. همز با چشم و اشاره و دست است و لمز با زبان (ابن جریح، الدر المنثور، ج۶، ص۳۹۲[۳۹]).
ح. …
در واقع، اگر دقت کنید وجه جمع همه اقوال این است که همزه لمزه کسی است که به هر نحوی به عیبجویی یا بهتر بگوییم به عیبتراشی برای مردم اشتغال دارد و سعی میکند با برملا کردن عیوب مردم آنان را دست بیندازد و تحقیر کند. شاید این تعبیر، عبارت اخرای همان مطلبی باشد که در سوره حجرات گذشت. در آنجا ابتدا انسانها را از بدگمانی برحذر داشت و سپس دستور داد که تجسس نکنید و در مرحله آخر از غیبت نهی کرد (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخيهِ مَيْتاً؛ حجرات/۱۲). آیه محل بحث که مدتها قبل (در مکه) نازل شده است دارد انسانهایی را توصیف میکند که به تجسس در احوال دیگران اقدام میکنند و به بدگویی از آنان زبان میگشایند و شاید به همین مناسبت است که در احادیث متعددی، بلافاصله بعد از توصیف اشخاص هماز و لماز، آنان را مصداق همین غیبتکننده مذکور در سوره حجرات معرفی کرده است (مثلا برخی از احادیث ذیل شماره ۲).
۳) «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ»
در نکات ادبی اشاره شد که حسن جبل اصل ماده «همز» را به معنای «دفع کردن با قوت و شدت در خصوص چیزی که در چیزی نفوذ میکند» و اصل ماده «لمز» را «دفع کردن در بدن با شدت و حدت» دانسته است. البته وی به کاربرد این واژه در خصوص عیبجویی اشاراتی دارد؛ اما نکته بسیار جالب این تحلیل آن است که این تحلیل، بسیار با آیه بعد تناسب دارد و ربط وثیقی بین این آیه و آیه قبل برقرار میکند.
نکته تخصصی انسانشناسی
این آیه درباره انسانی سخن میگوید که با شدت و قوت دارد دیگران را از خود میراند و به آنان آسیب وارد میکند؛ و آيه بعد میفرماید چنین کسی مساله اصلی اش گردآوری مال است. در واقع این آیه دارد از انسانی سخن میگوید که در افق حیوانیت گرفتار آمده و مهمترین قانون حاکم بر زندگیاش اصل «تنازع بقا» است. اگر داروین مهمترین عامل بقای حیوانات را قانون تنازع بقا معرفی میکرد؛ خداوند این قانون را در مورد انسان هبوطیافتهای که مسیر هدایت را در پیش نمیگیرد قبول دارد: «وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ … قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَميعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون» (بقره/۳۶-۳۸) «قالَ اهْبِطا مِنْها جَميعاً بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى» (طه/۱۲۳) و در اینجا تصریح میکند که چنین انسانی که هم و غمش فقط گردآوری مال است، کسی است که مبنای اصلیاش در روابط اجتماعی عیبجویی و طعنه زدن و حدف وطرد دیگران و زمین زدن دیگران است؛ چرا که طبق قانون تنازع بقا، بقای خود را در زمین خوردن دیگران میبیند.
۴) «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ»
مسايل اخلاقی جزء دین است و انسان مومن باید زبان و نگاه خود را کنترل کند (تفسیر نور، ج۱۰، ص۵۹۱).
[۱] . قراءة الجماعة «ويل لكل هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ»
. وقرأ ابن مسعود وأبو وائل والنخعي والأعمش «ويل للهُمَزَة اللُّمَزَةِ».
– وعن ابن مسعود أنه قرأ ويل للهُمَزَةِ واللُّمَزَة» كذا بواو بينهما.
[۲] . القراءة المعروفة : «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ» بفتح الميمين.
الأعمش غير السعيدي: «ويل للهمَزة اللمَزة الذي جمع»، وبزيادة لام في كل كلمةٍ، وحذفِ «لِكُلِّ»، وفتح الميم فيهما.
ابن مسعود: كذلك، إلا أنه بحذف : «الذي».
[۳] . . قرأ الجمهور «هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ ” بفتح الميم فيهما.
. وقرأ أبو جعفر محمد بن علي الباقر والأعرج «هُمْزَةٍ لُمْزَة» بسكون الميم فيهما، وهو تخفيف
. وقرئ بضم الميم فيهما على الإتباع «هُمُزةٍ لُمُزَة»
[۴] . القراءة المعروفة : «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ» بفتح الميمين.
السعيدي عن الأعمش كذلك، إلَّا أنَّه بضم الميم فيهما.
وقُرِئ بإسكان الميم فيهما، مع ضمُ اللَّامِ ، كذا ذكره صاحب «الكشافِ».
[۵] . دفع بقوة و شدة لما ینفذ فی شیء
[۶] . و اختلفوا في الوعيد الذي في هذه السورة هل يتناول كل من يتمسك بهذه الطريقة في الأفعال الرديئة أو هو مخصوص بأقوام معينين، أما المحققون فقالوا: إنه عام لكل من يفعل هذا الفعل كائنا من كان و ذلك لأن خصوص السبب لا يقدح في عموم اللفظ و قال آخرون: إنه مختص بأناس معينين، ثم قال عطاء و الكلبي: نزلت في الأخنس بن شريق كان يلمز الناس و يغتابهم و خاصة رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم، و قال مقاتل: نزلت في الوليد بن المغيرة كان يغتاب النبي صلى اللّه عليه و سلم من ورائه و يطعن عليه في وجهه، و قال محمد بن إسحاق: ما زلنا نسمع أن هذه السورة نزلت في أمية بن خلف، قال الفراء: و كون اللفظ عاما لا ينافي أن يكون المراد منه شخصا معينا، كما أن إنسانا لو قال لك لا أزورك أبدا فتقول: أنت كل من لم يزرني لا أزوره و أنت إنما تريده بهذه الجملة العامة و هذا هو المسمى في أصول الفقه بتخصيص العام بقرينة العرف.
