ترجمه
حقیقتاً ما راه [درست] را نشانش دادیم؛ خواه شکرگزار باشد، خواه ناسپاس.
حدیث
۱) از امام صادق ع درباره آیه «حقیقتاً ما راه [درست] را نشانش دادیم؛ خواه شکرگزار باشد، خواه ناسپاس» سوال شد.
فرمودند: راه [درست] به او آموخته شد؛ یا آن را میگیرد و قبول میکند، که در این صورت شکرگزار است؛ ویا رها میکند، که در این صورت ناسپاس است.
المحاسن، ج۱، ص: ۲۷۶؛ الكافي، ج۲، ص۳۸۴ ؛ تفسير القمي، ج۲، ص: ۳۹۸[۱]
عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ- إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً قَالَ عُلِّمَ السَّبِيلَ فَإِمَّا آخِذٌ فَهُوَ شَاكِرٌ وَ إِمَّا تَارِكٌ فَهُوَ كَافِر
۲) از امام صادق ع روایت شده است:
در تورات نوشته شده است که: شکرگزار کسی باش که به تو نعمت داده، و بر کسی که از تو تشکر کرد نعمت بده؛ چرا که هنگامی که شکر کنی زوالی در نعمت نخواهد بود؛ و هنگامی که ناسپاسی کنی بقایی برای آن نخواهد بود. شکر موجب زیادی نعمتها و موجب در امان ماندن از تغییر و زوال نعمتهاست.
الكافي (ط – الإسلامية)، ج۲، ص: ۹۴
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَغْدَادِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ إِسْحَاقَ الْجَعْفَرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَكْتُوبٌ فِي التَّوْرَاةِ اشْكُرْ مَنْ أَنْعَمَ عَلَيْكَ وَ أَنْعِمْ عَلَى مَنْ شَكَرَكَ فَإِنَّهُ لَا زَوَالَ لِلنَّعْمَاءِ إِذَا شُكِرَتْ وَ لَا بَقَاءَ لَهَا إِذَا كُفِرَتْ الشُّكْرُ زِيَادَةٌ فِي النِّعَمِ وَ أَمَانٌ مِنَ الْغِيَر
۳) امیرالمومنین ع فرمودند:
شما اگر آنچه مردگانتان ديدند، مىديديد، ناشكيبايى مىكرديد و مىترسيديد، و مىشنيديد و فرمان مىبرديد. امّا آنچه آنان به چشم خويش ديدند بر شما پوشيده است، و زودا كه پرده فرو افتد.
حقيقت را به شما نيز نشان دادهاند، اگر میدیدید؛ و شنواندند، اگر میشنيدید؛ و هدایتتان کردند، اگر هدایت میشدید؛ و حقیقتاً مىگويم، آنچه از آن پند گيرند بر شما آشكار بود و عيان، و از آنچه نبايد، بازداشته شديد تا آنجا كه بتوان، و پس از فرشتگان، كس فرمان خدا را نرساند جز انسان.
نهجالبلاغه، خطبه۲۰؛ (با اقتباس از ترجمه شهیدی، ص۲۱)
فَإِنَّكُمْ لَوْ قَدْ عَايَنْتُمْ مَا قَدْ عَايَنَ مَنْ مَاتَ مِنْكُمْ لَجَزِعْتُمْ وَ وَهِلْتُمْ وَ سَمِعْتُمْ وَ أَطَعْتُمْ وَ لَكِنْ مَحْجُوبٌ عَنْكُمْ مَا قَدْ عَايَنُوا وَ قَرِيبٌ مَا يُطْرَحُ الْحِجَابُ وَ لَقَدْ بُصِّرْتُمْ إِنْ أَبْصَرْتُمْ وَ أُسْمِعْتُمْ إِنْ سَمِعْتُمْ وَ هُدِيتُمْ إِنِ اهْتَدَيْتُمْ وَ بِحَقٍّ أَقُولُ لَكُمْ لَقَدْ جَاهَرَتْكُمُ الْعِبَرُ وَ زُجِرْتُمْ بِمَا فِيهِ مُزْدَجَرٌ وَ مَا يُبَلِّغُ عَنِ اللَّهِ بَعْدَ رُسُلِ السَّمَاءِ إِلَّا الْبَشَر.
تدبر
۱) «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ …»: چون مرجع ضمیر «ه» به «الإنسان» در آیه قبل برمیگردد و این کلمه عام است، پس این آیه دلالت بر هدایت عام همه انسانها دارد (مجمع البيان۱۰/ ۶۱۵)؛ که ظاهرا این همان هدایت فطری (وجدان) است که در هرکسی قرار داده شده است.[۲] بر این اساس، این قسمت از آیه، همان مفاد آیه ۸ سوره شمس را بیان میکند که در جلسه ۱۳۵ گذشت؛ لذا اغلب احادیث و تدبرهای آنجا در همینجا نیز کاربرد دارد.
۲) «… إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً»: این تعبیر دلالت بر اختیار انسان در پیمودن یا نپیمودن راه هدایت دارد.