[۷] . فُرَاتٌ قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ مُعَنْعَناً عَنْ [أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ] عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص ذَاتَ يَوْمٍ: يَا عَلِيُّ عَلِمْتَ أَنَّ جَبْرَئِيلَ [ع] أَخْبَرَنِي أَنَّ أُمَّتِي تَغْدِرُ بِكَ مِنْ بَعْدِي فَوَيْلٌ ثُمَّ وَيْلٌ [ثُمَّ وَيْلٌ لَهُمْ] ثَلَاثَ مَرَّاتٍ.
قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا وَيْلٌ؟
قَالَ: وَادٍ فِي جَهَنَّمَ أَكْثَرُ أَهْلِهِ مُعَادُوكَ وَ الْقَاتِلُونَ لِذُرِّيَّتِكَ وَالنَّاكِثُ لِبَيْعَتِكَ. (تفسير فرات الكوفي، ص۲۱۶)
[۸] . عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ، عَنِ النَّبِيِّ صلى الله عليه وآله وسلم … قَالَ ثُمَّ مَضَيْتُ هُنَيَّةً فَإِذَا أَنَا بِأَقْوَامٍ تُقْطَعُ مِنْ جُنُوبِهِمِ اللَّحْمُ فَيُلْقَمُونَ فَيُقَالُ لَهُ: كُلْ كَمَا كُنْتَ تَأْكُلُ مِنْ لَحْمِ أَخِيكَ قُلْتُ: يَا جِبْرِيلُ مَنْ هَؤُلَاءِ؟ قَالَ هَؤُلَاءِ الْهَمَّازُونَ مِنْ أُمَّتِكَ اللَّمَّازُونَ.
[۹] . حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْأَعْلَى الصَّنْعَانِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ ثَوْرٍ، عَنْ مَعْمَرٍ، عَنْ أَبِي هَارُونَ الْعَبْدِيِّ، عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ، وَحَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ يَحْيَى، قَالَ: أَخْبَرَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا مَعْمَرٌ، قَالَ: أَخْبَرَنِي أَبُو هَارُونَ الْعَبْدِيُّ، عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ، وَلَفْظُ الْحَدِيثِ، لِلْحَسَنِ بْنِ يَحْيَى:
… ثُمَّ نَظَرْتُ فَإِذَا أَنَا بِقَوْمٍ يُحْذَى مِنْ جُلُودِهِمْ وَيَرُدُّ فِي أَفْوَاهِهِمْ، وَيُقَالُ: كُلُوا كَمَا أَكَلْتُمْ، فَإِذَا أَكْرَهُ مَا خَلَقَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِكَ، قُلْتُ: «مَنْ هَؤُلَاءِ يَا جِبْرِيلُ؟» ، قَالَ: هَؤُلَاءِ الْهَمَّازُونَ اللَّمَّازُونَ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ مِنْ لُحُومِ النَّاسِ وَيَقَعُونَ فِي أَعْرَاضِهِمْ بِالسَّبِ …
[۱۰] . مَرَرْتُ بِرِجَالٍ تُقَطَّعُ جُلُودُهُمْ بِمَقَارِيضَ مِنْ نَارٍ قُلْتُ مَنْ هَؤُلاءِ يَا جِبْرِيلُ قَالَ هَؤُلاءِ الَّذِينَ يتزينون للزّنيَةِ قَالَ ثُمَّ مَرَرْتُ بِجُبٍّ مُنْتِنِ الرِّيحِ فَسَمِعْتُ فِيهِ أَصْوَاتًا شَدِيدَةً فَقُلْتُ مَنْ هَؤُلاءِ يَا جبريل قال نساء كُنَّ يتزين للزّنيَةِ وَيَفْعَلْنَ مَا لا يَحِلُّ لَهُنُّ
[۱۱]. در کافی با همین سندی است که در متن آمده، اما ابتدای سند وی در خصال این گونه است: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ …
[۱۲] . شروع سند حسین بن سعید در الزهد این است: عَلِيُّ بْنُ النُّعْمَانِ عَنِ ابْنِ مُسْكَان …
[۱۳] . طُوبَى لِكُلِّ عَبْدٍ نُوَمَةٍ لَا يُؤْبَهُ لَهُ يَعْرِفُ النَّاسَ وَ لَا يَعْرِفُهُ النَّاسُ يَعْرِفُهُ اللَّهُ مِنْهُ بِرِضْوَانٍ أُولَئِكَ مَصَابِيحُ الْهُدَى يَنْجَلِي عَنْهُمْ كُلُّ فِتْنَةٍ مُظْلِمَةٍ وَ يُفْتَحُ لَهُمْ بَابُ كُلِّ رَحْمَةٍ لَيْسُوا بِالْبُذُرِ الْمَذَايِيعِ وَ لَا الْجُفَاةِ الْمُرَاءِينَ
[۱۴]. این کلمه در نسخههای فعلی کافی نیست اما در وسائل الشیعه (ج۱۶، ص۲۴۸) که از کافی نقل کرده موجود است.
[۱۵] . از امیرالمومنین ع روایت شده است که پیامبر اکرم ص به اصحابشان فرمودند: آیا به شما خبر بدهم از بدترینتان؟!
گفتند: بله! ای رسول خدا !
فرمودند: آنان که روانند در پی سخنچینی؛ بین دوستان تفرقه میاندازند و برای افراد بیخبر عیب میتراشند.
الخصال، ج۱، ص۱۸۳
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الشَّاهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو حَامِدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو يَزِيدَ أَحْمَدُ بْنُ خَالِدٍ الْخَالِدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ صَالِحٍ التَّمِيمِيُّ عَنْ أَبِيهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ حَاتِمٍ الْقَطَّانُ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِأَصْحَابِهِ أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِشِرَارِكُمْ قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِيمَةِ الْمُفَرِّقُونَ بَيْنَ الْأَحِبَّةِ الْبَاغُونَ لِلْبُرَآءِ الْعَيْبَ.
که این حدیث در الكافي، ج۲، ص۳۶۹ با این سند ذکر شده است:
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَ لَا أُنَبِّئُكُمْ بِشِرَارِكُمْ قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ- قَالَ الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِيمَةِ الْمُفَرِّقُونَ بَيْنَ الْأَحِبَّةِ الْبَاغُونَ لِلْبُرَآءِ الْمَعَايِب
[۱۶] . همچنین حدیث دیگری قریب به این مضمون در الأمالي (للطوسي)، ص۴۶۲ آمده است که در پاورقی همانجا هم آمد و چون ناظر به آیه ۶۲ سوره انفال است ان شاء الله ذیل همان آیه خواهد آمد:
جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْعَلَوِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عُمَرَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ زَيْدٍ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ النَّبِيُّ ص: الْمُؤْمِنُ غِرٌّ كَرِيمٌ وَ الْفَاجِرُ خَبٌّ لَئِيمٌ وَ خَيْرُ الْمُؤْمِنِينَ مَنْ كَانَ مَأْلَفَةً لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لَا خَيْرَ فِيمَنْ لَا يُؤْلَفُ وَ لَا يَأْلَفُ.
قَالَ: وَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ: شِرَارُ النَّاسِ مَنْ يُبْغِضُ الْمُؤْمِنِينَ وَ تُبْغِضُهُ قُلُوبُهُمْ الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِيمَةِ وَ الْمُفَرِّقُونَ بَيْنَ الْأَحِبَّةِ الْبَاغُونَ لِلْبِرَاءِ الْعَيْبَ أُولَئِكَ لا يَنْظُرُ اللَّهُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ ثُمَّ تَلَا ص «هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِينَ وَ أَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِهِم».
[۱۷] . الزَّائِدُ فِي خَلْقِهِ فَلَا تَرَى أَحَداً مِنَ النَّاسِ فِي خَلْقِهِ زِيَادَةٌ إِلَّا وَجَدْتَهُ لَنَا مُنَاصِباً وَ لَمْ تَجِدْهُ لَنَا مُوَالِياً؛
وَ النَّاقِصُ الْخَلْقِ مِنَ الرِّجَالِ فَلَا تَرَى لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ خَلْقاً نَاقِصَةَ الْخِلْقَةِ إِلَّا وَجَدْتَ فِي قَلْبِهِ عَلَيْنَا غِلًّا؛
وَ الْأَعْوَرُ بِالْيَمِينِ لِلْوِلَادَةِ فَلَا تَرَى لِلَّهِ خَلْقاً وُلِدَ أَعْوَرَ الْيَمِينِ إِلَّا كَانَ لَنَا مُحَارِباً وَ لِأَعْدَائِنَا مُسَالِماً؛
وَ الْغِرْبِيبُ مِنَ الرِّجَالِ فَلَا تَرَى لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ خَلْقاً غِرْبِيباً وَ هُوَ الَّذِي قَدْ طَالَ عُمُرُهُ فَلَمْ يَبْيَضَّ شَعْرُهُ وَ تَرَى لِحْيَتَهُ مِثْلَ حَنَكِ الْغُرَابِ إِلَّا كَانَ عَلَيْنَا مُؤَلِّباً وَ لِأَعْدَائِنَا مُكَاثِراً؛