از این جهت معادل آیه «فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ: تا هرکه خواهد ایمان بیاورد و هرکه خواهد کفر ورزد» (کهف/۲۹) میباشد (مجمع البيان۱۰/ ۶۱۵) و نیز شبیه آیه «فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلى رَبِّهِ سَبِيلًا: پس هرکه خواست، راهی به سوی پروردگارش در پیش گرفت» (انسان/۲۹) است (المیزان۲۰/ ۱۲۳).
۳) آوردن تعبیر «إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً» بعد از تعبیر «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ»؛ نشاندهنده این است که در عالم، اصالت با خوبیهاست و بدیها صرفا جنبه طفیلی و تَبَعی دارد؛ و بدین ترتیب، آنچه هم که به انسان الهام شده است، راه خوبیها و راه رسیدن به سعادت است؛ نه صرفا معرفی دو راه مختلف؛ یعنی این گونه نیست که خوبیها و بدیها صرفا به عنوان دو دسته مستقل به انسان القا شده باشد، و انسان نسبت به انجام دادن آنها علیالسویه باشد. (لذا در ترجمه، کلمه «درست» در کروشه اضافه شد)[۳].
چگونگی استنباط این مطلب از آیه:
به کار بردن تعبیر «یا شکرگزار است، یا ناسپاس» بعد از تعبیر «راه را نشانش دادیم» نشان میدهد که انسان یا به این راه عمل میکند ویا اینکه از این راه اعراض میکند (حدیث۱). پس یک راه واحد (راه درست) به انسان ارائه شده، که اگر در آن راه حرکت کند، شاکر است؛ و اگر از آن اعراض کند، ناسپاس است. اگر میخواست بگوید دو راه را در عرض هم به انسان معرفی کردیم، باید مثلا میگفت: «یا به خوبیها عمل میکند یا به بدیها».
شبیه همین مطلب در آیه «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» (شمس/۸ ؛ جلسه۱۳۵) است که تعبیر «فجورها و تقواها» را به کار برد و به جایش تعبیری مانند «السیئات و الحسنات» نیاورد؛ که اگر خوب باشد، «خودش را نگه داشته» و اگر بدی کند، مرتکب «فجور و دریدگی و انحراف» شده است.[۴]
۴) «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً»: ضمیمه کردن این آیه به آیه «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابي لَشَديد: اگر شکرگزار باشید بر شما میافزاییم و اگر ناسپاسی کنید حتما عذابم شدید خواهد بود» (ابراهیم/۷) قاعدهای برای سیر کلی زندگی انسان را بیان میکند:
در جهت خوبیها، اگر به خوبیهایی که میدانیم عمل کنیم، راههای جدید برایمان گشوده میشود و بقیه مسیر الی الله برایمان روشن میشود (جلسه۱۳۵، حدیث۴؛ و جلسه ۱۴۰، تدبر۴)
و در جهت انحراف هم هرمقدار آنچه میدانیم عمل نکنیم، ابهام و سرگردانی و عدم تشخیص و سلطه بیشتر شیطان بر ما تقویت خواهد شد. (جلسه۱۴۴، حدیث۳ و تدبرهای۲ و۳)
پس، این آیه فرمول کلیای ازتصویر راه زندگی انسان از ابتدا تا انتها، و چگونگی خوب شدن خوبها و بد شدن بدها ارائه میدهد.
[۱] . أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً قَالَ: إِمَّا آخِذٌ فَشَاكِرٌ وَ إِمَّا تَارِكٌ فَكَافِر
[۲] . علامه طباطبایی از همین نکته قبل (اینکه بعد از هدایت راه، تعبیر «شاکر یا کافر بودن» را آورد)، همچنین نتیجه گرفتهاند که این هم شامل هدایت فطری و هم شامل هدایت تشریعی و زبانی میشود؛ چرا که در هرگونه هدایتی، ترتب شاکر و کافر بودن نتیجه میشود. (المیزان۲۰/ ۱۲۲-۱۲۴) مطلبی که میتواند به عنوان مؤید دیگری بر این استنباط قلمداد شود به کار بردن ضمیر «متکلم معالغیر» («ـنا» = ما) به جای ضمیر «متکلم وحده» («ـی» = من) است. یعنی خداوند در حالی که دمیدن روح (قرار دادن فطرت در وجود انسان)را فقط به خودش نسبت داد (نفختُ فیه من روحی) اما اینجا برای هدایت کردن تعبیر «ما» را آورد؛ که احتمالا واسطهها هدایت (فرشتگان و پیامبران) را هم شامل میشود.
[۳] علامه طباطبایی از همین نکته (اینکه بعد از هدایت راه، تعبیر شاکر یا کافر بودن را آورد)، علاوه بر اصالت داشتن راه خوبیها، نتیجه گرفتهاند که این هم شامل هدایت فطری و هم شامل هدایت تشریعی و زبانی میشود؛ چرا که در هرگونه هدایتی، ترتب شاکر و کافر بودن نتیجه میشود. (المیزان۲۰/ ۱۲۲-۱۲۴)
[۴] . همچنین استفاده از تعبیر «السبیل» به صورت معرفه نیز مؤید دیگری بر این مدعاست که منظور سبیل و راه معین است، نه هرگونه راهی.
بازدیدها: ۴۲