وَ الْحُلْكُوكُ مِنَ الرِّجَالِ فَلَا تَرَى مِنْهُمْ أَحَداً إِلَّا كَانَ لَنَا شَتَّاماً وَ لِأَعْدَائِنَا مَدَّاحاً
[۱۸] . وَ الْمُفَصَّصُ بِالْخُضْرَةِ مِنَ الرِّجَالِ فَلَا تَرَى مِنْهُمْ أَحَداً وَ هُمْ كَثِيرُونَ إِلَّا وَجَدْتَهُ يَلْقَانَا بِوَجْهٍ وَ يَسْتَدْبِرُنَا بِآخَرَ يَبْتَغِي لَنَا الْغَوَائِلَ؛
وَ الْمَنْبُوذُ مِنَ الرِّجَالِ فَلَا تَلْقَى مِنْهُمْ أَحَداً إِلَّا وَجَدْتَهُ لَنَا عَدُوّاً مُضِلًّا مُبِيناً؛
وَ الْأَبْرَصُ مِنَ الرِّجَالِ فَلَا تَلْقَى مِنْهُمْ أَحَداً إِلَّا وَجَدْتَهُ يَرْصُدُ لَنَا الْمَرَاصِدَ وَ يَقْعُدُ لَنَا وَ لِشِيعَتِنَا مَقْعَداً لِيُضِلَّنَا بِزَعْمِهِ عَنْ سَوَاءِ السَّبِيلِ؛
وَ الْمَجْذُومُ وَ هُمْ حَصَبُ جَهَنَّمَ هُمْ لَهَا وَارِدُونَ؛
وَ الْمَنْكُوحُ فَلَا تَرَى مِنْهُمْ أَحَداً إِلَّا وَجَدْتَهُ يَتَغَنَّى بِهِجَائِنَا وَ يُؤَلِّبُ عَلَيْنَا؛
وَ أَهْلُ مَدِينَةٍ تُدْعَى سِجِسْتَانَ هُمْ لَنَا أَهْلُ عَدَاوَةٍ وَ نَصْبٍ وَ هُمْ شَرُّ الْخَلْقِ وَ الْخَلِيقَةِ عَلَيْهِمْ مِنَ الْعَذَابِ مَا عَلَى فِرْعَوْنَ وَ هَامَانَ وَ قَارُونَ؛
وَ أَهْلُ مَدِينَةٍ تُدْعَى الرَّيَّ هُمْ أَعْدَاءُ اللَّهِ وَ أَعْدَاءُ رَسُولِهِ وَ أَعْدَاءُ أَهْلِ بَيْتِهِ يَرَوْنَ حَرْبَ أَهْلِ بَيْتِ رَسُولِ اللَّهِ ص جِهَاداً وَ مَالَهُمْ مَغْنَماً فَلَهُمْ عَذَابُ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقِيمٌ؛
وَ أَهْلُ مَدِينَةٍ تُدْعَى الْمَوْصِلَ هُمْ شَرُّ مَنْ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ؛
وَ أَهْلُ مَدِينَةٍ تُسَمَّى الزَّوْرَاءَ تُبْنَى فِي آخِرِ الزَّمَانِ يَسْتَشْفُونَ بِدِمَائِنَا وَ يَتَقَرَّبُونَ بِبُغْضِنَا يُوَالُونَ فِي عَدَاوَتِنَا وَ يَرَوْنَ حَرْبَنَا فَرْضاً وَ قِتَالَنَا حَتْماً؛
يَا بُنَيَّ فَاحْذَرْ هَؤُلَاءِ ثُمَّ احْذَرْهُمْ فَإِنَّهُ لَا يَخْلُو اثْنَانِ مِنْهُمْ بِأَحَدٍ مِنْ أَهْلِكَ إِلَّا هَمُّوا بِقَتْلِه.
[۱۹] . أَمَّا الْفِيلُ فَكَانَ رَجُلًا لُوطِيّاً لَا يَدَعُ رَطْباً وَ لَا يَابِساً وَ أَمَّا الدُّبُّ فَكَانَ رَجُلًا مُؤَنَّثاً يَدْعُو الرِّجَالَ إِلَى نَفْسِهِ وَ أَمَّا الْخَنَازِيرُ فَكَانُوا قَوْماً نَصَارَى سَأَلُوا رَبَّهُمْ إِنْزَالَ الْمَائِدَةِ عَلَيْهِمْ فَلَمَّا أُنْزِلَتْ عَلَيْهِمْ كَانُوا أَشَدَّ مَا كَانُوا كُفْراً وَ أَشَدَّ تَكْذِيباً وَ أَمَّا الْقِرَدَةُ فَقَوْمٌ اعْتَدَوْا فِي السَّبْتِ وَ أَمَّا الْجِرِّيثُ فَكَانَ رَجُلًا دَيُّوثاً يَدْعُو الرِّجَالَ إِلَى حَلِيلَتِهِ وَ أَمَّا الضَّبُّ فَكَانَ رَجُلًا أَعْرَابِيّاً يَسْرِقُ الْحَاجَّ بِمِحْجَنِهِ وَ أَمَّا الْوَطْوَاطُ فَكَانَ رَجُلًا يَسْرِقُ الثِّمَارَ مِنْ رُءُوسِ النَّخْلِ وَ أَمَّا الدُّعْمُوصُ فَكَانَ نَمَّاماً يُفَرِّقُ بَيْنَ الْأَحِبَّةِ
[۲۰] . وَ أَمَّا الْعَنْكَبُوتُ فَكَانَتِ امْرَأَةً تَخُونُ زَوْجَهَا وَ أَمَّا الْأَرْنَبُ فَكَانَتِ امْرَأَةً لَا تَتَطَهَّرُ مِنْ حَيْضٍ وَ لَا غَيْرِهِ وَ أَمَّا سُهَيْلٌ فَكَانَ عَشَّاراً بِالْيَمَنِ وَ أَمَّا الزُّهَرَةُ فَكَانَتِ امْرَأَةً نَصْرَانِيَّةً وَ كَانَتْ لِبَعْضِ مُلُوكِ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ هِيَ الَّتِي فُتِنَ بِهَا هَارُوتُ وَ مَارُوتُ وَ كَانَ اسْمُهَا نَاهِيلَ وَ النَّاسُ يَقُولُونَ نَاهِيدَ.
[۲۱] . أَمَّا الْفِيلُ فَكَانَ رَجُلًا جَبَّاراً لُوطِيّاً لَا يَدَعُ رَطْباً وَ لَا يَابِساً وَ أَمَّا الدُّبُّ فَكَانَ رَجُلًا مُخَنَّثاً يَدْعُو الرِّجَالَ إِلَى نَفْسِهِ وَ أَمَّا الْأَرْنَبُ فَكَانَتِ امْرَأَةً قَذِرَةً لَا تَغْتَسِلُ مِنْ حَيْضٍ وَ لَا جَنَابَةٍ وَ لَا غَيْرِ ذَلِكَ
[۲۲] . وَ أَمَّا الضَّبُّ فَكَانَ رَجُلًا أَعْرَابِيّاً يَسْرِقُ الْحَاجَّ بِمِحْجَنِهِ وَ أَمَّا الْعَنْكَبُوتُ فَكَانَتِ امْرَأَةً سَحَرَتْ زَوْجَهَا وَ أَمَّا الدُّعْمُوصُ فَكَانَ رَجُلًا نَمَّاماً يَقْطَعُ بَيْنَ الْأَحِبَّةِ وَ أَمَّا الْجِرِّيُّ فَكَانَ رَجُلًا دَيُّوثاً يَجْلِبُ الرِّجَالَ عَلَى حَلَائِلِهِ وَ أَمَّا الْوَطْوَاطُ فَكَانَ رَجُلًا سَارِقاً يَسْرِقُ الرُّطَبَ مِنْ رُءُوسِ النَّخْلِ وَ أَمَّا الْقِرَدَةُ فَالْيَهُودُ اعْتَدَوْا فِي السَّبْتِ وَ أَمَّا الْخَنَازِيرُ فَالنَّصَارَى حِينَ سَأَلُوا الْمَائِدَةَ فَكَانُوا بَعْدَ نُزُولِهَا أَشَدَّ مَا كَانُوا تَكْذِيباً وَ أَمَّا سُهَيْلٌ فَكَانَ رَجُلًا عَشَّاراً بِالْيَمَنِ وَ أَمَّا الزُّهَرَةُ فَإِنَّهَا كَانَتِ امْرَأَةً تُسَمَّى نَاهِيدَ وَ هِيَ الَّتِي تَقُولُ النَّاسُ إِنَّهُ افْتُتِنَ بِهَا هَارُوتُ وَ مَارُوتُ.
[۲۳] . فَأَمَّا الْقِرَدَةُ فَكَانُوا قَوْماً مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ كَانُوا يَنْزِلُونَ عَلَى شَاطِئِ الْبَحْرِ اعْتَدَوْا فِي السَّبْتِ فَصَادُوا الْحِيتَانَ فَمَسَخَهُمُ اللَّهُ قِرَدَةً وَ أَمَّا الْخَنَازِيرُ فَكَانُوا قَوْماً مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ دَعَا عَلَيْهِمْ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ ع فَمَسَخَهُمُ اللَّهُ خَنَازِيرَ وَ أَمَّا الْخُفَّاشُ فَكَانَتْ امْرَأَةً مَعَ ظِئْرٍ لَهَا فَسَخِرَتْهَا فَمَسَخَهَا اللَّهُ خُفَّاشاً وَ أَمَّا الضَّبُّ فَكَانَ أَعْرَابِيّاً بَدَوِيّاً لَا يَدَعُ عَنْ قَتْلِ مَنْ مَرَّ بِهِ مِنَ النَّاسِ فَمَسَخَهُ اللَّهُ ضَبّاً وَ أَمَّا الدُّبُّ فَكَانَ رَجُلًا يَسْرِقُ الْحَاجَّ فَمَسَخَهُ اللَّهُ دُبّاً وَ أَمَّا الْفِيلُ فَكَانَ رَجُلًا يَنْكِحُ الْبَهَائِمَ فَمَسَخَهُ اللَّهُ فِيلًا وَ أَمَّا الدُّعْمُوصُ فَكَانَ رَجُلًا زَانِيَ الْفَرْجِ لَا يَدَعُ مِنْ شَيْءٍ فَمَسَخَهُ اللَّهُ دُعْمُوصاً وَ أَمَّا الْجِرِّيثُ فَكَانَ رَجُلًا نَمَّاماً فَمَسَخَهُ اللَّهُ جِرِّيثاً
[۲۴] . وَ أَمَّا سُهَيْلٌ فَكَانَ رَجُلًا عَشَّاراً صَاحِبَ مِكَاسٍ فَمَسَخَهُ اللَّهُ كَوْكَباً وَ أَمَّا الزُّهَرَةُ فَكَانَتِ امْرَأَةً فَتَنَتْ هَارُوْتَ وَ مَارُوتَ فَمَسَخَهَا اللَّهُ وَ أَمَّا الْعَنْكَبُوتُ فَكَانَتِ امْرَأَةً سَيِّئَةَ الْخُلُقِ عَاصِيَةً لِزَوْجِهَا مُوَلِّيَةً عَنْهُ فَمَسَخَهَا اللَّهُ عَنْكَبُوتاً وَ أَمَّا الْقُنْفُذُ فَكَانَ رَجُلًا سَيِّئَ الْخُلُقِ فَمَسَخَهُ اللَّهُ قُنْفُذا
[۲۵] . فَأَمَّا الْفِيلُ فَإِنَّهُ مُسِخَ لِأَنَّهُ كَانَ مَلِكاً زَنَّاءً لُوطِيّاً وَ مُسِخَ الدُّبُّ لِأَنَّهُ كَانَ رَجُلًا دَيُّوثاً وَ مُسِخَتِ الْأَرْنَبُ لِأَنَّهَا كَانَتْ امْرَأَةً تَخُونُ زَوْجَهَا وَ لَا تَغْتَسِلُ مِنْ حَيْضٍ وَ لَا جَنَابَةٍ وَ مُسِخَ الْوَطْوَاطُ لِأَنَّهُ كَانَ يَسْرِقُ تُمُورَ النَّاسِ وَ مُسِخَ سُهَيْلٌ لِأَنَّهُ كَانَ عَشَّاراً بِالْيَمَنِ وَ مُسِخَتِ الزُّهَرَةُ لِأَنَّهَا كَانَتِ امْرَأَةً فُتِنَ بِهَا هَارُوتُ وَ مَارُوتُ وَ أَمَّا الْقِرَدَةُ وَ الْخَنَازِيرُ فَإِنَّهُمْ قَوْمٌ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ اعْتَدَوْا فِي السَّبْتِ وَ أَمَّا الْجِرِّيُّ وَ الضَّبُّ فَفِرْقَةٌ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ حِينَ نَزَلَتِ الْمَائِدَةُ عَلَى عِيسَى لَمْ يُؤْمِنُوا بِهِ فَتَاهُوا فَوَقَعَتْ فِرْقَةٌ فِي الْبَحْرِ وَ فِرْقَةٌ فِي الْبَرِّ
[۲۶] . وَ أَمَّا الزُّنْبُورُ فَكَانَ لَحَّاماً يَسْرِقُ فِي الْمِيزَانِ
[۲۷] . الْفَزَعُ الْفَزَعُ إِلَيْكَ يَا ذَا الْمُحَاضَرَةِ وَ الرَّغْبَةُ الرَّغْبَةُ إِلَيْكَ يَا مَنْ بِهِ الْمُفَاخَرَةُ وَ أَنْتَ اللَّهُمَّ مُشَاهِدُ هَوَاجِسِ النُّفُوسِ وَ مُرَاصِدُ حَرَكَاتِ الْقُلُوبِ وَ مُطَالِعُ مَسَرَّاتِ السَّرَائِرِ مِنْ غَيْرِ تَكَلُّفٍ وَ لَا تَعَسُّفٍ وَ قَدْ تَرَى اللَّهُمَّ مَا لَيْسَ عَنْكَ بِمُنْطَوًى وَ لَكِنْ حِلْمُكَ آمَنَ أَهْلَهُ عَلَيْهِ جُرْأَةً وَ تَمَرُّداً وَ عُتُوّاً وَ عِنَاداً وَ مَا يُعَانِيهِ أَوْلِيَاؤُكَ مِنْ تَعْفِيَةِ آثَارِ الْحَقِّ وَ دُرُوسِ مَعَالِمِهِ وَ تَزَيُّدِ الْفَوَاحِشِ وَ اسْتِمْرَارِ أَهْلِهَا عَلَيْهَا وَ ظُهُورِ الْبَاطِلِ وَ عُمُومِ التَّغَاشُمِ وَ التَّرَاضِي بِذَلِكَ فِي الْمُعَامَلَاتِ وَ الْمُتَصَرَّفَاتِ مُذْ [قَدْ] جَرَتْ بِهِ الْعَادَاتُ وَ صَارَ كَالْمَفْرُوضَاتِ وَ الْمَسْنُونَاتِ
[۲۸] . وَ خُذِ الظَّالِمَ أَخْذاً عَنِيفاً وَ لَا تَكُنْ لَهُ رَاحِماً وَ لَا بِهِ رَءُوفاً اللَّهُمَّ اللَّهُمَّ اللَّهُمَّ بَادِرْهُمْ اللَّهُمَّ عَاجِلْهُمْ اللَّهُمَّ لَا تُمْهِلْهُمْ اللَّهُمَّ غَادِرْهُمْ بُكْرَةً وَ هَجِيرَهً وَ سُحْرَةً وَ بَياتاً وَ هُمْ نائِمُونَ وَ ضُحًى وَ هُمْ يَلْعَبُونَ وَ مَكْراً وَ هُمْ يَمْكُرُونَ وَ فُجْأَةً وَ هُمْ آمِنُونَ اللَّهُمَّ بَدِّدْهُمْ وَ بَدِّدْ أَعْوَانَهُمْ وَ افْلُلْ أَعْضَادَهُمْ وَ اهْزِمْ جُنُودَهُمْ وَ افْلُلْ حَدَّهُمْ وَ اجْتَثَّ سَنَامَهُمْ وَ أَضْعِفْ عَزَائِمَهُمْ اللَّهُمَ امْنَحْنَا أَكْتَافَهُمْ وَ مَلِّكْنَا أَكْتَافَهُمْ وَ بَدِّلْهُمْ بِالنِّعَمِ النِّقَمَ وَ بَدِّلْنَا مِنْ مُحَاذَرَتِهِمْ وَ بَغْيِهِمُ السَّلَامَةَ وَ أَغْنِمْنَاهُمْ أَكْمَلَ الْمَغْنَمِ اللَّهُمَّ لَا تَرُدَّ عَنْهُمْ بَأْسَكَ الَّذِي إِذَا حَلَّ بِقَوْمٍ فَساءَ صَباحُ الْمُنْذَرِينَ.
[۲۹] . أَخْبَرَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ رَيْذَةَ ، قِرَاءَةً عَلَيْهِ بُأَصْفَهَانَ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو الْقَاسِمِ سُلَيْمَانُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ أَيُّوبَ الطَّبَرَانِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو عُبَيْدَةَ، وَعَبْدُ الْوَارِثِ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ الْعَسْكَرِيِّ، قَالَ: حَدَّثَنَا سَيْفُ بْنُ مِسْكِينٍ الْأَسْوَارِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُبَارَكُ بْنُ فَضَالَةَ، عَنِ الْحَسَنِ، عَنْ عَتِيٍّ السَّعْدِيِّ، قَالَ عَتِيٌّ: خَرَجْتُ فِي طَلَبِ الْعِلْمِ ، حَتَّى قَدِمْتُ الْكُوفَةَ ، فإِذَا بِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ بَيْنَ ظَهْرَانَيْ أَهْلِ الْكُوفَةِ، فَسَأَلْتُ عَنْهُ فَأُرْشِدْتُ إِلَيْهِ، فَإِذَا هُوَ فِي مَسْجِدِ الْأَعْظَمِ، فَأَتَيْتُهُ ، فَقُلْتُ يَا أَبَا عَبْدِ الرَّحْمَنِ: إِنِّي جِئْتُ أَضْرِبُ إِلَيْكَ ، أَقْتَبِسُ مِنْكَ عِلْمًا لَعَلَّ اللَّهَ يَنْفَعُنَا بِهِ بَعْدَكَ، قَالَ لِي: مِمَّنِ الرَّجُلُ؟ فَقُلْتُ: مِنْ أَهْلِ الْبَصْرَةِ، فَقَالَ: مِمَّنْ؟ فَقُلْتُ: مِنْ هَذَا الْحَيِّ مِنْ بَنِي سَعْدٍ، فَقَالَ لِي: يَا سَعْدِيُّ: لَأُحَدِّثَنَّ فِيكُمْ بِحَدِيثٍ سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وآله وسلم، وَأَتَاهُ رَجُلٌ ، فَقَالَ: ” يَا رَسُولَ اللَّهِ، أَلَا أَدُلُّكَ عَلَى قَوْمٍ كَثِيرٍ أَمْوَالُهُمْ؟ كَثِيرٍ شَوْكَتُهُمْ؟ تُصِيبُ مِنْهُمْ مَالًا دَثَرًا – أَوْ قَالَ: كَثِيرًا؟ – فَقَالَ: مَنْ هُمْ؟ ، فَقَالَ: هُمْ هَذَا الْحَيُّ مِنْ بَنِي سَعْدٍ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وآله وسلم: مَهْ، فَإِنَّ بَنِي سَعْدٍ عِنْدَ اللَّهِ ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ ” سَلْ يَا سَعْدِيُّ، فَقُلْتُ أَبَا عَبْدِ الرَّحْمَنِ: هَلْ لِلسَّاعَةِ مِنْ عَلَمٍ تُعْرَفُ بِهِ السَّاعَةُ؟ قَالَ: وَكَانَ مُتَّكِئًا ، فَاسْتَوَى جَالِسًا، فقَالَ: يَا سَعْدِيُّ سَأَلْتَنِي عَنْ مَا سَأَلْتُ عَنْهُ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وآله وسلم، قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ: هَلْ لِلسَّاعَةْ مِنْ عَلَمٍ تُعْرَفُ بِهِ السَّاعَةُ؟ فَقَالَ لِي: «يَا ابْنَ مَسْعُودٍ ، إِنَّ لِلسَّاعَةِ أَعْلَامًا، وَإِنَّ لِلسَّاعَةِ أَشْرَاطًا، أَلَا وَإِنَّ مِنْ أَعْلَامِ السَّاعَةِ وَأَشْرَاطِهَا ، أَنْ يَكُونَ الْوَلَدُ غَيْظًا، وَأَنْ يَكُونَ الْمَطَرُ قَيْظًا، وَأَنْ يَفِيضَ الْأَشْرَارُ فَيْضًا، يَا ابْنَ مَسْعُودٍ ، إِنَّ مِنْ أَعْلَامِ السَّاعَةِ وَأَشْرَاطِهَا ، أَنْ يُؤْتَمَنَ الْخَائِنُ، وَأَنْ يُخَوَّنُ الْأَمِينُ، يَا ابْنَ مَسْعُودٍ ، إِنَّ مِنْ أَعْلَامِ السَّاعَةِ وَأَشْرَاطِهَا ، أَنْ تُوَاصَلَ الْأَطْبَاقُ، وَتُقَاطَعَ الْأَرْحَامُ، يَا ابْنَ مَسْعُودٍ، إِنَّ مِنْ أَعْلَامِ السَّاعَةِ وَأَشْرَاطِهَا ، أَنْ يَسُودَ كُلَّ قَبِيلَةٍ مُنَافِقُوهَا فُجَّارُهَا، يَا ابْنَ مَسْعُودٍ ، إِنَّ مِنْ أَعْلَامِ السَّاعَةِ وَأَشْرَاطِهَا تَزَخْرُفَ الْمَحَارِيبِ، وَأَنْ تُحَرَّفَ الْقُلُوبُ، يَا ابْنَ مَسْعُودٍ، إِنَّ مِنْ أَعْلَامِ السَّاعَةِ وَأَشْرَاطِهَا ، أَنْ يَكُونَ الْمُؤْمِنُ فِي الْقَبِيلَةِ أَذَلَّ مِنَ النَّعْلِ، يَا ابْنَ مَسْعُودٍ ، إِنَّ مِنْ أَعْلَامِ السَّاعَةِ وَأَشْرَاطِهَا ، أَنْ تَعْلُوَ الْمَنَابِرُ، وَتُكْتَفَ الْمَسَاجِدُ، يَا ابْنَ مَسْعُودٍ ، إِنَّ مِنْ أَعْلَامِ السَّاعَةِ وَأَشْرَاطِهَا ، أَنْ يَكْتَفِيَ الرِّجَالُ بِالرِّجَالِ، وَالنِّسَاءُ بِالنِّسَاءِ، يَا ابْنَ مَسْعُودٍ ، إِنَّ مِنْ أَعْلَامِ السَّاعَةِ وَأَشْرَاطِهَا ، أَنّ يُعَمَّرَ خَرَابُ الدُّنْيَا، وَتُخَرَّبَ عِمَارَتُهَا، يَا ابْنَ مَسْعُودٍ ، إِنَّ مِنْ أَعْلَامِ السَّاعَةِ وَأَشْرَاطِهَا ، أَنْ تَظْهَرَ الْمَعَازِفُ، وَتُشْرَبَ الْخُمُورُ، يَا ابْنَ مَسْعُودٍ ، إِنَّ مِنْ أَعْلَامِ السَّاعَةِ وَأَشْرَاطِهَا ، الشُّرَطُ وَالْهَمَّازُونَ وَالْغَمَّازُونَ وَاللَّمَّازُونَ، يَا ابْنَ مَسْعُودٍ ، إِنَّ مِنْ أَعْلَامِ السَّاعَةِ وَأَشْرَاطِهَا ، أَنْ يَكْثُرَ أَوْلَادُ الزِّنَا؟ ، قُلْتُ: يَا أَبَا عَبْدِ الرَّحْمَنِ ، وَهُمْ مُسْلِمُونَ؟ قَالَ: نَعَمْ، قُلْتُ: وَالْقُرْآنُ بَيْنَ ظَهْرانِيهِمْ؟ قَالَ: نَعَمْ، قُلْتُ أَبَا عَبْدِ الرَّحْمَنِ: وَأَنَّى ذَاكَ يَأْتِي عَلَى النَّاسِ؟ ، قَالَ: يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ يُطَلِّقُ الرَّجُلُ الْمَرْأَةَ، ثُمَّ يَجْحَدُ طَلَاقَهَا فَيُقِيمُ عَلَى فَرْجِهَا، فَهُمَا زَانِيَانِ مَا أَقَامَا، قَالَ السَّيِّدُ فِي الْكِتَابِ: فَيُقِيمُهُ، وَالصَّوَابُ مَا ذَكَرْنَاهُ
[۳۰] . مِن أَعْلَامِ السَّاعَةِ أَنْ يَكونَ الوَلَدُ غَيْظًا، والمَطَرُ قَيْظًا، ويَفِيضُ الأَشْرَارُ فَيْضًا، ويُصَدَّقُ الكَاذِبُ، ويُكَذَّبُ الصَّادِقُ، ويُؤْتَمَنُ الخَائِنُ، ويُخَوَّنُ الأَمِينُ، ويَسودُ كُلَّ قَبِيلَةٍ مُنَافِقُوهَا، وكُلَّ سُوقٍ فُجَّارُهَا، وتُزَخْرَفُ المَحَارِيبُ، وتَخْرُبُ القُلوبُ، ويَكْتَفِي الرِّجالُ بِالرَّجَالِ، والنِّساءُ بِالنِّساءِ، ويَخْرُبُ عُمرانُ الدُّنيَا، ويَعْمُرُ خَرَابُهَا، وتَظْهَرُ الفِتْنَةُ، وأَكلُ الرِّبَا، وتَظْهَرُ المَعَازِفُ والكُبُور وشُربُ الخَمْرِ،
[۳۱] . حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ، ثَنَا أَحْمَدُ بْنُ سَعِيدٍ، نَا ابْنُ وَهْبٍ، عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ صَالِحٍ، عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ الْحَارِثِ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ: «الْهَمَّازُونَ وَاللَّمَّازُونَ، الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِيمَةِ، الْبَاغُونَ، الْبُرَآءَ الْعَنَتَ، يَحْشُرُهُمُ اللَّهُ فِي وُجُوهِ الْكِلَابِ.
[۳۲] . فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ نَزَلَتْ عَلَى نَبِيِّ اللَّهِ ص حِينَ قَدِمَ الْمَدِينَةَ وَ هُمْ يَوْمَئِذٍ أَسْوَأُ النَّاسِ كَيْلًا فَأَحْسِنُوا الْكَيْلَ وَ أَمَّا الْوَيْلُ فَبَلَغَنَا- وَ اللَّهُ أَعْلَمُ- أَنَّهَا بِئْرٌ فِي جَهَنَّمَ.
[۳۳] . وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ قَالَ: الَّذِي يَغْمِزُ النَّاسَ وَ يَسْتَحِقُر الْفُقَرَاءَ- وَ قَوْلُهُ لُمَزَةٍ الَّذِي يَلْوِي عُنُقَهُ وَ رَأْسَهُ- وَ يَغْضَبُ إِذَا رَأَى فَقِيراً أَوْ سَائِلا.
[۳۴] . «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ» هذا وعيد من الله سبحانه لكل مغتاب غياب مشاء بالنميمة مفرق بين الأحبة عن ابن عباس و عنه أيضا قال: الهمزة الطعان و اللمزة المغتاب و قيل الهمزة المغتاب و اللمزة الطعان عن سعيد بن جبير و قتادة و قيل الهمزة الذي يطعن في الوجه بالعيب و اللمزة الذي يغتاب عند الغيبة عن الحسن و أبي العالية و عطاء بن أبي رباح و قيل الهمزة الذي يهمز الناس بيده و يضربهم و اللمزة الذي يلمزهم بلسانه و بعينه عن ابن زيد
[۳۵] . و أخرج سعيد بن منصور و ابن أبى الدنيا في ذم الغيبة و ابن جرير و ابن المنذر و ابن أبى حاتم و ابن مردويه من طرق عن ابن عباس انه سئل عن قوله وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ قال هو المشاء بالنميمة المفرق بين الجمع المغرى بين الاخوان
[۳۶] . و أخرج ابن جرير عن ابن عباس في قوله وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ قال طعان لُمَزَةٍ قال مغتاب.
[۳۷] . و أخرج عبد بن حميد عن أبى العالية وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ قال تهمزه في وجهه و تلمزه من خلفه.
و أخرج الفريابي و عبد بن حميد و ابن أبى الدنيا في ذم الغيبة و ابن جرير و ابن المنذر و ابن أبى حاتم و البيهقي في شعب الايمان عن مجاهد في الآية قال الهمزة الطعان في الناس و اللمزة الذي يأكل لحوم الناس.
و أخرج عبد الرزاق و عبد بن حميد عن قتادة وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ قال يأكل لحوم الناس و يطعن عليهم
[۳۸] . و أخرج عبد الرزاق و عبد بن حميد عن قتادة وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ قال يهمزه و يلمزه بلسانه و عينيه و يأكل لحوم الناس و يطعن عليهم
[۳۹] . و أخرج البيهقي في شعب الايمان عن ابن جريح قال الهمز بالعينين و الشدق و اليد و اللمز باللسان
بازدیدها: ۳۸
بازتاب: ۴۷۷) هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَميمٍ | یک آیه در روز